مقاله وارده ؛ زنان روستایى و ضرورت ایجاد تشکلهاى اقتصادى


جهاد سازندگى ـ معاونت ترویج و مشارکت مردمى

 

 

مقدمه
راهبردها و برنامه هاى توسعه و نیز پروژه ها و برنامه هاى انگیزشى و تشویقى در زمینه تولید محصولات غذایى و کشاورزى باید به گونه اى طراحى شوند که متضمن یکپارچه سازى و ادغام کامل زنان در تمامى سطوح برنامه ریزى, اجرا, نظارت و ارزشیابى در هر مرحله از چرخه فرآیند توسعه باشند تا علاوه بر هموار شدن راه مشارکت و افزایش نقش اساسى زنان منافع, حقوق حقه و پاداشهاى متناسب با سهم آنان در این زمینه تضمین و تإمین گردد.(1)

((راهبردهاى آینده نگر براى پیشرفت زنان, نایروبى, ژوئیه 1985))
دفتر عمران سازمان ملل در سال 1369 با ارائه گزارشى از شاخصهاى انسانى ـ اجتماعى کشورهاى مختلف جهان, مفهوم نوینى را در ادبیات توسعه وارد کرد. ملاک توسعه یافتگى را از رشد مادى و ارتقإ شاخصهاى اقتصادى فراتر برد و به حوزه هاى انسانى ـ اجتماعى تسرى داد. بر این اساس, توسعه یافتگى با میزان توجه به منابع انسانى و تلاش براى رشد و ارتقإ و استفاده بهینه از آن, ارتباط پیدا کرد.
مهمتر از همه, مشارکت مردم, یکى از شاخصهاى عمده توسعه قلمداد شد و انسانها عامل و نافع توسعه محسوب شدند. بر این مبنا توسعه علاوه بر مهیا کردن زمینه هاى رشد سرمایه هاى انسانى و ارتقإ سطح استانداردهاى زندگى نیازمند مشارکت مردم و حضور و دخالت مستمر آنها است.
از این نظر زنان نیمى از سرمایه هاى عظیم انسانى محسوب مى شوند که ((توسعه)) بدون حضور و مشارکت آنها راه به جایى نخواهد برد. به این ترتیب زنان در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته و آماج برنامه ها و سیاستهاى توسعه واقع شدند. به علاوه زنان روستایى با توجه به نقش تعیین کننده اى که در زمینه هاى اقتصادى ـ اجتماعى و خانوادگى دارند مورد عنایت بیشتر واقع شده و براى ارتقإ سطح دانش و بینش و مهارتهاى حرفه اى آنان راهبردهاى نوینى از سوى مجامع بین المللى و دولتهاى مربوط ارائه گردید. یکى از اساسى ترین راهبردها براى جلب مشارکت زنان و حفظ حضور مستمر آنان, ایجاد تشکلهاى ویژه زنان بوده است. سازمان دادن زنان در فرآیند تواناسازى و آگاه سازى از طریق تشکلهاى مخصوص, از یک سو موجب بهبود وضع زندگى آنان شده و از سویى دیگر موجب مى شوند, روند توسعه با بهره گیرى بهینه از توانمندیها و استعدادهاى زنان شتاب بیشترى به خود گرفته و تسریع گردد. بر این اساس سازمان ملل در یکى از گزارشهاى خود اعلام کرد: ((از آنجا که زنان نقش حساسى در زمینه هاى اقتصادى, اجتماعى و خانوادگى بر عهده دارند, اما موقعیت و جایگاه آنان در برخى از کشورها به گونه اى است که مانع از مشارکت کامل آنان در روند توسعه مى شود, لذا به منظور رفع انواع تبعیض از زنان, فعالیت آنها باید به صورت گروههاى تعاونى و خودیارى انجام شود.))(2)
به دنبال این پیشنهاد, کشورهاى متعددى اقدام به جلب مشارکت زنان از طریق سازماندهى آنان در قالب تعاونیها, انجمنها و سایر تشکلهاى اقتصادى ـ اجتماعى نمودند.(3)

