خوشرویى و خوشخویی

نویسنده



اخلاق معاشرت (5)
خوشرویى و خوشخویى

جواد محدثى

 

 

شاید گیراتر از ((حسن خلق)), واژه اى نباشد که ترسیم کننده روحى زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبه دار باشد. چیزى که عنوان برجسته رفتار یک مسلمان است و معیار کمال ایمان یک مومن, آنگونه که رسول خدا(ص) نیز, به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بخشى از اخلاق نیکو, در ((خوشرویى)) متجلى است, بخشى در ((خوشخویى)) و بخشى هم در ((خوشگویى)). و چه خوش است که به این سه ((خوش)) مبارک و مقدس, بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودن قلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطه ها بسازیم.

خوشرویى
در مواجهه دو نفر با یکدیگر, پیش از هر سخن و عمل, دو صورت با هم روبه رو مى شود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویى چهره ها, نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست.
((خوشرویى)), هم در نگاه مطرح است, هم در لبخند.
هم در گفتار آشکار مى شود, هم در رفتار.
چه بسا رابطه ها و دوستیهایى که با ((ترشرویى)) و ((اخم کردن)) و ((عبوس شدن)) به هم خورده است. از سوى دیگر مبدإ بسیارى از آشناییها هم یک ((تبسم)) بوده است.
وقتى با چهره شکفته و باز با کسى روبه رو مى شوید, در واقع کلید محبت و دوستى را به دست او داده اید. برعکس, چهره اخمو و ابروهاى گره خورده و صورت درهم و بسته, دریچه ارتباط و صمیمیت را مى بندد.
اگر این خوشرویى و خنده رویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد, علاوه بر تإثیر محبتآفرین, ((حسنه)) و ((عبادت)) به حساب مىآید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:
تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنه.(1)
((لبخند انسان به چهره برادر دینى اش ((حسنه)) است!))
تبسم, مبدإ بسیارى از آشناییها و زداینده بسیارى از غمها و کدورتهاست. شگفت از کسانى است که از این کار بى زحمت و رنج و خرج, که برکات فراوان دارد, طفره مى روند و به سختى حاضرند ((گلخنده)) مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران, آنان را آماده تر مى سازد تا دل به دوستى با شما بسپارند. خنده رویى و بشاش بودن, دیگران را دل و جرإت مى بخشد, تا بى هیچ هراس و نگرانى, با شما باب آشنایى را باز کنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوشرویى, بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید, کارتان عبادت است و اگر با یک تبسم, بتوانید خاطرى را شاد سازید, به خدا نزدیک تر شده اید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان, شاداب نمى ماند
دریاب ضعیفان را, در وقت توانایى

