نهضت اصلاحى امام خمینى و خاستگاه عرفانى آن
احمد آکوچکیان
اى که معمـار نگـاه تـو خـرابـم کرده ست
دل بیـدار تـو بیگـانه ز خـوابم کرده ست
مى گدازد شــب اگــر از نفــس صــادق من
هم ازآن روست که هرم تو مذابم کرده ست(1)
شناخت منـش احیاگرى امام خمینـى, در گرو دریافت جامع نگـرانه اى از شخصیت او است که این دریافت نیز وامدار در اختیار داشتـن یک معیار و شاخص معیـن تحلیل و بـر اساس آن یک الگـو و مـدل تحلیل است. تبییـن چشـم انداز روشنـى از انـواع تصـورات در باره احیاى امـور مربـوط به دیـن و نگاهـى فشـرده به شخصیت الگـویـى امام, زمینه سـاز ورود به شناخت جـایگـاه نهضت احیاگـرى و اصلاحـى امام خمینـى در تاریخ احیاى فکـر دینـى ایـران معاصـر مـى باشـد. لازم مـى نماید ابتدا نظریه مبنا در تحلیل شخصیت جامع امام را اندکـى تحلیل کنیـم; سپس آنگاه نگاهى کلى به شخصیت امام بر مدار شاخصه محورى تحلیل در قالب نظریه تصعید مى افکنیـم و آنگاه در چارچوبه ایـن دیـدگـاه پیشنهادى, به تبییـن ابعاد نهضت احیاگـرى امام و جایگاه انـواع احیاگرى او در ایـن فراینـد اصلاحـى مـى پردازیـم.
قسمت اول
انـدیشه تعالـى و تصعیـد, معیـار شنـاخت امام
نگر پیامبران را
تو را گفته اند که برخیزى
مبحث اول
نظریه تعالـى و تصعیـد در شنـاخت امام
احیاى فکـر دینـى و اصلاح اجتماعى, دو اصل از شخصیت انـدیشه اى و رفتـارى امام خمینـى است که به طـورى انسـانـى و روانشناختـى و جامعه شناختـى بـا عناصـر دیگـر شخصیتـى امام در یک شبکه هماهنگ قرار دارد.
اندیشه تعالـى و نظریه تصعید, منظر دریافت درست و سزاوار شخصیت احیایى و اصلاحـى امام است. در تعالیـم اهل عرفان مى تـوان جریان عظیـم وجودى امام را درست تر شناخت و از ایـن منظر جایگاه احیاى فکر دینـى و اصلاح اجتماعى را در شخصیت امام, معلـوم داشت, و به عنـوان یک الگـوى زنـده تـربیتـى پیشنهاد کرد.
امام را از چشـم انـداز والایـش و تصعید(2) و به تعبیرى دیگر, از منظر مکتب و حـوزه اندیشه اى سیر و سلـوک فکر و روح و جان یعنـى تعالـى درون و برون, مى تـوان به طـور جامع دریافت و شناخت و از این چشـم انداز به تفسیر اجزإ شخصیتى امام و ارتباط ایـن اجزإ و تفسیر فلسفه اندیشه و سلـوک و عملکرد اجتماعى و شخصى و سیاسى وى پرداخت. به تعبیرى دیگر اراده براى ترقـى در ایـن وجهه نظر, عزم براى ترقى و بالندگى درون است که به ((اراده تعالى و ترقـى روانشنـاختـى)) نیز مـى تـوان مـوسـوم نمـود.
انـدیشه محـورى سامان بخـش و نظام بخـش کلیت شخصیت امام, انـدیشه تصعیـد و تعالـى است. انـدیشه مزبـور کلیـد و شاخصه محـورى درک شخصیت و نهضت انبیـا و مصلحـان الهى است. هـدایت دینـى و فلاح و رستگارى مردمان تا رتبه انسان کامل رکـن تعالیم انبیإ و معیار نقـد تـوفیق و عدم تـوفیق احیـاگـران و مصلحـان دینـــــى است.
مبحث دوم
صراط مستقیم
صـراط مستقیـم, یعنـى راه تا نزدیک تا مقصـد انسـان و تـا رشـد انسان, و جهت عالى تر انسان, است. صراط مستقیـم, عبودیت است, نه عبـادت, نه ریـاضت, نه خـدمت به خلق و نه شهادت.
عبـودیت یعنى هیچ کدام و یعنى تمام اینها. که اینها همه سبیلها هستنـد. و مـادام که به صـراط راه نیـابنـد و از امـر او الهام نگیـرند ارزش نـدارنـد. بایـد از صـراط به ((سبیل)) راه یافت و وظیفه ها را شناخت و گرنه ایـن سبیلهایى که از امر او برخـوردار نیستنـد, جز گمـراهـى بهره اى نخـواهنـد داشت.
به شهادت قرآن آنها که در صراط هستند, به سبل هدایت مـى شـوند و وظیفه ها را مـى شناسنـد. و از مردابهاى حیرت و اضطـراب, به ساحل امن و اهتدإ راه مـى یابند. اولئک لهم الامـن و هـم مهتـدون ...
اینها با وسعت روحشان به امن مـى رسنـد. و در ایـن امـن و فراغت است که راهیـاب مـى شـونـد و از بـن بستها بیـرون مـىآیند.
شـاخصه محـورى تحلیل شخصیت امام و مـاهیت احیاگـرى و اصلاحـى او همیـن صـراط مستقیـم, یـا نظریه تصعید است.
امام خود ایـن فرایند تصعید را در جاى خود تـوضیح داده است.(3)
تحلیل نقـدى جریان وجـودى امام با انـدیشه هـدایتـى دیـن بر ما معلـوم مى دارد که جریان کلـى زندگانى او بر مدار تلقـى و باورى از ((صراط مستقیـم)) بـوده است و مى توان شیوه زندگانى او را از نمونه سبل و راههاى جریان دیندارى دانست و آموزگار سلوک وجـودى خویش قرار داد.
