مردان، زنان مطیع را ترجیح مى دهند

نویسنده


  مردان, زنان مطیع را ترجیح مى دهند

منبع: روزنامهNEWS PAPER
ترجمه: محبوبه پلنگى

 

 

((آقایان! ترا به خدا بزرگ شوید.)) عنوان مقاله اى در روزنامهINDIA TODAY (ایندیا تودى) مى باشد که شرح مسایل و نقطه نظرات خانمها در ارتباط با آقایان است و در واقع, نگرشى اجمالى بر دلیل امتناع آنها از ازدواج و روى آوردن به انتخاب زندگى مجردى است. معضلى حائز اهمیت که عواقب خطیرى نیز در پى خواهد داشت. آنچه مى خوانید عمدتا در طبقات اجتماعى بالاى هند که از شرایط و وضعیت مالى و اجتماعى خوبى برخوردارند وجود دارد. از طرف دیگر مشکلات و واقعیات مطرح شده در این گزارش چندان با فضا و فرهنگ جامعه ما وفق نمى دهد اما در گوشه و کنار مى توان لایه هایى از این دست مسایل را یافت.
در کنار رشد و تحرک جامعه شهرى هند, مشخصا وقایع عجیب دیگرى نیز در حال وقوع است که عقاید مردان خصوصا در زمینه ((برترى مادرزادى آنها بر زنان)) را متزلزل مى کند. زن, این جنس غیر قابل درک, به نظر مى رسد که با ترجیح دادن تجرد, زندگى در تنهایى و عدم ازدواج را برمى گزیند. آنها در این زمینه سخنان غیر منطقى عنوان مى کنند, مثلا اینکه: ((من مردى را مى خواهم که با او در زندگى شریک باشم, زندگى را تجربه کنم و بشناسم)). بدتر از آن اینکه زنان در حالى که به چهره هاى شرمناک مردان مى نگرند مى پرسند: ((این مردان کجا هستند؟))
آرچانا ساکسناArchanasaxena) ) خانم مجرد سى ساله اى که اکنون مدیریت یک فروشگاه در بمبئى را به عهده دارد مى گوید: ((مردان نمى توانند بپذیرند که یک زن از قابلیتى همطراز با آنها برخوردار است و تحمل اینکه یک زن با آنها برابرى کند را ندارند و این نکته در نظر من بسیار بااهمیت مى باشد. چشم پوشى در این سن براى من بسیار مشکل خواهد بود. خانمهایى که چنین محدوده انتخابى دارند, بهتر است مجرد باقى بمانند.))
به طور کلى, طبق نظر بعضى خانمها, ((مردان خوب یا ازدواج کرده اند و یا به عیش و عشرت مشغولند.))
مردان, این جنس کاملا دردسرآفرین مى گویند: ((این بى انصافى است اگر آنها را ناتوان از درک این مطلب بدانیم که زنان هیچ گونه نیازى به آنها ندارند; یا به عبارت دیگر, نیاز زنان به آنها آن نیازى نیست که مردان تصور مى کنند. براى مثال نیاز زنان به اینکه مردان تا در خانه را گشوده; براى آنها پول بیاورند.))
((سونیل میتال)) که یک روانکاو خبره مى باشد معتقد است که مردان تا جایى که به روابط آنها به زنان مربوط مى باشد نمى توانند به سادگى نیازهاى متغیر آنها را بشناسند. و هنوز هم قاطعانه اظهار مى کنند که زنها همیشه از امکان شناختن زندگى برخوردار هستند. مثلا, زندگى در آشپزخانه, زندگى با یک بچه و یا زندگى همراه با ستایش یک مرد سختکوش که براى آنها پول مىآورد. به عقیده مادر من, آنها به خود مى بالند.
اما باید گفت که متإسفانه یک آشفتگى اجتماعى در حال بروز است و مردان هم طبق معمول بى توجهند. واقعیت این است که زنان متحول شده اند و پیشرفت و ترقى داشته اند اما مردان همچنان شاکى و بدون تغییر باقى مانده اند. زنها درآمد بیشترى دارند, نافذتر صحبت مى کنند, دقت نظر بیشترى دارند, در رقابت با مردان توانایى بیشترى از خود نشان مى دهند. میز رستوران را خود شخصا رزرو مى کنند و نیازى ندارند که شما درب ماشین را براى آنها باز کنید, چرا که خودشان مى توانند رانندگى کنند.
نتیجه آن است که آنها خواهان مردانى هستند که صاحب درک و متوجه باشند و آنها را همسطح خود بدانند و براى کارهاى آنها اهمیت و ارزش قایل شوند.
((سوجانتا شارما)) روانشناسى از اهالى دهلى نو چنین اظهار داشت: ((زنانى که از لحاظ مالى مستقل هستند, به شرایط دیگرى تن در نمى دهند, آنها نگرانند که همسرانشان چطور با موفقیتهاى آنان کنار خواهند آمد, بنابراین ازدواج خود را به تعویق مى اندازند تا از آزادى و امتیازات خود لذت بیشترى ببرند.))
در واقع به استناد سخنان ((پارینى)), کارمند یک دفترخانه ازدواج در بمبئى تا پنج سال قبل, زنها شش تا هفت مرد را براى ازدواج, مورد نظر مى گرفتند, اما اکنون این تعداد به سى و پنج نفر رسیده است و با وجود این, زنها هنوز مى گویند: ((نمى توانیم مردى پیدا کنیم.)) بعد از همه اینها بیایید حقیقت پشت پرده را ببینیم.

