مشاور شما

نویسنده


 

مشاور شما
مشاور این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر م.ا ـ تهران
خواهر ل.گ ـ مازندران
خواهر و.ع ـ آذربایجان شرقى
خواهر س.ح ـ استان اردبیل
خواهر م.س ـ فارس
یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانـى که مایل به دریافت کتبـى پاسخهاى خـود در اولیـن فرصت مـى باشنـد لازم است نشانـى کامل خـود یا یکـى از دوستـانشـان را همـراه طـرح مشکلات خـویـش درج نمـایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایـى که به خـاطـر فقـدان یا نقص نشـانـى, امکان ارسال پاسخ بـراى آنها نیست, پـس از آماده شـدن پـاسخ در اولیـن شمـاره مجله منتشـر خـواهـد شـد.
3 ـ بخـش مشـاوره مجله خـود را امـانت دار نـامه هـا و مطـالب آن مـى داند و حـداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصـوصـى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت ایـن مهم, طرح مشکلات و پاسخها را بـراى عمـوم خـواننـدگـان مفیـد و حتـى راهگشـا مـى داند.
4 ـ در صـورتـى که مایل به درج نام کامل خـویـش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما ایـن است که از درج حـروف لاتیـن اجتنـاب شود.
5 ـ لطفـا در نـامه هـاى خـود از یک طـرف کـاغذ استفـاده کنیـد.

مى پسندند ولى برنمى گردند
خواهر م.ا ـ تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان

دختـرى هستم 28 ساله با مـدرک لیسانـس و شاغل هستـم. تا به حال خـواستگـاران زیادى در رده هاى مختلف شغلـى داشته ام, ولـى تمـام اینها وقتـى به خـواستگارى مىآیند, علـى رغم اینکه مى پسندند اما مـى روند و دیگر بـرنمـى گـردنـد. از ایـن بابت رنج و عذاب زیادى مـى کشـم. آیـا به قـول معروف بخت مـن بسته شـده است؟
خواهر گرامى!
براى اینکه قضیه تا ایـن حد شما را دچار مشغله ذهنـى ساخته است به شما توصیه مى کنیـم حداقل براى آرامـش خود ایـن مسإله را از طرف مقابل سوال کنید. البته منظورمان سوال صریح و مستقیـم نیست بلکه چـون در فرهنگ ما معمـولا برخـى افراد پادرمیانى کرده و به عنوان واسطه دو خانـواده دختر و پسر را به یکدیگر معرفى مى کنند مـى تواند ایـن سـوال تـوسط واسطه انجام بگیرد که آیا واقعا علت اصلـى بـراى سـرد شـدن و کنـاره گـرفتن واقعى آنها چیست؟
آیا در رفتار شما یا خانواده نکته اى وجـود دارد که باعث رمیدگى افراد مى شـود یا کسانى هستند که نمامى و دو به هـم زنى مى کنند. دانستـن اینها از طریق واسطه و به زبان خـود آنها تا حـد زیادى مى تـواند به شما کمک کند تا هم سوءتفاهمها را برطرف کنید و هـم ذهـن خـود را از هجـوم افکـار بـى ربط حفظ کنید.
خداوند یاورتان ضعف اراده دارم, با مشکل ضعف در تحصیل چه کنـم؟

خواهر ل.گ ـ مازندران
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى هفده ساله و سال سوم دبیرستان هستم. مشکل مـن این است که احساس مـى کنـم اراده ندارم. قادر به تصمیـم گیرى نبـوده و تـوان انجـام کـار به نحـو احسـن را نـدارم. مـن در دوره دبستـــان و راهنمایى وضعیت تحصیلى خـوبى داشتـم به طـورى که معدل سال سـوم راهنمایى ام 17 / 19 بـوده است ولـى با ورود به دبیرستان دچار افت تحصیلـى شـده ام البته علتـش را نمـى دانم.
البته مـن مسایلـى در شـروع دبیـرستـان داشته ام. سـال اول دوره دبیرستان چـون دبیرستان مورد علاقه مـن شیفت عصر بـود و به دلیل دورى راه امکان رفتـن به دبیرستان را نداشتم به هنرستان رفتـم. در هنـرستان متـإسفانه معلمیـن, خیلـى خـوب و فعال بـا ما کار نمى کردند و تـوقعى در مورد درسها از ما نداشتند و اغلب ما پایه تحصیلـى ضعیفـى پیـدا کـردیـم. حالا به دبیـرستـان آمـده ام ولـى برنامه ریزى یا قولهایى که به خودم داده ام هیچ کمکى براى بهبـود وضع تحصیلى من نمى کند.