1ـ سفـر از بیـرون تـا خـویشتـن بـا درک محـدودیتها و نیازها و ضربه ها
2ـ و سفـر از خـویـش تا حق بـا شناخت و عشق و ایمان و عمل صالح
3ـ و سفـرى از حق تا خلق بـا خـودآگاهـى اجتماعى و عشق به حق و
رإفت به خلق 4ـ و سفرى از خلق و با خلق به سـوى حق با عشق و جهاد و ابتلإ و
صبر 5ـ فـرآینـد اصلاح و مـدیـریت جـامعه دینى
6ـ و سفـرى از حق تا حق با عجز و فناى از خودى خـویـش و اعتصام به حق (بـا تـوکل و تفـویض و رضـا و تسلیـم)
7ـ رتبه نفس مطمئنه
قسمت دوم
الگـوى اجمـالـى در شنـاخت و تحلیل امـام(س)
با تو
تقدیر این قوم نوشته شد
در نگاه تو
به زندگى, به مرگ
خطى کشیده مى شود
که سـرنـوشت مـرا و قـوم مـرا شکل مـى دهـد
مبحث اول
تربیت نفس: از بیرون تا خویشتـن, به سوى خداوند
امام در اولیـن گام سیر و سلـوک درونـى خـویـش, آمـوزگار دو مرحله وجـودى است:
اول ـ تا خویش با خودآگاهى
گام اول سالک, سلوک درونى او از بیرون از خویـش تا خود انسانى, با خودآگاهى است.
آدمى هنگامى سفر مى کند و به هجرت مىآغازد که نیازهایـش در آنجا که هست برآورده نمى شـوند. انسان وقتى بیشتر از جلـوه هاى دنیا و امکانات محـدود پیرامـونـش را خـواست, از بیـرون به خـویـش روى مـىآورد تا در وسعت وجـود خـویـش با خـردورزى و تإمل و تفکر و محاسبه, نیازهاى وجـودى خود را تإمیـن کند. سفر از بیرون خود, با شناخت از نیازها و بـا درک از محـدودیت دنیاى بیـرون, شـروع مى شـود. در وجـود آدمى دنیاى بزرگترى و بزرگتر از هستى, پیچیده شـده است. با معرفت به خویش, هدف و جهت حرکت خـویـش را خـداوند مى یابد و انبیاى الهى مىآمـوزند که چگـونه مى تـوان همه وجـود و استعدادهـاى خـویـش را بـراى تـإمیـن نیاز به کمـال و صلاح جهت بخشید.
دوم ـ به سـوى خـدا بـا اعتقـاد پـاک و عمل صـالح
انسـان بـراى نیل به آرمـانها و غایت وجـودى خـویـش در خـود سه استعداد دارد, یکـى استعداد دانایى, دیگرى استعداد خـواهانـى و احساس, و دیگرى قابلیت و تـوانایـى و اقـدام و عمل. بر اساس آن خودآگاهى, سلوک از خـویـش تا خدا با قدم بالندگى معرفت و ایمان و عمل صالح در آدمى شکل مـى گیرد. رشـدیافتگـى شخصیت فردى انسان در گرو ایـن جـریان سه بعدى است. رشـد بینـش و انـدیشه و روح و احساس و عاطفه آدمـى و بـر اساس آن سلـوک و عمل صالح, سه بعد و مـرحله درونـى رویـش آدمـى است که امـام آمـوزگـــــار آن است.
ایمـان به حق و اطـاعت از او راهبـر به صـراط مستقیم است.
دوران کـودکـى امام و آشنایـى با رنج شهادت پدر و یتیمـى از 30 شهریور 1281 تا هجرت به اراک در 1298 تا هجرت به قـم در 1300 و آمـوختـن اندیشه و عرفان و اخلاق و فقه از اساتیـدى ماننـد آیات الهى سیدمحمدتقـى خـوانسارى, سیدعلـى یثربـى کاشانـى, و حاج شیخ عبدالکریـم حائرىیزدى و سیدابـوالحسـن رفیعى قزوینـى, آقامیرزا علـى اکبر حکمـى یزدى و آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى و حاج میرزا جـواد ملکـى تبریزى و آقا میرزا محمدعلـى شاهآبادى(4) تا حدود 1320, همراه با پیشه کردن زهد و وارستگى و تقـوا و مجاهده نفـس و ریاضتهاى شرعى و تجربه مبانـى و مفاهیم و تعالیـم بلنـد عرفانـى, فراگیر ایـن دوره و از ویژگیهاى زندگـى شخصـى امام در این دوران است.
مبحث دوم
بـازگشت و حضـور اصلاحـى میـان جـامعه تـا مـدیــریت خلایق رو به آرمـانهاى بـرگزیـده چنیـن که مـى بینم
آفتاب
پاره اى از توست
و آسمان خلاصه اى از وسعت صداى تو
آدمـى که از تنگناى بیرون از خویـش وهـم وجـود خـود رهیده و به وسعت حق رسیده است, و حق فراخوان او براى رویکرد به خلق و انـس بـا آنـان و راهبـرى آنـان تـا رویش و فلاح است.
انبیـإ و اولیـاى الهى پـس از معراج به میـان جـامعه خـویـــش بازمـى گردند تا خلق خدا را به سـوى او هدایت کنند. براى سالکان طریقت این فرآیند این گونه است:
1ـ خودآگاهى اجتماعى و انگیزش مسوولانه براى اصلاح جامعه داشتـن, زمینه ساز حضور اجتماعى است.
2ـ از خلق با خلق به سوى خدا
2ـ 1ـ حضـور اصلاحـى و مصلحـانه در جـامعه وجهه همت منـش و شخصیت اجتماعى سالک شود.
2ـ 2ـ در عرصه مدیریت اجتماعى ـ هر گاه به دست آمـد ـ و از سـر اصلاح اجتماعى و تربیت درونى:
2ـ 2ـ 1ـ بـازبینـى فکـر دینـى و معارف درون دینى
2ـ 2ـ 2ـ ارائه شاخصه هاى دیـن شناختى مدیریت اجتماعى اول ـ حضور
آگاهانه در میان خلق از حدود 1320, حضـور اجتماعى چشـم گیر امام آغاز مى شود.
آدمـى که از تنگناى بیرون از خویـش وهـم وجـود خـود رهیده و به وسعت حق رسیده است, و حق فراخوان او براى رویکرد به خلق و انـس بـا آنـان و راهبـرى آنـان تـا رویش و فلاح است.
انبیـإ و اولیـاى الهى پـس از معراج به میـان جـامعه خـویـــش بـازمـى گـردنـد تـا خلق خـدا را به سـوى او هـدایت کنند.
