شرحى بر آیه تطهیر
آیه تطهیر به صریح ترین وجه و با تإکیدهاى فراوان بر طهارت اهل بیت(ع) از جمله زهراى مرضیه(س) گواهى مى دهد و روایات بسیارى نیز بر طهارت و عصمت اهل بیت(ع) شهادت مى دهد.
در میان آیاتى که شخصیت والا و الهى اهل بیت علیهم السلام, از جمله حضرت صدیقه طاهره(س) را به امت اسلامى معرفى مى کند, آیه تطهیر جایگاه ویژه و بسیار قابل توجهى دارد. طهارت روحى به معناى خاص آن که چیزى جز مقام عصمت نیست محور اساسى در آیه شریفه است, و این خود مسإله اى بسیار اساسى در معرفى اهل بیت(ع) بویژه حضرت فاطمه(س) مى باشد و ملاک مهمى در مرزبندیهاى کلامى و اعتقادى. این است که به گونه اى مستقل موضوع مقاله قرار گرفت. در این مقاله نخست با مفردات و این اجزإ آیه آشنا مى شویم و آنگاه به مباحث کلى تر آن پرداخته مى شود.
((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا))
خدا فقط مى خواهد از شما اهل بیت رجس و پلیدى را ببرد و شما را به بهترین وجه پاک گرداند.
احزاب, آیه 33
آشنایى با مفهوم آیه
اولین کلمه آیه, لفظ ((انما)) است که از حرفهاى حصر مى باشد و چون به ((یریدالله لیذهب)) برمى گردد مى رساند که متعلق اراده خدا, فقط ((از میان بردن رجس)) و ((تطهیر)) مى باشد و تطهیر هم بیان دیگرى از همان ((از بین بردن رجس)) است. و اما در آیه, یک حصر دیگر هم هست زیرا بنا بر آیه, اراده خدا به تطهیر مطلق افراد تعلق نگرفته بلکه فرموده است:
((لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم))
پس معلوم مى شود که اراده خدا در این آیه فقط بر تطهیر افرادى است که ضمیر ((کم)) ناظر بر آنان است و لفظ ((اهل البیت))(1) بیانگر آن مى باشد.
بنابراین آیه بر دو حصر دلالت دارد:
اول: حصر اراده حق تعالى بر بردن رجس و پلیدى
دوم: حصر اراده تطهیر نسبت به اهل بیت.
دومین لفظ قابل بحث, لفظ ((یرید الله)) به معناى ((خدا مى خواهد)) است. اراده خداوند تعالى در آیات و روایات به دو معنا آمده است:
1ـ اراده بدون قید و شرط حق تعالى که بدون شک واقع شدنى است و هیچ مانعى براى آن تصور ندارد. این همان اراده تکوینى خداوند است. چنان که مى فرماید: ((ان الله یفعل ما یرید))(2) خداوند آنچه بخواهد, انجام مى دهد.
((انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون))(3)
امر خدا هرگاه چیزى را اراده کند تنها این است که بدان بگوید: باش (آن هم بدون احتیاج به لفظ) پس مى شود.
((اذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد له))(4)
هرگاه خدا نسبت به قومى اراده سوئى کند, هیچ برگرداننده اى براى آن نیست.
2ـ اراده تشریعى که همان رضایت حق تعالى است و با امر و نهى بیان مى شود. اگر چیزى را براى بنده پسندیده و صدور آن را از بنده اراده کند, بدان امر مى نماید و اگر چیزى را براى بنده نپسندد و صدور آن را نخواهد, از آن نهى مى کند و در هر دو صورت امر و نهى, بنده قدرت اطاعت یا سرپیچى دارد; گاهى اطاعت کرده و اراده حق تعالى را محقق مى سازد و گاهى عصیان کرده و بر خلاف اراده حق تعالى عمل مى کند.
بنابراین فرق اراده تشریعى و تکوینى در این است که:
اول ـ اراده تکوینى بدون قید و شرط است و بدون شک محقق شدنى است.
دوم ـ اراده تکوینى به فعل خود حق تعالى تعلق مى گیرد ولى اراده تشریعى مربوط به فعل بنده است.
پرسش این است که در آیه بالا اراده به کدام معنا است؟ اگر آن را به معناى اراده تشریعى بگیریم, صحیح نیست زیرا:
1ـ گفتیم که اراده تشریعى به فعل بنده تعلق مى گیرد در حالى که در اینجا متعلق اراده, فعل حق تعالى است (یریدالله لیذهب ... و یطهر ...).
2ـ اراده تشریعى بر تطهیر بندگان, یک اراده عمومى است و هیچ اختصاصى به ((اهل بیت)) ندارد. خداوند پس از تشریع وضو, غسل و تیمم مى فرماید:
((ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم))(5).
خداوند نمى خواهد شما را به زحمت اندازد و لکن مى خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمتش را بر شما تمام کند.
بنابراین اراده تشریعى خدا بر تطهیر بندگان, از راه امتثال اوامر و ترک نواهى, یک اراده عمومى است و اختصاص به گروهى ندارد در حالى که اراده مطرح شده در این آیه, یک اراده اختصاصى است.
بعضى از مفسران عامه, اراده مطرح شده در این آیه را اراده اى تشریعى دانسته اند و آن را چنین توجیه کرده اند:
اراده اذهاب رجس و تطهیر در این آیه مختص به همسران رسول خداست که در آیات قبل و بعد مورد خطاب هستند و معناى آیه چنین است:
اگر خداوند شما همسران پیامبر را مورد توجه خاص قرار داده و تکالیف شما را سنگین کرده و وعده پاداش دو برابر و وعید کیفر دو برابر داده است, همه و همه براى آن است که خداوند مى خواهد شما اهل بیت پیامبر را پاک گرداند.
در جواب باید گفت بر این تفسیر چند اشکال وارد است:
1ـ این تفسیر بر این مبناست که این آیه و آیات قبل و بعدش یکجا نازل شده و بر یک سیاق مى باشد ولى سیاق این آیه با آیات قبل و بعد فرق مى کند و از دقت در آن معلوم مى گردد که یا این آیه با آیات قبل و بعد نازل نشده بلکه در واقعه دیگرى نازل شده است, چنان که روایات شإن نزول موید آن است, و بعد از آن جمعآورندگان قرآن آن را با آیات مربوط به همسران یک سیاق دانسته و آن آیه را در اینجا قرار داده اند و یا اگر در بین این آیات نازل شده, این آیه یک جمله معترضه است و مطلبى جداگانه را مطرح کرده و مطلب آن با آیات قبل و بعد رابطه اى ندارد و مشابه آن در قرآن فراوان است.
