زندگى و شخصیت حضرت فاطمه سلام الله علیها

نویسنده


جلوه هایى از زندگى و شخصیت حضرت فاطمه(س) در گفتگو با حضرت آیت الله امینى

محمد حسن سعیدى

 

 

یکى از پیشگامان تحقیق و تإلیف عالمانه در باره بزرگ بانوى اسلام, حضرت صدیقه کبرا(س), حضرت آیت الله امینى مى باشند. نگرشى که ایشان در کتاب ((بانوى نمونه اسلام)) داشته اند خواننده را کمک مى کند که در سلوک فردى و اجتماعى خویش, الگوى عملى ترى از زندگى فاطمه زهرا(س) را فرا راه خود ببیند و این چنین است که ((بانوى نمونه اسلام)) تا کنون بیش از بیست بار منتشر شده و هنوز تازگى و طراوت لازم را داراست و براى خوانندگان کتابى راهگشاست. انگیزه و جهت گیرى تإلیف این کتاب, مهمترین ویژگى زندگى حضرت(س), مسوولیت جامعه اسلامى در این خصوص, و برخى انحرافها که در ارائه شخصیت آن بزرگوار وجود دارد, از جمله مسائلى است که در این گفتگو آمده است.

پیام زن: با تشکر از محضر حضرت عالى که این فرصت را در اختیار مجله گذاشتید. کتاب ((بانوى نمونه اسلام)) کتابى است که حضرت عالى در باره زندگى و شخصیت حضرت زهرا(س) نوشته اید و همچنان پس از گذشت سالها, کتابى نو و مورد استفاده علاقه مندان مى باشد. لطفا بفرمایید که این کتاب را در چه سالى تإلیف کردید؟
حضرت آیت الله امینى: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از شما و سلام به بانوى بزرگ اسلام, حضرت زهرا(س) و با سلام به خوانندگان محترم.
من از دوران جوانى و آغاز طلبگى به مسائل تربیتى و مخصوصا موضوعات مربوط به بانوان علاقه خاصى داشتم و کتابهایى را که در این باره وجود داشت مطالعه مى کردم. تا اینکه شروع کردم به تإلیف اولین تإلیف من کتاب ((دادگستر جهان)) بود که در سال 1347 چاپ شد. دومین تإلیفم هم ((بانوى نمونه اسلام)) بود که آن را در سال 1349 نوشتم.

O انگیزه تإلیف آن چه بوده است؟
حضرت آیت الله امینى: مدتها این فکر براى من مطرح بود که باید یک خانواده نمونه را به عنوان الگو به جامعه اسلامى مان ارائه بدهیم که زنان و مردان ما بتوانند در همه زمینه ها از آن درس زندگى بگیرند. بهترین خانواده اى که براى این منظور مى توانست مد نظر باشد خانواده على بن ابى طالب(ع) و حضرت زهرا(س) بود, چرا که از میان مردها بعد از پیامبر(ص), امیرالمومنین(ع) و از میان زنها حضرت فاطمه(س) برترین انسانها و دو شخصیت بزرگ اسلامند. این دو بزرگوار چون معصوم بوده اند به تمام وظایف دینى خود کاملا عمل نموده و بر اساس ارزشهاى الهى زندگى کرده اند و مى توانند هم در مسإله ازدواج, هم در روابط درونى خانواده, اعم از همسردارى, بچه دارى, خانه دارى و ... و هم در روابط اجتماعى, بهترین الگو براى خانواده ها باشند. این بود که به فکر افتادم که این خانواده را بررسى و به عنوان یک الگو معرفى کنم. واقعا هم ما در دنیا خانواده اى که هر دو رکن آن معصوم باشند جز خانواده على(ع) و فاطمه(س) نداریم. حتى خانواده پیامبر هم, اینگونه نبود. شخص پیامبر معصوم بود ولى همسرش نه.

O در این کار کدام یک از ابعاد این خانواده را بیشتر مورد توجه قرار داده اید؟
حضرت آیت الله امینى: براى بیان زندگى خانوادگى این دو بزرگوار دو جور مى توانستیم وارد شویم. یک شیوه, بررسى فضایل ذاتى این دو بود. امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) هر کدام به عنوان یک معصوم داراى فضایلى ذاتى هستند که بررسى آنها, خود یک باب مفصل است. اما هدف من در این کتاب بیان رفتار خانوادگى و بعضا اجتماعى این دو بزرگوار بوده است. اگر هم کم و بیش به محور اول پرداخته شده باز برنامه عملى و رفتار این دو بزرگوار مورد نظر بوده است.

O آیا در این مسیر با مشکل خاصى هم روبه رو شدید؟
حضرت آیت الله امینى: مشکلى که با آن مواجه شدم این بود که من فکر مى کردم که منابع اسلامى ما در مورد زندگى حضرت زهرا(س) خیلى غنى و پرمحتوا است ولى وقتى وارد شدم دیدم متإسفانه منابع کمى داریم و آن طور که باید باشد نیست.

O علت این امر چیست؟
حضرت آیت الله امینى: چون مدت زندگانى حضرت زهرا و مخصوصا مدت زندگى خانوادگى ایشان کوتاه است. علاوه بر این, بخش عمده اى از زندگى آن حضرت به اعتبارى که یک زن بود معمولا در داخل خانه مى گذشت و از داخل خانه هم دیگران کمتر اطلاع پیدا مى کنند. از این جهت ما به جزئیات رفتار حضرت زهرا نسبت به على بن ابى طالب(ع) و فرزندانش به طور گسترده مطلب نداشتیم. البته کمابیش مطالبى هست ولى آن طور که باید باشد نیست. از طرف دیگر به هر حال بانوان در آن زمان, محدودیتهایى داشتند و طبع این محدودیتها هم این بوده که کسى عنایتى به جزئیات رفتار آنها نداشته است. اصولا مسائل رفتارى را خیلى مهم نمى دانستند که بخواهند بیان کنند. ما به این مشکلات برخورد کردیم, ولى سعى کردیم از هر چه که مى شود هر چند یک مطلب جزئى باشد استفاده کنیم و از آن نتیجه اى بگیریم.

O آیا این کار براى خود حضرت عالى نیز جاذبه و تإثیر خاصى داشته است؟
حضرت آیت الله امینى: من ابتدا که وارد این کار شدم هدفم همین بود, اما بعد از چندى که وارد عمل شدم, کار براى خود من جاذبیت بیشترى یافت و یک جنبه معنوى پیدا کرد. به طورى که علاقه مفرطى داشتم به اینکه این کار را انجام بدهم. یعنى صریحا عرض کنم شخصیت کامل حضرت زهرا(س) شدیدا مرا تحت تإثیر قرار داد. به گونه اى که فراوان پیش مىآمد که در حال نوشتن مطالب, گریه مى کردم, مجذوب شده بودم. انگیزه ام هر لحظه تقویت مى شد که این کار را بیشتر تعقیب کنم.

