سیرى در محیط پرورشى و روابط خانوادگى حکیم فرزانه, مرحوم میرزا مهدى الهى قمشه اى ((قده))
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوى رحمان مى وزد باد یمن
25 اردیبهشت ما, بیست و چهارمین سال رحلت حکیم فرزانه, مفسر ارجمند, مرحوم میرزا مهدى الهى قمشه اى است که خدمات بسیار ارزنده اى را به جامعه فرهنگى و علمى کشور در حوزه و دانشگاه نمود. و این خود فرصتى به دست مى داد تا در باب روابط خانوادگى, فضاى تربیتى و اخلاقى زندگى این حکیم شاعر و زندگى سراسر عطوفتآمیز او نسبت به همسر و فرزندانش, نکاتى را بازگو کنیم. باشد تا یادى از آن عالم وارسته کرده باشیم و توشه اى از فضایل اخلاقى و خانوادگى او برگرفته باشیم. این مقاله در دو قسمت تنظیم شده است که دومین قسمت آن را در شماره بعد خواهیم آورد. ان شإ الله.
اسوه وارستگى
یکى از دانشوران معاصر که چون ستاره اى پرفروغ در آسمان اندیشه طلوع کرد و درخششى پرنور از خود بروز داد, حکیم فرزانه, عارف ربانى و مترجم و مفسر قرآن, آیت الله میرزامهدى الهى قمشه اى (قدس سره) است که در طول حیات پرثمر و بابرکت خویش, آیتى از جلوه حق و اسوه وارستگى و اخلاص به شمار مى رفت و در آثار منظوم و منثورش, الهام از معارف قرآنى و روایات منقول از اهل بیت(ع) قابل مشاهده است و با پندها و حکمتهاى عالى و تذکرات اخلاقى توإم مى باشد.
این عالم پرهیزگار, خواننده شیفته معرفت و مشتاق حکمت را به فضایل و مناقب اهل بیت و سیره ائمه علیهم السلام توجه مى دهد و فرهنگ شکوهمند و آغشته به معنویت آن ستارگان آسمان ولایت و امامت را با جانها و روانها به صورتى جذاب درمىآمیزد و خردها و خلقها را با معارف والاى تشیع, انس مى دهد. همان انسان وارسته اى که بر اثر معرفت, خداى خویش را از روى اشتیاق و میل باطنى مى پرستید و با عرشیان و عالم قدس و ملکوت آشنایى داشت; چنانچه خود در سروده هایش بدین نکته اشاراتى آشکار دارد:
خوشا شهپر مرغ عرشآشیان
که بنشسته در طرف بامم هنوز
و در نمونه اى دیگر گفته است:
سحر هاتفى آمد از کوى دوست
مرا گفت کاى عاشق روى دوست
تویى مرغ لاهوت, عرشآشیان
تویى بلبل باغ مینوى دوست
معرفى این چهره برجسته و برشمردن خصوصیات اخلاقى و رفتارى او, تجلیل از انسانى است که در آثار و اندیشه ها و عرصه عمل فضیلت و سلوک عارفانه را بر ساحل قرآن و حدیث با هم آمیخت و مجموعه فرهنگى باارزش و پربار و سودمندى را پدید آورد. یکى از ابعاد زندگى این نامدار عرصه اندیشه, روابط او با همسر و فرزندان و نیز ویژگیهاى رفتارى وى در کانون گرم و باصفاى خانواده اش مى باشد که این نوشتار در صدد آن است تا بدین نکته بپردازد.