خواهر گرامى!
با تـوجه به تحـولاتى که در ابتداى ورود به دبیرستان برایتان رخ داده است احتمـال چنیـن سـردرگمـى تـا حـدى وجـــود دارد. اغلب کـارشنـاسـان امـور آمـوزشـى بـر ایـن عقیـده هستنـد که معمـولا دانـشآمـوزان در ورود به هر مقطع تحصیلى نسبت به مقطع قبلى افت تحصیلـى دارنـد و عوامل متعددى را در آن دخیل دانسته انــد. مثل تغییر سبک تدریـس, حجـم دروس, تنوع دروس و تنوع آموزش دهنده ها, محیط جـدیـد, تـوقعات متفاوت از سـالهاى گذشته از دانـشآمـوز و تفاوتهاى مزاجـى دانـشآمـوزان بـراى سازگارى بـا محیط و تغییـر شـرایط محیطـى و ... از عواملـى هستنـد که روى وضعیت تحصیلـــى دانـشآمـوزان تـإثیـر مـى گذارد. از آنجا که در هـر مقطع شیـوه یادگیرى و آموزش و تمریـن دروس توسط دانـشآموز تفاوت مى کند اگر از ابتداى هر مقطع به خوبى دانـشآموز نسبت به موقعیت جدید خـود تـوجیه نشـود و به او ابزار لازم بـراى یادگیـرى داده نشـده یـا آماده سازى نشـود در سالهاى بعد دچار مشکل مـى شـود. اما در ایـن میان انگیزه ها, علایق و گرایشهاى دانـشآمـوزان براى رشته تحصیلى که برمى گزینند در ترغیب آنها به مطالعه صحیح و کافى مـوثر است. شما تغییـر مقطع تحصیلـى را داشته ایـد. در ابتـداى امـر نیز به خوبى وضعیت جدید برایتان تـوجیه نشده و آمادگى لازم براى انطباق با شرایط جدید را پیدا نکرده اید. گرایـش تحصیلى مورد علاقه خـود را هـم به دلیل مشکل در رفتـن به دبیـرستـان در ابتـداى امـــر نتـوانسته اید دنبال کنید و حالا با مشکلاتـى که مـى گـوییـد درگیر شده اید.
1ـ اما با تـوجه به همه مسایلـى که بـرشمـردیـم و از عوامل افت تحصیلى شماست ناچارید براى تغییر در وضعیت موجـودتان با شرایطى که دارید سازگار شوید.
2ـ هـدف نهایـى خـود را از رشته اى که انتخاب کـرده اید بیابیـد.
3ـ امکانات و شرایط فعلى خـودتان را ارزیابى کنید. زمانى را که فعلا در اختیار دارید و به سرعت از دست مـى دهید در نظر بگیرید و به آن فکر کنید.
4ـ اگر هـدف خـود را شناختیـد و امکاناتـى را که فعلا در اختیار دارید به خـوبـى بـرآورده کردیـد و به زمانـى که در حال از دست رفتـن است خـوب بیندیشید, شاید به گونه اى جدىتر به حساسیت مقطع تحصیلى که در آن به سر مى برید تـوجه کرده و خود را براى پیشبرد هر چه بیشتر آماده کنید.
شما در هر کارى تا هدفى روشـن و انگیزه اى قـوى نداشته باشید هر بـرنامه ریزى و هـر عهد و پیمان و قـول و قـرارى بـا خـودتان یا دیگرى براى انجام آن کار به نحـو احسـن فایده اى نـدارد. بخصـوص برنامه ریزى که دیگران بـرایتان بکننـد شما خـود هـم نیازتان را بهتر مى فهمید مـى شناسیـد و هـم تـواناییهاى فردى خـود را بهتـر قادرید محاسبه کنیـد و اینکه ظرفیتتان بـراى هر کار چقـدر است.
بنابراین چـون تـوان دیگران از درک حقیقى ایـن چند نکته (نیاز, توانایى و ظرفیتتان) خیلـى کمتر از شماست, هیچ گاه نمـى تـوانند برنامه اى برایتان تـدویـن کننـد که همه جنبه ها را در نظر داشته باشد.
