الگوى زن مسلمان ، الگوى زن غربى

نویسنده


 

الگوى زن مسلمان, الگوى زن غربى
سیدجواد ورعى

امام خمینى احیاگر اسلام ناب محمدى صلـى الله علیه و آله و سلـم, در عصـر حاضـر, همه اقشار جـامعه را حیات بخشیـد. در ایـن میان تحـولـى که در قشر زنان به بـرکت انقلاب اسلامـى و روشنگریهاى آن بزرگوار به وجـود آمد, بسى ارزشمند و در خـور تإمل است. ایشان به لحاظ مظلومیتى که بر زنان در طـول تاریخ, هـم در عصر جاهلیت قدیـم و هـم در دوران جاهلیت مدرن وارد شده, تلاش فراوانى را در جهت آگاهـى بخشیـدن به ایـن قشر نسبت به ((گـوهر وجـودى زن)) و ((حقـوق انسانى و اسلامى)) او نمـود. بخـش کـوچکـى از دیدگاههاى حضرت امام در ایـن عرصه با عنوان ((الگوى زن مسلمان و الگوى زن غربـى)) در ایـن مختصر مـورد بررسى قرار مى گیرد تا از رهگذر آن تفاوت فاحشـى که میان دو نگرش اسلامـى و غربـى نسبت به زن وجـود دارد, آشکار شـده و جایگاه والا و ارزشمنـد زن در فرهنگ و جامعه اسلامى روشن گردد.

زن در عصر جاهلیت
زن در عصر جاهلیت قبل از اسلام, داراى هیچ گـونه ارزش انسانـى و اجتماعى نبـود, به طـورى که تنها وظیفه او ((خـدمت به مـرد)) و ((به دنیا آوردن فـرزنـد پسـر)) بـراى شـوهـر بـود. در جهالت و گمراهى و تـوحـش این مردم و ذلت و بیچارگى زن همیـن بـس که اگر زنـى, دخترى به دنیا مـىآورد, گذشته از اینکه خـود مـورد بغض و کینه مرد قرار مى گرفت و دیگران از او کناره مـى گرفتند و مـدتها به زندگـى در انزوا محکـوم مـى شد, در مـواردى حتـى فرزند دخترش زنده به گور مـى شد و مادر هیچ گـونه حقـى در دفاع و نگهدارى از فرزنـدى که ماهها براى پرورش او در رحـم تحمل رنج و سختـى کرده بـود, نـداشته و جرإت اعتـراض و مقاومت در برابـر اراده شـوهر نـداشت. تاریخ ماجـراهاى غصه ناک فـراوانـى از ایـن بـاور غلط و وحشیانه را بر سینه دارد. قرآن کریم این سنت پلید را ایـن گونه ترسیم مى کند:
((و اذا بشر احدهـم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو کظیم یتوارى مـن القوم مـن سوء ما بشر به إیمسکه على هون ام یدسه فى التراب الا سإ ما یحکمـون)).(1) و چـون یکـى از آنها به فرزند دخترى مژده داده مـى شـد, از شـدت غم و حسـرت رخسارش سیاه شـده و سخت دلتنگ مى شد و از ایـن عار و ننگ مژده اى که به او داده شده, از قـوم و قبیله اش مى گریخت و به فکر فرو مـى رفت که آیا با ننگ و ذلت ایـن دختر را نگه دارد یا او را زنـده به گـور نماید, آگاه باشید که بسیار بد مى کنند.
چنانچه در جامعه فرعونى, فرزندان بنـى اسرائیل به قتل مـى رسیدند و زنان با ذلت و نکبت نگهدارى مـى شـدنـد تا به خـدمت فـرعونیان درآینـد.(2) امام خمینـى مـوقعیت اسفبـار زن را در عصـر جاهلیت مـورد اشاره قرار داده و منتـى را که اسلام بـر ایـن قشـر دارد, گـوشزد نموده و مى فرمـودند: ((در جاهلیت زن مظلـوم بـود و اسلام منت گذاشت بر انسان, زن را از آن مظلـومیتى که در جاهلیت داشت, بیرون کشید.
مرحله جاهلیت, مرحله اى بود که زن را مثل حیوانات بلکه پاییـن تر از او, زن در جـاهلیت مظلـوم بــــود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهلیت بیـرون کشیـد.))(3) ایشان محیطـى را که حضـرت زهـرا سلام الله علیها, در آن به دنیا آمدند, ایـن گـونه معرفى مى نمـودند:
((ایـن ولادت باسعادت در زنان و محیطـى واقع شد که زن به عنـوان یک انسان مطرح نبـود و وجود او موجب سرافکندگى خاندانـش در نزد اقـوام مختلف جـاهلیت به شمـار مـى رفت. در چنیـن محیط فـاسـد و وحشت زایـى پیامبـر بزرگ اسلام دست زن را گـرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشیـد.))(4) نه تنها در جامعه جاهلـى حجـاز, بلکه در جـوامع متمدن آن روز یعنـى ایران و روم نیز زنان تحت ظلـم و ستـم مـردان بوده و از کمتـریـن حقـوق انسانـى محـروم بـودنـد.
((در یـونان زن جزء کالاهاى تجارتى در بازارها خرید و فروش مى شد و بعد از وفات شـوهر حق زندگـى نداشت. در هند وقتـى مرد مـى مرد براى رهایى روحـش از تنهایى, زن را با او زنده زنده مى سوزاندند و ایـن سـوختـن را نـوعى فـداکـارى و عشق زن به همسـر قلمــداد مى کردند.
در میان یهودیان زن جزئى از ارث پـدر به شمار مـىآمد, تـولد یک پسر جشـن و سرور به همراه داشت ولى تولد یک دختر غم و اندوه به همراه مىآورد.
در میان مسیحیـان, فحشـإ بیشتـریـن رشـد خـود را در دوره رواج رهبانیت و زهد افراطـى میان مردان و زنان مسیحـى بروز مى کند تا جایـى که لـوتـر بـراى اصلاح انحرافات کلیسا, بپا مـى خیزد.))(5)
چنانچه ملاحظه مى شـود زن در بعضـى از جـوامع از حق استقلالى حیات نیز محروم بوده و حیات او به حیات شوهر وابسته بـود به طورى که پـس از مرگ شـوهر, حق زندگى نداشت. چنانکه در بسیارى از جـوامع پیشرفته در گذشته و حال, زن نسبت به اموال خـویـش, هیچ گونه حق تصرف نداشت. یکـى از نویسنـدگان که قانـون مـدنـى ایران را شرح کرده, مى نویسد:
((استقلالـى که زن در دارایـى خـود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است, در یـونان و روم و ژرمـن و تا چندى پیـش هـم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته یعنى مثل صغیر و مجنون, محجـور و از تصرف در اموال خود ممنوع بـوده. در انگلستان که سابقه شخصیت زن در شخصیت شوهر محو بـود, دو قانون یکى در 1870 و دیگرى 1882 میلادى به اسـم قـانـون مـالکیت زن شـوهـردار, از زن رفع هجـــر نمـود.))(6) در سایر کشـورهاى اروپایى نیز از اوایل قرن بیستـم در طـى چنـدیـن دهه به مرور حق مالکیت براى زن به رسمیت شناخته شد.