نیاکان نیکوروش
نیاکان حکیم میرزامهدى الهى قمشه اى از سادات بحرین بودند و همگى از بزرگان علم و معرفت و اغلب از حافظان قرآن به شمار مى رفتند.(1) این کاروان پربار در مهاجرتى بابرکت چون جویبارى باطراوت به سوى ایران جارى گشته و در شهر اندیشمندان, قمشه اقامت گزیدد. همسر مرحوم الهى قمشه اى, طیبه الهى (تربتى), در نوشتارى اظهار داشته است: مرحوم الهى از سادات بحرین هستند که در زمان نادرشاه, که سادات را شکنجه مى دادند, اجداد ایشان مخفیانه از بحرین به قمشه مهاجرت مى کنند و در آنجا اقامت مى ورزند و سیادت خود را پنهان مى کنند. ایشان اظهار مى داشتند: سیادت ما محرز است. عموزادگان ایشان به سیادت صحیح معروفند. اما ایشان احتیاط مى کردند.(2)
حکیم الهى قمشه اى, در شرح حال منظومى از خود مى گوید:
نیاکان بودم از سادات بحرین
ز حفاظ قرآن قرإ دفتر
زمانه خواندشان در شهر قمشه
به دور نادر, آن مرد دلاور(3)
پدربزرگ الهى قمشه اى از افراد خوشنام قمشه به شمار مى رفت و در خیرات و مبرات حضورى فعال داشت. وى قبل از آنکه الهى قمشه اى دیده به جهان بگشاید, در رویاى صادقه اى مشاهده کرد که ((ملامحمدمهدى قمشه اى)), از دانشوران این دیار, که چند سال قبل رحلت نموده بود بر هودجى نشسته و از آسمان به زمین فرود آمد و به اتاق ایشان وارد شد. از آن پس خواجه عبدالحمید, پدربزرگ مرحوم الهى, مکرر به بیت ملاابوالحسن (پدر میرزامهدى) مىآمد و از همسر وى که در انتظار مولود تازه اى بود, عیادت مى نمود و بى صبرانه در انتظار تولد آن فرزند لحظه شمارى مى کرد و مادر حکیم الهى قمشه اى را با حالتى از شادمانى به تولد فرزندى که در زمره دانشوران قرار خواهد گرفت نوید مى داد و مدام این جمله ورد زبانش بود: اى بانوى مکرم, نوزادى که در آینده دیده به جهان مى گشاید و تو مادرش خواهى شد, نامش محمدمهدى است و صیت شهرتش در جهان تشیع خواهد پیچید.
سایه آرامش گستر مادر
والده حکیم الهى قمشه اى زنى مهربان, دلسوز, پاکدامن و دیندار بود. او نجابت و شرافت و حیا را از حضرت فاطمه زهرا(س) آموخته و سیره و روش زندگى این بانو را الگوى خویش نموده و به پیروى از آن گوهر باکرامت, با خداى خویش به راز و نیاز مشغول بود و در انجام احکام شرعى و آداب اسلامى دقت نظر داشت. در دوران باردارى بر امور عبادى خویش مواظبت بیشترى داشت تا این حالات معنوى در رشد کودکى که با خود حمل مى کرد, تإثیر خود را بنمایاند. او عقیده داشت که کودک همانند آینه اى بیشترین نقش را از مادر مى پذیرد و ساختار شخصیت او در دست توانمند وى است و رعایت نکات تربیتى در تکوین شخصیت کودک نقش مهمى را ایفا مى کند.
سرانجام انتظارها به سر رسید و در سال 1319 ه$.ق, ستاره اى پرفروغ در آسمان این خانواده و دامن پرمهر مادرى نیکوسرشت هویدا گردید که تابش و درخشش آن, دوستداران وارستگى را در موجى از شادمانى فرو برد.(4) این فرزند که چشم خانواده را به جمال خجسته و باسعادت خویش منور ساخت, کسى جز میرزامهدى الهى قمشه اى نبود. او در خانه اى دیده به جهان گشود که جویبارهاى ایمان و زهد و پارسایى در آن جارى بود و فضاى آن به صفاى معنوى و طراوت روحانى ناشى از کردار نیک و اعمال صالح پدر و مادرى معتقد آراسته بود. شرایط خانوادگى و محیط تربیتى میرزامهدى رایحه معطر پرواپیشگى را بر مشام ذهن این نوباوه وارد مى ساخت و زمزمه هاى توإم با ذکر و نیایش و صلوات و عبادت سرود توحید و نغمه ملکوتى را در گوش روانش طنین مى افکند. گویى از نخستین روزهاى کودکى مولود مورد اشاره تحت فضاى پاکیزه اى که بیشترین نقش را در فراهم ساختن آن مادر پرعطوفتش داشت, به نحوى پرورش مى یافت که فطرت الهى و سرشت معنوى او را شکوفا و بارور مى ساخت و براى تلاشى سترگ و مسوولیتى مهم و خطیر مهیا مى نمود.