O از این ارتباط معنوى و ثمرات آن خاطره خاصى هم به یاد دارید؟
حضرت آیت الله امینى: بله, یادم هست وقتى که کتاب تمام شد پیش خودم با آن حضرت زمزمه مى کردم و مى گفتم که اى دختر پیامبر! اگر این کار من قابل قبول و مورد نظر شماست, من یک صله اى از شما مى خواهم. روى جریان طبیعى براى من امکان سفر حج وجود نداشت. براى اینکه من نمى خواستم به عنوان روحانى کاروان و یا با عناوین دیگر حج بروم, استیجارى هم نمى خواستم بروم و از طرفى هم پولى که بتوانم با هزینه خودم بروم نداشتم. طبیعتا تقریبا مإیوس بودم و لذا به محضر حضرت صدیقه طاهره(س) عرض کردم که اگر شما صله اى بخواهید لطف کنید من حجى مى خواهم از پول خودم که در عین حال حج موفقى باشد و منتظر مى مانم بلکه شما کارى انجام دهید. قبل از اینکه کتاب چاپ شود در همان سال وسیله این سفر همان طور که مى خواستم برایم مهیا شد و وقتى که از حج برگشتم کتاب از زیر چاپ خارج شده بود.

O اگر ممکن است بفرمایید که مقدمات سفر از چه راهى تإمین شد.
حضرت آیت الله امینى: واقعیتش این است که من یک روز, پیاده از خیابان صفائیه قم به طرف منزلمان مى رفتم که یکى از آقایانى که آن روز آشنایى مختصرى با هم داشتیم کنار خیابان وسیله اش را نگه داشت و تعارف کرد که مرا برساند; بالاخره سوار شدیم. پرسید منزلتان کجاست و همراه من آمد. در منزل, ایشان گفتند که ما مى خواهیم براى تدریس به دانشآموزان برخى مدارس اسلامى تهران, یک کتاب تعلیمات دینى تإلیف کنیم.اجازه این کار را هم از آموزش و پرورش گرفته ایم و من به نظرم آمده که این کار را به عهده شما بگذاریم تا با همکارى برخى دیگر, کتاب مناسبى براى این منظور تهیه نمایید. این کار براى من که تا حال در زمینه کتابهاى کودکان کار نکرده بودم خیلى مشکل آمد و گفتم که نمى توانم. ولى ایشان اصرار کرد و بعد هم که مى خواست برود, مصر بود که حتما این کار را بکنید, دو تا اسکناس هزار تومانى هم که در آن زمان تازه چاپ شده بود روى پیش بخارى ما گذاشت و رفت. من مدتى براى تهیه مقدمات این کار تلاش کردم تا اینکه ایشان دوباره به منزل ما آمدند. هر چه سعى کردم که از انجام این کار شانه خالى کنم قبول نکرد و گفت من این حرفها سرم نمى شود و این کتاب را به هر حال شما باید تهیه کنید و باز وقتى مى خواست برود دو هزار تومان دیگر هم روى پیش بخارى گذاشت و رفت. این شد چهار هزار تومان, و به ناچار این کار بر عهده ما گذاشته شد. همان موقع در خیابان صفائیه براى حج ثبت نام مى کردند. این چهار هزار تومان را بردیم و ثبت نام کردیم. پانصد تومان دیگر هم هزینه این سفر بود که یادم نیست از کجا تهیه شد و به هر حال آن سال به حج مشرف شدم. بعد از آن هم دوازده سفر دیگر موفق شدم که به مطلوبترین صورت به حج بروم. در دو تا از این سفرها توانستم داخل کعبه را زیارت کنم و این را چیزى جز همان لطف حضرت زهرا(س) نمى دانم.

O این کتاب تا به حال چند بار چاپ شده است؟
حضرت آیت الله امینى: ظرف 27 سالى که از انتشار ((بانوى نمونه اسلام)) گذشته است با لطف خداوند متعال, این کتاب تقریبا هر سال حداقل یک بار چاپ شده است. این هم که روى چاپ اخیر آن نوشته اند چاپ چهاردهم یا پانزدهم به خاطر این است که سابقا دوره چاپ را روى کتاب نمى نوشتند و گرنه خیلى بیشتر از این است; یعنى حداقل سالى یک بار تجدید چاپ شده است, و بعضى اوقات هم سالى 2 بار. به چند زبان خارجى هم ترجمه شده و همان طور که شما فرمودید الان باوجودى که 27 سال از تإلیف آن مى گذرد, هنوز هم یک کتاب نو محسوب مى شود و این نیست جز از الطاف و عنایات مخصوص حضرت زهرا(س).

O آیا طى این چاپهاى متعدد, تغییراتى هم در مطالب کتاب ایجاد کرده اید؟
حضرت آیت الله امینى: بله, با توجه به اینکه به تکمیل آن عنایت داشتم, همیشه در صدد بودم که اگر مطلب جدیدى در احادیث یا در قرآن مشاهده مى شد یا به ذهن مىآمد آن را در کتاب بیاورم و به اصطلاح پرونده کتاب مفتوح بوده و هنوز هم هست. در طول این مدت چند مرتبه تغییرات زیادى داده و مطالبى را اضافه کرده ام, و چه بسا این امر هم در حفظ تازگى کتاب موثر بوده است.

O خیلى ممنون. حضرت عالى در مقام بیان دلایلى که باعث شده است تا ما اطلاعات چندانى از ابعاد زندگى حضرت(س) نداشته باشیم اشاره فرمودید به محدودیت بانوان در آن دوران. آیا این محدودیت ناشى از فرهنگ و تعالیم دینى بوده است یا اینکه به خاطر شرایط اجتماعى و موقعیت خاص زمان؟
حضرت آیت الله امینى: به خاطر شرایط زمان بوده است. اسلام و پیامبر(ص) عنایت داشتند که به هر حال حقوق واقعى زنان را تإمین کنند و زنان را در آن جایگاه واقعى شان قرار بدهند. سیره عملى خودشان هم همین طور بوده است, اما در یک محیطى بودند که مساعد نبود و زنان از حقوقشان محروم بودند. پیامبر(ص) در ایجاد تحول فرهنگى معمولا جنبه آمادگى و ظرفیت اجتماع را مراعات مى کردند. طبیعى است که چنین تغییراتى را یکدفعه نمى توان انجام داد. آنها این کار را با همه دشواریهایش تدریجا به پیش مى بردند و فرهنگ جامعه را عوض مى کردند.

O لطفا توضیح بیشترى بفرمایید؟
حضرت آیت الله امینى: مثلا زندگى حضرت زهرا(س) و زندگى حضرت خدیجه(س). مادر حضرت زهرا و همسر پیامبر اکرم(ص) به عنوان الگویى در برابر چشم مردم قرار داشت. مثلا پیامبر(ص), زهرا(س) را در فعالیتهاى گوناگون به اجتماع مىآورد و خود حضرت زهرا(س) در اجتماع حضور داشت, جلسات علمى و امثال اینها برگزار مى کرد. بانوانى از همان وقت از حضرت زهرا(س) احادیثى نقل مى کردند. حتى کسانى از مردها احادیثى را از آن حضرت نقل کرده اند. اینها تدریجا پیش مىآمد و با آن افکار سابق مبارزه مى شد. علاوه بر اینکه خود قرآن و احادیث هم تدریجا این مطالب را بیان مى کردند.