اسلام و نجات زن
اسلام با ظهورش, ((غبار غلیظ مظلومیت و ذلت)) را از ایـن مخلـوق الهى و شـریک مرد در زنـدگـى پاک کرد و به طـرق مختلف ((کـرامت ذاتى زن)) را آشکار ساخت. سنـن جاهلى و رفتارهاى غیر انسانى با زنـان را تقبیح نمـود و آنـان را به رفتـار نیکـو و اداى حقـوق انسانـى زنان تشـویق و مـوظف ساخت. ملاکهاى ارزشـى را در جـامعه دگرگـون کرد, نه مرد بودن را ملاک کـرامت شمرد و نه زن بـودن را نشـانه نکبت و بـدبختـى, بلکه معیـار و فضیلت را ((تقـــــوا و خـویشتـن دارى در برابر گناه و نافرمانـى خدا)) شمرد, چه دارنده آن مرد باشد و چه زن. به زنان حقوق مساوى با حقـوق مردان اعطإ نمـود چـرا که در انسـانیت تفاوتـى میان زن و مـرد نیست و اگـر تفاوتهایـى در بعضـى از حقـوق دارنـد, مـربـوط به ویژگـى زن یا ویژگـى, مرد است و امرى کاملا طبیعى و عقلایـى است و هیچ کدام از ایـن حقـوق ویژه, ملاک ارزش و امتیاز نزد خـداونـد سبحـان نیست. آنچه را که ملاک کرامت و ارزش به جامعه معرفـى کـرد, مـربـوط به انسـانیت انسـان است نه زن و مـرد بـودن انسـان.
در ایـن مکتب به زن استقلال و هـویت بخشیـده شـــد. او گذشته از اینکه مى تـواند پله هاى رشد و تعالى را بپیماید, در عرصه مذهبـى داراى هـویت مستقل است, تکـالیف و حقـوق خـاص خـود را دارد, در احکام تقلید, سفر, تصرف در اموال و امثال آن تابع مرد نبـوده و به عنـوان ((انسـان مکلف)), خـود مستقلا داراى مسـوولیت است. از نظر اجتماعى و حقـوق, مالک کار و دسترنج خـویـش است. و ان لیـس للانسان الا ما سعى.(7) حق دارد, بلکه موظف است تحصیل علـم نماید و حـد معینـى بـراى تحصیل وجـود ندارد.
علت نفـوذ و گستـرش سـریع اسلام در جزیـره العرب و فتح قلـوب ملل مختلف, در اهتمام ایـن مکتب به حقـوق انسانى اقشار مختلف جامعه بویژه اقشار مظلوم آن بود. بى جهت نبـود که محرومان و مظلومان و از آن جمله زنان در گرایش به اسلام و پذیرفتـن ایـن مکتب پیشقدم بـوده و در تشـویق و تحـریص شـوهـران خـویـش نقـش داشتند.
قرآن کریم در شرایط آن روز جامعه, زنانى شایسته چون حضرت مریـم سلام الله علیها و آسیه همسـر فـرعون را معرفـى کرده و از ایشان به عنـوان زنان صـالح و وارسته تجلیل نمـود. مهمتـر از همه, از حضرت زهرا سلام الله علیها, به عنـوان ((کـوثـر)) یاد کرده و به عنـوان ((الگـو و اسـوه)) معرفـى نمـود و بـدیـن وسیله صلاحیت و شایستگـى زن را در رسیـدن به کمالات معنـوى و الگـو بـودن بـراى همگان به اثبات رسانید.
پیراستـن حضرت مریـم از اتهامات نارواى یهودیان, خدمتى بزرگ در حق ((زن لایق, عفیف و وارسته)) و دفـاع از حقـوق او بود.
تجلیل از آسیه در دربار پادشاهى فرعون با آن جلال و شکـوه مادى, ارج گذارى به ((قدرت و تـوانایـى زن در مبارزه با استکبار و نیل به کمالات انسانى)) بـود. چنانچه معرفى شخصیت والاى حضرت زهرا(س) و نقـش او در تـاریخ اسلام, نشـانگـر شـایستگـى زن در عرصه هــاى گوناگـون اخلاقى, سیر و سلـوک معنوى, اجتماعى و سیاسى است. امام خمینى براى حضرت زهرا(س) شخصیتى جامع تصـویر مى کرد و مى فرمـود:
((تمام ابعادى که بـراى زن متصـور است و بـراى یک انسان متصـور است در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلـوه کـرده و بـوده است. یک زن معمـولى نبـوده است. یک زن روحانى, یک زن ملکـوتى, یک انسان به تمام معنـا انسان, تمـام نسخه انسـانیت.))(8) نقشـى که اسلام براى زن در نظام خلقت قایل است, دقیقا منطبق بـر فطرت و جایگاه او در نظام آفـرینـش است. در عیـن آنکه ماننـد مرد بـراى او در اجتماع نقـش قایل است, اما در میان همه مشاغل مهمتریـن شغلى را که بـراى انسان متصـور است یعنـى ((تـربیت)) بـر عهده او نهاد.
((تـربیت انسـان)) از مهمتـریـن, دشـوارتـریـن و ظریفتـریــــن مسـوولیتهاست, از ایـن رو بـر عهده پیـامبـران نهاده شــده است.
زن با برخـوردارى از ویژگیهاى خاص جسمـى و روحـى, نقـش مادرى و تربیت فرزنـد را که زیربنایـى تـریـن نقشها در نظام خلقت است, و صلاح و فسـاد جـوامع بـدان بستگى دارد, عهده دار است.
ایـن مکتب براى تربیت فرزنـد که چه بسا سرنـوشت جـوامع را رقـم مـى زنـد, آن قـدر اهمیت قایل است که براى انتخاب همسر و آداب و رفتـار پـدر و مـادر قبل از انعقـاد نطفه از رحـم مـادر, دوران باردارى مادر تا دوران تـولد و شیرخـوارگى و تا دوران کـودکـى, نـوجوانى و جـوانى دستـورالعملى دقیق تنظیـم و ارایه شده تا در پرتـو رعایت آن, فرزندى شایسته و لایق تربیت شـده و وارد اجتماع گردد. امام خمینى مى فرمود:
((زن مـربـى جـامعه است, از دامـن زن انسانها پیـدا مـى شـونـد. مـرحله اول مـرد و زن صحیح از دامـن زن است. مـربـى انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشـورها بسته به وجـود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مـى کنـد و با تـربیت صحیح خـودش کشـور را آباد مى کند. مبدإ همه سعادتها از دامـن زن بلند مى شـود. ))(9)
صـد افسـوس که از نقـش مهمـى که اسلام بر اساس خلقت زن, براى او قایل است, غافلیـم و آن را امـرى ساده و پیـش پـا افتاده تلقـى مى کنیـم. شاید یکى از علل و عوامل مهم عدم تـوفیق جوامع در امر ((تربیت)), بـى تـوجهى به نقـش معجزهآمیز و حیاتى زن در مـوقعیت مادرى باشد. غفلت از نقـش و توانایى مهم زن و مشغول کردن او به مشاغلـى کـم اهمیت و گاهـى نامتناسب با استعدادها و تـواناییهاى او, خسـارات زیـادى به بـار آورده است.
مرورى بر زندگى شخصیتهاى بزرگ و وارسته تاریخ که نقطه عطفـى در تاریخ شمرده مـى شـوند و منشإ خدمات و برکات فراوانى بـوده اند, نشان مى دهد که زنان در تربیت ایشان نقـش تعییـن کننده داشته اند.
امام خمینى در وصف حضرت زهرا(س) مـى فرمـود: ((زنى که در حجره اى کـوچک و خانه اى محقر انسانهایـى تـربیت کرد که نـورشان از بسیط خـاک تا آن سـوى افلاک و از عالـم ملک تـا آن سـوى ملکـوت اعلـى مـى درخشـد. صلـوات و سلام خـداوند تعالـى بر ایـن حجره محقرى که جلـوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.))(10) همیـن مقدار اندک مى تـواند دورنمایى از ((موقعیت ممتاز زن)) را در فرهنگ اسلامى نمایان سازد.

