زنان محبوس در سفارت روس
به مناسبت 6 شعبان, سالروز آزادى زنان مسلمان از سفارت روس در سال 1244ه.ق
قسمت اول

غلامرضا گلى زواره

 


 

6 شعبان 1244ه$.ق روزى بود که مردم غیرتمند تهران به رهبرى مجتهدى مجاهد به نام ((میرزا مسیح مجتهد تهرانى)) خشم مقدس خویش را علیه متجاوزان به سرزمین اسلامى و کارگزاران سفارت روس به رهبرى گریبایدوف, وزیر مختار روس, در ایران نشان دادند و در دفاع از شرف اسلامى و زنان مسلمانى که در سفارت روس اسیر شده بودند قیام نمودند و درس عبرتى به آنان دادند و جز یک نفر از افراد سفارت که جان سالم به در برد بقیه کشته شدند, هر چند جمع زیادى از مسلمانان غیرتمند نیز به شهادت رسیدند. آنچه مى خوانید بخش اول تحلیل و گزارشى از این واقعه است که اینک حدود 170 سال از آن مى گذرد. بخش بعدى آن را در شماره بعد ملاحظه خواهید کرد.

شعله هاى شرارت
افکار و عقاید و سنتهاى مردم ایران در اوایل قاجاریه, ادامه وضع اجتماعى عصر صفویه بود. اغلب مردم از مذهب تشیع پیروى کرده و در انجام امور شرعى و احکام عبادى, تابع دستورات مجتهدان و علماى شیعه بودند و براى روحانیان و مراجع تقلید احترام خاصى قایل بوده و در تصمیم گیریها مى کوشیدند طبق نظرات آنان رفتار کنند. پرورش خانگى و تربیت اطفال و رشد و بالندگى کودکان بر پایه باورهاى دینى, تکالیف مذهبى و نصایح و اندرزهاى اخلاقى استوار بود.
فقهاى برجسته و مجتهدان مشهورى چون آیت الله حاج سیدمحمدباقر شفتى, آیت الله محمدابراهیم کرباسى و میرزا مسیح مجتهد, مشکلات شرعى و حقوقى و در مواردى مسائل قضایى مردم را حل و فصل کرده و اجازه نمى دادند احکام و دستورات اسلامى معطل بماند. همین عامل موجب آن شده بود که حاکمان قاجار با علما اختلاف داشته باشند. کارگزاران حکومتى نیز از اینکه علما و مجتهدان محل اتکا و مورد اعتماد مردمند ناراحت بوده و از این روش اکراه داشتند. شیوه اى که پادشاهان قاجار در امور سیاسى و اجتماعى کشور پیش گرفته بودند ستم بى اندازه اى را متوجه مردم مى نمود و مردم از زور و اجحاف اولاد و بستگان شاه و عمال دولتى به ستوه آمده بودند. فتحعلى شاه قاجار که فردى طمعکار بود یکى از علل مهم شکست سربازانش در جنگ با روسها همین بود که از پرداخت حقوق سربازان و رسانیدن خوراک و علوفه به مرکب آنان اجتناب مى کرد.(1)
چنان که ((سرپرسى سایکس)) مى نویسد: حرص و طمع یکى از غرایز و جزو طبیعت فتحعلى شاه بود.(2) ((بارون فیودورکورف)) که ناظر زندگى این شاه عیاش بوده نوشته است: هدف اصلى زندگى وى عبارت بود از انواع لهو و لعب و ارضاى امیال و هوسهاى ملوکانه.(3)
((سیدمحمد محیططباطبایى)) در باره امیال فتحعلى شاه مى نویسد: بزرگترین دلیل ضعف روحى فوق العاده او, ایجاد حرمخانه اى بود که در آن صدها زن عقدى و صیغه و کنیز داشت که در آن حرمسرا هر کدام از موقعیت ممتازى برخوردار بودند و دهها شاهزاده از نسل او, سراسر ایران را مانند میراث خانوادگى در بین خود قسمت کرده بودند و هر کدام در شهرى و ولایتى از استبداد پدرى سهمى مى بردند.(4)
سرهنگ ((گاسپار درویل)), در سفرنامه خود نوشته است: فتحعلى شاه هفتصد زن, و شصت و چهار پسر و, صد و بیست و پنج دختر داشت. ((سرهنگ استوارت)) یک سال بعد از مرگ فتحعلى شاه وقتى در ایران بود در باره وى نوشت: هزار زن و هزار و پنجاه فرزند داشت. بانو ((لیدىشل)) که ده سال بعد از مرگ وى خاطرات خود را در بازدید از ایران نوشته, اظهار داشته: فتحعلى شاه فرزندان بى حد و حسابى داشته است.
