زن و خانواده در پاکستان قسمت 3

نویسنده



  زن و خانواده در پاکستان
قسمت سوم

 

محبوبه پلنگى

 

 

 

اشاره:

23 تیرماه, سالروز استقلال پاکستان, بهانه اى بود براى پرداختن به مسائل زنان و خانواده در این کشور همسایه مسلمان. آنچه در سومین بخش مى خوانید نخست نگاهى به وضعیت آموزش و تحصیلات دختران و زنان در پاکستان است و سپس نگاهى کوتاه به حضور سیاسى زنان, و آن گاه سالشمارى از وقایع تاریخى مربوط به زنان آن دیار. هنوز یک بخش دیگر از این پژوهش مانده است که در فرصت بعدى تقدیم خواهد شد. ان شإالله.

زنان و دایره بسته آموزش در پاکستان
در مقیاس گسترده, جامعه پاکستان, جامعه اى سنتى است و بسیارى از طبقات اجتماعى به آموزش و مدرسه به عنوان بدعتى که رهآورد بیگانگان کافرمسلک است مى نگرند. ریشه این طرز تلقى را از جمله مى توان در مخالفت برخى عالمان دینى با مدارس جدید دانست. چون شیوه تعلیم و تربیت وارداتى غربى مورد پسند آنان واقع نشد لذا با آن به مخالفت برخاستند. چنان که ناشى از برخى برداشتهاى ناصحیح از دین است که در نتیجه تحصیلات دختران امرى نامطلوب و یا غیر لازم به شمار مى رود. این نگرش بعدها در اعتقادات سنتى مردمان بومى خود را نشان داد و تإثیر منفى خود را در آموزش دختران بر جاى گذاشت و با زمینه مساعد فقر و تعصب جاهلانه در روستاها و بعضى از شهرها, شرایط خاصى را براى زنان ایجاب کرد. به طورى که هم اکنون بیشتر زنان پاکستانى در جنبه هاى مختلف زندگى, خود را وابسته یک مرد و یا فرد دیگرى که با او خویشاوندند مى بینند. بنابراین طبیعى است هر دختر جوان در محیطى کاملا از پیش تعیین شده و در عین حال محدود و حفاظت شده پرورش یابد, روش خانه دارى را فرا گیرد و احتمالا والدین او مراقبت از خواهران و برادران کوچکتر را بر عهده اش بگذارند. این دختران در سنین 16 یا 17 سالگى ازدواج مى کنند و بعد از آن, نقش آنها تنها در نگهدارى از بچه ها, مراقبت از خانه و مساعدت به مرد در اداره امور زندگى مشترک خلاصه مى شود. چنین وضعیتى جایگاه و اهمیت دختران را در جامعه بسته روستایى نشان مى دهد.
آموزش ابتدایى و اصولا هر نقش اجتماعى دیگرى براى آنان در این دایره بسته به سختى مى تواند وارد شود. چنین طرز تلقى از مقام و موقعیت زن در جوامع روستایى پاکستان و برخى مناطق شهرى مانعى بس نیرومند در فرستادن دختران به مدارس ابتدایى و یا مدارس وابسته به مساجد ایجاد کرده است.
از آنجا که بر اساس سنتهاى رایج, نقش اجتماعى زنان به تشکیل خانواده و اداره آن محدود مى شود, یادگیرى و آموزش هیچ گاه به عنوان اولویت دختران و زنان مورد توجه قرار نگرفته است. در نتیجه این نگرش تعداد زنان باسواد و تحصیلکرده در پاکستان یکى از پایین ترین ارقام در مقایسه با سایر کشورها بوده است.
به طور کلى در سطوح ابتدایى میزان حضور در آموزش فعال است ولى در اواخر تحصیل میزان ترک تحصیل با سرعت وحشتآورى زیاد مى شود; تا جایى که فقط 8% زنان به تحصیلات بالاتر و عالیه مى پردازند. و دلیل این امر تنها تعصب فرهنگى علیه تحصیل دختران نیست بلکه امکانات تحصیلات عالیه را براى زنان بسیار اندک در نظر گرفته اند.
در مناطق روستایى, دختران براى تحصیلات بالاتر از ابتدایى شانس بسیار کمى دارند, زیرا در بعضى از روستاها امکانات تحصیلى در سطح ابتدایى هم گاه وجود ندارد و همچنین به ندرت دیده مى شود که دختران را براى ادامه تحصیل به روستاهاى مجاور که از امکانات آموزشى برخوردار هستند بفرستند.
علاوه بر امکانات بسیار کم تحصیل, به درس خواندن دختران اهمیت بسیار کمى داده مى شود زیرا:
1ـ به کار آنها در خانه احتیاج است.
2ـ مردم از این بیم دارند که دخترانشان پس از تحصیل, افکار جدیدى که خود به آن علاقه ندارند, پیدا کنند.
3ـ وقتى دختران بالغ مى شوند, والدین هم در مناطق شهرى و هم در مناطق روستایى, آنها را از مدرسه بیرون مىآورند.
تعصب را مى توان در ارجحیت پسران بر دختران دید. تبعیض بین دختر و پسر این مسإله را حادتر مى کند. در کل, سرمایه کم براى تحصیل به این معناست که باید بین تحصیل دختران و پسران یکى را انتخاب کرد. در این انتخاب, خواه ناخواه پسران انتخاب مى شوند. برخلاف این امر, تحصیل دینى زنان اغلب طولانى تر از تحصیل دینى مردان است. در حالى که کمبود مدارس دخترانه و معلم زن, عامل مهمى در جلوگیرى از رشد تحصیلى زنها مى باشد, نگرش والدین نسبت به تحصیل دختران و سطوح تحصیل, عامل مهمى در ورود دختران به مدارس است. والدین در پاسخ به این سوال که آیا تحصیل براى کودکان لازم است یا خیر؟ پاسخ مثبت مى دهند ولى زمانى که مسإله جنسیت کودکان مطرح شد, در پاسخهاى آنان تفاوتهاى زیادى مشاهده مى شود.
عده اى از والدین معتقدند که پسران بیشتر از دختران به تحصیل رسمى احتیاج دارند. 27% از زنان شهرى و 46% از زنان روستایى (طبق آمار رسمى کشور) معتقدند که براى دختران تحصیل مذهبى یا حدود یک سال تحصیل رسمى کافى است.