آنها که سفر کرده اند در حالى که از خلق خسته اند و به انـس و به قرب حق مشتاق, ریاضتشان مى شـود همى با خلق بـودن. و از غار حرا به میان خلق آمـدن و آنها را رشـد دادن, که عشق به حق و ایمـان به الله هـم عمل و کـار را مـى سـازد ـ اطـاعت و تقـوا ـ و هـم سازندگى و تربیت خلق را به دنبال مى کشد با ارشاد و تواصى و هـم استقامت در کار و صبر را.
ایمان به حق, هم ما را از خـود آزاد مـى کند و هـم به آزادى خلق وا مى دارد و با طاغوتها درگیر مـى سازد و هـم در ایـن درگیرى به ما صبر مى دهد و استقامت مـى بخشـد, هر کـس به انـدازه اى که عاشق است و دلبسته, پاىبند و صابر و استـوار مى شـود, و دوام مىآورد. خـودآگاهـى اجتماعى و انگیزش مسـوولانه براى اصلاح جامعه داشتـن, زمینه ساز حضور اجتماعى است.
دوم ـ حضـور و رهبـرى نهضت اصلاحـى در میان خلق
حضور تو
بیدارى هزاره ماست
به باغ نام تو باید
درى دوباره گشود
که در حضور تو
بیدارى هزاره ماست
اینک با آن خـودآگاهى اجتماعى, احساس مسـوولیت براى راهبرى خلق در وجـود سالک ریشه مـى گیـرد. ایـن مـرتبه همانست که اهل عرفان بـدان نام سفـر از خلق با خلق به سـوى خـدا, داده انـد. در ایـن مـرتبه حضـور اصلاحـى و مصلحانه در جامعه, وجهه همت منـش و شخصیت اجتماعى سالک مـى شـود. و نیز در عرصه مـدیریت اجتماعى ـ هر گاه به دست آمـد ـ و از سر اصلاح اجتماعى و تربیت درونـى, دو اقـدام وجهه همت مصلح مى شـود: یکى بازبینى فکر دینى و معارف درون دینى و دیگـرى ارائه شـاخصه هـاى دیـن شنـاختـى مـدیـریت اجتمـــاعى.
سـوم ـ عصر مدیریت اجتماعى و تجربه عینى و مدیریتى نظریه اصلاحى
با پیروزى نهضت اصلاحـى ـ سیاسـى امام, عصر جدید مدیریت نظام بر اسـاس الگـوى انـدیشه ولایت فقیه, آغاز مـى شـود.
نظریه پیشنهادى امام یک الگـوى جـدید مدیریت تـوسعه اجتماعى را پیشنهاد مـى کنـد و داراى سـاختـارى چند لایه اى است:
1ـ در زیرساز نظرى ایـن الگـوى اندیشه اى, مبانى معرفت شناختى و فلسفه سیاسى جاى گرفته است.
2ـ بینـش و الگوى تربیت فردى بر پایه آن دیدگاه کلان اصلاحى براى تـربیت و تهذیب و نـوسازى روانشناختـى خـویـش, ارائه مـى گـردد.
3ـ بر اساس آن زیرساز تئوریک و نگره روانشناختى تـوسعه انسانى, الگـوى مطلـوب اجتماعى ـ سیاسـى مدیریت تـوسعه اى پایه مـى گیرد.
4ـ الگوى مطلوب اجتماعى ـ سیاسى مبناى تعییـن راهبردهاى تـوسعه و سیـاستگذارى و بـرنـامه ریزى مـى گـردد.
این دوره تا معراج امام به جایگاه ابدیش مى پاید و از درون ایـن حضـور اصلاحـى و مدیریتـى در میان خلق با همه ابتلائات و دردها و سـوختنها و سـاختنها, جـریان درونـى و روانشناختـى امـام ادامه مـى یـابـد تـا مـراحل عجز و اعتصـام و تـا رتبه نفـــس مطمئنه.
مبحث سوم
معراج تا اوج و رتبه نفس مطمئنه
با ایمان و عقیده سلوک به سوى خدا که در وجـود آدمى ریشه گرفته است, سفر به سـوى حق آغاز مى شود و آن گاه اطاعت از او و مبارزه با موانع رویـش و رشد خود و خلق, ما را براى سفرهاى بعدى آماده مـى کند. و ایـن بلاها و گرفتاریها پـس از ایمان, ما را ورزیده و آزاد بار مـىآورد. و با ایـن بلاها و درگیـریها به عجز و اعتصام مـى رویـم و با این مرکب این راه دراز و ایـن سفر بزرگ را شـروع مى کنیم که:
((مـن یعتصم فقد هدى الى صراط مستقیم)) دراین فرآیند, مدیریت و اصلاح اجتماعى ادامه جریان درونـى خـویـش پـى گرفته مـى شـود; در مـراتب نـاب عرفـانـى تـا مـرتبه نفس مطمئنه:
1ـ با جهاد و ابتلا در عرصه جامعه براى سازندگـى جامعه و مقابله بـا مـوانع تـوسعه یـافتگـى و کیـان جـامعه دینـى
2ـ و پـس از آن با تـوکل و تفویض و رضا و تسلیـم به مرتبه نفـس مطمئنه رسیدن.
برتریـن مراتب جریان آرامـش درونى در آدمـى, مرتبه نفـس مطمئنه است که نفـس انسانى در مقام خطاب خداوندى قرار مى گیرد, مرتبه اى که وجـود آدمى به رتبه رضـوان از خود و خداى خـود رسیده و مورد رضایت او قرار گرفته است.
طمإنینه و آرامـش و سکون قلب در برتریـن درجات خـویـش تنها در رابطه شهودى و عرفـانـى انسـان و خـداونـد به دست مـىآید.