وجه اول متفاوت بودن سیاق و فضاى این آیه با آیات دیگر, از نظر مخاطب است. در آیات قبل و بعد از این آیه مخاطب همسران رسول خدایند که از آنها با ضمیر ((کن)), ((تن)) و دیگر ضمایر مربوط به ((جمع مونث)) تعبیر شده است. در صورتى که از مخاطب در این آیه با ضمیر ((کم)) که مربوط به ((جمع مذکر)) است, تعبیر شده و معلوم مى شود که مرجع این دو ضمیر متفاوت است.
وجه دیگر, مفسرین تصریح کرده اند که مخاطب این آیات مدح شده و این آیات بیانگر شإن و عظمت آنها در نزد خداست و حال آنکه سیاق آیات قبل و بعد, نه تنها مدح نیست بلکه نکوهش است بخصوص با توجه به شإن نزول آنها.
اما وجه سوم اینکه در آیات قبل و بعد, سخن از ((بیوت)) است و حال آنکه در این آیه سخن از ((بیت)) است.
شإن نزول آیات قبل و بعد
همه مفسران اتفاق نظر دارند که بعد از یکى از جنگها, وقتى پیامبر(ص) با غنیمت برگشت, همسران آن جناب انتظار داشتند که رسول خدا(ص) مقدارى از آن غنایم را در جهت بهبود زندگى آنان هزینه کند, ولى دیدند رسول خدا(ص) خواسته آنان را اجابت نکرد. آنان خشمگین شدند و به آن حضرت اعتراض کردند که گمان کرده اى اگر ما را طلاق دهى, دیگر همسر مناسبى براى ما پیدا نمى شود؟!
خداى متعال از این سخن آنان در خشم شد و پیامبر(ص) را دستور داد از آنان کناره گیرى کند تا براى طلاق آماده گردند. آنگاه این آیات نازل شد و آنان را بین انتخاب زندگى پیامبر(ص) با سختیهایش یا گرفتن طلاق مخیر کرد.(6)
لحن خود آیات نیز حاکى از توبیخ و مذمت است و وعده هایى هم که به آنان داده شده, همه مشروط است; در حالى که لحن آیه تطهیر مدح است و در آن هیچ قید و شرطى دیده نمى شود.
و اما دلالت آیه تطهیر بر مدح خیلى واضح و آشکار است زیرا:
اولا: از بین همه مردم اراده خدا بر تطهیر آنها تعلق گرفته که نشان از اعتناى خاص خدا به آنها دارد.
ثانیا: فرموده است: خداوند مى خواهد پلیدى را از شما دور گرداند و این خیلى بلندتر از آن است که بگوید خداوند مى خواهد شما را از پلیدى دور گرداند. در مورد اول, ساحت آنها آنقدر مقدس و متعالى فرض شده است که خداوند خود مدافع آن تقدس گشته و نمى گذارد رجس و پلیدى بدان نزدیک گردد. مشابه این تعبیر و عنایت خاص در سوره یوسف نسبت به آن جناب نیز مطرح شده و علت آن عنایت نیز بیان شده است:
((کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشإ انه من عبادنا المخلصین))(7)
اینچنین (با یوسف عمل کردیم) تا سوء و فحشا را از او بگردانیم زیرا او از بندگان مخلص ما بود.
از مقایسه این دو آیه معلوم مى گردد در اینجا نیز خداوند اهل بیت(ع) را به خاطر مخلص بودنشان مورد عنایت قرار داده و هر نوع پلیدى را از ساحت آنان دور ساخته است.
ثالثا: با آوردن لفظ اهل بیت که بدل از ضمیر ((کم)) است این اراده را به آنها اختصاص داده که خود مفید مدح است بخصوص با توجه با حصر اول آیه.
رابعا: از میان بردن رجس را با ((یطهرکم)) تإکید کرده و با اینکه خود زدودن پلیدى, مساوى با تطهیر است ولى تطهیر را هم جداگانه آورده تا نشان از آراستگى آنها به جمیع فضایل نیز باشد.
خامسا: ((یطهرکم)) را با مصدر ((تطهیرا)) تإکید کرده است. و آن مصدر را هم نکره آورده تا بیان کند که عمق و ژرفاى این تطهیر را غیر از خدا نمى داند.
اینها بعضى از وجوه مدح در این آیه است و با توجه به وجوه ذم در آیات قبل و بعد معلوم مى گردد که آنها با هم نازل نشده اند و یک سیاق نیستند تا اراده مطرح شده در این آیه, اراده اى تشریعى باشد.
ممکن است که اراده را تشریعى دانسته و مخاطب آیه را همسران رسول خدا(ص) و خود آن جناب بدانیم و تغییر سیاق را با توجه به شخص رسول خدا توجیه کنیم. در این صورت نیز اشکال این است که گرچه رسول خدا(ص) در تشدید تکلیف شریک بوده, ولى وعده هاى این آیه و آیات قبل نسبت به آن جناب جور در نمىآید زیرا عصمت آن جناب به تإیید و موهبت الهى بوده نه اکتسابى و در اثر عمل به اوامر و ترک نواهى. و صحیح نیست که خداوند به پیامبرش بفرماید:
((ما تکالیف تو و همسرانت را سنگین کردیم تا اجرتان را مضاعف کنیم و پاکتان گردانیم))
زیرا بنا بر این بیان, تشدید تکلیف و مضاعف شدن اجر مقدمه تطهیر و به دست آوردن عصمت مى باشد و حال آنکه عصمت آن جناب مقدم بر اینها و موهبت الهى بوده است.
بنابراین اراده در این آیه به معناى اراده تکوینى است(8) و آیه دلالت بر عصمت مخاطبانش دارد.