دلایل نرفتن دختران پاکستانى به مدرسه
زمانى که از دختران پرسیده شد چرا به مدرسه نمى روند؟ 13 آنها گفتند که تعداد مدرسه دخترانه بسیار کم است. 5% بقیه بیان داشتند که این امر به دلیل کمبود معلم زن است, بنابراین مى توان گفت که حداقل 38% دختران به دلیل نبودن امکانات تحصیل به مدرسه نمى روند و 62% نیز به دلیل نگرش والدین و جامعه نسبت به تحصیل دختر بستگى دارد.
ورود به مدرسه فقط اولین مرحله در تحصیل کودکان است. پاکستان با میزان ترک تحصیل بالایى روبه رو است. بر اساس تحقیقات دفتر برنامه ریزى و مدیریت تحصیلى, ترک تحصیل و نرفتن دختران به مدرسه در 416 روستاى پاکستان به دو دلیل فقر و دید منفى والدین نسبت به تحصیل دختران صورت مى گیرد.
پاکستان با نرخ رشد 3/2 درصد و جمعیت کنونى که بیش از 112 میلیون نفر برآورد مى شود در 20 سال آینده به جمعیتى برابر با 200 میلیون نفر خواهد رسید که با افزایش جمعیت, زنان بى سواد نیز فزونى مى گیرند و همین امر با توجه به کمبود منابع و امکانات, خطرساز و مشکلآفرین است.

تشکیل مدارس در مساجد و نقش آنها در توسعه آموزش ابتدایى
در سال 1358 (1979م), دولت پاکستان, با توجه به لزوم گسترش تحصیلات ابتدایى و توسعه آن در سراسر کشور, طرح گشایش مدارس در مساجد را اجرا نمود. برنامه مذکور, اگر چه در عمل اجرا شد ولى به علت کمبود فضا و امکانات آموزشى در مساجد, عدم توجه معلمین به مسإله آموزش و رشد سریع و بى رویه جمعیت, بازدهى مطلوبى نداشت. در سال 1358 (1979م), دولت ژنرال ضیإ تصمیم گرفت با ایجاد کردن مدارس در مساجد, آموزش مرحله ابتدایى را توسعه دهد تا بلکه مردم دختران خود را نیز به مدارس مساجد که مکان مقدسى است بفرستند. ابتدا اجراى تصمیم دولت با استقبال گرم مردم روبه رو شد. پس از آن دولت تصمیم گرفت برنامه مذکور را ادامه دهد. ولى توسعه برنامه مذکور در سالهاى اخیر با جدیت دنبال نشد و برنامه 5 ساله ششم به کندى صورت گرفت. با این حال مجریان برنامه توانستند بین سالهاى 1368ـ 1365 (1986 ـ 1983م) تعداد 6699 مدرسه دایر کنند. طبق تحقیق آکادمى برنامه ریزى آموزشى و مدیریت بیش از 82/5% از دانشآموزان این مدارس (53/93% پسر و 28/75% دختر) 6 ساله هستند. طبیعى است که اگر در مساجد چنین مدارسى تشکیل نمى شد, این تعداد دانشآموز نیز به آمار بى سوادان کشور اضافه مى گشت.
عده اى از مردم مخالف فعالیت مدرسه ها در مساجد هستند. آنها معتقدند که آموزش مختلط براى کودکان از سنین 8 تا 12 سالگى مانعى نداشته, اما پس از آن باید دختران و پسران در مدارس جداگانه به تحصیل ادامه دهند. عده اى دیگر نسبت به فعالیت آموزشى مدارس در مساجد خوشبین هستند, زیرا که منزلشان به مساجد نزدیک بوده و آمد و رفت فرزندانشان به مدرسه, به آسانى صورت مى گیرد. صرف نظر از دیدگاههاى مردم, اگر مرحله آموزش ابتدایى در مساجد با برنامه ریزى درست و اصولى دنبال شود, طرح فوق با توجه به هزینه هاى اقتصادى پایین آن, در پیشبرد سطح آموزش ابتدایى کشور مفید خواهد بود.