زن در جاهلیت مدرن
مظلـومیت و محـرومیت زن از حقـوق انسانـى منحصر به عصـر جاهلیت گذشته نبـود, بلکه در عصر علـم و تکنولوژى نیز, زن بیـش از مرد مـورد ظلـم و بـى عدالتى قرار گرفت. در ایـن مجال اندک, تنها به بـرخـى از ابعاد مظلـومیت و محـرومیت زن اشـاره مـى کنیم.

الف) زن, ملعبه سرمایه داران
وارد کـردن زن به صحنه اجتماع در قـرون اخیر در اروپا, هر چنـد با شعار ((آزادى زن)) و ((تساوى زن و مـرد)) انجام شـد, اما در حقیقت بـا هـدف بهره کشـى بیشتـر از وجـود زن به نفع مـرد انجام گرفت. زن از خلقت و فطرتـش فاصله گرفت و به استخـدام بیشتر مرد درآمـد. متفکـر شهیـد آیت الله مطهرى تحلیلـى روشنگرانه در ایـن زمینه دارد و مى نویسد:
((یکـى از عوامل این بـود که مطامع سرمایه داران در ایـن جـریان بـى دخالت نبـود. کـارخـانه داران بـراى اینکه زن را از خـانه به کارخانه بکشند و از نیروى اقتصادى او بهره کشـى کنند, حقـوق زن, استقلال اقتصادى زن, آزادى زن, تساوى حقـوق زن با مرد را عنـوان کردند و آنها بودند که توانستند به ایـن خواسته ها رسمیت قانونى بـدهنـد. ))(11) سپـس به نقل از ویل دورانت مـى نـویسـد:
((زنان کارگران ارزانترى بـودند و کارفرمایان,آنان را بر مردان سرکـش سنگیـن قیمت, ترجیح مى دادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشـوار گشت اما اعلانها از آنان مى خـواست که زنـان و کـودکـان خـود را به کـارخـانه هـا بفـرستند ...
نخستیـن قـدم بـراى آزادى مادران بزرگ ما قانـون 1882 بـود. به مـوجب ایـن قانـون زنان بـریتانیاى کبیـر از امتیاز بـى سابقه اى برخـوردار مى شدند و آن اینکه پـولـى را که به دست مـىآوردند حق داشتند که براى خـود نگهدارند. ایـن قانون اخلاقى عالى مسیحى را کارخانه داران مجلـس عوام وضع کردند تا بتـواننـد زنان انگلستان را به کارخـانه ها بکشاننـد. از آن سال تـا به امسال سـودجـویـى مقاومت ناپذیرى آنان را از بندگـى و جان کنـدن در خانه رهانیده, گرفتار جان کنـدن در مغازه و کارخانه کرده است.))(12) در حالـى که در اسلام وظیفه تإمیـن زندگـى زن بر عهده مرد است, در فرهنگ اروپایى عملا مسـوولیت مردان کاسته یا به طور کلى مرتفع شده, زن وارد بـازار کار شـده, دوشـادوش مـرد به کار و فعالیت اقتصـادى مشغول گـردیـده, علاوه بـر آنکه به مثابه نیروى کار ارزان مـورد بهره کشـى قرار گرفته, وظیفه تإمیـن معیشت خـود و گاهى فرزندان را نیز متکفل شـده است. آمارهاى تکـان دهنـده سـازمـانهاى رسمـى جهانـى حکایت از وضعیت رقت بار زنان در عصر علـم و تکنـولـوژى و تسـاوى حقـوق زن و مـرد و رفـاه و پیشـرفت است. از حـــدود 1/3 میلیارد انسانى که در سرتاسر جهان در فقر بسر مـى بردند, 70% زن هستند,13 خانـوارهاى جهان تحت سرپرستـى زنان اداره مى شـود.(13) هنـوز در بسیارى از کشـورها دستمزد زنان در مقـایسه بـا دستمزد مردان در یک کار مساوى به مراتب کمتر است. بـر اساس یک آمار در بسیارى از کشـورهاى صنعتـى, زنـان 70 تـا 80 درصـد نـرخ دستمزد ساعتـى مردان را دریافت مـى کنند. در ژاپـن و جمهورى کره دستمزد آنان نصف دستمزد مـردان است.(14) ایـن همه نشانگـر ایـن واقعیت تلخ است که بـا ورود زن به صحنه اجتمـاع, نه تنها حقـــــوق او تإمیـن نشده, بلکه بسیارى از حقوق دیگرش نیز نادیده گرفته شده است.

ب) زن, ملعبه مردان بى بند و بار
بدبختـى و فلاکت دیگر زن بهره کشـى جنسـى از او است. چـون ارتباط محدود زناشویى میان زن و شوهر تـوسط بعضى از فیلسـوفان آن دیار نشانه عقب ماندگـى و مخالف با آزادى رفتار خـوانده شـد, با ورود زن به اجتماع و ارتباط نامحـدود بـا دیگـران, کانـون خـانـواده متلاشـى شد. جان استـوارت میل از بنیانگذاران دمکراسـى و برابرى در این باره مى گوید:
((آزادى عمل هر کـس در مـورد روابط جنسـى باید به طـور کلى غیر مهم و امرى کاملا خصـوصى بشمار آید, امرى که ارتباطى به هیچ کـس دیگر و به دنیاى خارج نـدارد. روزى فرا خـواهـد رسیـد که مقصـر شناختـن کسـى بـراى ایـن امـور جزو خرافات و تـوحشهاى روزگاران کـودکـى نـوع بشر شمرده خـواهد شد.))!(15) ورود اینچنینى زن به اجتمـاع, گذشته از فسـاد اخلاقـى و بـى بنـد و بارى که به دنبـال داشت, کانون خانواده را متلاشى کرد, به طـورى که امروزه متفکران دلسـوز آن دیار, خـود از متلاشـى شـدن خانواده که کانـون محبت و تـربیت فـرزنـدان شـایسته است, مـى نـالنـد.