در تفسیر آیه به لفظ ((رجس)) رسیدیم. رجس به معناى پلیدى است; اعم از پلیدیهاى معنوى مثل کفر, شرک و ریا و اخلاق رذیله, و پلیدیهاى مادى مانند پلیدى سگ و خوک که مورد تنفر هستند با پلیدى خمر و قمار و کارهاى پلید. ((الف)) و ((لام)) در کلمه ((الرجس)) ((الف)) و ((لام)) ((جنس)) بوده و همه پلیدیها را شامل مى شود. و مراد از تطهیر بعد از از میان بردن رجس به معناى مزین ساختن آنها به تمامى پاکیها و طهارتهاست و معناى ((اذهاب رجس)) و ((تطهیر)), چیزى جز عصمت نیست.
پس معناى آیه این مى شود که خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت, یعنى عصمت اختصاص دهد; به این صورت که اعتقاد باطل و ثمره آن, یعنى عمل زشت و اثر آن را از شما ببرد و شما را به عصمتى بیاراید که اثرى از اعتقاد باطل و گناه در دلهاى شما باقى نگذارد.
معناى بیت
یک لفظ دیگر در آیه هست که قابل بحث مى باشد و آن لفظ ((بیت)) است. در بیان منظور از بیت سه احتمال داده اند:
1ـ منظور از بیت, بیت مسکونى مى باشد. این قول را بسیارى از عالمان اهل سنت اتخاذ کرده اند و بنا بر آن مراد از ((اهل بیت)) را اهل خانه رسول خدا(ص) از جمله همسرانش دانسته اند ولى بر این احتمال چند اشکال وارد است:
اول ـ اگر منظور منزل مسکونى آن جناب و همسرانش بود, باید با لفظ جمع مىآمد. همچنان که در آیات قبل و بعد از این آیه با لفظ ((بیوتکن)) به آنها اشاره شده است.
در رد این اشکال بعضى از علماى عامه گفته اند, گرچه این خانه ها به اعتبار همسران ((بیوت)) است ولى چون همه آنها خانه رسول خداست پس اطلاق لفظ مفرد بر آنها صحیح است. ولى این حرف با سیاق قرآن سازگار نیست, زیرا در قرآن بر این خانه ها به اعتبار ساکنانش, یعنى همسران رسول خدا و هم به اعتبار صاحبشان, یعنى شخص رسول خدا, لفظ جمع اطلاق شده است. در آیات قبل و بعد از آیه تطهیر بر این خانه ها به اعتبار ساکنانشان لفظ ((بیوت)) اطلاق گردیده و در آیه 53 همین سوره نیز بر این خانه ها به اعتبار صاحبشان لفظ ((بیوت)) اطلاق شده است:
((یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبى الا ان یوذن لکم))
اى مومنان به خانه هاى رسول خدا وارد نشوید مگر اینکه به شما اذن داده شود.
دوم ـ اگر منظور از ((بیت)), خانه مسکونى رسول خدا(ص) باشد, بنابراین اهل آن عبارتند از: همسران, فرزندان, غلامان و کنیزان که در آن خانه ساکنند و اینکه عالمان اهل سنت که ((بیت)) را به معناى خانه مسکونى گرفته اند, اهل آن را فرزندان و همسران مى دانند و غلامان و کنیزان را جزء اهل نمى شمرند, رإى و نظر آنان است و حجت شرعى و دینى نیست و نمى توان بدان ملتزم شد. جالب است که زید بن ارقم, همسران رسول خدا(ص) را در زمره اهل بیت نمى داند و استدلالش این است که همسر فرد جزء اهل بیت او نیست زیرا چه بسا طلاق بگیرد و از آن خانه برود و با دیگرى ازدواج کند ولى فرزندان جزء اهل بیت هستند چون رابطه آنان همیشگى است. صاحب تفسیر روح المعانى بعد از نقل نظریه او مى گوید:
((و لا یلزمنا ان ندین الله برإیه))(9)
ما مجبور نیستیم در پیشگاه الهى به رإى او معتقد و پایبند باشیم.
سوم ـ بنا بر آنچه گذشت اهل بیت معصوم هستند و حال آنکه هیچ کدام از همسران رسول خدا معصوم نبوده و ادعاى عصمت نکرده اند و کسى نیز مدعى معصوم بودن آنها نشده است.
2ـ منظور از ((بیت)), بیت نسب و خاندان است. در این صورت نیز اهل بیت, همه بنى هاشم خواهند بود و حال آنکه بنى هاشم داراى مومن و کافر بوده اند و خداوند نسبت به کافر اعتنایى ندارد که چنین آیه مدحآمیزى را در باره اش نازل کند.
بعضى نیز به ملاحظه مدح آیه, آن را مختص به مومنان بنى هاشم یا آل على و عقیل و جعفر و عباس دانسته اند که این هم جز تفسیر به رإى نبوده و نمى توان آن را پذیرفت; علاوه اینکه این افراد معصوم هم نبوده اند.
3ـ منظور از بیت, بیت ((رسالت)) است و اهل این بیت بنا بر بیان خود پیامبر عبارتند از: شخص ایشان, على بن ابى طالب, فاطمه زهرا, امام حسن و امام حسین علیهم السلام. البته این بزرگواران اعضایى هستند که در آن زمان حیات داشته اند و بقیه امامان معصوم علیهم السلام نیز از اهل این ((بیت)) هستند که در آن زمان متولد نشده بودند. این بزرگواران هستند که اراده خدا بر طهارت ظاهرى و باطنى آنها قرار گرفته و به عنایت حق تعالى از مقام متعالى عصمت برخوردارند. اینها اعضاى بیت نبوت و رسالت هستند که خداوند آنان را برگزیده, از پلیدیها پاکیزه ساخته و به فضایل آراسته تا رسالت, امامت و هدایت جامعه را بر عهده آنان بگذارد. اینها همگى از رسول خدایند و رسول خدا از آنهاست. رسول خدا(ص) در مورد آن بزرگواران فرمود:
((اللهم انهم منى و انا منهم))(10)
خدایا اینان از من هستند و من از اینان هستم.
