سرود فردا

نویسنده


سرود فردا

نرگس گنجى

 

 

دوستان ارجمند
زینب اسکندرى (کرج), ابراهیم حقى بستانآباد (تهران), شهلا ((سائل)) (؟), پروین داودىفرد (فولادشهر), الف.ق (نیریز).
آثار و سروده هاى شما رسید. سپاسگزاریم و برایتان آرزوى موفقیت بیشتر داریم.

برادر رضا اسماعیلى ـ تهران
از شما به خاطر همکارى پى گیرتان سپاسگزاریم. با توجه به سابقه شما در شعر, انتظار مى رود, به اهمیت انواع ترکیبات اضافى, وصفى و استعارى توجه بیشترى داشته باشید. مثلا در این بیت:
خورشید مردان شاهد, آیینه هاى مجاهد!
اسطوره هایى که گل کرد, آیا فراموشمان شد؟
دو لفظ نامإنوس با یکدیگر (آیینه, مجاهد) را در یک ترکیب وصفى به کار برده اید که از یکى معنایى شاعرانه و عارفانه ـ که جز در عرف اهل شعر شناخته نیست ـ اراده کرده اید و از دیگرى معنایى صریح و آشکار. در کل بیت, ارتباط لفظى و معنایى میان ((خورشید, آینه, اسطوره, گل و ...)) وجود ندارد. اگر این بیت را با سایر ابیات همین شعر خود مقایسه کنید, بهتر مراد ما را در خواهید یافت.
در غزل شش بیتى ((منظومه زهرا(س))) از کلمه ((زیبا)) پنج بار استفاده شده است. (یعنى تقریبا به ازاى هر بیت یک بار!) چرا این مجال تنگ در حوزه گسترده صفات؟
همچنان که پیشتر متذکر شدیم تصریح به نام ممدوح, بخصوص مدح صدیقه کبرا(س) از دشواریهاى شعر است و زبان و بیان خاص خود را مى طلبد وگرنه توصیفاتى چون ((مانند گل زیبا, مثل غزل نابى)) را که براى هر کس و در هر جا به وفور مى توان یافت!
در زمینه شعرهاى موفق براى آن حضرت(س) به نمونه هایى که پیشتر در سالگردهاى ولادت یا وفات ایشان در همین مجله منتشر شده توجه فرمایید. مانند شعرى با مطلع ((این آستان که هست فلک سایه افکنش ...)) از خسرو احتشامى و شعرى با مطلع ((آن شب که دفن کرد على بى صدا ترا)) از قادر طهماسبى ( فرید).
اما در باره قطعه غزلى ((خورشید خیال)) که پریشانیهاى چاپى صفحه شعر بر کاستیهاى آن فزود, و سایر شعرهاى آن مجموعه, ناگفته نماند که در انتخاب آنها, تنها ((زبان)), ((فضا)) و ((تصویرسازى)) ـ که وجهه همت اهل شعر امروزند و هر سه کم و بیش مظلوم واقع شده اند ـ مورد توجه نبوده است بل آنچه را که در آن منطق شعرى و صداقت عاطفه غلبه داشته گزیده ام و غزلهاى این مجموعه از نظر استقلال زبان و درجه نوگویى و مد خیال یکسان نیستند. وجه اشتراک همه آنها این است که ((مشق نام لیلى)) هستند و ((تسلى خاطر مجنون)).
با سپاس از بذل توجه شما, موید به امداد الهى باشید.

برادر مجتبى صادقى ـ مرودشت
با سپاس از ادامه همکارى شما, امید است دوستان شاعر و همشهرى خود را همچنان به ارتباط با مجله تشویق کنید و چنان که بارها گفته ایم, از دوستان جوان شاعر انتظار مى رود ضمن ارسال سروده هایشان, سال تولد و میزان تحصیلات خود را ذکر کنند. موفق باشید.

برادر حسن غفارى ـ زنجان
با سپاس از شما و آرزوى توفیق بیشتر, امید است در شعر خود, روانى و زیبایى و صمیمیت را یکجا منظور بدارید. در بیتى از شعر اخیرتان ((شش جهت)) و ((پنج تن)) به خاطر مناسبتهاى عددى در یک بیت آورده اید و نیز قسمى غیر ضرورى که شعرتان را تکلفآمیز کرده است. بدیهى است استفاده از صنعت شعرى غیر از تصنع و تکلف است. به عنوان اولین تجربه در استفاده از ردیفهاى دشوار, موفقیت نسبى داشته اید. گزیده ابیاتى از شعرتان را با قدرى حک و اصلاح در همین شماره آورده ایم. موید باشید.