O فرمودید که انگیزه حضرت عالى از تإلیف کتاب این بوده است که یک ((خانواده الگو)) را معرفى نمایید. حال در باره معرفى الگو و بویژه در خصوص اسوه بودن حضرت(س) براى زنان در همه عصرها و همه مکانها, چه ملاکها و چارچوبها و دستورالعملهایى را باید دنبال کرد که گذشت زمان نتواند تإثیرى در جنبه الگو بودن آن بگذارد؟ به عبارت دیگر چه محورهاى ثابتى در این امر وجود دارد که ما مى توانیم فردى را فارغ از تحولات زمان به عنوان الگوى همیشه انسان معرفى کنیم؟
حضرت آیت الله امینى: این نکته را باید توجه داشت که تغییرات زمان و تحولاتى که در شرایط زندگى انسان رخ مى دهد, زمینه هاى کلان و اصول زندگى انسان را دستخوش دگرگونى و تحول نمى کند, بلکه تنها روبناها و شیوه هاى زندگى و قالب ارتباطات انسانى است که عوض مى شود. مثلا فطرت انسان در همه عصرها و براى همه نسلها یکى است. سنتهاى الهى و قوانین هستى, که قواعد حاکم بر زندگى انسان بخشى از آن است, همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه ـ و از جمله خانواده ـ و طبیعت, یک رابطه اى است که در جوهر خود از اصول ثابتى تبعیت مى کند و قابل تغییر نیست, و حضرت زهرا(س) به عنوان زنى که عالم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهى و انسانى زندگى مى کرده است مى تواند الگوى همه انسانها تا انتهاى تاریخ باشد. به تعبیر دیگر, مى توان گفت همان طور که ((دین)) امر ثابتى است ((الگو)) هم مى تواند ثابت و جاودانه باشد, لازم نیست که ما جزئیاتى را که فى نفسه جنبه ارزشى و مبنایى ندارد و دقیقا برآمده از ویژگیهاى خاص زمان و مکان است الگوى خود قرار دهیم. بلکه باید آن ملاکها و ارزشهایى را که برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام است دقیقا بفهمیم و آنها را بر وفق مقتضیات زمان در زندگى مان اعمال کنیم.
آیا کسى مى تواند اعا کند که اصل اختیار و انتخاب همسر مناسب, سادگى و بى پیرایگى زندگى, احترام و تفاهم متقابل زوجین, ایثار و فداکارى براى زندگى, دفاع از حق و حقوق خانواده, صداقت و یکرنگى, اهمیت دادن و تلاش براى تربیت فرزندان, احساس مسوولیت در قبال جامعه و امورى از این قبیل, چیزهایى هستند که با گذشت زمان, ((ارزش)) بودن و حقانیت آنها مورد تغییر قرار مى گیرد؟! همه اینها در زندگى حضرت زهرا(س) مشاهده مى شود و امثال اینها مى تواند براى همه و براى همیشه الگو باشد.

O از نقطه نظر روابط و مناسبات خانوادگى, مهمترین و راهگشاترین ویژگى که در زندگى حضرت(س) توجه شما را به خود جلب کرده چه بوده است؟
حضرت آیت الله امینى: واقعیت این است که زندگى حضرت زهرا و امیرالمومنین علیهماالسلام از همه جهات جالب و الگو است اما آنچه بیشتر از همه مرا مجذوب کرد ساده زیستى در زندگى آنها بود. حضرت على(ع) دومین شخصیت اسلام و داماد پیامبر(ص) بود. اگر تلاش و جانبازى امام على(ع) نبود اسلام به این سادگى به این پیروزیها نمى رسید. او از هر جهت شخصیت ممتازى بود. فاطمه زهرا(س) هم بزرگترین زن, دختر پیامبر و مورد احترام ایشان بود. اما با وجود این, در نهایت سادگى زندگى مى کردند, یعنى سعى مى کردند که زندگى شان حتى از سطح معمول و متعارف آن زمان هم پایین تر باشد. سختیهاى زندگى را بیش از دیگران تحمل مى کردند و حضرت زهرا نیز براى این امر کاملا آماده بود. این, موضوع خیلى مهمى است چرا که در آن زمان وجوهات دست پیامبر اسلام بود و مثلا مى توانست بگوید براى دخترم باید یک جهیزیه مفصلى تهیه کنم تا آبرویمان محفوظ باشد یا بگوید که به عنوان قدردانى از على(ع), دامادم که خدماتش هم خیلى به اسلام زیاد بوده کمکشان کنم, یک تشریفاتى براى زندگى شان درست کنم, اما مى بینیم این کار را نکرد و حضرت زهرا(س) این ارزش را به خوبى مراعات مى کرد, همه سختیها را با جان و دل تحمل مى کرد و هیچ بهانه و ایرادى نمى گرفت. آن قضیه معروف را شنیده اید که روزى پیامبر(ص) در منزل حضرت زهرا(س) پرده اى دید که وقتى آمد بیرون و به مسجد رفت آن حضرت احساس کرد که پیامبر از داشتن این پرده ناراحت شده اند, پرده را جمع کرد و توسط فرزندانش به مسجد, نزد پیامبر فرستاد. پیامبر بسیار خوشحال شد و فرمود که دخترم آن کارى را که مى خواستم انجام داده, سراسر زندگى آنها نمونه ساده زیستى است و این به نظر من بسیار با اهمیت است.

O ساده زیستى و پرهیز از مصرف گرایى و تجملات به چه دلیل ارزش محسوب مى شود و آیا این کار براى همه قابل توصیه است یا فقط براى مسوولین و رهبران و خانواده هایشان؟
حضرت آیت الله امینى: این یک اصل عمومى است که افرادى که داراى امکانات بیشترى هستند باید به طبقات ضعیف و نیازمند کمک کنند و علاوه بر این به گونه اى زندگى نکنند که گرایش به تجملات در میان اقشار جامعه تشدید و تقویت شده و موجب ناراحتى طبقات پایین شود. اسلام به هیچ وجه با مسابقه در تجملات موافق نیست. آنچه را که مى خواهد صرف تجملات شود باید صرف رسیدگى به امور اجتماعى و دستگیرى از نیازمندان کرد. اما مسوولین و کسانى که از نظر سیاسى یا معنوى, داراى موقعیت و شخصیت خاصى هستند باید توجه خاصى به این مسإله داشته باشند. اینها اگر حتى از اموال شخصى و حلال خودشان هم بخواهند با تجمل زندگى کنند و مقید به رفاه باشند آن وقت دیگران هم همین شیوه را دنبال مى کنند و زندگى براى کسانى که توان اقتصادى خوبى ندارند دشوار مى شود. ضرر دیگرى که از این ناحیه متوجه جامعه مى شود این است که مبانى اعتقادى و ارزشى در ذهن و دل مردم خدشه دار مى شود و آنها بین خودشان مى گویند وقتى شخصیتهاى ما این طور رفتار مى کنند معلوم مى شود که اصل, همان پول و مادیات است و معنویت اعتبارى ندارد.