این کودک در دامن مادر خویش چگونه پرواز کردن به سوى اهداف عالى و فتح قله هاى خوبى و نیکى را فرا گرفت. به قول شاعرى شیرین سخن:
کودک هر آنچه دارد از آغوش مادر است
گر زشت خوى باشد و گر نیک محضر است
در دفتر معلم و آموزگار نیست
آن تربیت که زاده دامان مادر است
رفتار مادر از پى سرمشق کودکان
بهتر ز هر کتاب و ز هر گونه دفتر است
در دست مادران خردمند باهنر
خوشبختى و سعادت ابناى کشور است
البته هر مادرى لیاقت آن را ندارد که در دامن خویش شخصیتهایى چون حکیم الهى قمشه اى را بپروراند. زمینه ها, شرایط, تواناییهاى روحى و معنوى و پیشرفتهاى اخلاقى قابل ملاحظه اى در تحقق این امر دخالت عمده اى دارند;
هر صدف لایق نباشد تا که گوهر پرورد
هر عرض قابل نباشد تا که جوهر پرورد
حق هم همین است, چرا که پرورنده وى دامانى پاک و عفیف بوده و براى مادرى با آن صداقت و اخلاص, فرزندى این چنین شایسته و بایسته است. سایه آرامش گستر و آغوش گرم و پرعاطفه همسر ملا ابوالحسن به همراه مراقبتهاى ویژه و شیوه هاى اخلاقى توإم با معنویت پدر, محیط سالم و مناسب براى تربیت صحیح و رشد و سازندگى دوران کودکى و نوجوانى میرزامهدى پدید آورد. کودکى میرزامهدى در محیطى آکنده از صفا و صمیمیت و عشق به مکتب تشیع و پیشوایان دینى سپرى گشت. او همچون نهالى باطراوت در بوستانى پاک و بىآلایش روییدن گرفت و فطرت پاکش که به معنویت تمایل داشت, در چنین فضایى رشد نموده و عواطف و احساساتش, با محبت به خاندان عصمت و طهارت تکوین مى یافت.
صفاى معنوى
در خانواده اى که پدر خود, اهل علم و ادب بود و نسبت به اهل بیت(ع) اشتیاق خاصى داشت, ارزشهاى معنوى و الگوهاى دینى در پیش روى میرزامهدى قرار داشت و مادرش همگام با شیر دادن به او, فضایل و خصوصیات اخلاقى را در وجودش چون بذرهایى مى کاشت; چرا که این زن خود اهل زهد و پارسایى بود و در خانواده اى تربیت یافته بود که نهر پربار و سراسر عطرآگین قرآن و عترت در آن جریان داشت. ملا ابوالحسن, پدر میرزامهدى, نیز به پرورش فرزندش اهتمام ویژه اى داشت و چون به مسائل دینى علاقه داشت و خود مبلغ فرهنگ تشیع بود, کودک را با توجه به کلام وحى و سخنان گهربار اهل بیت(ع) براى روى آوردن به نیکیها و اجتناب از رذایل فرامى خواند. این صفاى معنوى بعدها در زندگى و شخصیت مهدى نوباوه به صورت بارزى تجلى یافت و او را در طریق تحصیل علوم دینى, پژوهشهاى قرآنى و شکوفایى ذوق و اندیشه و نشر معارف الهى قرار دارد.
نخستین مکتب درسى این کودک, خانواده اى سرشار از معنویت بود. ملا ابوالحسن از همان اوان کودکى, کودکش را با باورها و اعتقادات دینى آشنا نمود و با گشودن زبان کودکى, پیوند مودتآمیزى با وى برقرار کرد و از خدا و رسول و قرآن و حدیث و احکام و عبادات برایش سخن گفت و به گونه اى رفتار خود را قرار داد تا کودک از او درس گرفته و به طور عملى با مفاهیم ارزشى انس پیدا کند.
پدر, وى را به محافل دینى و جلسات مذهبى مى برد تا او را با رایحه روح نواز این جلسات آشنا نماید.