5ـ از بـرنـامه ریزیهاى خیلـى مفصل بپـرهیزیـد. سعى کنیـد همیشه برنامه اى ساده و کـوتاه مـدت براى خـود داشته باشیـد. مثلا وقتـى خیال دارید با بالا رفتـن از نردبانى به پشت بام بروید نمى توانید از همان ابتـدا همه پله ها را در نظر بگیریـد که چگـونه از آنها بگذرید, چرا که سنگینى کار ممکن است شما را از رفتـن از یک پله هـم باز دارد. بهتر ایـن است که پله به پله جلو بروید و هر بار براى قدم برداشتـن از یک پله فکر کنید که چگونه بهتر مى تـوانید از آن بگذریـد. در مـورد برنامه ریزى بـراى درسهایتان نیز همیـن گـونه عمل کنید. اگر بخـواهیـد در یک روز براى هر ساعتـش بـراى بیشتر درسها برنامه مطالعه بگذارید نه منطقـى است و نه عملى. و وقتـى نتـوانیـد به ایـن بـرنامه مفصل عمل کنیـد احسـاس یإس و ناامیدى حتـى اجازه نمى دهد یکى از آن درسها را هـم درست مطالعه کنید. و بعد هـم سرخورده و مإیوس از خـودتان که یک برنامه ریزى درست یـا تصمیـم درست حسـابـى هـم نمـى تـوانیـد بگیـرید.
حتى اگر شما حوصله زیاد هم نداشته باشید, اگر از همیـن لحظه هاى کـوتاه براى مطالعه و یادگیرى کمـى از درسها هـم استفاده کنیـد بـاز هـم به نتیجه اى مطلـوب خـواهیـد رسید.
تـوقع زیاد از خودتان نداشته باشید. هر تکانى که بخـورید و تلاش هـر چنـد نـاچیز که در پیشـرفت درسها داشته بـاشیـد آن را قـدر بـدانید و مرتب به خود تلقیـن کنید که مـى تـوانید, تلاش خـود را خواهید کرد. موفقیتهاى کـوچک خود را هـم نزد خـود تإیید کنید. به خود اعتماد داشته باشید. ایـن قدر خـود را سرکوب نکنید. فکر مى کنید افراد موفق چه کسانى بـوده اند. همه آنها کسانى هستند که اول خودشان, خود را باور داشته به خود احترام گذاشته و خـود را پذیرفته انـد و پذیـرش دیگـران به ایـن خاطـر است.مـوفق باشیـد.

دوستـم رفتـارهـایـى تـوإم بـا بـدبینـى دارد
خواهر و.ع ـ آذربایجان شرقى
مشاور: زهرا آکوچکیان

خواهر گرامى!
موردى که شما در مـورد دوست خـود اشاره کردید بسیار مبهم بـود. البته مى توان تحلیلى داشت از اینکه چرا دوستتان چنیـن رفتارهاى نـاسـازگـارانه تـوإم بـا بـدبینـى نسبت به دیگـران و انتسـاب رفتـارهـاى دیگـران به خـود نشـان مـى دهـد.
بعضى مواقع وقتـى افراد با استرسى مـواجه شـوند (ایـن استرس هر عاملى مى تواند باشد.
مثل مشکل تحصیلـى, مشکلات خانـوادگـى یا زناشـویـى, تغییـر شغل, تغییر محل تحصیل یا زنـدگـى, فقـدان یا بیمارى یکـى از عزیزان, شکستهایـى در زمینه علایق فـردى و ... شکستهاى تحصیلـــى و ...) واکنشهاى خاصى نشان مى دهند که حاکى از آن است که فرد نتـوانسته به طـور مناسب با آن استرس مدارا نمـوده و کنار بیاید. در حالت سلامت روانى افراد به خـوبى مى تـوانند با استرسهاى گوناگون کنار بیایند اما گاهـى مـواقع به دلیل تجربه هاى دردناک گذشته, تفسیر اغراقآمیز از استرس و ناتـوانى از انطباق و ناسازگارى با استرس و یا ماهیت استـرس و شـدت آن, افـراد قادر به سازگارى مناسب با استـرسها نبـوده و یک سرى علایـم روانشناختـى یا رفتارى در آنها بروز مى کند. برخى مواقع ایـن واکنشهاى روانى یا رفتارى مى تواند به صورت افسردگى باشد, گاه همراه با اضطراب و گاه حتى مى تـواند بـا رفتـارهاى مخـرب, ضـد اخلاقـى و ضـد اجتماعى, پـرخـاشگـرى و نـاهنجـاریهاى دیگـر رفتـارى تـوام بـاشـد.
