دوستان ارجمند:
م.فاتح (قم), ابراهیم حقى بستانآباد (تهران), فاطمه میردریکوند (کیو ـ لرستان), بنفشه افتخارى (تهران), مهدیه.م (؟)
نامه ها و نوشته هاى شما رسید. سپاسگزاریم و موفقیت بیشتر شما را آرزو مى کنیم.
خواهران:
مریم خدادادیان ـ قم
ریحانه واعظشهرستانى ـ اصفهان
از آشنایى با شما خوشوقتیم. نمونه هایى از اشعارتان در همین شماره مجله درج شده است. شعرهاى شما نشان مى دهد که استعداد فراوان دارید و حرف براى گفتن کم ندارید! توجه داشته باشید که هر شعر با حادثه اى در درون شاعر آغاز مى شود; یعنى نقطه آغاز در هر شعر, کاملا شخصى است. اما شعر, هنگامى شعر راستین است که از حادثه اى ((شخصى)) به حادثه اى ((انسانى)) ارتقإ یابد تا مردم میان خود و شاعر احساس انس و آشنایى کنند و بى اختیار با شاعر همصدا شوند. به عبارت دیگر, شاعر با خود سخن مى گوید. ـ آرى! ـ اما به گونه اى که دیگران هم بشنوند و تصدیق کنند!
آنچه باعث مى شود که این روزها ـ هنگامى که بسیارى از شعرهاى مندرج در مجلات و مجموعه هاى شعر امروز را مى خوانیم, در ته ذهن خود طنینى جز ((یعنى چه؟)) یا ((به من چه ...؟!)) را نشنویم, به علت رسوب کردن شعر در ((من شخصى)) شاعر و عدم ارتقإ به ((من انسانى)) مى باشد.
دست یافتن به این توانایى ـ یعنى مردمى کردن شعر ـ هنگامى امکان پذیر است که شاعران بتوانند ـ علاوه بر آنکه گوینده شعر خود هستند ـ شنونده شعر خود نیز باشند. گوینده حرف خود را مى فهمد و مى پسندد ولى شنونده چطور؟ آیا مى فهمد؟ و اگر مى فهمد آیا مى پسندد؟ و اگر مى پسندد, آیا شعر به قدرى در او موثر است که با شاعر احساس همدلى و همصدایى کند؟
بقیه این گفتگوى دوستانه بماند براى وقتى که سروده هاى دیگر شما به دستمان برسد. آنچه را در این صفحه به دیگر دوستان شاعر تذکر داده ایم, شما نیز بخوانید.
موفق باشید.
برادر علیرضا حکمتى ـ نور
مدتها پیش نامه اى از شما دریافت کردیم که پاسخ آن را در شماره هاى پیشین مجله داده ایم. شعرى از شما نیز در شماره هاى گذشته مجله درج شده است. اکنون خوشوقتیم که بار دیگر از احوال شما و شعرتان باخبر مى شویم. ولى از شما چه پنهان, بعضى از کاستیهایى که انتظار داشتیم در شعرهاى جدیدتان برطرف شود, همچنان باقى است; از قبیل تکرار غیر ضرورى کلمه ((گرچه)) در مصرع دوم از بیت دوم ((سوار صبح)).
آنچه را در سرود فرداى این شماره مجله آمده, کامل بخوانید تا ان شإالله شما و دیگر دوستان را مفید افتد. در باره خانه روزنامه نگاران جوان و سوالاتى که در باره آن دارید مى توانید با نشانى ((تهران, صندوق پستى 11365/3838, خانه روزنامه نگاران جوان)) مکاتبه کنید. علت اینکه براى شما فرم عضویت فرستاده اند, احتمالا به خاطر همکاریتان با ((فرهنگ آفرینش)) و ((قلم دانشجو)) بوده است.
موفق باشید.
برادر مجتبى صادقى ـ مرودشت
شعر لطیف شما رسید و در همین شماره درج مى شود. سپاسگزاریم.
ناگفته نماند که در این شعر, ردیف ((هر شب)) از نظر معنا جزء ضرورى و جدایى ناپذیر شعر نیست و این نقصى است. حروف و کلماتى که ردیف و قافیه هر شعر را مى سازند ـ صرف نظر از تإثیرى که در موسیقى شعر دارند ـ بخشى از معناى آنند که تغییر یا حذف آنها مى تواند معانى و مضامین آن را مخدوش سازد و از این نظر فرقى با سایر کلمات شعر ندارند. ولى در برخى بیتهاى شعر شما, حذف ردیف لطمه اى به معنا وارد نمى سازد و حتى بارى از دوش شعر برمى دارد!
توفیق بیشتر شما را آرزومندیم.
خواهر فروغ الزمان ضرغامى ـ مشهد
هر کس استعداد و هنر خاص خود را دارد. هیچ انسانى نیست که کاملا فاقد استعداد و امکان رشد و شکوفایى باشد و هر استعداد و هنرى که در خدمت تعالى و پیشرفت اخلاقى انسانها به کار افتد ارزشمند است و نیازى نیست که همه به یک هنر ـ مثلا شعر و شاعرى ـ روى آورند و سایر امور زندگى را تعطیل گذارند.
