نویسنده

((راسل ج.گرندستف)) در کتاب ((بازیگرى و کارگردانى)) مى نویسد: ((براى اینکه هنرپیشه خوبى باشید, باید بنیه یک کوهنورد, طاقت یک دونده ماراتن, صبر یک لاک پشت, قدرت یک وزنه بردار, شهامت رام کننده شیر, حافظه کامپیوتر, انعطاف یک ژیمناست, تخیل یک کودک و سماجت شیطان را داشته باشید.)) اما متإسفانه مى بینیم کسانى وارد بازیگرى مى شوند, که هیچ کدام از شرایط را دارا نیستند و فکر مى کنند صحنه فیلم, کلاس درس است و آنها با توجه به استعداد وافرشان خیلى سریع مى توانند همه چیز را جذب کنند, ولى مى دانیم که سینما با توجه به گستردگى و پیچیدگى که دارد, نمى تواند کمکى به این افراد بکند, طورى که آنها بعد از مدتى سرخورده مى شوند و آرزو مى کنند, اى کاش از اول پاى در این کار نمى گذاشتند. سینما فقط به افراد باتجربه و باتخصص نیازمند است, البته آن هم فقط تا مدتى که آن شخص بتواند کار کند و سینما, دلش بخواهد که او کار کند.
بار دیگر پاى درددلهاى علاقه مندان نشستیم و صد البته که آنان نظرات شخصى خودشان را ابراز مى نمایند.از مهرى اسدیان پرسیدیم اگر شما یک بازیگر حرفه اى بودید چه احساسى نسبت به کارتان و اطرافیانتان داشتید؟
ـ فکر کنم, آن موقع تنها مشکلم این بود که نمى دانستم نقشهاى بعدى را که به من محول مى شود, چگونه ایفا کنم, یعنى فکر مى کردم آیا مى توانم شخصیتها را خوب درک کنم و خوب به مردم منتقل کنم یا نه؟ از طرفى وقتى مى دیدم که زندگى و احساسات و عواطف مردم را مى فهمم و غم و شادى آنها را در وجودم حس مى کنم, خوشحال مى شدم. اگر من بتوانم روزى یک بازیگر شوم, فکر مى کنم به تمام آرزوهایم رسیده ام و آینده روشنى خواهم داشت چون که مى توانم با دیگران همدردى کنم و حسم را به آنها ارائه دهم.

لیلا موسوى: اگر من یک بازیگر تمام عیار بشوم آن وقت اساسى ترین دلهره ام, بار مسوولیت سنگینم در برابر مردم است و بزرگترین شادىام, اعتقاد به عزت نفسى است که از این طریق به دست آورده ام.

فاطمه تیمورى: اگر من بازیگر معروفى بودم, گمان مى کنم در آن شرایط, غرور بر من غلبه مى کرد و من باید به نحوى با آن مبارزه مى کردم. زیرا غرور, مهمترین چیزى است که باعث مى شود یک بازیگر در کار خویش بلغزد.

هدى دیلمى: هنوز به آنجا که نرسیده ام ولى فکر مى کنم مى توانستم با خودم و مردم کنار بیایم.

تفکر یا سرگرمى؟
یکى از مهمترین رسالتهاى بازیگرى, ارائه پیام مناسب است. فیلم علاوه بر اینکه موضوع سرگرم کننده اى و شاید به خاطر فروش خوب ساخته شده است; ولى پشت این رنگ و روغنهاى تجارتى, حتما باید هدف و پیامى نهفته باشد تا تماشاگر, غیر مستقیم و گاه بدون آنکه خودش متوجه شود, به آنها معتقد شود. پس به همین خاطر از علاقه مندان سوال کردیم که آیا یک بازیگر مى تواند تماشاگرش را به تفکر و تحول وادارد؟

فاطمه مروج: شرایط خاصى باید باشد تا بازیگر بتواند مخاطب را به فکر فرو ببرد و زمینه تحول را در او شکوفا کند. مثلا هنرپیشه, مجاز نیست هر طور که دلش مى خواهد بازى کند و پیام بدهد. او مجبور است طبق آنچه که در فیلمنامه نوشته شده است و آن طور که کارگردان دلش مى خواهد بازى کند; پس دست خودش نیست تا هر طور که دلش خواست, حرفش را بزند. مخصوصا در حال حاضر که اکثریت مردم به پیام فیلم توجه نمى کنند و بیشتر به سینماى اکشن مى پردازند تا سینماى هنرى.

