زن و خانواده در پاکستان قسمت اول

نویسنده


اشاره:
23 مرداد ماه, سالروز اعلام استقلال کشور پاکستان است. جایگاه مهم پاکستان در میان کشورهاى اسلامى و نیز فضاى سیاسى, اجتماعى ویژه اى که این کشور دارد مناسب مى نمود که در پى سرى مباحثى که تاکنون در زمینه بررسى وضعیت زنان در کشورها یا جوامع اسلامى داشته ایم نگاهى نیز از این زاویه به کشور همسایه, پاکستان داشته باشیم. آنچه در پى مى خوانید, اولین بخش این بررسى است که آرزو مى کنیم آگاهیهاى خوبى را در اختیار علاقه مندان قرار دهد. ان شإالله
((پیام زن))

پاکستان سرزمینى است با زیباییهاى بسیار و چشم اندازهاى به غایت متنوع, مانند کوههاى همواره پوشیده از برف, بیابانهاى سوزان, دشتهاى پر بار کشاورزى و حاصلخیزترین گندمزارهاى آسیا. در این کشور شهرهاى بزرگ پیشرفته نیز وجود دارد, ولى به طور عمده پاکستان سرزمینى روستایى است و کشاورزى پشتوانه اصلى اقتصاد آن به شمار مىآید. با آنکه کوششهاى فراوانى براى وارد کردن صنعت به کشور به عمل آمده, دو سوم از زحمتکشان کشور را دهقانان تشکیل مى دهند. هر چند در جاى جاى این کشور مشکلات بسیارى وجود دارد که غلبه بر آنها دشوار مى نماید, مشکل اصلى بار فقرى است که بر دوش بیشتر مردم سنگینى مى کند. مردم صحراهاى سوزان براى محصولات عمده خود, گندم و ارزن, به بزرگترین شبکه کانالهاى جهان که با جریان رود سند مرتبط است وابستگى دارند. اما به رغم تکیه پاکستان بر کشاورزى, تنها در حدود یک پنجم این سرزمین آفتاب سوخته و غبارخیز قابل کشت است. حتى زمینهاى زیر کشت نیز به واسطه افزایش میزان نمک و فرسایش خاک رو به کاستى است. گرچه پاکستانیها آثار فرهنگى مشترک بسیار دارند اما همه به یک زبان صحبت نمى کنند. بعضى از مناطق براى خود زبان محلى ویژه اى دارند. بیشتر پاکستانیها به یکى از چهار زبان مادرى سخن مى گویند. رایج ترین زبان, زبان پنجابى است که 64 درصد از مردم بدان سخن مى گویند.
خوشبختانه زبان اردو در سر تا سر کشور تا اندازه اى فهمیده مى شود و با اینکه کمتر از ده درصد مردم به عنوان زبان مادریشان بدان سخن مى گویند, زبان ملى پاکستان انتخاب شده است. این اغتشاش زبانى تا حدودى مانعى بر سر راه وحدت ملى است. هر چند عوامل جداسازنده زبان و جدایى طلبى منطقه اى بر مشکلات پاکستان افزوده اند, اما یک واقعیت مسلم هنوز به قوت خود باقى است. در جامعه عمدتا زراعى پاکستان, ثباتى بنیادى به چشم مى خورد. اگر چه رادیوها و مدرسه ها آهنگ زندگى روستایى را دگرگون مى سازد, هنوز مردان براى قلیان کشیدن گرد هم مىآیند و زنان, سر چاههاى آب براى نجواهاى دوستانه توقف مى کنند. مردان و زنان پاکستانى در مواجهه با سختیها تحمل شگفت انگیزى از خود نشان مى دهند. آنان مردمى هستند بسیار مهربان, مصمم و با توان روحى بسیار.

نگاهى به پاکستان
پاکستان که از نظر جغرافیایى بین خاورمیانه و سایر قسمتهاى آسیا قرار دارد, از موقعیتى سوق الجیشى برخوردار است. این کشور در ضلع غربى شبه قاره هند, سرزمین سه پهلوى پهناورى که در جنوب قاره آسیا پیشرفتگى دارد, واقع شده است. در امتداد ضلع شمالى این سه پهلو رشته کوههاى بلند, زیبا و باهیبت هیمالایا سر بر آورده است.
پاکستان در شرق با هند, همسایه اى که پیوسته با آن در کشمکش بوده, هم مرز است. در چند سده پیش شیوه استقرار مسلمانان در شبه قاره هند به رشد دو جامعه بزرگ مسلمانان در کرانه هاى غربى و شرقى هند منجر شد. اسلام در عربستان پا گرفت و در سر تا سر خاورمیانه اشاعه یافت و در اوایل سده هشتم میلادى به شبه قاره هند رسید. پیروان اسلام در مقابل خدایان بسیار هندوان هند به خداى یکتا اعتقاد داشته و ادیان اسلام و هندو تقریبا همواره در ستیز بودند.
