نویسنده

 

پژوهشـى در مصحف حضـرت فـاطمه (س) از دیـدگـاه شیعه
تـرجمه آزاد و بـرگـرفته از کتـاب ((حقیقه مصحف فـاطمه(س) عنـدالشیعه))(1)
((قسمت دوم))
عبدالله امینى

 

 

محتواى مصحف فاطمه(ع)
روایات مختلفى در باره محتـواى مصحف فاطمه(ع) وجـود دارد; برخى از ایـن روایات مطالبى را نفـى و بعضـى دیگـر مطالبـى را اثبات مى کند که از این قرار است:
محتواى نفى شده
روایات اهل بیت(ع) مـى گـویـد: مصحف فاطمه(ع) مشتمل بـر دو امـر نیست, یکـى قـرآن و دیگـرى احکـام شـرعى.
ایـن روایـات بـا تعبیـرهـاى ذیل آمده است:
قرآن نیست;(1) گمان نمـى کنـم قرآن باشد;(2) چیزى از قرآن در آن نیست;(3) چیزى از کتـاب الله در آن نیست;(4) آیه اى از کتـاب الله در آن نیست;(5) حرفـى از قرآن در آن نیست(6) و یک حـرف از قرآن موجود در آن نیست(7).
و در مـورد احکـام شـرعى مـى گـویـد: چیزى از حلال و حـرام در آن نیست.(8)
محتواى اثبات شده
روایـات ـ به گـونه تفصیل ـ تمـام محتـواى مصحف فـاطمه را ذکـر نکرده, بلکه عنـوانها یا برخـى سخنان را مشروحا بیان کرده است. ایـن روایات در منابع مختلفـى پراکنـده است و مـى گـوید در مصحف فاطمه این مطالب آمده است:

 

1. مقـام عظیـم پیامبـر(ص)(9) (و یخبـرها عن إبیها و مکـانه).
2. آینده ذریه حضرت زهرا(س)(10) (و یخبرها بما یکـون بعدها فـى ذریتها).
3. حوادثى که رخ خواهد داد(11) (و لکـن فیه علـم ما یکون; ففیه ما یکون من حادث).
4. نامهاى انبیا و اوصیا(12) (ما مـن نبـى و لا وصى الا و هـو فى کتاب عندى).
5. اسامـى پادشاهان و پدرانشان(13) (و إسمإ مـن یملک الـى ان تقوم الساعه; لیس مـن ملک یملک[ الارض] الا و هو مکتوب فیه باسمه و اسم ابیه).
6. وصیت حضـرت زهـرا(ع)(14) (و لیخـرجـوا مصحف فاطمه; فـان فیه وصیه فاطمه).
ایـن تمام محتواى مصحف فاطمه, به نقل از احادیث معتبر است, ولى یک حدیث از ((ابـن رستـم طبرى)) در کتاب دلائل الامامه هست که به تفصیل به مـوضـوعات دیگرى که در مصحف وجـود دارد, اشاره مى کند.
متإسفانه سند این حـدیث ضعیف است, از ایـن رو مطالب آن را جزء محتواى قطعى مصحف نمـى تـوان به شمار آورد. نص ایـن روایت چنیـن است:
ابـوبصیر مى گـوید: از اباجعفر محمدبـن على[ امام باقر] در باره مصحف فاطمه پرسیـدم, فرمـود: پـس از مرگ پـدرش[ رسـول الله] بـر ایشـان نـازل شـده است. گفتـم: چیزى از قرآن در آن هست؟
فـرمـود: چیزى از قرآن در آن نیست.
ـ آن را براى من توصیف کن.
ـ دو جلـد[ رو و پشت] آن از زبـرجـد سـرخ در طـــول و عرض است.
ـ فـدایت شـوم! بـرگـش را بـرایـم تـوصیف کن.
ـ برگ آن همچـون مروارید سفید است, که به آن گفته شده: مـوجـود باش, پس به وجود آمده است.
ـ فـدایت شـوم! چه[ مطـالبـى] در آن[ مصحف] است؟
ـ اخبار آن چه بـوده, و آن چه تا روز قیامت خـواهـد بـود; خبـر آسمان در آن هست; شمـار فـرشتگـان و غیـر از آن چه در آسمـانها است; شمار تمـام خلق الله ـ از مـرسلان و غیـر مـرسلان; و نـامهاى آنان و نام کسانـى[ امت هایـى] که به سـوى آنها فرستاده شده اند; اسامى کسانى که[ رسالت را] تکذیب کردند و آنان که جـواب[ مثبت] دادنـد, و نام تمامـى خلق الله ـ چه مـومنان و چه کـافـران ـ از اولین و آخـریـن; و نام شهرها و ویژگـى هر شهر ـ در شـرق و غرب زمیـن ـ و شمار مـومنان آن شهر و تعداد کافران آن جا; و ویژگـى هـر که[ رسـالت را] تکذیب کـرده است; و ویژگـى قـــرون اولیه و داستان آنها; و طاغوتهایـى که فرمانروا شـده اند و مدت حکمرانـى آنان و شمارشان; و اسامـى امامان و ویژگـى آنان و آن چه دارایى هر کدام است, و ویژگـى بزرگان آنها; و تمامى کسانى که در ازمنه بوده اند.