غم زدایى
وقتى یک چهره گشاده و لبخند صمیمى, غمى را از دل مى زداید, چرا باید از این ((احسان)), دریغ کرد؟
بعضیها حضورى غمآفرین دارند, برخى هم محضرى غم زدا. گروه اخیر, آیت لطف الهى اند که قدرشان ناشناخته است.
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم
چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى
انسانها نیازمند محبت اند.
این تشنگى, جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمى شود.
اگر اولین برخورد ما با کسى, به گونه اى باشد که غم او را به شادى و نگرانى اش را به اطمینان مبدل سازد, دریچه اى به دنیاى صفا و سرور به رویش گشوده ایم. این نیز نزد خداوند, حسنه و عبادت است.
باز هم حدیثى از حضرت صادق(ع):
من اخذ من وجه اخیه المومن قذاه کتب الله له عشر حسنات.(2)
((کسى که از چهره برادر دینى اش, رنج و اندوهى را بزداید, خداوند به پاداش آن, ده ((حسنه)) در نامه اعمالش مى نویسد.))
مگر این کار نیک, چه اندازه زحمت دارد؟
البته این رفتار, نوعى هنرمندى در معاشرت است, قلبى مهربان مى خواهد و عاطفه اى سرشار و خصلتى نوعدوستانه. شاد کردن دیگران, چهره دیگرى از همین ((غمزدایى)) است. گاهى با توجهى, نگاهى, محبتى, کلامى, هدیه اى و ... مى توان انسانى را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضى ساخت.
در این زمینه, باز هم سخنى از پیشواى صادق شیعه بیاوریم که فرمود:
ایما مسلم لقى مسلما فسره سره الله عز و جل(3)
((هر مسلمانى که با مسلمانى دیدار کند و در برخورد, او را شادمان سازد, خداى متعال نیز او را خوشحال و مسرور خواهد ساخت.))
وقتى مى توان با کلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر, خاطرى را خرسند ساخت, چرا باید با گفتن کلماتى ناخوشایند و اندوهآفرین, غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخش انداخت و او را مإیوس و دلسرد ساخت؟
هنرمند کسى است که بتواند غبار غم از خاطرها بزداید. باز به قول حضرت لسان الغیب:
سمن بویان, غبار غم چو بنشینند, بنشانند
پرىرویان قرار از دل چو بستیزند, بستانند
خوشگویى
از شاخه هاى دیگر ((حسن خلق)), که رابطه ها را استوارتر و پیوندها را صمیمى تر مى سازد, گفتار دلپذیر و شادىبخش است. متانت در سخن و ادب در گفتار و زیبایى در کلام, خصلت پاکدلان بى کینه است و خلق و خوى اولیإ دین.
ارزش انسان و جوهره وجودىاش را زبان و بیان روشن مى سازد:
یکى تحقیر مى کند, یکى تشویق.
یکى عیبجویى مى کند, دیگرى تحسین و تقدیر.
یکى ملامت مى کند, دیگرى پر و بال مى دهد و امید مىآفریند.
کدام یک خوبتر است؟
شما خودتان چگونه بیان و زبانى دارید؟ تلخ یا شیرین؟ گزنده یا مرهم گذارنده؟
آیا با دیگران همان گونه صحبت مى کنید که دوست دارید دیگران با شما آنچنان حرف بزنند و خطاب کنند؟
پذیرایى از دیگران, همیشه با غذا و میوه و شیرینى نیست.
گاهى پذیرایى, با یک کلام خوب و سخن شایسته است. این اکرام, بالاتر از تغذیه و اطعام است, چرا که گفتار شایسته و زیبا, غذاى روح است.
گفتن یک ((آفرین)), ((احسنت)), ((بارک الله)) مگر چقدر هزینه و خرج دارد؟
کسانى هستند که جان مى دهند, ولى حاضر نیستند یک کلام تشویقآمیز و محبت بار بر زبان جارى کنند. بشنویم از رسول خدا(ص) که اسوه اخلاق حسنه و الگوى ادب در گفتار و رفتار است که فرموده است:
من اکرم اخاه المومن بکلمه یلطفه بها و فرج عنه کربته لم یزل فى ظل الله الممدود علیه الرحمه ما کان فى ذلک.(4)
((هر کس برادر باایمانش را با گفتن کلامى ملاطفتآمیز و غم زدا, مورد تکریم قرار دهد, تا وقتى او شادمان است, گوینده آن سخن همواره در سایه رحمت گسترده الهى به سر مى برد.))
کلام تشویقى و آفرین و مرحبا گفتن بر عمل شایسته دیگرى نیز, از این گونه صالحات است. باز هم از کلام امام صادق(ع) بشنویم:
[ من قال لاخیه المومن ((مرحبا)) کتب الله له مرحبا الى یوم القیامه.(5)
((هر کس به برادر مومن خود ((مرحبا)) بگوید, خداى متعال تا روز قیامت براى او مرحبا و آفرین مى نویسد.))
غیر از پاداش الهى, تإثیرات اجتماعى ((خوشگویى)) در نرم ساختن دلها و جلب عاطفه ها و استوار ساختن رابطه ها مشهود است. آنکه خوش سخن باشد, از دیگران نیز کلام نیکو مى شنود. ((این جهان کوه است و فعل ما ندا)) و البته که حرف و سخن ما هم در کوهستان زندگیها انعکاس دارد و خوبى آن به خود ما منعکس مى شود.
کسى که گفتار مودبانه داشته باشد, دیگران نیز با او مودبانه سخن خواهند گفت. وگرنه ... ((کلوخ انداز را پاداش, سنگ است)). از کلام مولا على(ع) است که:
اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب.(6)
((زیبا خطاب کنید, تا جواب زیبا بشنوید!...))
کیفیت برخورد ما با انسانهاى دیگر, همان نتیجه را به ما برمى گرداند. ادب, ادب مىآورد و توهین و فحش, بدزبانى و اهانت متقابل را در پى دارد.