با آنکه بخش وسیعى از شبه قاره هند بیش از پانصد سال از سده دوازدهم تا هفدهم میلادى زیر فرمان حکمرانان مسلمان قرار داشت, پیروان این دو مذهب به ندرت با هم درآمیخته اند و آنها چنان از هم بیگانه اند که حتى امروز نیز در روستاهاى این شبه قاره, هندوان و مسلمانان, جوامع جداگانه اى ساخته اند.

پاکستان مستقل
ظهور پاکستان به عنوان کشورى مستقل سیر زندگى دو رهبر بزرگ, اقبال فیلسوف و جناح حقوقدان و سیاستمدار را به اوج خود رساند. در جریان جنگ جهانى اول بود که مسلمانان در هند بریتانیایى, نگران آینده فرهنگى و سیاسى خود شدند. و اقبال چنین مى گفت: ((... که بى تفاوتان را به بیتابى آرام ناپذیر آرامش دهد,
و گرما گرم به تلاشى نوین بکشاند,
چندان که به مدافعان روح نوین آوازه یابند.))
این روح نوین ادعایى اقبال به یک دمکراسى اسلامى آرمانى منتهى مى شود که از طریق یک کشور مسلمان جداگانه در هند حاصل مىآمد. تا سال 1309 (1930 میلادى) اقبال آزادانه از استقلال کامل مسلمانان دفاع مى کرد و سه سال بعد جمعى از دانشجویان پیشنهاد کردند که کشور اسلامى جدید, پاکستان نامیده شود. از نام پاکستان مى توان مفهوم ((سرزمین پاکان)) را دریافت, کلمه اى که ظاهرا از حروف اول شمارى از استانهاى هند که تصمیم به تشکیل کشور جدید گرفتند مإخوذ بود: ((پ)) از پنجاب ((الف)) از استان مرزى افغانستان (نواحى پتهان نشین استان شمال غرب), ((ک)) از کشمیر, ((س)) از سند, به اضافه تان از بلوچستان.
با آنکه اقبال فیلسوفى نظریه پرداز بود تا سیاستمدارى حرفه اى, تإثیرش بر نهضت پاکستان فزون از اندازه بود. شعرهایش براى مسلمانان هند به صورت فریادهاى آزادیخواهى در آمد. استقلال در قالب چیزى فزونتر از رهایى از حاکمیت بریتانیا جلوه گر گشت و راهى شد به سوى عدالت اجتماعى اسلامى براى همه انسانها.
اگر چه اقبال در سال 1317 (1938 میلادى) دهسال پیش از آنکه پاکستان به کشورى مستقل تبدیل شود, چشم از جهان برو بست, اما اندکى پیش از مرگش محمدعلى جناح را رهبر سیاسى معرفى کرد تا جوامع مسلمانان از او راهنمایى گیرند.
محمدعلى جناح پس از تإسیس پاکستان فقط یک سال و اندى زیست و کلیه تلاشهاى او این بود که از حیث سیاسى, اقتصادى, اجتماعى و نظامى, بنیه مملکت جدیدالتإسیس را تقویت بخشند. او موضع خویش را بیش از زندگى خود ارج مى نهاد. او به ملت پاکستان چنین خاطرنشان ساخت: ((تإسیس پاکستان که براى این مقصود ما از ده سال پیش سعى مى کردیم, به فضل خداوند است که اکنون به شکل واقعیت در آمده است. ولى ایجاد کشور هدف نبود, بلکه وسیله اى جهت تإمین هدف بوده است. بدین معنى نظریه ایجاد پاکستان این بود که ما باید کشورى داشته باشیم که در آن زندگى آزادانه را ادامه بدهیم و مطابق عقاید, سنن و فرهنگ و تمدن خودمان زندگى کنیم. جایى که اصول اسلامى مانند مساوات و عدالت اجتماعى حکمفرما باشد)).
در این جا به مسإله زنان و چگونگى حضور آنها در کشور پاکستان قبل از استقلال و پس از استقلال مى پردازیم.