مردان از زنان شاغل وحشت دارند
مردان موجودات خارق العاده هستند. حقیقتا آنها مى توانند فروتن, جاافتاده و امنیت بخش باشند. صبیه فرحتSabiha Farhat) ) 26 ساله که تولید کننده فیلمهاى تلویزیونى در دهلى نو مى باشد, مردى را شایسته ازدواج نمى داند و مى گوید: ((شاید مردانى را که پیش از این به دلیل عقیده برترىطلبى شان نسبت به زنان, شایسته ازدواج ندیده بودم, لایق تإمل و تجدیدنظر باشند.))
بنابراین, او به روش مرسوم از مادرش خواست تا آمادگى او را براى ازدواج اعلام دارد. پس از آن که بیست نفر با او تماس گرفته و ملاقاتش کردند, جوابها منفى بود. مى پرسید چرا؟ نوزده نفر آنها حقوقى کمتر از 22000 روپیه که درآمد ماهیانه این دختر بود داشتند و نفر آخر نیز با وجود درآمدى بالاتر از این رقم, از او خواسته بود تا شغلش را رها کند.
به نظر مى رسد که تا قبل از اینکه بحث زنان صاحب درآمد به میان آید, مردان موجودات باارزش و خارق العاده اى هستند و اینکه تنها نانآور خانه هستند, لذا کنترل خانواده به دست آنها صورت مى گیرد و عمل تحویل بسته هاى پول به زن با نگاهى به این مفهوم که: عزیزم, این حاصل تلاش من براى توست که حاکى از احساس غرورى مردانه مى باشد و چنین تسلطى در زندگى با زنانى مثل ((صبیه فرحت)) وجود نخواهد داشت. این موضوع کم اهمیتى نیست. چرا که این امر ناشى از عقیده سنتى عدم برابرى زنان و مردان است.
((گوپتا)) مدرس جامعه شناسى در دانشگاه جواهر لعل نهرو, اظهار مى دارد: ((وقتى که دخترى درآمد بیشترى داشته باشد, چنین الگوهایى در زندگى وى اعمال شدنى نیست. بالغ بر اینها در هندوستان خانواده عروس در مقابل خانواده داماد, از ارزش و اعتبار کمترى برخوردار است. بروز این تغییر و تحول ناگهانى, در وظایف مشخص شده زن و مرد, نه تنها به طرد همه مردها مى انجامد, بلکه عواقب غیر قابل پیش بینى دیگرى نیز نخواهد داشت.))
به عنوان مثال ((ریتو نانداRitu Nanda (( که در هتل پنج ستاره اى کار مى کند, نسبت به همسرش از درآمد بیشترى برخوردار است, اما تنها رنجش و آزردگى خاطر نصیبش مى شود. وقتى همسر او على رغم اینکه هر چند ماه یک بار دست به کار تازه اى مى زند و باز هم قادر نیست که حقوق خود را به سطح حقوق همسرش برساند, با او از در دشمنى درآمده مى گوید: ((تو به واسطه عرضه سکس خود, حقوق بیشترى دریافت مى کنى. ))

