زن و خانواده در پاکستان قسمت دوم

نویسنده


زن و خانواده در پاکستان
قسمت ذوم

محبوبه پلنگى

 

 

اشاره:
به بهانه سالگرد استقلال پاکستان و به انگیزه بررسى وضعیت زنان این کشور, در ادامه بررسى مسائل زنان در دیگر کشورها, تحقیقى را در چهار قسمت تهیه دیده ایم که اینک دومین بخش آن را در پیش رو داریم. روشن است که هدف از این دست مقالات, صرفا آگاهى دهى بیشتر, خوانندگان محترم از مسائل زنان در دیگر کشورهاى اسلامى است و هیچگاه به معناى تإیید هر آنچه در این مقاله ها بازگو مى شود نیست و همان گونه که هر نوع اجحاف و حق کشى و نادیده گرفتن حقوق انسانى و اسلامى زنان به هر بهانه اى پذیرفته نیست, برخى حرکتها و تلاشهایى که به نام یا به انگیزه دفاع از آزادى زنان مى شود و در واقع کرامت انسانى و شخصیت اسلامى آنان را خدشه دار مى کند نیز مردود است.
((پیام زن))

قانون پرده در پاکستان
در پاکستان معمولا زندگى زنان توسط مردان مشخص مى شود و قانون پردهPURDAH) ) بر آن حکمفرماست. منظور از پرده جدایى زنان و مردان و گوشه نشینى زنان است. پرده مانع دست یافتن زنان به اطلاعات, تحصیل, شغل و ... مى شود. زنان در خانه کار مى کنند و دنیاى بیرون فقط متعلق به مردان است. زنان هیچ گونه دسترسى به بیرون از خانه ندارند و در داخل خانه هم مردان حکمفرمایى مى کنند. در جامعه پاکستان, مردى که از ارتباط همسر, خواهر و مادر خود با دیگر مردان جلوگیرى مى کند, بسیار محترم و آبرودار است.
در مناطق روستایى ((پرده)) به این معناست که فقط زنان فقیر مى توانند در اماکن عمومى کار کنند و به ندرت زنى را با شغل مغازه دارى و فروشندگى مى توان دید. سپورها یا بناهایى که در خیابان کار مى کنند به پایین ترین طبقه جامعه تعلق دارند. ولى زنان متعلق به طبقه متوسط پایین یا طبقه کارگر از قانون پرده به جدیت پیروى کرده و با مشکلاتى روبه رو هستند.
به طور کلى قانون حجاب یا پرده, بر اشتغال زنان تإثیر گذارده و دسترسى آنها را به اطلاعات, مهارتها و موقعیتهاى کارى محدود کرده و همچنین توانایى و اعتماد آنها را در انجام کار کاهش داده است. ولى در شرایط متحول کنونى, زنان متعلق به طبقه متوسط که به عنوان متخصص مشغول به کار هستند, برخى محدودیتهاى حجاب را طرد کرده و یا آن را به طور مجدد تعریف کرده اند و در نتیجه به کسب موقعیتهاى جدید براى آنها انجامیده است اما مى توان گفت زندگى روزانه اکثریت زنان پاکستان به وسیله عوامل دینى و اجتماعى ـ فرهنگى زیادى تعیین مى شود و آمیخته اى از قوانین هندو و احکام اسلامى با عنوان نظام پرده, شرکت در زندگى عمومى را براى زنان بسیار محدود مى کند.
قانون پرده به طور اساسى از سه عامل مختلف ولى مربوط به هم تشکیل شده است:

الف ـ جدایى زنان
ب ـ جدایى دو جنس
ج ـ پوشش (پوشاندن زنان در اماکن عمومى)

اگر چه این عوامل به هم مربوط هستند ولى لزوما نباید در یک جا مورد عمل واقع شوند و در نتیجه ویژگیهاى خاص خود را دارند. اگر چه همه مظاهر و چارچوبهاى قانون پرده ریشه مذهبى ندارد, ولى احکام آن را گروههاى مذهبى با حرارت مورد دفاع قرار مى دهند و اکثر زنان از آن پیروى مى کنند. گاهى قانون پرده حتى در داخل خانه نیز اجرا مى شود. بدین ترتیب که در خانه ها بخشهاى جداگانه اى براى زنان و مردان در نظر گرفته مى شود و زنها در اکثر موارد اجازه ندارند وارد قلمرو مردان شوند; قلمرویى که غالبا راحت تر از بخش زنان است. ولى اکثریت زنان روستایى قادر نیستند قوانین پرده را رعایت کنند, زیرا آنان باید به عنوان کارگر بدون دستمزد, در کارهاى خارج از خانه کار کنند.
در مناطق شهرى, پرده از نظر سنتى بیشتر به موقعیت اجتماعى و کنترل و برترى مرد بر زن مربوط است و قانون پرده باعث پیشرفت بیشتر مرد و برترى او بر زن مى گردد.
از آنجایى که پرده نمایانگر ثروت یک خانواده است, خانواده هایى که وضع مالى خوبى ندارند از آن پیروى مى کنند تا خود را در جامعه بالا ببرند. طبقات فقیرتر جامعه از این قانون پیروى نمى کنند ولى به محض آنکه از نظر مالى کمى بهتر شوند شروع به اجراى آن مى کنند. زنان طبقات بالا از پرده پیروى نمى کنند بویژه دختران جوانتر. قانون پرده بیشتر در مناطق شهرى اجرا مى شود تا روستایى و بیشتر توسط طبقات متوسط پایین.