زنان و استقلال پاکستان
در نخستین سالهاى پس از استقلال و پیدایش کشور پاکستان (چهاردهم اوت سال 1947) زنانى که در نهضت ملى گرایى و سپس نهضت استقلال شرکت داشتند, غالبا به خانواده هاى رهبران سیاسى حزب ((مسلم لیگ)) وابسته بودند که تحت رهبرى خانم ((رعنا لیاقت علیخان)) همسر اولین نخست وزیر پاکستان سازماندهى شدند و سرانجام تشکیلات ((سازمان پیشاهنگان)) را تإسیس کردند. مسإله فعالیت اجتماعى زنان سابقه اى تاریخى دارد و به زمان استقلال کشور پاکستان برمى گردد. در آن برهه از زمان, تمامى توجهات معطوف اسکان دادن به میلیونها مهاجرى شده بود که مرز هندوستان را پشت سر گذاشته و وارد کشور جدید مى شدند. در آن دوران تلخ, زنان نیز مشغول امدادرسانى, رساندن کمکهاى اولیه به بیماران, توزیع مواد غذایى, رسیدگى به مشکلات بهداشت و سلامتى مردم بودند و در یک کلام در کلیه فعالیتهاى اجتماعى فعالانه شرکت داشتند. دو سازمان دیگر به نامهاى ((گارد ملى زنان)) و ((نیروهاى ذخیره زنان پاکستان)) به وسیله ((رعنا لیاقت علیخان)) به منظور دفاع از کشور, فعالیت خود را آغاز کردند. اما این اقدام به شدت مورد انتقاد جامعه سنتى آن روز قرار گرفت و سرانجام در سال 1333 (1954) منحل گردید. در این راستا ((سازمان پیشاهنگان)) با استقلال روبه رو شد و از سال 1328 (1949) به نام جدید ((انجمن سراسرى زنان پاکستان)) فعالیت خود را گسترش داد. هدف این سازمان امدادرسانى به زنان از طریق آموزش, امور اجتماعى, امور فرهنگى و فراهم نمودن امکانات شغلى بود. اعضاى این سازمان را بیشتر زنان شهرى از طبقات متوسط و مرفه تشکیل مى دادند. سازمان مذکور تشکیلاتى غیر سیاسى و تحت حمایت دولت اقدام به گشایش مدارس, مراکز امداد و تإسیس کارخانجات کوچک مى نمود تا از این طریق زمینه فعالیت در خارج از منزل براى زنان فراهم گردد. همچنین دفترى حقوقى داشت که مسائل حقوقى و قانونى مربوط به زنان را مورد توجه قرار مى داد. بى درنگ پس از استقلال, نهضت زنان براى رسیدن به حقوق مادى, اقتصادى و قانونى خود آغاز شد. در سال 1327 (1948) هزاران نفر زن تحت هدایت خانم ((جهانآرا شاهنواز)) و عده اى دیگر در برابر ساختمان مجلس ایالتى دست به تظاهرات زدند و تقاضاى رسیدگى و بازنگرى لایحه شریعت را نمودند. در نتیجه این اقدامات, حق زن براى ارث بردن از املاک, شامل املاک غیر منقول کشاورزى به رسمیت شناخته شد. على رغم چنین حرکتها و قوانینى, به دلیل ریشه دار بودن سنتهاى اجتماعى, محدودیتها همچنان ادامه داشت. نشانه هایى براى بازگرداندن زنان به کنج خانه حتى در مجلس ملى کشور به چشم مى خورد. برخى از اعضاى مرد مجلس از نشستن در کنار اعضاى زن پارلمان که کمتر از 50 سال سن داشتند, خوددارى مى ورزیدند. تقاضاى افزایش سهمیه کرسیهاى زنان در مجلس از 4% به 10% رد شد البته منشور حقوق زنان توسط مجمع قانون اساسى تصویب گردید و در سال 1335 (1956) قانون اساسى رسما به زنان حق رإى و شرکت در انتخابات را داد.
انجمن سراسرى زنان پاکستان, جبهه اى مبارزاتى را علیه نخست وزیر آقاى محمدعلى بگرا, به دلیل ازدواج دومش به راه انداخت. این حرکت زنان باعث گردید کمیسیونى معروف به کمیسیون رشید تشکیل شود. آقاى رشید در خصوص زنان گزارشى تهیه کرد که با اعتراض شدید افراطیون مذهبى روبه رو گردید و سرانجام به دست فراموشى سپرده شد. على رغم آمادگى ذهن سیاسیون در خصوص رعایت حقوق زنان و مخالفت آنان با افراطگرایى, در عین حال براى جلب نظر متعصبین مذهبى اقدامى در جهت به کارگیرى گزارش مذکور نکردند. در سال 1335 (1956) طبق قانون اساسى عنوان ((جمهورى اسلامى پاکستان)) به این کشور داده شد و به علماى مذهبى نیز حق ابراز نظر مشورتى در قوانین اعطا گردید. اگر چه به نظر آنان در خصوص منع شرکت زنان در انتخابات توجهى نشد. تا سال 1337 (1958) که حکومت نظامى اعلام شد, نهضت زنان در