زن ، سینما وبازیگرى

نویسنده


پشت دیوار رویاها
((اى کاش من یک بازیگر بودم.)) این آرزوى تمام کسانى است که روزى هوس بازیگرى به سرشان زده و هنوز هم که هنوز است نتوانسته اند به آن دست پیدا کنند. در واقع عشق و علاقه مفرط جوانان و خصوصا دختران به بازیگرى و تب هنرپیشه شدن, ما را بر آن داشت که دست به تهیه گزارشى تفصیلى بزنیم. هدف ما گشودن دریچه واقعیت و روشن نمودن وضعیت زنان بازیگر است; باشد که پاسخ مناسبى براى این میل و گرایش افراطى یافته باشیم.

تولد سینما
جادوى سینما و به بیانى هنر هفتم, جادویى است که به همین آسانى باطل نمى شود; طورى که اخیرا جهان, صدمین سالگرد تولد سینما را گرامى داشت. سینمایى که رهآورد برادران لومیر بود. گرچه فکر اولیه ضبط همزمان تصویر و صدا متعلق به ((ادیسون)) بود و او با ساختن دستگاه ((کینه توسکوپ)) موفق به این امر شده بود, ولى نخستین دستگاه ((سینماتوگراف)) توسط ((برادران لومیر)) ساخته شد و جهانیان را به حیرت واداشت.
با پیدایش تصویر متحرک و سینما, آرزوى بشر به واقعیت پیوست و او توانست از حرکت موجودات, تصویر بگیرد. اولین فیلمهایى که در آن زمان ساخته شدند, همه کوتاه و مستند بودند و به نوعى برگرفته از وقایع روز.
با پیشرفت سینما, کم کم نمایش فیلم از دستگاههاى سیار به سالنهاى سینما کشیده شد و صنعت پرسود سینما در دنیا حاکم گشت. این امر باعث شد تا فیلمهاى داستانى عرض اندامى نموده و تماشاگران را به سوى خود جلب کنند.
هر چه فیلمها, داستانى تر مى شدند, ضرورت وجود هنرپیشه بیشتر معلوم مى شد و همین ضرورت بود که موجب ظهور بازیگرى به عنوان یکى از حرفه هاى سینمایى شد و بعد از آن درخشش بازیگران و ستارگان سینما اندک اندک فزونى گرفت.

ایران, سینما, سلطنت
آوازه سینما خیلى زود به ایران رسید; یعنى هنوز چند سالى از پیدایش این صنعت نگذشته بود که مظفرالدین شاه قاجار در سفرش به اروپا (1279ه$.ش), با پدیده سینما آشنا شد. وى که تحت تإثیر این جعبه جادویى قرار گرفته بود, به میرزا ابراهیم خان عکاس باشى دستور داد که یک دوربین ((سینموفتوگراف)) خریدارى کند.
ابراهیم خان در ابتدا فقط از افراد دربارى فیلمبردارى مى کرد و در واقع سینماى آن دوران مختص درباریان و حرمسراى شاه بود, تا اینکه کم کم سینما مردمى شد و فیلمهاى خارجى به ایران راه پیدا کردند. سپس سینماهاى جدیدى افتتاح شدند و مردم با پدیده اى به نام ((سینما)) آشنا گشتند.
گرچه در آن زمان از فیلمهاى ایرانى استقبالى نمى شد و بیشتر فیلمهاى خارجى روى پرده اکران بودند, ولى ((آوانس اوگانیاس)) اولین فیلمساز در ایران, طى مقاله اى اظهار کرد: فیلمهاى خارجى موضوعى جز دزدى, آدم کشى و فساد اخلاقى ندارند, پس ما مى توانیم با تربیت آرتیست در ایران, خودمان فیلم بسازیم.
در سال (1309ه$.ش) بود که اولین مدرسه 7هنرپیشگى توسط ((اوگانیاس)) در تهران دایر شد. گرچه در ابتدا, هیچ زنى براى ثبت نام مراجعه نکرد اما بالاخره با چاپ چند اعلان, پاى زنان علاقه مند به این مدرسه باز شد.
در این کلاسها بازیگرى, عکاسى, فیلمبردارى, ورزش, رقص و موسیقى تدریس مى شد, آن هم زمانى که هیچ زنى به خاطر حفظ ارزشهاى دینى و سنتى خویش حاضر نبود از خانه خارج شود, تا چه رسد به اینکه به جاى ستاره هاى فیلمهاى خارجى نقش بازى کند و سخن بگوید.