O حال اگر فقیر و نیازمندى در جامعه نبود و رفاه طلبى و تجمل گرایى مرفهین, تإثیر چندان سوئى بر دیگران نگذاشت آیا باز هم ضرورتى براى ساده زیستى وجود دارد؟
حضرت آیت الله امینى: اسلام کلا با اسراف و تبذیر مخالف است و این کارها را ناپسند مى شمرد, هر چند که فقیرى در جامعه وجود نداشته باشد. لذا سرمایه ها به جاى اینکه صرف تجملات و تشریفات زیاد بشود باید در مسیر رشد و تعالى جامعه به کار بیفتد تا مردم و اجتماع از هر نظر رشد یافته و مقتدر باشند.

O جداى از انگیزه هاى متعدد اجتماعى که مانع گردآورى بیش از حد مال و حبس آن مى شود آیا عوامل معنوى هم در این موضوع دخیلند. مثلا آیا مى توان گفت که جمع ثروت و کنز و تکاثر هم معلول دنیاخواهى و غفلت از خدا و آخرت است و هم باعث سرگرم شدن به دنیا و بازماندن از ارزشهاى معنوى است؟ به همان تعبیر برگرفته از قرآن که امام راحل(ره) فرمودند بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند.
حضرت آیت الله امینى: این یک حقیقتى است که هر چه تعلق آدمى به دنیا بیشتر شود از معنویات بیشتر فاصله مى گیرد. اما دنیاخواهى صرفا به معناى پولدار بودن یا برخوردارى از امکانات خوب و زندگى مرفه نیست بلکه به معناى علاقه مفرط به این امور است. حتى ممکن است کسى فقیر هم باشد ولى نه به خاطر بى رغبتى به دنیا, بلکه شاید در عین شدت علاقه به دنیا موفق به کسب آن نشده باشد یا ممکن است کسى چیز اندکى از مال دنیا داشته باشد ولى به همان اندک, به شدت شیفته و وابسته باشد.
این گرایش روحى انسان, در روشها و مجارى کسب ثروت نیز موثر است. اگر کسى شیفته دنیا باشد از هر طریقى دنبال آن مى رود و از ظلم و ستم و گناه و بى انصافى در این راه پرهیز نمى کند ولى کسى که شیفته آن نباشد راههاى نامشروع را پیش پاى خودش باز نمى بیند و از تعدى به حقوق دیگران خوددارى مى کند.

O فرمایش حضرت عالى کاملا متین است که فقر و ندارى را نمى توان معادل با آخرت جویى و معنویت خواهى قلمداد کرد, چرا که ممکن است کسى حریص به دنیا باشد و از هر راهى حاضر باشد که آن را به دست بیاورد ولى به هر دلیل از هدف و مقصود خود بازمانده باشد. ولى ظاهرا این قاعده, از آن طرف, قطعى است یعنى افرادى که بیش از حد معمول به جمعآورى مال مى پردازند و خصوصا در شرایطى که نیازمندیهاى فراوانى در جامعه نسبت به این اموال وجود دارد از بذل و انفاق آنها خوددارى مى کنند, در مورد این گونه افراد با قاطعیت مى توان حکم کرد که اینها دنیاطلب و شیفته به مادیات هستند. چرا که اگر دنیاخواه نبودند و آخرت و معنویت را بر دنیا ترجیح مى دادند دلیلى نداشت که با وجود اینکه به آسانى مى توانند متاع فانى دنیا را با نعیم باقى آخرت عوض کنند از این کار امتناع نمایند. همان طور که در روایت آمده است که مال جز با این پنج خصلت انباشته نمى شود: بخل شدید, حرص غالب, آرزوهاى طولانى دنیوى, قطع رحم و دنیا را بر آخرت ترجیح دادن.
حضرت آیت الله امینى: بله معمولا در جوامع مشکلاتى وجود دارد و این فرض, فرض درستى نیست که کسى بگوید هیچ مشکلى در اجتماع وجود ندارد که صرف مال در راه آن از مصرف در تجملات شخصى و خرجهاى مسرفانه ضرورىتر باشد. درست است که همه ما باید در این مسیر تلاش کنیم که در روى زمین هیچ فقر و کاستى و محرومیتى وجود نداشته باشد ولى با محاسبات عادى تا رسیدن به این هدف راه بسیار طولانى و درازى در پیش است. پس اگر کسى اموالى را بیش از حد نیاز متعارف خودش جمعآورى کرده و فرضا از راه حلال هم به دست آورده اینجا وظیفه دینى و اجتماعى و اخلاقى او این است که سعى کند با آنها مشکلات جامعه را حل کند, آنها را در راه کمک به مردم و براى رفاه عمومى صرف کند. این کار, هم نوعدوستى است و هم آخرت جویى. حالا اگر کسى خودخواه و دنیاطلب باشد چنین کارى را نمى کند و به جاى اینکه به فکر این گونه کارها باشد به آینده و منافع مادى خود و فرزندانش مى اندیشد و این چیزى جز همان خودباختگى و شیفتگى به دنیا نیست.

O پس حضرت عالى تإیید مى فرمایید که در رابطه با زراندوزان و مرفهین بى درد با قاطعیت مى توان حکم به شیفتگى به دنیا و غفلت از معنویات و آخرت کرد.
حضرت آیت الله امینى: انسان در جامعه افرادى را مى بیند که زندگیشان در کمال فقر مى گذرد. مثلا کسى براى من نوشته بود که مرا براى دویست هزار تومان وام ازدواج آنقدر بردند و آوردند که دیگر خسته شدم و اصلا از ازدواج, با اینکه مقدمات آن طى شده بود, صرف نظر کردم. در کنار همین شرایط مى شنویم که عروسیهایى با چه هزینه هاى سرسامآور برگزار مى شود. پدر داماد یک خانه چند ده میلیونى به پسرش مى دهد. پدر عروس یک خودروى فوق العاده گران قیمت خارجى به دخترش هدیه مى کند و هزار ریخت و پاش دیگر. چنین اجتماعى یک اجتماع عادلانه نیست. اسلام این را نمى پسندد. کسانى که این گونه خرجها را مى کنند و با این پولها به کار گرفتاران رسیدگى نمى کنند معلوم است که شیفته به دنیا هستند و گرنه این همه کارهاى ثواب اجتماعى هست, چرا نمى کنند؟! جز شیفتگى به دنیا است؟ جز این است که به اموالشان خیلى علاقه دارند؟!