دو جبهه ((سیاسى)) و ((اجتماعى)) فعالیت داشت. زنان براى دستیابى به حقوق خود و کسب آزادى بیشتر در فعالیتهاى اجتماعى مبارزه مى کردند. دولت نظامى ایوب خان ظاهرى لیبرال و مدرن داشت و ایوب خان شخصا از عوامل مرتجع که عامل عقب ماندگى مردم بودند متنفر بود. به همین دلیل گزارش تهیه شد, توسط کمیسیون رشید که مدتها به فراموشى سپرده شده بود در سال 1340 (1961) اساس حقوق خانواده گرفت. تعدد زوجات عملى قبیح شمرده شد و مسإله طلاق مقررات خاصى یافت. علیرغم چنین اقداماتى نشانى از زنان در احراز پستهاى کلیدى و یا حضور آنان در تصمیم گیرى به چشم نمى خورد. در سال 1341 (1962), طبق قانون اصل حق انتخاب زنان بر اساس حوزه هاى انتخاباتى از بین رفت و انتخابات غیر مستقیم موقعیت زنان را بیشتر تضعیف کرد. در سال مذکور فقط 6 زن توانستند به مجلس راه یابند و تعداد کمى وزیر شدند. بنابراین اگر چه زنان در سطح سیاسى بعضى از زمینه هاى اشتغال را از دست دادند (همان طور که کل جامعه به دلیل حکومت نظامى از حقوق دموکراسى محروم گردید) ولى هیچ مانعى بر سر راه آموزش و زمینه هاى مختلف درجه دوم اشتغال زنان وجود نداشت. حتى در میدان سیاست مطرح بودن خانم فاطمه جناح خواهر محمدعلى جناح بنیانگذار پاکستان, به عنوان فردى شاخص و مخالف ((ایوب خان)) و پذیرفته شدن وى از سوى احزاب سیاسى و نیروهاى مذهبى و مردمى براى نامزدى مقام ریاست جمهورى در انتخابات سال 1344 (1965) این جو را ایجاد کرد که زن مى تواند مقام ریاست جمهورى کشور را احراز نماید. در حالى که ((انجمن سراسرى زنان پاکستان)) همچنان به عنوان سازمان اجتماعى و خدماتى مطرح بود, گروهها و تشکیلات دیگرى مانند ((انجمن خوانین جمهوریت پسند)) تشکیل شدند که ماهیت و فعالیت سیاسى داشتند.

مرحله دوم حرکت سیاسى زنان
این مرحله در سال 1349 (1970 میلادى), هنگام اعلام انتخابات و تشکیل حزب مردم به رهبرى ذوالفقار على بوتو و مبارزه علیه حکومت ژنرال ایوب خان شروع شد. زنان تحصیلکرده, دانشجویان, زنان کارگر و دهقان و خانه دار و ... شعار تساوى حقوق اجتماعى و اقتصادى را سر دادند. خانم ((نسیم جناح)) یکى از اعضاى بنیانگذار حزب مردم با همکارى زنان طبقات متوسط و مرفه جامعه که شعار حمایت از زنان محروم و مستضعف را مى دادند, در نقاط مختلف کشور تشکیلات مخصوص زنان را سازماندهى نمودند. در سال 1351 (1972) اولین قدم به حمایت از زنان برداشته شد. در این سال چارچوب قانون اساسى به وسیله عده اى از جمله دو تن از زنان تهیه گردید. در سال 1352 (1973) طبق قانون اساسى با بیان این مطلب که هیچ گونه تبعیضى بر اساس جنسیت نخواهد بود, زنان به حقوقى مساورى دست یافتند. اگر چه زنان به طور غیر مستقیم براى عضویت در دو مجلس انتخاب مى شدند, در آن موقع زنان در وضعیت و شرایط مناسبى قرار گرفته بودند و امکان انجام خدمات اجتماعى و حتى احراز پستهاى مشاغل نظامى به روى زنان گشوده شد. در سال 1354 (1975) به مناسبت روز بین المللى زن, در کشور مراسم عمومى برگزار شد و پاکستان بیانیه مکزیک را در این خصوص امضا کرد و همزمان ((موسسه زنان)) در شهر لاهور تإسیس گردید. در سال 1353 (1976) ((کمیته حقوق زنان)) با 13 نفر عضو که 9 عضو آن را زنان تشکیل مى دادند به منظور بررسى و پیشنهاد وضعیت بهترى براى زنان پاکستان کار خود را آغاز کرد. در ((حزب مردم)) به سرپرستى خانم نصرت بوتو همسر ذوالفقار على بوتو واحد زنان تشکیل شد. این تشکیلات باعث تشویق زنان مى شد تا با سازماندهى و سامان دادن خویش, همگام با مردان در شرایط لازم اجتماعى حضور توده هاى زن و مرد را به نمایش بگذارند.
((سازمان دانشجویى)) جبهه زنان و ((شرکتگاه)) از جمله سازمانهایى بودند که در دوران حکومت بوتو تشکیل شدند. پیشرفتهایى که در زمینه وضعیت و موقعیت زن به دست آمده بود با تشکیل حکومت نظامى در سال 1356 (1977) متوقف شد.