ـ فـدایت شـوم! ادوار (ازمنه) چقـدر بـوده است؟
ـ پنجـاه هزار سال, که هفت ادوار بـوده است. در ایـن مصحف, نام تمام آفریـده هاى خـدا و اجل آنها هست; و ویژگـى بهشتیان و شمار کسانى که وارد آن مى شوند; و تعداد مردمى که وارد آتـش مى شـوند; در مصحف, دانش قـرآن است ـ آن چنان که نازل شـده است ـ و دانـش تورات است ـ آن چنان که فرود آمده است ـ و علـم انجیل است ـ آن گـونه که نازل شـده است ـ و دانـش زبـور است; و شمار هر درخت و جنبنده در تمام شهرها. ابوبصیر مى گـوید: ابـوجعفر[امام باقر(ع) در دنباله] گفت:
هنگامى که خداى تعالـى خـواست جبرئیل و میکائل و اسرافیل را بر او[ حضـرت فاطمه] نازل کند, تا مصحف را بردارنـد و بـر او نازل کنند, شب جمعه ـ در ثلث دوم شب ـ بـود. آنان[ فرشتگان] مصحف را فـرود آوردنـد, در حـالـى که او[ حضـرت فـاطمه] ایستـاده نمـاز مى خواند.
آنها[ فـرشتگان] ایستادنـد, تا او[ نماز را تمام کـرد و] نشست.
وقتـى[ حضـرت فاطمه] از نمازش فـارغ شـد, بـر او سلام کـردنـد و گفتند: سلام[ .خـداى عادل] به تـو سلام مـى رساند. آن گاه مصحف را در اتـاق او نهادنـد. او[ حضـرت فاطمه] گفت:
سلام, بـراى خـدا و از او و به او است, و علیکــــــــم السلام اى فرستادگان خدا! سپـس آنان[ فرشتگان] به آسمان رفتند و او[ حضرت زهرا] پـس از نماز صبح تا زوال خورشید, مصحف را خـوانـد, تا به آخرش رسید.
طاعت او[حضرت زهرا] بر تمامى خلق خدا, از جـن و انـس و پرنده و وحوش و انبیا و ملائکه واجب بود.
ـ فـدایت شـوم! پـس از او[ حضـرت زهرا] مصحف در دست کیست؟
ـ آن را[ حضـرت فاطمه] به امیـر مـومنان داد. پـس از ایشـان به حسـن, سپس به حسیـن, و سپس به شایستگان مصحف رسید, تا آن را به صاحب الامر بدهند.
ـ ایـن علـوم[ مـوجـود در مصحف] بسیارند! ـ اى ابامحمـد! آن چه برایت گفتـم, در دو بـرگ اول مصحف بـود. آن چه پـس از بـرگ دوم است, بـرایت نگفتـم و حـرفى از آن نزدم. (15)