((ناسخ التواریخ)) که از تإلیفات عمده تاریخ معاصر ایران است تعداد زنان فتحعلى شاه را بیش از هزار و فرزندانش را دویست و شصت تن مى نویسد.(5)
((لورد کروزن)), مى نویسد: یک ولایت و حاکم نشین در ایران نبوده است که یکى از این رمه شاهزادگان حکومتش را به عهده نداشته باشد. و تا امروز هزار تن از این شاهزادگان مایه دردسر براى مملکت شده اند.(6)
زنانى که فتحعلى شاه داشته از نژادهاى مختلف بوده اند و به طور قهرى فرزندان آنان نمى توانسته اند با یکدیگر تفاهم و الفت داشته باشند و حتى برعکس, دشمنى و رقابت سختى میانشان حاکم بود به گونه اى که در دربار همواره آتش اختلاف بر سر ولیعهدى بین پسران, زبانه مى کشید و سراسر کشور در این لهیب سوزان مى سوخت. دسته اى از پسران به روس و دسته اى به انگلیس متوسل مى شدند. این فتنه ها و دسیسه ها تإثیر بسیار سوئى در مسائل سیاسى, اجتماعى و اقتصادى ایران مى گذاشت و ناامنى, هرج و مرج و فشار شدید بر مردم مظلوم ایران, ارمغان آن بود.
چون تمام تلاش شاه از یک سو, مصروف نظم و انضباط دادن به حرمسرا, و از سوى دیگر, مشغول به رفع اختلاف فرزندان بود, دیگر نمى توانست به خوبى در مسائل سیاسى اقتصادى کشور و موقعیت ایران در مقابل قدرتهاى بزرگ و متجاوزان متجاسر اندیشه کند. بدون شک شاه عیاشى چون فتحعلى شاه, در آن روزگار پرحادثه قادر بود از موضع قدرت با سیاستمداران انگلیس به مذاکره بنشیند و با قشون روس دست و پنجه نرم کند. بى اطلاعى از اوضاع پیچیده جهان و غرور کاذب و خودخواهى وى و در عوض, اعتقاد به خرافات و سعد و نحس ستارگان, قوه تفکر و توان تصمیم گیرى را از وى سلب کرده بود. (7)
مردم این عصر که عشق به پیشوایان معصوم(علیهم السلام) را با جان درآمیخته, و دفاع از حقیقت و اظهار ارادت به خاندان عصمت و طهارت در عمق جان و زوایاى روحشان رخنه و رسوب کرده بود, بین باورهاى خود و تمکین در مقابل پادشاهى این گونه, نوعى تضاد آشکار مى دیدند. بدین سان, به اقتضاى گرایشهاى دینى و زمینه هاى بوجود آمده و تإثیرپذیرى از رهنمودهاى مراجع دینى در مبارزه با استبداد قیامهاى پراکنده اى را در سراسر ایران ترتیب دادند.(8) بى کفایتى و سستى دربار و اختلاف شاهزادگان و کارگزاران, زمینه هاى نفوذ بیگانگان در امور سیاسى و اقتصادى ایران را فراهم آورد. روسها از این موقعیت سوءاستفاده کرده و با تصرف بخشى از مناطق شمال غربى ایران, تا حوالى رود ارس پیش آمدند و به دنبال تجاوزات گسترده, پیشنهاد صلح با دولت قاجار را پذیرفته و آماده انعقاد قرارداد گلستان شدند که یکى از ننگین ترین معاهداتى است که در تاریخ ایران به امضإ رسیده است.