رابطه اى که مراتب پاییـن تر و ملمـوس تر آن, همان رابطه آدمـى با وجـدان خـویـش است. و بارى, آمـوزه هاى دیـن ادامه جریان وجـودى انسـان را تا مـراحل ناب عرفان مثبت (مـراحل فنا و انقطـاع تـا اعتصام و استعانت و توکل و تفویض و رضا و تسلیـم), در خود دارد و ما را راه مـى بـرد تـا اوج فلاح و رستگارى و نیل به رتبه نفـس مطمئنه:
((با دلـى آرام و قلبـى مطمئن و روحـى شاد و ضمیرى امیـدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سوى جایگاه ابدى سفر مى کنم.))(5)
قسمت سوم
احیـاى دینـى در فـراینـد تصعیـد شخصیت امــام
اینک روز, حـرارت از نفـس روشـن تـو مـى گیرد
و شب رداى خـواب تـو را به تـن کرده است
و ستـاره هـا همه لب خنـده هـاى تـو هستند
و ماه, در تبسم تو سرگردانست
سلـوک احیایـى و اصلاحـى امام و جایگاه انـواع احیاگریهاى وى را بـایستـى در فـراینـد تصعیـد شخصیت او تحلیل کرد.
1ـ احیاى آرایشى معارف
2ـ حضـور در نهضت اصلاحـى و شکل گیـرى انـدیشه اصلاح اجتمـــــاعى
3ـ عصر مدیریت اجتماعى و تجربه عینى و مدیریتـى نظریه اصلاحى
4ـسـامـان یـابـى تـدریجـى نظریه اصلاح تمـدنى:
1ـ احیاى فکرى و معرفتى
2ـ اصلاح اجتماعى
5ـ فرایند اصلاح و مـدیریت جامعه دینـى ایـن فـراینـد اصلاحـى را اندکى تحلیل مى کنیم:
اول ـ احیاى معارف مغفول طلیعه احیاگرى امام
نقطه آغازیـن حرکت اصلاحى امام خمینى, تـوجه به معارف مغفـول در حـوزه هاى دینى عصر خویش است. امام به ایـن دریافت رسیده است که علومى مانند فقه و کلام که علوم دنیوى و ظاهرى هستند عرصه را بر علـوم معنوى مانند اخلاق و عرفان تنگ کرده اند. کارى که امام در اولیـن مرحله سلـوک احیاگرى خـویـش انجام مى دهد, پرداختـن به حقایق عرفانى هستـى و اسرار عبادات و آداب سلـوک معنوى و عرفانى آدمى است. آثار امام در اولین مرحله سلوک شخصیتى او, در عیـن آنکه بیانگر مرحله سیر و سلوک درونى امام است, دادستانى آن بخـش مغفـول از معارف دینى و جـایگذارى آن در کـالبـد معارف جـارى دینـى مـى بـاشـد:
ـ ((شرح دعاى سحر)) در سال 1307 حاوى آمـوزشهاى عرفانى, فلسفـى و کلامى است.
ـ ((شـرح حـدیث رإس الجالـوت)) (احتجاجات حضرت امام رضا(ع) با اصحاب ادیان
مختلف و از جمله بـا رإس الجـالـوت از علماى یهود) تـإلیف در سـال 1308 نـوعى مبـاحثه کلامـى یـا گفتگـوى بیـن الادیـــان است. ـ ((حاشیه بر شرح فـوائدالرضـویه)) مرحـوم قاضى سعید قمى, اثرى عرفانى است.
ـ ((شرح حدیث جنود عقل و جهل)), اثرى در علـم اخلاق و حاوى آرإ کلامى, اخلاقى و عرفانى امام است.
ـ ((مصباح الهدایه و الـولایه)) از زمـره آثار عرفانـى امام است که در سـال 1309 (در سـن 28 سـالگـى), نگـاشته شـده است.
ـ ((حاشیه بر شـرح قیصـرى فصـوص الحکـم)) عارف نامـى شیخ اکبـر محـى الـدیـن عربـى, در بـردارنـده نقـد و نظر عرفانـى امام بـر اندیشه هاى اساطیـن عرفامى مانند شیخ اکبر, قـونوى, ملاعبدالرزاق کاشانى, فرغانـى, عراقـى و قیصـرى است. مکتـوب یاد شـده در سال 1315, تإلیف شده است.
ـ کتاب ((مصباح الانـس بیـن المعقـول و المشهود)), شرحـى است از محمـد بـن حمزه بـن محمـد فنـارى بـر کتاب ((مفتـاح الغیب)) اثـر ابـوالمعالى محمد بـن اسحاق قـونوى از شاگردان نامدار محى الدیـن عربـى است که در عرفان نظرى نـوشته شـده است. امام آرإ و نقـد علمـى خـویش را در سال 1315 به صـورت حاشیه بر بیـش از یک سـوم کتاب مذکور نوشته است.
ـ ((اربعیـن حدیث)) یا ((شرح چهل حدیث)) از دیگر آثار اخلاقـى و عرفـانـى امام در شـرح چهل حـدیث از اصـول کافـى در سـال 1318, نگاشته شده است.
ـ ((سـر الصلـوه (صلاه العارفین و معراج السالکیـن)) دیگـر اثـر عرفانى امام در بیان اسرار معنـوى و عرفانى نماز و در تـوضیح و تفسیر سیر و سلـوک بر منوال عرفان نظرى و عرفان عملى است که در سال 1318, تحریر شـده است. مجمـوعه ایـن آثار بـرخاسته از دوره سلوک و سفر اول و دوم امام است.
ـ ((آداب نماز)) یا ((آداب الصلـوه)), شرحى از آداب قلبـى ایـن معراج روحـانـى و سـرشـار از آمـوزه هاى اخلاقـى و عرفـانـى است. تـإلیف کتـاب به سـال 1321 بوده است.
ـ ((رساله لقإالله)), نیز مکتـوبـى مـوجز در مسایل عرفانى است که به عنـوان ضمیمه در انتهاى ((رسـاله لقـإالله)) مـرحــــوم آیت الله حاج میرزا جـواد ملکـى چاپ شـده است.(6) افزون بر ایـن تـإملات و آمـوزشهاى ناب اخلاقـى و عرفانـى امام همپـاى کاوشهاى فقهى خـویـش سالیان بسیارى تـدریـس کتـاب ((اسفار اربعه)) اثـر فیلسوف شهیر صدرالمتإلهین شیرازى را بر عهده داشته اند که ایـن مبـاحث نیز در آن دوران حـوزه هاى علمـى از زمـره بخشهاى مغفـول معارف دینـى بـوده است. کارى که امام در ایـن مرحله انجام داد, همان کارى است که غزالى در ((احیإ علوم الدیـن)), انجام مى دهد.