اندازه و تعداد صفحات مصحف
امام صادق(ع) مـى فـرمایـد: مصحف, سه برابـر قـرآن شما است.(16) ممکـن است مقصـود امام انـدازه ظاهرى مصحف نباشـد, بلکه گستـره وسیع دانشها و اطلاعات موجـود در ایـن مصحف باشد, همچنان که گاه عددهـاى شمـرده شـده در قـرآن به معنـاى کثـرت و وسعت عمل است; ماننـد ((ان تستغفر لهم سبعیـن مـره فلـن یغفـرالله لهم)).(17) خـداونـد در ایـن آیه مـى فرمایـد: اگر هفتاد بار بـراى منافقان استغفار کنـى, هرگز خـدا آنها را نمـىآمـرزد. قطعا مقصـود آیه, آمـرزش منافقان, اگـر پیامبـر بیـش از هفتاد بار استغفار کنـد, نیست, بلکه طلب آمـرزش ـ هـر چنـد بسیار باشـد ـ سـودى نـدارد. آیا فرشتگان با کسانـى که پیغمبر یا نبـى نیستند, حرف مـى زنند؟ یکـى از القـاب حضـرت فـاطمه(ع) ((محـدثه)) است; یعنـى کسـى که فرشتگان با او سخـن مـى گفتنـد. گفتیـم مصحف فاطمه از شنـوده هاى ایشان با ملائکه (جبـرئیل) نـوشته شـد, ولـى آیا فرشتگان با غیر پیامبران سخن مى گویند؟
شیعه معتقـد است ملائکه فقط بـا انبیا و رسـولان سخـن نگفته انـد, بلکه با امامان(ع) و حضرت فاطمه(س) نیز حـرف زده انـد. ایـن امر ممکـن است, زیرا در قرآن آیاتى داریم که مى گوید نزول وحى, مختص پیامبـران نیست و خـداونـد یا فـرشتگان با بشـر سخـن گفته انـد.
از جمله ایـن اشخاص, مریـم, مادر حضرت عیسـى, علیهماالسلام است. در سـوره آل عمـران, آیات 42 و 45 مـى خـوانیـم: و به یاد آوریـد هنگامـى را که فرشتگان گفتند: اى مریـم! خـدا تـو را برگزیده و پـاک سـاخته و بـر تمام زنان جهان بـرتـرى داده است ... به یاد آورید هنگامـى را که فرشتگان گفتنـد: اى مریـم! خـدا تـو را به کلمه اى[ وجود باعظمتى] از طرف خودش بشارت مى دهد, که نامـش مسیح ـ عیسى پسر مریم ـ است ... همچنیـن در سوره مریم, آیات 17 ـ 21 مـى خـوانیـم: ... در ایـن هنگـام, مـا روح خـود را به ســوى او فـرستـادیـم ... گفت: مـن فـرستـاده پـروردگـار توام ...
از دیگـر کسانـى که فـرشتگان با آنان سخـن گفته انـد, ساره ـ زن حضرت ابراهیم ـ است. در سـوره هود, آیات 71 ـ 73 مى خـوانیـم: و همسرش ایستاده بـود, از خـوشحالـى خنـدیـد; پـس او را بشارت به اسحاق و بعد از او یعقوب دادیم. گفت: واى بر من! آیا مـن فرزند مـىآورم در حالـى که پیرزنـم, و این شـوهرم پیرمردى است؟! ایـن راستـى چیز عجیبـى است! فرشتگان گفتند: آیا از فرمان خـدا تعجب مى کنى؟! ایـن رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است; چرا که او والا و ستوده است.
همچنیـن به مادر حضرت مـوسى وحـى شد. در سـوره قصص, آیه 7 آمده است: ما به مادر مـوسـى الهام کـردیـم: او را شیر ده و ...(18) بنابرایـن هیچ گونه ملازمه اى میان وحى و نبـوت نیست; یعنى ممکـن است فـرشتگان با کسـى سخـن گـویند و بـر او وحـى نازل کننـد که پیـامبـر نیست. امـام صـادق(ع) مـى فـرمـاید:
