نویسنده

اگر ترویج را فرآیندى آموزشى با هدف انتقال اطلاعات مفید به مولدان روستایى و تغییر در بینش, دانش, نگرش و مهارتهاى آنان به منظور دستیابى به زندگى بهتر براى خود, خانواده و جامعه, بدانیم و اگر روستاییان را گروه هدف فعالیتهاى ترویج کشاورزى قلمداد کنیم; بنابراین شکى نیست که آموزش و ترویج در زمینه اى اساسى دچار غفلت بوده است. البته ترویج در خصوص ارزشها و کارکردها با انتقاداتى روبه رو بوده است که گاهى این انتقادات مستقیما به نحوه سازماندهى سازمانهاى ترویجى مربوط مى شود و گاه نیز به اهداف مورد نظر در توسعه و استراتژیهاى مورد عمل در ترویج. امروزه, بسیارى از این انتقادات به دلیل عدم درک صحیح از مفهوم واقعى ترویج, مردود شمرده مى شوند اما عدم ارائه خدمات مناسب ترویجى به زنان روستایى را در خوش بینانه ترین حالت خود, مى توان ((غفلت)) دانست و این ((غفلت)) در کشورهاى جهان سوم و در حال توسعه بیشتر خودنمایى مى کند.
نگاهى گذرا به آمار و ارقام, در زمینه جمعیت و ترکیب جمعیتى روستاها (زن و مرد), میزان سواد بین جمعیت زن و مرد, نقش تربیتى زنان در پرورش و تربیت فرزندان, نقش زنان در زمینه هاى مختلف اقتصادى, اجتماعى و ... ابعاد بیشتر این غفلت را یادآور خواهد بود. در کشورهاى جهان سوم و در قیاس با مردان روستایى, محرومیت زنان روستایى مضاعف است. زن روستایى در آماده کردن زمین کمک مى کند, شخم مى زند, درو مى کند, وجین و نشا مى کند, شیر مى دوشد و چوپان گله مى شود, قالى مى بافد و به ساخت ابزار و صنایع دستى اهتمام مى ورزد, خمیر درست مى کند و نان مى پزد, آشپزى, همسردارى و خانه دارى مى کند, سوزن مى زند و آب را از سر چشمه ها و از دوردستها مىآورد, او هیزم مىآورد و از بچه ها مراقبت و مواظبت مى کند, پشم مى ریسد و کشک و دوغ و ماست و کره و روغن مى گیرد. علاوه بر همه اینها, او سرپرست خانواده و مادر فرزندان هم هست و ...
گرد آوردن سیاهه اى از فعالیتهاى متنوع زنان در جامعه روستایى بسیار آسان است. در خانوارهاى کوچک و کشورهاى فقیر جهان سومى با نظامهاى زراعى ـ دامى کم بازده, وظیفه زنان روستایى در تإمین معیشت خانواده مشکلتر و سنگینتر مى باشد. مضافا بر اینکه, در بعضى از کشورها و مناطق که سنتهاى خرافى سایه جغدوار خود را گسترانیده است. زن روستایى برده اى بیش نیست که در حد یک کالا با او رفتار مى شود. به عنوان مثال طبق اخبار, در روستاهاى هند در هر دقیقه تقریبا 59 نوعروس به دلیل نداشتن جهیزیه دست به خودسوزى مى زنند!!
با وجودى که زنان روستایى در کشورهاى در حال توسعه, مولد حدود 80% از مواد غذایى هستند و سرپرستى حدود 30% از خانواده هاى روستایى را به عهده دارند, لیکن فعالیت آنها به عنوان فعالیت اقتصادى به شمار نیامده و بدین جهت به سادگى از برنامه هاى توسعه کشاورزى و روستایى حذف مى گردند. بر اساس آمارهاى رسمى موجود, زنان حدود یک سوم نیروى فعال کشاورزى, کشورهاى در حال توسعه را تشکیل مى دهند. این در حالى است که آمارهاى غیر رسمى و محلى, تعداد زنان شاغل در بخش کشاورزى را بیش از آن برآورد مى نمایند. در کشور مصر, بر اساس آمار رسمى, فعالیت زنان روستایى در امور کشاورزى حدود 6 / 3% گزارش شده است. در صورتى که آمار محلى این رقم را 35 تا 50% نشان مى دهد. طبق آمار رسمى در بعضى از کشورهاى آفریقایى (به طور مثال در کنگو), سهم زنان در تإمین نیروى کارگرى بخش کشاورزى 60% مى باشد, اما بر اساس آمار غیر رسمى, در کشورهاى آفریقایى سهم مذکور 80% برآورد مى شود.