در محضر فرزانگان
حکیم الهى قمشه اى, پس از سپرى نمودن دوران کودکى در بیت زهد و تقوا, در سن پنج سالگى به مکتب خانه رفت و تا هفت سالگى مقدمات ادبیات فارسى و عربى را آموخت و در یازده سالگى در ادب عرب به مقامى رسید که شرح نظام نیشابورى و مطول تفتازانى را تدریس مى کرد.(5) استاد معروف وى در زادگاهش ملامحمدهادى فرزانه قمشه اى (1302 ـ 1385 ه$.ق) بود.(6)
حکیم قمشه اى پس از فراگیرى مقدمات علوم دینى در زادگاهش, با وجود آنکه در این شهر اساتیدى بزرگ در عرصه حکمت و فقاهت و عرفان وجود داشتند, مى خواست بار سفر بندد و به اصفهان رود; لذا در صبحگاهى عزم خود را جزم کرد و نان و ماستى تهیه و در دستمالى بسته و پیاده راه اصفهان را پیش گرفت و در این شهر در مدرسه صدر از محضر شیخ محمد حکیم خراسانى استفاده کرد.(7)
این تشنه معرفت و جویاى حقیقت بیش از یک سال در حوزه اصفهان نماند و این دیار را به قصد مشهد مقدس ترک کرد و در این شهر بابرکت به مدرسه نواب راه یافت و به ادامه تحصیل پرداخت.(8) در شهر مقدس مشهد از محضر آقابزرگ حکیم, معروف به میرزاعسکرى شهید, آیت الله العظمى حاج آقاحسین قمى, شیخ اسدالله یزدى مشهور به هراتى, حاج ملامحمدعلى معروف به فاضل, حاج شیخ حسن مشهور به فاضل بدسى, میرزامهدى اصفهانى و ... در رشته هاى گوناگون علوم حوزوى خصوصا فقه, حکمت و عرفان بهره برد.(9)
این حکیم فرزانه پس از طى مدارج علمى و کسب معارف قرآنى و روایى در مشهد مقدس, به تهران آمد و در این شهر به مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى کنونى) وارد شد و ضمن پى گیرى ادامه تحصیلات در این مدرسه به توصیه شهید آیت الله مدرس به تدریس پرداخت و از محضرش شخصیتهایى چون علامه حسن زادهآملى, مفسر و حکیم عالى قدر, آیت الله جوادىآملى, آیت الله حاج سیدحسن لنگرودى, دکتر امیرمحمود انوار و ... بهره بردند.(10)
تشکیل خانواده
با وجود آنکه مرحوم الهى قمشه اى زندگى زاهدانه اى داشت و رهایى از تعلقات دنیوى مشى او بود و عارفانه مى زیست, به هیچ عنوان تشکیل خانواده و انتخاب همسر را مانع این برنامه و نیز سد راه معرفت و تحصیل کمالات علمى نمى دید. به همین دلیل در سن 22 سالگى در تهران ازدواج کرد. پس از مدتى همسر او, دار فانى را وداع گفت و پس از ایشان همسر دیگرى اختیار کرد که از او نیز فرزندانى به یادگار مانده است.