وفا طرفه: یک بازیگر وقتى روى صحنه به ایفاى نقش مى پردازد باید خودش را از آن مردم بداند و فکر کند که دارد با آنها حرف مى زند. بدون هیچ تعارض, مهربانى را با آنها تقسیم کند, دردهاى نهان و آشکار مردم را بگوید و نشان دهد. افرادى را که هنوز نور ایمان, در دلشان سوسو مى زند و هنوز گوشى شنوا و چشمى بینا دارند, مخاطب قرار دهد و تماشاگر را به تحول وادارد. من خودم وقتى که لبخندى و یا حتى قطره اشکى در هنگام اجراى نمایش, بر روى صورت تماشاچى مى بینم, احساس رضایت مى کنم و مى اندیشم بالاخره به هدفم رسیدم.

دیلمى: همان طور که هر هنرى, حتى اگر شده براى لحظاتى انسان را به تفکر وا مى دارد, بازیگرى نیز واسطه اى است که کارش جلب نظر تماشاگر و به تفکر واداشتن او است, تا با بازى خوب در درون تماشاگر آشوب به پا کند و او را به تحول وادارد.

مهرى اسدیان: یک بازیگر زن مى تواند با رفتار و پوشش اسلامى خود جامعه اش را پند دهد و مردم را شیفته اخلاق, رفتار و حجاب خودش بکند.

مریم مطوف: این ما بازیگران هستیم که مى گوییم تماشاگر به چه چیز فکر کند و چطور ببیند. وقتى ما خودمان هدفمان را مشخص کردیم, مى توانیم با این هدف براى دیگران هم پیام رسان خوبى باشیم و آنها را هم هدایت کنیم.

شکل هنرى یا شخصیت هنرى؟
یک علاقه مند به جاى اینکه شکل هنرى به خود بگیرد, باید شخصیت هنرى داشته باشد. بحث انسان شناسى در هنر, خود مبحث مهم و مفصلى است و ما فقط همین قدر مى گوییم که بعضیها چون عشق مطرح شدن دارند و فقط مى خواهند خود را ارضإ کنند, در نتیجه خواه, ناخواه به ابزار تبدیل مى شوند و کسى که به اینجا مى رسد یعنى به آخر خط رسیده است, چون که چیزى از روانشناسى هنر درک نکرده و بدون اینکه مقوله هنر را بشناسد, فقط با یک علاقه شخصى جلو آمده تا تنها به خواسته هاى کاذبش برسد; یعنى شهوت شهرت دارد تا شهوت یادگیرى. و بزرگترین لطمه را هم, همین مطرح شدن کاذب به انسان مى زند. یک بازیگر باید اول یک هنرمند باشد و در ضمن یک انسان داراى کمال. باید ببیند هنرمند چه سیر مطالعاتى دارد؟ در چه بحثهایى شرکت مى کند؟ دغدغه اش چیست؟ چرا همه فکر و ذکرش هنر است؟ آیا در کوچه و خیابان هم هنرمند است و اخلاق هنرى دارد, یا فقط روى پرده سینما است که او را هنرمند قابلى مى دانیم؟ همه اینها باعث مى شود تا شخصیت هنرى شکل بگیرد و روحیه هنر در ذهن یک علاقه مند جا باز کند تا او هنر و جایگاه واقعى آن را بشناسد و بعد در فکر بروز استعداد هنریش باشد. آن وقت است که یک بازیگر, احساساتش را به طور واقعى نشان مى دهد, چون که دنیاى سینمایى را شناخته و به هدفش واقف شده است و مى داند که براى چه و چرا بازى مى کند.
فاطمه مروج در همین راستا گفت: ((شخصیت حقیقى هنرپیشه باید تبلورى از معنویت و معرفت باشد, تا او بتواند نکات مثبتى را که در وجود خود دارد به دیگران منتقل کند. در واقع هر کسى در آب بیند نقش خویش. یک انسان با توجه به تربیت, روحیات و علایق خودش ممکن است جمع بندى کند و به این نتیجه برسد که لازم است هنرپیشه شود و شخصیت هنرى خویش را بروز دهد)).