نامه ننگین
در سال 1241ه$.ق روسها به تجاوزات خود در قلمرو ایران ادامه دادند و به بهانه اینکه اراضى بخشهایى از ایروان بر طبق قرارداد گلستان به دولت روسیه تعلق دارد و دولت ایران بعد از 14 سال هنوز نماینده اى براى تعیین مرزهاى ناحیه تالش نفرستاده, تحرکات نظامى خود را شروع کردند. و بدین گونه, جنگهاى دوم ایران و روس آغاز شد و 1/5 سال به درازا کشید. در نخستین مرحله پیشروى قواى ایران حیرت انگیز بود و عملیات, یکى بعد از دیگرى موفقیتآمیز گزارش شده است زیرا اغلب نیروهایى که در جنگ شرکت داشتند با دعوت علماى اسلامى و به عنوان دفاع و جهاد و حفظ استقلال و دفاع از تمامیت ارضى و ستیز با کفر و شرک عمل مى کردند. ظلم بیش از حد روسها به مردمان نواحى شمال غربى و قفقاز و بى اعتنایى مهاجمان به حال و جان و ناموس آنان, مجاهدان مسلمان را براى نبرد با متجاوزین مصمم تر ساخته بود. على اصغر شمیم مى نویسد: در سالهاى 1241 و 1242ه$.ق سپاهیان ایران که احساسات مذهبى آنان توسط علماى شیعه تهییج شده بود, رشیدانه جنگیدند و بیشترین نواحى را که از دست رفته بود باز پس گرفتند.(9) اما به دلیل غرض ورزى درباریان و عدم ارسال کمک از تهران و عوامل دیگر, مرحله دوم جنگ که حدود یازده ماه طول کشید با عقب نشینى سپاه ایران توإم است.
ژنرال پاسکیویچ با چند حمله بى رحمانه به زودى از رود ارس گذشت و شهرهاى مسیر را تصرف کرد و عازم تبریز شد و چون به دهکده ترکمانچاى رسید تزار روس (نیکولاى اول) به وى دستور داد همان جا متوقف شده و عهدنامه صلح را با ایران امضإ کند و بدین گونه, معاهده ننگین ترکمانچاى در پنجم شعبان 1243ه$.ق از سوى ایران به امضاى حاج میرزا ابوالحسن خان و اللهیارخان آصف الدوله رسید. این عهدنامه اسف انگیز چون زنجیرگرانى براى مدت تقریبا یک قرن به دست و پاى ملت ایران افکنده شد. حضور خطرناک و تحریک کننده گریبایدوف در تنظیم این قرارداد شوم, در افزایش فشار به ایران بسیار موثر بود. او خودش اعتراف کرده است ایرانیان هرگز مرا به خاطر معاهده ترکمانچاى نخواهند بخشید.(10)
در بند (ج) قرارداد ترکمانچاى آمده بود: همه کسانى که در جنگ اسیر شده اند, چه روسى و چه ایرانى, چه در جنگ اخیر و چه در جنگ سابق همچنین اتباع دو دولت که در هر مورد گرفتار شده اند به فاصله چهار ماه آزادانه استرداد خواهند شد.
گریبایدوف از سوى پاسکیویچ به منظور اجراى مفاد عهدنامه خصوصا بند مورد اشاره همراه هیإتى در روز یکشنبه پنجم رجب 1244ه$.ق وارد تهران شد که تکبر و غرور این سفیر خام و از خودراضى موجبات ناراحتى اهالى تهران را برانگیخت و چون وى از موضع نماینده کشورى غالب به مردم مومن و معتقد تهران اهانت مى کرد و اهالى این شهر را با دید تحقیر و استخفاف مى نگریست,(11)کردارهاى موهن وى سبب شد تا کینه وى را به دل بگیرند. او که براى استرداد اسرإ و دریافت غرامت به ایران آمده بود مى خواست به ضرب و زور هر چه سریعتر کار خود را تمام کند و مغرورانه به وطن بازگردد; بدون آنکه لحظه اى در عواقب کار اندیشه کند و روحیه مبارزاتى و ظلم ستیزى مردم را در نظر داشته باشد.