چنانچه:
ـ بنگلادش (64 - 1359) در دومین طرح پنج ساله, از تشکیل تعاونیهاى ویژه براى زنان و افراد فاقد زمین, ارائه آموزشهاى مهارتى, اعطاى اعتبارات و ایجاد فعالیتهاى درآمدزا در بخشهاى زراعى و غیر زراعى حمایت کرده است.
ـ در چین (67 ـ 1362) بیش از 95 درصد انجمنهاى زنان روستایى به منظور ارائه خدمات ویژه به زنان, تشکیل شورا داده اند.
ـ در گامبیا بر اساس مصوبات پارلمانى, اداره ملى زنان و شوراى ملى زنان تإسیس گردید.
ـ طرح توسعه اندونزى (73 ـ 1363) موسوم به ((رپلیتا4)) حاوى یک برنامه کار براى زنان کم درآمد از جمله حمایت از امور زراعى, توسعه روستایى, تعاونیها و تنظیم خانواده بود.
ـ در قانون جدید نیکاراگوئه (1360) تصریح شده است که زنان باید در بهره مندى از سیاستهاى اصلاحات ارضى و مشارکت در تعاونیهاى کشاورزى ذىنفع باشند.
ـ طرح ویژه توسعه زنان فیلیپین, مشارکت زنان به طور مساوى و همسان با مردان را تضمین مى کند.
ـ قانون شوراهاى توسعه سریلانکا (1359) متضمن حضور نمایندگان انجمنهاى توسعه زنان روستایى در نهادهاى برنامه ریزى محلى است.
ـ در تایلند (1380 ـ 1361) یک طرح درازمدت در زمینه توسعه زنان شکل مى گیرد.

ضرورت ایجاد تشکلهاى اقتصادى درخصوص زنان روستایى ایران
با توجه به اهداف توسعه انسانى و با عنایت به این امر که ایجاد تشکلهاى ویژه زنان در حال حاضر یکى از راهبردهاى مطلوب و موفق براى بهبود وضعیت زندگى مردم بویژه افراد کم درآمد و قشرهاى آسیب پذیر است, لزوم ایجاد تشکلهاى اقتصادى در خصوص زنان روستایى کشورمان از دو بعد قابل طرح است:
1ـ وجود فرهنگ مشارکت و الگوهاى سنتى مشارکتى
2ـ خصائص و ویژگیهاى جامعه زنان روستایى ایران و مسایل و مشکلات مبتلابه آنان

روحیه مشارکتى و فرهنگ همیارى
در گذشته اى نه چندان دور, مشارکت و همکارى روستاییان در قالب الگوهاى سنتى همانند شبکه اى وسیع موجب ایجاد و تداوم ارتباطات درون گروهى شده و عامل دوام و بقاى ساختارهاى اقتصادى, فرهنگى و اجتماعى بوده است. وجود الگوهاى همیارى و شیوه هاى زندگى مشارکتى, نشانگر فرهنگ مشارکت و روحیه همکارى است که به طور سنتى و بر اساس مقتضیات زندگى روستایى در بین آنان وجود داشته است. اگر چه نفوذ مناسبات و روابط جوامع نوین, بسیارى از این الگوها را منسوخ کرده و شیوه هاى زندگى مشارکتى را از بین برده است, ولى وجود اندکى از آن و حتى گذرى بر تاریخ آن, نشان دهنده بازمانده هاى فرهنگ بومى در امر مشارکت بوده و حاکى از آن است که با اتکا به این روحیه و فرهنگ, مى توان با تجدید سازمان و بکارگیرى و هدایت صحیح الگوهاى نیمه منسوخ, تشکلهاى نوینى ایجاد نمود. لذا به منظور بهره گیرى از تجربیات تعاونیها و

