مشاور شما


  مشاور شما

 

 

این شماره:
خواهر ک.آ ـ اصفهان
خواهر افسانه ـ ؟
خواهر س.ع ـ اصفهان
برادران ر.ج.م ـ مبارکه, ز.م ـ تهران, ن.آ.م ـ بروجن
خواهر یا برادر س.م.م ـ فومن
برادر ک.م.د ـ خمینى شهر
خواهر خ.ط ـ تهران
خواهر س.ز.ع ـ ؟
خواهر س.م ـ ؟
خواهر . ـ کرمانشاه
برادر الف.و ـ همدان ـ گ
برادر ت.ع ـ اصفهان
خواهر م.ک ـ استان فارس
خواهر ز.ن ـ بیرجند
برادر ب.ع.ا ـ تهران
خواهر س.ق ـ سمیرم
خواهر ج ـ قم

مشاوران این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
س. م . اشکذرى

چرا روزهاى خوش اولیه زندگى را فراموش کرده اید؟
خواهر ک.آ ـ اصفهان
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
با توجه به آنکه شما مشکلاتى با همسر خود دارید بایستى سعى کنید در مورد مسائل, یکطرفه قضاوت و نتیجه گیرى نکنید. در هر زندگى مشترک اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه وجود دارد. گاه فراز و نشیبهایى هست که نباید عجولانه احساس کرد زندگى مشترک بیهوده است و احساس ندامت و پشیمانى را به جان خود ریخت و بر سر مسائلى حقیر همه زندگى را زیر سوال برد.
شما در آغاز بر ازدواج خود با همسرتان پاى فشردید و اصرار کردید. به توصیه هاى بزرگترها چندان توجهى نشان ندادید. شما و مادرتان حتما دلایل محکم و قوى براى انتخاب همسرتان داشتید. آیا حالا این ظلم در حق خود و همسرتان نیست که به یکباره همه آن دلیلها را دور بریزید و در کل این انتخاب تردید کنید و پشیمان باشید. اختلاف سلیقه در زندگى مى تواند عاملى براى نوآورى, خلاقیت و رشد افراد خانواده باشد. ولى متإسفانه بعضى از افراد تحمل این تفاوتها را ندارند و البته در چنین خانواده هایى حتى اگر یک نفر هم باشد که تحمل تفاوتها را داشته باشد و به دیگران فرصت ابراز وجود و بیان آزادانه عقاید بدهد فضاى خانواده در حد بالایى به آرامش دست خواهد یافت.
خواهر گرامى, هیچ کس نمى گوید در زندگى گذشت, فقط وظیفه خانمهاست و نباید این تعبیر را از گذشت و صبر داشته باشیم که صبر و گذشت یا فداکارى در زندگى یعنى توسرى خوردن و دم نیاوردن, تحقیر شدن و معترض نشدن. نه به هیچ وجه. بلکه گذشت و صبر در زندگى یعنى اینکه در مقابل مشکلات استوار بایستید و با آرامش سعى کنید راه حلى براى مسائل خودتان بیابید و زمینه هاى تغییر جو مسإله ساز خانواده را فراهم سازید. اینجاست که توان مدیریت یک زن محک مى خورد که چگونه بدون رویارویى مستقیم و دامن زدن به درگیریهاى موجود با زیرکى بتواند مهار زندگى خویش را به دست بگیرد و به اعضاى خانواده, در ضمن حفظ شإن و حرمت آنها کمک کند تا جایگاه واقعى خویش را بشناسند و رفتارهاى خود را به گونه اى مثبت تغییر دهند. هم شما و هم همسرتان لازم است نکاتى را در رابطه با یکدیگر رعایت نمایید.
به نظر دیگرى هر چند مخالف نظر شما باشد احترام بگذارید. در عین عصبانیت, حرمت یکدیگر را زیر پا نگذارید.
هر روز به خود القا کنید که بیش از روز گذشته به زندگى خود دل سپرده اید و سعى در بهبود آن دارید. به جاى آنکه دائم به هم بگویید به خاطر بچه ها زندگى مى کنم بگویید به خاطر آنکه زندگیمان را دوست دارم چون هم شما (همسرم) و هم بچه ها برایم عزیزید تلاش مى کنم نقشى در بهتر شدن آن داشته باشم و به خاطر این هدف به کمک شما (همسرم) نیاز دارم. به نکات مثبت وجود یکدیگر و به همان روزهاى اول شروع زندگى فکر کنید و علاقه هاى تحلیل رفته را در قلب خود بیدار کنید.
شما خواهر گرامى, اگر صبور بر کج خلقیهاى همسر باشید و اصرار در جر و بحث با او و اثبات حقانیت حرف خود نداشته باشید, هم به گونه اى منطقى محیط خانواده را آرام و باثبات نگاه داشته اید و هم موجب لجاجت در همسر خود نشده اید و هم خداوند چنان که در روایت آمده است اجر مجاهد در راه خدا را ان شإالله نصیبتان خواهد ساخت. این غم و آن پشیمانى از وصلت با همسرتان فرصت همه آنچه را که گفته شد از شما مى گیرد. پس بیش از این به نوشیدن این جرعه هاى زهرآلود ادامه ندهید و دست بدارید. اگر مشکل پیچیده تر از این است به مراکز مشاوره بهزیستى از جمله مرکز مشاوره جنب بانک خون در اصفهان مراجعه و از مشاورین خانواده, کمک بگیرید, تا آنها هم در زمینه ریشه یابى مشکلات و هم افزایش مهارتهاى برخورد با همسر کمکتان نمایند.
موفق باشید.