((از آن رو به فـاطمه, ((محـدثه)) گفته شـده, که فـرشتگــان از آسمان پاییـن مىآمدند و با او سخـن مى گفتند, همچنان که با مریم ـ دختر عمران ـ سخـن مـى گفتند.))(19) در احادیث دیگر آمده است:
ملائکه بـا امـامـان(ع) نیز سخـن مـى گفتند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانـش(ع) نقل مـى کند: ((رسـول الله(ص) فـرمـود: فـرشتگـان بـا دوازده کـس از اهل بیت مـن سخــــــــن مـى گـوینـد.))(20) امام صـادق(ع) ((محـدث)) را ایـن گـونه معنا مى کند: کسـى است که صدا[ ى فرشتگان] را مـى شنـود, ولـى آنان را نمـى بینـد. ))(21) گـو ایـن که در کتب اهل سنت اشخاصـى برشمرده شـده انـد که به گمان آنان فـرشتگان با آنها سخـن مـى گفتنـد; از جمله:
خلیفه اول(22) و دوم(23) و عمران بـن الحصیـن(24) و ابوالمعالى الصـالح(25) و زکـریا النـاقـد.(26) 2آیا جبـرئیل پـس از وفـات رسـول الله به زمیـن نازل شد؟2 در برخى روایات آمده است: پـس از وفات رسـول الله, جبـرئیل با زمین وداع کـرد و گفت: این آخـریـن بارى بـود که به زمین آمدم;(27) در ایـن صـورت چگونه ممکـن است جبـرئیل بـا حضـرت فـاطمه سخـن گفته بـاشد؟
((جلال الدیـن سیـوطى شافعى)) (متـوفى 911) که یکى از علماى بزرگ اهل سنت است, به ایـن پـرسـش پـاسخ گفته است.
وى معتقد است: سند این حدیث و حدیث دیگرى با همیـن مضمـون,(28) بسیار ضعیف است, زیـرا بـا اتفـاق نظر مسلمـانان در تضـاد است.
وى مـى افزایـد: جبـرئیل در هر سال, در شب قـدر ـ به همراه دیگر ملائکه ـ نازل مى شـود, و وحى با وفات پیامبر قطع نشد, بلکه براى جبرئیل وظایفى دیگر وجـود دارد; زیرا مثلا پـس از کشتـن دجال به دست حضرت عیسـى, جبرئیل بر او نازل خـواهد شـد.(29) البته شکـى نیست پـس از وفات رسـول الله(ص) دیگر وحى به عنوان وحى نبـوت بر کسـى نازل نخـواهـد شـد, اما نزول جبـرئیل و سخـن گفتـن او بـا اولیإالله ممتنع نیست.
سیدمحسـن امین در کتاب اعیان الشیعه در این باره مى گوید: ((ابـن خلدون مى گوید:
از پیامبـر(ص) روایت شـده است: در میان شمـا کسـانـى هستنـد که فرشتگان با آنان سخـن مى گویند. نویسنده ارشادالسارى(30) از یکى از صحابه روایت مى کند: فرشتگان با مـن سخـن مـى گفتند, تا آن جا که مرا ستـودند. و برخـى از صالحان[ حضرت] خضر را دیـده انـد که عمر بـن عبدالعزیز را راهنمایى مى کرد, ولى مردم او را نمى دیدند.
به تمام اینها اشاره شـد و همه آن از طـریق غیر شیعه[ اهل سنت] است.
نـویسنده سیره حلبیه(31) و کسانى دیگر, سخنانى گفته اند که دلالت دارد جبرئیل پـس از وفات پیامبر نزد اهل بیت مـىآمـد و به آنها تسلیت مى گفت. آنها[ اهل بیت] صدا[ ى جبرئیل] را مى شنیدند, ولـى او را نمى دیدند.
آیا ایـن گونه روایات شیعه و سنى, استبعاد وقوع کرامات از پاره تـن پیامبـر(ص) و بـانـوى زنـان جهان و دیگـر عتـرت طـاهـره را برنمـى دارد؟))(32)