اشتغال زنان در پاکستان و نظام پرده
به طور کلى در مناطق روستایى پاکستان به دلیل نیاز به زنان به عنوان کارگر بدون دستمزد در کارهاى خانه و امور خانواده, اکثریت جمعیت نمى توانند از قوانین حجاب و جدایى زن و مرد از یکدیگر پیروى کنند.
قانون پرده به چند طریق بر اشتغال زنان تإثیر مى گذارد:
1ـ پرده نشانه روشنى از این مسإله است که زنان ترجیح مى دهند در خانه کار کنند; کارهایى مثل خیاطى, گلدوزى, بافندگى نه در خارج از خانه, بویژه در شرکتها و اداراتى که زن و مرد با هم یک جا کار مى کنند. و از آنجایى که شغلهاى خانگى بسیار محدود است, بنابراین کار زنان نیز محدود مى شود.
2ـ جدایى زنان مانع انجام کارهایى مى شود که در انحصار زنان نیست.
3ـ زنان در انتخاب مشاغل آگاهى کافى ندارند و منابع اطلاعاتى آنها غالبا, همسایگان, بستگان یا دلالها هستند و آنها از این طریق آشنایى پیدا مى کنند. بنابراین در انتخاب شغل آزاد نیستند و آنچه شرایط ایجاب مى کند, انجام مى دهند.
4ـ به دلیل رعایت قانون پرده, حقوق زنان بسیار پایین است و مورد استثمار قرار مى گیرند.
5ـ پرده کلیه فعالیتهاى شغلى زنان را محدود مى کند و از آنجایى که مرد وظیفه نگهدارى خانواده را دارد, مردى که زنش بیرون از خانه کار مى کند, نشانه فقر خانواده است. زنان شاغل که قانون پرده را رعایت نمى کنند, اغلب مسن ترها, بیوه ها و یا طلاق گرفته ها و جدا شده ها هستند.
زنان در پاکستان در خانه و یا خارج از خانه بدون گرفتن دستمزد کار مى کنند و بنابراین, کار آنها برایشان منبع درآمد نیست. این مسإله در فرهنگ پاکستان بسیار قوى است که زنان نباید قدرت اقتصادى داشته باشند.