و در مورد تک تک آن بزرگواران نیز مکرر تصریح کرده که آنان از اویند و او از آنان است.(11) آیه مباهله خود برترین دلیل بر اتصال و پیوند ناگسستنى این بزرگواران دارد. وقتى مسیحیان نجران خدمت رسول خدا(ص) رسیدند و پیامبر آنان را با دلایل روشن و آشکار به دین اسلام دعوت کرد, آنان نپذیرفتند و پیامبر(ص) به امر خدا آنان را به مباهله دعوت کرد و فرمود:
((تعالوا ندع ابنإنا و ابنإکم و نسإنا و نسإکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله على الکاذبین))(12)
بیایید فرزندان, زنان و خودمان را بخوانیم, سپس مباهله کرده و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بنا بر این آیه, هر کدام از دو طرف مباهله باید با اهل بیت خود, یعنى خودش, زنانش و فرزندانش براى مباهله حاضر مى شد و به گفته همه مفسران, مورخان و عالمان اسلامى, رسول خدا(ص) جز دخترش فاطمه(س), فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) و پسرعم و دامادش على بن ابى طالب(ع) را با خود نبرد; پس معلوم مى شود مصداق ((نفس رسول خدا(ص))) على علیه السلام و مصداق ((نسإنا)) فقط فاطمه(س) و مصداق ((ابنإنا)) فقط حسنین علیهماالسلام بودند و کسى دیگر را شایستگى داخل شدن در این عناوین نبود تا رسول خدا(ص) او را هم با خود ببرد و اینها اهل بیت نبوت و شریک در رسالت بودند.(13)
با اینکه همه مفسران اتفاق نظر دارند که فقط این پنج بزرگوار در مباهله شرکت داشته اند ولى بعضى مى گویند که پیامبر(ص) آنها را از باب نمونه برد و گرنه آنها تنها مصادیق ((انفس, ابنإ و نسإ)) نبودند و بردن آنها علامت بر فضیلت آنها نیست! گرچه علامت صداقت رسول خدا و ایمان او بر حقانیت دعوتش مى باشد.
علامه طباطبایى در رد این ادعاها تإکید دارد که پیامبر(ص) به امر خدا موظف شد به آنها اعلام کند که هر یک از دو طرف, دیگرى را نفرین کنند و لعن را در صورت دروغگو بودن بر آنها قرار دهند: ((فنجعل لعنه الله على الکاذبین)). این ((کاذبین)) مطلق نبوده بلکه با ((الف)) و ((لام)) عهد مشخص شده اند, یعنى بر کسانى که در مورد رسالت حضرت عیسى(ع) و الوهیت ایشان و رسالت پیامبر اسلام(ص) دروغگو هستند. نصارا و مسیحیان ((نجران)) همگى از مرد, زن و فرزند مدعى بودند که عیسى خدا, پسر خدا و یا یکى از سه خداست و رسالت پیامبر اسلام(ص) را منکر بودند. آنها یا در این ادعا صادق بودند و یا کاذب. و در صورت کاذب بودن, اطلاق لفظ ((الکاذبین)) بر آنها صحیح بود چون همگى ادعاى دروغى داشتند و اما در طرف رسول خدا, اگر فقط رسول خدا را صاحب دعوت و ادعا بدانیم, اطلاق لفظ ((الکاذبین)) بر آن حضرت به تنهایى صحیح نمى باشد و این مورد هم از مواردى نیست که بتوان از یک فرد با لفظ جمع تعبیر کرد چون چنین تعبیرى فقط در جایى صحیح است که آن مطلب براى دیگران هم اتفاق افتادنش ممکن باشد, ولى مباهله با مسیحیان نجران فقط یک واقعه شخصى و اختصاصى است.(14) بنابراین باید در طرف رسول خدا(ص) هم, اطلاق لفظ جمع ((الکاذبین)) محل و امکان داشته باشد, و آن فقط در صورتى است که همراهان آن جناب نیز در دعوت و ادعا شریک باشند; و اینکه رسول خدا(ص) فقط یک مرد, یک زن و دو پسر همراه خود آورد, دلیل بر آن است که از باب نمونه نبوده است زیرا اگر این افراد خصوصیتى نداشتند و آوردن آنها فقط از باب نمونه بوده, باید پیامبر سه زن, دو مرد و سه پسر همراه مىآورد تا دستور ((ندع ابنإنا, نسإنا و انفسنا)) را امتثال کرده و از هر کدام, اقل افراد یعنى سه نفر را آورده باشد. پس این بزرگواران خصوصیت داشته و تنها مصادیق ((ابنإ, نسإ و انفس)) بوده اند و غیر از آنان کسى دیگر که مصداق اینها باشد, وجود نداشته و گرنه پیامبر(ص) آنها را هم با خود مىآورد.
البته لازم به ذکر است که شرکت این بزرگواران در رسالت, مساوى با شرکت در نبوت نیست, بلکه آنان در شوون رسالت یعنى در تبلیغ ابتدایى که از شوون نبوت و رسالت است, به امر خدا شریک بوده اند.(15)
در تبلیغ ابتدایى سوره برائت نیز پیامبر مإمور شد که خودش یا شخصى از خودش این وظیفه را انجام دهد و پیامبر(ص), امام على(ع) را براى انجام این وظیفه فرستاد و او را از ((خود)) معرفى کرد. ((انت او رجل منک))(16) چنانچه در روایات دیگر نیز اصحاب کسإ را از خود و خود را از آنان معرفى فرمود. بنابراین, منظور از ((بیت)) در آیه, ((بیت رسالت و نبوت)) است که شریک در رسالت هستند و باید اعضاى آن مثل خود آن حضرت معصوم باشند و مفاد آیه تطهیر, تصریح بر عصمت آنان است.
بررسى نظریه هاى دیگر
تا اینجا با تفسیر آیه معلوم شد که خداوند مى خواهد تصریح کند که اراده مستمر و همیشگى او بر عصمت, طهارت و پاکى اهل بیت رسالت قرار گرفته است و اما اینکه منظور از ((اهل بیت)) چه کسانى هستند؟, گفتیم که این ((بیت)) فقط ((بیت نبوت و رسالت)) است نه ((بیت مسکونى)) یا ((بیت نسب و خویشى)) و اهل این بیت هم, بنا بر بیان خود رسول خدا فقط پنج نفر هستند: شخص پیامبر, امام على, فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین, صلوات الله علیهم اجمعین.