تصمیم ژنرال ضیإالحق براى اسلامى کردن قوانین پاکستان, به تندروهاى مذهبى این امکان را داد تا مبارزات و تلاش خود را به بهانه مسائل اخلاقى اسلامى براى محدود ساختن زنان سازمان دهند. بحث و مذاکره در باره جایگاه زن در اسلام کاملا مطرح شد. مسإله پوشش اسلامى براى زن, نوع آموزشى که زن مى بایست فرا گیرد و حقوق و نقش زنان در اسلام, مورد تحقیق و بررسى قرار گرفت. فرمان اجراى ((حدود)) در سال 1358 (1979) صادر گردید و حقوق خانواده در معرض تهدید قرار گرفت. در سال 1360 (1981) چند سازمان مربوط به زنان و شمارى افراد و شخصیتها گرد هم آمدند و تشکیلاتى به نام ((سازمان زنان مبارز)) را تإسیس نمودند. این حرکت موجب شد که آنان از سمتهاى دولتى و اجتماعى برداشته شوند تا موقعیت رسمى آنان تنزل یابد. تشکیلات خانم ((رعنا لیاقت علیخان)) نیز از سازمان جدید حمایت کرد. سالهاى 1360 (1981) تا 1367 (1988) مبارزه زنان پاکستان علیه بازگشت به قهقرا و تفکرات افراطى مذهبى بود که جایگاه رسمى و قانونى داشتند.
یک دهه رکود زنان در سال 1362 (1985) به پایان خود رسید. در این سال حکومت نظامى رسما لغو گردید و انتخابات غیر حزبى در پاکستان برگزار شد. در حالى که زنان در ((مجلس سنا)) هیچ سهمیه اى نداشتند, مهمترین واقعه, نامزد شدن دو زن براى انتخابات سراسرى بود, نزدیک به یک دهه موقعیت زن در جامعه تضعیف شده و محدودیتهایى براى شرکت زن در فعالیتهاى اجتماعى ایجاد شده بود. در این دوران ((سازمان زنان مبارز)) و ((نهضت اجراى دموکراسى)), جلسات, تظاهرات خیابانى و کنفرانسهاى مطبوعاتى را ترتیب دادند.
((مرکز اندیشه زنان)) در شهرهاى بزرگ کراچى, لاهور و اسلامآباد به منظور گردآورى اسناد و اطلاعات در خصوص بالا بردن شرایط اشتغال, برنامه هاى آموزشى براى پیشرفت اقتصادى و اجتماعى زنان ایجاد شد. همزمان, اکثر سازمانهاى زنان مانند ((کلوپ تجارت و تخصصى زنان)), ((انجمن حقوقدانان زنان پنجاب)) و بسیارى دیگر, مسإله تساوى حقوق زن و مرد را در برنامه خویش گنجانیدند. حتى محافظه کاران و گروههاى مذهبى زن نیز پیشرفتهاى مذکور را احساس کردند و در شعاعى محدود اقداماتى را آغاز نمودند. با بازگشت دموکراسى در سال 1367 (1988) و انتخاب شدن خانم بى نظیر بوتو دبیر کل حزب مردم پاکستان به عنوان نخست وزیر, فضایى جدید به وجود آمد. على رغم وجود اصلاحیه هشت و نه قانون اساسى مصوب سالهاى 5 ـ 1364 (6 ـ 1985) و لایحه شریعت سال 1365 (1986) که مانعى بر سر راه بودند, شرکت زنان و فعالیت آنان در سطوح اقتصادى, سیاسى و اجتماعى افزایش یافت.
آنچه را که مرور کردیم در واقع کلیاتى از وضعیت زنان, قبل و بعد از استقلال کشور پاکستان. حال به تفکیک به اوضاع اجتماعى, سیاسى و اقتصادى و حقوقى و ... زنان پاکستان مى پردازیم. با این یادآورى و تإکید حتمى که آنچه در شرح ارگانها و سازمانهاى مورد بحث و یا سیر تاریخى مسائل زنان در این سرى مقالات آورده مى شود تنها به انگیزه بیان جریانات و رویدادهاست و به معناى تإیید یا رد این جریان یا آن قضیه نیست. روشن آن است که برخى از حرکتهایى که به نام زنان و به عنوان حمایت از جایگاه اجتماعى آنان صورت مى گیرد مورد تإیید نیست و برخلاف موازین شرعى مى باشد.