یکى از همسران ایشان خانم ((طیبه الهى)) (تربتى) است. نامبرده از سادات حسینى است و نسبش به حضرت امام حسین(ع) مى رسد و از نواده هاى فقیه و محدث فرزانه, شیخ مفید به شمار مى رود. پدرش مرحوم ابوطالب تربتى زنجانى, از علمإ و پارسایان روشن ضمیر تربت حیدریه بود که پس از سپرى نمودن مقدمات تحصیلات علوم دینى در موطن خویش, این دیار را ترک گفت و در شهر تهران رحل اقامت افکند و در یکى از مدارس این بلد حلقه درس و ارشاد دینى و نشر معارف اهل بیت گسترانید و فرزندان خویش را اعم از دختر و پسر به فراگیرى دانش و تقوا و خویشتن دارى تشویق و تهییج نمود. طیبه الهى که فضل و کمال را از پدرى فاضل و دانشور به ارث برده بود و خود شایق کسب معرفت بود, پس از به پایان رسانیدن دوران ابتدایى و تحصیلات متوسطه, مدتى به تدریس فارسى و متون ادبى مشغول گردید تا آنکه به آرزوى دیرین خود رسید و با شخصیتى که به دو بال علم و تقوا مجهز بود, ازدواج کرد. خودش در نوشتارى چنین گفته است:
((... در سال 1311 ه$ .ق در 18 سالگى با استاد الهى قمشه اى که تازه از مشهد به تهران آمده بودند و مقام علم و فضل و بخصوص شاعرى او در محافل علمى و ادبى تهران آوازه اى بلند یافته بود, عقد زندگى بستم و مدت 40 سال در کنار این عارف و حکیم زیستم و این دوره هم براى من تحصیل دیگرى بود. در این دوران, سالها به تشویق ایشان چند دفتر و اوراقى متعدد از حکایات و روایات و اشعار شاعران متقدم و متإخر و سخنان بزرگان دین و معرفت و اولیإ صاحب کرامت را گرد آوردم که اغلبشان را به علت شدت علاقه در حفظ داشتم. مجموع این اوراق از چند هزار صفحه بیشتر بود و بیشتر آن, شعرها و سخنانى بود که ایشان اغلب بدانها مترنم بودند و چون خانه امان محفل ارباب ذوق و شاعران و ادیبان بود, چه بسیار قطعات و ابیات زیبایى که خوانده مى شد و در خاطرم مى نشست و به مجموعه و جنگ اشعارى که فراهم مىآوردم, منتقل مى گردید. گاه هم از پرتو ذوق استاد و محفل عالمانه و عارفانه ایشان, بارقه اى به من مى رسید و خود غزلى و قطعه اى مى سرودم که ایشان تصحیح و تشویق مى نمودند)).(11)
مخفى نماند که پس از رحلت حکیم الهى قمشه اى, مجموعه آن دفاتر و اوراق به همراه برخى دست نوشته هاى حکیم الهى قمشه اى مفقود گردیدند و پس از حدود 17 سال که از رحلت آن حکیم سپرى شد, فرزندان و خصوصا فرزند فاضل ایشان دکترحسین الهى قمشه اى و عده اى از اطرافیان از این بانوى مکرم خواستند که اوراق مزبور پس از تدوین و تصحیح و پیرایش و ویرایش به زیور طبع آراسته گردد و نیز مصر بودند که برخى محفوظات این همسر که مدت 40 سال معاشر و منشى و کاتب آن حکیم بود, به روى کاغذ بیاید. حاصل اصرار آنها کتابى است تحت عنوان ((خوشه ها)) که در سال 1372 ه$.ش در تهران توسط موسسه نمایشگاههاى فرهنگى ایران منتشر شده است.
((کیوان سپهر)) که در تدوین این مجموعه همکارى داشته و مقدمه اى بر این اثر نگاشته است مى گوید:
همواره دریغ مى داشته ام که گلرنگى و موسیقى معطر سخن و روایت محفوظات خیر
و شریف این بانوى عارف و سخندان مکتوب نشود.
و در ادامه افزوده است: ممنون از دوست فاضل و گوهرشناسم دکترحسین محى الدین الهى قمشه اى, اگر چه حسین (فرزند مولف) خود در اینجا صاحب خانه است و همچنین سپاسگزار از بانوى گرانقدر خانم طیبه الهى (تربتى) که خواهشم را براى فراهم آوردن این کشکول پذیرفتند. خاصه مکتوب کردن خاطراتى که از محضر عالم ربانى و مفسر و قرآن پژوه نامى حکیم الهى قمشه اى داشته اند و موهبت جمع و جور کردن و به سرانجام رساندنش را به راقم کرامت داشتند و نیز شاکر از رحمت و تفضل حق که چنین فرصتى را عطا فرمود.