افسردگى در کودکان یا نوجـوانان بیشتر مواقع, مى تـواند به صورت رفتارهاى پرخاشگرانه و حتـى رفتارهاى ضـد اجتماعى خـود را نشان دهد بخصوص در نوجـوانان. در ایـن حالت فرد نمى تـواند با دیگران به خـوبـى کنار بیاید. با دیگران مرتب درگیر مى شـود. حتى ممکـن است منجر به کتک کارى, ضرب و جرح شـود. و به صـورت عدم تمایل به رفتـن مـدرسه, گـریز از خـانه یـا مـدرسه و ... بـروز کند.
در ایـن موارد معمـولا حل شدن و برطرف شدن استرس, صحبت و ارتباط درمانى, مشاوره اى با بیمار و در حالت شدید بـودن علایـم رفتارى, روانشناختـى مصرف دارو مى تـواند به فرد کمک کند تا مجددا تعادل خود را باز یافته و زندگى روزمره خـویـش را ادامه دهد. در ایـن میان روان درمانى و مشاوره نقـش مهمى را ایفا مـى کند. زیرا خـود ایـن روشها مـى تواند تـوانایى فرد را براى مقابله با استرسها و رفع آنها یـا کنـار آمـدن بـا استـرسها افزایـش دهد.
فردى که افسرده است افکار انتسابـى هـم مـى تـواند داشته باشـد. یعنى دایما فکر مى کند دیگران از حالتهاى او مـى فهمند در درونـش چه مى گذرد, دایما خـود را در معرض قضاوت دیگران تصـور مـى کند و اشاره و کنایه دیگران را نسبت به خـود تفسیر نمـوده و به همیـن دلایل از حضور در جمع یا در انظار دیگران امتناع مى کند. در ایـن جلسات درمانـى به فرد کمک مـى شـود تا نگرشهاى منفـى که نسبت به خـود یا دیگـران در ذهـن دارد شناخته و افکـار بـدبینـانه اش را تغییر دهد.
حال, ایـن دوست شما گرچه نه شما مـى دانید مشکلـش چیست, نه مطلب راهنمایـى کننـده اى براى ماگفته ایـد ولـى مشـورت با یک مشاور یا روانپزشک مـى تواند براى او, براى افزایـش تـوانایـى حل مشکل یا تـوانایـى کنار آمدن با مشکلـش مفید باشد. از طرف اطرافیان نیز هـر چه به او کمک شـود از گـوشه گیـرى و انزوا خـارج شـود و بـا دیگـران در آمیزد, بهتـر است. در ایـن نشستها و مصـــاحبتها او مـى تـوانـد تا حـد زیادى به باطل بـودن فکر خـود واقف شـود. که دیگران به صرف برخورد یا نگاه به او مى توانند از اسرار درونیـش باخبر شـده یا قضاوتـى نسبت به او داشته باشنـد. خـدا یاورتان.

خود را بدبخت ترین موجود مى دانم
خواهر س.ح ـ استان اردبیل
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى هفده ساله هستـم و دوم دبیرستان. قدم حدود 176 سانتـى متر است ولى فکر مى کنم خیلـى قـدکـوتاه هستـم. همیشه فکـر مـى کنـم خـداوند مرا پست ترین مـوجـود آفریده است. خـود را بـدبخت تریـن, زشت ترین, ضعیف ترین و بـى استعدادتریـن مـوجـود دنیا مى دانـم. از محبت پدر و مادر به مـن خبرى نیست. مشکل شنـوایى داشتـم, که آن قـدر مادرم اینجا و آنجـا گفت که بچه ها بـا گفتـن ((کـر)) مـرا مسخره مى کنند. مـدتـى هـم هست که مشکلات دیگر جسمـى پیدا کرده ام ولى جرإت گفتـن به مادرم را ندارم مبادا که دوباره مسخره شوم.
حـس مى کنم چشمانم ضعیف شده, با فشار روى گردن احساس درد مى کنـم و با برداشتـن چیز سنگینى به شدت شانه ام درد مـى گیرد یا بـى حـس مى شـود. گاهى در پاهایم احساس بى حسى مى کنـم. از کودکى دستهایـم حـس خـوبـى نـداشته و حـالا شـدیـدتـر شـده است.