هتک حرمت
گروهى به دستور گریبایدوف مإمور شده بودند با گستاخى تمام, به بهانه جستجوى گرجیان و روسیان پناهنده, به حریم خانه هاى شیعیان تجاوز کرده و در پى تعقیب زنان گرجى برآیند. غافل از آنکه اگر روزگارى این زنان تحت عنوان دختران گرجى اسیر, توسط آغامحمدخان قاجار به ایران آورده شده بودند, اکنون زنانى بودند که به خاطر حقیقت اسلامى و گرایشهاى فطرى و شرایط مذهبى جامعه ایران و تبلیغات ارشادى روحانیون مسلمان شده و ازدواج کرده و صاحب چندین فرزند شده بودند.(12)
حقایق تاریخى و اظهارات مورخان عصر قاجار چنین ادعایى را تإیید مى کند. حاج میرزاحسن حسینى فسایى در اثر معروف خود مى نویسد[ ...)) :گریبایدوف] سخنان ناهموار بر زبان راندى و چون از شرایط این مصالحه[ قرارداد ترکمانچاى] رد اسیران قدیمى و جدیدى جانبین بود لهذا اسراى گرجستان و ارمنستان را که از زمان قدیم ... صاحب اولاد بودند از فرط غرور مطالبه مى نمود ...))(13)
جهانگیرمیرزا در باره اقدام نامیمون گریبایدوف نوشته است ((... بدون اذن کسان خود را از ارامنه و روسیه به خانه هاى مسلمان مى فرستاد و ایشان خودسرانه داخل خانه هاى مردم شده اظهار مى داشتند که باید جمیع اناثیه[ زنان] آن خانه را دیده, اگر زن از گرجستان باشد به خانه ایلچى برده تا تحقیق رضا و عدم رضا در ماندن و یا نماندن او در مملکت ایران نماید و مکرر این حرکت از گریبایدوف صادر شد و از اناثیه اهل اسلام به این نحوها به خانه خود برده شبها نگهدارى مى کرد. این اعمال از او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد ...))(14)
گریبایدوف در بخشى از نامه اى که به وزیر خارجه ایران نوشته مى گوید: ((... بعد از مرحمتهاى بى پایان که اعلى حضرت به کمترین فرمودند و تإکید بلیغ در رد کردن اسرا داشتند معهذا الى حال اسیرى نرسیده, خصوصا ضعیفه را در خانه ملاباشى است ... هنوز هم معوق مانده و به باید محبت فرموده مقرر دارند که امروز ضعیفه را در خانه ملاباشى گرفته بیاورند و سایر اسرا را به طورى که اظهار محبت نمایند ... ))(15)

ریشه هاى خشم
یعقوب مارکاریان, معروف به آغایعقوب ارمنى ایروانى, خواجه سراى حرم فتحعلى شاه که از ایروان به تهران آمده بود, چون به دولت و مردم بدهکار بود و در صدد دستگیرى وى بودند, با استفاده از ماده سیزدهم عهدنامه ترکمانچاى به گریبایدوف پناهنده شد. وزیر مختار روس این مجرم فرارى را مورد حمایت قرار داد و حتى در ایجاد فشار علیه مردم و استرداد اسیران از تحریکات این آشوبگر ارمنى کمک گرفت. (16)
آغایعقوب با برخى از ارامنه همکارى نمود و فهرستى از زنان و دخترانى را که در سالهاى گذشته از گرجستان به ایران آمده بودند و اکنون در نکاح مسلمانان و صاحب اولاد بودند به گریبایدوف داد. سفیر نیز با خشونت افراد مندرج در لیست وى را احضار کرده و به سفارت انتقال داد و بدین گونه آغایعقوب فتنه و فساد را شدت بخشید.(17) مردم از رفتار وى نزد علماى شیعه خصوصا میرزامسیح مجتهد استرآبادى تهرانى (1193 ـ 1263 (ه$.ق) شکایت کردند اما نامبرده که حامى خود را ایلچى دولت غالب در کشور مغلوب تصور مى کرد با نهایت جسارت و وقاحت به طور علنى فحاشى و هتاکى مى کرد و در انظار مسلمانان به مقدسات شیعه و مجتهدان و فقیهان توهین مى نمود.