نخستین بازیگر زن ایرانى
اولین فیلم ناطق ایرانى, در سال (1312ه$.ش) در هند فیلمبردارى شد و با همین فیلم بود که تصویر اولین زن بازیگر, روى پرده رفت. وى که ((روح انگیز سامى نژاد)) نام داشت, در نقش گلنار در فیلم ((دختر لر)) بازى کرد. به گفته ((سامى نژاد)) او با تحمل سختیهاى زیادى به کار بازیگرىاش ادامه داد. حتى افراد خانواده و فامیل وى هم به خاطر حرفه او مورد آزار و شماتت مردم قرار گرفتند,چون که در آن زمان بازیگر مطرود جامعه بود. توده مردم و اقشار مذهبى نیز کاملا حق داشتند که در آن فضا چنین تلقى منفى را نسبت به بازیگرى زن داشته باشند.
بالاخره پس از اوج و فرودهاى بسیار, ساخت فیلم در ایران رواج پیدا کرد و با گذشت زمان, زنان بیشترى به عرصه بازیگرى روى آوردند. این طور استنباط مى شود که این زنان با مشکلات بى شمارى روبه رو بودند, ولى با این همه چون مى خواستند واقعا بازى کنند, به کارشان ادامه دادند تا اینکه فیلمفارسى روى کار آمد.
رفتارهاى جلف و زننده زنهاى این گونه فیلمها, ارزش واقعى یک زن بازیگر را پایین آورد, زیرا که زنان این فیلمها, همیشه در نقش زنهاى فریب خورده, خواننده, رقاص, روسپى, معشوقه, دزد و آدمکش و ... ظاهر مى شدند. در واقع اصل این فیلمها بر اساس انحراف یک زن پایه ریزى شده بود; زنى که به فحشا کشیده مى شود, درددلش را با آواز مى خواند و رقاصگى مى کند, دست آخر هم یا آدم مى کشد و یا کشته مى شود!! شخصیت زن در این گونه فیلمها ملعبه دست تهیه کننده و کارگردان شده بود تا آنها, بهتر ابتذال و برهنگى را تبلیغ کنند و زن را موجودى معرفى نمایند که کارى جز معشوقه بودن نمى داند.

زنان سیاهى لشکر در فیلم و در اجتماع
با فزونى گرفتن آوازه سینما در ایران, جوانان دسته دسته به امید بازیگر شدن به سوى استودیوهاى فیلمسازى روانه شدند. دخترانى که با رویاهاى رنگینى, ترک دیار کرده و به عشق بازیگرى سر از تهران در آورده بودند تا شاید بتوانند فقط براى لحظه اى کوتاه در فیلمى ظاهر شوند; خبر نداشتند که روزى توسط همین دست اندرکاران فیلمفارسى به انحراف و ابتذال کشیده شده و فقط به عنوان یک شىء براى پر کردن صحنه هاى ضد اخلاقى فیلم به کار گرفته مى شوند.
در این سینماى کاذب, کار باندهاى سوءاستفاده گر, به اوج خود مى رسد. شیادان بر سر راه استودیوهاى فیلمبردارى کمین مى کنند و با دیدن جوانان ساده لوح به سراغشان رفته و به اسم نقش اول فلان فیلم و اینکه قیافه و اندامشان قابل تحسین است! آنها را فریب داده و به کارهاى خلاف مى کشاندند.
اکثر این داوطلبان چون در زندگى گذشته خود گرفتار کمبودهاى عاطفى و روحى بودند و همچنین تحصیلاتشان ناتمام مانده بود و یا اینکه با مشکلات خانوادگى و طلاق و ازدواجهاى نامناسب درگیر بودند, بازیگرى را راهى مى دانستند که مى توانند به وسیله آن جبران کمبودهاى گذشته شان را بکنند و به زندگى اشان زرق و برقى بدهند. البته در این میان کسانى بودند که با توجه به جو موجود, مى دانستند که چیزى پشت سر این تبلیغات کذایى نیست, ولى با این همه آگاهانه به سراغ بازیگرى مى رفتند و این طور عنوان مى کردند که: ((عشق سینما درمان ندارد!))