مشکل, مشکل, مشکل!
یک بازیگر با توجه به کارش مسلما درگیر مشکلات بسیارى است. مشکلات خانوادگى و اجتماعى از یک سو و مشکلات فرهنگى و اخلاقى از سوى دیگر, بازیگر را در تنگنا مى گذارد. از علاقه مندان مى پرسیم شما با مشکلات چطور کنار مىآیید؟

لیلا موسوى: متإسفانه بازیگرى از تمام جهات در کشور غریب و تنها است و با وجود تلاشهاى بسیارى که پس از انقلاب شده, هنوز هم در اذهان مردم بدبینیهایى وجود دارد که این خود بزرگترین مانع روانى براى یک بازیگر است, حال بگذریم که از لحاظ مادى و معنوى حمایتى در کار نیست. هر کسى که وارد این هنر مى شود, با کوهى از مشکلات روبه رو مى گردد که تنها با عشق به هنر مى تواند این مشکلات را تحمل کند. یک بازیگر باید قبل از هر چیز انسان باشد تا بتواند درست بازى کند و این مسلما کار دشوارى است.

مهرى اسدیان: به نظرم مشکل بازیگران تقلید و تإثیرپذیرىشان از بازیگرهاى خارجى است و همچنین تهاجم فرهنگى موجود در جامعه. آن وقت ما هم, خود به خود تحت تإثیر قرار مى گیریم. پس باید حمایت صحیحى از بازیگران بشود, تا آنها به کار خودشان دلگرم باشند و هوس نکنند که براى ادامه کار به جایى دیگر بروند.

گیتى نویسى پور: به نظرم مشکل خاصى نیست. فقط مسإله کار زیاد زن است که البته این کار زیاد, باعث مى شود روح انسان صیقل پیدا کند و روحیه شادابى بیابد. پس هم مى توان به مشکلات زندگى رسید و هم به مسایل بازیگرى, همان طورى که من در کنار همه این کارها نقاشى مى کنم و به عکاسى و فیلمبردارى هم مشغولم.

وفا طرفه: اگر عشق و علاقه پیشکسوتان تئاتر و سینما نبود شاید تا به حال فقط اسمى از این هنرها مانده بود و بس. مشکل ما در ایران ریشه اى است و گریبانگیر همه کسانى است که به نحوى در این کار فعالیت مى کنند. توانایى بازیگر از تشویق مردم هنردوست و متعهد منشإ مى گیرد, مردمى که خود بازیگر یا کارگردان نیستند ولى تماشاگرى خوب و منطقى هستند و همینها باعث مى شود که روح هنر در کالبد بازیگر دمیده شود و او به ادامه کارش تشویق و ترغیب گردد. وقتى زمینه کارى براى دختران کمتر است و علتش ناشى از دید جامعه نسبت به این هنر است, پس دختران باید با پشتکار و تلاش فراوان قدمهاى اولیه را بردارند و یک جورى با نبود کتاب و امکانات رشد کنار بیایند.

فاطمه رشیدالاسلامى: وقتى از نظر خانواده ها بازیگرى امرى ضد اخلاقى تلقى مى شود و در جامعه موقعیت اجتماعى فرد, ناخواسته زیر سوال مى رود, پس یک علاقه مند باید خیلى انگیزه داشته باشد که بتواند در مقابل این ناهنجاریهاى اجتماعى مقاومت کند و قدم پیش بگذارد.