چرا سخنان مصحف براى فاطمه زهرا گفته شـد؟
اولیـن علت, تسلى خاطر حضرت فاطمه بود, زیرا با فوت پدر, حزن و اندوه بسیارى دامنگیر حضرت شـده بـود. امام صادق(ع) در روایتـى مى فرمایـد: ((هنگامـى که خـداونـد متعال, جان پیامبرش را گرفت, فاطمه ـ پـس از وفات پیامبر ـ دچار چنان حزنى شد که هیچ کس, جز خداوند عز و جل نمى داند. از ایـن رو به سوى او فرشته اى فرستاد, تا غم او را تسکین دهد و با او سخـن گوید.))(33) مصحف, نشانه اى بـراى امـامت است. ایـن دومیـن علت نزول مصحف است. فیض الهى به حضرت فاطمه و همسـرش و امام معصـوم از نسل او, اقتضا داشت ایـن مصحف ـ که در بر دارنده علـوم غیبـى است ـ نازل شـود, تا نشانى بـر امامت دارنـده آن باشـد. امام رضا(ع) در حـدیثـى, نشانه هاى امامت را چند امر برمى شمرد, که از جمله آنان داشتـن مصحف فاطمه است.(34) هنگامـى که ((محمـد بن عبـدالله بـن حسـن)) ادعاى امامت کرد, امام صادق(ع) از او مصحف فاطمه را خـواست و فرمود: ((باید مصحف فـاطمه را بیـاورنـد, که در آن وصیت فـاطمه نـوشته شـده و همراه با آن سلاح رسول الله است.
خداوند عز و جل مى فرماید: اى کافران! کتابى آسمانى پیش از ایـن یا اثر علمـى از گذشتگان براى مـن بیاورید, که دلیل صـدق گفتار شما باشد. اگر راست مى گـویید.))(35) امام صادق(ع) در وقایعى که پیـش مىآمد, به مصحف حضرت فاطمه(ع) مراجعه مـى کرد و پیشامدهایى را که قبلا در مصحف پیـش بینـى شـده و حکـم آن بیـان شـده بــود, مـى دانست. او براى جلـوگیرى از انحرافات مسلمانان به ایـن کتاب مراجعه مى کـرد, زیرا چنیـن مـى نمایـد که اخبار آن معتبـر و نزد مسلمانان پذیرفته بـود. در زمان امـویان, برخـى از بنى هاشـم با ((محمد بن عبدالله بـن حسن)) به عنوان مهدى بیعت کردند, ولى امام صادق(ع) از ایـن کار سر باز زد و فرمـود: ((هنوز وقت ظهور مهدى نرسیده است. مـن به مصحف فاطمه نگریسته ام و رد پایـى از فرزنـد فلانـى[ محمـد بـن عبـدالله بـن حسـن] نـدیده ام.
))(36) همان گـونه که گفتیـم از جمله محتـواى مصحف فـاطمه, نام امامان و حاکمان و پدران آنها است. مقصود امام صادق(ع) در ایـن حـدیث آن است که اگر ((محمد بـن عبـدالله)) مـى تـوانست جزء ایـن افـراد بـاشـد, به طـور حتـم نـام او در مصحف مـىآمد.