نقش زن در سینماى بعد از انقلاب
با وقوع انقلاب اسلامى, وضعیت زنان فیلمها تغییر پیدا کرد. در ابتدا یک عقب نشینى کامل مشاهده شد و کمتر فیلمى یافت مى شد که زنى در آن نقشى داشته باشد; تا اینکه با وضع شدن قوانینى براى ساخت فیلم, بار دیگر زنان بر پرده هاى سینما ظاهر شدند. از آنجا که زنان بازیگر قدیمى, اکثرا هنوز در همان تفکرات گذشته غرق بودند و سینما را از آن دید, مشاهده مى کردند; پاى تازه واردان به سینما باز شد, تا دخترانى که مستعد هستند, بتوانند در این عرصه فعالیت کنند. البته زنان قدیمى سینما هم در کنار نسل بعد از انقلاب ماندند و به کار خود ادامه دادند. با رشد فرهنگ و ذهنیت اسلامى در میان مردم, زنان بیشترى روى کار آمدند و ((زن)) موضوع اصلى بسیارى فیلمها شد. زنانى که به سوى محورىشدن مى رفتند. البته هنوز بودند نقشهایى که زنان در آنها رفتارهاى سبکى داشتند و فقط به فکر پول و لباس بودند. این زنان مسوولیتى در قبال خانه و خانواده احساس نمى کردند. با مشکل فرزندانشان کنار نمىآمدند و با آنها به مشاجره مى پرداختند و باعث نابودى روحى و جسمى شوهرانشان مى شدند.
در بعضى از فیلمها ((زن)) به عنوان شخصیتى حاشیه اى نمود پیدا مى کرد. او حتى اگر نقش اول هم بود, ولى کار اول را انجام نمى داد و این مردها بودند که عقل کل محسوب مى شدند و همیشه از پس مشکلات برمىآمدند. زنها فقط غذا مى پختند, لباس مى شستند و خوب گریه مى کردند. یا اینکه دختر دم بخت بودند و منتظر جهاز!
این فیلمها فقط به مسایل عاطفى جوانان و موضوعات روز مى پرداختند و بدون اینکه الگوى مناسبى به بیننده ارائه دهند, هر طور شده سر و ته قضیه را مى بستند و فیلم را مى ساختند.
البته بودند فیلمهایى که, زن در نقش مادرى دلسوز, دکتر, پرستار, ... ظاهر مى شد, ولى در عوض زنانى که جیغ و داد بکنند و به دروغ متوسل شوند, بیشتر بودند; مخصوصا که اگر گرفتار رقیبى به نام ((هوو)) مى شدند و آن وقت تنها کارى که مى کردند, قهر و مراجعه به خانه پدرى بود; و معلوم نبود که آیا این راه حل بهترین و مناسب ترین راه بود یا نه!
به جرإت مى توان گفت این نقشهاى منفى, زنان جامعه را افرادى احساساتى و ضعیف النفس بار آورد و آنها را خواسته و ناخواسته درگیر فرهنگ فیلمهاى جدید نمود و به آنها یاد داد که اگر روزى دچار مشکل شدید, به سرتان بزنید, گریه کنید و کودکتان را کتک بزنید, یا اینکه همه چیز را رها کنید و بروید.