ما قبلا نیز به شما و دوستان دیگر تذکر داده ایم که اگر شعرى انتخاب کرده, براى ما مى فرستید که سروده خودتان نیست نام سراینده را ذکر کنید تا در صورت مناسب بودن با نام سراینده اش درج شود; زیرا مجله از نشر اشعار بدون ذکر نام شاعران معذور است.
اگر ـ خداى نخواسته ـ برخى از دوستداران شعر بخواهند سروده دیگرى ـ یا بخشى از آن را ـ به نام خودشان براى ما بفرستند, باید بدانند که این نوعى سرقت فکرى و معنوى است که زشتى آن از سرقت اموال کمتر نیست; زیرا اگر اموال نتیجه تلاش و کار جسمانى است, آثار هنرى و ادبى حاصل عواطف و تلاش فکرى صاحبان آنها است و تصاحب کردن آن یعنى ضایع کردن حقوق صاحبان حقیقى.
بدیهى است که چنین کارهایى موجب محروم ماندن از فضایل اخلاقى و توفیقات معنوى بسیارى مى شود. از این رو, انسانهاى مومن و محترم حتى از تصور چنین ستمى بر دیگران بیزارند و هرگز شخصیت خود را به این گونه غل و غشهاى کودکانه نمىآلایند. خداوند همه ما را در کشف ارزشهاى حقیقى و استعدادهاى فکرى و ذوقى خودمان یارى فرماید.
برادر على عزیززاده ـ سراب
شعرهاى خوبتان رسید. متشکریم و امیدواریم گاه به گاه سروده هایتان مجله را زینت دهد. در غزل زیباى ((کوچه باغ باران)) (بیت چهارم) بهتر است از کلمه ((غریبه)) به جاى ((غریب)) استفاده نکنید; گرچه شاید به خاطر آن مجبور شوید در کل ترکیب ((غریبه سان)) تعویضى انجام دهید; زیرا همان طور که پیشتر به بعضى از دوستان شاعر تذکر داده ایم کلمه ((غریبه)), تقریبا دو معنا دارد. یکى مونث ((غریب)) که حتما مراد شما این نبوده است. دیگر آنکه ((ه)) غیر ملفوظ پسوندى است در فارسى عامیانه که براى اشاره به معهود به کار مى رود; مانند ((کتابه را بخوان)) (یعنى آن کتاب را) و ((پسره را دیدى؟)) (یعنى آیا آن پسر ...) و گاه نیز براى نداى تحقیرآمیز به کار مى رود. البته استفاده از این گونه الفاظ عامیانه در اشعار فصیح درست نیست.
به هر روى, راه توفیق براى شما باز است و پس از این تنها با جرعه نوشى از سرچشمه هاى اصیل فرهنگى و اعتقادى و تإمل و تدبر در آنها است که مى توانید به ((مجموعه مراد)) دست یابید.
در پناه خدا باشید.
خواهران:
آفرین محب على ـ تهران
آذر ودادى ـ تبریز
میان شعر و نثر ادبى شباهتها و تفاوتهایى وجود دارد. آنها مثل دو همسفرند که چندین چندین منزل را گام به گام یکدیگر طى مى کنند ولى در یکى از آخرین منزلها ـ شعر, نثر ادبى را تنها مى گذارد و به تنهایى به سفر خود ادامه مى دهد!
با خواندن مداوم شعرهاى خوب و کتابهاى ادبى ـ به امید خدا ـ خواهید توانست به خوبى این شباهتها و تفاوتها را دریابید تا سروده هایتان نیز به نثرى ادیبانه یا شعرى کامل بدل گردد. باز هم آثارتان را براى ما بفرستید.
برادر محمدحسین صابرحنان ـ رشت
درخواست شما به اطلاع آن برادر شاعر رسید. در مجله نیز گاهى در موضوع درخواستى شما اشعارى به چاپ رسیده یا مى رسد که با مطالعه صفحات ((سخن اهل دل)) آنها را خواهید یافت.
موید باشید.
برادر حسن غفارى ـ زنجان
از اینکه در نامه جدیدتان با شما بیشتر آشنا شده ایم, خوشوقتیم. در سروده هایتان به عواطف و ابداعات خود متکى باشید. از تکرار تعبیرات دیگران ـ مانند ((گهر درج حیا)) و ... اجتناب کنید.
موفق باشید.
خواهر فاطمه وطن دوست شریف ـ مشهد
از اینکه سروده هاى خود را براى ما فرستاده اید, سپاسگزاریم. شعر شما مانند سروده هاى بسیارى از شاعران جوان نشان مى دهد که در دریافت صحیح اوزان و قوافى مشکلى ندارید و نیز مانند بسیارى از شاعران جوان برخورد امواج عواطف با سواحل ذهن موزونتان باعث آفریده شدن موسیقى مبهمى مى شود که همان شعر شما است. شعرهایى که پر از شیفتگى نسبت به ترکیبات و تعبیرهاى تصادفى است. همراه هر موجى, دامنى از ماسه و گوش ماهى نصیبتان مى شود که در میان آنها گاه مرواریدهاى درخشانى نیز مى توان یافت. ولى شاعرى به غوطه ور شدن در دریاى بیکران و با چشم باز و دهان بسته به صید مروارید رفتن شبیه تر است تا در ساحل نشستن و به ارمغانهاى تصادفى امواج دل خوش داشتن.