با متلاشى شدن خانواده و از بین رفتـن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محیط خانواده و فرود آمـدن خیمه خانـواده, فرزنـدان حیران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه پـدر و مادرى وارد اجتماع شده و هر کدام جذب قطبهایـى در اجتماع فاسـد گشته و بسیارى از آنان به پـوچى در زندگى رسیدند. بسیارى دم غنیمتى شده و بسیارى دیگر به هر قیمتـى دنیاى پرزرق و برقى را به بهاى لگدمال کردن حقـوق انسانهاى دیگـر بـراى خـود ساختنـد و البته بسیارى از مردم نیز خـود را غرق در کار و فعالیت نمـودنـد, غرق در کار و کار و کار شـدنـد تا همه چیز را فـرامـوش کننـد. طـراحان و صحنه گـردانان, سیستمـى را پایه گذارى کـردند که پـدر, مادر و فـرزنـد هر کـدام بیگانه از یکـدیگر و به صـورت جـدا فقط کار کنند و کار کنند تا نظام سرمایه دارى سر پا بماند و البته مردم نیز از رفاهـى نسبـى بـرخـوردار بـاشنـد. در آن سیستـم هـدف, کار و فعالیت است و از برآورده کردن نیازهاى معنـوى و روحـى خبرى نیست, چرا که بسیارى از نیازهاى روحـى و معنـوى در آن زندگى به فرامـوشـى سپرده شده است. در چنیـن نظامى زن بیش از مرد متضرر شد, چرا که او بیش از مرد از خلقت و فطـرت خـویـش فاصله گرفت و به تعبیر صحیح تـر دور نگه داشته شد. در ایـن سیستم زن هم نیروى کار ارزان براى مردان استثمارگر است, هـم بدون آنکه مرد بار سنگیـن مسوولیت معیشت زن را بـر عهده بگیرد, رسالت اداره خانـواده و همسر و فرزنـدان را بپذیرد, مجانا به هدف خـود که همانا بهره کشى بـى حد و حصر جنسـى از زن بـود, رسیـد. البته با شناخت عمیق از بعضـى از روحیات زن مثل علاقه به خـودنمایى, او را مانند کـودکـى با اسباب بازیهایـى مشغول کـرد, او را ستـاره تئاتـر و سینمـا نمـود, چهره شـــاخص تبلیغاتـى بـراى شرکتها و سازمانها کرد, و ایـن همه را با شعار فـریبنـده ((آزادى زن)) و ((تسـاوى زن و مـرد)) انجــــام داد.
ج) زن, کالاى تجـارى مصیبت بـارتـر آنکه امـروزه زن به عنـوان یک کالاى تجارتـى در اروپاى متمدن خرید و فروش مى شـود. در مجارستان یک قاچاقچى مى تواند یک دختربچه یتیم را به قیمت یک ماشیـن کهنه یعنـى 900 دلار خریدارى کند. او سپـس مـى تـواند ایـن دختر را به قیمت 2700 دلار به یکـى از مراکز فساد غربـى بفروشـد. صاحب مرکز نیز مى تواند با کرایه دادن دختر به مراکز فساد لندن, پاریـس یا آمستردام چند برابر ایـن پول را به دست آورد. یک پلیـس لندن در این باره مى گوید: تجارت زن در حال رونق گرفتـن است, چون تقریبا بى خطر و بسیار پرسود است. تجارت مواد مخدر پـول ساز است, اما هر روز خطرناکتر مى شود و ممکـن است بیست سال حبـس براى مجرم در پى داشته باشـد. اما خریـد و فروش زن آسان و پـرسـود است به خصـوص وقتـى که آنها را با ماشیـن از اروپاى شـرقـى مـىآورنـد و خـرج هـواپیما را هـم نمـى دهنـد! بنا بـر گزارش سـازمان بیـن المللـى مهاجرت, هر ساله هزاران زن اروپایى خرید و فروش مى شـوند. طریقه کـار ایـن گـونه است که زنها از طـریق دوستـانشـان یــــا آگهى روزنامه ها مطلع مى شوند که مـى تـوانند در کشـورهاى مختلف اروپاى غربى به عنوان رقاصه یا کارگر کاباره کار پیدا کنند. براى ایـن کار دانستـن زبان لازم نیست, حقوقى خوب به اضافه پروانه کار هـم داده مى شـود! دبیر کل سازمان یادشده مـى گـوید: زنهاى روس اکثرا از مرز لهستان وارد مـى شـوند. در آنجا مدارک شناسایـى و روادید تـوریستـى در اختیار آنها قرار مى گیرد. براى زنهاى دیگر روادید رقاصى یا هنرمندى تهیه مى شود! کشـور سـوئیـس در سال 1373, 1800 مورد از این گـونه ویزاها صادر کرده است. از ایـن زنها 15 هزار دلار مى گیـرند تا آنها را به غرب بیاورند, آنها مـى تـواننـد کار کنند و ایـن پـول را دوباره به دست آورند. البته هزینه هاى دیگر مانند کمیسیون صاحب مرکز و پـول غذا و جا را هـم باید بپردازد. سیستـم به گونه اى است که ایـن زنها مقروض باشند و فقط بتـوانند 10 تا 25 درصـد از درآمدشان را حفظ کنند.(16) ملاحظه مـى شـود که در عصـر جـاهلیت مـدرن و بـا شعارهاى فـریبنـده, نه تنها زن از مظلـومیت و محرومیت نجات نیافت, بلکه در بعضى از ابعاد محرومتر و مظلـومتر شد. اگر در گذشته استبداد حاکـم بـود و زن با صراحت استثمار مـى شد, امروز با شعار دمکراسـى و آزادى و تساوى حقـوق, زنان از هویت خویـش دور مانده و به صورت کالاى بى ارزشى درآمدند. اگر در گذشته زن تنها تحت ستم شوهرش بود, امروز تحت ستـم مردان بیشمارى است.

