معرفى کتاب


زنى به نام زینب
نویسنده: کمال السید
ترجمه: م.الف
بازنوشته: صادق رحمانى
ناشر: انتشارات نبوغ ـ قم
نوبت چاپ: اول
تاریخ چاپ: بهار 1375
در این کتاب رمان وار با شخصیت و حضور زنده و موثر زنى به نام زینب آشنا مى شویم که حماسه بزرگ مقاومت و صبر را رقم زد و با تلاش طاقت فرساى خود در مسیر تاریخ اسلام نقطه عطفى مبارک شد.
این کتاب 14 فصل کوتاه و 71 صفحه دارد.
ماجراى زینب در این کتاب از روز عاشورا شروع مى شود. حادثه شهادت حسین(ع) و یارانش با نثرى دلنشین به اجمال شرح داده مى شود ... ((اینک غروب شده است و نخلستانهاى کنار ساحل, مانند مژگان پریان ظاهر شده اند. فرات دیگر طعم گوارایش را به فراموشى سپرده است, گویى دنیایى از شورى در کام آن ریخته باشند. چند تکه ابر که با سرخى شفق درآمیخته بود, تصویرى از اسبى سرکش که راه خود را در آسمان باز مى کرد, نشان مى داد. اسبى که راه آزادى را براى نسلهاى آینده, رسم مى کرد.))
پس از این لحظات, سکاندارى کشتى کاروان که در شنزارهاى تفتیده در امواج فتنه کینه توزان شکسته شده بود به دست شیرزنى به نام زینب مى افتد.
((خیمه ها در آتش کینه توزى مى سوخت و لهیب آتش دیوانه وار به رقص درآمده بود, زنان و کودکان حیرت زده به این سوى و آن سوى دشت مى گریختند و دسته اى از ((گرگها)) به سان تندبادى مجنون صفت گرداگرد خیمه ها پرسه مى زدند ... زنى با روح على در سینه و رداى صبر ایوب بر تن به سمت آخرین قربانیان آسمانى راه مى سپرد. زینب مى رفت و شکوفه ها و ریاحین از شرمناکى رویدادها رخ مى پوشیدند و خارها, چونان نوک نیزه ها قد علم مى کردند و راه را بر او سد مى نمودند. راهى که به حسین مى پیوست.
زینب اما سلحشورانه رفت و در بر پیکر پاره پاره حسین چنین گفت:
((خداوندا! این قربانى را از ما بپذیر)).
زینب از قتلگاه برگشت تا به جستجوى زنان و کودکانى بپردازد که همانند کبوتران هراسان به این سوى و آن سوى گریخته بودند.)) ...
در فصل چهارم به ماجراى خطبه زینب برمى خوریم که در جمع کوفیان و هنگام حرکت کاروان اسیران آل رسول(ص) ایراد کرده است ... ((اى اهل کوفه, اى مردمان دغل پیشه و حیله گر! آیا مى گریید؟! اشکتان خشک نشواد و ناله تان پایان نپذیراد.)) ...
در فصل پنجم به ماجراى گفتگوى زینب و ابن زیاد در کاخ کوفه پرداخته شده است.
حوادث در مسیر حرکت کاروانیان به شام یکى پس از دیگرى به وقوع مى پیوندد و در همه جا صلابت و شجاعت ((زنى به نام زینب)) به روشنى پیدا است. تا در فصل سیزدهم با واقعه تبعید زینب از حجاز به شام و آنگاه شهادت غریبانه او در اولین سال پس از واقعه عاشورا روبه رو مى شویم ((... تصمیم خلیفه آن بود که زینب از حجاز تبعید شود. عقیله بنى هاشم بر شتر نشست و نگاهى غمگینانه بر شهر جدش انداخت. او به سمت مصر راه مى سپرد. زنى هاشمى در حالى که اشک در چشمهایش حلقه زده بود و با زینب وداع مى کرد گفت: راست است وعده خداوند. پس نفست خوش باد که خداوند ظالمان را به زودى مجازات خواهد کرد.
شتر, هروله کنان دشت را درمى نوردید و زنى به نام زینب را بر دوش خود مى برد. زنى که تنها یک سال پس از حادثه عاشورا زندگى کرد و در اولین سالگرد آن محشر بزرگ چشم از دیدار جهان فرو بست.))
همین جا تذکر این نکته ضرورى است که طبق نقل تاریخ, وفات حضرت زینب در 15 رجب سال 62 هجرى یعنى یک سال و شش ماه و پنج روز پس از واقعه عاشورا بوده است و دانسته نیست نویسنده محترم طبق کدام نقل و روایت وفات آن بانوى بزرگ را اولین سالگرد (سالروز) عاشورا دانسته اند.
کتاب ((زنى به نام زینب)) در قالبى متنوع و بدیع نگاشته شده است و ترجمه آن نیز زیبا و روان صورت گرفته است. خواندن این کتاب را به همه خوانندگان ارجمند سفارش مى کنیم.