در هر حال رفتار گریبایدوف و کارگزارانش به جایى رسید که آشکارا اعمال رویه اى خلاف اصول مسلم اسلام در سرزمینى اسلامى طلب مى کرد و انتظار داشت مردمى که شکست خورده اند در مقابل حرکات وى سکوت نموده و سر فرود آورند و همان گونه که زمامداران بى کفایت و غرق در ارضاى امیال خویش تن به ذلت داده اند مردم نیز تظاهرى از احکام اسلامى نداشته باشند. نصایح و تذکرات سودمند علماى اسلامى و روحانیون در کنترل رفتار وزیر مختار روس و اعوان و انصارش موثر واقع نگردید و لجاجت و عناد را بدون توجه به عزت و شوکت اسلامى مسلمانان, همچنان ادامه مى داد. استمرار چنین روندى که در قلمروى کشورى که بیش از هزار سال تفکر اسلامى و باورهاى شیعى در آن ریشه دوانیده و به صورت فداکارى, آزادگى و شرف جلوه گر شده بود و مردمى که هر سال در ماههاى محرم و صفر با یاد حماسه سازان عاشورا و شهادت جانسوز سالار شهیدان, حضرت امام حسین(ع) به سوگوارى پرداخته و در این سنت شکوهمند و شعار آغشته به شعور, از پرتوهاى درخشان نهضت کربلا صفاى جان و روشنایى دل گرفته بودند نمى توانستند در مقابل این همه تعدى و رفتارهاى ناروا و تضییع حقوق مسلمین خاموش بمانند.
مردم مسلمانى که وطن خود را مثله شده تصور کرده و همکیشان خویش را در آن سوى مرز در اسارت دشمن مى دیدند و رفتار غیر قانونى وزیرمختار روسى در تهران با زنان مسلمان را ناظر بودند با خود نجوا مى کردند: حال که در مرکز حکومت ایران یک مقام سیاسى روسى چنین هتک حرمت مى کند و زنان مسلمان شوهردار را شبها در جایى که بیگانگان و افراد نامحرم هستند و دور از خانواده خویش نگه مى دارد روشن است که در آن سوى رود ارس و در مناطق از دست رفته, خواهران مسلمان چه وضع مشقت بارى دارند. این در حالى بود که کارگزاران بى لیاقت قاجار به عیاشى و تنآسایى و حفظ تاج و تخت خود مشغول بودند و از این رو مردم به این نتیجه رسیدند که با هدایت علماى شیعه کارى کنند تا متجاوزان خودسر براى همیشه عبرت بگیرند. زیرا براى آنان قابل تحمل نبود که گروهى ارمنى به زور وارد خانه هایشان شده و زنان مسلمان را به محل اقامت مإمور سیاسى روسیه در حوالى دروازه حضرت عبدالعظیم(ع) ببرند.
حامد الگار مى نویسد: ((... خشم مردم که از تجاوز بیگانگان مسلح به خانه هاى آنها سرچشمه گرفته بود فى نفسه مى توانست شورشى را که به کشتار هیإت نمایندگى روسیه انجامید پدید آورد.))(18)

رفتار ناروا
اسف انگیزتر آنکه زنان را وادار نموده بودند که از اسلام دست بردارند ولى آنان که از روى گرایشهاى فطرى و انگیزه هاى درونى, این مذهب را اختیار نموده بودند با چنین تقاضایى به شدت مخالفت ورزیده و به وسیله ذکر و دعا و تلاوت قرآن به صورت همسرایى و با صداى بلند تنفر خویش را از سفیر و همراهان اعلام داشته و کوشیدند فریاد استغاثه خود را به گوش علماى شهر و مردم مومن تهران برسانند.(19)
یادآور مى شود در بین این زنان عده اى بانوى گرجى و ارمنى بودند که سالها قبل به همراه بستگان خویش به ایران آمده و به اختیار خود مسلمان شده بودند و به هیچ عنوان حالت اسیر را نداشتند و ماده سیزدهم قرارداد ننگین ترکمانچاى در باره آنان صادق نبود. ولى سفیر روس بدون توجه به این واقعیت و اینکه آنان بعد از گرایش به اسلام به عقد ازدواج مسلمین ایرانى در آمده و داراى فرزند شده بودند اصرار داشت که این بانوان را به روسیه بازگرداند و نظام خانواده آنان را با چنین رفتارى متلاشى کند. این وضع که براى هر انسان با انصافى غیر قابل تحمل بود, از نظر حقوقى مردود مى باشد. چون زنان خروش برآوردند و استمداد طلبیدند عوامل حکومتى که در اطراف سفارت به گشت مشغول بودند آنان را به سکوت فرا خواندند. زنان باغیرت, با خشم و عصبانیت خطاب به شاهزادگان قاجار گفتند: بروید زنان خود را تسلیم روسها کنید. چنین رفتارى لایق ریشى است که پدر شما هر روز با آب گلاب معطر مى کند.(20)
بدین ترتیب گریبایدوف با تفرعن و تکبر تنها به دلیل آنکه این زنان مسلمان ریشه گرجى و ارمنى داشتند و به صرف پیوستگى نژادى, آنان را از شوهران و فرزندانشان جدا کرده و مى خواست آنان را با ارعاب و رفتار خشن و زور و قلدرى به روسیه روانه کند. کارى که عواطف بشرى را جریحه دار مى کند.