مردان نفهمیده اند که یک ارتباط معنادار چیست؟
زنان معتقدند که مردان باید در گوشه اى بمانند تا به رشد کامل رسیده و سپس به تمدن بازگردند. خصوصا مردانى که فکر مى کند وجود یک ارتباط معنادار به سوگند آنها به صداقت در مورد همسرشان ختم مى شود. زنان با اشتیاق به چنین پایانى از مردان انتظارى بیش از این دارند. آنها انتظار ارتباطى را دارند که با ذکاوت و کمال توإم باشد.
((ناندیتامنونNanditamenon (( بیست و هفت ساله و متخصص روابط عمومى در بنگلور با درآمد ماهیانه اى حدود 15000 روپیه مى گوید: ((من براى به دست آوردن ماشین و خانه کولردار ازدواج نمى کنم, چرا که شخصا مى توانم همه اینها را داشته باشم. آنچه که من مى خواهم رابطه اى عمیق است که با درک دوجانبه و آزادى همراه باشد.))
مردان اغلب از چنین خواسته هاى بعیدى وحشت دارند. آنها از تلویزیون, مطالعه, رفیق بازى و حتى سکوت لذت مى برند.
اکنون زنانى چون ((آرچانا شوکلArchana Shukla (( در گروه سنى بالاى سى سال با سمت دستیارى استاد, در انستیتوى مدیریت خواستار گفتگو بوده و مردانى مى خواهند که گوش شنوا داشته باشند. یا همچنان که میتال مى گوید: ((مردان باید این نکته را کاملا درک کنند که زنان نیازهاى فکرى نیز دارند.)) شکوه مردان در این رابطه, این است که زنها در مرحله بعد خواستار استقلال خواهند شد. و در آینده؟ زنان خواهند گفت: ((بلند شو و قهوه را بچش.)) و ((اگر زنان با شکستن این چارچوب, خیال ایفاى نقشى فراتر از آنچه که از آنان انتظار مى رود داشته باشند, مورد شک قرار خواهند گرفت.))
درک این نکته که زنان مى توانند در محیط کار با مردان به رقابت بپردازند به این مفهوم است که آنها برنامه هاى زندگى خود را شخصا طرح ریزى کرده و از پذیرفتن خط مشى هایى که شوهرانشان به آنها دیکته مى کنند سرباز مى زنند. آنها لباسشان را خود انتخاب مى کنند و ساعت بازگشتن به خانه را خود تعیین مى کنند. آیا اینها خواسته هاى زیادى هستند؟ البته به نظر مى رسد که چنین باشد. ((سیوى مادواى)) C.V. Madhavi بیست و شش ساله که به تکمیل تز دکتراى خویش در مرکز حیدرآباد و سازمان توسعه مشغول مى باشد, از اقرار به این مسإله که مردان به واسطه نیاز خود, از نیاز او صرف نظرکرده اند, وحشت دارد: ((آنها اکثرا از من مى خواستند که کار نیمه وقت داشته باشم و یا به ایراد چند سخنرانى کفایت کنم, گویى که نیاز و تخصص من اصلا اهمیتى ندارد.))
بعضى مواقع اوضاع حتى از این هم بدتر مى شود. ((اومامنونUmamenon (( بیست و پنج ساله سازنده فیلمهاى ویدئویى و از اهالى دهلى نو مورد اعتراض یکى از خواستگاران جوان خود قرار گرفته بود. اعتراض او از این قرار بود که وقتى دختر موهاى خود را باز مى گذارد, جلب توجه بسیارى مى کند و او را واداشته بود که قبل از خارج شدن از خانه موهایش را در پشت سرش ببندد. در آینده چه خواهد شد؟ زنان حق دارند که در مقابل مردانى که رنگ ناخن پاى آنها را محرک مى دانند, مستإصل شوند.