ربابه ابوذر: مشکلات که خیلى زیاد است. یک زن, عهده دار کارهاى خانه است و نمى تواند وقت زیادى را به مسایل هنرى اختصاص دهد. خانواده ها هم که با توجه به مسایل مذهبى با حضور دخترانشان در صحنه بازیگرى مخالفند. مسإله دیگر امر ازدواج است. یک بازیگر باید ازدواج هم بکند و این چه خواستگارى است که با هنرپیشگى موافق باشد. حتى ما مى بینیم آقایان بازیگر هم دلشان نمى خواهد که زنانشان بازى کنند. ما چه گناهى داریم که فرهنگمان اجازه نمى دهد یک دختر بازیگر شود و راحت زندگى کند, در حالى که اگر دختران بازیگر به هدف والاى خود و جایگاه اصلى زن برسند و لباس بازیگرى فقط وسیله اى براى پیام رسانى باشد, فکر مى کنم مشکلات اخلاقى خاصى هم پیش نمىآید و زن مى تواند استعدادهایش را بارور کند.

هدى دیلمى: در حال حاضر مشکل ما بر سر امکانات است تا دختران بتوانند پیشرفت کنند و سطح علمى شان را بالا ببرند. اگر چه بعضى از افراد واقع بین به دختران بها مى دهند و راه را براى آنها باز مى کنند ولى اکثرا با توجه به وضع موجود, خود مشکل هستند و براى دیگران مشکل ایجاد مى کنند.