زنان گیشه اى و کلیشه اى
مسإله حائز اهمیتى که هنوز در سینماى بعد از انقلاب به چشم مى خورد. استفاده از جذابیت ذاتى زن است. هنوز هم برخى از تهیه کنندگان از شهرت, فیزیک و زیبایى زن سوءاستفاده مى کنند تا بتوانند به گیشه فروش فیلم امیدوار باشند. در این فیلمها به جاى اینکه زن موجب گسترش فرهنگ اسلامى باشد, خود تبدیل به یک مهره ضد اخلاقى مى شود و این تفکر غلط را در ذهن بیننده مى پروراند که زیبایى حرف اول را مى زند, پس بلوند باشید تا موفق شوید. این زنان ناخواسته ابزارى هستند که فیلمسازان با آنها براى فیلمهاى خود تبلیغ مى کنند و چهره شان بهترین عامل فروش فیلم است.
حال اگر باورمان این باشد که سینما و بازیگرى در حال حاضر یک رسالت خطیر است و کسى که مجرى این امر است باید با شناخت کامل دست به این کار بزند و با هدف و قدرت فوق العاده اى حرفش را در فیلم بگنجاند, مى بینیم که سینما عرصه اى نیست که هر کسى جرإت ورود به آن را پیدا کند و بخواهد یکروزه فیلمساز و بازیگر شود.
اگر یک زن بازیگر ایمان داشته باشد که براى مردم و براى زنان دردکشیده و محروم کشورش نقش بازى مى کند, نه براى خودش و یا کارگردان, آن وقت است که متوجه وظیفه مهم خود مى شود و بازیگریش را کارى بس بزرگ تلقى مى کند, زیرا او با فرهنگهاى مختلف و با تعدد اندیشه ها روبه رو است و باید بتواند تا با اخلاق و رفتارش مخاطب را تحت تإثیر قرار دهد, نه با حربه چشم و ابروى جذابش!
در سیر صعودى فیلمسازى کشور, گاه به فیلمهایى برمى خوریم که نه تنها حرفى براى گفتن ندارند, بلکه فقط کپى فیلمهاى بى ارزش خارجى هستند. طبیعتا زنان این گونه فیلمها, عروسک مى شوند و یا اینکه دچار جاسوسى و باند بازى مى گردند و به دزدى و قاچاقچى گرى روى مىآورند. زنان این فیلمها, افرادى بى حوصله و بى عاطفه هستند. یا علیه مردانشان شورش مى کنند و یا بر عکس, در مقابل مرد جرإت ابراز نظر ندارند و معلوم نیست که ساخت این فیلمها تا چه زمانى ادامه خواهد داشت و ذهنیت بیننده چه وقت نسبت به کلیشه هاى موجود, حساسیت نشان خواهد داد؟ و واى به حال کسانى که این زنان الگودهنده و ناجى آنها هستند.

تب بازیگرى, بیمارى مدرن
تب کاذب سینما واقعیت تلخى است که امروزه گریبانگیر جوانان شده است. سینما جذابیتهاى خاص خودش را دارد و تماشاگر با دیدن فیلم, همذات پندارى مى کند و قوه تخیلش برانگیخته مى شود و در دل آرزو مى کند کاش به جاى بازیگر بود تا مى توانست هنر و زیبایى خود را به رخ دیگران بکشد. اما این تازه اول ماجراست و از خیال تا واقعیت راه بسیارى در پیش است. اگر یک علاقه مند مى دانست که بازیگر و گروه ساخت فیلم براى هر ثانیه فیلمبردارى چقدر زحمت مى کشند و خون دل مى خورند, این طور قضاوت نمى کرد, حال از برخوردهاى نامناسب اعضاى گروه و نور کلافه کننده پرژکتور هم که بگذریم, مى بینیم پشت صحنه حلوا خیرات نمى کنند, که کسى سرش بدون کلاه بماند.
آدمهاى بى نام و نشانى که ناگهان و بدون تجربه عاشق بازیگرى مى شوند, در واقع عاشق خودشان هستند نه سینما. این افراد حاضرند همه چیز را رها کنند, حتى به خانواده و ایمان خود, پشت پا بزنند تا اینکه بتوانند خودى نشان دهند و به عشق واقعیشان! برسند. این جوانان ناآگاهانه عشق موهومى را در دل مى پرورانند و تمام آرزوها و آرمانهاى خودشان را در بازیگرى جستجو مى کنند و بهترین ساعات زندگى خود را وقف رسیدن به این عشق مى کنند. از طرفى چون که بدون درک درست و تجربه کافى وارد این کار شده اند, خیلى زود دلسرد شده و از دور خارج مى شوند. دخترى که فقط با تکیه بر عشق و علاقه اش به بازیگرى, وارد سینما شده است و فکر مى کند سینما فقط ((شهرت)), ((عشق)) و ((اکشن)) است, کم کم در میان چرخ دنده هاى صنعت سینما تحلیل مى رود و براى همیشه از آن منزجر مى شود.
در وهله اول سینما از دور جذاب و دیدنى است و همین مهمترین عامل براى گرایش جوانان است, ولى عرصه سینما و بازیگرى, گسترده تر از این مسایل است. همان طور که مى بینیم در این وادى افراد زیادى ظهور پیدا مى کنند ولى چون انگیزه آموختن و رشد و تحمل مصائب و مشکلات بى شمار را ندارند, سریع عقب مى کشند و با این کار فقط خود را دلسرد و منزوى مى کنند و بهاى سنگینى براى این عشق خام و نسنجیده خود پرداخت مى نمایند.
در همین زمینه گفتگویى داشتیم با علاقمندان و کسانى که تازه پا به عرصه بازیگرى گذاشته اند و مى خواهند به این کار ادامه دهند.
در ابتدا پاى صحبت فاطمه تیمورى مى نشینیم, ایشان 24 سال دارد و خانه دار است.