وضعیت اجتماعى زنان در پاکستان
زن پاکستانى مانند مرد پاکستانى تحت تإثیر نظام, ناحیه و طبقه اى که به آن تعلق دارد, قرار مى گیرد و در هر یک از ایالتهاى چهارگانه پاکستان تفاوتهایى وجود دارد. در ایالتهاى کم جمعیت تر بلوچستان و سر حد شمالى, زندگى تحت تإثیر قوانین بسیار شدید قبیله اى و الگوهاى رفتار قرار دارد. در اینجا کمترین انحراف از این قوانین نتایج بسیار وخیمى در بر دارد. یک کلمه بى احتیاطانه با جنس مخالف که شخص با او نه ازدواج کرده و نه نامزد شده است, منجر به مرگ سریع هم زن و هم مرد مى شود. در ایالات پر جمعیت تر و فئودال سند و پنجاب, مجازات انحراف از قوانین اجتماعى ممکن است نه به این شدت و نه به این سرعت باشد. در اینجا یک زن حتى بعد از ازدواج با خانواده خود ارتباط برقرار مى کند و مى تواند هنگام جدایى یا طلاق به حمایت برادران یا پدر خود تکیه کند.
اکثریت زنان پاکستانى به جوامع روستایى ساکت و معمولى و طبقه کارگر در مراکز صنعتى تعلق دارند. این اکثریت فقیر و بى سواد هستند که زندگى سختى را مى گذرانند. اکثر این زنان بار مسوولیت کار خانه و کار بیرون را بر دوش دارند. در نتیجه آنها صبح اول از همه بیدار مى شوند و آخر از همه مى خوابند. در پاکستان نگرش نسبت به زنان به عنوان یک موجود پایین تر از زمان تولد یک دختر مشهود است.
براى اکثریت دختران پاکستانى اسباب بازى ضرورتى ندارد زیرا زمانى که به سن 6 یا 7 سالگى مى رسند, غالبا باید از خواهران یا برادران کوچکتر خود مراقبت کنند. زنان پاکستانى اغلب در یک گروه خانوادگى موجودیت دارند تا به عنوان یک فرد. هنگام تولد دختران علاقه بسیار کمترى نشان داده مى شود تا وقتى که نوزاد پسر است. زن معمولى روستایى در خانواده اى فقیر و بى سواد به دنیا مىآید, تحصیل کمى مى کند, در سن 16 یا 17 سالگى ازدواج مى کند, حدود 7 بچه به دنیا مىآورد و میانگین سن مرگ وى از مردان بیشتر است. زنان فقط به پسران خود امید دارند. یک زن از طریق پسرانش موقعیت و وسیله اى براى تصمیم گیرى در خانواده پیدا مى کند. به همین دلیل ترجیح دادن فرزندان پسر بر فرزندان دختر همان قدر که در میان مردان بسیار رایج است, در میان زنان هم از قوت زیادى برخوردار است. به طور خلاصه مى توان گفت, زن معمولى پاکستانى در محیطى نسبتا محدود رشد مى کند. اکثر تصمیماتى که در زندگى تإثیر دارد توسط دیگران گرفته مى شود. او در میان افراد زیادى زندگى مى کند و با آنان ارتباط دارد. او قوانین اخلاقى و اجتماعى را از ابتداى زندگى خود فرا مى گیرد و اغلب آنها را رعایت مى کند.
در جامعه پاکستان تصور مى شود که زنان بى حاصل هستند. این تصور غلط که آمار و اسناد رسمى آن را ثابت مى کنند, به عنوان دلیلى براى در نظر نگرفتن زنان در تصمیم گیرى و هم در سیاستهاى توسعه دهنده استفاده مى شود. در این تصور, زنان به عنوان افرادى بى مصرف که خیلى کم حرف براى گفتن دارند معرفى مى شوند. اکثر سیاستگزاران, تصمیم گیرندگان و متفکرین این تصور را دارند که زن موجودى است ناآگاه و بنابراین در موقعیتى نیست که بتوان با او مشورت کرد. به دلیل تمام این مسائل, او باید به خاطر خیر خودش دور نگه داشته شود, هرگز نباید در کارهاىمالى یا مسایل اقتصادى به او اطمینان کرد و در نتیجه هرگز نباید به او اجازه داد در باره چیزى, حتى زندگى خودش تصمیم بگیرد!
از آنجایى که زنان نه به علم و نه به قدرت دسترسى دارند, براى کمک و رسیدن به آرامش به خرافات رو مىآورند. نگرشهاى اجتماعى که وضعیت موجود را حفظ و توجیه مى کند, انتزاعى ترین وسایل براى کنترل زنان هستند. از نظر واقعى تر, این کنترل با دور نگه داشتن آنها از قدرت اقتصادى, اجتماعى و سیاسى است.