یارىگریهاى سنتى در تشکلهاى جدید و احیإ فرهنگ مشارکت به منظور جلب مشارکت هر چه بیشتر زنان در امر توسعه, به برخى از الگوهاى مشارکتى در خصوص زنان روستایى اشاره مى کنیم:
ـ ((شیرواره)) که به آن ((شیروره)) نیز مى گویند یک نوع تعاونى خاص زنان روستایى است و هدف از آن استفاده مطلوب از شیر است. تعاونى شیرواره متشکل از زنان 10 تا 15 خانوار روستایى است که به صورت دوره اى شیر احشام را به یکدیگر هدیه مى کنند. اعضاى شیرواره عمدتا خانوارهایى هستند که تولید شیر آنها به تنهایى براى تإمین نیاز خانوار کافى نیست لذا با جمع کردن شیرها و دادن آن به یک نفر, موجب بهره بردارى درست از شیر و فراورده هاى آن مى شوند. این تعاونى سنتى به طور تعریف نشده اى از یک سرى از اصول و قواعد پیروى کرده و ضوابطى بر آن حاکم است. چنانچه زنان شیرهاى اهدایى را با پیمانه هایى به نام ((آبگردان)) پیمانه مى کنند و داخل دیگ بزرگى مى ریزند و به تعداد پیمانه ((آبگردان)) روى چوب خط مخصوص, علامت زده و پیمانه هاى کم شیر را در ذهن خود به خاطر مى سپارند, تا شب بعد که دوباره شیر خواهند آورد آن را محاسبه کنند. ویژگیهاى شیرواره به گونه اى است که علاوه بر کارکرد اقتصادى, داراى مطلوبیتهاى اجتماعى نیز هست و به نوعى موجب تقویت روابط درون گروهى زنان, افزایش حس اعتماد متقابل و تداوم روابط اجتماعى مى شود.
ـ یکى از همیاریها و دگریاریهاى گسترده زنان در زمینه باغدارى, بویژه یاورى در چیدن انگور و پختن شیره آن است. این نوع همیارى در شهر گلپایگان و برخى از روستاهاى آن در گذشته وجود داشته و هنوز هم در مقیاسى کمتر وجود دارد. لزوم یاورى در این زمینه با چند مسإله پیوستگى دارد. توجه به این مسایل, نقش مشارکت زنان را در استفاده بهینه از فراورده هاى باغى از طریق تبدیل, حفظ و نگهدارى آنها نشان مى دهد. اول اینکه در بیشتر مناطق انگورخیز ایران, انگورها دیررس بوده و در برابر بارندگى و سرما حساس اند, لذا باید زود جمعآورى و به بازار فروش عرضه شوند.
مسإله دوم این است که حتى در مناطقى که دسترسى به بازار فروش انگور وجود دارد, در اواخر تابستان و اوایل پاییز, قیمت انگور بسیار پایین است. بنابراین دور بودن از بازارهاى فروش, پایین بودن قیمت به هنگام رسیدن انگور و نیاز روستاییان به فراورده هاى گوناگون انگور در سراسر سال, همچون انواع شیره, سرکه, کشمش, باسلق و غیره سبب مى شود که روستاییان از انگورهاى خود نه براى فروش که براى تهیه فرآورده هاى یادشده استفاده کنند. چنین کارهایى به عهده زنان است و به صورت مشارکتى توسط زنان انجام مى شود.(4)

ویژگیها و مسایل زنان روستایى
چنانکه ملاحظه شد, زنان در گذشته همسان مردان از طریق مشارکت و در قالب الگوهاى همیارى بر بسیارى از مشکلات اقتصادى مانند عدم بازاریابى, پایین بودن قیمت, انباردارى, عرضه مواد خام و ... فائق آمده و در چارچوب زندگى روستایى آنها را مرتفع مى کردند. بدون تردید یکى از نابسامانیهاى زندگى روستاییان در حال حاضر, از نظر عدم امنیت شغلى, قیمت محصولات, میزان تولید, ضایع شدن و عدم استفاده بهینه, ناشى از فروپاشى الگوهاى دیرین و عدم ایجاد جایگزینى مناسب براى آنها است. چرا که شرایط و ویژگیهاى جامعه روستایى به طور اعم و زنان روستایى به طور اخص به گونه اى است که بسیارى از مشکلات و مسایل تنها از طریق تشکلها و اجتماعات درون گروهى قابل رفع مى باشد. وجود تشکلهاى سازمان یافته ویژه زنان مى تواند در بهبود وضعیت زندگى آنها و ارتقإ استانداردهاى عمومى زندگى روستایى موثر باشد. اهم ویژگیهاى جامعه زنان روستایى که ایجاد تشکلها را الزامآور مى نماید به قرار ذیل است:

نرخ بالاى اشتغال زنان
بر طبق سرشمارى سال 1370 از مجموع 163 / 837 / 55 نفر جمعیت ایران, 23636591 نفر در روستا زندگى مى کنند که 11421693 نفر آنان را زنان روستایى تشکیل مى دهند. در واقع حدود 14 جمعیت ایران متشکل از زنان روستایى است.
بر اساس این سرشمارى جمعیت ده ساله و بیشتر نقاط روستایى ایران 173 / 934 / 15 نفر برآورد گردیده است که از این تعداد 409 / 725 / 7 نفر متعلق به زنان بوده است. از این میان 662 هزار نفر جمعیت فعال برآورده گردیده که 474 هزار نفر شاغل و 188 هزار نفر بیکار قلمداد شدند.
عمده ترین دلیل پایین بودن تعداد جمعیت فعال و شاغلین در آمارهاى رسمى ناشى از این است که جمعیت زنان روستایى خانه دار با عنوان جمعیت غیر فعال نامگذارى شده اند. حال آنکه نقش زنان خانه دار روستایى در اقتصاد خانه, روستا و نهایتا در اقتصاد ملى انکارناپذیر است. اگر چه در مورد سهم زنان در فعالیتهاى اقتصادى روستا, مشکل مى توان آمار کمى دقیقى ارائه نمود, با این حال تحقیقاتى که از سوى مرکز تحقیقات روستایى و اقتصاد کشاورزى وزارت کشاورزى در این خصوص انجام یافته, نشان دهنده نقش ارزنده زنان در تولید و اقتصاد روستا مى باشد. بر اساس این تحقیق, سهم زنان روستایى در امورى چون کاشت, داشت و برداشت در فعالیتهاى کشاورزى به ترتیب 22, 25 و 4 / 26 درصد تعیین گردیده است و در امورى چون مراقبت از دام, چرا, تعلیف و شیردوشى به ترتیب 43, 24, 41, 86 درصد در بخش دامدارى برآورد شده است. به علاوه زنان روستایى در خصوص تولیدات صنایع دستى نیز نقش فراوانى ایفا مى نمایند به طورى که حدود 75 درصد نیروى شاغل در این بخش را شامل مى گردند. (جدول 1)