موسسات دخترانه و معلمان زن در استانهاى مختلف
به دلیل دستور حجاب و نامحرم بودن مردها, مدارس دخترانه با معلم زن اداره شدند و رشد تعداد معلم زن در سطح دبستان در 30 ساله اخیر از 2403 نفر به 38100 نفر افزایش قابل توجهى را نشان داد. افزایش معلمان زن و نسبت آن با موسسات آموزشى زنانه, ارتباط نسبتا نزدیکى است. اما این ارتباط بین نسبت معلمان زن و نسبت موسسات آموزشى زنانه در مورد دبیرستانها و هنرستانها یا در کالجهاى هنر و علوم, زیاد قابل درک و تشخیص نیست.
این نتیجه گیرى منطقى است که نسبت معلم زن در هر سطحى از تحصیل نسبت به موسسات آموزشى نزدیک است. ولى این استنتاج بیشتر در مورد مدارس ابتدایى, راهنمایى و دبیرستان صدق مى کند تا در مورد سطوح عالى.
در خصوص تفاوت نسبت موسسات زنانه و معلمان زن در استانهاى مختلف مى توان گفت در سطح ابتدایى, استان پنجاب داراى بیشترین مدارس دخترانه است. در این استان 37% از کل مدارس, دخترانه است. درصد مدارس دخترانه در استان بلوچستان 18, در استان سند 16 و در مناطق شمالى و روستایى 4 تا 9 درصد است.
در سطح متوسطه نیز پنجاب بیشترین مدارس دخترانه را دارد و تعداد معلمان زن نیز در این سطح زیاد است ولى على رغم این مسإله تعداد ثبت نام کنندگان بسیار کم است.
در استان سند تعداد معلم زن و دانشآموز دختر زیاد است ولى تعداد مدارس دخترانه کمتر است. در استان بلوچستان نسبت بین معلمان زن, دانشآموزان دختر و تعداد مدارس تقریبا ثابت است. در سطوح دانشگاهى در استان سند, تعداد ثبت نام کنندگان از دیگر مناطق بیشتر است و در این استان کالجهاى تخصصى و دانشگاهها مختلط هستند.

نظرى در خصوص تدریس معلمان زن در پاکستان
علاوه بر تعداد آموزشگاههاى زنانه و معلمان زن, کیفیت تدریس نیز در تحصیل کردن یا نکردن دختران عامل مهمى بشمار مىآید. بر اساس عقیده برخى از محققین پاکستانى, اکثر معلمان زن به این جهت که شغل دیگرى را نمى توانند انتخاب کنند, به معلمى رو مىآورند و عقیده بر این است که اکثر معلمان زن علاقه اى به تدریس یا کار با کودکان را ندارند. بدین سبب دانشآموزان هم علاقه خود را به تحصیل از دست مى دهند.
اگر این مسإله که محققین به آن عقیده دارند, درست باشد, برنامه ریزان آموزشى براى پدید آوردن نگرشى عمیق تر به شغل معلمى, به منابع تشویق کننده و کار بیشتر در این زمینه احتیاج دارند.
کمیسیون برنامه ریزى, دلایل ضعف تربیت معلم زن را به این عوامل وابسته مى داند:
1ـ معلمان زن در مناطق روستایى بسیار محدود هستند و غیبت معلم بسیار شایع و رایج است. در اکثر موارد, آموزگاران بویژه آموزگاران زن, حقوق تدریس در مناطق روستایى را دریافت مى کنند, بدون اینکه حتى در آنجا حضور داشته باشند. قابل ذکر است اکثر معلمان زن در مناطق روستایى احساس امنیت نمى کنند, زیرا ساختمان مدارس نامناسب است. بعضى از مدارس دیوار ندارند و حتى بعضى از آنها فاقد سقف هستند. بدین ترتیب, تعداد زیادى از مدارس بدون معلم مى مانند و فقط از نظر ادارى وجود دارند.
2ـ ضعف دیگرى که در تربیت معلم موثر است, محتواى روش تربیت معلم مى باشد. پیشرفتهایى که در این زمینه بوجود آمده است, در محتواى و روش کار هیچ تإثیرى نگذاشته است. در سطح کلى, تسهیلاتى مانند کتابخانه, تجیهزات عملى, کتاب و ... در موسسات تربیتى بسیار کم است. علاوه بر این در موسسات تربیتى, پستهاى کارمندان بسیار نامناسب است و برخى از اعضا دانشگاهها هیچ گونه تخصصى در زمینه تربیت معلم ندارند.
سیاست جدید آموزشى در دوران ضیإالحق این دو هدف را در بخش آموزش ابتدایى دنبال مى کرد:
1ـ ثبت نام و آموزش دختران تا سال 1371 (1992م) به طور فراگیرى حاصل شده باشد.
2ـ تعداد کافى واحدهاى مسکونى, مخصوصا براى معلمان زن در مناطق روستایى ساخته شود.

قوانین موجود در مدارس دخترانه پاکستان
در دوره ابتدایى, متوسطه و کالج, دختران حق استفاده از لوازم آرایش, زیورآلات و کفشهاى پاشنه دار را ندارند. لباس مخصوص دانشجویان دختر در دانشگاهها همان ((قمیص و شلوار)) لباس ملى پاکستان است که هر دانشکده رنگ مخصوص آن را خودش تعیین مى کند. در خوابگاههاى دخترانه, دختران اجازه ندارند از ساعت 3 بعدازظهر به بعد از خوابگاه خارج شوند. در حالى که دانشجویان پسر از نظر رفت و آمد به خوابگاهها محدودیتى ندارند. دانشجویان دختر مى توانند در هر هفته یک بار و به مدت 3 ساعت با اجازه مسوول خوابگاه براى خرید به بازار بروند.