O قرآن کریم در آیه کنز افرادى را که زر و سیم را گردآورى کرده و در راه خدا انفاق نمى کنند به عذاب دردناک قیامت تهدید فرموده است. آیا این ضرورت انفاق فقط مربوط به حقوق و صدقات واجبه است و اگر کسى مثلا خمس و زکات اموال خود را ادا کند دیگر هر چه مال جمع کند عذابى ندارد یا اینکه نه, این یک مسإله کلى است؟
حضرت آیت الله امینى: این یک حکم کلى است. همان طور که گفتم وظیفه اغنیا این است که به فقرا و محرومان کمک کنند. یکى از مراحل این انجام وظیفه, اداى حقوق واجبه مثل زکات و خمس و امثال اینها است. از این مراحل که بگذرد اگر کافى نبود باز اغنیا وظیفه دارند که به هر طریق ممکن کمک کنند.

O چون بحث از ساده زیستى حضرت زهرا(س) به عنوان یک الگو مطرح شد بد نیست که اگر مناسب بدانید در این رابطه توصیه اى به همسران, فرزندان و خانواده هاى مسوولین داشته باشید.
حضرت آیت الله امینى: حضرت زهرا(س) دختر مقام نبوت و همسر مقام ولایت بود. مطابقت زندگى آن حضرت با ارزشها و شعارهاى پیامبر(ص) و على(ع) و ساده زیستى و توجه او به معنویات و عنایتى که به مصالح و منافع اجتماع داشتند چیزى بود که مى توان آن را یکى از اسرار موفقیت پیامبر اکرم(ص) به شمار آورد.
البته ارزش ساده زیستى اختصاص به زمان پیامبر ندارد. مردم از همه کسانى که داعیه اسلام را دارند و کسانى که مدافع اسلام هستند و به عنوان یک شخصیت اسلامى یا کارگزار حکومت اسلامى معروف شده اند انتظار دارند که زندگى اینها مثل زندگى پیامبر(ص), امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) باشد. اگر مردم این سادگى و بى رغبتى به دنیا را مشاهده کنند به علما, به نظام اسلامى و مسوولین امور علاقه مند مى شوند. اما اگر دیدند که زندگى فردى و خانوادگى آنها غیر از آن چیزى است که در مسجد و منبر و امثال آن مى گویند, این یک ضربه بزرگى به اسلام است.
عالمى که از زندگى فاطمه زهرا(س) و على(ع) تعریف مى کند, عدالت على(ع) را مى ستاید, دم از مستضعفین و فقرا مى زند اگر مردم دیدند در سخنرانى اش, اینها را مى گوید اما خانه و زندگى اش چنین و چنان است, هر چند از پول حلال کسب کرده باشد دیگر نمى توانند صداقت او را باور کنند. مردم مى گویند على(ع) هم کار مى کرد, پیامبر(ص) هم کار مى کرد, مسلما هوش سرشار و تدبیر فوق العاده آنها بازده بسیار خوبى هم داشته است اما همین که چیزى به دست مىآوردند به مردم و به فقرا مى دادند. مردم از شخصیتهاى حکومتى هم همین انتظار را دارند. حق هم دارند که چنین انتظارى داشته باشند براى اینکه حکومت, حکومت اسلام است و همه چیز آن باید تجسم یافته ارزشهاى اسلامى باشد.
در این جهت یک مسوولیت بزرگ بر عهده شخصیتهاى دینى و مسوولین نظام اسلامى است که باید مواظب کار خود و خانواده و اطرافیانشان باشند. اگر اینها درست زندگى کنند خودش ترویج اسلام است.
البته گاهى هم خانمها بیشتر اهل چشم و هم چشمى و اهل تجملاتند و شوهرانشان را به زیاده خواهى و فزون طلبى ترغیب مى کنند, آنها هم باید از زندگى زهرا(س) الگو بگیرند و بدانند که اگر خداى ناکرده تخلفى کنند و بخواهند مقام و موقعیت خودشان را رعایت نکنند به نظام اسلامى ضربه مى زنند و در قیامت مسوولند.

O در زمینه روابط و مناسبات اجتماعى, کدام یک از ویژگیهاى حضرت(س) بیشتر نظر شما را به خود جلب کرده است؟
حضرت آیت الله امینى: حضرت زهرا(س) در صحنه فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى به اشکال گوناگون حضور داشته اند. شرکت در مسایل مربوط به جنگ, و حتى مشارکت مستقیم در فعالیتهاى پشت جبهه, همراهى روحى و فکرى و مساعدت با امیرالمومنین(ع) در امور مربوط به جهاد, برگزارى جلساتى پیرامون تعلیم و تربیت و کارهاى بسیارى از این قبیل. اما به نظر من مهمترین مسإله اى که فاطمه زهرا(س) به آن عنایت داشت مسإله دفاع از حق و ولایت امیرالمومنین(ع), بود که به عنوان یک وظیفه اجتماعى در هر قالبى روى آن کار مى کرد. مثلا در مسإله فدک آن چیزى که جوهر اصلى کارها و پى گیریهاى حضرت(س) بود همان دفاع از حق و ولایت بود. حتى آخرین کار ایشان که وصیت کردند که شبانه ایشان را تشییع کنند و به خاک بسپارند و قبر را هم مخفى کنند, این در واقع تداوم حضور سیاسى و اجتماعى حضرت زهرا(س) بود و میزان هدفدارى و بزرگوارى ایشان را نشان مى دهد, چون هر کسى دوست دارد که بعد از مردنش دیگران در تشییع و تدفین و امثال آن از او تجلیل کنند, سر قبرش بیایند و اثرى از او بماند. اما آن حضرت همه اینها را فداى هدف و پیامى کرد که بر عهده اش بود.

O در سخنى که امیرالمومنین(ع) از پیامبر(ص) بازگو مى کنند, همان گونه که پیامبر(ص) به عنوان رکن و تکیه گاه على(ع) معرفى شده است فاطمه زهرا(س) نیز همین جایگاه را دارد و بدین ترتیب بعد از شهادت حضرت(س) در واقع على(ع) هر دو تکیه گاه را از دست مى دهد. برداشت و تحلیل حضرت عالى از این موضوع بویژه که خود امیرالمومنین(ع) بازگوکننده آن است, چیست؟
حضرت آیت الله امینى: باید این مطلب را عرض کنم که هیچ کسى جز پیامبر اکرم(ص) با شخصیت حقیقى على بن ابى طالب(ع) آشنا نبود; همان طور که پیامبر(ص) را نیز کسى جز امیرالمومنین(ع) به درستى نمى شناخت. حضرت على(ع) کسى بود که در طول دوران 23 ساله رسالت نبى اکرم(ص) بیشترین فعالیت و تإثیر را در کنار پیامبر داشته است. کفار و مشرکین به واسطه حضور امیرالمومنین(ع) در عرصه هاى مختلف و خصوصا جنگها, ضربات زیادى را متحمل شدند و کینه فراوانى را از ایشان به دل گرفتند. اما در حیات پیامبر(ص) حمایت و پشتیبانى پیامبر از آن حضرت و تبلیغاتى که به دستور خداوند در باره شخصیت و مقام على(ع) انجام مى دادند مدافع ایشان بود و مخالفین جرإت اظهار عدوات صریح را نداشتند. اما بعد از وفات پیامبر(ص) امیرالمومنین(ع) این پشتوانه بزرگ را از دست داد.
از طرف دیگر, بعد از رحلت پیغمبر اسلام(ص) تنها یادگار او در خانه على(ع) بود و مردم از میزان علاقه رسول الله(ص) به زهراى مرضیه(س) اطلاع داشتند, و همین حضور زهرا(س) موقعیت على بن ابى طالب(ع) را محترمتر و مستحکمتر مى کرد. علاوه بر این, دختر پیامبر در آن غربت و تنهایى على(ع) حامى و مدافع او بود, در خانه دلدارىاش مى داد, در بیرون, از او حمایت مى کرد و همه جا پشتیبان او بود. این بود که با از دست دادن زهرا(س) تنهایى على(ع) دو چندان شد.

