دین ، از منظرى که امام مى نگریست


دین, از منظرى که امام مى نگریست

سردبیر

((ما مفتخریـم که بانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبات مهم است شـرکت و از محـرومیتهایـى که تـوطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بـر اسلام و مسلمانان تحمیل نمـودنـد, شجـاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتـى که دشمنان براى منافع خـود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودنـد, خـارج نمـوده اند.))(1)

 

سرآغاز ویژه نامه بزرگداشت یکصـدمیـن سال ولادت حضرت امام خمینـى با فـرازى از دست خط آن بزرگـوار, در آغاز وصیت نامه سیاسـى الهى ایشان, آراسته شده و رقـم خورده است تا بازگو کند که حضرت امام خمینـى, در جایگاه فقیهى بزرگ و فیلسـوف و عارفـى عالـى قدر, از مـوضع رهبـرى انقلاب و نظام اسلامـى, پـس از حـدود هشتاد سال تلاش علمـى و جهاد عملـى در شناخت حقایق دیـن و معارف ناب محمدى(ص), در سندى جامع و جاودانه که براى پس از رحلت خویـش رقـم مى زنند, چگـونه تحـول روحـى و فـرهنگـى و شخصیتـى بـانـوان و رهایـى از محـرومیتها و خـرافات خـودساخته و حضـور شجـاعانه و متعهدانه و همه جـانبه آنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى را در ردیف افتخـارات خـویـش برمى شمارند و ایـن تحـول و حضـور مبارک را سندى دیگر بر افتخـارات خـود و جـامعه اسلامـى و انقلابـى معرفـى مـى کننـد.

آنچه در ایـن سند افتخار, بیش از همه به عنوان دستاورد تحول در شخصیت انسانى و حضور اجتماعى بانـوان, جلـوه مى کند, همان حضـور مقتدرانه زنان, همدوش مردان در راه تعالـى دیـن و حاکمیت اهداف قرآن مى باشد و طبعا حضـور در میدان دفاع از اسلام و کشـور اسلامى به مقتضـاى مسـوولیت دوران جنگ, یکـى از مظاهـر بسیار گـویـا و انکارناپذیر در حضـور متعهدانه و بى بدیل بانـوان است, اما آنچه در ایـن فـراز از سخـن امام بیـش از همه و به عنـوان نقطه آغاز تحـول و ابراز شایستگیها و اثبات امکان حضـور متعهدانه بانـوان در عرصه هاى مختلف اجتماعى و تإکید بر ضرورت آن, جلـوه مى کند و در واقع نکات کلیدى آن به شمار مـى رود, یکـى محرومیت تاریخـى و تحمیلـى بـر بـانـوان است که زاییـده دست دشمنـان از یک سـو, و ناآگاهـى دوستان نسبت به دیـن و دیانت از دیگر سـو, بـوده است; دوم رویکرد شجاعانه و در عیـن حال متعهدانه بانوان به اسلام ناب از منظرى که حضرت امام به آن مى نگریستند و رها ساختـن خـود, از بند خرافات خـودساخته مى باشد; و سـوم ناآگاهى برخى محافل مذهبى و برخى مدعیان دانش دیـن و سلوک دینى, که دستمایه دشمنان, براى دستیابى به منافع خـود به شمار مى رود; چهارم اینکه, محرومیتهاى یادشـده در واقع تحمیل ناآگاهـى و ((جهل مرکب)) خـود بـر گـرده اسلام و شـانه مسلمـانان است; آن هـم به دست دوستـانـى که نه به ناآگاهـى خـویـش آگاهنـد و معتـرف, و نه عرصه را بـراى دانایان متعهد و متعهدان دانا رها مـى کننـد. ایـن است که مبـارزه بـراى نمایاندن چهره ناب دیـن محمدى(ص) و آشکار ساختـن خورشید تابناک شریعت احمـدى(ص) قربانـى مـى طلبیـد و مقابله با آن ((مقابله با گلـوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها ایـن بـود مقابله را آسان مى نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خـودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود; گلوله زخـم زبان و نفاق و دورویى بـود که هزار بـار بیشتـر از بـاروت سـرب جگـر و جـان را مـى ســــوخت و مى درید.))(2)
با اینهمه و علـى رغم دشـوارى مبارزه در جبهه خـودى براى در هـم شکستـن قید و بندهایى که در لایه هایى از مقدس نمایى و قداست فروشى و تحجـر و زبان ناشناسـى, پیچیده بـود, چاره اى جز به جان خریـدن تیرهاى تهمت و تهدید نبـود. مبارزه اى نفـس گیر و مستمر که راهـى جز استمرار آن وجود ندارد:
((ما بایـد سعى کنیـم تا حصارهاى جهل و خـرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى صلـى الله علیه و آله برسیـم و امروز غریب تـریـن چیزها در دنیا همیـن اسلام است و نجـات آن قـربـانـى مـى خـواهد و دعا کنید مـن نیز یکـى از قربانیهاى آن گردم.))(3)