از نظر غزالى کار متکلـم حراست عقیده عوام از تشـویـش مبدعان و کار فقیه حفظ قانـونـى است که به واسطه آن, حاکـم مـى تـواند از فساد و شر جلوگیرى کند.(7)تفاوت امام با غزالى ایـن است که هیچ گاه در حق دهى به حضـور اخلاق و عرفان در عرصه معرفت دینـى, امام به تنگ کـردن جاى فلسفه و کلام و فقه نپـرداخت و هر کـدام را در جاى خویش بزرگ مى داشت.
احیاى انگیزشـى با شکل گیرى روحیات عرفانـى و اخلاقـى امام و بـر ایـن اساس احیاى شعایر و تإکید بر پاسـداشت آنها تا پایان عمر از زمره وجـوه همت امام بـود. احیاى معارف دینـى نیز دانسته شد که از بـدو بلـوغ علمـى ایشـان از وجـوه همت آن بزرگ بـود. روش احیـاى معارف در تـاریخ حـرکت اصلاحـى امام دو دوره دارد:
1ـ دوره اول ـ دوره احیاى جایگاه و منزلت و میدان حضـور بخشهاى مغفـول و به طـرز خـاص اخلاق و عرفان.
2ـ دوره دوم ـ دوره احیاى ساختـارى و محتـوایـى در بخشهایـى از علوم و معارفى که امام در آن صاحب نظر بـوده اند مانند علـم فقه و علم کلام و علـم اصول. نکته نظرگیر آن است که اولیـن بارقه هاى حرکت احیایـى امام به گـونه مکتـوب در مباحث معرفت شناختـى و به طـور خـاص در قلمـرو علـم اصـول به چشـم مـى خورد.
دوم ـ نهضت اصلاح جامعه دینى
2ـ1ـ شکل گیرى اندیشه اصلاح اجتماعى و حضـور اصلاحـى و نگره سیاسى
دوران کـودکـى و نـوجـوانـى امام همزمان با بحـرانهاى سیاسـى و اجتماعى ایران بـود. روحیه حساس و ظلـم ستیز امام و شرایط زمانى مـوجب گردید تا از همان ایام با مسایل سیاسـى و دردها و رنجهاى ملت آشنا شـود. خـودآگاهى اجتماعى ـ سیاسـى امام در ایـن دوران شکل گرفت. امام با بهره ورى از قابلیتهاى اندیشه اى و روحـى خـود با تناورى در حـوزه هاى معرفتى فقه و اصول و فلسفه و عرفان و با شکل گیرى شخصیت درونى خـویـش و با آن نگرش احیایى وارد دهه 20 و 30 یعنى اوج بحرانهاى سیاسى و اجتماعى ایران مى شـود, ایـن دوره آغاز حضـور اصلاحـى امام در جامعه عصـر خـویـش و مـرحله نخستیـن انـدیشه سیـاسـى او است. مـوج اسلام ستیزى در ایـن ایـام از سـوى انگلیـس و دیگر دولتهاى استعمارى در ممالک اسلامى ترویج مـى شـد. در ایران عمال حکـومت رضاخان همدست با روشنفکرنماهاى غیر مذهبى بهائیت و وهابیت را دامـن مى زدند. امام در اولین واکنش خویش در حالى که سکـوت و خفقان شدیدى بر جـوامع مذهبـى و حـوزه هاى دینى حاکـم بود, کتاب کشف الاسرار را در سال 1322 (دو سال پـس از فرار رضـاخـان) در رد شبهات و تبلیغات ضـد دینـى جزوه ((اسـرار هزار ساله)) یک وهابى گرا نوشت و از همیـن موضع دفاع مشفقانه از کیان دینى به طرح آغازیـن اندیشه سیاسى خـویـش در زمینه حکومت اسلامى در عصـر غیبت مـى پـردازد و به تفصیل سیـاستهاى ضـد ملـى و لائیک رضاخـان و همفکـران او را در ممالک اسلامـى در آن دوره, افشـا و محکوم مى کنـد. گفتمان ((نظارت فقیه)) از حکـومت اسلامـى در ایـن دوره شکل گرفته است:
((اینکه مى گـویند حکـومت به دست فقیه باشد, نه آن است که دقیقا بایـد شاه و وزیر و سـرلشکر و سپاهـى و سپـور باشـد. بلکه فقیه بایـد ((نظارت)) در قوه تقنینیه و در قـوه مجـریه مملکت اسلامـى داشته باشـد)).(8) در اندکـى پـس از آن, طـى اعلامیه اى سیاسـى و شدیداللحـن که با آیه ((قل انما اعظکـم بـواحده ان تقـوموا لله مثنى و فرادى)) آغاز مى شد, عمـوم علماى اسلام و ملت ایران را به قیام علیه وضعیت موجـود فرا خواند. (9)نگارش و نشر ایـن کتاب و اعلامیه, نشـانه آغاز حضـور اصلاحـى جـدى امـام در عرصه مســـایل اجتماعى ـ سیاسـى کشـور است. قـرابت گفتمان بـرگزیـده امـام از حکـومت اسلامـى بـا نظریه فقیه میـرزاى نـائینـى نشـانگـــــــر تـإثیـرپذیـرفتـن امـام از تحـولات سیـاسـى عصـر خـویـــش است.
مى تـوان دوران حضـور اصلاحى امام را به عنـوان یک مصلح اجتماعى, بخش به سه دوره کرد:
1ـ دوره اول: دوره کـوشـش و همراهى در سامان دهى سازمان روحانیت و نهاد مرجعیت و همپایـى با نهضت ملـى ایران به ویژه در ارتباط با آیت الله کاشانى در عیـن نبود خوشبینى چندانى نسبت به روند و رهبـرى و مـوفقیت نهضت, تا رحلت آیت الله بـروجـردى و طـرح لایحه اصلاحـات ارضـى در سال 1340 و انجمنهاى ایالتـى و ولایتـى در سال 1341
2ـ دوره دوم: دوره شکل گیـرى پایه هاى نهضت اصلاحـى امام از 1340 تا 1355
3ـ دوره سـوم: دوره سامان یابـى, بالندگى و پیروزى نهضت سیاسى ـ اصلاحى امام از 1355 تا 1357 احیاى جامعه دینى و به تعبیرى اصلاح اجتماعى وجهه همت اصلى امام در ایـن دوران مى باشد.
