نویسنده

  قصه هاى شما (9)

 

 

این شماره:
مهمانى ـ اکرم غلامزاده ـ قم
کیهان ـ حاجیه سادات ادیب فر ـ قم
مجال وصال ـ عیسى جعفرپور ـ قم
؟ ـ شهر کرد

مهمانى
اکرم غلامزاده ـ قم
خواهر عزیز ما هم در مهمانى شما شریک شدیم و لذت بردیم. گرچه در ابتداى داستان براى معرفى اشخاص, قدرى مستقیم گویى کرده اید ولى در کل با توجه به گفتگوهاى نسرین, مقدمه داستانتان زیبا و صمیمى است.
ورود مرد دیوانه به کوچه و ایجاد زمینه اى براى بروز حادثه اى جدید, یکى از نقاط قوت اثر است اما در عوض از تصادف نسرین با ماشین خیلى راحت مى گذرید و خواننده را در عمق حادثه جاى نمى دهید. همه چیز خیلى زود تمام مى شود و مخاطب هنوز منتظر است که با پیچ و خمهاى دیگرى روبه رو شود که شما این طور داستان را تمام مى کنید: ((مرد دیوانه گوشه اى ایستاده بود و قطره قطره اشک از چشمانش مى ریخت.)) با توجه به آزار و اذیت بچه ها, دیوانه را شخصى انسان دوست و مثبت معرفى کرده اید ولى جا داشت با پرداخت بیشتر, شخصیت او را بارزتر مى کردید و در میان جریاناتى که اتفاق مى افتاد با یک عمل غیر منتظره از جانب دیوانه, از عواطف انسانى او پرده برمى داشتید و قدرى داستان را پربارتر مى کردید.
همچنین بهتر است در انتخاب کلمات و توصیفات دقت بیشترى بکنید; همان طور که ((رضا رهگذر)) مى گوید: ((نویسنده در به کارگیرى هر کلمه, ترکیب, تعبیر, تشبیه, حرف اضافه, حرف ربط و حتى هر علامت نگارشى, منظورى خاص دارد. او به وسیله هر یک از این انتخابها مى خواهد فکر و احساس یا تصویر خاصى را به خواننده اثرش منتقل کند.))
قلمتان سبز و اندیشه تان همیشه بارور.

کیهان
حاجیه سادات ادیب فر ـ قم
خواهر ارجمند, دستتان درد نکند. تلاش و همت شما در ورطه نویسندگى قابل ستایش است, اما داستان ((کیهان)) هم خالى از اشکال نیست. بهتر است ابتدا یک طرح درست و منسجم بریزید و با شخصیت پردازى درست کیهان, داستان را شروع کنید و سپس با درون نگرهاى او از وضعیت روحى و جسمى اش بگویید. در حال حاضر علت اعتیاد و دید تلخ کیهان نسبت به زندگى مشخص نیست, حتى در آخر داستان معلوم نمى شود دلیل آتش سوزى چیست و آیا کیهان به عمد قصد خودکشى داشته یا نه؟ با اینکه فضاسازى نسبتا خوب است ولى اشاره به حوادث داستان منطقى و درست نیست, حتى زاویه دید داستان مشخص نیست; یعنى ابتدا با سوم شخص شروع مى شود و سپس زاویه دید عوض شده و یکى از اشخاص داستان که معلوم نیست چه کسى مى باشد بقیه داستان را روایت مى کند. گویا براى نوشتن داستان عجله داشتید و بدون اینکه تحقیقات بیشترى داشته باشید شروع به نگارش آن کرده اید. در کتاب ((پلى به سوى داستان نویسى)) آمده است: ((داستان براى شکل گرفتن و کامل شدن, نیاز به زمان دارد و داستان نویس در نوشتن آن نباید عجله کند, یعنى این فکر که اگر سوژه اى به ذهنتان رسید, باید خیلى سریع آن را روى کاغذ آورید, فکر اشتباهى است. ... زمانى که موضوع داستانى در ذهنتان است, هم باید در زمینه هاى مختلف مطالعه کنید و هم در مورد عناصر تشکیل دهنده آن فکر کنید.))
منتظر آثار خوب شما هستیم.