و اینچنیـن است که در نگاه ما مهمتـریـن رسالت جامعه اسلامـى و انقلابـى بـویژه نسلـى که همزاد با انقلاب اسلامى و سالهاى پـس از پیروزى است, شناخت دیـن و حقایق اسلام از منظر نگاه حضرت امام و بازنگرى در دریافتهاى فکرى و باورداشتهاى دینى و سلـوک ایمانـى و دیانتى خود, بر اساس الگوهاى دیـن شناختى حضرت امام مى باشد. و طبعا ضرورت ایـن بازشناسى در حـوزه مسایل زنان دو چندان مى شود. و ایـن مهم, تنها در صورتى شدنى است که از یک سو, شناخت جامع و درستى از شخصیت علمى و دیانتـى حضرت امام و ویژگیهایى که ایشان را به نسخه اى یگانه تبـدیل کـرده است داشته بـاشیـم, و از سـوى دیگر وقتـى از منظر اندیشه و نگاه امام به دیـن و آمـوزه هاى آن مـى نگریـم, نگاهـى همه جانبه و با پـرهیز از نگـرش تبعیضآمیز به الگـوهـاى دیـن شنـاسـى آن بزرگـوار بـاشد.
بیشترین زمینه تحریف و طبعا بیشترین نگرانـى نیز از همیـن نقطه است که باورمندان به اندیشه و سلـوک امام و علاقه مندان به شخصیت ایشان, نگاهـى تبعیضآمیز به شخصیت حضرت امام داشته باشنـد و یا انـدیشه و عمل و در واقع شخصیت ایشـان را آن گـونه که خـــــود مى پسندند به تصـویر کشند و در واقع در پى تإیید اندیشه و سلوک موجـود خـود باشند و نه تبیین و شناخت دیـن و دیانت در چارچـوب الگوهاى دین شناسى امام.