مدارس محله در پاکستان
مدرسه محله کار خود را با آموزش قرآن براى دختران جوان در هر محله اى شروع مى کند. این مدارس در مناطق روستایى کاربرد وسیعى دارد. هر مدرسه محله اى به طور معمول توسط یک زن خانه دار و مسن و در منزل مسکونى او سامان مى یابد و این منزل باید داراى حداقل امکانات مناسب باشد; از قبیل, فضاى سرپوشیده, آب آشامیدنى, دستشویى و ... که اغلب یکى, دو تا از این امکانات موجود نیست و نادیده گرفته مى شود. پدران و مادران از این گونه مدارس احساس امنیت و رضایت خاطر بیشترى داشته و براى فرستادن دختران و زنان خود به این مدارس اشتیاق بیشترى نشان مى دهند. البته ناگفته نماند که در بعضى مناطق بخصوص مناطق روستایى, زنان حتى از حضور در مجامع, مساجد و بازارها محرومند. و چنین تلقى از مقام و موقعیت زن در جوامع روستایى, مانعى بس نیرومند در فرستادن دختران به مدارس ابتدایى و یا مدارس وابسته به مساجد ایجاد کرده است. و این طرز نگرش و دیدگاه تحت تإثیر آیین هندوئیسم نسبت به زن در جامعه بوجود آمده است. همجوارى مسلمانان با هندوان در طول زمان خواه ناخواه باعث پیدایش چنین دیدگاههایى انحرافى در جامعه مسلمانان شده است.

آینده تحصیل و آموزش زنان در پاکستان
یکى از سیاستهاى دولت این است که تفاوت زیاد بین تسهیلات تحصیل دختران و پسران را با توسعه سریع تحصیل دختران کاهش دهد. دولت همچنین برنامه ریزى مى کند تا نظام تدریس رسمى را به وسیله معرفى کردن برنامه هاى خاص طرح شده براى تحصیل غیر رسمى تإمین کند تا بدین وسیله بتواند نیازهاى گروههاى خاص سنى را برآورده سازد. چنین برنامه هایى را مى توان از طریق رادیو پخش کرد. همچنین بر برنامه هاى سوادآموزى که بویژه نیازهاى دختران و زنان را برآورده مى کند تإکید شده است.
اینکه آیا دولت در رسیدن به اهداف خود موفق مى شود یا نه؟ به در دسترس بودن آموزشگاههاى زنانه و معلمان زن و نیز درخواست والدین براى تحصیل دختران بستگى دارد. بسیارى از خانواده ها نسبت به تحصیل فرزندان مونث خود دید مثبتى ندارند. یکى دیگر از دیدهاى منفى مردان روستایى نسبت به تحصیل زنان این است که وقتى زنان تحصیل مى کنند دیگر حاضر به کار کردن در مزرعه نیستند. فقر که هنوز در زندگى اکثر خانواده هاى پاکستانى موثر است, دلیل اصلى تحصیل نکردن و ترک تحصیل مى باشد. در مورد تحصیل دختران در پاکستان, عوامل دیگرى نیز دخالت دارند. عواملى چون, نگرش منفى والدین و وابستگان نسبت به تحصیل دختران, قانون حجاب و محرمات, و فاصله زیاد بین مدرسه و خانه.
آنچه که طبق آمار و بررسى در پاکستان پیش بینى مى شود این است که سطوح تحصیل زنان در مناطق روستایى به دلیل پیشرفت نکردن روستاها همچنین پایین خواهد ماند. ولى در مناطق شهرى احتمالا گسترش سوادآموزى و تحصیل زنان به دلیل امکانات بیشتر و تقاضاى بیشتر براى تحصیل زنان, افزایش خواهد داشت.
در اینجا قسمتى از نوشته روزنامه مرکز اسلامآباد ـ نوامبر 1993 را جهت روشن شدن وضعیت فعلى کلى آموزش و پرورش در پاکستان با عنوان خواسته هاى ما, نقل مى کنیم.