در پاکستان مانند سایر کشورهاى جهان سوم, بسیار مشکل است که زنان میانگین را تعریف کرد. یک زن پاکستانى بر اساس موقعیت جغرافیایى اش یا در محیطى قبیله اى, یا فئودالى یا شهرى به دنیا مىآید. او مى تواند شخصى توانا و متخصص معتمد به نفس باشد, یا رعیتى دورافتاده که کنار شوهرش زحمت مى کشد. او مى تواند زندگى کاملا جدایى از تصمیمات و اطلاعات که در طبقه هاى متوسط شهرى یا در مناطق قبیله اى وجود دارد, داشته باشد. یا مى تواند شخصیت مهم قدرتمندى در حلقه محدود زنان باشد که در دوایر دولتى و شغلى فعالیت دارند. جامعه زنان در پاکستان را مى توان به دو دسته تقسیم نمود:
ـ زنان متوسط که بسیار متعصب و سنت گرا مى باشند و به خاطر جو مذهبى ولى غلط حاکم همیشه از مسایل اجتماعى و مذهبى در کشور بدورند و حتى حق شرکت در مراسم مذهبى از جمله نمازهاى جمعه را ندارند.
ـ تشکیلات کانون فعالیتهاى زنانW.A.F) ) متشکل از زنان کارمند, استادان و قضات که توانسته است به سرعت نقش یک حامى را براى سایر احزاب و گروهها ایفا نماید. برنامه این کانون حمایت از حقوق زن و احترام گذاشتن به تعهداتى است که پاکستان در مسایل بین المللى زن متعهد شده است.
در مجموع باید گفت که زنان در پاکستان داراى موقعیت بسیار پایینى هستند. آنچه که زنان پاکستانى را با یکدیگر متحد مى کند تمام نگرشهاى منفى است که به آنها و شرایط آنها دارند: این حقیقت که زنان هیچ گونه هویتى از خود ندارند, قدرت اجتماعى و اقتصادى ندارند, بار سنگینى بر دوش خانواده هایشان هستند و تهدیدى همیشگى براى آبروى خانواده هستند. دقیقا همین اسطوره ها و شرایط اجتماعى که فرهنگ به آنها شکل داده است, مى باشد که زن پاکستانى را تعریف مى کند.

گوشه نشینى زنان در پاکستان
همان طور که قبلا گفته شد, اکثر زنان پاکستانى از خود هویتى ندارند. آنها به عنوان خواهر, دختر, مادر یا همسر مردى شناخته مى شوند و براى احتیاجات اقتصادى خود کاملا وابسته به آن مرد هستند. در فرهنگ پاکستانى, تمام زنان باید در خانه هایشان بمانند و فقط زمانى از خانه بیرون بیایند که کاملا پوشیده و غیر قابل تشخیص باشند. زنانى که از خانه خود بدون پوشش خارج مى شوند جامعه آنها را یا نانجیب و یا فقیر مى داند.
کمترین بدرفتارى از طرف یک زن منجر به بىآبرویى خانواده اش مى شود. منظور از بدرفتارى بیشتر ارتباط با جنس مخالف است. از آنجایى که پدر یا برادران یک دختر ناگزیر هستند آبروى خانواده را با سرپرستى کامل دختر حفظ کنند, براى مردان آسان ترین راه این است که امکان برخورد و مواجهه دختران با جنس مخالف را کمتر کنند. با ماندن زنها در خانه از خطراتى که در جامعه است نیز حفظ مى شوند. خطرات واقعى که یک زن بین عموم با آن روبه رو مى شود چه به صورت لفظى و چه به صورت فیزیکى این مسإله را که ((زن نجیب)) در خانه باقى مى ماند, قوت مى دهد.
در مناطق روستایى زنان به هیچ وجه حق ورود به بازارهاى دام و سبزى را ندارند حال به هر طبقه اى که تعلق داشته باشند. در روستاهاى بزرگ که مغازه هاى زیادى در آن موجود است, براى تمام زنان به جز زنهاى فقیر, محدوده ممنوع است و زنان دیگر اصلا به آنجا وارد نمى شوند. در جامعه روستایى زمینهاى کشاورزى به عنوان محل عمومى در نظر گرفته نمى شوند, به جز براى ملاکین ثروتمند.
هر مکانى خارج از روستا مکان عمومى در نظر گرفته مى شود و در مواقع بسیار نادرى که زنان مجبور هستند روستاى خود را ترک کنند, آنها کاملا خود را مى پوشانند. مکانهاى ممنوع در شهر به طبقه, هویت قومى و وسعت شهرى که در آن زندگى مى کنند, بستگى دارد. به گروههاى مختلف زنان قوانین مختلفى تعلق مى گیرد. زیرا در مناطق شهرى هر جایى خارج از محل سکونت, مکان عمومى در نظر گرفته مى شود. اصول کلى را مى توان بدین شرح تعیین کرد:
1ـ زنان بلوچ و تپان, بدون توجه به اینکه آیا آنها در ایالات خود هستند یا در جاى دیگر, از نظر گروههاى قومى کم تحرک ترین زنان هستند.