پدر و مادر گرامى!
جلب رضایت والدین در امر بازیگرى خود یکى از مهمترین مشکلات علاقه مندان است و همین مسإله, ما را بر این داشت که علت را جویا شویم. خانواده ها در قبل از انقلاب با بازى دخترانشان شدیدا مخالفت مى کردند ولى مى بینیم در حال حاضر هنوز هم این مشکل گریبانگیر جوانان است.
در سینماى آن دوران به جز موارد انگشت شمارى که استثنإ بودند, بقیه سعى داشتند به نوعى با سینما تجارت کنند. در نتیجه از زن به عنوان بهترین وسیله تبلیغ و فروش فیلم استفاده مى کردند و او را به کارهاى نامناسبى وامى داشتند که به دور از شخصیت زن و نظام خانواده بود. همان چیزى که در حال حاضر گاه روى پرده هاى سینما ظاهر مى شود.
اصل مطلب این است که زندگى و ادامه حیات سینما در حال حاضر هنوز هم در بسیارى موارد وابسته به همان آدمهاى قدیمى است. یعنى اگر ما در سایر قسمتها انقلاب کرده ایم, ولى در سینما انقلابى واقعى صورت نگرفته است. خانواده ها اعتقاد دارند که سینما هنوز براى جوانان خطرآفرین است, مخصوصا براى دختران جوان. پس مى بینیم که نباید به ذهنیت منفى موجود بى تفاوت باشیم و این امر را نادیده بگیریم, چه بسا که خود همین ذهنیت منفى, نکته مثبتى تلقى گردد که جوانان فقط با شناخت کامل از سینما و با پشتوانه والدین, وارد این کار شوند, و چشم بسته وارد این دنیا نشوند. چنان که جوانى در جواب سوال ما گفت: ((من حاضرم به خاطر عشق بازیگرى از تمام عشقهاى دنیا و حتى خانواده و مذهب خود بگذرم))!!! آیا این صحیح است که ما فقط به یک جنبه زندگى اکتفا کنیم و به همه چیز پشت پا بزنیم حتى به مذهب!؟
مادرى که دیگر از دست اصرارهاى دخترش به جان آمده بود, علت مخالفت خود را چنین عنوان کرد: ((دختر اگر سراغ بازیگرى برود, دیگر هیچ مردى به خواستگاریش نمىآید, آن وقت دختر باید تا آخر عمر در خانه پدرش بماند و یا اینکه با یکى دیگر مثل خودش ازدواج کند. تازه این ازدواجهاى هنرى هم دوامى ندارند و خیلى زود به طلاق منجر مى شوند.)) در عوض مادر دیگرى اظهار کرد: ((اگر یک روحانى با سخنرانى اش مردم را ارشاد مى کند, دختر من با پاکى و هنرش مردم را ارشاد مى کند. ))
هر چه باشد هر خانواده اى براى خود ارزشهایى دارد که فرزندان باید براى آن ارزش قائل باشند. نمى شود خانواده ها را کلا ملامت کرد که چرا جلوى دخترانشان را مى گیرند. با توجه دیدى که اکثر خانواده ها نسبت به محیط این دست از کارها دارند و با توجه به حساسیتهاى کاملا بجاى دینى و اجتماعى در بسیارى موارد صلاح دخترانشان را در این مى دانند که سراغ کار سینما و بازیگرى نروند. و همین مخالفتها باعث شده تا دختران چشم و گوش بسته, کمتر به سینما راه پیدا کنند. ما براى سامان دادن به نظام خانواده و حفظ ارزشهاى مذهبى و ملى باید به والدین و نظرات آنها احترام بگذاریم و در این راه نظر آنها را جلب کنیم; یعنى در باره بازیگرى, وضعیت سینما و کلا کار هنرى, واقعیت را آنگونه که هست بازگو کنیم و اگر آنها موافقت کردند سپس با تحقیق, مطالعه و دیدى درست و هدفى الهى سراغ این کار برویم. اگر خانواده ها از نزدیک با مراکز آموزش, هنرهاى نمایشى و تصویرى در ارتباط باشند و بتوانند بر فعالیت فرزندانشان نظارت کنند و پاى صحبت استادان آنها بنشینند, معمولا دیدشان نسبت به هنر عوض خواهد شد و لااقل جلوى رشد و شکوفایى فرزندانشان را, در مقابل هنرهاى دیگر نخواهند گرفت. از آنجا که پدر و مادر خواستار رشد روزافزون دلبندان خود هستند, اگر بدانند راهى که فرزندشان مى رود صحیح است و یا اینکه مى تواند نفعى به حال اجتماعشان داشته باشد, طبیعتا اجازه این کار را به او خواهند داد و یارىاش خواهند کرد. اما اگر خانواده به روحیه حساس و شکننده بچه خود آگاهى دارد و این کار را مناسب او نمى داند وى هم نباید بیهوده اصرار کند. به هر حال باید حساسیت کاملا بجاى خانواده ها را در این خصوص درک کرد و براى آن ارزش قائل شد و فورا آنان را به قشرىگرى, عوامزدگى, مخالفت با هنر, تعصب بیجا و امثال این اتهامها متهم نکرد.

خانواده من مخالف بازیگرى هستند؟
لیلا موسوى: خانواده من صد در صد با بازیگرى مخالف است و من در حال حاضر دارم آنها را متقاعد مى کنم که در کار من مسإله اى غیر اخلاقى وجود ندارد.

وفا طرفه: براى بسیارى از مردم فعالیت زن مخصوصا بازیگرى, قابل هضم نیست و این برمى گردد به زمان قبل از انقلاب و جو فرهنگى موجود در آن زمان. خانواده ها هم هنوز با همان دید و نگرش به سینما و تئاتر مى نگرند ولى باید به آنها بشارت داد که با وجود جامعه اسلامى, آن مسایل منحرف کننده کمتر شده و اگر افراد متعهد و دلسوز و انقلابى وارد گود شوند, به امید خدا ته مانده هاى آن فرهنگ غیر اسلامى هم به زودى از بین خواهد رفت. اگر ما هدفمان مشخص باشد مى توانیم فقط مسایل مثبت را در نظر بگیریم و مشکلى از دوش اجتماع برداریم, نه اینکه خودمان به اسم هنر هرج و مرج به پا کنیم.
من خودم وقتى دل به دریاى هنر مى دهم, احساس رضایت خاطر مى کنم و امیدوار مى شوم, امیدى که سرآغاز موفقیت است. آرزوى من غرق شدن در این دریا است, دریایى که انسان را به کمال حقیقى مى رساند, پس خانواده ها باید بیشتر فکر کنند و در این رابطه به فرزندانشان کمک کنند, همان طور که خانواده من با این کار موافق هستند البته نه در سطح عمومى و در مقابل دید همه.