بعضى از علماى اهل سنت در بیان مصادیق اهل بیت, نظریه هاى دیگرى دارند که همگى تفسیر به رإى و باطل بوده و به هیچ بیانى از رسول خدا مستند نیست, بلکه با مدلول آیه و بیانات صریح رسول خدا(ص) نیز منافات دارد که به بررسى آنها مى پردازیم:
گفته نخست:
منظور از اهل بیت, همسران آن جناب است. طبرى این نظریه را فقط به ((عکرمه)) نسبت مى دهد و نقل شده که او در کوچه هاى مدینه فریاد مى زد که آیه تطهیر فقط در شإن ازواج رسول خداست(17) و هر کس بخواهد در این مورد با او مباله مى کنم!(18)
اشکالهاى نظریه فوق عبارتند از:
1ـ قائل این نظریه ـ عکرمه ـ فردى است که علماى رجال بر دشمنى او با امام على(ع) و خاندان رسول خدا(ص) و محبت و موالات او با دشمنان اهل بیت تإکید و تصریح دارند و معترفند که او احادیثى در رد فضایل اهل بیت و اثبات فضیلت براى دیگران جعل مى کرد و به ابن عباس نسبت مى داد و ... .(19)
2ـ تنها دلیل این نظریه سیاق آیاتى است که آیه تطهیر در بین آنها واقع شده است, چون مخاطب آن آیات, همسران رسول خدا(ص) هستند. از این رو آیه را نیز مربوط به آنها شمرده اند, در حالى که سیاق این آیه با آیات قبل و بعد فرق دارد ـ که قبلا شرح آن گذشت ـ و هیچ دلیلى نداریم که این آیه به همراه آن آیات نازل شده است بلکه روایات شإن نزول, همگى دلالت دارند که این آیه در واقعه دیگرى نازل شده است.
3ـ آیه تطهیر دلالت صریح بر عصمت اهل بیت(ع) داشت در حالى که همسران آن جناب(ص) معصوم نبوده اند.
4ـ قائل این نظریه, در بیان مصادیق اهل بیت نظر خودش را گفته و هیچ نقلى از رسول خدا(ص) که مبین, معلم و مفسر قرآن است, بر تإیید نظر خود ارائه نمى دهد و کلامش جز تفسیر به رإى نیست.
گفته دوم:
منظور همسران آن جناب و اصحاب کسإ هستند. این قول براى شمول همسران به سیاق آیه, و نسبت به شمول اصحاب کسإ به روایات استناد کرده و به جمع بین روایات و سیاق آیه اقدام کرده اند. و اما اشکالهاى این نظریه:
1ـ دلیل آنها بر شمول همسران تنها سیاق آیه است که در مورد بطلان آن توضیح دادیم.
2ـ آیه تطهیر دلالت بر انحصار تطهیر در اهل بیت دارد و روایات هم انحصار مصادیق اهل بیت را در اصحاب کسإ به وضوح بیان مى کند و این نظریه مخالف مدلول آیه و روایات است و مردود مى باشد.
3ـ این هم یک نظریه و تفسیر به رإى بوده و هیچ نقل محکمى آن را تإیید نمى نماید بلکه مخالف ادله قطعى نقلى است.
4ـ اهل بیت(ع) معصوم هستند و حال آنکه همسران رسول خدا معصوم نیستند.
گفته سوم:
منظور از اهل بیت, خویشان رسول خدا(ص) است و آنها را آل على, آل جعفر, آل عقیل و آل عباس شمرده اند. قائلان این نظریه, ((بیت)) را ((بیت نسب)) دانسته اند و چون اینان در حکم حرمت صدقه داخل هستند, از آن رو اینان را مصادیق اهل بیت شمرده اند. اشکالهاى این نظریه نیز عبارتست از:
1ـ این تفسیر به رإى و نظریه شخصى است و نباید در دین خدا به نظریه اشخاص پاىبند شد بلکه فقط نظر معصوم حجت است.
2ـ اینکه صدقه بر آنان حرام است و از خویشاوندان رسول خدایند, دلیل نمى شود که از زمره اهل بیتى هستند که خداوند طهارت صد در صد آنها را اراده کرده است. ((اهل بیت)) در این آیه افراد خاصى هستند که فقط پیامبر(ص) مى تواند آنان را معین کند.
3ـ همه افراد فوق معصوم نیستند و حال آنکه ((اهل بیت)) معصوم هستند.
تبیین رسول خدا(ص)
رسول خدا معلم, مبین و مفسر قرآن است و مجملات آن را تبیین مى کند. تا اینجا بیان شد که آیه تطهیر دلالت بر عظمت, عصمت و طهارت اهل بیت دارد ولى مصداقهاى آن در قرآن مشخص نشده و بیان آن فقط به عهده رسول خداست و هر نظریه اى غیر از آن, تفسیر به رإى و باطل است. بنا به روایات بسیارى که به گفته صاحب روح المعانى از شماره بیرونند(20), این آیه در شإن اصحاب کسإ نازل شده است. روایات وارده ذیل آیه تطهیر بر چند مطلب دلالت دارند:
1ـ شإن نزول, بسیارى از این روایات دلالت دارد که آیه تطهیر جداگانه نازل شده است. این روایات که بیشترشان از ام سلمه, همسر رسول خدا(ص), نقل شده, دلالت دارد که نزول آیه تطهیر با آیات مربوط به همسران نبوده و هیچ ربطى به همسران آن جناب ندارد. نمونه این روایات:
ام سلمه گوید: رسول خدا(ص) به خانه من آمد و فرمود: به هیچ کس اجازه داخل شدن مده. پس از کمى فاطمه(س) آمد و من به خود اجازه ندادم او را از دیدار پدرش مانع شوم. پس از ایشان, حسن و حسین(علیهماالسلام) آمدند و راضى نشدم مانع ورود آنها بر جد و مادرشان شوم. پس از آنان على(ع) آمد و باز هم نتوانستم و راضى نشدم مانع ایشان گردم. پس آنان نزد پیامبر(ص) بر روى زیراندازى که آنجا بود, نشستند و پیامبر آنان را با رواندازى که نزدش بود پوشاند و فرمود:
((هولإ اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا))
(خدایا) اینان اهل بیت من هستند, پس رجس و پلیدى را از آنان دور کن و آنان را پاکیزه گردان.
آن گاه این آیه نازل شد.(21)
2ـ پیامبر به طور عملى و صریح انحصار اهل بیت در اصحاب کسإ را نشان داده است و در همه روایتها این مطلب به گونه اى بیان شده است; از جمله:
((غطى علیهم عبإه او قطیفه ثم قال: اللهم هولإ اهل بیتى ...))(22)
آنان را با عبا یا پارچه اى پوشاند. سپس فرمود: خدایا اینان اهل بیت من هستند .. . .