پیغام آشنا (30)
((تمایز میان نقد ادبى, تاریخ ادبیات و علوم بلاغت))

((نقد)), تجزیه و تحلیل آثار ادبى و ارزیابى آنها را از نظر فنى گویند. نخستین بار واژه نقد بدین صورت در عصر عباسى به کار برده شد, ولى قبل از آن این واژه به چند معنى مورد استفاده قرار گرفته, از آن جمله به معنى نکوهش و بدگویى کردن و در نزد صرافان به هنگام جدا ساختن درهم و دینار اصل از تقلبى به کار رفته است. محققان با ذوق و قریحه ادبى که داشتند این واژه را در سنجش نیکویى, بدى, زیبایى و نازیبایى آثار ادبى به کار برده اند.
واضح است که نخست ادبیات و سپس نقد آن به وجود آمد. به همین دلیل موضوع نقد از ادب گرفته شده است و از همین جا تفاوت میان آن دو نمایان مى گردد. موضوع ادبیات الهامى است از طبیعت و زندگى انسانى و موضوع نقد الهامى است از ادبیات. پس نقد فنى است که قواعد آن از ادبیات مشتق شده و معیارهاى آن مبتنى بر ادبیات است.
نقد را فن یا هنر نامیدیم. این بدان سبب است که ناقدان اندیشه هاى خود را نیز به وسیله آن بازگو کرده و در آن به عبارت پردازیها و معانى توجه بسیارى کرده اند. آنان نیز همچون ادبا به وسیله دو عامل بر خواننده تإثیر مى گذارند: نخست معنى که به کمک آن آثار ادبى را ارزیابى مى کنند, دیگر سبک و شیوه که بیانگر معنى مذکور است و سعى در این دارند تا خواننده در برابر بیان گیراى ایشان سر تسلیم فرود آورد.
از این پس باید میان ((نقد)) و ((تاریخ ادبیات)) و[ علوم] ((بلاغت)) تفاوت قائل شویم ... تاریخ ادبیات در حقیقت تاریخ فرهنگ یک ملت است که وقایع سیاسى و اجتماعى را ثبت نکرده تنها بیانگر حیات فکرى و عاطفى آن ملت است ... ولى نقد چنین نبوده, تنها به تجزیه و تحلیل آثار ادبا مى پردازد و زیبایى و نازیبایى این آثار را مورد تفسیر قرار داده, نقاط ضعف و قدرت آنها را آشکار مى سازد.
بررسى تاریخ ادبیات چه از نظر موضوع و چه از لحاظ روش با نقد تفاوت بسیار دارد. ولى بلاغت از نظر موضوع بانقد یکى است و هر دو از ادبیات یا به عبارت دیگر از سخن ادبى الهام مى گیرند. تفاوت آنها با یکدیگر تنها از نظر شیوه بررسى و بیان آنها مى باشد.
در بلاغت به رابطه میان اثر و پدیدآورنده آن و به ارزش اثر از نظر فکرى و عاطفى توجه نمى گردد, بلکه به سبک و ویژگیهاى آن از لحاظ تشبیه, مجاز و کنایه اهمیت داده مى شود. این بدان دلیل است که بلاغت, اصول و قواعد شرح و تفسیر ادبیات را به مبتدیان مى شناساند و با توضیح و تفسیر به آنان مىآموزد که چگونه شیوه نگارش خود را بهتر سازند. لکن نقد به تجزیه و تحلیل آثار ادبى و بررسى احوال پدیدآورندگان آنها و شدت تإثیرپذیرى آنان و ارزیابى دقیق آن از نظر فنى مى پردازد[ .پس] نقد نوعى هنر به شمار مىآید اما بلاغت بیشتر به علم شبیه است.

(دکتر شوقى ضیف, ((نقد ادبى)), ترجمه سمیعه ضمیرى, چاپ اول 1362, انتشارات امیرکبیر, ص13 ـ 14).