مدتهاست خواب راحت ندارم. در خـواب بیشتر وقتها گریه مى کنـم یا نفس زنان از خواب مى پرم. ترسهاى بى دلیل دارم. همیشه مضطرب هستـم و دستها و سرم گاهى مى لرزد.
نگـرانیهاى مبهم آزارم مـى دهـد. احسـاس یـإس, تنفـــر, کینه و ناراحتى همه وجودم را پر کرده است. احساس پوچى مى کنـم و آرامـش خاطر ندارم. دچار خودکـم بینى و کمى اعتماد به نفـس مى باشـم. از همه چیز ناامیدم. هدفى را دنبال نمى کنـم. بى حـوصلگى و بـى علاقگى به همه چیز آزارم مى دهـد. احساس فرسـودگـى مى کنم و حـس مـى کنـم انرژى بدنـم خیلـى کـم شده است. حـوصله ماندن در جمع را ندارم.
همیشه تنها هستـم. در هیچ فعالیت جمعى حتى مدرسه شرکت نمى کنـم.
آنها هـم که به مـن بها نمـى دهند. والدینـم گـویا اصلا مرا دوست ندارند; به طـورى که مدتـى است فکر مى کنـم فرزند آنها نیستـم و همیشه چشـم به راه پدر و مادر واقعى خـودم هستـم. گاهـى آن قدر برخورد دیگران به مـن فشار مىآورد که مى خواهم حتى در کلاس از ته دل جیغ بکشـم. وضعیت درسـى ام خوب نیست.
یادگیرىام کم شده و نگران هستـم ترم را مردود شوم. دلم مى خواهد بمیرم. همیشه آرزوى مرگ مى کنم.
خواهر عزیز!
از اینکه شما چنیـن وضعیتى دارید آن هـم در دورانـى که بایستـى سـرشار از نشاط و شـور زنـدگى باشیـد سخـن از فـرسـودگـى و مرگ مـى کنیـد, واقعا مـا را متـاثـر ســاخت.
خواهر گرامى!
اغلب مشکلاتـى که اشـاره کـردیـد چه جسمـى چه درونـى و روحــــى نشانه هایـى از بـروز بیمارى افسردگى در شماست. در افسردگـى فرد به شدت دلتنگ مى شـود. کاهـش انرژى و خواب و خـوراک دارد. تمایل به مردن, اعتماد به نفـس پاییـن, احساس حقارت و نگاه منفى نسبت به خـود و دنیا از مشخصات افسـردگـى است. فـرد افسـرده هیچ چیز خوبى را در خـود یا پیرامـون باور ندارد. اشارات دیگران را حمل بر تحقیر یا طرد خود مى کند. خـواهر گرامى, با تـوجه به سـن شما قدتان واقعا مطلـوب و طبیعى است و ایـن نگرانى از بدریخت بودن و حقیر بودن به دلیل افسردگى شماست. در افسردگـى مشکلات جسمى پراکنده اى فرد مـى تـوانـد داشته باشـد اما بـراى اطمینان بیشتـر بایستـى با پزشک مشـورت نمـود.
خـواهر گرامـى, هر چنـد هیچ کـس محـرم تـر از مادر نیست اما اگر واقعا تصـور مى کنید مادر تـوجه چندانى به وضعیت شما نمـى کند که البته بعیـد است, بـا یکـى از دیگـر نزدیکـان مثل خــاله, عمه, مادربزرگ یا آشناى محرم دیگرى به پزشک مراجعه نماییـد. دردى که در شانه حـس مى کنید یا بـى حسى در دستها ممکـن است به دلیل دنده گـردنـى یـا دیگـر مشکلاتـى بـاشـد که ضــرورت دارد به یک متخصص نـورولـوژى (اعصـاب) مـراجعه نمـاییـد.
از سـویى دیگر بایستـى به طـور جدى براى درمان افسردگـى خـویـش اقدام کنید چون ایـن افسردگى هـم موجب تخریب شخصیت و روحیه شما مـى شـود و هـم در فعالیتهاى اجتماعى و تحصیلـى شما اختلال ایجاد مى کند.