2ـ هر چه شهر کوچکتر باشد, محدودیت آنها نیز بیشتر خواهد بود.
3ـ درست مانند روستاها, زنان فقیرتر, آزادتر از دیگر زنان هستند. ولى ظاهرا آزادتر از زنان فقیر, زنان بالاتر طبقه متوسط هستند. این مسإله نیز قابل درک است; زیرا زمینه طبقاتى این گروه آنها را از هر گونه توبیخ و سرزنشى دور نگه مى دارد. به علاوه رعایت نکردن قوانین از طرف آنها کمتر از زنان ((نسبتا فقیر)) قابل توجه است. زنان پایین طبقه متوسط بیش از دیگران رنج مى برند و مى توان گفت که در چهاردیوارى خانه هایشان زندانى هستند. محدودیتهایى که براى زنان ایجاد شده است از مرزهاى خانواده هم فراتر مى رود. تقسیم جامعه به دو بخش عمومى و خصوصى, دسترسى یک زن را به اطلاعات, تحصیل و اشتغال کم مى کند و این امر منجر به وابستگى و نداشتن هر گونه قدرتى مى شود.

ریشه هاى افکار در خصوص زنان پاکستانى
زنان پاکستانى در فرهنگى زندگى مى کنند که قرنها سن دارد و بسیار قدیمى است. عرفها, عقاید, نگرشها و آداب و رسوم کنونى تاریخى طولانى شکل گرفته اند که طى آن شبه قاره هند توسط مسلمانان فتح شد. و این فتح باعث شد که اقلیت قابل توجهى از ساکنین محلى به دین اسلام روى آورده و مسلمان شوند. دومین واقعه مهم تاریخى, حکومت استعمارى انگلیسیها در شبه قاره از اواخر قرن هفدهم تا سال 1324 (1947) است, زمانى که شبه قاره استقلال خود را به دست آورد و پاکستان به وجود آمد.
طى مبارزه براى رهایى از حاکمیت انگلستان, مسلمانان شبه قاره تشخیص دادند که آنها به عنوان مسلمان نمى توانند تحت سلطه اکثریت هندو زندگى کرده و مذهب خود را حفظ کنند. اتحادیه مسلمانان در حالى که با کنگره استقلال, همکارى مى کرد, روى فرضیه دو ملتى نیز کار مى کرد. یک کشور مستقل مسلمان براى مسلمانان شبه قاره بسیار لازم به نظر مى رسید تا مسلمانان بتوانند بر اساس دستورات اسلامى زندگى کنند.
در این کشور اسلامى هنوز سنتهاى هندو رایج بود. چندین تصویر منفى در باره نقش و موقعیت زنان در مذهب هندو حفظ شده بود. این پندارها قبل از دگرگونى توسط ساکنین محلى حمایت مى شد. بعد از تحول و گرویدن به اسلام, اکثر این پندارها و عقاید باز هم نقش و موقعیت زنان مسلمان را معین مى کرد و تإثیر آنها اکنون نیز در پاکستان به چشم مى خورد.
در مذهب هندو زنان بگونه اى توهینآمیز موهنى توصیف مى شوند: ((دمدمى مزاج, حساس, فریبنده مردان, درغگو, حقه باز, حریص, ریشه تمام اعمال شیطانى, بى وفا و ظالم.))
مذهب هندو اظهار مى دارد که: ((زن در زمان کودکى اش باید تحت نظارت پدرش باشد. در جوانى تحت نظارت شوهرش و زمانى که شوهرش مى میرد, با پسرش باشد. او نباید هرگز مستقل و آزاد باشد)). ((خدمت کردن و فرمانبردارى از شوهر بسیار مهم بوده و یک زن بدون وجود شوهر از خود هیچ موجودیتى ندارد.)) این نگرش و تفکر دین هندو در خصوص زنان است. زمانى که اسلام در قرن هشتم در شبه قاره حکمفرما شد, اکثر نظامهاى عقیده اى قدیمى آنهایى که به اسلام گرویدند, تغییر پیدا نکرد. طى حکومت مسلمانان در شبه قاره, بعضى از زنان مسلمان, بخصوص زنان متعلق به طبقه اشراف, به تحصیل دسترسى داشتند ولى اکثریت زنانى که به دین اسلام گرویده بودند باز هم به زندگى در جامعه اى با همان ساختارها, ارزشها و عقاید غیر اسلامى کهن ادامه دادند.
اشتباه است اگر بگوییم که وضعیت کنونى زنان پاکستانى فقط به وسیله شرایط تاریخى مشخص مى شود, ولى در عین حال قدرت سنت و آداب و رسوم را نباید در چنین تحلیلى نادیده گرفت.
در ادامه در خصوص قانون حجاب در پاکستان و مسائل اشتغال و خانواده توضیح خواهیم داد.ادامه دارد.