اقتدار پدرانه یا زورگویى
خواهر افسانه ـ ؟
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
در مورد مشکلاتى شبیه شما شاید بارها و بارها مطالبى در بخش مشاوره آمده و مسلما بسیارى از پاسخهاى آن برایتان کارآ و مفید خواهد بود و باز بارها با پدران و مادران عزیز سخنانى داشته ایم و به ضرورت دوباره اشارتى داریم.
همه والدین از همان موقع که داراى فرزندى مى شوند آرزوى رشد و ترقى و پیشرفت فرزند خویش را دارند و هماره خواهان عاقبتى نیکو براى او هستند. ولى گاهى بعضى از منشهاى ناپسند, خودمداریها, خودخواهیها, بى توجهیهایى از والدین سر مى زند که کانون خانواده را به جاى محیطى امن و آرام براى رشد فرزندان, به محیطى چندشآور و آزار دهنده و مدفن استعدادها و حتى مدفن آرزوى خود والدین تبدیل مى کند. وجود خشونت, دیگرآزارى از جانب پدران بلایى است که گریبانگیر برخى خانواده ها است. چنان که نویسنده نامه در چنین فضایى متولد شده و رشد کرده است. در چنین فضایى که مملو از زورگویى, قلدرى و خشونت است و همسرآزارى شیوه معمول مرد خانواده است و فرزندان شاهد این رنجها و آزارهایند, دیگر چه جاى دل بستن به مهر پدرانه و محبت مادرانه باقى مى ماند. هر کس از اعضاى خانواده, در پى آن برمىآید که نیازهاى عاطفى و روانى خویش را از منابع دیگر خارج از محیط خانه تإمین کند و این مسإله آفت اصلى سلامت روانى و اخلاقى افراد خانواده است. همان بلایى که بر سر این خواهر آمده است.
اى کاش پدران ما این نکته مهم را درک مى کردند که اقتدار پدرانه از سلطه طلبى و زورگویى جداست. اقتدار همراه با محبت و احترام متقابل بین پدر و افراد خانواده است و سلطه طلبى همراه با ترس و تحقیر دیگران. وجود سلطه جویى در روابط بین اعضاى خانواده, امکان رشد و تعالى را براى اعضاى خانواده محدود مى کند و در این مجموعه, فرد فرصتى براى ابراز وجود, رشد عزت نفس و ظهور استعدادهاى ذاتى اش نداشته و چنین والدین زورمدارى الگوى مناسبى براى همانندسازى فرزندان خود نخواهند بود. مهارتهاى بین فردى و نقش پذیرى فرزندان ضعیف بوده و در شکل گیرى شخصیت آنها, انسجام لازم را پیدا نمى کند. این همه تضاد و تناقض و آشفتگى در اساسى ترین بنیانهاى تربیتى جامعه زمینه ساز بروز انواع اختلالات روانى, رفتارى و شخصیتى و اختلالات سازگارى و ... مى شود.
پس اى پدران و مادران عزیز, کانون خانواده و ارزش آن در سلامت جامعه را کوچک نشماریم و به بهینه سازى شرایط و روابط خانواده بیشتر بها بدهیم و نسل فردا را که ادامه وجود ما هستند نسلى سالم, قوى, متکى به نفس و مومن به ارزشهاى الهى, انسانى, اخلاقى تربیت کنیم.
خواهر گرامى, شما هم سعى کنید به نحو احسن از اوقاتى که در اختیار دارید استفاده کنید. همین کلاسهاى آموزش قرآن و احکام, بسیار مفید است. بقیه وقت اضافى خود را به آموختن مهارتهایى که به کارتان بیاید مثل خیاطى, ... و چندان هم مورد مخالفت پدر (به خاطر خروج از منزل) نباشد انجام دهید تا هم کار مثبتى آموخته باشید و هم کمتر فراغتى براى فکرهاى واهى و خیالپردازى داشته باشید.
از آنجا که هنوز بیست و یک سال بیشتر ندارید نگرانیتان در مورد ازدواج بى مورد است و چندان تإثیرى ندارد که نگران باشید و ناامید از آینده خود.
همان گونه که دارید عمل مى کنید ارتباط خود را با خداوند مستحکم تر کنید تا در مقابل وسوسه هاى گذشته, توان مقابله بیشترى داشته باشید و از لغزشهاى احتمالى محفوظ مانده و صفات انسانى شما فرصت بالندگى و رشد بیابد.
براى جبران سیئات گذشته به انجام اعمال حسنه و نیکو, هر چند کوچک و کم اهمیت (از نظر ظاهر) همت کنید و این اعمال حسنه است که سیئات را محو مى کند.موید باشید.

مادرى عصبى و بد دهن دارم
خواهر س.ع ـ اصفهان
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى 22 ساله هستم. مادرم زنى تندخو, بداخلاق و بسیار بددهن است. به طورى که خواهر کوچکترم نیز بى پروا کلمات زشتى به زبان مىآورد. در خانه ما همیشه دعوا و فحاشى است بخصوص نسبت به من. به دلیل شرایط موجود حتى ازدواج و فرار از این وضع امکان ندارد چون با تحقیق متوجه وضع ما مى شوند. دانشجوى پزشکى هستم و با این وضع نابسامان نمى توانم خوب درس بخوانم. هیچ براى ما احترامى قائل نیست. مادرم عصبى است ولى حاضر به مراجعه به پزشک نیست.
خواهر عزیز!
این رفتار مادر شما حتما علتى دارد. ولى شما صحبت زیادى در مورد شرایط دیگر خانواده نگفته اید. مثلا شیوه روابط مادر با دیگر اعضاى خانواده یا شما با دیگران چگونه است. تعامل مادر با اعضاى فامیل و آشنایانش به چه منوالى است؟ اگر واقعا در رفتار شما یا اطرافیان چیزى وجود ندارد که موجب برانگیختن این رفتار مادر شود, به احتمال زیاد او دچار آشفتگى روحى و بسیار ناراحت است.
در بسیارى از اوقات حالتهاى اضطرابى یا افسردگى به صورت پرخاشگرى و رفتار تند, کج خلقى یا تحریک پذیرى زیاد, کم صبرى و خشونت و بى قرارى خود را نشان مى دهد. اگر چنین باشد با مراقبتهاى درمانى تا حد زیادى مسایل رفتارى و عاطفى موجود حل مى شود. شما از پدر یا هر فرد دیگر که بخصوص براى مادر قابل اعتماد باشد کمک بگیرید تا مادر را راضى کنند به یک پزشک متخصص (روانپزشک) مراجعه نماید. تماس با مشاور خانواده در مراکز مشاوره بهزیستى (در اصفهان جنب هلال احمر) نیز در کنار درمان دارویى (در صورت نیاز و با نظر روانپزشک) مى تواند بسیار مفید باشد. مسلم بدانید همان گونه که شما از این رفتارهاى مادر رنج مى برید, او به مراتب رنج بیشترى را متحمل مى گردد. ولى به دلایلى که براى ما و شاید شما مشخص نیست قادر به کنترل رفتار خود نیست و واقعیت سنجى و قضاوتش در مورد خود و پیرامونش مختل شده است. او واقعا نیاز به کمک دارد.
به جاى درگیرى مستقیم با وى چاره اندیشى منطقى بنمایید و با تشویق غیر مستقیم او یا توسط دیگران, به بهانه حل مشکل ارتباطى خودتان با وى, او را به سیستم درمانى (مشاوره و پزشک) راهنمایى کنید.