مردان, زنان مطیع را ترجیح مى دهند
تعابیر زنان مجرد چنین ادامه مى یابد. در درجه اول مردان موجوداتى غیر قابل اعتماد و در درجه دوم بسیار ترسو هستند. زنان معتقدند که مردها اصولا مى خواهند با زنان سفیدرو و خوش مشرب و باهوش ملاقات داشته باشند, اما هنگامى که صحبت ازدواج به میان مىآید پاسخ آنها منفى است. آنها ترجیح مى دهند که به جاى زن, آشپزخانه داشته باشند. اما مردان قضیه را به این صورت نمى بینند. پروفسور ((هنرى هیگینزHenry Higgins (( این مطلب را با ظرافت در شعر ((محبوب زیباى من)) مطرح ساخته است: ((چرا یک زن نمى تواند شباهت بیشترى به مرد داشته باشد؟)) اما مردان امروز خشمگینانه مى پرسند: چرا زنان مى خواهند به مردان شباهت داشته باشند؟ آنها ترجیح مى دهند که یک زن واقعا یک زن باشد و مفهوم این مطلب براى آنان این است که یک زن باید در آشپزخانه باشد.
((اودى گوپالUday Gopal (( چهل و هفت ساله که صاحب یک شرکت تعاونى و متإهل است, خط بطلانى بر تمام این مسایل مى کشد و معتقد است که زنان به بهانه اینکه نمى توانند شریکى براى زندگى خود بیابند, در حقیقت مى خواهند از بار مسوولیتهاى زندگى متإهلى شانه خالى کنند. او اظهار مى دارد: ((زنان از رفتن به آشپزخانه و نگهدارى از بچه که وظیفه اصلى آنهاست بیزارند. ))
این دقیقا همان نکته اى است که باعث رنجش زنها مى شود. آنها ادعا مى کنند که مى توانند به طور همزمان و با موفقیت کامل, هم به امور خانه و هم به امور ادارى خویش رسیدگى نمایند. اما مردان همیشه با پیش فرضهاى خود, آنها را در این زمینه ناتوان مى دانند. شاید همین نکته است که ((گوپتا)) را به این نتیجه مى رساند که ((مردان زنان مطیع را ترجیح مى دهند.)) مردان به خودى خود, در موقعیت بالاترى قرار دارند و مى خواهند که با همین موقعیت به ادامه زندگى بپردازند.
صحبت از اعتبار ارزشهاى کهنه به میان مىآید, ((رانتا راجیه)) کارگردانى از اهالى بمبئى اظهار مى دارد: ((من آموخته ام که ذکاوت خود را از مردان مخفى کنم, چرا که در غیر این صورت آنها از من رویگردان خواهند شد.))
زمانى که مرد به خانه مىآید و درمى یابد که همسر او در یک گردهمایى تجارى شرکت داشته و نیمه شب به خانه باز مى گردد و تنها صحبت از اعتماد به نفس خود و عقد قراردادهاى یک میلیون دلارى مى کند, این عوامل, مرد را بر آن مى دارد که در مقابل آینه ایستاده و از خود سوال کند که مرد کیست؟
به این ترتیب جاى تعجب نیست که ببینیم ((چاندنى پاتل)), کارمند سى و هفت ساله اى از احمدآباد خود را در این سن هنوز هم تنها مى یابد و مى گوید: ((تمام خواستگاران من اکنون با زنهایى ازدواج کرده اند که مادر فرزندان آنها بوده و به خوبى آشپزى و خانه دارى مى کنند.))
به نظر مى رسد که ترقى زنان بیش از آنکه باعث خوشحالى باشد, مسبب ناراحتى و انزجار بوده است. ((راجیه)) ادامه مى دهد که ((اگر تو از زیبایى برخوردار باشى, کارها آسانتر خواهد شد, چرا که مردان مى دانند با چهره زیبا چه برخوردى داشته باشند, اما دانش و ذکاوت دردى از تو دوا نخواهد کرد. مادر من معتقد است که هرگز نباید به من اجازه تحصیل مى داد.))
در حقیقت ایفاى هر نقش دیگرى که بدون در نظر گرفتن موقعیت مردان صورت مى گیرد, ایجاد ابهام و شک خواهد کرد. براى مثال, زنان اجازه دارند, حساب و کتاب بازار را بدانند, اما نه مفهوم ((بورس سهام و ارز.))
خواستگارى که به منزل ((آرچانا شوکلاArchanashukla (( مراجعه کرده بود, پس از اینکه دریافت این دختر از تحصیلات بسیار بالایى برخوردار است, به قدرى پریشان شد که در حالتى بى تصمیم و نگران از او خواست تا مدرک دکتراى خود را به او نشان دهد. در حقیقت مردان مشخصاتى را که در مورد خودشان بسیار بااهمیت مى دانند و بدان توجه بسیارى دارند, در مورد زنان نادرست و منفور مى شمارند. چنان که رییس یک آژانس تبلیغاتى که مرد مجرد افسرده اى است و تمایلى به ذکر نام خود ندارد, مى گوید: ((استقلال, پرخاشگرى و اقتدار به جزیى از زنان موفق تبدیل مى گردد.)) او بى توجه به اینکه زنان از وجود این معیارهاى دوگانه خشمگین مى شوند, نتیجه تإسف بارى از این قرار مى گیرد که ((از آنجا که زنان نمى توانند هویتى دوگانه داشته باشند, یار و همراه در منزل و پرخاشگر در محیط خارج, لذا ناگزیر باید با مردانى بى اراده یا به عبارتى عروسکهاى خیمه شب بازى ازدواج کنند و یا اینکه براى همیشه مجرد باقى بمانند.))