خودباختگى در جوامع شرقى
استعمـارگـران به پیـاده کـردن اهـداف خـود در یک کشـور اکتفـا نکردند, بلکه به مرور به کشـورهاى دیگر نیز دست اندازى نمـودند.
در جـوامعى که از فرهنگى قوى و دیرینه برخوردار بـودند, با دقت و درایت بیشترى وارد شدند. در جـوامع اسلامـى و با دست پروردگانى چـون آتاترک در تـرکیه و رضاخان در ایـران به استحاله فـرهنگـى مشغول شدند. یکى از عرصه هاى نفـوذ, ((جایگاه زن مسلمان)) بـود. با استفاده از خودباختگان و دست نشاندگانى که در هر جامعه اى کـم و بیـش یافت مـى شـونـد و بـا شعارهاى فـریبنـده ((آزادى زن)) و ((تساوى حقوق زنان و مردان)) احکام و قـوانیـن اسلامـى را مـورد هجوم قرار دادند. ماجراى ننگیـن ((کشف حجاب)) در عصر رضاخان با عنـوان ((نهضت نسـوان)), و بـا انگیزه آزاد کـردن زن از اسـارت حجاب! آن هـم به زور سرنیزه! از عجایب روزگار است. امام خمینـى بارهـا از ایـن مـاجـراى ننگیـن و تـإسف بـار یاد مـى کـردنـد و مى فرمودند:
((خـدا مـى دانـد که به ایـن ملت چه گذشت در ایـن کشف حجــــاب.
حجاب انسانیت را پاره کردند اینها. خدا مـى داند که چه مخدراتـى [بانوان محترم و پرده نشیـن] را اینها هتک کردند و چه اشخاصى را هتک کردند. علمإ را وادار کردنـد با سرنیزه که با زنهایشان در مجالـس جشـن, یک همچـو جشنـى که با خـون دل مردم, با گریه تمام مى شد, شرکت کنند. مردم دیگر هم به همیـن ترتیب, دسته دسته دعوت مى کردند و الزام مـى کـردنـد که با زنهایتان باید جشـن بگیریـد. آزادى زن ایـن بود که الزام مى کردند, اجبار با سرنیزه و پلیـس, مـردم محتـرم را, بازرگانهاى محتـرم را, علمإ را, اصناف را به اسـم اینکه خـودشان جشـن گرفتنـد. در بعضـى از جشنها (به اصطلاح خـودشان) آن قدر گریه کردند مردم که اینها از آن جشـن شاید اگر حیایـى داشتند پشیمان مـى شدند.))(17) با زور و ارعاب و تهدید و تبعیـد و کتک زدن و پاره کردن چادرها و امثال آن در صـدد اعطإ آزادى شاهانه به زنان مسلمان برآمدند. مإمـوران دولتـى را جهت پیشقدم شـدن در نهضت نسـوان و بـى حجاب کردن زنان و دخترانشان و آوردن به مجالـس جشـن و سرور تهدیـد نمودنـد. به عنـوان نمـونه مى توان به تظلـم زنان یزد به مجلـس شوراى ملى آن روز نگریست تا اوج اقـدامـات تـرقـى خـواهانه رژیـم منحـوس پهلـوى, و مهره هـاى بـریتانیاى کبیر و مـدعیان آزادى و دمکراسـى بیش از پیـش آشکار شود:
((... اگـر یک نفـر از ماها بـا روسـرى یا چـادرنماز به دست یک پاسبان مى افتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مـى کردند. بهتریـن رفتار آنها با ما با همان چکمه ها لگد بر دل و پهلـوى ما بـود و اگر به پول گرفتـن قانع نمـى شـدند یا پـولـى نـداشتیـم به آنها بـدهیـم, ما را به شهربانـى و کمیسر مـى بردند, اذیت ما بیشتر و مخـارج ما زیادتـر. لذا استـدعاى عاجزانه داریـم اولا انتقام ما ستمدیدگان را از ایـن جابران بکشید و بعد هـم آزادى حجاب به ما بـدهید کما اینکه در ممالک اسلامـى حجاب معمـول است. به علاوه در انگلستان و هنـدوستـان که ایـن قـدر ادیان مختلف است, همه آزاد هستند مخصـوصا مسلمانان داراى حجاب هستند.))(18) بدون شک وجـود چادر براى استعمارگران و دست نشاندگان آنان اهمیتـى نداشت, بلکه با برداشتـن چادر در صدد بى هویت کردن زنان مسلمان و ترویج فساد و فحشإ و بـى بنـد و بـارى در جـامعه و از بیـن بـردن فـرهنگ و اعتقادات مـردم بـودنـد, چـرا که تنها به بـرداشتـن حجـاب قانع نبوده, بلکه با تشکیل مجالـس جشـن و پایکوبى, کلوپ ها, سینماها, بـارها و مـراکز فسـاد(19) زنان و مـردان مسلمان را به فحشإ و ابتذال کشیدند.