و هـم اکنون نیز در برهه حساس زندگى خـود هستید. و خداى ناکرده ممکـن است وسـوسه مردن در شما قـوت گرفته و به دلیل ناامیـدى و درماندگى تسلیم این وسوسه شوید.
خـواهر گرامى! به دلیل شدت ناراحتى, شما حتما بایستـى به متخصص روانپزشک مـراجعه کـرده و تحت درمـان قـرار بگیـرید.
درمان افسردگى در حد متـوسط تا شدید حتما بایستـى دارویى انجام گـرفته و البته مشـاوره نیز در جهت اصلاح نگـرشهاى منفـى و غیـر منطقى فرد افسرده مى تواند کمک کند. خواهر گرامى, به شما تـوصیه جـدى داریـم از هیچ کنایه و تمسخر باکـى نداشته باشید و مصرانه وضعیت جسمـى و روانـى خـود را با پزشکان متخصص مطرح نماییـد تا قبل از بـروز آسیبهاى جـدى اقـدامـات درمـانـى انجـام پذیــرد. بیمـاریهاى روحـى نیز مثل بیمـاریهاى جسمـى هستنـد و نیـازمنـد درمانند; به طـورى که مى گـویند بیمارى افسردگى مثل سرماخـوردگى است, در بیـن بیماریهاى روانپزشکـى. هـم شـایع است و هـم قـابل درمـان. بـرایتـان دعاى خیـر داریـم.دست خـدا به همـراهتـــان.

از دست مـادرشـوهـر بـداخلاقـم خسته شـده ام
خواهر م.س ـ فارس
مشاور: زهرا آکوچکیان

مـن زنى نـوزده ساله هستـم و یک پسر یک ساله دارم. همسرم بسیار مهربان و خوب و خوش خلق است. و با هم تفاهـم داریـم و یکدیگر را خیلـى دوست مى داریـم. بعد از ازدواج دو ماه در خانه مادرشـوهرم زنـدگـى کـردیـم. امـا او بسیـار بـددهـن و بداخلاق است.
بعد از دو ماه عذر ما را خـواستند آن هـم به بهانه آنکه جایشان کـم است. از سر اجبار به خانه پدرىام رفتیـم ولى به علت ازدواج برادرم و اینکه جایى را نداشت مجبـور شدیم از آنجا هـم برویـم. همزمان شـوهـرم به مـدت 3 ماه بیکار شـد و دوباره به اجبـار به خـانه مـادرشـوهـرم بـرگشتیـم. الان دو هفته است آنجـا هستیــم. مادرشـوهرم مـرتب بـددهنـى مى کند, زخـم زبان مـى زنـد, از رفت و آمـدهایمان بیزار است. مرتب ایراد مـى گیرد که چرا ایـن قـدر آب مى ریزى.
مرتب از من به شـوهرم شکایت مى کند و باعث ناراحتـى مـن و همسرم مى شود. مـن هم اصلا به او اعتنایى ندارم و بهانه دستـش نمى دهـم. مـن بچه دارم و مجبـورم مـرتب او را نظافت کنـم و به خـاطــــر زخم زبانهایش خسته شده ام.
مادرشوهرم مرتب پدرشوهرم را تهدید مى کند چون او با مـن خوب است و مادرشـوهرم تحملـش را نـدارد. فکر مـى کنـم محبت کردن به ایـن افراد نامهربان بـى فایده است و باید مثل خـودشان با آنها رفتار کرد.
نمـى دانـم چه کنـم و چگـونه بـا او رفتار کنـم تـا کانـون گـرم خانـوادگیـم به هـم نخورد. خـواهر گرامى! از اینکه با صمیمیت و مشتاقانه در جستجوى راه حل براى مشکل مـوجـود بـرخاسته ایـد جاى خـوشـوقتـى است. منتها قبل از آنکه بخـواهیـم به راه حل نهایـى اشـاره اى داشته بـاشیـم بـایستـى به چنـد مســــإله قبل از آن بپردازیم.
وقتـى بین دو نفر یا چند نفر اختلافـى پیـش مـىآید, بهتریـن روش برخورد این است که فکر کنیم:
1ـ موضوع اختلاف چیست؟
2ـ تفاوت نظر در رابطه با ایـن موضوع کدام است. یعنى آنکه وقتى دو نفر اختلاف پیدا مـى کنند باید دید نظر هر کـدام راجع به ایـن مشکل چیست؟
3ـ عواملـى که ایـن مشکل را به وجـود آورده در نظر بگیـریم.