اشتغال زن پاکستانى در بخشهاى مختلف
زنان روستایى پاکستانى به طور متوسط روزانه 14 تا 16 ساعت کار مى کنند. زن روستایى نه تنها تمام مسوولیت غذا, نظافت و فراهم کردن شرایط راحتى زندگى خانواده را به عهده دارد, بلکه باید سوخت و علوفه را تهیه کند, اجاق ابتدایى گلى و دیوارهاى گلى خانه را درست و تعمیر کند و از هر گونه دامى که خانواده دارد نگهدارى نماید.
در امر کشاورزى, زمینها هیچ وقت به نام زنها اجاره گرفته نمى شود و در نتیجه آنها به عنوان کارگر کشاورز در نظر گرفته نمى شوند. و از آنجایى که زمین به نام مرد است, تمام تولید کشاورزى نتیجه کار مرد در نظر گرفته مى شود و زنان به ندرت دستمزد خودشان را دریافت مى کنند و به جاى آن, مرد تمام دستمزد کار خود, همسر و فرزندانش را دریافت مى کند. شراکت در کشاورزى به زنان حق تصمیم گیرى را نمى دهد و آنها را از تمام تصمیماتى که در زمینه کشاورزى گرفته مى شود, کنار مى گذارند.
در مناطق شهرى, بر خلاف آمار رسمى, تخمین زده شده که 24 درصد زنان در بخش خدماتى کار مى کنند. اکثر این 24 درصد در بخش غیر رسمى کار مى کنند, مانند نظافت چى در بیمارستانها, ادارات, خانه ها و خیابانها, و نیز به عنوان نگهبان مدارس, مسافرخانه ها و بیمارستانها و به عنوان خدمتکار, آشپز, ظرفشو, پرستار بچه, رختشو, پرستار و ... تمام این کارها به عنوان مشاغل ((سنتى)) زنان در نظر گرفته مى شود. هر کدام از این کارها موقعیت و پرداخت متفاوتى دارد و هیچ ارتباطى با هم ندارند.
اگر چه در مناطق شهرى, زنان زیادى در بخش خدمات کار مى کنند ولى بعضى از این نوع کارها از نظر فرهنگى براى زن منع شده است. در حالى که یک زن در خانه شخص دیگرى به عنوان آشپز کار مى کند ولى هیچ زنى در پاکستان در رستوران کار نمى کند. فقط در بوتیکهاى خیلى شیک و گران است که گاهى اوقات زنان کار مى کنند. بر خلاف کشورهاى دیگر جهان سوم زنان در بازار سبزى و میوه نیز به عنوان فروشنده حضور ندارند. منع کردن زنان از اشتغال در غذاخوریها به این دلیل است که آنها با مردان غریبه برخورد و تماس نداشته باشند, و در بازار میوه و سبزى به این دلیل است که آنها را از معاملات مالى دور نگه دارند. در بخش رسمى, تعداد زنان شاغل در کارخانجات بویژه در صنایع بافندگى, داروسازى و بسته بندى, و در کراچى در صنعت صید ماهى رو به افزایش است. به نظر مى رسد که صاحبان کارخانجات تمایل بیشترى نسبت به استخدام کارگران زن پیدا مى کنند.
تعداد زیادى از زنان در خانه هاى خود, کار مى کنند. این گونه زنها به خانواده خود تعلق دارند و از موقعیت اجتماعى نسبتا بهترى برخوردار هستند. همسران این زنها نسبت به کار کردن زن خود در بیرون از خانه به طور آشکار و براى گرفتن دستمزد بسیار حساس هستند. ارزشهاى اشتباه در رابطه با حجاب, که باعث مى شود زنها را از جامعه جدا سازد, تعداد زنانى که مى توانند کارگران خوبى باشند را کاهش مى دهد. این گونه زنها استثمار مى شوند. این واقعیت که زنان هم در مناطق روستایى و هم در مناطق شهرى کار مى کنند, نتوانسته است از این فکر جامعه که زنان بى حاصل هستند, جلوگیرى کند. این جریان که از اسناد و آمار رسمى به دست آمده است, بسیار مضر است زیرا از آن به عنوان دلیلى براى در نظر نگرفتن زنان در تصمیم گیریها و سیاستها استفاده مى شود.
نیروهاى اجتماعى اقتصادى, اشتغال زنان را تشویق نمى کنند. متغیرى که بویژه در این مسإله موثر است تحصیل شوهر مى باشد. هر چه شوهر تحصیل کرده تر باشد زن کمتر کار مى کند. یک عامل اجتماعى اقتصادى دیگر که به طور منفى بر اشتغال زنان تإثیر مى گذارد, مالکیت کالاهاى پایایى از قبیل دوچرخه, رادیو, چرخ خیاطى و مانند اینها مى باشد.
آمارهاى گوناگون نشان مى دهد که بیش از 70% زنان شاغل پاکستان در زمینه کشاورزى کار مى کنند. بر اساس آمار سال 1340 (1961) 76 درصد این تعداد از زنان شاغل بدون دریافت دستمزد براى کمک به کار خانواده کار مى کنند. این وضعیت از سال 1342 (1961), زیاد تغییر نکرده است.
از بین زنان کارگرى که در کارهاى کشاورزى نیستند, ظاهرا بیشتر در کارهاى تولیدى مانند خیاطى, بافندگى و مانند اینها هستند. دومین دسته از نظر اکثریت, آنهایى هستند که در کارهاى خدماتى مشغول مى باشند. کارهاى تخصصى مانند معلمى, پزشکى و پرستارى, بیشتر در مناطق شهرى متمرکز است و حدود 10 درصد زنان شاغل در این بخش مى باشند. اکثر شغلهاى زنان غیر تخصصى هستند.
کار کردن دختران جوان مجرد در پاکستان به طور سنتى کم بوده ولى در نتیجه همکارى آنها در صنعت کلبه سازى در روستاها, نشانه هاى تغییر دیده مى شود. ارزش اجتماعى, روانى و البته اقتصادى دخترى که پول نقد به دست مىآورد احتمالا از ارزش دخترى که این گونه نیست بیشتر مى باشد. احتمالا والدین, ازدواج دختر را به تإخیر مى اندازند تا بتوانند جهیزیه بهترى براى او تهیه کنند.
میزان بیکارى زنان و مردان به طور سنتى در پاکستان بسیار پایین بوده است. سن کار بین 15 سالگى تا 59 سالگى است. زنانى که به کار احتیاج دارند, اکثر عمر خود را به کار مى پردازند. از مقایسه بین بعضى از ویژگیهاى اقتصادى, اجتماعى زنان شاغل و غیر شاغل مى توان نتیجه گرفت که به طور متوسط, زنان شاغل جوانتر هستند و تعداد فرزندانشان از زنان غیر شاغل کمتر است. درصد بیشترى از زنان غیر شاغل بى سواد هستند یا شوهران بى سواد دارند. به ندرت کسى در آنها پیدا مى شود که از کلینیکهاى برنامه ریزى زندگى اطلاع داشته باشد. اما آنچه که مسلم است نوع نگرش نسبت به اشتغال زنان, به تدریج تغییر مى یابد. در سالهاى اخیر شرکت دختران جوان در کارهاى بافندگى به دلیل تقاضاى روزافزون براى قالیهاى دست باف افزایش یافته است. از میان دانشجویان زن دانشگاهها, حدود 80 درصد دانشجویان هنر و تمام دانشجویان علوم نشان دادند که آنها تصمیم دارند بعد از پایان یافتن تحصیلاتشان کار کنند. على رغم این فشارها, اکنون زنان وارد کارهاى غیر سنتى مى شوند, مانند تلویزیون; جایى که مرد و زن تقریبا همیشه باید در کنار هم کار کنند. بعضى از ادارات دولتى و خصوصى تلاش مى کنند تا اشتغال زنان را افزایش داده و آسان تر کنند. اما اطلاعات آمارى نشان مى دهد که بیش از 23 نیروى کار زن پاکستان در بخش کشاورزى مشغول به کار هستند. همچنین طبق این آمار, موفقیت و تفوق زنها در شغلهاى خیاطى و ریسندگى یا بافندگى قابل توجه است. رشد صنعتى اخیر در پاکستان نشان مى دهد که اقدامات صنعتى مانند تولید لباسهاى آماده و فرش و قالى, بسیار گسترش یافته است. در این صنایع به طور سنتى, زنان بسیار زیادى مشغول به کار هستند و به همین صورت هم باقى خواهد ماند.
یکى از دلایل افزایش امکان در شرکت در این گونه کارها به انعطافى که محل این گونه کارها فراهم مى کند ارتباط دارد.
بررسى بیشتر در باره زنان شاغل در بافندگى و خیاطى نشان مى دهد که تقریبا تمام زنهایى که به این نوع کار اشتغال دارند هم در مناطق روستایى و هم در مناطق شهرى در خانه کار مى کنند.