((خواسته هاى ما))
از سال 1326 (1947م) پس از کسب آزادى و استقلال (پاکستان), مشکلات فرهنگى و اجتماعى زیادتر شده است. آداب و رسومى که مغایر آداب و رسوم اسلامى هستند, رشد کرده اند. بیکارى و عدم امکانات اقتصادى, مردم را به سوى پیدا کردن راههاى نامشروع و غیر قانونى امرار معاش سوق داده است.
(خرید و فروش زنان)
در ادارات, پارتى بازى زیاد است. مراکز آموزشى به مراکز اسلحه تبدیل شده اند. دانشآموزان به درس خواندن علاقه ندارند. هدف آنها فقط گرفتن مدرک است. به استعدادها توجه لازم نمى شود. معلمین و آموزگاران بااستعداد و لایق, به علت مشکلات زندگى به مسإله آموزش بها نمى دهند. مسائل سیاسى اساتید را از انجام وظیفه اصلى بازداشته و بى سوادى بزرگترین سد پیشرفت ملت شده است.
طبق آمار رسمى 36% جمعیت کشور باسواد و بقیه (74%) بى سوادند و در واقع عده اى از باسوادان نیز فقط قادر به خواندن و نوشتن هستند. فقر و بى سوادى باعث شده که وضعیت اقتصادى کشور نامطلوب باشد. معلوم نیست چرا مسوولین ریشه مسائل و مشکلات را براى مردم بیان نمى کنند. در حالى که معلوم است ریشه مشکلات از سیستم بد آموزشى است. سیستم آموزشى فعلى بزرگترین سد راه پیشرفت پاکستان است. اکنون طبق آمارهاى جهانى, (در پاکستان) سالیانه تعداد 900 هزار کودک از آموزش ابتدایى محروم مى شوند. هر سال تعداد 3 الى 4 میلیون کودک ترک تحصیل مى کنند. 90% جوانان در مقاطع تحصیلات عالیه قادر به ادامه تحصیل نیستند. آیا تإسفآور نیست که در عصر حاضر, در کشور (پاکستان) ساختمان تقریبا 35 هزار مدرسه ابتدایى بدون سقف باشد. حدود چهل هزار کلاس در مساجد برگزار مى شود. در بیش از 15 هزار مدرسه, کلاسهاى آموزشى وضعیت نامطلوبى دارند. بسیارى از مراکز آموزشى با کمبود معلم روبه رو هستند. کلاسها و مراکز آموزشى از کمبود امکانات رنج مى برند. آیا ننگ نیست که دین مبین اسلام آموزش و تربیت را جزء عبادت مى داند در حالى که ما به آن بهاى لازم را نداده و با خصوصى کردن مراکز آموزشى, آینده کشور را به سوى عقب ماندگى سوق مى دهیم. اگر دولت فعلى نظام آموزشى را در اختیار بخش خصوصى قرار دهد, باید براى آینده کشور تإسف خورد چرا که مسإله آموزش تحت الشعاع قرار گرفته و آینده مردم تباه خواهد شد.

نتیجه کنفرانس ((آموزش براى همه))
این کنفرانس در سال 1372 (1993م) در دهلى نو با حضور 9 کشور پرجمعیت جهان برگزار شد. پاکستان یکى از 9 کشور پرجمعیت جهان بود که هیإت بلندپایه این کشور به سرپرستى خانم ((شهناز وزیرعلى)), معاون ویژه نخست وزیر در امور رفاه, در کنفرانس مذکور شرکت کرد و پیام بى نظیر بوتو را به کنفرانس ابلاغ نمود. چکیده پیام خانم بوتو این است:
((ما در چهارراه تاریخ ایستاده ایم و وظیفه سنگینى به عهده داریم. دسترسى مساوى به آموزش همگانى حق آحاد ملت است.))
ظاهرا پاکستان سعى دارد میزان بى سوادى را کم کند و رشد جمعیت را کنترل نماید و به آموزش زنان که نیمى از جمعیت جامعه را تشکیل مى دهند بهاى بیشترى بدهد. حال باید دید دولت در حالى که با مسائل و مشکلات عدیده اى در خصوص امر آموزش بخصوص آموزش زنان روبه رو است تا چه اندازه موفق خواهد بود. و در یک جمله باید گفت: مسإله آموزش, در پاکستان تحت الشعاع مشکلات و نارساییهایى است, و در این رهگذر, بخش خصوصى از اهدافش فاصله گرفته و در پى کسب زراندوزى و درآمد بیشتر است.

حضور سیاسى زنان و قوانین در پاکستان
در قانون اساسى پاکستان براى زن و مرد حقوق یکسان در نظر گرفته شده است. زنان همانند مردان این حق را دارند که در انتخابات شرکت کرده و رإى دهند. و براى هر گونه شغل عمومى رقابت کنند. و به کار مشغول شوند. بر اساس قانون اساسى پاکستان درصد خاصى از کرسیهاى مجامع ملى و ایالتى و نیز مجامع محلى براى زنان در نظر گرفته شده است.
در انتخابات محلى که در سپتامبر 1979 میلادى برگزار شد, چند زن براى کرسیهاى عمومى رقابت کردند ولى فقط 2 زن در ایالت پنجاب انتخاب شدند.
در حال حاضر 438 زن عضو انجمن یا نمایندگان دولت محلى هستند. آنها کمتر از 1% کل اعضإ انجمنها را در کشور تشکیل مى دهند. 45 تمام زنان عضو انجمن در مناطق شهرى انتخاب شده اند. سال 1361 (1982م) در شوراها و انجمنهاى روستایى تقریبا مى توان گفت هیچ زنى وجود نداشت. بنابراین حضور زن در نظام سیاسى امروزه هنوز در یک وضعیت بدوى است.
لازم به ذکر است که در زمان انتخابات, زنان در ساعتهایى جدا از مردان و در محلهاى رإىگیرى جدا از مردان رإى خود را به صندوق مى اندازند.
محمدعلى جناح در تلاشهایش براى بسیج کردن مسلمانان فقط به مردان مسلمان رو نیاورد. وى در سخنرانیهایش در گردهمایهاى عمومى از حقوق زنان دفاع کرد و ظلمى که بر آنها روا مى شد را آشکار مى نمود. وى به عنوان الگو, هر کجا که مى رفت, خواهرش ((فاطمه جناح)) را با خود مى برد. وى همچنین به تإسیس جناحهاى زنان در حزب مسلمانان هر شهر مهم تشویق مى کرد. زنان بویژه دختران جوان که به ندرت از خانه بیرون مىآمدند و اکنون این فرصت به آنها داده مى شد تا از تواناییهاى خود استفاده کنند, با اشتیاق و علاقه از این مسإله حمایت مى کردند.
با توجه به موقعیت ضعیف زنان در شبه قاره جاى تعجب نیست که اولین کسانى که از حقوق زنان صحبت کردند, مردها باشند. زنان مسلمان به سهم خود, در یک حالت محدودترى براى حقوق خود مبارزه مى کردند و بیشتر در مسائل کلى سیاسى به عنوان بخشى از جنبش ملى شرکت داشتند.
گفتنى است وضعیت زنان در دفاع از حقوق خود در کشورهاى دیگر نیز چنین بوده است و هیچ کدام از این ویژگیها منحصر به زنان پاکستانى نیست.