2ـ2ـ دیگـر اجزاى معارف دینـى در آستـانه بـازسازى امام پـس از دوره آغازیـن شکل گیرى اندیشه دینى خویـش و جاىدهى بخشهاى مغفول پیشیـن در نظام تبیینى از فکر و معارف دینى, به دو انگیزه وارد در عرصه مبـاحث رسمـى حـوزه هـاى دینـى عصـر خـود شـد:
ـ یکى ترتب منطقى علـم فقه بر علوم نظرى مانند فسلفه و عرفان و در ایـن راستـا علـم اصـول فقه, که اقتضـإ آن را دارد, پـس از سامان یابـى دیدگاه پایه اى در مبانى نظرى ـ فلسفى تا روش شناختى ـ به حـوزه ادراکـات اعتبـارى و ارزشـى و رد میــــان آنها فقه پرداخته شود.
ـ یکـى تـوجه طبیعى و معرفت شناختـى به بخشهایـى که تـا آن دوره کمتر به طور رسمى به آنها پرداخته بـود, و جاى خالى ایـن مباحث در هنـدسه فکرى امام به ویژه از دیـدگاه عرف حـوزه و روحانیت و جامعه دینى, چشم گیر مى نمود.
ـ و دیگـرى تـوجه به ایـن واقعیت دوره خـویـش که بــــراى تحقق انگیزه هاى اصلاحى و احیایى خویـش ناگزیر به حضور جدىتر در میدان زعامت رسمـى حـوزه هاى دینى و رهبرى روحانیت است که ایـن نیز به مدد ورود رسمى و تدریسـى در مباحث مرسـوم فقهى و اصـولـى ممکـن مـى نمـود. در ایـن وادى نیز بـر اسـاس اسلـوب منطقــى و سزاوار معرفت شناسانه ابتدا به تبییـن مبانـى معرفت شناختى و روش شناختـى دیدگاه فقهى خـود مى پردازد و به تدریج وارد مباحث فقهى مى شـود. نگارش ((انـوار الهدایه)) به عنـوان تعلیقه بـر کفـایه آخـونـد خراسانى, در مباحث عقلـى علـم اصـول به سال 1328, ((بدایع الدر فـى قاعده نفـى الضـرر)) در بیان ((قاعده فقهى لا ضـرر)) در سال 1328, ((رساله الاستصحاب)) در بررسـى روش شناختـى یکـى از اصـول عملى در علـم اصـول در 1330, ((رساله فـى التعادل و التراجیح)) در بحث از معیارهـاى انتخـاب دلیل در مقـام تعارض ادله در علـم اصـول در سال 1330, ((رساله الاجتهاد و التقلید)) به عنـوان یکى از مبـاحث تکمیلـى اصـول فقه در سال 1330 در قالب مجمـوعه اى از مباحث استـدلالى, ((مناهج الـوصـول الـى علـم الاصـول)) در مباحث الفـاظ علـم اصـول فقه پـس از سـال 1330, ((رسـاله فـى الطلب و الاراده)) اثرى اصـولى, فلسفـى و عرفانى در یکى از مباحث مطروحه در ضمـن مباحث اصول فقه در سال 1331(10), بیانگر عینى این حرکت علمى مضبوط امام است.
امام در راستاى دیـدگاههاى اصـولـى و مبـانـى فلسفـى و کلامـى و عرفانى خود به تبییـن دیدگاه فقه استدلالى خویـش مى پردازد. آرإ فقهى امام در ایـن دوره هنوز بازسازى ساختارى و ماهیتى نشده اند و تفاوت چنـدانـى از دیـدگاه امر بازسازى با سایر آراى مراجع و عالمان وقت ندارد لیکـن عناصر فقه سیاسـى به تـدریج در انـدیشه فقهى امـام فزونـى مـى گیـرد. ((رسـاله فـــى التقیه)) در 1332, ((رساله فى قاعده مـن ملک)) در 1333, ((رساله فى تعیین الفجر و اللیالـى المقمره)), ((کتاب الطهاره)) در سالهاى 1333 تا 1337, ((تعلیقه علـى العروه الـوثقـى)) در 1335, ((مکاسب محـرمه)) در 1337 تا 1340, ((تحریر الـوسیله)) در 1343 و ((کتاب البیع)) در 1340 تا 1355, نمونه اى از آثار فقهى امام است که در ایـن دوران نوشته مى شود.(11) در ایـن دوران نظریه سیاسى امام, پرداخت فقهى مى یابد و قرائت ((ولایت انتصابى عامه فقیه)) متـولد مى شود. اینک انـدیشه هاى فقهى امام سـامـان پیشینـى خـود را گـرفته انـد و در آستانه دگرگونى ژرف معرفت شناسانه است. مقدمات ایـن دگرگونى کلان را در ورود هر دم افزونتر پـرسشهاى جـدیـد و مسایل مستحـدثه در منظر دیـدگـاه فقهى امـام و پـاسخ وى بـدانها, مـى تـــوان جست.
سـوم ـ عصر مدیریت اجتماعى و تجربه عینى و مدیریتى نظریه اصلاحى
با پیروزى نهضت اصلاحـى ـ سیاسـى امام, عصر جدید مدیریت نظام بر اسـاس الگـوى انـدیشه ولایت فقیه, آغاز مـى شـود.
نظریه پیشنهادى امام در طـى سه مـرحله درونـى یک الگـوى جـدیـد مـدیـریت تـوسعه اجتمـاعى را پیشنهاد مـى کنـد. دوره هـاى مزبـور عبارتند از:
1ـ دوره انتقال به نظام جمهورى اسلامـى از حدود سال 1356 تا سال 1358. در ایـن دوره نماى پیشنهادى امام از حکومت اسلامى به دلیل تازگى تجربه اجرایى در صـورت و شکل با عرف اندیشه جمهورى قرابت دارد.
((جمهورى به همان معنا که در همه جا جمهورى است, جمهورى اسلامـى جمهوریى است مثل سایر جمهوریها))(12) ـ ((مـن در آینده (پـس از پیروزى انقلاب) همیـن نقشى که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایى, و در صـورتى که مصلحتـى در کار باشد, اعلام مـى کنـم و اگر چنانچه خیانتى در کار باشد با او مبارزه مى کنم. لکـن من در خود دولت هیچ نقشى ندارم.))(13)
2ـ دوره تجربه آغازیـن الگـوى برگزیده مـدیریت نظام در بیـش از نیم دهه آغاز انقلاب اسلامى
3ـ دوره بازخـوراندهاى اندیشه اى ـ سیاسى که با تجربه هاى اجرایى و عینى از فرآیند پیاده سازى نظام نظرى دینـى بازسازیهاى مبنایى در اندیشه کلامى ـ فقهى امام رخ مى نماید و در نگره سیاسـى ایشان نیز به شکل گیـرى گفتمان ولایت انتصابـى مطلقه فقیه مـى انجـامـد.