هدى دیلمى: فعلا که نظرشان مثبت است و من برایم موقعیتى فراهم شده تا کار کنم و نیازهاى روحیم را برطرف نمایم, اما اگر خانواده سد راهم مى شدند و اطرافیان تحقیرم مى کردند, حتما عامل منفى در من ایجاد مى شد و از زندگى دلسرد مى شدم.

گیتى نویسى پور: دفعه اولى که جلوى دوربین رفتم فکر مى کردم که خانواده بخواهند مزاحم شوند ولى شکر خدا خودشان حضور داشتند و دیدند که بازیگرى من مسإله اى ندارد و یک کار مشروع و منطقى است پس قبول کردند و من دنباله کارم را گرفتم.

مهرى اسدیان: نظرشان مثبت است, البته با تلاشى که خودم براى متقاعد کردنشان به کار بردم یعنى آنها با بازیگرى زن مخالف نیستند, فقط مى گویند باید مسایل اسلامى را رعایت کنى و حجاب کامل داشته باشى.

عشق یا تجارت؟
اولین چیزى که از زبان یک علاقه مند به بازیگرى مى شنویم این است که ما عاشق واقعى هستیم و مى خواهیم به سینما خدمت کنیم ولى مسإله مهم این است که بازیگر وقتى یک بازیگر موفق است که ما نویسنده و کارگردان خوب داشته باشیم و همه این عوامل دست در دست هم بدهند و باعث شوند که سینما بتواند انسان را به انسان بشناساند و پیام مثبتى انتقال دهد. وقتى یک سرى انگیزه هاى شخصى روى کار مىآید و فیلمنامه نویس و فیلمساز فقط از دریچه ذهن خود به مسایل مى نگرد, آن وقت دیگر این بازیگر نیست که بازى مى کند; بلکه تمام هنر او, احساس و عواطف دیکته شده اى است که از طرف فیلمساز به او القإ شده است. اکثر دختران جوانى که با خیال خدمت به هنر و عشق به بازیگرى وارد سینما مى شوند, وقتى مى بینند که سینما از آرزوى آنها فرسنگها فاصله دارد, دچار ناامیدى مى شوند, چون که مشاهده مى کنند آن طور که دلشان مى خواسته آزاد نیستند و نمى توانند راحت کار کنند و مجبورند که احساسات دست چندم دیگران را بازى کنند.
پس مى بینیم که تمام سینما عشق نیست و اگر خیلى خوش خیال باشیم, فقط پنجاه درصدش عشق و علاقه است و نه بیشتر. اما مى بینیم سازندگان فیلم به اولین چیزى که فکر مى کنند وضعیت اقتصادى سینما است و همچنین سینماداران بیشتر به فیلمهاى تجارى و تبلیغاتى اهمیت مى دهند تا به فیلمهاى هنرى و باارزش, پس پول و بازگشت هزینه سنگین فیلم یکى از چیزهایى است که باید حتما مد نظر باشد. طورى که مى بینیم گاهى اوقات رابطه هاى کارى بر اساس روابط دوستانه بنا مى شود, یعنى فیلمساز یکى از آشناها را که چهره اش خوب است ولى صلاحیت کافى ندارد, وارد کار مى کند تا فروش فیلمش را بالا ببرد. گرچه تصویر بازیگر خیلى مهم است و تماشاگر تا تصویر به دلش ننشیند, به پیام فیلم دقت نمى کند; اما این دلیل نمى شود که ملاک انتخاب بازیگر مثلا زیبایى چشمهایش باشد و تنها شرط بازیگرى زن, زیبایى اش بشود. این گونه از بازیگران که اطلاعات چندانى از کار سینما ندارند, قراردادهاى خیلى پایینى مى بندند و این خود کمک مهمى به تهیه کنندگان و پایین آمدن هزینه ساخت فیلم مى کند. در ضمن چون این دسته از بازیگران دید سینمایى ندارند, خیلى بد بازى مى کنند و نسبت به اتفاقاتى که برایشان مى افتد, به گونه اى دیگر قضاوت مى کنند و همین امر باعث مى شود تا ارتباطات غلطى پیدا کنند. در نتیجه خانمهایى که توانایى کار دارند, کنار گذاشته مى شوند و بازیگران موفق این امر را توهینى به خود مى دانند که عده اى کم تجربه بخواهند وارد کار خطیر سینما بشوند و مشکلات کارى و اخلاقى براى خودشان و دیگران درست کنند. پس مشاهده مى کنیم که سینما, صنعتى است که در خدمت هنر قرار گرفته تا یکى از پول سازترین صنایع شود.