برادران ر.ج.م ـ مبارکه, ز.م ـ تهران, ن.آ.م ـ بروجن
مشاور: زهرا آکوچکیان
مسایلى که شما برادران گرامى مطرح کرده و جویاى راه حلى براى آن بوده اید, بارها در مجله بدان اشاره شده و به طور مفصل در مورد آنها بحث کرده ایم و راه حل آن ارائه شده است. اما چند نکته است که یادآورى آن ضرورى است.
1ـ وقتى ما نخواهیم مسوولیت اعمال خویش را به عهده بگیریم یکى از ساده ترین راههاى آن این است که مسوولیت را به گردن دیگران بیاندازیم و بگوییم که تقصیرى نداریم و دوستان ناباب ما را گمراه کردند.
پاسخ قرآن چیست؟
((... وقتى هر قومى به آتش دوزخ وارد شوند گروه دیگر را لعن و نفرین مى کنند و مى گویند خدایا اینها (یاران گمراه), ما را گمراه کردند پس عذابشان را مضاعف گردان. خداوند به آنها خطاب مى کند: همه به قدر استحقاق و به قدر گناه خود عذاب مضاعف دارید و لیکن (این حقیقت را) نمى دانید. سوره اعراف, آیه 38))
شما هم گناه مضاعف دارید و مجازات مضاعف, چرا که هم اقدام به اعمال حرام و گناه کرده اید و هم اینکه دوستان خود را از کسانى که امر خدا را زیر پا گذاشته اند, قرار داده اید.
2ـ این منطق عقلانى را هر صاحب درک و فهمى تإیید مى کند که پیشگیرى هم آسانتر و هم موثرتر از درمان است. در زمینه روابط اجتماعى و رفتارهاى اجتماعى نیز چنین امرى مصداق دارد.
حضرت على(ع) مى فرماید: ((از مصاحبت با مردم شریر و فاسد بپرهیز که طبعت به طور ناخودآگاه, بدى و ناپاکى را از طبع منحرف او مى دزدد و تو از آن بى خبرى. ))(1) و ((... بدان که رفیق بد دوست خود را فریب مى دهد و میل او را به کارهاى ناپسند تحریک مى کند و سرانجام آلوده اش مى سازد.))(2)
3ـ اقدام به رفتارى ناپسند, بار اول سخت است ولى دفعه بعد آسانتر, این کار انجام مى شود, تا آنجا که وجدان فرد دیگر در مقابل رفتارهاى سوئى که انجام مى شود هیچ واکنشى ندارد ولعى نسبت به گناه, در فرد ایجاد مى گردد و آرام آرام دیگر از آن احساس تلخ اولیه اثرى نمى ماند.
4ـ ادعاى اینکه ما توبه مى کنیم و باز توبه مى شکنیم و یا راهبردهایى که قبلا توصیه شده در ما کارگر نیست را, آیا تا به حال با خود مرورى مجدد داشته اید.
چرا توبه ها مى شکند. آیا این اظهار ناراحتى و ندامت واقعا توبه بوده است. شما در همان جاده اى که قبلا قدم گذاشته اید باقى هستید و به حرکت خود در این مسیر ادامه مى دهید. آیا این توبه است؟ خیر این را توبه نمى گویند. اینها تنها فریاد وجدان سرکوب شده و فطرت شما است.
قدم اول توبه پشت کردن به مسیر قبلى است. همراه با ندامتى که بسوزاند و تغییر شرایط قبلى که وسوسه کننده به انجام گناه بوده است. در این صورت مى توان امید داشت که ذره ذره بتوانید از آن سم وسوسه, درون خود را بشویید.
وقتى هیچ کدام از شرایط درونى و بیرونى خود را تغییر نداده اید منتظر چه معجزه اى هستید. حکایت آن جوان گناهکار را نشنیده اید که به نزد رسول اکرم(ص) آمد و اقرار به گناه کرد, رسول خدا(ص) به دلیل همین گناهى که شما از آن سخن رانده اید و با غضب بسیار او را از خود راند, یاران علت را پرسیدند که چرا پیامبر رحمت چنین کرد. و پاسخ آنکه, شاید یکى از علل آن این باشد که از قبح این گناه نزد آنان که حضور داشتند کاسته نشود.
تنها گفتن ((توبه کردم)) کافى نیست. این تنها اشارت کوچکى است.
قدمهاى بعد تغییر مسیر و ندامت واقعى و قدم نهایى آنکه آن گوشتى که از حرام بر تن فرد رویید نیز حتى با حلال بدل شود.
و این جوان به صحرا پناه برد و دست و پاى خود در زنجیر کرد و تنها گیاهان صحرایى مى خورد و دائم در استغاثه و زارى بود. تا آنکه خداوند بر او رحمت آورد. رسول خدا به دست خود زنجیرها را باز کرد و او را به میان جامعه مسلمان باز گرداند.
و شما برادران براى رهایى از بندهاى گناه چه کرده اید که حالا هیچ کار نکرده نومید از رحمت خدا باشید یا ادعا کنید نمى توان کارى براى مقابله با آن رفتارها نمود.
5ـ تکرار مى کنم علاج واقعه قبل از وقوع باید نمود.
دیدن فیلمهاى مستحجن, شاهد رفتار غلط دوستان بودن, حضور در مجالسى که به راحتى از این گونه رفتارها سخن به میان مىآید و این رفتارها تشویق مى شود, دیدن عکسها یا خواندن مطالب بدآموز, اینها همه قدمهاى ابتدایى براى تحریک فرد به اقدام خلاف است و منشإ بسیارى از بزه کاریهاست.
6ـ سست بودن بنیانهاى اعتقادى (اعتقاد واقعى به خوب یا بد بودن اعمال) و این باور غلط که ایمان و اعتقاد به قلب است ولى توجهى به محاسبه عمل و اصلاح آن, نیز زمینه ساز عمده و اصلى رفتارهاى ضد اخلاقى و ضد اجتماعى است.
براى تقویت زمینه هاى اعتقادى باید از مطالعه, تحقیق, پرسش و تفکر شروع کرد. در این مسیر, فرد دچار شک و تردیدهایى مى شود که این تردیدها ممدوح هستند و اگر موجب پرسشهاى عمیق تر و وسعت دادن به بینش فرد شوند, پسندیده اند. تردیدهاى میانه راه, دلسرد و ناامیدتان نسازد. وقتى جلوه هاى روشنى پیش چشمتان هویدا مى شود عناد نکنید. تسلیم, اولین قدم ایمان راستین است. تا تسلیم و بندگى (عبودیت) نباشد ایمانى در قلب و جسم و روح و روان ما شکل نخواهد گرفت. و تسلیمى که از سر بصیرت و تفکر باشد شما را به آرامش ایمان خواهد رساند.

برادر ن.آ.م
هر گونه مشکل جسمى که داشته باشید لازم است با همسر آینده خود در میان بگذارید زیرا عدم اطلاع دادن و سپس آگاهى همسر که لاجرم خواهد بود, منجر به تقویت جو بى اعتمادى و آشفتگى زندگى زناشویى شما خواهد بود.
توفیق هدایت شامل حالتان.
پى نوشت :
1ـ نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج20, ص272.
2ـ وسائل الشیعه, ج3, ص206.

خواهر یا برادر س.م.م ـ فومن
مشاور: س.م.اشکذرى
1ـ در معاشرت با دیگران, اگر حتى احتمال داده شود که مال یا غذاى مشخصى که از آن استفاده مى کنیم, از راه حلال کسب شده است, استفاده از آن جایز است و پرسش نیز لازم نیست; بلکه در برخى موارد, سوال کردن جایز نیست و حداقل این است که خلاف اخلاق اسلامى مى باشد. بنابراین, به صرف اینکه بخشى از زندگى یا درآمد کسى از راه غیر شرعى و حرام باشد, موجب حرمت استفاده از اموال او نمى گردد مگر اینکه اطمینان داشته باشیم که همین مال یا آن غذایى که در اختیار ما گذاشته شده از راه حرام است. ضمنا به صرف اینکه کسى وظایف شرعى خود در زمینه خمس یا زکات را عمل نکرد, باعث نمى گردد که حضور در خانه او یا استفاده از اموال او حرام باشد, زیرا همین که احتمال داده شود اینهایى را که ما استفاده مى کنیم اصلا خمس یا زکات به آن تعلق نگرفته است استفاده از آن براى ما جایز خواهد بود. البته قطع رابطه موقت یا تذکر دادن از باب امر به معروف و نهى از منکر, اگر احتمال تإثیر داده شود و مفسده اى نداشته باشد, وظیفه دیگرى است که ربطى به حلال یا حرام بودن خود اموال براى دیگران ندارد.
2ـ اگر معمول مردم این است که حیوانات خود را براى چریدن در زمینهاى درو شده آزاد مى گذارند, همین نشانه رضایت صاحبان زمینهاست و کار حرامى صورت نگرفته است تا نیاز به جلب رضایت باشد.پیروز باشید.