امام خمینى از ایـن دوره نکبت بار که دوران دیگرى از مظلـومیت و محـرومیت زنـان بـود, چنیـن یـاد مـى کنند:
((در یک مـوقع دیگـر در ایـران ما زن مظلـوم شـد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بـود. با اسـم اینکه زن را مى خـواهند آزاد کنند ظلـم کردند به زن, ظلمها کردنـد به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشتند, پاییـن کشیدنـد. زن را از آن مقام معنـویت که داشت شىء کردند. به اسـم آزادى, آزادزنان و آزادمردان آزادى را از زن و مرد سلب کردند. زنها و جـوانان ما را فاسدالاخلاق کردند.
شاه براى زن ایـن خاصیت را قایل بـود که زن بایـد فریبا باشـد; البته با آن نظر حیـوانى که او داشت, با آن نظر جسمانـى, مادى, حیـوان پست که او داشت, زن را نظر مـى کـرد.))(20) در ایـن میان روشنفکـران وابسته چه مـدح و ستایشها که از ایـن اقـدام شاهانه بـراى آزاد کردن زنان از اسارت مردان! نکردنـد. امام خمینـى در خصـوص هـدف طـراحـان کشف حجـاب مـى فـرمـودند:
((قضیه کشف حجاب یک مطلبـى نبـود که اینها مـى خـواستند زنها را ... بیاورند در جامعه وارد کننـد. اینها یک دستـوراتـى بـود که اینها مى گرفتند از خارج و بـراى اسارت ما اجـرا مـى کـردنـد ...
اینها مى خـواستند زن را وسیله قرار بدهند از براى اینکه سرگرمى حاصل شـود بـراى جـوانها و در کارهاى اساسـى اصلا وارد نشـونـد. طریقهاى مختلفـى اینها داشتند براى اینکه ایـن جـوانهاى ما را, ایـن دانشگـاهیهاى ما را, همه ایـن قشـرها را نگذارنـد به فکـر خـودشان بیفتند و به فکر مملکتشان بیفتنـد.))(21) حضرت امام در تحلیل دیگرى مى فرمایند:
((نقشه ایـن بـود که بـا تـوطئه کشف حجـاب مفتضح در زمان قلـدر نافهم, رضاخان, ایـن قشـر عزیز را که جامعه را بـایـد بسازنـد, تبـدیل کنند به یک قشرى که فاسـد کنند جامعه را و ایـن نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت, بلکه جـوانان مرد را هـم همیـن طور بکشانند به مراکز فساد و آن طـور که مـى خـواهنـد آنها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کـس بیفتد بى تفاوت باشند یـا مـویـد.))(22) در نتیجه اجـراى ایـن طـرح استعمـارى لطمـات جبران ناپذیرى به ارزنده ترین سرمایه ایـن کشـور یعنى نیروى فعال انسانـى وارد کردنـد, به طـورى که زیان آن از چپاول ذخایر ایـن مملکت بیشتـر بـود.(23) ایـن رونـد در زمان محمـدرضا پهلـوى با ظرافت و نقشه دقیق ترى دنبال شد, زور سرنیزه برداشته شـد و زنان در استفاده از حجاب آزاد شدند, اما چـون عده اى را فاسـد کرده و وارد اجتماع نمـوده بـودنـد, زمینه بـراى فاسـد کـردن مـردم در دایره اى وسیعتر فراهـم بود, بـویژه که مراکز فساد و تباهـى روز به روز گسترش پیدا مـى کرد. نیازى به سرنیزه نبـود, سرسپردگان و خودفروختگان و بى بند و باران به قدرى بـودند که بتـوانند جامعه را فاسد کنند. در ایـن دوره ارزشهایى در جامعه حاکم شد که براى این ملت جز نکبت و ذلت به ارمغان نیاورد. در ایـن مختصـر امکان بحث تفصیلـى پیرامون آن ارزشها نیست, تنها به چند نمـونه اشاره کرده و مى گذریم.