دستگاه انـدیشه و طبعا ساختار سلـوک فردى و اجتماعى امام, و به عبارتـى شناخت و قرائت آن بزرگـوار از اسلام و شـریعت, دستگاهـى واحد با اجزایـى بهم پیـوسته است که هر جزء, جایگاه خاص خـود را دارد و هر بخـش با بخشهاى دیگر پیـونـد مـى خـورد. اگـر در مثل, سیاست و دیانت جدایـى ناپذیرند, فرهنگ و اقتصاد و هنر و دانـش و اخلاق و تربیت و معرفت به حقایق هستى و معنـویت و فلسفه و عرفان و فقه و دیگر ابعاد دین و دیندارى نیز بر همیـن مدار مى چرخند و خـاستگـاه همه آنها, ایـن حقیقت است که دیـن به عنـوان دستگـاه هـدایت, پاسخگـوى همه نیازهایـى است که دستمایه هـدایت بشـر به ((حیات طیب)) مى باشد و همنوایى اندیشه و سلـوک آدمى با نداهایى است که از ژرفاى جان برمـى خیزد و نیازهایى که از عمق روح وى سر مـى کشـد و گستره حیاتـش را پـوشانـده است. و دین در ایـن نگاه, ((کلمه طیبه))اى است که ریشه در جـان آدمیـــان دارد و همه, در لحظه لحظه زندگى خویـش در سایه سار شاخه هاى آن, ((حیات طیب)) را تجربه مى کنند و از میـوه هاى معرفت الهى و سلـوک آسمانى آن بهره مى برند:
((إلـم تـر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فـى السمإ, تـوتـى إکلها کل حیـن باذن ربها)).(4) چه اینکه بـى هیچ تفـاوتـى میـان زن و مـرد فـرمـود:
((من عمل صالحا من ذکر إو انثى و هو مومـن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهـم بإحسـن ما کانوا یعملون)).(5) آبشخـور ایـن ((حیات طیب)) در این سوى زندگى و در قالب تـن خاکى, سرچشمه زلال اسلام ناب محمـدى(ص) است که جز با شکستـن حصارهاى جهل و خـرافه, راهـى بـراى دستیـابـى به آن نیست. و سخت تـریـن و در عیـن حـال ظریف تریـن مبارزه نیز درهـم ریختـن بتهاى خرافه و جهل که به نام دانش و دین و دین باورى در عمیق تریـن لایه هاى ذهـن و عادت و تعبد فـرد و قرارهاى اجتماعى لانه کرده است مـى باشـد. ایـن است که در تإکیدى دوباره, و در فرصتـى تاریخى که یکصدمیـن سال ولادت حضرت امام خمینى, پیش روى ما گذاشته است, بر ایـن مهم پاى مى فشاریـم که شناخت دیـن از منظر نگاه امام و از جمله شناخت شخصیت انسانى ـ اسلامـى زنان و مسایل آنان, و آنگاه پایبندى به آمـوزه هایى که از این منظر مـى گیریـم, مهمتریـن مسـوولیت جامعه ما بـویژه نسل پـرنشاط و شـایسته جـوان است, چـرا که به فـرمـوده آن بزرگـوار ((امـروز غریب تـریـن چیزهـا در دنیا همیـن اسلام است و نجـات آن قربانـى مـى خواهـد.)) و ایـن خـود انگیزه اصلـى در پرداختـن به ابعادى از شخصیت حضرت امام, و بازگـو کردن بخشهایى از اندیشه و سلـوک آن بزرگـوار در ویژه نامه اى که پیـش روى داریـد مـى باشـد.

پیام زن از اواخر سال گذشته در تدارک پیـش نیازهاى سامان دهـى یک ویژه نامه به مناسبت یکصـدمیـن سال ولادت حضـرت امام, همزمان بـا ولادت فرخنـده صـدیقه کبرا, فاطمه زهرا(س) بـود. آنچه انگیزه را دو چندان کرد و عزم ما را قـوت بخشید ابتکار فرخنده و مسرت بخـش رهبـرى معظم انقلاب, حضـرت آیت الله خامنه اى دام ظله, در اعلان سال جارى به عنـوان ((سال امام خمینـى)) بـود; ابتکارى که هـم مایه سپاسگزارى بـود و هـم دستمایه دلگرمى بیشتر براى همکاران مجله. فرصت را مغتنـم شمردیم و توفیق به سامان رسیدن بضاعت اندک خویش را از خداوند درخـواست کردیـم. آنچه پیـش روى دارید قطره کوچکى است از دریـاى عشق و پیـوستگـى ملتـى که در بزرگــداشت آن عارف وارسته و فقیه فرزانه, و در سالـى که به نام نامى وى نام گرفته است, به پیشگـاه انــــــدیشه و شخصیت آن عزیز راحل, عرض ارادت مى کنند و در پاسخ به نداى رهبر فرزانه خـود, به تجلیل و تکریـم شخصیت امـام و بـازشنـاسـى انـدیشه و سلـوک وى نشسته اند.
روز ولادت صدیقه کبرا, حضرت فاطمه زهرا(س), که کـوثر او آبشخـور ((شجره طیبه)) الهى است و یکصـدمیـن سال ولادت فرزنـد شایسته اش, حضـرت امام خمینـى و همزمانـى آن بـا هفته بزرگـداشت زن و مقام مادر را به امت اسلامـى, مـردم مسلمـان ایـران, بـویژه بـانـوان ارجمند تبریک مى گوییم.

پى نوشت :
1ـ صحیفه نور, ج21, ص172.
2ـ همان, ص92.
3ـ همان, ص41.
4ـ ابراهیم, آیه 24.
5ـ نحل, آیه 97.