برادر ک.م.د ـ خمینى شهر
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر گرامى!
از اظهار لطف و محبت شما نسبت به مشاورین مجله سپاسگزاریم و همیشه آرزومند آنیم که قلم و اندیشه ما, که تنها بضاعتمان براى کمک به خوانندگان عزیز و دردمند است, بتواند حتى اگر شده گره کوچکى از کلاف سر در گم آنها باز کند. و از این طریق رضاى خداوند را در حل مشکل مسلمانى, به دست آوریم.
شما همسر اختیار نموده و سپس متوجه مسائلى در گذشته زندگى او شده (البته این مسائل چقدر صحت دارد خدا مى داند) و حالا نگران و غمگین, که آیا سزاى پاکى و درستى من در دوره مجردى جوانى, چنین بوده است و از عدل خدا سوال کرده اید؟ برادر گرامى, به این مسإله خوب فکر کنید و ببینید اشکال کجا است.
شما فردى را به همسرى برگزیده اید و احتمالا معیارهایى براى انتخاب او داشته اید. در ازدواج گذشته از معیارهایى که هر کس براى خویش دارد, حتما بایستى در مورد فرد مورد نظر به خوبى مطالعه و تحقیق کند. آیا شما چنین کارى کردید. مطمئنا چنین عملى را انجام نداده اید یا اگر بوده بسیار سطحى انجام شده است. چرا که همان گونه که هم اکنون دلایلى در مورد رفتار غلط او در گذشته دارید, قبلا نیز مى توانستید به دست آورید.
اگر قبلا در مورد همسرتان و خانواده اش تحقیق کرده و مسائلى که هم اکنون به آنها واقف شده اید را کشف نکرده بوده اید, از کجا معلوم آنچه که حالا مى دانید و فهمیده اید ناشى از سمپاشى و دو به هم زنى دیگران (النفاثات فى العقد) نباشد. و کسانى قصد خراب کردن زندگى مشترک و زهر کردن زندگى تان را نداشته باشند.
اگر موضوع صحت دارد, آیا همان عدل الهى حکم نمى کند که, اگر تو از چشم خود براى دیدن پیش روى خود و یا از عقل خود براى انتخاب مسیرى درست استفاده نکنى, در چاهى که پیش رویت قرار دارد بیفتى. آیا اگر چنین حادثه اى برایت رخ داد, در عدالت خدا باید تردید کرد یا در بینش و نگرش و قضاوت خود. برادر گرامى, حال که او همسر شما است, در خانه شما زحمت مى کشد و از پاکى رفتار او در حال حاضر اطمینان دارید, چنان که خداوند خود ستارالعیوب است و شما نیز گویا تا حالا در مورد آنچه دانسته اید صبورى کرده اید, دل خود را به خدا بسپارید و از او بخواهید دل شما را براى این گذشت بزرگتر کند. اگر بنا بر صحت اطلاعات شما بگذاریم, چه بسا گذشت و مهربانى شما در حق او, همسرتان را به زندگى پاکى هدایت کرده و هر کار خیرى که از او سر بزند به حساب شما منظور شود. در این صورت پاداش صبر خویش را از خدا بخواهید.
اما در هر حال براى قبول یا رد هر گزارشى پیام خدا را به گوش جان شنوا باشید. که ((اگر به شما پیامى دادند ببینید فاسقى نباشد, سپس در مورد آن تحقیق کنید و بعد بپذیرید تا هدایت خدا شامل حال شما باشد.))
شاید در مرحله اى از زندگى به دلیل نابسامانى خانواده همسر و عدم دقت و مراقبت درست, از او رفتارى ناشایست سر زده است. ولى حالا که زندگى مشترک اختیار کرده آنچه مى تواند او را پاىبند سازد, مهر فرزند و همسر است. حتما به دلیل آنچه که در ذهن شما نسبت به همسرتان مى گذرد نسبت به او سرد و نامهربان شده اید که ناشى از غیرت و مردانگى شما است اما سعى کنید وسوسه ها را از ذهن خود دور کنید, به او توجه نموده و محبت کنید, احترامش بگذارید و از این طریق حتى او را وادار به تغییر رفتار در مقابل مادر و اطرافیانتان بنمایید. او نمى داند در وجودتان چه جهنمى برپا است. او فقط سکوت, خشم, بى حوصلگى, سردى و بى مهرى و حتى از نگاهتان انزجار را مى خواند در حالى که هیچ توجیهى براى آن نمى یابد. و از این رو او هم متقابلا رفتار تندى پیدا کرده که مادر شما نیز از این رفتارش در امان نمانده است.
پس همان گونه که پیامبر اکرم(ص) با وجود آنکه باطن افراد را مى دید, به روى خود نمىآورد و از سر مهر و خلق حسنه سعى در ارشاد آنها یا حفظشان بر صراط مستقیم بود و در پاسخ نامهربانیشان برایشان دعا مى کرد, شما نیز به رسول دین خویش اقتدا کنید و به خاطر فرزندتان و زندگى مشترکتان, خود را از موجهاى شکننده و ویرانگر شک و تردید و نفرت بیرون بکشید و به خدا توکل کنید. در ضمن سوالى نموده اید که خدمتتان باید عرض کنم که در زندگى زناشویى بسیارى از روابط بر دیگران یا فرد بر خودش حرام بین زوجین مباح مى شود و آنچه در رابطه خصوصى زوجین بگذرد و نتیجه اش استحکام هر چه بیشتر روابط آنها باشد اشکالى ندارد. البته به شرطى که عنف و اجبار و تحقیر در میان نباشد.
خداوند زن و مرد را لباس هم معرفى مى کند. یعنى هر دو بایستى ساتر عیوب هم باشند و کامل کننده هم و هم زیباکننده و اقناع کننده یکدیگر تا از این رو, هم از نگاه بدخواهان محفوظ باشند و هم به دنبال برآورد نیازشان از غیر نباشند.
خداوند یار و یاورتان.

خواهر خ.ط ـ تهران
مشاور: س.م.اشکذرى
خواهر گرامى!
از اینکه همسر شما احساس مسوولیت لازم را در مقابل شما و فرزندانتان نداشته است و بخش عمده اى از بار زندگى بر دوش شما بوده و هست هم متإسف شدیم و هم خوشحال. متإسف, از روشى که همسر شما در زندگى در پیش گرفت و خوشحال از تلاش شما براى حسن جریان زندگى. اما پاسخ پرسش شما:
خواهر گرامى, بر اساس استفتایى که صورت گرفته است شما مى توانید از باب تقاص, نسبت به طلبى که بابت مهریه دارید از همان پول به مقدار مهریه اتان بردارید لکن به مقدار قدرت خرید مهریه در همان سالى که به عقد ایشان در آمدید و اگر ملاک محاسبه را قیمت طلا در آن زمان و مقایسه آن با زمان کنونى قرار دهید مانعى ندارد.
شاد و سربلند باشید.

خواهر س.ز.ع ـ ؟
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
مشکلى که شما به آن به مختصر اشاره کردید تا حدى مبهم است. آیا وجود ترشحات مداوم شما را نگران مى کند که نیازمند غسل و طهارت هستید یا مسإله دیگر.
اولا از نظر طبى وجود ترشحات در زنان و دختران طبیعى است و براى سلامت آنها لازم است مگر به دلایل عفونى باشد که علائم خاص خود را دارد که حتى در آن صورت هم مسإله غسل مطرح نیست. ولى اگر علائمى که در رساله ها ذکر شده وجود داشته باشد, بر فرد طهارت و غسل واجب مى شود.
گاه بعضى از خانمها وجود این ترشحات طبیعى را به دلیل وجود شهوت مى دانند که اشتباه است. افرادى هم هستند که به شکل وسواس گونه گرفتار این فکر هستند و دائم وقت خود را به شستشو مى گذرانند و در حد بیمارگونه و بیمارى وسواس هم مى رسد که لازم است تحت درمان قرار گرفته و از این مشکل و اضطراب ناشى از آن رها شوند.
به احتمال زیاد شما خواهر محترم نیز مبتلا به این وضع بوده و اگر به آن بى توجه باشید و فقط به آن به چشم یک خطایى که از شما سر مى زند نگاه کنید, نه تنها مشکل حل نمى شود, که با گذشت زمان مزمن تر مى شود. پس حتما براى درمان آن اقدام کنید و ان شإالله آرامش خویش را باز یابید. غیر از اقدامات درمانى که درمان دارویى در رإس آن است, به درمان درونى روانى خویش اقدام کنید. در روایت است که براى رهایى از وسوسه ها ذکر لا حول و لا قوه الا بالله را زیاد بگویید و از قرائت قرآن نیز بخصوص معوذتین (سوره قل اعوذ برب الناس و سوره قل اعوذ برب الفلق) و سوره انعام کوتاهى نکنید.
موفق باشید.