یورى تیتیانوف, نویسنده روسى, چنین اعتراف کرده است:
((مشکل رسیدگى به کار اسیران به مراتب بیشتر بود. اول اینکه همه آنها اسیر نبودند; بسیارى از آنان ده الى پانزده سال بود که در تهران زندگى مى کردند و اهل ولایاتى بودند که تازه به تصرف روسها در آمده بودند ... هزاران خانوار نقل مکان مى کردند و زندگى خود را دگرگون مى ساختند ...))(21)
واقعیت ناراحت کننده دیگرى که به گوش علما و مسلمانان تهران رسید و اذهان و افکار را مشوش نمود این بود که زنان در مقر ایلچى روس شبها را به وضع بسیار ناگوار و آشفته اى صبح مى کردند و سفیر و اطرافیان بساط مشروبات الکلى بر پا کرده و در مقابل زنان به عیاشى و میگسارى مشغول بودند و تحمل این وضع براى آن بانوان مسلمان مشقت زا و طاقت فرسا بوده است و به مصداق آیه ((و مالکم لا تقاتلون فى سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النسإ و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها))(22) باید به مدد آنان رسید.ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران در دوره معاصر, سعید نفیسى, ج اول, ص76.
2ـ تاریخ ایران, سرپرسى سایکس, ترجمه سیدمحمدتقى فخرداعى, ج2, ص461.
3ـ سفرنامه بارون فیودورکوروف, ترجمه اسکندر ذبیحان, ص145.
4ـ تطور حکومت در ایران بعد از اسلام, محیط طباطبایى, ص95.
5ـ ایران و قضیه ایران, جرج ن کرزن, ترجمه غلامعلى وحید مازندرانى, ج اول, ص538.
6ـ همان مإخذ, ص541 و نیز جامعه و حکومت در ایران, على باقرى, ص24 ـ 25.
7ـ تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران در دوره معاصر, همان, ص76.
8ـ تاریخ دیپلماسى ایران, محمدعلى ممهید, ص164.
9ـ ایران در دوره قاجاریه, على اصغر شمیم, ص170.
10ـ در کشور شوراها, محمدعلى اسلامى ندوشن, ص161.
11ـ صدرالتواریخ, ص121.
12ـ ایران و جهان از قاجاریه تا پایان عهد ناصرى, عبدالحسین نوایى, ج2, ص277.
13ـ فارسنامه ناصرى, حاج میرزا حسن حسینى فسایى, ج2, ص737.
14ـ تاریخ نو, جهانگیر میرزا قاجار, ص121.
15ـ حقوق بگیران انگلیس, اسماعیل رائین, ص166.
16ـ تاریخ جنگهاى ایران و روس, میرزا صادق وقایع نگار, ص292.
17ـ تاریخ نو, ص120.
18ـ نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت, حامد الگار, ترجمه ابوالقاسم سرى, ص137.
19ـ ناسخ التواریخ, جزء دوم, سلاطین قاجاریه, ص27.
20ـ تاریخ سیاسى و دیپلماسى ایران, ص352.
21ـ قتل وزیر مختار, یورى تیتیانوف, ترجمه اسکندر ذبیحان, ص569.
22ـ سوره نسإ, آیه 75.