سالشمار وقایع تاریخى زنان پاکستان

الف) پیش از استقلال:
1265 (1886م) ـ آموزش زنان به عنوان یک مسإله و طرح, به وسیله ((کنفرانس مسلمانان)) مطرح گردید.
1287 (1908م) ـ ((انجمن خواتین اسلام)) نخستین سازمان زنان در لاهور تإسیس گردید.
1294 (1915م) ـ تشکیل اولین گردهمایى سراسرى کنفرانس زنان مسلمان هند.
1296 (1917م) ـ تإکید هر دو سازمان یاد شده بر قطعنامه اى علیه تعدد زوجات.
1297 (1918م) ـ ((حزب مسلم لیگ)) سراسرى هند و ((کنگره ملى هند)) حمایت خود را از حق حمایت یا ((رإى دادن زنان)) اعلام کردند.
1320 (1941م) ـ ((بى اما)) مادر مولانا محمدعلى (رهبر مشهور خلافت) در حالى که در گردهمایى مختلط زنان و مردان سخنرانى مى کرد حجاب خویش را برداشت!!
1307 (1928م) ـ به زنان نیز مانند مردان, حق انتخاب و رإى, اعطا گردید.
1298 (1919م) ـ با قانون ((ممنوعیت ازدواج کودکان)) سن 14 سال به عنوان حداقل سن ازدواج دختران تعیین گردید.
1321 (1942م) ـ ((مسلم لیگ)) سراسرى هند, از اهداف زنان براى دستیابى به حقوق مساوى زن و مرد, بدون در نظر گرفتن مذهب, طبقه اجتماعى یا جنس زنان حمایت کرد.
1314 (1935م) ـ در اجراى اعطاى حق رإى به 6 میلیون زن, دولت هند در شوراى کشور سهمیه اى براى زنان اختصـاص داد.
1316 (1937م) ـ تصویب قانون احوال شخصیه مسلمین. بر اساس این قانون به زنان حق ارث بردن داده شد (به استثناى املاک کشاورزى)
1318 (1939م) ـ لغو قانون ازدواج مسلمانان که به زنان حق مى داد در موارد و شرایط خاصى تقاضاى طلاق نمایند.
1319 (1940م) ـ جمع کثیرى از زنان مسلمان طى مراسمى در لاهور با صدور اعلامیه اى تقاضاى تإسیس کشور جداگانه اى براى مسلمانان را تإیید کردند.
1320 (1941م) ـ ((فدراسیون دختران مسلمان دانشجو)) براى پشتیبانى از آرمان تشکیل کشور پاکستان تإسیس گردید.
1322 (1943م) ـ ((گارد ملى زنان)) به منظور جمعآورى و اعانه و ترویج آرمان کشور پاکستان تشکیل گردید.
1324 (1945م) ـ انتخابات سراسرى هند: دو زن مسلمان ((بیگم تصدق حسین)) و ((بیگم شاهنواز)) در این انتخابات کاندید شدند.
1326 (1947م) ـ زنان پتان (یکى از ملتهاى پاکستان امروز) به صورت علنى رژه و راهپیمایى کردند و ((شوراى جنگ)) را که مخفیانه عمل مى کرد, تشکیل دادند.