4ـ دو طرفـى که با یکـدیگر اختلاف نظر پیـدا کرده انـد چه کسانـى هستند و چه شرایطى دارند زیرا در قضاوت روى مسإله و حتـى پیدا کـردن راه حل درست بـراى حل مشکل تـإثیـر زیـادى دارد.
5ـ و نکته آخـر و قـابل تـوجه اینکه مـا در هـر اختلافـى که بـا دیگران پیدا مى کنیم در ابتدا که مـى خـواهیم مـوضع گیرى کنیـم یا مشکل را مـورد قضاوت قرار دهیـم, حـداقل سـى درصـد تقصیر را به گردن بگیریـم. آن وقت با ایـن شـرایط عادلانه تر و بـى طـرفانه تـر مى توانیـم روى درست و نادرست بـودن رفتار خود و یا دیگرى قضاوت کنیم.
6ـ اگر اختلاف دامنه دار شده است ببینیـم روش برخورد ما یا دیگرى بـا ایـن مشکل چگـونه بـوده است و چه نقـایصـى داشته که هنــوز نتـوانسته ایـم بـا دیگـرى به تـوافق بـرسیم.
7ـ همیشه در رابطه با دیگـرى طـرف مقابل را مثل خـود ببینیـم و طبق همان تعبیر معصـوم ما که ((هر چه را بـراى خود مـى خـواهیـم براى او هـم بخواهیم و هر چه بر خـودمان نمى پسندیـم براى دیگرى هم نخواهیم.)) ایـن برخورد نهایت روشـن بینى, خوش فهمى, عدالت در رابطه با دیگران است.
8ـ همیشه در هر شـرایطـى ما در برابـر دیگـران هـر چه که به ما فشار بیاید, حریم دیگرى را نشکنیم, از عفت کلام خارج نشـویـم یا در غیبت او به بدگـویى اش نپردازیـم. حتى اگر طرف مقابل ما ایـن گونه عمل نکند. و آن وقت اگر ما ایـن گونه عمل کنیـم شایسته آن هستیـم که دیگـرى ما را به دوستـى خـود بپذیـرد و به ما اعتماد کند.
خواهر گرامى!
شما در مسایل روزمـره با مادرشـوهـر خـویـش اختلافاتـى داریـد و مى گویید او بددهنى و توهیـن مى کند و روش برخورد شما نیز از سر بى اعتنایى به او است. شاید اگر تا کنـون مشکل حل نشده است شیوه برخـورد با ایـن قضیه نادرست باشد. مـواردى که به آن اشاره رفت را در نظر بگیـریـد. و یک یک خـود پـاسخـش را بـدهید.
در نظر بگیریـد که مادرشـوهرتان مثل مادرتان است. زنـى مسـن که تـوقع خـاصـى از اطـرافیـان بخصـوص از جـوانترهـا دارد.
شما فرهنگ خـود را و فضایى که رشـد کرده اید را با فضایـى که او روزى هـم سـن شما بوده مقایسه; کنید مسلما تفاوتهاى زیادى در آن مى بینید. او سالهایى را به سختـى با شادى پشت سر گذاشته و شاید او نیز وقتـى در شـرایط شمـا بـود سختیهاى زیـادى را از جــانب دیگران تحمل کرده است و شاید پاسخ او سکوت و اطاعت بـوده و حالا نیز تـوقع دارد شمـا همـان گـونه تکـرار کنید.
شما زنـى تحصیل کرده و فهمیده اید; شاید بهتـر قادر باشیـد مسایل را درک کنید یا براى خـود حلاجـى کنیـد. افرادى که در سـن ایشان هستنـد بیشتر طالب احترام و تـوجه جـوانتـرها (بخصـوص فردى مثل عروس) خود هستند.
با در نظر گـرفتـن اینکه احتمالا شما هـم قصـورى در بـرخـورد با خانواده همسر خود داشته اید آن را جستجـو کنید و سعى کنید آن را بـرطـرف کنید (قانـون 30 درصـد). ببینیـد ایشان روى چه مسایلـى حساسیت نشان مى دهند.