خواهر س.م ـ ؟
مشاور: زهرا آکوچکیان
دختر جوانى هستم. خواهرانم همه ازدواج کرده اند. همسران آنها بعضى چیزها را از محل کار خویش به خانه مىآورند و براى آن توجیهاتى دارند. آیا حقوقى که مى گیرند حلال است. آیا مى توان در منزل آنها غذا خورد. آیا قطع صله رحم با آنها اشکالى ندارد.
خواهر گرامى!
از اینکه با این سن کم به مسایل شرعى توجه دارید خوشحالیم. آنها چون براى پولى که مى گیرند کار مى کنند, حقوقشان حلال است ولى آوردن وسایلى از محیط کار به منزل براى استفاده شخصى بدون رضایت و اطلاع صاحب کار اشکال شرعى دارد. و آنها نزد خداوند و صاحب کار خویش مسوولند. خوردن غذا در منزل آنها چون نمى دانید آنچه تهیه شده از همان مالى است که صاحبش راضى نیست اشکال ندارد و تفحص و پرس و جو لازم نیست ولى جایز نیست از وسایلى که آنها بى اجازه به منزل آورده اند و شما مى دانید, استفاده کنید. قطع صله رحم نیز جایز نیست. و چون شما به اشکال عمل آنها واقفید, مسإله را با خواهران خویش مطرح کنید تا آنها با لحنى که مورد پذیرش همسرانشان قرار بگیرد با آنها مطرح کنند.
ان شإالله که شوهرخواهران شما زودتر به خود بیایند و بدانند خیانت در امانت گناه بزرگى است. وسایلى هم که نزد آنها جزء ابزار کار است, امانتى است در دست آنها و تنها در صورتى که اجازه داشته باشند مى توانند از این وسایل استفاده کنند و هر چه سریعتر از این رفتار توبه کنند. صد البته که اینها همه در صورتى است که شما بدانید لوازمى را بدون رضایت صاحب کار به منزل مىآورند, لذا حتى اگر احتمال بدهید که با اجازه است و به هر حال احتمال بدهید صاحب اموال, راضى است شما وظیفه اى ندارید.
موفق باشید.

خواهر . ـ کرمانشاه
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى 14 ساله و اول دبیرستان هستم. مشکل اصلى من این است, با هر که برخورد مى کنم فکر مى کنم او به من علاقه دارد و از روى نشانه هایى, فکر مى کنم این تصور من صحیح است. این حالت مرا بسیار نگران کرده است.
خواهر عزیز!
نوجوانان در شرایط سنى شما احساسات و عواطف پرشورى دارند و با یک اشارت, غلیان احساسات چندگانه دوستى یا خشم و یا نفرت و ... را پیدا مى کنند. این شرایط روحى بخصوص وقتى محرومیتهاى عاطفى در خانواده موجود باشد بیشتر بر نوجوان حاکم است.
این دلبستگیهاى گذرا را نباید توجه کرد. بایستى به آنها بى اعتنایى نمود. حتى اگر در ذهن بیاید با توجه به این افکار, فراموش مى شوند و لزومى به ترس و نگرانى نیست.
هر چه بیشتر رشد کنید, از نظر عاطفى و ذهنى هم پخته تر و کاملتر خواهید شد و تنها با جنبش احساسات, دل خود را پریشان نخواهید ساخت و منطق و عقل و شعور خویش را بر واکنشهاى عاطفى حاکم خواهید نمود. ولى اگر هر چه بیشتر به این مسائل فکر کنید, بیشتر درگیر آنها خواهید شد. چون از این اشتغالات ذهنى ناراحتید, نگران نباشید. آنها به حساب اعمال بد نوشته نخواهد شد. اینها فکرهاى وسواسى هستند که با بى توجهى به آن افکار, از ذهن پاک خواهند شد.پیروز باشید.

شما دچار افسردگى هستید
برادر الف.و ـ همدان ـ گ
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر گرامى!
از اینکه مجله را امین و مشاور خود قرار دادید تشکر مى کنیم. در مورد مشکلى که با آن درگیرید حتما به یک پزشک مراجعه نمایید. به نظر مى رسد به دلیل استرسهایى که در طى سالهاى نوجوانى و جوانى به شما وارد شده, دچار افسردگى شده اید و این احساس یإس, پوچى, بى ارزشى و ناامیدى یا درماندگى و یا حتى ناتوانى جنسى شما مى تواند ناشى از این امر باشد. تغییرات روحیه, بى علاقگى و عصبانیت و زود از کوره در رفتن, از علایم دیگر این بیمارى است.
البته مسائلى که در نوجوانى داشته اید نیز در بروز اضطراب فعلى و افسردگیتان نیز موثر است و در این زمینه یک روانپزشک بهترین کمک را مى تواند در اختیارتان قرار دهد و بى جهت سعى نکنید زندگى خود را از دست بدهید, زیرا الان ناامیدى شما شدید است. از توصیه اى که به شما نمودیم ناراحت نشوید, چراکه افسردگى نیز مثل بیماریهاى دیگر جسمى نیاز به درمان دارد و مجموعه اى از علایم روحى و جسمى را در فرد ایجاد مى کند و با درمان افسردگى و اضطراب, تنشهاى عضلانى, بى حوصلگى, ناراحتیهاى جنسى, اختلال تمرکز یا خواب اگر داشته باشید و احساس غم و اندوه در شما برطرف خواهد شد, ان شإالله, پس براى آنکه مشکل شما حالت مزمن پیدا نکند زودتر اقدام کنید.
اگر همسرتان را دوست دارید و به او احترام مى گذارید, که فکر مى کنیم واقعا قابل احترام هستند که چنین با همه مشکلات به شما وفادار مانده و نخواسته اند زندگى با شما را رها کنند با وجود آنکه بارها به او اصرار کرده اید, سعى کنید هر چه زودتر بهبودى خویش را باز یابید و رونقى به زندگى تان بدهید.
موفق باشید.

برار ت.ع ـ اصفهان
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر گرامى!
اگر آنچه را نوشته اید درست باشد, هر چه زودتر عادتى را که پیدا کرده اید ترک کنید. این گرایش و تمایل غیر قابل کنترل به دوستى به این صورتى که تفسیر کرده اید مى تواند سوق دهنده شما به بعضى انحرافات رفتارى باشد. براى قطع این رفتار سعى کنید:
1ـ قدم اول خیالپردازى نسبت به دیگران و مرور توصیفاتى که نمودید را رها کنید.
2ـ ارتباط خود را با همسالان على رغم عدم تمایل خویش بیشتر کنید. لزومى ندارد حتما دوستیها دو جانبه باشد, بلکه ابتدائا در فعالیتهاى جسمى با همسالان خود را درگیر ساخته تا سپس زمینه دوستیهاى نزدیکتر فراهم شود.
3ـ از ساعات بیکارى و فراغت خود که مهلتى براى خیالپردازى و رفتن در رویا به شما بدهد کم کنید و بر فعالیتهاى جسمى خودتان اضافه کنید.
4ـ از تنها ماندن با فرد دیگر جدا اجتناب کنید.
مشکل تحصیلى که به آن اشاره کردید تا حدى قابل قبول است, زیرا شما از یک مقطع تحصیلى به مقطع بالاتر قدم گذاشته اید و شیوه تدریس معلمین و دبیران و توقعاتى که از شما هست متفاوت شده است و بیشتر دانشآموزان, سال اول هر مقطع را دچار سر در گمى و گیجى هستند تا به تدریج به شرایط جدید خو بگیرند. ان شإالله با استعداد خوبى که دارید مى توانید افت تحصیلى خویش را جبران کرده و در دوره دبیرستان نیز مثل دوره راهنمایى موفق باشید.
البته دل مشغولیهاى اخیرتان نیز مى تواند در افت تحصیلى موثر باشد. با رفع این مسإله, به امید خدا پیشرفتتان تسریع خواهد شد.
در پناه خدا موفق باشید.