گذشتگان ما گفته اند: لفظ, پیراهن است و معنا, تن. لفظ, جسم است و معنا, روح. اینها تشبیهاتى است براى درک بهتر رابطه سخنان با معانى آنها. با قبول این تعابیر, الفاظ زیبا و شکوهمند اگر نتواند معانى زیباتر و شکوهمندترى را به مخاطبان منتقل سازد مانند جامه اى زیبا بر پیکرى ناساز خواهد بود یا صورت زیبایى که در وراى آن روح و زندگى نیست.
هنر شاعران راستین است که مى توانند با همین کلمات آشنا و عادى اندیشه ها و مضامین بکر و بدیع را که براى دیگران دست نیافتنى است, به آنان تقدیم کنند و به تعبیرى با الفاظى آشنا, ((معنى بیگانه)) و نوظهور بیافرینند.
شاعر هنگامى به هدف خود رسیده است که الفاظ و معانى با یکدگر یگانه و متحد و در انتقال اندیشه و احساس شاعر به دیگران توانا باشند. کلمات قرص و حساب شده در جاى خود نشسته باشند و هیچ کلمه اى نتواند جاى خود را بدون اخلالى در معنا با آنها عوض کند. منتظر سروده هاى دیگرتان هستیم.
موفق باشید.
برادر عباس عبدالله قصاب ـ تهران
به خاطر سروده تان سپاسگزاریم. ولى این همه شیفتگى به الفاظ ردیف شده مانند هم و غیر ضرورى چرا؟ از این دست:
((چه ثقیل است ادراکش
بر من سخیف
نحیف
ضعیف.))
یا: ((و من مجذوب و
مجنون
و مجیب
و مجید
و مجیر توإم))
چه نیازى است به این پلکان الفاظ که از آن نمى توان بالا رفت. و اگر بالا روند هم, به جایى نمى رسند. به علاوه مجذوب و مجنون, صفت عاشق است و مجید و مجیب و مجیر, صفت معشوق راستین. چگونه هم مجنون هستید و هم مجید والخ! در اینجا شیفتگى به حروف و کلماتى ـ نه چندان زیبا ـ شما را به آشفته گویى و تناقض کشانده و از هدف واقعى دور کرده است. در حالى که در تعبیرات دیگرتان چون ((رسول راستین)), ((قبور این قوم جاهل)) همین هماهنگیهاى لفظى وجود دارد بدون آنکه آشفته و نازیبا باشد.
شما در حاشیه شعرتان, فرهنگى از معانى واژگان آن را افزوده اید که البته ضرورتى ندارد و خالى از خطا هم نیست. مانند برداشت بى سابقه از کلمه ((مرداد)) و ((مزین)) را آرایش معنى کردن در حالى که به معناى ((آراسته)) است و استفاده ناصحیح از کلمه ((عظمى)) که صفتى عربى مونث است در معناى اعظم که براى مذکر به کار مى رودو به معنى ((بزرگتر)) حیف نیست شعرى در ستایش امام على علیه السلام این گونه لفظپردازانه و تکلفآمیز باشد؟
توفیق شما را از خدا مى طلبیم.
پیغام آشنا (23)
تنها راه
هرگز از عیب گیرانتان نرنجید. عادت داشته باشید از میان هزار غلط یک صحیح را ـ حتى از میان غرض رانیهاى آن ـ پیدا کرده باشید. از این راه که چیزى را سراسر زشت و غلط ندانید. این تنها راه شما است.
صبر و حوصله و حتى وسواس بى حد و اندازه شما[ در باره شعرتان] پشتیبان شما خواهد بود. در صورتى که همان طور باشید که نشان مى دهید. زیاد فکر نکنید که هنر براى هنر است یا براى مردم. هنر براى هر دوى آنها است و بالاخره رو به مردم مىآید. زیرا از مردم به وجود آمده و با مردم سر و کار دارد. فقط مواظب باشید که چه چیز شما را مجبور به گفتن مى کند. گفته هاى شما براى چه و براى کیست و براى کدام منظور لازم و ممتازترى؟ و از نبود آن چه کمبودى براى ملت شما حاصل مى شود؟
با همین برآورد, حساب شما و زندگى شما و هنر شما برآورده شده است. اگر به مطالب کلى پرداخته یا ادراک شما به راه دور رفته و ریزه کاریها و جزئیات غیر قابل رویت را قابل رویت مى گرداند, من به شما اطمینان مى دهم که به خطا نرفته اید.
(نیما یوشیج, در باره شعر و شاعرى[ گردآورى سیروس طاهباز], ص5 ـ 364, انتشارات دفترهاى زمانه, چاپ اول 1368).