 خانم تیمورى, شما چرا و چطور وارد دنیاى بازیگرى شدید؟
ـ بازیگرى رسیدن به کمال است و این بستگى به هنرمند بازیگر و نقشش دارد که این کمال را به چه صورت ارائه دهد. من خودم تحصیلات کلاسیک در این مورد ندارم و کارم را با تجربه شروع کردم. اولین نقشى هم که به عهده من گذاشته شد, بازى در نمایش ((خداحافظ! مدینه)) بود که در چهاردهمین جشنواره تئاتر فجر شرکت داشت.
مهرى اسدیان که در حال حاضر به تحصیل اشتغال دارد, علت علاقه خود را این طور عنوان کرد.
ـ هنرپیشگى عشق قلبى من است. مى خواهم احساس و عاطفه اى را که نسبت به دیگران دارم با این کار بروز دهم. بازیگرى راهى است براى درک جامعه, و من استعدادم را در این هنر مى بینم و فکر مى کنم مى توانم با تحصیل, تلاش و پى گیرى کار از طریق صدا و سیما, به هدفم برسم و در فیلمى بازى کنم.

گیتى نویسى پور, نقاش و مسوول آتلیه نقاشى بهار مى باشد. از ایشان پرسیدم با توجه به مشغولیاتتان چطور شد که به بازیگرى روى آوردید؟
ـ من قبلا زندگى معمولى داشتم و پیش خودم مى گفتم که یک زن بیشتر از اینها مى تواند ارزش داشته باشد و در اجتماع فعالیت کند, ولى خانواده معتقد بودند, زن و زندگى یعنى همین, اما من احساس مى کردم مثل گیاهى مى خواهم رشد کنم و از زمین بیرون بیایم, تا اینکه بالاخره موفق شدم و توانستم به کمک استادم آقاى سیدعلى میرسلطانى, گیاه استعدادم را به درخت هنر تبدیل کنم. من از هنرى که در ارتباط با مردم و در خدمت مردم باشد, خوشم مىآمد ولى چون در آن زمان, بازیگرى چهره نازیبایى داشت, من به سوى نقاشى کشیده شدم تا اینکه بعدها توانستم از طریق صدا و سیماى قم در چند فیلم کوتاه برنامه ((فقه و زندگى)) بازى کنم.

لیلاسادات موسوى یکى دیگر از علاقمندان جوان است که به هنر تئاتر عشق مى ورزد:
ـ هدف هر انسانى در نهایت, رسیدن به کمال مطلق است; حال در هر کسى به طریقى. من فکر مى کنم تئاتر کمک مى کند تا مردم به سوى جامعه اى عالى و یا همان مدینه فاضله هدایت شوند, زیرا تئاتر آینه اجتماع است. هنرى است مردمى که رابطه تنگاتنگى با مردم دارد. من هم چون مردم را بسیار دوست دارم, با تئاتر بیشتر اخت شده ام تا با سینما. گرچه سینما همان شکل پیشرفته تئاتر است با ارتباطى همگانى تر, اما نه به تنگاتنگى تئاتر. به همین خاطر فعلا سراغ بازیگرى فیلم نرفته ام و فقط در دو نمایش که اجراى عمومى داشت بازى کرده ام.
خانم رشیدالاسلامى که اهل زنجان و در حال حاضر مربى خوشنویسى مى باشد, در مورد گرایششان به بازیگرى گفت:

ـ من, کلا به هنر علاقه دارم. از همان اول کارم را با خط, نقاشى و موسیقى شروع کردم و چون بازیگرى را هم یکى دیگر از شاخه هاى هنرى مى دانستم به همین خاطر به آن علاقمند شدم و به بازیگرى روى آوردم, چون که فکر مى کنم نقش صحیح زن در اجتماع به وسیله امور هنرى و خصوصا فیلم بهتر نشان داده مى شود.
ربابه ابوذر, که فعلا خانه دار است و دلش مى خواهد بتواند روزى فیلم بازى کند مى گوید: ((به نظر من زندگى خودش یک نوع بازیگرى است که به طور زنده و طبیعى انجام مى شود, یعنى همه آدمها بازیگر هستند که البته خیلیهایشان در آخر بدون اینکه بتوانند پیامى بدهند از دنیا مى روند. خیلیها هم اسیر تیپهاى دیگران مى شوند و کارشان به کشمکش و درگیرى مى رسد. اما باید بگویم که بازیگرى فیلم و تئاتر, احتیاج به عشق و علاقه دارد, همچنین مبارزه با خجالتهاى ذاتى و عقب افتادگیهاى زندگى. با توجه به اینها فکر مى کنم که فقط اشخاص خاصى مى توانند از عهده این کار بربیایند, ولى برادرم که بازیگر تئاتر است مرا تشویق مى کند که به طرف این کار بروم. من هم چون فکر مى کنم مى توانم با این کار, پیام زنان را به گوش جهانیان برسانم و به نحوى اعلام موجودیت زن در جامعه باشم, به این کار علاقمند شده ام)).
از هدى دیلمى, 15 ساله و محصل مى پرسیم چرا از بین همه هنرها عاشق هنرپیشگى شده اید؟
ـ هنر سینما جداى از دیگر هنرهاست, زیرا اکثر هنرها تخیلى و تجسمى هستند ولى سینما هنرى تصویرى است و یک بازیگر باید با تلاش خود بتواند نقشش را خوب ایفا کند. من هم احساس مى کنم مى توانم با این وسیله تا حدى خواسته ها و آن چیزى را که در چنته خیال دارم بیرون بریزم و خدمتى به مردم کرده باشم و در این راه رضایت خداوند را کسب کنم.
سپس با وفا طرفه که اهل آبادان است به گفتگو مى نشینیم.

 براى ما از تحصیلات و تجربیات بازیگرى خود بگویید.
ـ من کارم را از دبیرستان شروع کردم و وقتى کارهایمان توانست در سطح شهر اجرا داشته باشد, انجمن شهر از من و دوستانم دعوت به همکارى کرد. من از همان موقع به صورت جدى شروع به فعالیت کردم و در نمایشهاى رهایى, آواز مرگ, اسیر, آهو و دلى باى, صداى پاى بهار و گربه حریص, بازى کردم, که در این آخرى کارگردانى کار هم به عهده خودم بود. اما در این زمینه تحصیلات هنرى نداشتم و همه کارهایم به صورت تجربى انجام مى شد.
فاطمه مروج که خود تا به حال چند فیلم کوتاه ساخته است, در مورد هنرپیشگى چنین مى گوید: ((ببینید, هنرپیشگى یک مقوله خاصى براى خودش دارد, البته در کارهاى کوتاه و تجربى یک معنا دارد و در کارهاى حرفه اى معنایى دیگر. در سینماى حرفه اى, هنرپیشه هر کارى که دلش خواست نمى تواند بکند, این کارگردان است که به او دستور مى دهد, در ضمن هر کدام از عوامل سازنده فیلم هم نظرى مى دهند, پس یک بازیگر مجبور است در این میان, نقشى را که با حقیقت باطنى و ظاهریش فرق دارد, بازى کند. من به عنوان کسى که از یک هنرپیشه بازى گرفته است مى گویم بازیگرى صبر و حوصله بسیارى مى خواهد که اگر کسى حوصله به خرج دهد, موفق است. آن وقت بازیگرى وسیله اى مى شود براى خدمت به جامعه و شاید سرگرمى بعضیها. این را از بازیهایى که خودم داشته ام تجربه کرده ام)).
مریم مطوف, یک محصل شوشترى گفت: ((براى من بازیگرى یک نیاز فطرى است. فکر مى کنم بازى شخصیت مرا بارورتر مى کند. مى خواهم با بازیگرى حرفم را بزنم. مى خواهم صحنه بازى را محل تحقیق بایدها و نبایدها کنم و با این کار خودم را ارضا نمایم. به قول یکى از نویسندگان ((صحنه تئاتر محل خلوت انسان با خداى خود است)). من براى رسیدن به این هدف در کلاسهاى بازیگرى و نویسندگى شرکت کرده و یکى دو نمایشنامه نوشته و کارگردانى کرده ام)).