نقش زن پاکستانى در خانواده
همان طور که گفته شد زنان در پاکستان غالبا به عنوان اعضإ یک گروه خویشاوندى محسوب مى شوند. به عنوان دختر, خواهر, همسر, مادر و عروس یا از طریق خویشاوندیهاى دیگر. گاهى اوقات زنان بر اساس شغل خود موقعیتى خاص پیدا مى کنند ولى رابطه آنها در داخل نظام خانوادگى هنوز ویژگى خاص خود را حفظ کرده است. این نقش در نظام خانوادگى با توجه به دستور اسلامى در باره اهمیت خانواده در ساخت کلى جامعه ثابت است. در خانواده هاى غیر هسته اى, یعنى خانه هایى که در آن, زن با خانواده شوهر خود زندگى مى کند, گروه خویشاوندى غالبا شامل عروس و داماد جوان, پدر و مادر داماد, برادرها و گاه خواهران و همسران برادران ازدواج کرده مى شود و گاهى اوقات ممکن است پدربزرگ, مادربزرگ, خاله, عمه, دایى یا عمو در این گروه خویشاوندى باشند. در این خانواده, غالبا مادرشوهر از احترام و اقتدار خاصى برخوردار است. از پسر و عروس او انتظار مى رود که به او احترام بگذارند و تابع محض او باشند.
در این نوع خانواده, مسائل مالى بیشتر توسط مادرشوهر مدیریت و اداره مى شود. اعضإ این خانواده معمولا ارتباط زیادى با هم دارند. عروس با اعضإ مونث خانواده ارتباط زیادى برقرار مى کند و از او انتظار مى رود تمام تعهداتى را که در سنت است, نسبت به افراد خانواده شوهر خود بجا آورد, ولى مسائل همیشه به این راحتى پیش نمى رود. مشاجره بین همسران دو برادر یا بین مادرشوهر و عروس بسیار رایج است. نقش دیگرى که از آن مى توان در خانواده پاکستانى نام برد, نقش مادرى زنان است. به دنیا آوردن کودک در پاکستان یک نعمت محسوب مى شود و فرزند نداشتن, همدردى دیگران را به همراه دارد. و از آنجا که نقش مادر از نظر دینى ارزش بسیار والایى دارد, احترام به مادر در جامعه پاکستان به خوبى رعایت مى شود. یک زن پاکستانى هنوز 7 تا 8 فرزند به دنیا مىآورد ولى اکثر زنان عقیده دارند خانواده خوب و شایسته بین 4 تا 5 فرزند دارد اما بیشتر زنان حاضر نیستند که از روشهاى پیشگیرى از باردارى استفاده کنند و مهمترین دلیل آنها عقاید مذهبى و دلیل دیگر آنها ترس از اثرات جانبى و مخالفت شوهر یا خانواده او است. در پاکستان امروزى, اگر چه سن ازدواج و تشکیل خانواده, چه براى زنان و مردان, کمى افزایش یافته است, اما سنن و رسوم دست و پا گیر که تلفیقى از آداب و رسوم و باورهاى هندى با فرهنگ پاکستان است, هنوز دست و پا گیر و مسإله ساز مى باشد.
در حالى که مدارک نشان مى دهد سن ازدواج در پاکستان افزایش یافته است, اکثر ازدواجها هنوز در سنین جوانى انجام مى گیرد. طلاق اگر چه از نظر دینى مجاز است ولى امرى شرمآور محسوب مى شود و بنابراین به ندرت انجام مى شود. به زن اجازه داده شده اگر دلیل عادلانه اى دارد طلاق بگیرد, ولى در واقع, زنان کمتر این کار را انجام مى دهند. ازدواج مجدد بیوه ها و مطلقه ها اگر چه در اسلام آزاد است, ولى در پاکستان به ندرت صورت مى گیرد لکن ازدواج مجدد مردان بى همسر بیش از ازدواج مجدد در زنان بیوه رایج است.
در پاکستان ازدواج مجدد براى مردان تا چهار زن آزاد است اما رضایت کتبى زن اول در این خصوص لازم است و این امر به ندرت اتفاق مى افتد.
در یک خانواده پاکستانى, زن مطیع محض همسر است و اکثر تصمیمات مهم خانه مثل خرید, مدرسه فرزندان, تصمیم گیرى و برنامه ریزى زندگى توسط مرد خانه صورت مى گیرد و در واقع رئیس خانواده او است. اگر چه زنان در بیشتر خانواده ها در واقع رئیس هستند و امور خانه و خانواده را مى چرخانند, اما آنها را کسى به عنوان رئیس خانواده به حساب نمىآورد و زنان در صورتى رئیس خانواده خوانده مى شوند که بیوه باشند یا تنها زندگى کنند.
از طرف دیگر مهاجرت کارگران پاکستانى به عربستان سعودى و کشورهاى خلیج فارس, یک سرى مسائل و مشکلاتى که مستقیما بر روى خانواده ها و در مقیاس بزرگتر روى نهاد اجتماعى پاکستان تإثیر گذاشته را بوجود آورده است. یکى از این مسائل تبدیل شکل سنتى اداره خانواده از پدرسالارى به مادرسالارى است. این پدیده در جاى جاى کشور اسلامى پاکستان مشهود است و نمود بیشتر آن در جوامع روستایى ایالت پنجاب پاکستان این امر بیشتر هویدا است.