O اگر بخواهیم با قطع نظر از مقام عصمت که حقیقتى انکارناپذیر است به بررسى شخصیت فاطمه زهرا(س) بپردازیم چه عوامل و زمینه هایى را از جهت فردى, خانوادگى و اجتماعى مى توانیم در شکل گیرى فضایل آن حضرت موثر بشماریم؟
حضرت آیت الله امینى: حضرت زهرا(س) از نظر خانوادگى از موقعیت ممتازى برخوردار بود. در خانه پدرى متولد شد که بهترین مربى و هادى کل بشریت است. مادرش هم یک زن معمولى نبود. خدیجه(س) خانمى است که در دورانى که زنها از بیشترین محرومیتها رنج مى بردند توانسته بود تجارتخانه بزرگى را پایه گذارى و مدیریت کند و کاروانهاى عظیم تجارى را به سایر کشورها اعزام نماید. همه اینها نشانه لیاقت ذاتى این زن است. و به نظر من مهمتر از آن چه گفته شد, تشخیص درست و درک عمیق و انسان شناسى دقیق این بانو است که با آن همه ثروت و با این موقعیت اجتماعى, خودش مىآید به شخصى پیشنهاد ازدواج مى دهد که از بعد مادى موقعیت شاخصى در اجتماع ندارد و از نظر موقعیت شغلى یکى از افراد شاغل در سازمان ادارى او است. این نشان مى دهد که او چه مقدار در درک ارزشهاى متعالى انسانى ظریف و تیزبین بوده و به علاوه با چه قاطعیت و اعتقادى اینها را بر ملاکهاى مادى ترجیح داده و انتخاب کرده است. و بعد هم که پیامبر به رسالت مبعوث گردید همه دارایى خدیجه در اختیار پیامبر و در مسیر ترویج اسلام قرار گرفت.
حضرت زهرا(س) در دامان تربیت چنین پدر و مادرى بزرگ شده است و در متن خانواده اى رشد یافته است که محو در دین و سراسر تلاش و تکاپو براى مکتب بوده است. بعد هم که وارد خانه شوهر شد در کنار کسى قرار گرفت که او هم فرزند معنوى رسول الله(ص) و تربیت یافته دست او و عصاره فضایل انسانى بود. و همه اینها در شکل گیرى شخصیت ممتاز صدیقه طاهره سلام الله علیها نقش داشته است.

O حضرت زهرا(س) بانوى نمونه و به تعبیر امام(قده) نسخه به تمام معناى انسانیت است. در میان نقشها و نسبتهایى که آن حضرت داشت, حضرت عالى کدام یک را براى شناساندن و تعریف شخصیت ایشان گویاتر و جامعتر مى دانید؟
حضرت آیت الله امینى: فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر(ص) بود, فرزند خدیجه, همسر على(ع), مادر حسنین(ع) و زینبین(س) بود و ... اما من مى خواهم بگویم که رساترین حرف این است که بگوییم فاطمه, فاطمه بود. گاهى شخصیت و مقام یک فرد به خاطر انتساب او به پدر, مادر یا دیگران است. اما شخصیت حضرت زهرا(س) علاوه بر دارا بودن همه این امتیازات به خاطر فاطمه بودن او است, به خاطر شخصیت ذاتى او است.

O ولى در زیارتها غالبا حضرت را با انتسابشان به دیگران مورد خطاب قرار مى دهیم.
حضرت آیت الله امینى: آنچه در زیارات مإثوره, از حضرات معصومین(ع) رسیده یکى به خاطر این است که براى مردم آن دوران لازم بوده است که بر این نسبتها و رابطه ها تإکید شود تا مردم متوجه این موضوع باشند که اینها همان اهل بیت پیامبرند و آنچه را که از قرآن و از بیانات پیامبر(ص) در شإن و منزلت اهل بیت(ع) شنیده اند یادآور شوند و ما در تاریخ فراوان مشاهده مى کنیم که ائمه علیهم السلام روى این جنبه تإکید داشته اند, تا مردم اگر قدرت درک سایر فضایل آنها را نداشته اند لااقل این فضیلت را از یاد نبرند و آنها را از این مجرا بشناسند. مسإله دیگر این است که ما وقتى حضرت زهرا(س) را به عنوان ((بنت رسول الله(ص))) خطاب مى کنیم, این یعنى دختر واقعى مقام رسالت. فرق مى کند که این تعبیر را به کار ببریم یا مثلا بگوییم ((بنت محمد(ص))). یعنى در اینجا شخص و رابطه جسمانى چندان مد نظر نیست بلکه بیشتر شخصیت فرد و رابطه معنوى او مطرح است.