1ـ غربى شدن
گرایـش به غربى شدن در همه ابعاد زندگى, قیافه ظاهرى, مد لباس, آرایش سر و صورت, شکل ظواهر زندگى, خانه مسکونى, ماشیـن سوارى, دکـوراسیون منزل و محل کار و ... خلاصه انسان متمدن کسى بـود که از فرق سر تا نـوک پا غربـى باشد, در غیر ایـن صـورت عقب مانده, مرتجع, امل و بى فرهنگ بود.
بـدون شک ترویج مدهاى غربـى در جامعه و گرایـش به آن جز به دست استعمار که با هـدف ایجاد بازار مصـرف بـراى محصـولات کارخانجات دول اروپایـى از یک طرف, و وابسته کردن ملل مسلمان و مسخ هـویت آنـان از طـرف دیگـر, انجـام مـى گـرفت, نبود.
امام خمینى در ایـن باره نیز بخشـى از واقعیات آن روز را که به خـوبـى لمـس و درک کرده بـودند, براى جـوانان بازگـو مـى کردند:
((یکى از امور دیگرى که باز مـن گفته ام ایـن است که ما را جورى بار آورده بـودند که یا باید فرنگى مآب باشیـم یا هیچـى. یک نفر جـوان, یک نفر خانـم اگر سر تا پایـش فرنگى مآب است, ایـن معلوم مى شـود خیلى عالـى مقام است. و اگر چنانچه مثل سایر مسلمانهاست, این خیلـى عقب افتاده است. عقب افتادگـى و جلـو رفتـن را به ایـن مى دانستند که فرنگى مآب باشد. یعنى فرض کنید فرم لباسـش چه جـور باشد, فرم کفشـش چه جـور باشد, یا مثلا هر چه که از خارج مىآید, صرف بکند. مصرفى بار آوردند ما را, براى همیـن جهت ما را مصرفى بـار آورده انـد.))(24) همچنیـن فـرمـودند:
((وقتى در قشر تـوده هاى مردم نگاه مى کردى, در بیـن زن و مرد هر دو طایفه, ارزش به لباس بود, به طرز پوشیدن لباس و دوختـن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس مى پوشید و شیک تر بود در لباس, ارزشـش پیـش مردم بیشتر بود و هر زنى که آرایشـش به طرز اروپایى بود و لباسـش از آنجا الهام مى گرفت, ایـن پیش زنها هـم ارزشـش زیادتر بـود, البته پیـش اکثـر, ارزش همه به امـور مـادى بــود.))(25)
تصـویرى که پیشتـر از بـرخـورد غرب با زن ارایه شـد, اگر داراى نقاط مثبتـى هـم در غرب و بـراى غربیان به همراه داشت, آنچه به جـوامع دیگر سرایت کرد, تنها نقاط منفى آن بـود. به طورى که در جـوامع عقب افتاده فرهنگ غربـى با همه آثار نکبت بارش حاکـم شـد.
اکثر مردم رفتار و منشـى غربـى پیدا کردنـد, بازارشان به تسخیر محصـولات غربیها درآمـد, بسیـارى زنـان ملعبه دست سیـاست بـازان, سـرمایه داران و عیاشان و بـى بند و باران شـدنـد, اما از پیشرفت علم و تکنولوژى, صنعت و امثال آن که در غرب اوج گرفته, در ایـن جوامع خبرى نیست. طبیعى است که بـراى چپاول ذخایر جـوامع دیگر, نمى توان علـم و تکنولوژى را به آنان هدیه کرد, بلکه باید امورى را به جامعه آنان تزریق نمـود که به خـواب عمیقى فرو رفته و از اطراف خـود غافل شـونـد. حتـى به تعبیر امام هـدف آنان از آزاد کردن زنها و رواج بـى بنـد و بارى این نبـود که به جـوانان ایـن کشـورها هـم مثل جـوانان غربى خـوش بگذرد و از دنیا لذت ببرند, بلکه تنها هدف آنان فاسد کردن و خـواب نمودن جـوانان بـود.(26)
چرا که هیچ ملت بیدارى اجازه دست اندازى به منابع و ذخایر خویـش را به بیگانگان نمى دهد.
تمدنـى که به عنـوان سـوغات غرب به ایـن دیار آمـد و روشنفکران وابسته از آن ترویج کردند, فقط ((برهنگـى و غرق شـدن در شهوت)) بود و شاهد بر ایـن واقعیت آنکه در عصر پهلوى به جاى رشد صنعت, کشاورزى, دامدارى, و سایر علـوم و فنـون و گسترش محافل علمـى و دانشگاهـى, روز به روز بر تعداد عشرتکـده ها, سینماها, تئاترها, مشـروب فـروشیها, و مـراکز فسـاد و تبـاهـى افزوده شـد.