فقر و زنان پاکستانى
زنان پاکستانى در مقایسه با مردان, عموما از موقعیت نامساعدى برخوردارند. فقر زنان نشان دهنده شکست اساسى در سیستمهاى عادى اجتماعى مى باشد. این امر که پیامدهاى جدى براى زنان دارد, به بافت اجتماعى که زن جزء مهمى از آن را تشکیل مى دهد برمى گردد. فقر زنان ریشه در وضعیت اجتماعى ـ اقتصادى خانواده ها, ساختار اجتماعى جامعه, صفات غریب نهادهاى خانوادگى, اسلوبهاى رفتار اجتماعى و ساختار آداب و رسوم اجتماعى دارد. از دید بررسى حاضر, زن فقیر, به مثابه زنى تعریف شده است که منابع طبیعى حمایت اقتصادى, اجتماعى و عاطفى را از دست داده و به منابع دیگرى که در حالت عادى ممکن نبود از این طریق امرار معاش نماید, وابسته شده است.
ـ 90 درصد زنان فقیر متعلق به طبقه اجتماعى, اقتصادى پایین هستند.
ـ مشکلات اقتصادى زمینه را براى تقریبا تمامى موارد فقر فراهم مى کند.
ـ اکثریت زنان فقیر متإهل هستند.
ـ بسیارى از زنان فقیر در خانواده هاى گسترده خود از روابط ناسالم برخوردارند.
ـ بسیارى از این زنان فقیر, یا خیلى جسور و مستقل و باهوشند و یا بسیار عقب مانده و از نظر احساسى بى ثبات.
ـ ازدواج اجبارى و ازدواجهایى که والدین براى دختر ترتیب مى دهند یکى از مهمترین عوامل فقر براى زنان در جامعه پاکستان است.
ـ رفتار خشونتآمیز والدین غیرصلبى در فقر زنان جوان در پاکستان نقش عمده اى دارد.
ـ از نظر اقتصادى, نقش غیر تولیدى زن در جامعه سنتى مهمترین عاملى است که منجر به فقر او مى شود.
ـ مشکلات زناشویى در میان والدین نیز از علل فقر به شمار مى رود.
ـ بسیار مشکل است که یک زن فقیر را در کشور پاکستان توانبخشى کرد و او را به جامعه باز گرداند.
ـ بسیارى از زنان فقیر خصوصا در جوامع روستایى, پس از مرگ شوهر توسط خانواده شوهر خود طرد مى شوند و اموالشان نیز مصادر مى گردد.