طیبه الهى قمشه اى در خصوص رسیدن به آرزوى دیرین خود یعنى ازدواج با الهى قمشه اى خاطرنشان نموده است:
در هجده سالگى لطف الهى, مرا که پیوسته مشتاق مصاحبت با اهل ادب و معرفت بودم به آرزوى دیرین واصل گردانید و به مواصلت مردى درآورد که در تمام زندگى هر چه گفت از خدا گفت و هر چه کرد براى خدا کرد و هر چه دید از خدا دید و جز حق, هیچ معشوقى نگزید و مانند حافظ گفت: ((گلعذارى ز گلستان جهان ما را بس))
ما عاشقان غیر از خدا یارى نداریم
با یاریش حاجت به دیارى نداریم
عالم به چشم ما گلستانى است بى خار
در پاى دل غیر از غمش خارى نداریم
تنها خیالش صبح و شامان مونس ماست
انسى دگر با یار و اغیارى نداریم
چهل سال مصاحبت من با این شاعر آسمانى و عارف ربانى, سرشار از هزاران خاطره تلخ و شیرین است که به قول مولانا: ((گر بگویم شرح این گردد دراز))(12)
ایشان در جاى دیگر نوشته است: چهل سال شاهد این حقیقت بودم که هر چه[ حکیم الهى] مى گفتند, بیان حال خودشان بود, اگر مى گفتند:
پس در طلبت خدا, خدا کردم
خود را به خدایت آشنا کردم
شبها همه دامن خیالت را
تا صبح گرفتم و دعا کردم
تا مژده اى از دیار یار آمد
کى دامن ناله را رها کردم
عشق ار گنه است و جرم من فریاد
یک عمر الهیا خطا کردم
همه خبر و گزارش عمر ایشان است که: یک عمر عاشق بود و یک عمر در طلب بود و یک عمر هر چه گفت براى حق گفت و هر چه نوشت براى حق نوشت و هر چه کرد براى حق کرد و جز حق از هیچ کس انتظار پاداش نداشت. در سالهاى اول زندگى مشترک حکیم الهى قمشه اى با همسرش, کدورتى پیش آمد که طیبه الهى (تربتى) چند روزى به خانه پدر رفت. مرحوم الهى با نامه هایى که حاوى اشعارى نغز و شیرین بود, این مفارقت را تبدیل به وصل و کدورت مزبور را به صفا و تلخى آن را به شیرینى مبدل کردند. از جمله قطعه زیر است که براى همسر خود ارسال نموده و در آن این گونه سروده اند:
به نام ایزد یکتاى ذوالمن
که اشراقش جهان را کرده روشن
درودش بر پیمبرهاى مرسل
خصوصا خاتم فرقان منزل
به پاسخ از من این گفتار بنیوش
ز شیرین گفته کن تلخى فراموش
سراپا جلوه طاووس پیکر
عیان باشد, تو پاى زشت منگر
من آن طاووس رضوانآشنایم
چرا تا بى عنان آن را ستانم
درختى کان همه بارش کمال است
ز پا افتادن از بادى محال است
درختى کان ز باد صبح لرزد
گر از پا اوفتد کاهى نیرزد
درخت ار شاخه را گوید برو باز
همى گوید پیا پى صحبت و ناز
اگر آیى به بستان خود آیى
نباشد بر کست رنج و عنانى
وگر نایى سبک باشد دماغت
گلى را خوار پندارى به باغت
بدین شیرین سخن کز طبع جویم
روا باشد که پیش آیى به سویم
((الهى)) را الهى راد فرما
دل و فرزند و اهلش شاد فرما(13)
طیبه الهى در تإلیفات و تصحیح آثار الهى قمشه اى به ایشان کمک مى نمود و در تصحیح غلطهاى حروفچینى, همکارى تنگاتنگى با آن حکیم داشت. اغلب تإلیفات ایشان تقریرهایى بود که مى فرمودند و همسرش تحریر مى نمود و این حالت غالبا در حال قدم زدن آن مرحوم انجام مى گرفت. بنابراین در پدید آوردن آثار فلسفى و عرفانى و پژوهشهاى قرآنى و روایى, ایشان یار و مددکار آن عارف صمدانى بود و در افاضات علمى و تحقیقات حکیمانه این نامدار میدان معرفت, نقش موثرى به عهده داشت و قطعا اگر شرایط آرام بخش و محیط باصفایى که این همسر در فراهم گشتن آن دخالت عمده اى داشت نبود, حکیم الهى قمشه اى در تلاشهاى گوناگون علمى از جمله تإلیف کتاب گران سنگ حکمت الهى در دو مجلد, ترجمه و شرح نهج البلاغه, تصحیح تفسیر ابوالفتوح رازى, ترجمه و خلاصه التفاسیر قرآن حکیم, شرح رساله فصوص الحکم معلم ثانى (فارابى) و رساله هاى متعدد فلسفى و عرفانى و مانند آن, این گونه موفقیت شایان توجه را به دست نمىآورد.(14)
بوى بوستان معنى
حکیم الهى قمشه اى به دلیل کسب کمالات معنوى بسیار قانع بود و مسکنى ساده داشت. سقف خانه اش حصیر و چوب هیزمى بود و برق نکشیده بود و مى فرمود برق را در پشت بام کشیده ایم و مرادش چراغهاى گوناگون سقف میناى آسمانى یعنى ستارگان بود و گویا این شعر در باره اش صادق است:
بسکه شد شهد قناعت فرش در کاشانه ام
نیشکر گردد اگر پیچى حصیر خانه ام(15)
اما همین خانه ساده و عارى از هر گونه تجملات و زینتهاى دنیایى, بوستان معرفتى بود که بسیارى از دانشوران از رایحه معطر آن بهره مند گردیدند.