این اختلاف آمار در اکثر کشورهاى در حال توسعه وجود دارد. علاوه بر نمونه هاى فوق الذکر مى توان از آمار رسمى کشورهاى آمریکاى مرکزى که سهم زنان را از نیروى فعال بخش کشاورزى 4%, در شمال غربى آفریقا 5%, جنوب آمریکا 10%, خاورمیانه 12% (به جز سوریه و ترکیه), در جزایر کارابین 24%, در خاور دور 33% و در جنوب آفریقا و صحرا 36% نام برد (در سوریه بر اساس آمار رسمى 1969 میلادى 49% و در ترکیه بر اساس آمار 1965 میلادى 50%), در حالى که آمارهاى غیر رسمى ارقام بالاترى را نشان مى دهد. آمار غیر رسمى و مشاهدات در کشورهایى نظیر قبرس (1960), سودان (1956), هائیتى (1950) و بولیوى (1950) سهم زنان را به ترتیب 53%, 27%, 47% و 59% مشخص مى کند.
در شرایط کشورمان نیز این نابرابریهاى آمارى وجود دارد. به طور مثال, بر اساس طرح سرشمارى عمومى کشاورزى سال 1367 سهم زنان روستایى در مشاغل بخش کشاورزى 8 / 7% گزارش شده است در حالى که جمعیت 833 / 115 / 11 نفرى زنان روستایى, اکثرا به صورت مستقیم و غیر مستقیم در امور کشاورزى مشارکت و دخالت دارند. على الخصوص در روستاهاى استانهاى گیلان و مازندران که سهم زیادى را در تولید محصولات برنج, چاى و در چیدن و بسته بندى مرکبات و برداشت پنبه به خود اختصاص مى دهند. علاوه بر آن بر اساس بررسیهاى انجام شده در مزارع خانوادگى شمال کشور میزان فعالیت زنان در امور کشاورزى تا 75% نیز مى رسد.)) (1)
به این ترتیب, مى توان قاطعانه اظهار داشت که نظامهاى ترویجى بخصوص در کشورهاى جهان سوم از بعد انسانى و توسعه انسانى دچار غفلت بوده است. بارها گفته شده, ((ترویج)) به دلیل فقدان منابع کافى, ضعف آموزشى کارکنان, معدود بودن منابع آموزشى, تراکم و ارجاع مسوولیتهاى غیر ترویجى, تضاد نقشهاى کارکنان ترویج و غیره, عملکردى غیر موثر دارد اما به این امر اشاره نمى شود که چرا توجهى یکسان به مخاطبین و فراگیران (زنان و مردان) مبذول نمى شود و چرا مسایل زنان روستایى در سیستم بازخور اطلاعات ترویجى منعکس نیست و چرا موسسات و سازمانهاى ترویجى تکنولوژى مناسب با نیاز آنها را ندارند؟
به نظر مى رسد پرداختن به مسایلى ـ که در زیر خواهد آمد ـ از اهم وظایف سازمانهاى ترویجى در راستاى اهداف ترویج باشد:
 بررسى نیازهاى آموزشى ترویجى, تشکیلات آموزشى مناسب, موانع و مشکلات در زمینه آموزشهاى ترویجى زنان روستایى.
 بررسى اثرات اقتصادى, اجتماعى و فرهنگى آموزش زنان روستایى و نیز آموزشهاى فنى و حرفه اى زنان روستایى در امر توسعه.
 بررسى نقش درآمد زن روستایى در اقتصاد خانواده, اقتصاد ملى, افزایش درآمد سرانه و تحصیل ارز.
بدیهى است این موارد تنها در سایه اعتقاد واقعى به یک اصل در توسعه انسانى و آن هم ایجاد فرصتهاى پرورشى و تدارک تسهیلات آموزشى براى زنان روستایى متحقق و عملى خواهند شد.
پى نوشت :
1ـ مجموعه مقالات پنجمین سمینار علمى ترویج کشاورزى ایران, زنان روستایى فراموش شدگان در کشاورزى, سیداکبر میرىخوزانى, صفحه 105 و 106.