((القى علیهم کسإ له ثم قال: اللهم هولإ اهل بیتى ...))(23)
پوششى بر روى آن جمع انداخت. سپس فرمود: خدایا اینان اهل بیت من هستند ... .
((لفع علیهم بثوبه و قال ...))(24)
با لباسش آنان را پوشاند و فرمود: ... .
((جلل علیهم کسإ خیبریا فقال: ...))(25)
با کسایى خیبرى روى آنان را پوشاند و فرمود: ... .
((مد یده الى کسإ کان على المنامه فمده و بسطه و اجلسهم علیه ثم اخذ باطراف الکسإ الاربعه بشماله فضمه فوق روسهم و اومإ بیده الیمنى الى ربه فقال: ...))(26)
کسایى را که روى رختخواب بود برداشت و پهن کرد و آنان را بر روى آن نشاند. آن گاه چهار طرف کسإ را با دست چپش بالاى سرشان جمع کرد; (به طورى که همه آنان درون محفظه کسإ بودند) و دست راستش را متضرعانه به سوى خداوند بلند کرد و فرمود: ... .
((دعا حسنا و حسینا و فاطمه فاجلسهم بین یدیه و دعا علیا فاجلسه خلفه فتجلل هو و هم بالکسإ ثم قال: ...))(27)
حسن وحسین و فاطمه را خواند و پیش روى خود نشاند و على را خواند و پشت سر خود نشاند و با روپوشى خودش و آنان را پوشاند و فرمود: ... .
این مضمون با عبارات مختلف در تمام روایات مربوط به آیه تطهیر آمده است و هدف پیامبر از پوشاندن آنان زیر کسإ و مانند آن چیزى جز ابلاغ عملى انحصار مصادیق اهل بیت در این بزرگواران نبوده است.
3ـ بنا بر روایات مربوط به این آیه, رسول خدا به صراحت دیگران را از داخل شدن زیر کسإ منع کرده و بر انحصار اصحاب کسإ در همان پنج نفر تصریح کرده است. اینکه علماى اهل سنت بر سیاق آیات استدلال کرده اند و بنا بر آن شمول ازواج را قطعى شمرده اند, مطلبى است که از پیش خود گفته اند و گرنه در روایات از چنین سیاقى اثرى نیست; و حتى خود همسران رسول خدا شمول آیه نسبت به خود را با توجه به عمل رسول خدا منتفى شمرده و از وى متعجبانه مى پرسیدند که آیا آنان داخل در اهل بیت نیستند؟ به نمونه هاى این روایات توجه فرمایید:
ام سلمه گوید: به رسول خدا عرض کردم: ((انا یا رسول الله الست من اهل البیت؟ قال: انک الى خیر انت من ازواج النبى))(28)
اى رسول خدا, آیا من از اهل بیت نیستم؟ حضرت فرمود[ :نه] تو از همسران پیامبر و بر خیر هستى.
پیامبر در این روایت با تصریح بر اینکه ام سلمه از ((ازواج النبى)) هست, داخل بودن او را در اهل بیت نفى مى کند.
در روایتى دیگر ام سلمه گوید:
((فقلت: یا رسول الله و انا؟ قالت: فوالله ما انعم و قال: انک الى خیر))(29)
من عرض کردم: یا رسول خدا و من؟ ام سلمه گوید: به خدا قسم جواب مثبت نداد و فرمود: تو بر خیر هستى.
بنا بر نقلى دیگر گوید: ((جئت لادخل معهم فقال: مکانک, انک على خیر.))(30)
آمدم که زیر کسإ وارد شوم و با آنان باشم که فرمود: بر جاى خود باش, تو بر خیر هستى.
قالت ام سلمه: یا رسول الله ما انا من اهل البیت؟ قال: انک الى خیر و هولإ اهل بیتى))(31)
ام سلمه عرض کرد: اى رسول خدا من از اهل بیت نیستم؟ حضرت فرمود: اینان اهل بیت من هستند و تو به سوى خیر هستى.
عایشه گوید: پیامبر على, فاطمه, حسن و حسین را با عبا پوشاند و فرمود: خدایا اینان اهل بیت من هستند ...
من رفتم که سرم را زیر عبا ببرم ولى رسول خدا مانع شد. من گفتم: اى رسول خدا! مگر من از اهل شما نیستم؟ فرمود: (على خیر) بر خیرى.(32)
در روایت دیگرى ام سلمه گوید: ((فرفعت الکسإ لادخل معهم فجذبه من یدى فقلت: و انا معکم یا رسول الله؟ فقال: انک من ازواج النبى على خیر))(33)
من طرف کسإ را بلند کردم که داخل شوم, ولى رسول خدا آن را با قوت از دست من گرفت. عرض کردم: و من با شما نیستم؟ فرمود: تو از همسران رسول خدا و بر خیر هستى.
ام سلمه گوید: ((روزى رسول خدا در خانه من بود که خادم اطلاع داد على و فاطمه دم در هستند. رسول خدا به من فرمود: ((قومى فتنحى عن اهل بیتى)) برخیز و از اهل من کناره بگیر. من برخاستم و به گوشه اى از خانه رفتم. پس على, فاطمه و حسنین که دو فرزند خردسال بودند وارد شدند و ...))(34)
زینب دختر جحش, همسر رسول خدا گوید: پس از آنکه رسول خدا على, فاطمه و حسنین را زیر عبا قرار داد, برایشان دعا کرد و فرمود: ((اللهم ان لکل نبى اهلا و هولإ اهل بیتى)).
خدایا هر پیامبرى اهلى دارد و اینان اهل بیت من هستند.
پس آیه تطهیر نازل شد و من عرض کردم:
((الا ادخل معکم)) آیا در جمع شما داخل نشوم؟
رسول خدا فرمود: ((مکانک, فانک الى خیر ان شإالله تعالى))
بر جاى خود باش, تو اگر خدا بخواهد بر خیر هستى.(35)
4ـ رسول خدا علاوه بر اینکه با پیچاندن عبا در اطراف اصحاب کسإ و مانع شدن از ورود دیگران در جمع آنان, مختص بودن آیه تطهیر را نسبت به آنان نشان داد. در دعایش نیز این مطلب را به وضوح بیان کرد. ایشان چنین دعا فرمود:
((اللهم هولإ اهل بیتى فاذهب ...))