خوشخویى
از رموز موفقیت حضرت رسول(ص) در دعوت و رسالت خویش, اخلاق نیکو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. ((حسن خلق)) آن حضرت, امتیاز بارز آن مظهر رإفت و رحمت بود. با همین ((اکسیر اعظم)) دلها را جذب مى کرد, دشمنان را دوست مى ساخت, کینه ها را به مهربانى مبدل مى کرد, الفت مىآفرید و پیوند مى داد, دلها را با دلها, دستها را با دستها! و به همین سبب مدال ((انک لعلى خلق عظیم))(7) از خداى عظیم دریافت کرد.
کلام نرم, رفتار شایسته, گفتار مودبانه و جاذبه دار, تحمل فراوان و حلم و بردبارى و چهره گشاده و بشاش, از مظاهر و جلوه هاى ((حسن خلق)) است. به تعبیر دیگر, وقتى محبت خود را به دیگران ببخشید, در حوادث, صبور و شکیبا باشید, خشم خود را فرو خورده, خویشتن دارى کنید, بدى را با خوبى پاسخ دهید و از خشونت و عصبانیت و بدزبانى و تحقیر و توهین و تکبر به دور باشید, داراى ((حسن خلق)) هستید.
اگر خداوند به صاحبان حسن خلق, پاداش جهاد و شهادت مى دهد, بیجا و گزاف نیست, چرا که این هم نوعى مجاهده دارد. پیامبر اکرم(ص) براى تثبیت و گسترش همین کمالات اخلاقى و ((خوشخویى)) برانگیخته شد. از کلمات نورانى او است:
ان الرجل یدرک بحسن خلقه درجه الصائم القائم.(8)
((گاهى انسان در سایه خوشخویى, به مقام و رتبه روزه داران شب زنده دار مى رسد!))
انسى که مومنان با یکدیگر مى گیرند, بسیار قیمتى و باارزش است و این در سایه خوش اخلاقى پدید مىآید که حلقه وصل انسانها به هم است. در جوامع غربى, برخوردها اگر شاد و همراه با لبخند است, آن خوشرویى ها حرکات سطحى و ظاهرى است و ریشه در عمق دلها ندارد. ((اخلاق آمریکایى)) و ((اروپایى)), تصنعى است. اما حسن خلق و خوش برخوردى در جوامع ایمانى و اسلامى, ریشه در متن عقیده دارد و انسانها با هم یکدل و صمیمى اند, و دلسوز و رووف و بامحبت!
پیامبر اکرم(ص) رابطه مومن با مومن و برخوردشان را با هم, همچون رسیدن یک تشنه به آب سرد و گوارا مى داند که با آن سیرابى مى شود:
ان المومن لیسکن الى المومن کما یسکن قلب الظمإن الى المإ البارد.(9)
در کجاى اخلاق غربى, این حالت یافت مى شود؟
در معاشرت مسلمانان با هم, باید ((همدلى)), بیش از ((وحدت فیزیکى)) و ((پیوند سطحى)) حاکم باشد, تا به انس و الفتهاى پایدار و رابطه هاى درونى بیانجامد. با سلام و مصافحه و حسن خلق و چهره باز و لبخند محبت زا و غم زدا و برخورد نیک, این مهم تإمین مى شود. میزان اسلامى بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو کرد. خوش خلقى , دین و مرام مسلمانى است. به فرموده حضرت رسول(ص): ((ایمان کسى کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد, کسى به پیامبر شبیه تر و به او نزدیکتر است که خوش خلق تر باشد))(10) و به تعبیر امام صادق(ع):
((پس از عمل به واجبات الهى, محبوبترین کارها نزد خداوند, آن است که انسان اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل ((مدارا)) باشد.))(11)
بارى ... گفتار و رفتار ما ((آیینه شخصیت)) ماست, بکوشیم هر چه روشنتر و شفاف تر باشد.ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ اصول کافى (عربى), ج 2, ص 188.
2ـ همان, ص 206.
3ـ همان, ص 192.
4ـ همان, ص 206.
5ـ همان.
6ـ غررالحکم, ج 1, ص 139 (چاپ دانشگاه).
7ـ سوره قلم, آیه 4.
8ـ میزان الحکمه, ج 3, ص 140.
9ـ بحارالانوار, ج 71, ص 280.
10ـ میزان الحکمه, ج 3, ص 142.
11ـ اصول کافى, ج 2, ص 100.