به زنان در پاکستان چه مى گذرد؟
این عنوان مطلبى است که بولتن سیما در راولپندى تهیه کرده است. از جمله اینکه در جامعه پاکستان, زن از احترام و جایگاه ویژه خود برخوردار نیست. خصوصا در دوران حاکمیت رژیمهاى نظامى, مصائب وحشتناک زیادى بر زنان این کشور گذشته است. ظلم و ستمى که حتى در جوامع غیر اسلامى بر زنان وارد نمى شود. برهنه کردن و کشاندن زنان و دختران جوان به خیابانها و یا وادار کردن آنها به اجراى انواع رقصها, خوانندگى و ... از جمله مصائبى است که گریبان نیمى از پیکره جامعه را گرفته است. مصیبت بالاتر اینکه کسى با چنین وضعیتى مخالفت نمى کند. مردم نسبت به وضعیت موجود عادت کرده و در واقع بى تفاوت شده اند و عاطفه و احساس را از آنها گرفته اند. اگر قبلا در هر گوشه از مملکت اسلامى پاکستان سرقتى صورت مى گرفت فقط جهت کسب مال و ثروت بود. اما متإسفانه امروزه علاوه بر غارت اموال مردم, با زور به زنان تجاوز مى کنند. مردم نیز به دلیل پرهیز از آبروریزى در جامعه از شکایت به پلیس و مراجع قانونى امتناع مى ورزند. لذا وقوع چنین جنایاتى در مراکز و مراجع ذیصلاح دقیقا ثبت نمى شود و آمار دقیقى به دست نمى دهد. با این حال در سال 1375 (1996م) وقایع زیادى رخ داد که اهم آنها به طور اجمال به شرح زیر است:
ـ طبق گزارش روزنامه ها, حدود 80 زن به قتل رسیده اند که اکثر آنها در اثر سوء تفاهم و تعصب بیجاى شوهران, جان خود را از دست داده اند.
ـ تقریبا حدود یک هزار زن در اثر انفجار کپسول گاز سوخته و جان سپرده اند.
ـ هزاران مورد جرائم از قبیل ربوده شدن, قتل, تجاوز, سوزانیدن و ... به ثبت رسیده است.
ـ 3443 دختر 11 تا 18 ساله مورد هتک حرمت واقع شده اند. قابل ذکر است که در این مورد ارقام نشان دهنده عمق فاجعه نیست چرا که در اکثر موارد به علت حفظ آبرو و شرم و حیا, مسائل و معضلاتى از این گونه پوشیده و پنهان مى ماند و هرگز به ثبت نمى رسد.
ـ تعداد 38000 درخواست طلاق شده که 18000 آنها منجر به متارکه شده است. آمار و ارقامى که در مطلب فوق ذکر گردید, سیماى دقیقى از وضعیت زن مسلمان پاکستانى را ارائه نمى دهد. ولى چون بیان چنین دردها و معضلات اجتماعى از زبان مردم پاکستان است, جاى تردید در این زمینه باقى نمى گذارد.
چنان که درگیرى زن با شوهر معتاد و تنبیه شدن وى توسط شوهرش اختلاف زنان جوان با شوهران در اثر نداشتن جهیزیه و تنبیه شدن و حتى جدایى آنها از همدیگر اختلاف خانوادگى در اثر سوءظنهاى بیجا از جمله مواردى است که با زندگى اکثر زنان پاکستانى بویژه روستائیان عجین شده است. آنچه قاطعانه مى توان ادعا کرد این است که زنان در جامعه پاکستان امنیت لازم را ندارند.