O حضرت فاطمه(س) در فرازى از سخنرانى تاریخى خود در مسجد مدینه و در جمع گروه زیادى از حاضرین, با اشاره به نقش و خدمات ارزنده مردم و تمجید از سابقه ارزشمندى که داشته اند به مسوولیت خطیر کنونى آنان اشاره مى کند و طبعا انتظارات خویش را ابراز مى دارد. حضرت(س) چه انتظارى از توده مردم داشت و علت ناراحتیهاى ایشان چه بود؟
حضرت آیت الله امینى: سخنرانى بسیار مهم و حساس حضرت فاطمه زهرا(س) در مسجد پیغمبر(ص) و در بین اصحاب, واقعه خیلى جالبى است که نشان دهنده عمق شخصیت آن حضرت است. چنین خطابه غرا و پرمغزى از یک زن داغدیده و رنج کشیده, آن هم در آن وضع زمان و با آن مشکلات و محدودیتها حاکى از احساس تعهد اجتماعى, قدرت تحلیل دقیق و توانایى روحى و فکرى زایدالوصف ایشان است. در این خطبه, حضرت(س) به سوابق درخشانى که این امت در یارى پیامبر(ص) داشته اند اشاره کرده و وضعیت موجود آنها را خلاف انتظار قلمداد مى کنند. آنچه که به نظر مىآید این است که حضرت زهرا(س) از کودکى, خود شاهد همه رنجهاى پدرش بوده, شعب ابى طالب را تجربه کرده, شکنجه هاى مسلمانان را دیده, گرسنگیها و فشارهایى را که مسلمین در راه پیشرفت دین تحمل کرده اند با تمام وجود احساس کرده, شاهد همه استقامتها, مجاهدتها, هجرتها و شهادتها بوده است. همه شرایط را, از وقتى که مسلمانان حتى مراسم دینى شان را نمى توانستند به راحتى انجام دهند به یاد دارد تا وقتى که مسلمین عظمتى پیدا کردند و دیگر پیشرفت و توسعه اسلام سرعت گرفته بود.
حضرت زهر(س) به آینده اسلام امیدوار بود و این, انتظارى دور از ذهن نبود که نور اسلام به زودى سراسر دنیا را روشن کند. همه این پیروزیها در اثر تلاش و رهبرى پیامبر(ص) از یک سو, و ایثار و فداکارى و وحدت کلمه مسلمانان از سوى دیگر بود. ولى امروز برخلاف همه انتظارها, روند حرکت اسلام را دچار مشکل جدى مى دید. نه از استمرار آن رهبرى الهى خبرى بود, نه از وحدت کلمه امت. لذا ایشان ناراحت بود که آن همه توصیه هاى پدرم که مى فرمود به ((حبل الله)) اعتصام کنید چه شد؟ او علم على(ع) را, مقام عصمت على(ع) را, تقوا و مدیریت على(ع) را مى دانست و مى دید که مردم همه توصیه ها و حرفهاى خدایى پیامبر(ص) در باره على بن ابى طالب(ع) را نادیده گرفته اند. همه غصه زهرا از مشاهده فاصله و شکاف عمیق میان آنچه که باید مى شد و آنچه که دارد مى شود بود.

O متإسفانه گاه شخصیت حضرت فاطمه(س) در پاره اى نوشته ها و گفته ها به گونه اى معرفى مى شود که ناخواسته در ذهن برخى افراد, چهره اى از حضرت شکل مى گیرد که همواره با غم و مصیبت و گریه به سر مى برده و یا بى تابى و کم صبرى مى نموده است. این امر در باره حضرت زینب(س) نیز بویژه در گذشته تبلیغ مى شد و البته اخیرا در برخى مجالس, باز قوت گرفته است. تحلیل و رهنمود حضرت عالى در این خصوص, و به طور کلى در باره شیوه معرفى معصومین(ع) چیست؟
حضرت آیت الله امینى: شما به نکته خیلى مهمى اشاره کردید. آنچه که در باره شخصیت ائمه معصومین(ع) و حضرت زهرا(س) به عنوان عمده ترین ویژگى مطرح مى باشد, این است که آنها باید افکار و اخلاق و رفتارشان براى مردم الگو باشد. چرا که به راحتى مى توان گفت که اسلام به تمام معنا در وجود آنها تجسم یافته بود. علاقه ما به پیشوایان معصوم(ع) علاقه به الگوهاى صد در صد عینیت یافته احکام, عقاید و ارزشهاى اسلامى است.
وظیفه ما در قبال اولیإ دین این است که آنها را به عنوان نمونه هاى کامل الهى دوست بداریم, اندیشه هایشان را بفهمیم, دستوراتشان را عمل کنیم و همه ابعاد زندگى مان را بر طبق معیارهاى مورد نظر آنان سامان بدهیم. مسإله اسوه بودن پیامبر که قرآن کریم فرموده ((و لکم فى رسول الله اسوه حسنه)) یک اصلى است و مى فهماند که ما باید بیش از هر چیز, از این زاویه به معصومین(ع) بنگریم.
پیامبر اکرم(ص), ائمه اطهار(ع) و فاطمه زهرا(س) هر کدام به یک سرى مصیبتها و گرفتاریهاى دنیوى هم مبتلا بوده اند و این یک واقعیتى است که آنها به خاطر تإکید و قاطعیتى که نسبت به حق داشتند و به خاطر سازش ناپذیرى فوق العاده شان در مقابل باطل, مورد عداوت و ستم و کینه توزى دشمنان بودند. ما باید در غم آنها شریک باشیم, با آنها همدردى کنیم و در مصیبتشان اشک بریزیم. این لازمه همخطى و همراهى با آنها است. اما آنچه که بیشتر مهم است و اصلا باید بگوییم که روح عزادارى و گریه هم همین باید باشد این است که ما باید از آنها درس بگیریم, از سخنانشان, از کارهایشان و از همه زندگى آنها. مجالس عزادارى ما هم به همین منظور باید اقامه بشود. اما با کمال تإسف مى بینیم که این وضع تغییر کرده یعنى ما اولیإمان را به جاى اینکه به عنوان الگو بپذیریم و در زندگى از آنها درس بگیریم همه چیزشان را رها کرده ایم و فقط گریه و مصیبتشان را گرفته ایم.
مثلا امام حسین(ع) براى این به کربلا نرفت که کشته بشود تا ما بر او گریه کنیم و به بهشت برویم. امام حسین(ع) از رفتن به کربلا هدفى داشت که وظیفه اصلى ما در ارتباط با آن حضرت تعقیب اهداف او است. این بهترین خدمت و بهترین کارى است که هم امام حسین(ع) را شاد مى کند و هم بیشترین اجر و ثواب را دارد. اصلا معناى حقیقى امامت و ولایت هم همین است. در مورد سایر معصومین هم قضیه به همین شکل است. ما باید بدانیم که حضرت زهرا(س) چرا این رفتارها و موضعگیریها را داشت, چرا آن خطبه را خواند, چرا بر مسإله فدک پافشارى مى کرد و ... باید بدانیم که تکلیف ما به عنوان شیعه و پیرو و دوستدار زهرا(س) چیست. همه اینها را رها کرده ایم و فقط گریه اش را گرفته ایم.
البته در روایات آمده است که گریه بر حسین(ع) خیلى ثواب دارد, درست هم هست. اما یک وقت ما براى امام حسین(ع) گریه مى کنیم که ایشان در کربلا در محاصره دشمن, خودش و بچه هایش تشنه بودند و کشته شدند. این گریه آن ارزش واقعى را ندارد. اما اگر براى امام حسین(ع) گریه کنیم به خاطر اینکه این مرد باعظمت, براى دفاع از اسلام قیام کرد و بى هیچ تردید و تزلزلى با تمام هستى اش براى خدا در مقابل باطل ایستادگى کرد و همه سختیها را در این راه به جان خرید و در نهایت به خاطر ساده لوحى, بى فکرى, کج فهمى, تسامح, تساهل, عافیت طلبى و جاه طلبى کسانى که خود را امت پیامبر(ص) و پیرو دین او مى دانستند مظلومانه به شهادت رسید, این گریه ارزش دارد, این گریه یعنى همسویى و همراهى با حسین(ع), یعنى شیعه بودن.
اگر ما براى فاطمه زهرا(س) گریه کنیم براى اینکه یک دختر هجده ساله اى بود, خیر از دنیا ندید, در به پهلویش زدند و امثال این چیزها, اینکه ارزش ندارد. وقتى گریه کردن براى حضرت زهرا(س) ارزش دارد که ما بدانیم حضرت زهرا(س) براى هدف, این قدر مستقیم بود و پافشارى کرد و همه این مصیبتها را تحمل کرد. این است که ارزش دارد. براى شهید دوگونه مى توان گریه کرد. یک وقت گریه مى کنیم براى اینکه جوان ناکامى بود و عروسى نکرد و خیر از دنیا ندید و رفت. این گریه ارزش ندارد. اما یک وقت گریه مى کنیم براى شهید به خاطر اینکه این قدر قدرت نفس داشت که در جهاد و در راه خدا جان خودش را در کف اخلاص نهاد و شهید شد. یعنى شکوه و زیبایى و بزرگى کار او دل انسان را مى لرزاند و گریه مى کنیم که چرا باید باطل در دنیا وجود داشته باشد و قدرت داشته باشد که با حق این گونه برخورد کند. این گریه سازنده است, محرک است, شور و اشتیاق حرکت براى خدا را در وجود انسان تقویت مى کند و ارزش دارد. آن گریه اى که مفید است به این حالت است. و این واقعا یک مصیبت است که ما این جنبه را از دست داده ایم و به راههاى دیگرى افتاده ایم. همه ما وظیفه داریم که این واقعه را علاج بکنیم. مادامى که این را حل نکنیم خیلى از مشکلاتمان باقى مى ماند.