شوهر بدخو, حقوق ماهیانه ام را مى گیرد
خواهر م.ک ـ استان فارس
مشاور: زهرا آکوچکیان
مدت 15 سالى است ازدواج کرده ام. خود و شوهرم کارمند آموزش و پرورش هستیم. سه فرزند دارم. شوهرم مردى بداخلاق و خشن است. با هر مسإله اى کتک کارى مى کند. مستبد و خودرإى است. من حتى حق ندارم در حقوق خود تصرفى بکنم. او آن را تمام و کمال از من گرفته و حتى اجازه خرید جزئى ترین چیزها را ندارم. همیشه به خاطر آبرودارى و اینکه با هر مشکلى جنجال راه مى اندازد سکوت کرده و کوتاه آمده ام; بخصوص به خاطر روحیه فرزندانم. مدتى به دلیل مشکل قلبى که برایش پیش آمده و در واقع به بهانه آن مصرف مواد مخدر را شروع کرده و اگر اعتراض کنم مى گوید درمانش این است. حرف هیچ کس را قبول ندارد و چون مى داند به خاطر بچه ها اقدامى نمى کنم, سوءاستفاده مى کند. با هیچ کس تا کنون این مسإله را مطرح نکرده ام ولى واقعا دیگر خسته و رنجور شده ام.
خواهر گرامى!
همسرتان به هیچ وجه حق گرفتن حقوق شما به زور را ندارد. و طبق قوانین موجود اگر طلاقى صورت گیرد, اگر براى دادگاه به دلیل اعتیاد شوهر عدم صلاحیت او ثابت شود, حضانت فرزندان را دادگاه بر عهده شما خواهد گذاشت. البته اشاره به مطلب فوق تنها جهت آگاهى شما از حقوق قانونى تان است و به هیچ وجه به معناى توصیه به جدایى نیست.
گاه آبرودارى زیاد و سکوت مفرط نتایج تلخى را براى زندگى زوجها به بار مىآورد. بعضیها مثل شما, سکوت مطلق و عقب نشینیهاى مکرر را آبرودارى مى دانند و با دست خود ضربه اى به تنه زندگى مشترک و خانوادگى خود مى زنند و فرصت و جسارت بیشترى به همسر خود براى بدرفتارى مى دهند.
خواهر گرامى, اگر زندگى خود و همسرتان را دوست مى دارید مى خواهید فرزندانتان در کنار پدر و مادر باشند, سعى کنید این همه پنهان کارى را کنار بگذارید و از دیگران, البته حساب شده, کمک بگیرید.
از اعضإ فهمیده و ریش سفید فامیل کمک بگیرید. مشکل شوهرتان را با آنها در میان بگذارید تا آنها با تسلط و محکم با وى صحبت نموده و نسبت به ادامه رفتارش به او هشدار بدهند. اگر فرزندانتان را دوست دارید به هر شکل که مى توانید او را از این سم مهلک دور کنید. از کمکهاى درمانى هم استفاده کنید تا او توان ترک داشته باشد. با وضعى که فعلا پیدا کرده است از دادن حقوق خود به ایشان کاملا امتناع کنید زیرا امکان اقتصادى بیشترى را جهت تهیه مواد برایش فراهم مى کند. اگر نگران بداخلاقى ایشان هستید که ترسى ندارد; چه بدهید چه ندهید کج خلقى دارد و این رفتار ناصواب هم که به آن اضافه نشده است. ایشان باید هر چه زودتر به خود بیاید و با شرایطى که ذکر کردید در ابتدا به تنهایى قادر به انجام این مهم نبوده و نیاز به کمک دیگران دارید. براى حفظ بچه ها از درگیریهاى احتمالى, به آنها توضیح بدهید که گاه والدین بر سر مسائل خاصى اختلاف نظر دارند و خودشان نیز قادر به حل آن خواهند بود و جاى نگرانى براى فرزندان نخواهد بود.موید باشید.

خواهر ز.ن ـ بیرجند
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
بیش از این به رفتارى که داشته اید ادامه ندهید و از همین جا موضوع را مسکوت بگذارید. اگر خانواده ها بر این امر رضایت داند بپذیرید و گرنه رها کنید.
در عقد موقت نیز مهریه اى که تعیین مى شود باید پرداخت شود, ولى اجبارى به رعایت مدت نیست. با رضایت شوهر و گذشت او, زودتر از مدت تعیین شده, مى توان آن را پایان بسیارى از کارها که به مصلحت است ترک شود حرام نیست. مثلا ترک نماز اول وقت زوال یک مصلحت است ولى حرام نیست. شیوه ازدواج شما نیز اشکال دارد ولى حرامى مرتکب نشده اید و نعوذبالله زناکار محسوب نمى شوید. ولى از نظر عرف چون عمل شبهه ناک است نباید انجام بپذیرد. و چنان که در ابتداى امر گفتیم قبل از آنکه مسائل پیچیده ترى گریبانگیرتان شود این شیوه عملکرد را رها کنید تا ان شإالله امور جریان عادى و طبیعى خود را طى کند و به امید خدا کانون گرمى داشته باشید و فرزندان پاک تربیت کنید چرا که تواناییش را دارید و خداوند ان شإالله کمکتان خواهد نمود.
موفق باشید.

پدرم مهربان است ولى من از او بدم مىآید
خواهر ج ـ قم
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى هستم هیجده ساله. فرزند اول خانواده و چهار برادر دارم. پدر و مادرم افراد متدین و بسیار خوبى هستند. مشکل من این است که از پدرم بدم مىآید. هر چه او بیشتر محبت کند من از او بیشتر بدم مىآید. همه فامیل و آشنایان او را دوست دارند و او مشکل گشاى همه است. من از این احساس خودم بدم مىآید و شرم مى کنم.
خواهر گرامى!
شما اطلاعات بیشترى از نحوه برخورد پدر از دوران کودکى و شروع نوجوانى خود یا فرصتهایى که او با شما بود, یا از شما به دلیل وضعیت کاریش دور بوده است به ما نداده اید. ولى شاید علت اینکه, با وجود توصیف پدر به عنوان فردى عاقل و مشکل گشاى دیگران, فکر مى کنید دوستش ندارید, بعضى از مسائل زیر باشد:
آیا رفتار او با شما به عنوان دختر با فرزندان پسرش تفاوتى داشته است؟ آیا در کودکى بعد از تولد برادران, شما احساس کرده اید آنها بیشتر مورد توجه بوده اند؟
یا آنکه به دلیل شرایط کارى و علمى اش زمان کمى را با خانواده مى گذرانده و در دورانى که شما احساس نیاز بیشترى به او داشتید, او را نزد خود نمى یافته اید.
آیا بعضى از نظرات منفى افراد نسبت به افرادى همچون او در شما احساس حقارت یا ناراحتى ایجاد کرده و شما نیز از پدر خود رمیده و ناراحتید؟
آیا به دلیل فقرى که به آن دچارید پدر را به واسطه انتخاب این مسیر علمى مقصر و مسوول این فقر مى دانید؟
حال پاسخ این سوالات چه آرى باشد چه خیر; ولى این یک واقعیت مسلم است که مرز میان عشق و نفرت مرز مبهم و باریکى است.
شاید دور بودن از او به مدت طولانى شما را رنجیده خاطر نکند ولى مطمئن باشید اگر کوچکترین آسیبى به او برسد شما بیش از هر کدام از اعضاى خانواده ناراحت مى شوید. احتمالا شما بیشتر از او عصبانى هستید. شاید لحظه هایى بوده که شما مى خواسته اید به او در مقابل دیگر دوستانتان افتخار کنید یا او را در کنار خود داشته باشید و از حمایتشان بهره بگیرید. ولى همان لحظات او به کار خود و دیگران مشغول بوده و حالا احساس مى کنید هیچ تعلقى به او ندارید. اگر دوستش نداشتید هیچ احساس دیگرى هم به او پیدا نمى کردید. شما خشم خود از پدر را به خاطر لحظه هاى خالى زندگیتان از او به لفظ نفرت بیان مى کنید. پس براى آنکه هم احساستان به خودتان آشکار شود و هم از این احساس گناهى که به خاطر افکار نفرتآلود خویش پیدا کرده آزاد شوید, سعى کنید در باره این احساس خود بیشتر فکر کنید و به دنبال چراهایش بگردید. آن وقت اگر بیشتر دقت کنید حتى پاسخ آن چراها را مى یابید.
خواهر گرامى, پدر شما سعى کرده پاک و بىآلایش زندگى کند و یک زندگى معنوى و علمى را داشته باشد. مى گویید: همه دوستان و آشنایان او را بادیانت و باکیاست مى دانند. پس شما نیز با کمى اندیشه مى توانید درون خود را بهتر ببینید و مطمئن باشید مى توانید باقیات صالحاتى نیکو براى پدر باشید.موید باشید.