جدول :1
متوسط درصد سهم زنان روستایى در تولید محصولات مختلف در استانهاى کشور
نوع فعالیت ـ مراحل ـ متوسط درصد سهم زنان روستایى ـ ملاحظات
کشاورزى و باغدارى ـ کاشت ـ 22 ـ درصد موجود در 15 استان
داشت ـ 25 ـ درصد موجود در 19 استان
برداشت ـ 4 / 26 ـ درصد موجود در 17 استان
دامدارى ـ چرا ـ 23 ـ درصد موجود در 15 استان
تعلیف ـ 41 ـ درصد موجود در 20 استان
مراقبت از دام ـ 42 ـ درصد موجود در 19 استان
شیردوشى ـ 86 ـ درصد موجود در 20 استان
قالیبافى ـ 80 ـ درصد موجود در 15 استان
گلیم بافى ـ 80 ـ درصد موجود در 20 استان
جاجیم بافى ـ 80 ـ درصد موجود در 19 استان
سوزن دوزى ـ 97 ـ درصد موجود در 20 استان

مإخذ: مرکز تحقیقات روستایى و اقتصاد کشاورزى ـ وزارت کشاورزى, 1370.

به این ترتیب ملاحظه مى کنیم که فعالیتهاى عمده بخش کشاورزى به عهده زنان روستایى است و بالاترین میزان اشتغال نیز به آنها اختصاص دارد. زنانى که در مزارع به کار کشاورزى, در مراتع به دامدارى و در منزل به کار قالى بافى و تولید سایر صنایع دستى مشغولند و ماحصل کار آنان, کمک موثر و قابل توجهى به اقتصاد خانواده و روستا است. در این صورت میزان اشتغال زنان روستایى به مراتب بیشتر از زنان شهرى است. بر مبناى اطلاعات حاصله, درصد عدم اشتغال براى زنان روستایى چیزى حدود 3 درصد است. حال آنکه تنها 10 درصد زنان شهرى به کار اشتغال دارند و مابقى فى الواقع خانه دارند و فاقد کار مولد و درآمدزا مى باشند. نه تنها در ایران این امر مشهود است, بلکه اساسا در بیشتر کشورهاى جهان سوم میزان اشتغال زنان روستایى به مراتب بیشتر از زنان شهرى است. این بررسى در پنج کشور اندونزى, پاکستان, مالزى و هندوستان نتیجه مشابهى در بر داشته است. فزونى شمار زنان روستایى شاغل نسبت به زنان شهرى عمدتا به ساخت جامعه خوداشتغالى روستا مربوط مى شود. ویژگى خوداشتغالى به همراه خودکفایى اقتصاد روستا موجب مى شود, زنان نقش غیر قابل انکارى در حوزه هاى مختلف اقتصادى ایفا نمایند.
بدون تردید این نقش را مى توان با ایجاد شرایط مساعد و تسهیلات لازم, توسعه و سازمان دادن به فعالیتهاى خوداشتغالى زنان از طریق ایجاد و راه اندازى تشکلهاى ویژه زنان پررنگ تر کرد و با دادن هویت شغلى به زنان, به جایگاه زنان در اقتصاد روستا تعین بخشید.