خدایا اینان اهل بیت من هستند پس ببر از آنان ...))
علامه سید ابوبکر بن شهاب الدین علوى حسینى شافعى گوید:
((اگر غیر از على, فاطمه و دو فرزند ایشان کس دیگرى در اهل بیت داخل بود و در زمان نزول متولد شده بود, باید حضرت هنگام پوشاندن آنان با عباى خودش مى فرمود: ((اللهم هولإ ((من)) اهل بیتى خدایا اینان ((از)) اهل بیت من هستند)) و حال آن که رسول خدا فرمود: ((خدایا اینان اهل بیت من هستند)) و این معنا را در آنان منحصر کرد و این انحصار هم از جانب آن حضرت نبوده, بلکه به امر خدا و وحى آسمانى بوده است.))(36)
5ـ پیامبر براى آنکه بیان خود را به همه رسانده و جایى براى شک و شبهه باقى نگذارد, علاوه بر آنکه در مواضع متعدد, اهل بیت را جمع مى کرد و آنان را با عبا یا زیرانداز یا روانداز مى پوشاند و آنان را اهل بیت خود مى خواند و برایشان دعا مى کرد و به دیگران اجازه وارد شدن در آن جمع را نمى داد, مدتى طولانى هر روز هنگام طلوع فجر یا در اوقات پنجگانه نماز, در خانه دخترش فاطمه(س) مىآمد و با صداى بلند آنان را براى نماز صدا مى زد و بعد آیه تطهیر را تلاوت مى کرد.
انس بن مالک گوید: رسول خدا هر روز که براى نماز از خانه خارج مى شد, در خانه فاطمه مىآمد و مى فرمود:
((نماز, نماز اى اهل بیت, انما یرید الله ...)).(37)
ابى الحمرإ گوید: ((در زمان رسول خدا, هشت ماه در مدینه بودم و پیامبر را مى دیدم که هنگام طلوع فجر در خانه فاطمه مىآمد و مى فرمود: الصلاه الصلاه, انما یرید الله ...))(38)
ابن عباس گوید: ((نه ماه شاهد بودم که رسول خدا وقت هر نماز, در خانه فاطمه مىآمد و مى فرمود:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته علیکم اهل البیت. انما یرید الله ... الصلاه رحمکم الله))(39)
سید ابوبکر بن شهاب الدین علوى حسینى شافعى گوید:
((با توجه به روایاتى که نقل کردیم معلوم مى شود اهل بیت فقط رسول خدا(ص), على, فاطمه و حسنین هستند و این که صاحب روح المعانى اختصاص مصادیق اهل بیت به این پنج نفر را قول شیعه شمرده, کلام بى پایه و متهورانه اى است که تعجب برانگیز مى باشد و با توجه به روایات ثبت شده در کتب علماى اهل سنت, صبح براى آدم بینا, روشن و هویدا مى گردد)).(40)
طهارت فاطمه زهرا, سلام الله علیها
آیه تطهیر به صریح ترین وجه و با تإکیدهاى فراوان بر طهارت اهل بیت از جمله زهراى مرضیه(س) گواهى مى دهد و روایات بسیارى نیز بر طهارت و عصمت اهل بیت شهادت مى دهد که همه آنها در کتب شیعه و سنى ثبت هستند, و اما دلایل خاصى ناظر به طهارت شخص زهراى مرضیه است از جمله:
پیامبر(ص) در مورد دخترش فاطمه, سلام الله علیها فرمود:
((فاطمه بضعه منى فمن اغضبها اغضبنى))(41)
فاطمه پاره تن من است, هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.
این روایت حداقل به دو وجه بر طهارت آن بزرگوار گواهى مى دهد; اول اینکه او پاره تن رسول خداست و جزئى از آن حضرت است و حکم کل در جزء هم جارى است. همان طور که خود رسول خدا معصوم و مطهر است, پاره تن ایشان هم معصوم و مطهر است.
دوم اینکه اگر کسى او را خشمگین کند, رسول خدا را خشمگین کرده است و از آنجا که رسول خدا(ص) جز براى خدا و مطابق رضاى خدا خشمگین نمى شود, پس خشم فاطمه(س) نیز فقط براى خداست پس معلوم مى شود که در فاطمه(س) چیزى جز خدا, سهیم و شریک نیست و این همان تطهیر و توحید خالص و عصمت است.
در روایت دیگرى پیامبر(ص) فرمود: ((یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک))(42)
اى فاطمه خدا براى غضب تو غضب مى کند و راضى است جایى که تو راضى باشى.
پس غضب و رضاى فاطمه(س) مساوى غضب و رضاى حق تعالى است و این یعنى همان عبودیت محض و جلوه حق تعالى شدن, یعنى مقام عصمت.
امام على(ع) با استناد به آیه تطهیر, عصمت و طهارت زهراى مرضیه را یادآورى مى نماید. وقتى خلیفه اول با زهرا(س) به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود, مصادره کرد و دعواى آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد, امام على(ع) خطاب به وى گفت:
((اگر کسى ادعا کند که[ نعوذبالله] زهرا مرتکب منکر شده است و بر ادعاى خود شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنى, کتاب خدا را تکذیب کرده اى زیرا آیه تطهیر, شهادت خدا بر طهارت زهراست.))(43)
جامعیت طهارت فاطمه(س)
1ـ طهارت نطفه که داستان آن در کتابهاى روایى آمده است. نطفه ایشان از میوه بهشتى که پاکترین غذاهاست, تکون یافت.(44)
2ـ طهارت ولادت. هنگام ولادت, پاک و پاکیزه به دنیا آمد بدون اینکه مادرش هیچ گونه خونى ببیند.(45)
3ـ طهارت از ناپاکیهاى سه گانه زنان(46)
4ـ طهارت از حدث اکبر. آن بانو با اینکه مانند پدر بزرگوار و همسر والامقامش باید به احکام عمل مى کردند ولى از قذارت و ناپاکیهاى جسمى و روحى از جمله حدث اکبر (جنابت) پاک و مطهر بودند و حق داشتند که در حال جنابت در مسجد رفت و آمد داشته باشند. رسول خدا فرمود:
((لا یحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا لرسول الله و على و فاطمه و الحسن و الحسین الا و قد بینت لکم الاسمإ ان لا تضلوا))(47)
این مسجد حلال نیست براى هیچ جنب و حائضى (که در آن اقامت کند) مگر براى رسول خدا, على, فاطمه, حسن و حسین. آگاه باشید که اسامى را براى شما بیان کردم تا اینکه گمراه نشوید.