جلسه درس و محل بحث این فاضل وارسته اغلب اوقات در خانه اش بود. استاد علامه حسن زادهآملى مى گوید:
درس ما را بعد از نماز مغرب و عشإ مى فرمود که به تعبیر لطیفشان, تدریس ما به جاى تعقیب نماز ما باشد! ما نیز نماز را با ایشان در منزلش مى خواندیم و به آن بزرگوار اقتدا مى کردیم, اما نماز مى خواند, قنوت گریه ها مى کرد. گویا الان نغمه الهى اش را در حال قنوت مى شنوم که با گردن کج و صورت حزین و آهنگى جانفزا و دلربا همراه با در غلطان قطرات اشک مى گوید:
الهى و ربى من لى غیرک, اسئله کشف ضرى والنظر فى امرى ...(16)
ایشان در جایى دیگر افزوده اند: چه بسیار پیش آمد که در جلسه درس, سخن را به جایى مى کشاند که از ما گریه مى گرفت و این فقط خصیصه ایشان بود. در زمستانها در اطاق درسش, نه کرسى بود و نه بخارى. فقط یک چراغ لامپاى گردسوز و فرشى عتیق و بعضى از شبها که بسیار سرد مى شد منقل زیر کرسى اطاق دیگر را که عائله اش بودند به اطاق درس مىآورد و خاکستر رویش را کنار مى زد و بدان حال مى گذراند.(17)
مفسر عالى قدر حضرت آیت الله جوادىآملى که براى فراگرفتن الهیات به منزل حکیم الهى قمشه اى مى رفتند تا از محضر ایشان اشارات از نمط چهارم تا پایان نمط دهم را فراگیرند, به مشقاتى در مسیر پیمودن راه طولانى بین مدرسه مروى تا خیابان خراسان یعنى منزل حکیم الهى قمشه اى اشاره نمودند و فرمودند: ما شب حضورشان مى رفتیم و نماز مغرب را به ایشان اقتدا مى کردیم. ایشان بین نماز مغرب و عشإ اشارات (ابوعلى سینا) تدریس مى کردند و اصرار داشتند نمازشان اول وقت خوانده شود.(18)
دکتر انوار که در این منزل از محفل پرفیض مرحوم الهى بهره برده نوشته است:
به ظواهر دنیا بسیار بى علاقه بود, مثلا (حکیم الهى قمشه اى) علاقه اى نداشتند در منزلش تلویزیون و یا رادیو باشد (البته منظور زمان طاغوت مى باشد) تا مبادا وقت فرزندانش هدر رود. کلا یک روحیه بى نیازى و استغنا و دورى از تعلقات مادى در ایشان وجود داشت که انسان هر وقت به منزلش وارد مى شد تمام تعلقات دنیوى را فراموش مى کرد.(19)
همان گونه که ملاحظه مى شود این حکیم و مفسر فرزانه, در خانه اى بسیار ساده و محروم از پاره اى امکانات اولیه و تجهیزات رفاهى کلاس درس و جلسات قرآنى تشکیل داده; آن هم در بالاترین سطح و تربیت شاگردانى برجسته و عالم. بدیهى است فراهم ساختن شرایطى که به وسیله آنها بتوان با آرامش بیشتر به تدریس و فیض بخشى پرداخت بدون همکارى همسرى فداکار و دلسوز و دانا و کوشا میسر نخواهد بود. و پرواضح است که حکیم الهى قمشه اى با اهداف خاصى در جهت نشر معارف دینى و حکمتهاى الهى در انتخاب همسر دقت لازم و حسن انتخاب را نشان داد و با خانواده اى کاملا مذهبى مواصلت ایجاد کرد و بانویى را مإنوس خود نمود که به وظایف محوله به خوبى آشنا و در عملى ساختن خواسته هاى شوهرش که در راستاى نشر تعالیم دینى و تحقیقات قرآنى و روایى بود, بسیار کوشا و مصر وارد صحنه گشت.