پایین بودن سطح سواد
زنان روستایى با وجود فعال بودن در بخشهاى اقتصادى (کشاورزى, دامدارى, صنایع دستى و خانگى) از برنامه هاى آموزشى بهره چندانى نداشته اند. سطح سواد آنها پایین و از مهارتهاى حرفه اى کمى برخوردارند.
طبق یکى از مطالعات فائو در برخى از کشورها, 80 درصد فعالیتهاى مربوط به تولید مواد غذایى توسط زنان انجام مى شود, در حالى که فقط 2 تا 8 درصد از خدمات ترویجى در اختیار آنان قرار مى گیرد. در ایران نیز طبق آخرین سرشمارى انجام شده در سال 1370, 2 / 54 درصد از زنان روستایى باسواد بوده اند. در واقع هنوز نیمى از جمعیت زنان روستایى سواد خواندن و نوشتن ندارند و تحت پوشش آموزش رسمى کشور قرار نگرفته اند. مهمتر از این, وضع زنان روستایى از جهت آموزشهاى فنى ـ حرفه اى است. چنانچه گفته شد گاه بیش از نیمى از فعالیتهاى مربوط به بخش کشاورزى توسط زنان انجام مى شود. اما با این حال, هنوز از نظر ایجاد مدارس فنى و حرفه اى براى دختران روستایى اقدام جدى صورت نگرفته است و آنچه با عنوان هنرستانهاى کشاورزى, آموزشکده هاى کشاورزى و دبیرستانهاى دامپرورى تإسیس شده, به پسران اختصاص دارد و دختران روستایى حق ثبت نام در این مکانهاى آموزشى را ندارند.
لذا به دلیل پایین بودن سطح دانش فنى و مهارتهاى حرفه اى زنان, عمدتا فعالیتهایى که نیازمند نازلترین سطح تکنولوژى و مهارتى است, توسط آنان انجام مى شود. به این ترتیب حتى با ورود تکنولوژى به یکى از حوزه هاى کار زنان, به علت پایین بودن مهارت و محرومیت از آموزشهاى مهارتى, آن حوزه از مجموعه فعالیتهاى زنان جدا شده و به حوزه کارهاى مردانه مى پیوندد و زنان همچنان با بیشترین توان جسمى و کمترین آموزشهاى مهارتى و حرفه اى کار مى کنند. در چنین شرایطى ایجاد و راه اندازى تشکلهاى اقتصادى از دو طریق مى تواند براى زنان سودمند باشد:
1ـ تشکلها در قالب تعاونیها, شبکه هاى تولیدکننده و غیره از طریق سازمان دادن امور زنان بر اساس ضوابط معین, گردش اصولى کار و هدایت امور و احقاق حقوق آنها در چارچوب قوانین مشخص, عواقب ناشى از بى سوادى را تا حدودى کاهش داده, موجب مى شوند امور جارى زنان به نحو احسن انجام شده, حق آنها تضییع نشود و زیانهاى ناشى از بى سوادى خنثى گردد. در واقع على رغم پایین بودن سطح آموزش و میزان آگاهى, منافع اعضإ در چارچوب سازمانهاى متشکل حفظ مى گردد.
دبلیو.ک.اچ.کمبل, در کتابش به نام ((تعاون عملى در آسیا و آفریقا)) به توصیف تعاونیهایى مى پردازد که کلیه اعضاى آنها بى سوادند و با وجود این با موفقیت اداره مى شوند. نامبرده اظهار مى دارد: شرکتهاى تعاونى قابل تمجیدى را دیده ایم که به وسیله افراد کاملا ناآگاه به کار افتاده اند, به عنوان مثال در پنجاب به تعاونیهاى اعتبارى برخوردم که در میان اعضاى آنها یک نفر هم سواد خواندن و نوشتن نداشت با این حال کارشان عالى بود. شیوه کار به این صورت است که یک منشى باسواد سیار در مواقع معین از آنجا بازدید مى کند و کارکنان تعاونى, حساب معاملات اعضإ را در این فواصل زمانى در حافظه خود نگاه مى دارند. هنگامى که شخص مزبور سر مى رسید آنچه را که تا سفر قبلیش روى داده بود بازگو مى نمودند و وى در دفاتر خود وارد مى کرد. این موارد نشان مى دهد که تحت تإثیر کار تعاونى, نقش اجتماعى افراد دگرگون شده و حتى افراد بى سواد هم مى توانند امور خود را به دست بگیرند و وضع خود را بهبود بخشند.
2ـ تشکلها مشتمل بر برنامه هاى آموزشى مستقیم و غیر مستقیمى هستند که موجب افزایش سطح آگاهى, دانش و بینش اعضإ مى گردد. چرا که تعاونیها علاوه بر دارا بودن برنامه هاى آموزشى بویژه آموزشهاى مهارتى بر اساس نیازهاى آموزشى زنان با ارائه آگاهى و اطلاعات لازم در مورد اهداف تعاونیها, ویژگیها و مسوولیتهاى اعضإ متضمن یک نوع آموزش غیر مستقیم نیز مى باشند. عضویت در تعاونیها, تشکلها و ... موجب مى شود اعضإ, آموزش, دانش و تجربه کسب کنند, بهتر کار کردن را بیاموزند, یاد بگیرند چگونه براى حفظ منابع جمعى و گروهى از منافع فردى صرف نظر کنند, روابط انسانى بهترى برقرار کنند و رفتار اجتماعى را تقویت نمایند.
تإکیدى که تعاونى نسبت به نقش مردم و تواناییهاى آنها براى انجام امور و مقابله با مشکلات و نابسامانیها دارد; موجب مى شود روح خودیارى, اعتماد به نفس و کمک متقابل در افراد تقویت گردد. و این نتیجه به دست آید که در صورتى که مردم مصمم به انجام عملى باشند با کمک و همیارى, بدون دخالت دولت و سرمایه نیز مى توانند زندگى خوب و موفقى داشته باشند. مجموعه تإثیرات کار در قالب تشکلهاى اقتصادى مى تواند با وجود ضعف سواد و دانش مدرسه اى, زنان را به سطحى از آگاهى و روشن بینى برساند که نیاز به آموزشهاى رسمى را نیز به طور جدى احساس کرده و براى برخوردارى از آن تلاش نمایند.