شما نیز حتـى المقدور سعى کنید آن مـوارد را مراعات کنید. در هر حال در ذهـن خـود داشته باشید که میهمان آنها هستیـد و به خاطر آن مـدیـون آنهایید و بایستى قـدرشناس باشیـد; بخصـوص وقتـى که شرایط مالـى همسـرتان اجازه نمـى دهـد خانه اى مجزا اختیار کنـد. وقتـى پرخاش مى کند, اعتراض مى کند یا رفتارهاى دیگر, تصـور کنید در خانه خـود هستیـد و مادرتان چنیـن تنـدى مـى کنـد. آیا وقتـى مـادرتـان تنـدى کنـد راحت تـر از آن نمـى گذرید.
بى محلى کردن به مادرشـوهرتان نه تنها مشکل را حل نمى کند که شدت مـى بخشـد چـون او بیشتـر احسـاس تـوهیـن مـى کند.
به کار بـردن الفاظ حاکـى از احترام و صمیمیت به مادرشـوهرتان, پیـش دستى کردن در توجه کردن و احترام کردن به او, مثل برخاستـن در مقابلـش, پشت نکردن و با محبت نگاه کردن, اگر مـوقعى غذایـى درست مى کنید به او تعارف کنید, اگر بیمار مى شـود بدون درخـواست مراقبتـش کنید, اگر مشغول نظافت حیاط خانه است مـداخله کنیـد و از او بخـواهیـد بـر عهده شمـا بگذارد و بسیـارى از ایـــــــن ظریف کاریها, اگرچه ممکـن است در کـوتاه مدت نتیجه اى نبخشـد ولـى مطمئن باشیـد در درازمـدت نتیجه مطلـوبـى به بار خـواهـد آورد.
با شـوهرتان نیز که صحبت مى کنید یا درد دل مى کنید خیلـى صحبتـى از مـادر او به میان نیاوریـد و اگـر هـم صحبت مـى کنیـد جز بـا احتـرام به او خطاب نکنیـد. و مطمئن باشیـد اگـر مادرشـوهـرتان بدتریـن صحبتها را در مورد شما به شوهرتان بگوید خود او آن قدر فهم دارد که بیـن گفته او و شما قضاوت کند. وقتـى کلام منفـى از شما نمى شنـود, حتما صحبتهاى مادرش را باور نخـواهد کرد. و حسـن نیت شما به او ثابت خـواهد شد. از طرف دیگر لزومى ندارد روى هر برخورد کـوچک و روزمره حساس بـود, روى آن فکر کرد و غصه خـورد. شما از موضع بالا به ایـن برخوردها نگاه کنید. مثل فرد بزرگسالى که کـودکـى به او تـوهیـن یا جسارت کند. آیا به اندازه اى که یک فرد بالغ به او تـوهیـن کند ناراحت مى شود؟ مسلما جـواب ((خیر)) است. اگر خـود را تحصیل کرده, فهمیده و باکیاست مى دانید از ایـن موضع به مشکل خود نگاه کنید.
فکر نمى کنیـم مادرشوهر شما از آن زن مسیحى بدتر باشد که به شدت به پیامبر(ص) توهین مى کرد و وقتى پسرش اسلام آورد ایـن دشمنى را بیشتر کرد ولـى فرزنـد او به توصیه امام جعفرصادق(ع) بر تـوجه, محبت, متانت و بـردبارى خـود در مقابل مادر افزود. به طـورى که نهایتا مقاومت مادر شکست و گفت: فرزنـدم چـرا از وقتـى به ایـن دین درآمده اى با مـن چنین مهربانتر شده اى و در مقابل درشتیها و اهانتهاى من بیشتر صبـورى مى کنى. و او پاسخ داد: امامـم به مـن چنین فرمان داده است. و مادر در آخـریـن لحظات حیات به او گفت: دینى که تو را به چنیـن امرى سفارش مى کند که حرمت مادر پیرى را به قیمت تحمل توهینها, اهانتها و فشارهاى او حفظ کنى را به مـن عرضه کـن و جوان شهادتین را به او آموخت و او در حالى که شهادت به رسالت رسول مى داد جان سپرد.
خواهر گرامى, ایـن روایت براى ما درسها دارد که خـود مى تـوانید با تعمق در آن خیلى چیزها بیامـوزید. اهانت به شما مسلما برابر با اهانت به رسـول خـدا(ص) و مقدسات دینـى نیست. پـس حتما قابل تحملتر خواهد بـود. به خدا توکل کنید و از او صبر بخواهید و از خـداونـد درخواست کنیـد تـوان تحمل و بـرخـورد مناسب را به شما عنایت کند.موید باشید.