طیبه الهى الگوى اخلاق اسلامى, حجاب و تجسم دیندارى بود. بیش از نیم قرن قبل که بسیارى از زنان کشور از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند و خانواده ها تحصیل علم و دانش را براى زن به دلیل موقعیتهاى خاص و احیانا نامطلوب لازم نمى شمردند و یا آنکه سوادآموزى را براى زنان ضرورى نمى دانستند, خانواده طیبه الهى قمشه اى آنچنان در جهت شکوفایى اندیشه این بانو اصرار داشتند که در سنین جوانى علاوه بر سپرى نمودن تحصیلات همزمان ذوق و استعداد خود را شکوفا نموده و در پارسایى و عفت و نجابت زبانزد خاص و عام گردیده و به دلیل دارا بودن چنین خصوصیات برجسته اى, مشتاق ازدواج با انسانى عالم و اندیشمند بوده است.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1- مجله پیام انقلاب, شماره مسلسل 168, ص32.
2- خوشه ها, طیبه الهى قمشه اى, ص131.
3- نغمه عشاق, حکیم میرزامهدى الهى قمشه اى, ص367.
4- الذریعه, شیخ آقابزرگ تهرانى, ج24, ص237. ضمنا در جلد دیگرى از این مإخذ ,ج13, ص289, تاریخ تولد این حکیم سال 1320 ه$.ق درج شده است و در دائره المعارف تشیع ج2, ص326 تاریخ 1318 به عنوان زمان ولادت نامبرده ذکر شده است.
5- مجله گوهر, سال اول, شماره 6, تیرماه 1352.
6- تذکره معاصر شعراى اصفهان, سیدمصلح الدین مهدوى, ص53.
7- همان مإخذ, ص53.
8- مجله پیام انقلاب, همان شماره, ص34.
9- گنجینه دانشمندان, محمدشریف رازى, ج5, ص322, نشریه صحیفه, شماره 27, ص44. در آسمان معرفت, ص257, 259. حکمت عملى یا اخلاق مرتضوى, ص32, 33.
10- در این مورد بنگرید به حکمت عملى یا اخلاق مرتضوى, ص27, 28. منظومه معرفت, غلامرضا گلى زواره, ص61, 62. نامه ها, برنامه ها, ص82, 83. هزار و یک نکته, علامه حسن زاده, ص616. نشریه صحیفه, شماره 30, ص5.
11- خوشه ها, ص12.
12- همان, ص121, 122.
13- همان, ص122.
14- براى آشنایى با آثار این حکیم نگاه کنید به کتاب الذریعه, مجلدات 7, 13, 19, 24. معجم مولفى الشیعه, على فاضل قاینى نجفى, صفحه 322. مولفین کتب چاپ, خان بابا مشار, ج6, ص367, 368. تذکره شعراى معاصر, ص53. سخنوران نامى معاصر ایران, برقعى, ج اول, ص11. بهار و ادب فارسى, به کوشش محمد گلبن, ج اول, ص222. مجله یغما, سال 26, شماره 12, ص751.
15- نامه ها, برنامه ها, علامه حسن زاده آملى, ص86.
16- همان مإخذ, ص83. ضمنا این عبارت بخشى از دعاى کمیل مى باشد.
17- در آسمان معرفت, به بیان و بنان علامه حسن زاده آملى, ص264, 265.
18- مجله کیهان فرهنگى, شماره 9, سال 1364, گفتگو با آیه الله جوادى آملى.
19- مجله پیام انقلاب, شماره مسلسل 169, ص31.