فاطمه(س) محور ارتباط اهل بیت
آن بانوى بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کسإ بود. بنا بر حدیث کسإ که از خود آن بزرگوار نقل شده است, وقتى جبرئیل(ع) از ذات بارىتعالى مى پرسد که اصحاب کسإ کیانند؟ چنین جواب مى شنود:
((هم اهل بیت النبوه و معدن الرساله و هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها))(48)
آنان اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستند و عبارتند از: فاطمه, پدرش, همسرش و پسرانش.
امید است ان شإالله همه ما به شفاعت فاطمه زهرا(س) و پدر بزرگوارش, همسر والامقامش و پسران ارجمندش در رحمت و رضوان حق تعالى وارد گردیده و به سعادت ابدى نائل گردیم.
.1 لفظ ((اهل البیت)) یا براى ((اختصاص)) است یا نوعى ((مدح)) است و یا ((ندإ)), و در هر حال دلالت دارد که تطهیر مسإله اى است مختص به اهل بیت; یعنى کسانى که ضمیر ((کم)) بر آنان دلالت دارد.
.2 حج, آیه 14.
.3 یس, آیه 82.
.4 رعد, آیه 11.
.5 مائده, آیه 6.
.6 المیزان, ج16, ص;314 الدرالمنثور, ج5, ص195 (مشابه حدیث فوق).
.7 یوسف, آیه 24.
.8 علامه سمهودى از علماى اهل سنت گوید: بین علماى قوم اختلاف است در اینکه اراده مذکور در آیه, تکوینى است یا تشریعى؟ اکثر اشاعره آن را تکوینى گرفته اند. (احقاق الحق, ج2, ص542).
.9 روح المعانى, ج22, ص16.
.10 فضائل الخمسه فى صحاح السته, فیروزآبادى, ج1, ص266.
.11 ر.ک ائمتنا, على محمدعلى دخیل, ج1, ص22 و ;183 بحارالانوار, ج20, ص69 و ج43, ص142 و 306 و ج37, ص44 و 47.
.12 آل عمران (3), آیه 61.
.13 ر.ک المیزان ذیل آیه فوق.
.14 مثلا فقط یک نفر گفت: ((اگر به مدینه بازگردیم عزیزتر ما, ذلیل تر را (یعنى پیامبر را) از مدینه اخراج خواهد کرد.)) ولى از آنجا که تکلم به این کلام از دیگر منافقان نیز ممکن بود و یا گرچه در ظاهر نگفتند ولى در باطن قلبشان متکلم به این کلام بودند, از این رو در قرآن از گوینده با لفظ جمع تعبیر کرده است: ((یقولون لئن رجعنا ...)) (منافقون, آیه 8) ولى در جایى که مطلب اختصاصى است و اتفاق افتادن همان واقعه براى دیگرى ممکن نیست نمى توان از فرد با لفظ جمع تعبیر کرد. مثلا: ((اذ تقول للذى انعمت علیه و ...)) آن گاه که به آن که به او نعمت داده بودى (یعنى زید بن حارثه). در اینجا این سخن پیامبر(ص) به یک واقعه شخصى برمى گردد که مخاطب یک نفر معین است و نمى توان از آن با لفظ جمع تعبیر کرد. جریان مباهله نیز از همین موارد است. یک واقعه شخصى که در یک طرف رسول خدا و همراهانش بوده اند و در طرف دیگر نصاراى نجران. (المیزان, ج3, ص225).
.15 براى تفصیل بیشتر ر.ک المیزان, ج3, ص222 ـ 227 و ج9, ص168 و ج14, ص147.
.16 المیزان, ج9, ص163.
.17 جامع البیان, طبرى, ج12, ص8, دارالفکر.
.18 تفسیر القرآن العظیم, ابن کثیر, ج3, ص483, دارالمعرفه بیروت.
.19 براى آشنایى بیشتر با پرونده سیاه این فرد و رفیقش, مقاتل بن سلیمان, رجوع کنید به: الکلمه الغرإ فى تفضیل الزهرإ, سید عبدالحسین شرف الدین موسوى.
.20 روح المعانى, آلوسى بغدادى, ج22, ص14.
.21 جامع البیان, ج12, ص8. مشابه این حدیث مکرر در جوامع حدیثى سنى و شیعه آمده است.
.22 همان, ص6.
.23 همان, ص7.
.24 همان.
.25 همان.
.26 همان.
.27 همان, ص8.
.28 همان, ص7.
.29 همان, ص8.
.30 احقاق الحق, ج2, ص515, به نقل از ذخائر العقبى, ص21, طبع مصر.
.31 همان, ص519 به نقل از تلخیص المستدرک, چاپ شده در ذیل مستدرک, ج3, ص116, حیدرآباد.
.32 همان, ص524 به نقل از بحرالمناقب, موسى بلخى حنفى.
.33 همان, ص526 به نقل از اسعاف الراغبین در حاشیه نورالابصار, ص105.
.34 تفسیر القرآن العظیم, ج3, ص484.
.35 احقاق الحق, ج2, ص546 به نقل از تفسیر ثعلبى نیشابورى.
.36 همان, ص532 به نقل از رشفه الصادى من بحر فضائل بنى النبى الهادى, ص12, قاهره.
.37 درالمنثور, ج5, ص199.
.38 همان.
.39 همان.
.40 احقاق الحق, ج2, ص534 به نقل از رشفه الصادى.
.41 فضائل الخمسه, ج3, ص184ـ188.
.42 همان, ص189ـ190.
.43 احتجاج, طبرسى, ج1, ص92, اعلمى بیروت.
.44 فضائل الخمسه, ج3, ص152ـ153.
.45 همان. ص153ـ154.
.46 همان, ص153.
.47 همان, ج2, ص175.
.48 احقاق الحق, ج2, ص556.