تحلیل ساختارىStructurral Analysis) ) الگوى تـوسعه اى پیشنهادى امـام داراى سـاختـارى چنـدلایه اى است:
1ـ در زیرساز نظرى ایـن الگـوى اندیشه اى, مبانى معرفت شناختـى و فلسفه سیاسى جاى گرفته است.
2ـ بینـش و الگوى تربیت فردى بر پایه آن دیدگاه کلان اصلاحى براى تـربیت و تهذیب و نـوسازى روانشناختـى خـویـش, ارائه مـى گـردد. 3ـ بر اساس آن زیرساز تئوریک و نگره روانشناختى تـوسعه انسانى, الگـوى مطلـوب اجتماعى ـ سیاسـى مدیریت تـوسعه اى پایه مـى گیرد.
4ـ الگوى مطلوب اجتماعى ـ سیاسى مبناى تعییـن راهبردهاى تـوسعه و سیـاستگذارى و بـرنـامه ریزى قـرار مـى گیـرد.
دوره 1357 تـا 1368 دوره تجـربه عینـى الگـوى احیاى امام در سه زمینه بود:
1ـ آزمـون عینـى الگـوى احیـا و اصلاح فکـر و معارف دینى
2ـ آزمـون عینـى الگـوى نـوسـازى روانشنـاختـى
3ـ آزمـون عینى الگـوى تـوسعه جامعه شناختى مجال به ناگزیر اندک مقـاله, اجـازه اشـاره به دو مبحث از ایـن دوران را مـى بخشــد.
3ـ 1ـ بازسـازى فکـر دینـى و معارف درون دینـى بـا پیـروزى نهضت اصلاحـى امام و انقلاب اسلامـى, دیـن بـر مسنـد عهده دارى رهبـرى و حکومت نشست. با شروع عهده دارى حکومت, شبهات و ((حـوادث واقعه)) گستـرش مـى یـابنـد. به تـدریج نیز بـر دانشـوران فقه و دیگـــر معرفت شناسـان دینـى معلـوم مـى شـود بـر مبناى دیـدگـاههاى رایج معرفت شنـاختـى نمـى تـوان به پـاسخ ایـن پـرسشها پـرداخت.
حرکت اصلاح اجتماعى امام اقتضإ حرکت اندیشه اى متناسب خـویـش را مـى کـرد. لایه هاى تحـول اندیشه اى امام به قـرار زیـر مـى باشنـد:
1ـ مبانى معرفت شناختى مقبول امام بـویژه در حوزه هاى مورد ابتلاى اصلـى یعنـى فقه و کلام سـامانـى متحـول مـى یابنـد. مبـاحث نسبت اجتهاد, انـدیشه دینـى و فکـر فقهى با زمان و مکان, تحـول پذیرى فهم دینى, نسبت احکام حکـومتى و احکام اولیه, گسترش ابـواب فقه عمومى و بهادارى افزونتر آن نسبت به فقه خصـوصى, برخى موضـوعات معرفت شناختـى زیرساز تحـول بنیادیـن فکر فقهى در اندیشه امام و حوزه هاى دینى, مى باشند.
2ـ اندیشه سیاسـى امام به طرح تفصیلـى نظریه مـدیریت اجتماعى ـ سیاسى خویش نزدیک مى شود.
3ـ فکر فقهى با حفظ روشمندیهاى مضبوط خویـش ـ تکیه بر متدولوژى خاص خـویـش با تعبیر ((فقه جـواهرى)) ـ وارد دوره جدیدى مى شود. نتیجه ایـن بـازساى معرفت شناختـى فتاواى جـدیـدى است که مقتضاى مبناى جـدیـد است; فتـاوایـى در زمینه مـوسیقـى, شطـرنج و . .. احیاگرى انـدیشه و معارف درون دینـى از سـوى امام براى ورود به عصر احیاى تمـدنـى, به عنـوان بازخـورنـد حرکت اصلاحـى وى, بخـش نظرگیر حرکت احیایى امام بـویژه در آخریـن ایام حضور دنیایى او در ایـن دوره است; اگـر چه احیاى انگیزشـى و احیاى شعایر دینـى هیچ گـاه از چشـم او دور نیفتـادنـد.
مجمـوع شخصیت تکـامل یـافته احیـایـى امـام در آخـریـن حضـور او چشـم انـداز روشنـى از نظریه احیـاى تمـدنـى به دست مـى دهــــد.
4ـ سـامـان یـابـى تـدریجـى نظریه اصلاحـى تمـدنى:
1ـ احیاى فکرى و معرفتى
2ـ اصلاح اجتماعى
3ـ 2ـ تحول نظریه ولایت فقیه در دیدگاه امام راحل تحـول انـدیشه سیاسـى امـام را مـى تـوان از منظر نظریه تصعیـد تـوجیه نمـود و دریافت. در نگاه اول به دلایل تطـورات یادشـده در نظریه مـدیریت اجتمـاعى امـام مـى تـوان عوامل زیـر را بـرشمـرد:
1ـ دوره اول و سـوم نظریه پـردازى امام راحل متإثر از دو تجربه آغازیـن است. در دوره اول تجـربه آغازیـن ذهنـى و انـدیشه اى از ورود ذهنیت امام به مقـوله انـدیشه سیاسـى و در دوره دوم تجربه آغازیـن اجرایـى در تإسیـس نهاد کلان سیاسـى که متإثـر از عرف مبـاحث غالب در قلمـرو فکـر سیـاسـى مـى بـاشـد.
2ـ در دوره دوم رإى سیاسـى امـام از منظر کلامـى به منظرى فقهى تحـویل مـى یابـد و در ادامه سنت فقهى فکر ترقـى نظریه پردازانـى مـاننـد مـولـى احمـد نـراقـى و مـاننـد آنها قـرار مـى گیــرد.