مصحف فاطمه کجا است؟
از آن رو که مصحف فاطمه از نشـانه هاى امامت است, ایـن کتـاب در دست امامان است.
روایـاتـى در تـإییـد مطلب وجـود دارد; از جمله:
امام صادق(ع) مـى فرمایـد: ((مصحف فاطمه نزد ما است.))(37) امام مـوسى کاظم(ع) مى فرماید: ((مصحف فاطمه نزد مـن است.))(38) مصحف فـاطمه پـس از امامان حـاضـر, به حضـرت مهدى ـ عجل الله فـرجه ـ رسیده است.
امام باقر(ع) در حدیثى ـ به طـور ضمنى ـ مى فرماید: ((دوست دارد [قـائم] به آن چه در آن[ مصحف] است, عمل کنــــــد.))(39) علامه تهرانى ـ نویسنده الذریعه ـ مى گـوید: ((مصحف فاطمه از امانتهاى امامت نزد مـولا و امام ما صاحب الزمان است. در چنـدیـن حـدیث از طـریق امـامـان ایـن امـر روایت شـده است.))(40)
آنچه گذشت:
1. مصحف فقط به قـرآن گفته نمـى شـود.
2. مصحف (کتاب) فاطمه در بردارنده هیچ آیه یا مـوضـوعى در باره
قـرآن یـا احکـام شـرعى و اخلاقى نیست.
3. محتـواى ایـن کتاب از سوى خداوند, به وسیله جبرئیل و پـس از وفات پیامبر بر حضرت فاطمه(ع) نازل شـده, از ایـن رو به نام آن حضرت (مصحف فاطمه) است.
4. نـویسنـده ایـن کتـاب حضـرت على(ع) است.
5. محتـواى ایـن کتاب, مقام پیامبر و آینـده ذریه حضرت فاطمه و حـوادث آینده و نام انبیا و اوصیا و اسامـى پادشاهان و وصیت آن حضرت است.
6. این مصحف سه برابر قرآن است.
7. فرشتگان فقط با انبیا سخـن نمى گویند, بلکه بر افراد دیگرى ـ همچـون مریم (مادر حضرت عیسـى), ساره (همسـر حضرت ابـراهیـم) و مـادر حضـرت مـوسـى, وحـى نـازل شده است.
حضرت فاطمه(ع) نیز از شمار این افراد است, از ایـن رو ایشان را ((محـدثه)) (کسـى که فـرشتگان با او سخـن گفته اند) مـى گـوینـد.
8. جبرئیل براى رساندن وحى نبوتى به پیامبر, و پـس از ایشان به افـرادى دیگـر بـراى ابلاغ وحـى غیـر نبـوتـى نـازل مـى شـد.
9. سخنان ایـن مصحف, براى تسلى خاطر حضرت فاطمه ـ در مرگ پدر ـ نازل شد. گو این که یکى از نشانه هاى امامت, وجود ایـن مصحف نزد امـام است.
10. ایـن مصحف اکنـون نزد امـام زمان(ع) است.
پى نوشت :
1ـ بحـارالانـوار, مجلسـى, ج26, ص41 ـ 42, ح73.
2ـ همان, ص45, ح80.
3ـ همان, ح79.
4- همان, ص48, ح89.
5ـ همان, ح47, ص271, ح3.
6ـ همان, ص46, ح84.
7ـ همان, ج26, ص39, ح10.
8ـ اصـول کـافـى, کلینى, ج اول, ص240, ح2.
9ـ بحـارالانـوار, مجلسى, ج26, ص41, ح72.
10ـ همان.
11ـ اصـول کافى, کلینى, ج اول, ص240, ح;2 بحارالانـوار, مجلسـى, ج26, ص18, ح اول.
12ـ بحـارالانـوار, مجلسـى, ج47, ص32.
13ـ بحارالانـوار, ج26, ص18, ح اول; اصـول کافـى, کلینى, ج اول, ص242, ح8.
14ـ اصـول کـافـى, کلینى, ج اول, ص241, ح 4.
15ـ دلائل الامامه, طبـرى, ص29 ـ ;30 مسنـد فـاطمه الزهـرا, حسیـن شیخ الاسلامى, ص199 ـ 200.
16ـ اصـول کافى, کلینى, ج اول, ص239, ح;8 بحارالانـوار, مجلسـى, ج26, ص39, ح10.
17ـ سوره توبه (9), آیه 80.
18ـ در ترجمه آیات از ترجمه قرآنـى آیت الله مکارم استفاده شـد.
19ـ دلائل الامامه, طبرى, ص14.
20ـ الغیبه, محمـد بـن ابراهیـم نعمانـى, ص66 ـ 67, تحقیق علـى اکبر غفارى.
21ـ المناقب, ابوجعفر رشیدالدین محمد بن على بـن شهر آشوب, ج3, ص336.
22ـ صحیح بخـارى, ج4, ص241, حـدیث 3689.
23ـ المصاحف, ابـوبکـر عبـدالله بـن ابـى داود سلیمان بـن اشعث سجستـانـى, ص6, تصحیح دکتـر آثـر جفـرى, چاپ الـرحمانیه, مصـر.
24ـ طرح التثریب فى شرح التقریب, الامام زین العابدیـن ابـوالفضل عبـدالـرحیـم بـن الحسیـن العراقى, ج اول, ص90.
25ـ صفه الصفـوه, ابـن جـوزى, تحقیق اخـویـن عطا, چـاپ دارالکتب العلمیه, ج17, ص82.
26ـ تـاریخ بغداد, خطیب بغدادى, چاپ دارالکتب العلمیه, بیـروت, ج8, ص462.
27ـ سیـره حلبـى, چـاپ دار احیـإ التـراث العربــى, ج3, ص353.
28ـ همان.
29ـ همان.
30ـ ارشادالسارى لشرح صحیح البخارى, ابوالعباس شهاب الدیـن احمد بن محمد القسطلانى (متوفى 923).
31ـ علامه علـى بـن بـرهـان الـدیـن حلبـى شـافعى (متـوفـى 1044).
32ـ اعیان الشیعه, چاپخانه الانصاف, بیروت, چاپ سـوم, 1370 ه, ج اول, ص314.
33ـ اصـول کـافـى, کلینى, ج اول, ص245, ح2.
34ـ بحـارالانـوار, مجلسـى, ج25, ص116, ح1.
35ـ همان, ج26, ص43, ح76. آیه در سـوره احقاف (46), آیه 4 است.
36ـ بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد, شیخ ابوجعفر محمد بـن حسـن بن فروخ الصغار, ص169, ح7.
37ـ اصـول کـافـى, کلینـى, ج اول, ص240, ح3.
38ـ بحـارالانـوار, مجلسى, ج26, ص45, ح79.
39ـ همان, ص51, ح98.
40ـ چـاپ دارالاضـوإ, بیـروت, چاپ دوم, ج21, ص126.