جایگاه اجتماعى زن بازیگر
زن بازیگر در فرهنگ ما جایگاه مناسبى را ندارد, چون که ارزش کار او هنوز به طور لازم شناخته نشده است. طورى که گاه از گوشه و کنار مى شنویم, اصلا هنر بازیگرى در ایران فقط یک سراب است, چون که بازیگر خودش هم نمى داند باید چه کار کند. وى فقط ابزارى است در دست فیلمساز و این او است که فکر مى کند این ابزار به چه کارى مىآید و چگونه باید با آن برخورد کرد, پس نگاهى که به زن مى شود, معمولا نگاه هنرى نیست بلکه یک نگاه ابزارى است و خود این مسإله مشکلات اخلاقى, اجتماعى و فرهنگى بسیارى را پشت سر دارد.
یک زن بازیگر کاملا واقف است که این جسم و روح او است که وسیله ابراز احساسات و نقش او است, پس او باید علاوه بر اینکه از لحاظ روحى و جسمى, توانایى داشته و بتواند انرژى و وقت زیادى براى این کار بگذارد, باید قدرت فوق العاده اى هم داشته باشد که بتواند از این تن و روان به شکل درستى استفاده کند تا اینکه هم بیننده در اصالت او شک نکند و هم اینکه خودش دچار مشکلات روحى نشود. روشن است اگر زنان معتقد و متدین به بازیگرى روى بیاورند و در عین حال به ارزشهاى اسلامى بها دهند, زن وجهه بهترى در سینما, اجتماع و یک خانواده مذهبى خواهد داشت.
خانم ((بت دیویس)) بازیگرى که با اطلاعات و آگاهى کافى وارد سینما شده است, در کتاب ((زندگى تک و تنها)) بالاخره اسرار زندگى اش را فاش مى کند و ابراز مى دارد که زندگى اش به خاطر بازى کردن در فیلمها تلف شده و او از داشتن خانواده محروم مانده است و نتوانسته مانند بقیه زنان یک زندگى عادى داشته باشد.
این زنگ خطرى است براى دخترانى که هنوز به مشکلات زندگى برخورد نکرده و به قول معروف سرد و گرم روزگار را نچشیده اند. اینان که جویاى هویتى براى خود هستند, مى گویند: چه راهى بهتر از بازیگرى و ظاهر شدن در انظار عمومى; ولى بعد از اندک مدتى متوجه مى شوند که در این وادى جایى ندارند, زیرا مى باید از قبل خود, و هدفشان را مى شناختند و بعد به این کار روى مىآوردند, و نمى بایست هدفشان را فقط در سینما جستجو مى کردند. بعضى دیگر هم بازیگرى را راهى مى دانند براى فرافکنى عقده هاى دوران کودکى و سرخوردگیهاى جوانى, اما وقتى مى فهمند که چقدر اشتباه کرده اند, عقده هاى بیشترى را بر دوش مى کشند و سرخورده تر مى شوند. پس مى بینیم دنیاى بازیگرى, دنیایى نیست که کسى بدون مطالعه وارد آن شود. زن بازیگر و مخصوصا زن مسلمان, باید ویژگیهایى داشته باشد که بتواند در کارش موفق شود. در همین رابطه از علاقه مندان بازیگرى مى پرسیم شما مسإله هنرپیشگى زن را چطور ارزیابى مى کنید؟
خانم وفا طرفه: خوشبختانه جامعه سینماى ایران نسبت به قبل از انقلاب بسیار تغییر کرده است. حالا زنان به خوبى مى درخشند و امید است در آینده نزدیک هم با حفظ شوونات اسلامى و دستیابى به ارزشهاى واقعى, قله سعادت را فتح کنند. اما دخترانى که تازه به بازیگرى روى آورده اند, باید بدانند که خواه, ناخواه از لحاظ اجتماعى و فرهنگى موقعیت خاصى پیدا مى کنند, پس به همین خاطر باید در رفتارشان بیشتر دقت کنند تا خداى ناکرده کوچکترین مسإله اى باعث توقف آنها نشود.
یک بازیگر زن موفق ابتدا باید نسبت به این هنر شناخت کافى داشته باشد. عشق و علاقه اش واقعى و همراه تعهد باشد و در نهایت هدف, خدایى شدن و با درد مردم عجین شدن باشد. تحمل مبارزه با مشکلات را داشته باشد و اگر توانست از پس اینها برآید, آن وقت موفق خواهد شد.
خانم رشیدالاسلامى: در حال حاضر نقش زن به صورت تصنعى به تصویر کشیده مى شود, مخصوصا در نقش زن روستایى. با این همه باز خوش بین هستم, چون که سعى مى شود اندیشه هاى اسلامى جایگزین فرهنگ غلط غرب شود.
خانم گیتى نویسى پور: امروزه باید شخصیت زن بهتر از اینها نشان داده شود. این طور نباشد که زن با لحن بدى حرف بزند و فریاد بکشد و یا آرایش تندى داشته باشد. زن اگر بتواند در خانواده, نقش مادر و همسر را خوب احساس کند, در سینما هم کارش ملموس تر خواهد بود, ولى اگر بخواهد جلوى دوربین خودنمایى کند و اداى مادر را دربیاورد, دستش به جایى نمى رسد, مثلا خانم ژاله علو در نقش مادر بسیار موفق هستند.