منظر مزبـور به شـدت متإثـر از نظریه فردنگـر فـرآینـد تـرقـى مـى باشـد. هـر دو واژه ((ولایت)) و ((فقاهت)) در قـرائت آغازیـن امـام از ولایت فقیه در دوره استغراق در مبـاحث فقه استـدلالـــى همپـاى تناورى افزونتـر روح بلنـد امام در عرصه عرفـان از ایـن منظر دریافته مى شـود. مهمترین ویژگیهاى ایـن گفتمان را مى تـوان به قرار زیر فهرست کرد:
ـ نگـرش آرمانـى ایـن گفتمان در وجه غالب آن را مـى تـوان نگـرش روانشناختى دانست که هـم به غلبه و تإثیر و نفـوذ فرد بر محیط و جامعه معتقد است و هـم معتقد به اولویت و تقدم حقـوق و مصالح فردى بر مصالح و حقـوق اجتماعى, مـى باشد. قرائت عرفانى از دیـن بـرآمـده از همیـن گفتمان است.(14) ـ نگـره روانشناختـى به امر ترقى, باوردار نـوعى نخبه گرایى روانشناختـى است از آن رو که راه تعالـى را تنها بـراى معدودى از انسـانها همـوار مـى بینـد.
ـ زمان و فضا در ایـن گفتمان خصلتى اثیرى دارد و به جانب دیرند Deuration))(15) محض تمـایل دارد. زمـان و فضـا امتـداد و یــا مقدار جریان ماده نیست و با آن نسبتـى برقرار نمى کند و راه طرح نظریه کثـرت ازمنه و اصـالت واقعRealism) ) زمان مـایه(16) بسته است. به این قـرار تـرقـى در ایـن گفتمان از مجارى مادى بـویژه واقعیات اجتماعى ـ تاریخى نمى گذرد. و انـواع زمانهاى اجتماعى ـ تاریخى واقعى مورد توجه نیستند.
ـ عقل مـورد اعتنـاى ایـن نگـره, عقل کلـى است و عقل محـــاسبه rational)), عقل جزئى یـا عقل معاش و به تعبیـــرى عقل ابزارى, مذموم است و یا دست کـم مـورد اعتنا نیست و مجالـى بـراى حضـور ندارد.(17) 3ـ تجربه اجرایـى و شرایط عصر عامل اصلـى بازبینـى در نظریه نظارتى دوره سـوم مى شـود. پایه هاى عرفانى و فقهى امام به ضمیمه تجـربه پیـشآمـده به گفتمـان ولایت مطلقه دست مـى دهـد:
((پیـش از انقلاب مـن خیال مـى کردم وقتـى انقلاب پیروز شح افـراد صالحـى هستند که کارها را طبق اسلام عمل کننـد. لذا بارها گفتـم روحانیـون مى روند کارهاى خـودشان را انجام مـى دهنـد. بعد دیـدم خیر, اکثر افراد ناصالحـى بـودند و دیدم حرفى را که زده ام درست نبـوده است. آمـدم صـریحـا اعلام کـردم مـن اشتبـاه کــــــردم. ایـن بـراى ایـن است که مـا مـى خـواهیـم اسلام را پیـاده کنیــم ...))(18)
ما را بازگو از رمز و راز آدمیت
تا پایان تو
راه به اندازه زندگیست
براى خودم و براى خلق
پى نوشت :
1ـ حسینى, سیدحسـن; حدیث عشق, تهران, مـوسسه تنظیـم و نشر آثار امام, 1374, ص52.
2ـ هانـرى کـربـن, تعبیر والایـش یا تصعیـد را پیشنهاد مـى کنـد.
3ـ براى مثال نک به: مصباح الهدایه, مقدمه سیدجلال الدین آشتیانى, مـوسسه تنظیـم و نشر آثار امام خمینى, 1372, ص167 ـ 166 و 90 ـ 87.
4ـ از جمله نک به: انصارى, حدیث بیدارى, تهران, موسسه تنظیـم و نشـر آثـار امـام, 1374, چـاپ دوم, ص18 ـ 17.
5ـ به نقل از وصیت نامه امام.
6ـ از جمله نک به: انصارى حمیـد, حـدیث بیـدارى, تهران, مـوسسه
تنظیـم و نشـر آثـار امـام, 1374, چاپ دوم.
7ـ غزالى, ابوحامد محمد بـن محمد, احیإ علوم الدیـن, الجزءالاول, بیـروت, دار الکتب العلمیه, بیروت, 1986, ص34.
8ـ کشف الاسرار, ص222.
9ـ کوثر, تهران, موسسه تنظیـم و نشر آثار امام, 1373, چاپ دوم, ج1, ص25.
10ـ از جمله نک به: انصـارى, حمیـد, حـدیث بیدارى.
11ـ همان.
12ـ صحیفه نور, ج2, ص351.
13ـ همان, ج4, ص406.
14ـ نک به: متـون سیـر و سلـوک ماننـد منطق الطیـر عطـار, منازل السـائریـن خـواجه عبـدالله انصـارى و ....
15ـ زمان نامتجانـس مربـوط به حضور عناصر خودآگاهانه انسانى در آن, و به تعبیـر دیگـر, امتـداد زمانـى جـریان اراده آزاد و یا شکلـى است که تـوالـى احـوال خـودآگـاه مـا به خـود مـى گیــرد. در ایـن باره نگاه کنید به: برگسـن, هانرى, زمان و اراده آزاد, تـرجمه احمـد سعادت نژاد, (تهران, انتشارات امیرکبیر, 1354), به طور خاص فصل دوم: تعدد احـوال خـودآگاهى و تصـور دیرند, ص135 ـ 76.
16ـ گـورویچ, ژرژ, جبرهاى اجتماعى و آزادى انسانـى, ترجمه حسـن حبیبـى, (تهران, شـرکت سهامـى نشـر, چاپ دوم, 1358), ص59 ـ 42.
17ـ بـراى تـوضیح بیشتر نک به: همیـن قلـم, احیاى فکر دینـى از منظر تاریخ تحـول گفتمان تـرقـى در ایران معاصر, مجمـوعه مقالات کنگـره امـام خمینـى و احیـاى فکـر دینـى, ج1, صص 40 ـ 9.
18ـ صحیفه نور, ج18, ص178.