مردان پسران مادرانشان هستند
((راجیو آگاروالRajiv Agarwal (( رییس چهل ساله شرکتى تجارى در بمبئى مى گوید: ((مردان هنوز هم شیرخوار مادرانشان هستند.)) ((آنوپاما جاترجى)) طراح گرافیک بیست و هفت ساله نیز او را تحسین کرده و با او هم عقیده است, چرا که وقتى از یکى از خواستگارانش پرسیده بود که چه صفتى را در او مى پسندد, او در پاسخ گفته بود: ((من فکر مى کنم شما درست شبیه مادر من هستید و به همین خاطر با او تفاهم بیشترى خواهید داشت.)) به نظر مى رسد که این روش صحیحى در صحبت کردن نبود, چرا که این حرف ((آنوپاراما)) را برآشفت و در حالى که با ناراحتى از جا برمى خاست گفت: ((من قصد ندارم با مادر شما ازدواج کنم, بلکه مى خواهم با خود شما ازدواج کنم.)) او که از این حرف بسیار رنجیده بود, دیگر هرگز به ملاقات آن دختر نرفت و او را به حال خود رها کرد.
این مرض وابستگى مردان به مادرانشان, زنان را از آنان بیزار مى کند. مردى که صبحها در محیط کار خود, طبقات ساختمانهاى بزرگ را بالا و پایین مى رود, غروبها همانند پسر بچه اى عجز و لابه کنان مى پرسد: ((خانه من رو به راه است؟)) یا به عبارتى در محل کار خود یک مرد و پس از آن در هنگام برگشت به خانه همچون پسربچه اى است که احتیاج به نوازش مادرانه دارد. منطق آنها واضح است: ((ما در طول روز سخت کار مى کنیم, ما احتیاج به محبت مادرانه و نازپروردگى داریم و حتى به آن عادت کرده ایم.))
این رفتار در نظر روانکاوانى چون ((میتال)) نشان رفتار سنتى است: ((همه پسران نیازمند ملاقات مادرانشان هستند و اغلب نمى دانند که چگونه باید این نیاز را برآورده سازند و هنگامى که عروس آنها پا به منزل مى گذارد, این وابستگى به همسر آنان انتقال مى یابد.))
اما ساختار خانواده در حال تغییر است و اکنون زنان این عادتهاى مرسوم را نمى پذیرند. آنها این وابستگى را قبول ندارند. بعد از همه وقتى که بحث ملاطفت و نازپروردگى مردان مطرح مى شود, آنها نیز حرفى براى گفتن دارند و ادعا مى کنند: ((ما هم تمام روز را سخت کار کرده ایم.)) این نکته نیز براى مردان غیر قابل پذیرش بوده و به این ترتیب زنان آزادى تجرد را به چنین شرایطى ترجیح مى دهند.