عدم تخصیص اعتبار
زنان روستایى از یک طرف به دلیل فقر و عدم استحصال درآمد, دچار کمبود سرمایه بوده و از توان اقتصادى لازم براى انجام بسیارى از فعالیتهاى خوداشتغالى برخوردار نیستند. از طرف دیگر به دلیل نداشتن دارایى مخصوص به خود و مالکیت مستقل, فاقد وثیقه و اعتبار لازم براى اخذ وام مى باشند. لذا در چارچوب قوانین بانکها هیچ گونه وامى به آنها تعلق نمى گیرد. اما تشکل آنها در قالب تعاونى از یک سو موجب افزایش سرمایه مى شود و از سرمایه هاى اندک آنها سرمایه قابل توجهى براى خرید لوازم, مواد اولیه انجام خدمات و ارائه تسهیلات فراهم مى گردد. از طرفى تعاونیها به عنوان یک شخصیت حقوقى, به مراتب بیشتر از یک فرد, حائز شرایط اخذ وام مى باشند. بنابراین زنان روستایى که به طور فردى فاقد شرایط لازم براى اخذ وام هستند در صورت تشکل در قالب گروههاى زن مى توانند از مزایاى اعطاى اعتبار بهره مند شوند. به عنوان نمونه مى توان به فعالیتهاى ((گرامین بانک)) در اعطاى وام و اعتبار به زنان روستایى در بنگلادش اشاره کرد. در این کشور از سال 1366 به بعد بیش از 8000 گروه زن در قالب تعاونیهاى اعتبار و بازاریابى سازماندهى شده اند که همگى از حمایت مالى گرامین بانک برخوردارند. افزایش خوداشتغالى در بین گروههاى دریافت کننده وام و عملکرد خوب زنان در بازپرداخت وام موجب افزایش شمار تعاونیها و فزونى وام و تسهیلات اعطایى از سوى بانک بوده است. چنانچه در یک بررسى به عملآمده, ملاحظه شد که زنان از لحاظ بازپرداخت وام در مقایسه با مردان از عملکرد بهترى برخوردار بوده اند, چرا که فقط 6 / 1 درصد وام بگیران زن, وام خود را در موعد مقرر پرداخت نکرده بودند حال آنکه دیرکرد وام از سوى مردان 3 درصد بوده است.(5)
یکى دیگر از تشکلهاى موفق اقتصادى در زمینه اعطاى وام و اعتبار به زنان کم درآمد, بانک ((سوا)) در هندوستان است. سرمایه اولیه بانک سوا از طریق چهار هزار خانم عضو با پرداخت هر نفر 10 روپیه تإمین شد, یعنى مجموعا 40000 روپیه. این بانک در سال 1351 تشکیل شد و در حال حاضر با سرمایه اى حدود 70 میلیون روپیه قادر است براى مقاصد مختلفى چون خرید خانه, وسایل کار و غیره به اعضإ وام بدهد. به علاوه بانک سوا با اعطاى وام در راه اندازى پروژه هاى اشتغال زا براى زنان نقش بسزایى دارد. بنابراین ملاحظه مى کنیم که تنها راه افزایش توان اقتصادى اقشار کم درآمد و فقیر, بویژه زنان که کمتر مورد حمایت موسسات پولى و مالى هستند, تجمع سرمایه هاى اندک از طریق تشکیل تعاونیهاى اعتبار و سایر اشکال آن است.