عزیزترین دوستم را از دست دادم
برادر ب.ع.ا ـ تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر محترم!
یکى از خصلتهاى فطرى انسان تمایل مفرط او به ارتباط و دوستى با دیگران است. انسان تنها نمى تواند زندگى کند و شکل گیرى اجتماعات بشرى نیز بر این زمینه فطرى بوده است. در روابط اجتماعى سالم است که فرد حتى خود را بهتر مى شناسد و به تواناییهاى خود پى مى برد, مهارتهاى اجتماعى خویش را افزون مى کند, و بر تواناییهاى قبلى اش مى افزاید. اعتماد کردن و دوست داشتن را مىآموزد, نقایص و کاستیهاى خود را مى شناسد, منابع حمایتى, روانى و اجتماعى براى خود فراهم مىآورد. از دید دین مبین اسلام نه فردگرایى پسندیده است, و نه جمع گرایى مطلق, بلکه به هر دو در حدى بها مى دهد و تشویق مى کند که سبب رشد خود و جامعه شود.
در زمینه گسترش دوستیها توصیه هاى بسیارى را در روایات اهل بیت(ع) مى بینیم. اما در همه آنها به رعایت حد و مرز دوستیها نیز سفارش شده است. لازمه یک دوستى پایدار, صداقت, وفادارى و احترام است. صداقت به منزله آن نیست که همه رازهاى درونى خود را براى دوستتان فاش کنید بلکه آن چیزى را بگویید که اگر روزى میان شما و دوستتان به هم بخورد نتواند به شما آزارى برساند. احترام به دوست نیز بسیار اهمیت دارد.
حضرت على(ع) به فرزندانش چنین توصیه مى کند: ((به اتکإ روابط دوستانه و رفاقت, حق او را ضایع نکن چه در زمینه تضییع حقوق, روابط دوستى نابود مى شود. و آن که حقش را تباه کردى براى تو برادر نخواهد بود.))
شما با ضبط مکالمات تلفنى با دوستتان بدون اطلاع او, هر چند اظهار مى دارید قصد بدى نداشتید ولى در حقیقت, حق او را پایمال کرده اید. لازم بود از او عذرخواهى بنمایید و در صورت عدم تمایل او براى حفظ نوار صدایش, آن را پاک مى کردید. البته درست است که شما اشتباهى مرتکب شدید ولى حالا که دیگر آنها در دسترس شما نیستند تا از آنها عذرخواهى کنید, همین قدر که بدانید اشتباه کرده اید, دیگر خطاهایى چنین, در حق کسانى که تا این حد برایتان عزیز هستند, نکنید. ان شإالله خداوند هم از آن مى گذرد. جابه جایى محل سکونت دوستتان به احتمال زیاد ربطى به روابط دوستانه شما و فرزندانشان ندارد و بیشتر احتمال مى رود دلایل خانوادگى بوده است. هر چند از دست دادن دوست عزیز به تعبیر حضرت على(ع) به مثابه از دست دادن عضو مهمى از بدن است. غصه خوردن و بى تابى کردن عاقلانه نیست.
دوستى هایى که بعضا با برقراریشان یا جداییها تا این حد انسان را به انحطاط بکشد مضر و براى سلامت روان و رفتار انسان ناپسند است. اگر همه علاقه ها و دوستیها در مسیر خدا باشد دیگر آدمى در فراق از دست دادن چیزى که برایش عزیز است این قدر بى تابى نمى کند. شما که برادر مومنى هستید حتما کلام خدا را خوانده اید که ((هر آنچه به جز خداست فانى و نابود شدنى است)). و تنها چیزى باقى است که رنگ خدایى داشته باشد و با او مرتبط باشد. هیچ چیز جز خداوند ابدى نیست. هشدار خداوند را به یاد بیاورید که ((خداوند در درون مرد دو قلب قرار نداده است.)) هر آنکه مسخرش کند چیز دیگر را به آن راهى نیست.
یکى از عوامل ایجاد افسردگى, دلبستگى مفرط به اشیإ, اشخاص, موقعیتها و امکانات و ... است که با فقدان این موضوع محبوب, فرد دچار افسردگى مى شود. و افسردگى نیز شروع انحطاط روانى, روحى حتى جسمى انسان است.
شما از این تجربه تلخ و دردناک مى توانید براى تمامى زندگیتان بهره بگیرید. دلبستگى زیاد به هر چه که باشد در نهایت شکستن انسان را به دنبال دارد و بریدن انسان از خلق و خدا را چنان که شما به آن مبتلا شده اید و به قول خودتان حتى از خدا هم بریده اید!!
چرا این فقدان را به حساب الطاف خفیه خداوند نمى گذارید. شاید آن قدر شما را دوست مى داشته و به دنبال این فقدان برایتان رشدى خواسته است. مگر نبود امام راحل(ره) که مرگ نابهنگام فرزندش را, که همه مى دانستند, امید امام است و او را ادامه خود مى داند, از الطاف خفیه دانست و با کرامت و صبر زیاد آن را تحمل کرد و ما دیدیم و تاریخ هم در قلب خود نوشت که واقعا از الطاف پنهانى بود و نطفه حرکتهاى پرخروش امام و انقلاب شد. شما به راحتى با تواناییهاى بالایى که دارید مى توانید دوستان جدیدى انتخاب کنید ولى این بار با درایت بیشتر و آگاهانه تر و در پیوستن و گسستن حیاتى را خواهید یافت. موفق باشید.