ب) پس از استقلال:
(14 اوت 1947 ـ 23 تیر 1326)
1327 (1948م) ـ سازمانى با عقاید مارکسیستى به نام ((انجمن خواتین جمهوریت پسند)) خاص زنان در لاهور تشکیل شد.
ـ سازمان داوطلب ((پیشاهنگ زنان)) به وسیله خانم رعنا لیاقت علیخان, همسر اولین نخست وزیر پاکستان تإسیس گردید تا به اقامت و امور پناهندگان میلیونى که به کشور تازه تإسیس پاکستان داده مى شدند, رسیدگى کند.
ـ قانون ((احوال شخصیه مسلمین)), حق برخوردارى از ارث براى زنان مسلمان, حتى در زمین کشاورزى را به رسمیت شناخت.
1328 (1949م) ـ پس از جنگ هند و پاکستان در سال 1327 (1948م) بر سر مسإله کشمیر, خانم رعنا لیاقت علیخان, ((سازمان گارد ملى زنان)) و ((سازمان ذخیره نوال پاکستان)) را تشکیل داد.
ـ ((انجمن سراسرى زنان پاکستان)) یک سازمان امدادى توسط رعنا لیاقت علیخان تإسیس شد.
1333 (1954م) ـ تشکیل ((کلوپ تجارت و زنان متخصص کراچى))
منشور حقوق زنان در نشست نهایى مجمع قانون اساسى توسط خانم شاهنواز مطرح گردید. این منشور به تخصیص 10 درصد کرسیهاى مجلس براى زنان, جایگاه مساوى اجتماعى, فراهم نمودن امکانات مساوى براى اشتغال, پرداخت دستمزد مساوى براى یک شغل, تضمین حقوق زنان در قانون احوال شخصیه شریعت را درخواست نمود که کلیه موارد مطرح شده به اتفاق آرإ تصویب گردید, مگر تخصیص سهمیه 10 درصد کرسیهاى مجلس که به 4 درصد کاهش یافت.
1334 (1955م) ـ سازمان ((جبهه متحد براى حقوق زنان)) به وسیله زنان فعال در امور سیاسى تشکیل گردید تا موضوعات مربوط به زنان که معمولا از سوى احزاب سیاسى مطرح نمى شد را پیگیرى کند.
1335 (1956م)ـ((فدراسیون زنان دانشگاهى)) تشکیل گردید.
کمیسیون حقوقى به سرپرستى قاضى عبدالرشید, به منظور بازنگرى به قوانین مربوط به ازدواج و طلاق, نفقه و حضانت اطفال و اسلامى نمودن این قوانین کار خود را به اتمام رسانید و گزارش ویژه اى را تهیه کرد.
1340 (1961م) ـ نظام حقوقى خانواده بر اساس گزارش تهیه شده ((عبدالرشید)) اعلام گردید. بر این اساس تعدد زوجات محدود, طلاق مقررات خاصى یافت و سن ازدواج دختران به 16 سالگى افزایش پیدا کرد.
1335 (1956م) ـ ((فاطمه جناح)) خواهر ((محمدعلى جناح)) بنیانگذار پاکستان از سوى اپوزیسیون (شامل احزاب سیاسى) براى مبارزه با حکومت نظامى ایوب خان در انتخابات ریاست جمهورى به عنوان کاندید انتخاب گردید.
1346 (1967م) ـ تشکیل ((بهبود)), سازمان بهزیستى که اعتماد به نفس و تکیه بر خویشتن را در میان زنان بى سرپرست با اعطاى کمک به آنان براى کسب درآمد ترویج مى کرد.
1351 (1972م) ـ اصلاح قوانین و مقررات ادارى, به زنان این امکان را داد تا به خدمات در خارج و ایالتها و گروههاى مدیریت در نظام ادارى کشور پاکستان وارد شوند. قبل از آن زنان از این حقوق محروم بودند.
1352 (1973م) ـ ((نسیم جناح)) و ((اشرف عباسى)) اعضاى کمیته قانون اساسى با طرح قانون اساسى سال 1352 (1973م) در مقایسه با قانون اساسى پیشین حقوق بیشترى را به زنان دادند.
ـ ((کنیز یوسف)) به عنوان اولین زن رئیس دانشگاه منصوب گردید.
ـ ((رعنا لیاقت علیخان)) اولین زن به عنوان وزیر اعظم ایالتى منصوب شد.
ـ ((اشرف عباسى)) به عنوان معاون رئیس مجلس ملى انتخاب گردید.
1353 (1974م) ـ جبهه زنان به وسیله دانشجویان دختر چپگراى دانشگاه ایالت پنجاب لاهور تشکیل گردید. شعار آنان, حقوق مساوى زن و مرد بود. تشکیلات آنها در دیگر شهرها نیز دفاترى تإسیس کرد, ولى پس از چند سالى منحل اعلام شد.
1354 (1975م) ـ ((موسسه زنان پاکستان)) در لاهور براى گرامیداشت سال جهانى زن تإسیس شد.
ـ ((شرکت گاه)) مرکز زنان در اسلامآباد و کراچى به وسیله گروهى از زنان فارغ التحصیل غرب بنیانگذارى شد. این سازمان با انگیزه تحقیق و مطالعه وضعیت پیشرفت امور زنان تشکیل و در سال 1358 (1979م) به رسمیت شناخته شد.
1356 (1976م) ـ ((کمیته حقوق زنان)) با 12 عضو به ریاست حقوقدان ((یحیى بختیار)) تشکیل شد تا وضعیت پیشرفت موقعیت زنان پاکستان را مطالعه کند. کمیته مذکور پیشرفت وضعیت موجود زنان را پیشنهاد کرد.
ـ تشکیلاتى با تفکرات چپگرا در کراچى, لاهور و اسلامآباد از اقشار مختلف زنان دانشگاهى کارگر و معلمین تإسیس و به صورت یک مرکز فعال مهم زنان در آمد.