O به نظر حضرت عالى ریشه این مشکلات را در کجا باید جستجو کرد؟
حضرت آیت الله امینى: آن کسى که این مسائل را ترویج مى کند بیش از همه روضه خوانها و مداحان هستند. روضه خوانها باید توجیه شوند که بتوانند وظیفه شان را درست انجام بدهند. امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) و زینب(س) را بشناسند و درست معرفى کنند. مداحان باید توجیه شوند که اهداف را در اشعارشان تبیین کنند. اگر مداحان به این جنبه ها توجه داشته باشند و در مراسم عزادارى, شخصیت اولیإ را خوب و واقعى ترسیم کنند و بیشترین عنایتشان به درس گرفتن از آنها باشد این مشکل حل مى شود و باید هم حل شود چرا که وضعیت فعلى واقعا درست نیست.
مردم هم باید توجیه بشوند که روضه گرفتن و روضه خواندن و حضور در مجالس امام حسین(ع) وقتى مى تواند مفید باشد که از این طریق اهداف و تعالیم آن حضرت تفهیم شود. گریه کردن وقتى اثر دارد که براى راه و هدف امام حسین(ع) باشد. مردم باید خیلى مقید و مواظب باشند که هر چه در این مجالس گفته مى شود نپذیرند. بعضى ها براى اینکه مردم گریه کنند همه جور حرفهاى ضعیف و دروغ را ارائه مى دهند, گاهى حرفهایى مى زنند که مقام و شخصیت آن بزرگواران را, حتى از افراد عادى هم پایین تر مى برد. به هر حال قانون عرضه و تقاضا در اینجا هم حاکم است. چون مردم عوام گریه مى خواهند مداح و منبرى هم بیشتر در این مسیر قرار مى گیرند که از مردم گریه بگیرد ولو با نسبتهاى نادرست به ائمه(ع) دادن! نباید غفلت کرد که دروغ گفتن گناه و حرام است و دروغ گفتن در باره ائمه(ع) گناهش بیشتر است.
باید یک کار فرهنگى عمیق و همه جانبه صورت بگیرد تا ریشه این مشکل از محافل مذهبى ما کنده شود.

O برخى از افرادى که بدون داشتن صلاحیتهاى لازم در این میدان وارد و صاحب آوازه شده اند هم تلویحا دیدگاههاى غلطى را در باره منزلت ائمه(ع) و وظیفه مردم در قبال آنها و موضوعاتى مانند شفاعت و ... ارائه مى دهند و هم سبکهایى را در عزاداریها ترویج مى کنند که خالى از اشکال نیست. هدایت این برنامه ها و رفع نقایص آن بر عهده کیست؟
حضرت آیت الله امینى: به نظر من مسوولیت اصلى در این راه بر عهده علماى دین است. علماى دین باید حقایق را درست تجزیه و تحلیل کنند و براى مردم بگویند. آنها نباید از مردم تقیه کنند. همین طور که شهید مطهرى(ره) 30 سال قبل در سخنرانیهایى که در کتاب حماسه حسینى گردآورى شده مطالب بسیار خوبى را مطرح کرده است. در آن زمان که خیلى با حالا تفاوت داشت ایشان آن شجاعت را داشت که حرف حق را بگوید. در زمان ما خیلى راه بازتر است چون مردم روشن ترند. این, وظیفه حتمى علماست که روشنگرى کنند. علما نباید عوام زده باشند که هر رسم و شیوه اى را که در جامعه متداول مى شود دنباله روى یا تإیید کنند. در مقام اظهار حق نباید از ناراحت شدن بعضى ها واهمه داشت. همه علما باید بگویند, نویسنده ها, صدا و سیما, همه باید به وظیفه خود عمل کنند و الا آینده روز به روز بدتر مى شود. در اواخر رژیم گذشته و در زمان اوج گیرى نهضت, محافل مذهبى ما صورت بهترى داشت. یادم هست که در منبرها چون نمى توانستند مسایل مربوط به حکومت و رژیم را صریحا بگویند, همین مباحث را از طریق تحلیل قیام اباعبدالله(ع) و اهداف آن بیان مى کردند, ولى حالا که جاى پرداختن عمیق به این مسایل است باز رها شده و به جاى اولمان بازگشته ایم. اگر مراسمى یا کارى به نام دین مى خواهد صورت بگیرد باید بر طبق شرع باشد. کار ثواب کارى نیست که آدم به دلخواه خودش ابداع کند. باید ببیند که دلیل شرعى دارد یا ندارد. با اصول و ارزشها و اهداف دینى مى سازد یا نه. اما این کار را هر کسى باید انجام بدهد؟ باز همان علما باید انجام بدهند. باید شیوه ها و سبکهاى عزادارى را و محتواى رایج آنها را بررسى کنند, ببینند بدعتها از کجا مىآید, به چه منظورى است, چه اثرى در جامعه مى گذارد و اگر خداى نخواسته انحرافى دارد آن را اصلاح کنند. مخصوصا برنامه هایى که از صدا و سیماى جمهورى اسلامى پخش مى شود باید خیلى مورد دقت باشد, و مجالس و افرادى که از آنها برنامه تهیه و پخش مى شود کاملا شناسایى شده و افکار و اعمالشان سالم باشد.

پیام زن: مجددا از این فرصت ارزشمندى که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارى مى کنیم.