مجال وصال
عیسى جعفرپور ـ قم
برادر گرامى! داستان بلند و پر از احساستان را خواندیم. باید به پشتکارى و صبرتان تبریک گفت. در این داستان شما با خلق حوادث پى در پى, مجید و نیره را درگیر مشکلات جدیدى مى کنید, البته با شرح و بسط بى مورد بعضى از صحنه ها و گفتگوهاى اضافى! توجه داشته باشید که رعایت ایجاز و کوتاه نویسى یکى از شرایط موفقیت هر اثر ادبى است که در نوشته شما کمتر به چشم مى خورد. اشاره به حوادث گذشته و توضیح دادن مو به موى آنها, یکى از اشکالات عمده کارتان است. اگر زمان داستان شما حال است باید در چند جاى داستان آن هم به صورت کوتاه و اشاره اى, نحوه آشنایى شخصیتها را بیان کنید و دوباره به زمان حال برگردید, نه اینکه نیمى از داستان در گذشته اتفاق افتاده باشد و شما ناگهان به آینده گریزى بزنید.
در مورد راوى داستان هم قدرى اغراق کرده اید. اول شخص فقط مى تواند از چیزهایى که مى بیند و یا حدس مى زند سخن بگوید نه اینکه اطلاع دقیقى از تمام امور داشته باشد. ویژگیهایى که شما براى راوى داستان قائل شده اید مختص زاویه دید ((داناى کل نامحدود)) است نه زاویه دید ((من راوى)).
مستقیم گویى و توصیف بیش از حد موضوعى خاص از مواردى است که باعث ضعف نوشته شما شده و شخصیت مجید را بیش از حد خوب و سر به راه معرفى کرده است.
با توجه به مشکلات و درگیریهایى که مجید و نیره شش سال تمام با آن دست و پنجه نرم مى کنند, پیدا شدن ناگهانى دایى و حل مشکل به دست او, یکى از آن چیزهایى است که کمتر با عقل جور درمىآید.
قول و قرارهاى این دو نفر و تصمیم به ازدواج آنها را گاه مسإله اى علنى و تمام شده مى دانید و گاه آن را امرى پنهانى جلوه مى دهید. اصرار بیش از حد پدر نیره براى ازدواج او با مهدى بدون دلیل است و فرار نیره از خانه بى دلیل تر. در آخر وارد شدن شخصیت پیرزنى که همانند دایى مشکل گشا و چاره ساز است کار را خراب تر مى کند. او به نیره پناه مى دهد و به مجید تلفن مى کند و در آخر همه
چیز با خوبى و خوشى پایان مى پذیرد و دایى, هر دو خانواده را با هم آشتى مى دهد.
با توجه به تکرارى بودن سوژه, پسندیده تر بود تا با تفکر و تخیل بیشترى اقدام به نوشتن این داستان مى کردید و حوادث و شخصیتهاى غیر ضرورى را کنار مى گذاشتید و با تکیه به عناصر داستان نویسى, داستان کوتاه, زیبا و جذابى مى نوشتید. با توجه به ذوق و شوق شما به امر نویسندگى امیدواریم هر چه زودتر شاهد داستانهاى زیبا و پربارتان باشیم.
موفقیت و پیروزى را براى شما خواهانیم.