وفا طرفه: سینما یک صنعت است. با پیشرفت تکنولوژى, سینما پیشرفت مى کند و فعالیت بازیگرى محدود مى شود و دیگر بازیگر نقش اساسى را نخواهد داشت. بلکه این تکنولوژى و کامپیوتر است که سینما را مى سازد.

ابوذر: هنر سینما مى تواند حدیث عشق را بهتر بیان کند. هنر زبانى است که دردها و رنجها را در خود حل مى کند و با این کار مردم را آگاه مى نماید و جامعه را به طرف متفکر بودن سوق مى دهد. سینما هنرى است که حس انسان دوستى را در میان دنیاى بى عاطفه گیها شعله ور مى کند, غنى را فقیر و فقیر را غنى مى سازد و انسان را از خود به خدا مى رساند. البته این را هم بگویم که تئاتر عشق است و سینما صنعت.

فاطمه تیمورى: هنر یکى از الطاف الهى است. هنرمند در ارائه هنرش مسوولیت سنگینى دارد و این سینما است که آینه سنت و آیین او است و به عینه روى پرده به تصویر کشیده مى شود. پس صنعت در خدمت هنر درمىآید تا هنرمند حرفش را بهتر بزند.

سلام سینما, خداحافظ آرزوها
فیلم ((سلام سینما)) یکى از آن فیلمهایى بود که به مناسبت صدمین سالگرد سینما و لابد به عنوان تقدیر از برادران ((لومیر)) ساخته شد! ((مخملباف)), کارگردان این فیلم, سال 1374 دست به کار عجیبى زد. او با اطلاعیه اى, علاقه مندان سینما را براى بازى در یک فیلم دعوت کرد. گفته شد که پنج هزار علاقه مند که اکثر آنها تهرانى بودند, در این کار پیش قدم شدند و دست آخر فقط صد نفر تستهاى بازیگرى را پشت سر گذاشتند و به اصطلاح قبول شدند.
جدا از نظر شخصى سازنده فیلم, ((سلام سینما)) تحولى در تفکر قشر جوان بود و خود بهترین دلیل بر این مدعا که بازیگرى کار هر کسى نیست. ((مخملباف)) با ((سلام سینما)), علاقه شدید جوانان را, به تصویر کشیده و توانسته بود به خوبى از خیالها و آرزوهاى این جوانان پرده بردارد. گرچه از طرفى خود باعث گشت احساسات برخى از این جوانها جریحه دار شود و آنها سینما را دروغ و فریبى بیش ندانند و از این فیلم ابراز ناراحتى کنند, فیلمى که سراسرش فقط تست بازیگرى است, آن هم از کسانى که خود نمى دانند دارند با این تستها, فیلم ((سلام سینما)) را بازى مى کنند.!

در قسمتهاى بعدى این گزارش گفتگویى خواهیم داشت با هنرپیشگان باسابقه کشورمان و از دید آنها به موضوع بازیگرى خواهیم پرداخت.ادامه دارد.