مردان نمى توانند نیازهاى عاطفى کنونى زنان را برآورده سازند
مبارزه زنان براى تصاحب مردانى که آنها را باور خواهند کرد, موضوعى مورد تعمق است و این موضوع صرفا به محیط کار محدود نمى شود.
مردها حتى در مسایل زناشویى داراى نقطه ضعف هستند و این ضعف نه در ایفاى نقش جنسى آنها, بلکه از جهت نادیده گرفتن آگاهیهاى زن در مسایل جنسى است.
((گوپتا)) اجمالا به این مطلب اشاره مى کند که ((مردان خصوصا در زمینه مسایل جنسى نیاز به راهنمایى دارند.)) اگرچه زنها در محل کار بسیار پرخاشگر به نظر مى رسند اما چنین نیست, بلکه آنها تنها مى خواهند که به عنوان یک کالا از آنها استفاده نشود. براستى زنان رفتار خود را تحت عنوان ((بیان آزادانه خویش)) تفسیر مى کنند و به نظر مى رسد از اینکه مردان ناگهان غرور منحصر خود را در محک اعتبار مى یابند و هراس عدم برابرى با زنها در دلهایشان ایجاد مى شود, احساس لذت مى کنند. نکته عجیب اینکه مردان, زنان مجرد و جذاب را دنبال مى کنند, اما هنگامى که عدم امتناع آنها را از ایجاد روابط عاطفى مى بینند, احساس ناراحتى مى کنند, چنان که همین مورد براى ((مهتا)) سى و پنج ساله نیز پیش آمد یا آن طور که ((مهتا)) دریافته بود. آنها (مردان) تنها از او یک مإمن احساسى مى ساختند و او را در چنان حالت پریشانى قرار مى دادند تا اینک بگوید: ((از اینکه همیشه بال پرواز اشخاص ضعیف بوده ام دیگر خسته شده ام.)) نتیجه نهایى این است که زن ترقى مى کند و مرد در دنیایى بیتوته مى کند که در آن ((زنها حالت زن بودن خود را از دست داده اند.)) و این عقیده قابل قبول است. تعداد نقاط ضعف مردان همواره گسترش یافته و تعداد زنان مجرد نیز توام با آن افزایش مى یابد. منطق آنها جز در نظر تعداد قلیلى مرد ((فوق العاده)) مورد قبول هیچ مردى نیست. ((پارتو گانگولى)) ParthoGanguly کارمند سى و یک ساله تلویزیون خاطرنشان مى سازد که ((زنان نباید به هیإت مردان درآمده و از شوهر انتظارات بیجا و غیر منطقى داشته باشند. شوهرى که خوش سیما و از لحاظ مالى داراى موقعیتى بسیار خوب و منطقى و احساساتى باشد, کجا یافت مى شود؟ آنها توقع دارند که همه چیز را با هم داشته باشند؟))
زنان با وجود اینکه از قدم زدن در خانه هاى خالى در پایان روز متنفرند و از هشدار ساعتهاى بیولوژیکى بدن خود که مرتبا در حال زنگ زدن هستند و گذر عمر آنها را نشان مى دهند, بسیار تإسف مى خورند, اما هنوز هم به دلایل اشتباه از ازدواج امتناع مى کنند. براستى خوددارى آنها از ازدواج به این عقیده راه مى یابد که آنها از مردان به اصطلاح امروزى چه تصورى در ذهن دارند و این اتهامى صریح به مردان است.
واقعیت این است که جامعه نیز شرایط لازمى چون زندگى به تنهایى, آگاهى جنسى و شرایط کارى را براى دختران فراهم مىآورد و همچنین خانواده ها نیز تمایلى به ازدواج دخترانشان با مردان سختگیر ندارند و این مسإله عاملى در ادامه تجرد آنها است. پیام این مقاله کاملا روشن است. هنوز هم زنان خوش سیما, زیبا, مستقل و معقولى وجود دارند که به طور غیر قابل باورى مجرد باقى مانده اند. آقایان! براى رضاى خدا طرز تفکر خود را عوض کنید, کمى بزرگ شوید و آنها را به دست آورید.

در اینجا لازم به ذکر است که این طرز نگرش زنانه و فمنیستى, فقط در کاست و طبقه اجتماعى بالا که از شرایط و وضعیت مالى و اجتماعى خوبى بهره مند هستند, وجود دارد. و در طبقات پایین اجتماع که قریب به 90 درصد را شامل مى شود, هنوز دختران به خاطر نداشتن جهیزیه یا ((دورى)) خود را آتش مى زنند و خانواده ها, دربه در از طریق دلالهاى ازدواج و یا واسطه ها یا مستقیم به دنبال ازدواج دخترانشان مى باشند.