؟
خواهر صدیقه.ش ـ شهر کرد
خواهر گرامى, نامه و داستان شما را خواندیم. از اینکه شما دخترى مستعد و پرکار هستید بسیار خرسندیم و برایتان آرزوى موفقیت مى کنیم, اما از اینکه متوجه شدیم نمى توانید به تحصیلاتتان ادامه دهید, متإثر شدیم.
توجه دارید که در زمینه هنر و بخصوص کار قصه نویسى تنها شرط لازم, داشتن استعداد نیست بلکه در کنار علاقه و استعداد, باید مطالعه, آموزش, کار مداوم, تجربه و غیره هم باشد. شما باید با مطالعه و یا از طریق معلم روستاى خود بتوانید در زمینه ادبیات پیشرفت کنید و سپس شروع به نوشتن داستان نمایید تا بتوانید در این زمینه موفق باشید. البته این را هم بدانید که نویسنده شدن لزوما متوقف بر تحصیلات بالا نیست ولى یک نویسنده باید حتما سواد کافى براى نوشتن داشته باشد, اصطلاحات و کلمات بسیارى را بداند, از زیباترین توصیفات و جمله ها براى داستانش استفاده کند, کلمات هم معنى و متضاد را بشناسد تا بتواند درست از آنها استفاده کند. باید همواره ذهنى خلاق و فعال داشته باشد و دائم در فکرش جمله بسازد و به شخصیتهاى جدیدى با مشکلات جدید بیندیشد. نویسندگان معاصر و پیشین را بشناسد و کتابهاى آنان را بخواند تا بتواند با عناصر داستان و نحوه پرداخت داستان از دید نویسندگان ایران و جهان آشنا شود.
داستان براى خود یک سرى عناصر و قوانینى دارد. اولین مسإله در داستان نوشتن یک طرح دو سه خطى است. شما در این طرح که مى تواند فقط در ذهنتان باشد و حتى روى کاغذ نیاید, باید ماجراى اصل داستان و خلاصه اتفاقات و آدمها را بگنجانید و سپس با علم به اینکه چه کسانى در داستان هستند و چرا خوب و یا بد هستند و چرا موفق مى شوند و شکست مى خورند و ... داستان را شروع کنید. البته با کمى پیش زمینه مثلا هر داستان احتیاج به فضاسازى دارد یعنى خواننده باید بداند زمان و مکان وقوع داستان کجاست. مثلا در این داستان شما که حتى اسم هم ندارد, معلوم نیست چه وقتى از روز است؟ مکان کجاست؟ روستاست؟ یک خانه کوچک است و یا اینکه قصرى زیباست؟ شما باید با توصیفاتى از این دست, لااقل محیط خانه را توصیف مى کردید مثلا: ((آفتاب ظهر دانه هاى درشت عرق را بر صورت اختر مى نشاند که صداى در خانه بلند شد. اختر صورت چروک خورده اش را پاک کرد و در حالى که یک دستش به کمر بود, از سر تشت رختشویى برخاست و به طرف در رفت. در چوبى و فرسوده خانه با قیژ قیژ وحشتناکى باز شد و اختر چهره مضطرب زهرا را در پشت قاب در دید ...)). به فرض شما مى توانستید با این طریق نوشتن, نشان دهید که ظهر یک روز تابستان است, اختر کمردرد دارد و در حال انجام کارى است. حتى مى توانستید به راحتى اختر را توصیف کنید و در واقع شخصیت پردازى نمایید. شخصیت پردازى یعنى اینکه آدمهاى داستان شما از هر لحاظ معرفى شوند و خواننده بداند که آنها چه جور آدمهایى هستند; بیمارند, عصبى هستند و یا اینکه زشت, بداخلاق, مهربان, شکمو, ترسو, دروغگو, فداکار و غیره هستند. وقتى خواننده از طریق اطلاعات شما با شخصیت داستان آشنا شد, با او احساس نزدیکى مى کند و مشکل او را مشکل خودش مى پندارد.
در هر داستان خوب و موفق, همیشه یک عامل منفى, در مقابل عامل مثبت قد علم مى کند. در داستان شما این عامل منفى موجود است. شوهر زهراخانم که مخالف دختردار شدن زنش است, بزرگترین مشکل زهراخانم است. و تازه شما باید تلاش زن را براى راضى کردن شوهرش و یا بر سر لطف آوردن او مى کردید و با توصیفات بجا و زیبا, شرح حال زن را عنوان مى کردید.
پس مى بینید که داستان نوشتن چندان هم ساده نیست. البته قصدمان ترساندن شما نیست بلکه تإکید مى کنیم بعد از این مطالعه داشته باشید اگر روستاى شما کتابخانه دارد حتما عضو شوید و کتابهاى داستان را بخوانید تا خودتان کم کم متوجه شوید که چطور باید بنویسید و چگونه طرح, شخصیت پردازى, گره داستان و گره گشایى و ... را انجام بدهید.
اما در مورد دستمزد, صفحه قصه هاى شما مختص جوانان بااستعداد و علاقمندى است که مى خواهند به هر طریقى در کارشان پیشرفت داشته باشند, پس مجله تعهدى نسبت به پرداخت وجه براى داستانهاى چاپ شده در این صفحه ندارد. در ضمن بهتر است در آغاز راه به فکر رشد فکرى خود باشید تا دستمزد حاصل از فکر کردنتان, چون پول نوشتن آنقدرها نیست که بتواند به شما و یا دیگر نویسندگان کمکى بکند. شما باید با توجه به علاقه و خواسته تان به طور مداوم بنویسید و اگر پشتکار لازم را داشته باشید به زودى با تلاشهاى شبانه روزى خود موفق به نوشتن داستانهاى زیبایى مى شوید که مستحق دریافت حق الزحمه هم هستند. در حال حاضر نوشتن را فراموش نکنید, از طبیعت زیباى روستا و شخصیتهاى آن بنویسید, مثلا چهره, حالات و اخلاق پیرزن همسایه را در یک صفحه براى خودتان بنویسید تا کم کمک با توصیف نویسى آشنا شوید. موفقیت در این هنر احتیاح به علاقه و مطالعه بسیارى دارد. در واقع به قول یکى از بزرگان ادب ((نویسندگى عرق ریزان روح است.)) با ما در ارتباط باشید و باز برایمان بفرستید. موفق و پیروز باشید.