1358 (1979م) ـ اعلام نظام حقوق جزایى اسلامى ((حدود)) در کشور که برخى از قوانین آن با زنان ارتباط پیدا مى کرد. جرائمى چون: تجاوز به عنف, زناى محصنه, فحشا و زنا.
ـ بخش زنان در دفتر کابینه دولت تإسیس گردید.
1359 (1980م) ـ دولت, ورزش زنان, که تماشاچى دارد را ممنوع اعلام کرد.
ـ ممنوع شدن نمایش مراسم زنان نمونه (شایسته) و مدلهاى لباس زنانه از طریق تلویزیون.
ـ دولت رعایت پوشش اسلامى را براى کلیه موسسات آموزشى صادر کرد.
1360 (1981م) ـ سازمانى به نام ((خواتین محاذ عمل)) از گروههاى مختلف زن و زنان آزاد تشکیل گردید تا به صورت یک گروه فشار براى حقوق زنان فعالیت کند.
1361 (1982م) ـ بخشنامه اى رسمى از سوى دولت فدرال صادر گردید مبنى بر اینکه دانشآموزان از سن 9 سالگى روسرى, و معلمین چادر بپوشند.
ـ دادگاه شریعت اعلام کرد زن براى قضاوت به عنوان قاضى صلاحیت دار است.
ـ تظاهرات زنان علیه تبعیض قوانین در شهر لاهور (اولین تظاهرات خیابانى علیه حکومت نظامى).
ـ تبلیغات روزنامه اى فیلمها که تصاویر هنرپیشه هاى زن را داشته باشد ممنوع اعلام شد.
ـ دکتر ((اسرار احمد)) یکى از متفکران پاکستانى از طریق برنامه تلویزیونى هفتگى خود, اظهار داشت: در یک کشور اسلامى به زن به جز در شرایط اضطرارى نباید اجازه خارج شدن از منزل را داد.
1352 (1973م) ـ ((صفیه بى بى)) دختر کور 18 ساله به جرم ارتکاب زنا محکوم به مجازات شلاق و زندانى شد. تعدادى از سازمانهاى زنانه با جمعآورى امضإ و تهیه طومار و فشار آوردن به دادگاه شریعت فدرال سبب شدند او تبرئه شود!!
ـ کمیسیون معروف به ((کمیسیون انصارى)) که به وسیله ضیإالحق به منظور مطالعه و پیشنهاد سیستم دولت درست شده بود اعلام کرد زنان نمى توانند به مقام ریاست جمهورى برسند. همچنین پیشنهاد کرد زنان نامزد نمایندگى مجلس مى بایست بیش از 50 سال سن داشته و از طرف همسرانشان اجازه مکتوب براى شرکت در انتخابات را داشته باشند.
ـ سازمان زنان ((تحریک سندى)) تشکیل شد. رهبران آن, از زنان طبقات متوسط بوده که در شهرهاى کوچک ایالت سند زندگى مى کنند. این تنها حزب سیاسى است که براى پیشرفت هویت زن تلاش مى کند.
1363 (1984م) ((قانون شهادت اسلامى)) جاى قانون 1872 را گرفت. بر اساس این قانون در دعاوى مالى و تعهدات, شهادت دو زن و یک مرد یا دو مرد لازم است. سازمان زنان و برخى دیگر از سازمانها به عنوان تبعیض علیه زنان به این قانون اعتراض کردند.
مجلس شورا با تصویب طرح شوراى ایدئولوژى اسلامى در سال 1359 (1980م) قانون قصاص, دیات, دیه زن را نصف دیه مرد تعیین کرد.
قسمت دیگر قانون پیشنهادى سقط جنین را در هر شرایطى ممنوع اعلام کرد و براى آن هفت سال مجازات تعیین نمود.
1364 (1985م) ـ ژنرال ضیإالحق حکومت نظامى را لغو کرد و شمار سهمیه کرسیهاى ویژه زنان در مجلس به 20 کرسى افزایش یافت.
اصلاحیه 8 ماده اى قانون اساسى در تإیید حکومت ژنرال ضیإالحق (قدرت رئیس جمهور) به وسیله مجلس از جمله زنان عضو مجلس به تصویب رسید.
ـ گزارش کمیسیون موقعیت زن که به وسیله ضیإالحق ایجاد شده بود, منتشر نگردید.
1365 (1986م) ـ مجلس شورا ضمن صدور قطعنامه اى درخواست کرد حجاب براى زنان اجبارى شود. بى نظیر بوتو به پاکستان برگشت و رهبر حزب مردم شد. وى درخواست برگزارى انتخابات را نمود.
1367 (1988م) سازمانهاى زنان علیه لایحه شریعت تظاهرات کردند.
ـ یک زن به عنوان سردبیر یکى از روزنامه هاى ملى کشور منصوب گردید.
ـ ضیإالحق در یک سانحه هوایى در ماه اوت کشته شد. در ماه نوامبر 1988 (1367ش) انتخابات برگزار و ((بى نظیر بوتو)) بر رقیب خود پیروز و به عنوان اولین نخست وزیر زن بر پاکستان حکومت کرد.
1368 (1989م) ـ بخش زنان نخست وزیرى در 5 دانشگاه, مراکزى را براى تحقیق در باره موقعیت زن در کشور ایجاد کرد.
ـ بخش زنان به وزارتخانه اى تبدیل شد.
ـ اولین بانک ویژه زنان افتتاح گردید. این بانک فقط به زنان وام مى دهد. اخیرا بیست و ششمین شعبه بانک زن توسط خانم ((شهناز وزیرعلى)) معاون ویژه بى نظیر بوتو در شهر اسلامآباد افتتاح شد.
ادامه دارد.