از ازدواج و زندگى سر خورده ام
خواهر س.ق ـ سمیرم
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى 21 ساله هستم. چندى پیش به عقد پسرداییم درآمدم. او جوان مومن و خوش اخلاقى است. با آنکه در ابتداى زندگى گفتم پاى همه مشکلات زندگى خواهم ایستاد و به هر چیز کم قانع هستم, حالا پشیمانم و نگران. همیشه به جنبه هاى منفى همسرم نگاه مى کنم. على رغم اصرار او به رعایت پوشش مناسب در مقابل برادرانش, من علاقه اى ندارم و مى گویم انسان باید قلبش صاف باشد. قبل از عقد فردى بودم با روحیه خوب, علاقه به کار و تحصیل, و عبادات دینى را خوب انجام مى دادم ولى الان نسبت به آینده ناامیدم. فکر مى کنم چرا انسان باید زندگى کند؟ چرا با آنکه سرانجام مى میریم و از بین مى رویم چرا باید عبادت کنیم؟ با وجود آنکه همسرم دانشجو است ولى گاهى من توقعم براى تهیه بعضى چیزها زیاد است و این مسائل او را بسیار ناراحت مى کند. با وجود آنکه شوهرم علاقه به ادامه تحصیل من دارد ولى من تمایلى نشان نمى دهم.
خواهر گرامى!
با توجه به آنچه نوشته اید به نظر مى رسد شما دچار نوعى افسردگى شده اید که به دنبال وقوع حوادث استرسآمیز در بعضى افراد رخ مى دهد. طبق مطالعات روانشناسى یکى از حوادثى که با وجود خوشایند بودن مى تواند به عنوان یک عامل فشارزاى روانى عمل کند, ازدواج است.
بعضى افراد بعد از ازدواج, به دلیل آنکه خود را روبه رو با مسوولیتها و تعهدات جدیدى مى بینند دچار نگرانى و تشویش مى شوند. با تخمین ما فوق عادى مسائل و مشکلات زندگى زناشویى, احساس ناخوشایندى, بى کفایتى, عدم اعتماد به نفس, بدبینى, منفى گرایى نسبت به تواناییهاى خود و یا اطرافیان, حساسیت مفرط نسبت به حوادث کوچک و غیر قابل اهمیت, فرد دچار احساس اندوه, ناامیدى و درماندگى مى شود.
خواهر گرامى, هر چند برخوردهایى که هم اکنون, با وجود عهد و پیمانهاى اول عقد, از شما سر مى زند, ناپسند و ناراحت کننده و آزاردهنده همسرتان است, ولى شاید بتوان ازین دید به مسائل نگاه کرد که احتمالا شما دچار اختلال سازگارى و انطباق با شرایط جدید خویش شده اید و چندان قابل سرزنش نیستید, بلکه بایستى با واقع بینى بیشترى مسائل خود را تجزیه و تحلیل نمایید. بدون خجالت و نگرانى, مشکلات روحى و اضطراب خود از آینده را با همسرتان در میان بگذارید تا ایشان نیز از نگرانى در مورد رفتار شما در آید. اگر مرکز مشاوره اى در محل زندگى شما هست حتما از مشورت با مشاورین آن مرکز بهره بگیرید.
از ابتداى زندگى سعى کنید بین خود و همسر حریمها را حفظ کنید و وفادارى و صداقت و پاکى خویش را به همسرتان اثبات کنید تا از بددلیهاى آینده نسبت به یکدیگر محفوظ باشید. هر کدام از افراد ذکور فامیل به غیر از عمو یا دایى و برادر و پدر یا فرزندان خواهر و برادر, دیگران نامحرم شمایند. شما حتى با پوشش کامل اجازه ندارید با برادرشوهر خویش در اتاقى تنها و دربسته بمانید. پاکى دل جاى خود, ولى اگر حدود شرعى در روابط رعایت نشود, راه براى رخنه هر گونه فساد و آشفتگى در خانواده باز مى شود.
اگر اسلام توصیه اى مى کند از آن رو است که ماهیت انسان, غرایز و نیازهاى روانى, جسمى و جنسى او را دقیقا مى شناسد و براى همین, توصیه هایى که در دستورات شریعت مطرح مى شود و همه حکم پیشگیرى را دارند, بر طبق همین غرایز و فطرت بشرى است. پیمان سست شده خود با خدا را محکم کنید تا او هم شما را در برخورد با مسائل و مشکلات زندگى یارى کند.
همسر فهمیده و دانایى دارید. به خاطر این نعمت, شاکر خدا باشید. توصیه او در مورد ادامه تحصیل را گوش کنید; به نفع شما است. در این صورت هم شرایطى برایتان فراهم مى شود تا کمتر فرصت یابید مشغول فکرهاى بیهوده شوید و هم فرصتى براى رشد و پیشرفت فکرى و فرهنگى برایتان مهیا مى شود و امکان ارتباط فکرى با دیگران و استفاده از تجربیات آنها میسر مى گردد.
در این صورت شما دید بازتر و اندیشمندانه ترى نسبت به زندگى خود و شرایط جامعه پیدا مى کنید که در آینده زندگى نیز به کارتان خواهد آمد.موفق باشید.


سرافرازى

زن : آى روزگار ... هى هى ... الان 65 را شیرین دارم اما اون وقتا شش سالم بیشتر نبود ... یه شب آقا اومد و منو به خونه ش آورد.
دختر : شب بود. هوا بارانى بود. پدربزرگ در اتاق کنار آتش نشسته بود و بیرون نیامد. داییها خانه نبودند. مادربزرگ, دم در خانه لبه پالتوى آقا را گرفت و او را به جدش قسم داد.
زن : آن موقع اصلا نمى فهمیدم. بعد از چهار سال پدر و مادرم, شبى به دیدنم آمدند. دیدم خانم بهشان پول و لباس و قدرى قند و شکر داد ... هر سال چیزى براى پدر و مادرم مى فرستادند ... پدر و عمویم توى باغهاى ارباب پرورش کرم ابریشم داشتند. ما, 9 خواهر و برادر بودیم. من ششمین دختر و فرزند آخر بودم. دستشان تنگ بود. اگر وضع خوبى داشتند مرا نمى دادند دست آقا!
دختر : ننه را آوردند خانه ارباب. همه چیز برایش مثل یک خواب بود. خانه اى بزرگ با اتاقهاى زیاد, اتاقها همه فرش. سقف اتاقها بلند و دیوارها همه سفید!
زن : روزگار گذشت. من بچه نگه مى داشتم و در آشپزخانه فرمان خانم بزرگ را مى بردم. خریدى و کارى بود, مى کردم. بچه ها که چهار تا شدند کهنه هم مى شستم.
دختر : در خانه دیگران بزرگ شدن خجالت دارد, غصه دارد, عذاب دارد.
زن : بیرون خانه ناامن بود و داخل خانه رفت و شد زیاد. خانم بزرگ و خانم هى چغولى مى کردند, هى بهانه مى گرفتند تا ... تا اینکه مرا ...
دختر : تا اینکه او را شوهر دادند.
زن : و از بخت من, شوهرم معتاد در آمد.
دختر : و از بخت ما, پدرمان معتاد در آمد. گوشه خانه کنار منقل مى افتاد و ننه بیچاره صبح زود به خانه آقا مى رفت. کارها را تا غروب تمام مى کرد و سر شب برمى گشت خانه تا نان و آبى براى بچه ها و شوهرش فراهم کند.
زن : بچه ها ... بچه ها ... یکى توى شکمم بود, یکى را روى پشتم مى بستم و لگن لگن رخت مى شستم ... بچه ها را چهارچشمى مراقب بودم خراب کارى نکنند.
دختر : ننه 55 سال توى آن خانه رفت و آمد کرد, سبزى پاک کرد, کهنه شست, آشپزخانه تمیز کرد ... واى ننه, ننه, تو شیرزنى, شیرزن.
زن : من قربانى فقر پدر و مادرم بودم. اما بچه هایم را مثل بچه گربه به دندان گرفتم تا به ثمر رسیدند.
دختر : ننه, بگذار هزاران بار بر دستهایت بوسه زنم تا شاید مرهمى باشند بر زخمهاى دستها و چهره چروک خورده ات ... ننه تو چون شمع سوختى تا ما سرفراز زندگى کنیم ... تا من به دانشگاه راه پیدا کنم تا ... تا سرفراز باشیم ...