پایین بودن سطح درآمد
زنان در تولید فرآورده هاى غذایى, صنایع دستى و محصولات نقدى سهم بسزایى دارند. و ساعات قابل توجهى از زندگى آنان نیز صرف تإمین و تهیه این فرآورده هاى تولیدى مى گردد. با این حال یا اساسا درآمدى نصیب آنها نمى شود و یا درآمد ناچیزى به کارشان تعلق مى گیرد که در انحصار آنها نبوده و در اختیار سرپرست خانوار که عمدتا مرد است قرار داده مى شود. به علاوه زنان چون عمدتا به فعالیتهاى خوداشتغالى مى پردازند و این نوع فعالیتها نیز داراى ضوابط و شرایط معینى نیستند عموما استحصال درآمد ناشى از این نوع کارها, بسیار اندک و ناچیز است. مضاف بر آنکه چون زنان در قالب تولیدکنندگان خرد فعالیت مى کنند, هم از جهت تهیه مواد و کالاهاى اولیه و هم از نظر بازاریابى و پیدا کردن بازار فروش مناسب, چندان موفق نبوده و عمدتا دسترنج آنها نصیب سلف خران و واسطه گران مى شود. در چنین شرایطى تنها راه براى اعاده حقوق و دسترنج واقعى زنان ایجاد تعاونیهاى تولید, توزیع و اعتبار است. تشکل زنان در قالب چنین تعاونیها موجب مى شود, اولا فرصتهاى شغلى بیشترى فراروى زنان قرار گیرد, ثانیا آنها با اطمینان بیشترى در برابر تولیدکنندگان بزرگ مقاومت کنند و با آنها به رقابت برخیزند. تعاونیها با فراهم کردن تمهیداتى موجب حذف واسطه ها شده و با شناسایى قطبهاى تولید و مصرف, موجب مى شوند مواد اولیه با قیمت نازل ترى در اختیار زنان تولیدکننده قرار گیرد و محصول تولیدشده نیز با قیمت مناسبى در بازار به فروش برسد و از این طریق, هم سطح درآمد زنان افزایش یابد و هم زمینه هاى اشتغال زایى فراهم گردد.
با توجه به ویژگیهایى که از جامعه زنان روستایى برشمردیم, نخستین گام براى توسعه این منبع عظیم انسانى, افزایش توانایى, اعم از تواناییهاى مادى, آموزشى و مهارتى است. در شرایط کنونى فرآیند تواناسازى زنان از طریق مشارکت و تشکل آگاهانه آنان در قالب تعاونیها, شبکه ها و غیره میسر است. به شرط آنکه چنین تشکلهایى در واقع متضمن مشارکت زنان بوده و در چارچوب ضوابط گروههاى کوچک عمل نماید.
بنابراین, به دنبال طرح ضرورت ایجاد تشکلهاى اقتصادى به تشریح ویژگیها و خصوصیات یک تشکل اقتصادى مناسب مى پردازیم.