نگاهى به وضعیت زنان منطقه آزاد پاکستان
مناطق آزاد پاکستان, مناطق عشایرنشین استان سرحد شمال غربى همجوار با کشور افغانستان را در بر مى گیرد. مردم عشایر این مناطق مسایل و مشکلات اجتماعى را طبق قوانین و مقررات عشایرى و سیستم جرگه اى حل و فصل مى کنند. دولت پاکستان در اداره امور قبایل نفوذ کامل ندارد. مردم این مناطق حتى از حق رإى دادن در مجلس شورا و ایالتى محروم هستند و فقط روساى قبایل از حق رإى دادن برخوردار مى باشند. مناطق عشایرنشین پاکستان در دوران حکومت بریتانیا بر شبه قاره به صورت آژانس اداره مى شدند.
زنان مناطق آزاد کشور پاکستان از محرومترین قشرهاى این کشور هستند, هیچ گونه آزادى نداشته و از حق کسب تحصیل و علم نیز محروم مى باشند و عده معدودى هم که موفق به کسب علم مى شوند, بعد از اتمام تحصیلات به دلیل مخالفت خانواده, اجازه فعالیت در جامعه را ندارند. ازدواج دختران, در این مناطق بسیار عجیب است. غالبا والدین, دختران خود را مى فروشند. دختر دم بخت به ازدواج کسى درمىآید که مبلغ بیشترى بپردازد. در امر ازدواج و تشکیل خانواده معیار و ضوابط منطقى وجود ندارد. در باره مردى که با دختر ازدواج مى کند تحقیق لازم به عمل نمىآید. در این رهگذر, آینده دختران قربانى حرص و طمع والدین مى شود. تنها درصد پایینى از خانواده ها دخترانشان را مطابق قوانین اسلام به منزل بخت مى فرستند و یا در مسإله ((ارث)) سهیم مى دانند.
براى حل این معضل, علمإ و روحانیون تلاش فراوانى کرده اند ولى فعالیت آنها سودى نبخشیده و مردم مناطق آزاد طبق سنن و رسوم رایج خویش عمل مى کنند. برنامه تنظیم خانواده در این مناطق اجرإ نمى شود. هر ساله تعداد زیادى از زنان, ((مادر)) مى شوند. کمبود شدید پزشک در این مناطق بسیار محسوس است. زنان از توضیح بیماریهاى داخلى براى پزشکان معدودى که در این مناطق به خدمت مشغول هستند, شرم دارند و به ناچار با بیمارى کنار مىآیند.
هر کس پول بیشترى بدهد دختر مال او است. زنان مناطق آزاد پاکستان در باتلاق مشکلات فرورفته اند. متإسفانه در جهان امروز, ما هنوز شاهد چنین جهالت و نادانى هستیم و والدین فقط در این فکر هستند که چه کسى پول بیشترى مى دهد تا دختر خود را به او بدهند.
در میان زنان مناطق آزاد, زنهایى وجود دارند که موى سرشان ریخته است. آنها از صبح تا ظهر هر روز به هیزم شکنى مشغول بوده و بعدازظهرها تا شب از چشمه آب مىآورند. مردان این مناطق کمتر به فکر وضعیت روحى و جسمى زنان خود هستند. حتى زنان باردار و مریض موظف هستند کار خود را انجام دهند. مردان در منزل مى نشینند و زنان در مزارع و فعالیتهاى اجتماعى حضور دارند.

زنان پاکستانى و بهداشت
این حقیقت که زنان ((بى حاصل)) در نظر گرفته مى شوند, منجر به کاهش سلامت زنان نسبت به مردان شده است. این مسإله در میزان مرگ و میر زنان نسبت به مردان مشخص است و مانند کشورهاى دیگر شبه قاره, تعداد مردان در پاکستان بیشتر از تعداد زنان است. از آنجایى که یک دختر پاکستانى از برادر خودش فرد کم ارزش ترى در نظر گرفته مى شود, بنابراین از برادرش کمتر غذا مى خورد و به ندرت او را نزد پزشک مى برند.
در دوران نوجوانى که ازدواج مى کند, سلامت او به دلیل حاملگى زیاد که در بسیارى موارد به افتادن بچه منجر مى شود و زایمانهاى متعدد و در نتیجه شیردادن زیاد, کاهش پیدا مى کند. زنان و مردان پاکستانى زمانى که به سن پیرى مى رسند فقط نزد پسر خود مى روند و به همین دلیل زنان آن قدر زایمان مى کنند تا اینکه حداقل 2 پسر داشته باشند. به همین دلیل اکثر زنان پاکستانى به شدت کم خون هستند و بسیار عادى است که زنان در پاکستان از نظر سنى دو برابر شوهران خود به نظر مى رسند.
در پاکستان, کشورى که کودکان از ارزش زیادى برخوردارند, بچه به دنیا آوردن, بویژه فرزند پسر به عنوان عاملى مهم براى زن بالغ متإهل در نظر گرفته مى شود. عقیم بودن, بدبختى بزرگى محسوب مى شود و در بسیارى از موارد, دلیل طلاق دادن زن یا ازدواج مجدد مردها بوده است.
بر اساس تحقیقات ملى, معلوم شده است که تعداد فرزند مطلوب در یک خانواده 4 فرزند است. فاصله ظاهرى بین وضعیت موجود و ایدهآل نشان مى دهد که زوجها در سطح متوسط بیش از دلخواهشان بچه دار مى شوند و این در نهایت به مخاطره سلامت زنان مى انجامد.
رشد بسیار جمعیت باعث نگرانى دولت پاکستان در دهه اخیر شده است. بدین منظور برنامه عملى براى پایین آوردن درصد رشد جمعیت ارائه شد که زنان متإهل هدف این برنامه شدند:
ـ معرفى روشهاى جلوگیرى از باردارى براى خانواده ها
ـ تشکیل کلینیک براى انجام این روشها
ولى از این برنامه ها استقبال زیادى به عمل نیامد.