 با توجه به این مسائل, شما نقشهاى پیشنهادى را چطور قبول مى کنید؟
ـ اول دقت مى کنم که ببینم شخصیت زن چطور است, مخصوصا از لحاظ اسلامى و پوشش باید مطابق نظرم باشد. طورى نباشد که زنان فیلم به زینتهاى ظاهرى دنیا مثل طلا و لباس دلخوش باشند; بلکه باید به زینت واقعى که همانا هنر است, مزین شوند, تا کسى نتواند آن را از دستشان بگیرد.

خانم موسوى: ما در ایران استعدادهاى نهفته بسیارى داریم, اما به نظر من هنوز هیچ بازیگرى نتوانسته است نقش زن مسلمان ایرانى را خوب ایفا کند. بازیگر زن به معناى واقعى آن بسیار کم است.

خانم ربابه ابوذر: زنان بعضى مواقع بهتر از مردان بازى مى کنند, اما مشاهده مى شود که اکثر زنان سینماى ایران خود را نشناخته اند و اسیر دست فیلمهاى تجارى شده اند. فیلمهایى که اغلب تکرارى و کلیشه اى هستند. کارگردانان براى انتخاب بازیگر زن فقط به ظاهر آنها نگاه مى کنند و اغلب مى خواهند فقط زیبایى زن را به تصویر بکشند. اما ارزش زن به زیبایى اش نیست, زن باید پا به پاى مردان در تمام صحنه هاى بازیگرى تلاش کند تا کارش ارزنده باشد, ولى وقتى در یک فیلمنامه تصویر خوبى از زن ایرانى ارائه نمى شود, زن فقط القاگر فرهنگ غرب مى شود و ناخواسته از هدفش دور مى افتد.
ادامه دارد.