ویژگیهاى یک تشکل اقتصادى
مسإله تشکلهاى اقتصادى اعم از تعاونیها, انجمنها, شبکه هاى تولیدى و ... سخن تازه اى نیست و از دیرباز در کشور ما مطرح بوده است. بویژه پس از اصلاحات ارضى و فروپاشى روابط و مناسبات داخلى روستاها, انواع تعاونیها یکى پس از دیگرى از روستاها سر برآورده و مسوولیتهایى را در ارتباط با کشاورزان و دهقانان عهده دار شدند. اما متإسفانه به دلیل آنکه هیچ یک از این تعاونیها, انجمنها و ... حائز شرایط یک تشکل اقتصادى مناسب و هدفدار نبودند و تنها نامى از تعاونى بر تابلو و کاغذ داشتند و عمدتا به عنوان یک مرکز ادارى ـ دولتى فعالیت مى کردند, نتوانستد در کارشان توفیق یابند. لذا براى پرهیز از تکرار اشتباهات, ضرورى است, ویژگیهاى یک تعاونى را بدانیم و وجوه تمایز آن را از سایر موسسات و مراکز دولتى و خصوصى بشناسیم و نسبت به اهداف و اصول آن واقف باشیم. بدین منظور در این بخش به برخى از ویژگیهاى آن اشاره مى کنیم.
ـ عضویت افراد در یک تشکل اقتصادى داوطلبانه است. اعضإ باید با توجه به اهداف, اصول و نیازهاى خود آزاد باشند که به تعاونى بپیوندند و یا آن را ترک نمایند.
ـ یک تشکل اقتصادى باید به وسیله اعضایش اداره شود. به عبارتى, یک تشکل اقتصادى مستقل از دولت و یا کارفرما و سرمایه دار بخش خصوصى است. نهرو, رهبر بزرگ هند و مدافع نهضت تعاونى در مورد استقلال تعاونیها مى گوید: تعاون, کنترل دولتى نیست. اگر کنترل دولت خوب یا بد وجود داشته باشد آن دیگر تعاون نیست, چیز دیگرى است. دخالت دولت, نهضت تعاون را به سمت غلطى مى راند, به سمتى که ابدا تعاونى نیست و توهین به فلسفه اى است که این نهضت در پرتو آن رشد یافته است. اگر قرار باشد تعاون صورت یک نهضت دولتى داشته باشد و مإمورین دولتى آن را اداره نمایند, احتمالا مثمر ثمر خواهد بود. اما از آن نظر که به مردم مجال نمى دهد که اجراى امور را به دست گیرند و روحیه اتکإ به نفس و استقلال فردى در آنان رشد یابد و حتى آنجا که مى خواهند اشتباه کنند, مجاز باشند که اشتباه کنند, از این جهت زیان بى پایانى وارد مى سازد.
ـ عضویت در یک تشکل اقتصادى به افراد, حقوق و مسوولیتهایى مى دهد که سایر اشکال اقتصادى نه مى توانند بدهند و نه مى دهند. هنگامى که شخص به صفوف تعاونى ملحق مى شود, به صورت یک خودى, یک عضو, یک همکار و مالک درمىآید. مسوول کار, پیشرفت و احیانا شکست بوده, در باره کار تصمیم مى گیرد, به عنوان یک موسس اقدام مى کند. در واقع به نوعى, زندگى و کارش در هم مىآمیزد.
ـ خودیارى در داخل تشکیلات تعاونى, اهمیت ویژه اى دارد. هر کس که بخواهد راه تعاون را در پیش بگیرد بایستى شخصا و با اراده خویش دست به این کار بزند. در این صورت وظایف اخلاقى, مادى و اجتماعى وسیعى را نیز به عهده مى گیرد.
ـ دنباله خودیارى, کمک متقابل است. در واقع هر کس بخواهد مورد کمک قرار گیرد, ابتدا باید خود به کمک بپردازد. باید فعال باشد نه منفعل, باید بداند که کمک دادن منجر به کمک گرفتن مى شود, اگر خواهان آن است که دیگران به حمایت او برخیزند باید خود مسوولیت دیگران را به عهده گیرد.
ـ اعضاى یک تشکل اقتصادى باید ((احساس تعلق و عضویت)) داشته باشند. از این رو بهتر است تشکلها کوچک بوده و اعضإ همدیگر را بشناسند و مسوولیتهاى لازم به عهده آنها گذاشته شود.
ـ تعاونیها باید بر روى انجام برنامه هاى آموزشى در بین اعضإ تإکید داشته باشند, اعم از آموزش تعاونى, آموزشهاى مهارتى و حرفه اى.
با عنایت به ویژگیهاى زنان روستایى, چنانچه زنان جهت انجام مسوولیتهاى مختلف, در قالب تشکلهایى با خصوصیات فوق الذکر گرد هم آیند, نه تنها از جهت اقتصادى وضعیت آنها بهبود یافته و سطح درآمد, مهارت و میزان کارآیى آنها ارتقإ مى یابد, بلکه کار تعاونى, زندگى جمعى و فعالیتهاى مشارکتى بر روى کار, رفتار و زندگى آنان نیز تإثیر مى گذارد. این تإثیر مبتنى بر حرف, اجبار و الزام نیست, بلکه ناشى از فرصتى است که به آنها داده مى شود تا خود مصدر امور گردند, مشکلاتشان را با اتکإ به تواناییهاى خود حل کنند و براى بهبود وضع زندگى و رفع نابسامانیهاى موجود تلاش نمایند. به امید آنکه در پرتو چنین مشارکتى شاهد ارتقإ سطح زندگى این قشر پررنج, محروم و قانع باشیم.

پى نوشت :
این مقاله قرار بود در شماره پیش (64) منتشر شود ولى اینک تقدیم مى گردد.
1ـ زنان در توسعه کشاورزى, ترجمه: غلامحسین صالح نسبت, ص الف.
2ـ فصلنامه تعاون روستایى و کشاورزى, سال هشتم, شماره3, بهار 1374, ص52.
impact of development strategies on The rural - 3

poor, FAO, 1988 and accompanying progress reports submitted by countries
4ـ به نقل از زنان در توسعه کشاورزى.
5ـ فرهنگ یارىگرى در ایران, ص312, دکتر مرتضى فرهادى.
6ـ مجله جهاد, ش169, ص6.