سلامت زن پاکستانى
آمار نشان مى دهد که میزان مرگ و میر زنان در سن 15 تا 39 سالگى از میزان مرگ و میر مردان در این سن بیشتر است. بعد از سن 40 سالگى میزان مرگ و میر مردان از زنان بیشتر مى شود. در پاکستان مرگ هنگام زایمان بسیار زیاد است و میزان مرگ و میر و بیمارى در ارتباط با دوران باردارى و زایمان روز به روز بیشتر مى شود.
قابل دسترس بودن پزشک زن در کشورى مانند پاکستان که زنان ترجیح مى دهند بیشتر نزد پزشک زن بروند, بسیار مهم است. در پاکستان اکثر زایمانها به دلیل ضرورت, در خانه صورت مى گیرد و چون توسط قابله ها انجام مى شود به دلیل بهداشتى نبودن و عدم استفاده از آنتى بیوتیک و راههاى دیگر جلوگیرى از عفونت, بسیارى موارد به بیمارى حاد عفونى مى انجامد.
به غیر از خطراتى که زنان در نتیجه زایمانهایى که توسط افراد ناآزموده در خانه صورت مى گیرد با آنها روبه رو هستند, خطر دیگرى که سلامت زنهاى پاکستانى را تهدید مى کند, کورتاژ اجبارى است. کورتاژ در پاکستان غیر قانونى است, ولى در بخشهاى عمومى, این قانون بیشتر از بخشهاى خصوصى رعایت مى شود, زیرا زنهایى که این عمل را در بخش خصوصى انجام مى دهند بیشتر قادر به پرداخت هزینه زیاد پزشک هستند. براى کورتاژ, زنان فقط هنگامى به بیمارستان مى روند که براى آنها مشکلى پیش مىآید ولى اگر برایشان مسإله اى پیش نیاید هرگز قدم به بیمارستان نمى گذارند.
کمبود آهن بین زنان پاکستانى بسیار رایج و شایع است و با در نظر گرفتن نوع تغذیه زن پاکستانى و فشارهاى زندگى, جاى تعجب نیست که مى بینیم زنان بیشتر با بیماریهاى عصبى روبه رو هستند.
ایدز, واقعیتى زنده و خطرناک, سایه شوم خود را بر سرکشور اسلامى پاکستان نیز گسترانیده و با سرعت زیاد گسترش مى یابد و تإخیر در مبارزه اصولى با آن هلاکت جامعه را در پى خواهد داشت. غالبا پاکستانیهاى مقیم امارات عربى متحده و کشورهاى عربى که جهت کار در آنجا سکنى گزیده اند, حامل این ویروس براى همسرانشان هستند. مسإله فحشإ به صورت غیر علنى و حتى آشکار در برخى محله ها, واقعیت تلخ دیگرى است که على رغم انکار دولت وجود دارد. مسإله ایدز در پاکستان چون سایر کشورهاى جهان یکى از مهمترین مشکلات جوامع پزشکى امروزى است.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانى تا سال 1379 (2000م) تعداد بیماران مبتلا به ایدز کشورهاى آسیایى بیش از دو برابر بیماران کشورهاى دیگر خواهد شد. به نوشته یکى از روزنامه ها, به نقل از منابع غیر رسمى, از هر یک میلیون پاکستانى 25 نفر مبتلا به ایدز هستند و بیشترین بیماران ایدز در منطقه ((فتح)) مى باشند. در استان سرحد بعد از آزمایش 56 نفرى که از آسیاى میانه برگشته بودند, پاسخ 30 مورد آنها مثبت بود, که به دستور مقامات و شخصیتهاى بانفوذ ایالت مذکور, ادامه کار آزمایش متوقف شد.
چنان که مبتلا بودن 300 پاکستانى مقیم امارات متحده عربى, باعث اخراج آنان از این کشور شد. در بعضى از محلات پاکستان ایدز گسترش یافته و خود به خود, وضعیت بهداشت جامعه پاکستان را مورد مخاطره قرار داده و سلامت جمعیت 48 درصدى زنان پاکستان را بیش از پیش به مخاطره انداخته است. متإسفانه دولت به مراکز رشد سریع ایدز هیچ گونه توجهى ندارد. علمإ و اندیشمندان پاکستانى نیز در مورد بیمارى ایدز واقعیتها را بیان نمى کنند. آنان معتقدند که ابراز این گونه مسایل و مشکلات چیزى جز افزودن به مشکلات جارى کشور نیست. اما ایدز واقعیتى زنده است که با سرعت گسترش مى یابد.
ادامه دارد.