بسیارى که به آن دیار سفر کرده و بازمـى گشتند به گـونه اى تربیت مى شدند که آمـوخته هاى خـود را در خدمت ترویج فرهنگ آنان به کار گیرند.

2ـ برهنگى و بى بند و بارى
در اثـر تبلیغات خـودباختگان غربـى در دوران امارت سـرسپـردگان بى هـویت, ((برهنگى و بـى بند و بارى)) نشانه تمدن و ترقـى بـود. اگـر تقلیـد از غربیها در همه ابعاد بـود, لااقل در علــــــم و تکنـولـوژى نیز رشـد و پیشـرفتـى حاصل مـى شـد, اما از میان همه امتیازات آن فرهنگ و تمـدن, تنها ((برهنگـى و بـى بنـد و بارى)) براى جـوامع شرقى به ارمغان آمد. ایـن بلیه به قدرى گسترش یافت که حتـى بسیارى از تحصیل کـردگان نیز در شهوت و خـوشگذرانـى غرق شـدند و هنر خـودباختگـى را آمـوختند. البته از محافل علمـى که آنها موسـس و مدیرش باشند, بیـش از ایـن نمى تـوان انتظار داشت.
براى برخى از ایرانیان در تهران افتخار بـود که فرزندان خود را به مدرسه آمریکاییها مـى فرستند تا تحت نظارت و تربیت آنان رشـد کننـد. در حالـى که بسیارى از فـرزنـدان ایـن مملکت از امکانات آمـوزشـى محروم بـودند, در مـدرسه اى با وسعت سـى هزار متر مربع, تنها دویست دانـشآموز دختر و پسر آمریکایى, اروپایى و ایرانى ـ از فرزنـدان صاحب منصبان ـ با بهتریـن امکانات آمـوزشـى در مرکز شهر تهران به تحصیل اشتغال داشتنـد و بنـا به اظهار بـرخــى از مسوولان از امکاناتى برخوردار بـودند که در مراکز آموزش عالى ما یافت نمى شد.
امام خمینى معتقد بـودند که در عصر پهلوى ((تربیت انسانى را از ایران به طـور کلـى از بیـن بردند و تربیتهاى غربـى, نه آن هـم تـربیتهاى صحیح غربـى, تـربیتهاى فـاسـد غربـى در بیـن ما رواج دادنـد.))(27) آنان از ایـن نـوع تربیت دو هـدف عمـده را دنبال مى کردند: یکـى سرگرم کردن مردم به عیـش و نـوش و در نتیجه تباه کـردن آنان بـراى جلـوگیـرى از روح تفکـر, استقلال و مقـاومت در برابـر استعمار, و دیگرى مصـرفـى بار آوردن مردم با هـدف فـروش محصـولات خـود و چرخـش کارخانجات اروپایى و در نتیجه عقب ماندگـى ملل مشرق زمین.(28)

انقلاب اسلامـى و تجـدیـد حیـات زن مسلمـان
انقلاب اسلامـى به رهبـرى امـام خمینـى همچنــان که در همه ابعاد تحـولـى عمیق ایجاد کرد, در جهت تجدید حیات زن مسلمان نیز نقـش تعیین کننـده اى از خـود بجا نهاد. ارزشها را در ایـن قشـر جامعه متحـول ساخت. اگر تا دیروز ((طفیلـى گرى)) دیگران و ((برهنگـى)) ارزش بود, امروز ((بازگشت به خویشتـن)) و ((استقلال)) ارزش است. اگـر دیروز در میان تـوده اى از زنان آرایـش کـردن و خـود را به اقسام مدهاى غربى آراستـن و در کوچه و خیابان و مجالـس و محافل با ظاهرى فریبنده ظاهر شدن نشانه ترقـى و پیشرفت بـود, به برکت انقلاب ورود به عرصه هـاى سیـاسـى اجتمـاعى و فـرهنگـى و تجزیه و تحلیل حوادث و مسایل و حضور فعال در سرنوشت خویـش داشتـن, ارزش شد.
امام خمینـى بـا نگـرش عمیق خـود در اوایل پیـروزى انقلاب بـراى رهایـى کامل از فرهنگ مبتذل غرب به زنان هشدار دادند, که ((آدم شدن در گرو رها شـدن از مـدهاى غربـى است)).(29) به برکت تحـول ارزشها, جلـوه هاى زیبایـى در حیات بـانـوان مسلمـان ظهور کـرد, زنانى که فرزنـدان رشید خـود را براى دفاع از اعتقادات دینـى و ارزشهاى انسانى و استقلال و هـویت خـویـش به قربانگاه فرستاده و مهمتر اینکه بر آن افتخار مـى کردند. مادرانـى که فرزندان متعدد خـود را براى قربانـى شـدن در راه دیـن تربیت مـى کردند و آن را براى خود افتخار مـى شمردند. همسرانـى که شـوهران جـوان خـود را بـراى دفـاع از حق و حقیقت به حضـور در جبهه هـاى نبـرد تشــویق مـى کـردنـد و همه گـرفتاریها و مصیبتهاى فقـدان آنها را به جان خـریـده و خـم به ابـرو نمـىآوردنـد. در صـورت شهادت آنــــان, فرزندانشان را چـون پـدر تربیت مـى کردند تا تداوم بخـش راه آنان باشنـد. چه دختـران جـوانـى که با کمال ایثـار و فـداکـارى بـا جانبازان ازدواج کرده و با کمال رضایت به خـدمت آنان در آمده و بر آن افتخار مـى کردند و شیرینى ایثار و فداکارى نسبت به مجاهد راه خـدا را بر تلخـى مرارتها و دشـواریهاى زندگـى با جانبازان ترجیح مى دادند.
در یک کلمه زنان با الهام از حضرت زهرا(س) و دخت گرامـى اش زینب کبـرا(س) فـرهنگ ارزشهاى انسـانـى, فـرهنگ ((عفـاف و تقــوا)), ((ایثـار و فـداکـارى)) و ((مبارزه بـا ظلـم و بـى عدالتـى)) را جایگزیـن ((فرهنگ طفیلى گرى)) و ((مدپرستى)) و ((برهنگى و بى بند و بارى)) نمـودند. و اینک وظیفه ماست که در تداوم ایـن فرهنگ و انتقال آن به نسلهاى آینده بکوشیـم و جـوانان را از عمق تحـولى که به بـرکت انقلاب اسلامـى رخ داده, آگـاه سـازیــم.

پى نوشت :
1ـ سوره نحل, آیه 57 ـ 58.
2ـ سوره ابراهیم, آیه6.
3ـ صحیفه نور, ج6, ص185.
4ـ صحیفه نور, ج14, ص200.
5ـ ر.ک به کار و کارگر ش 1576, مقاله نقـش زن در بهسازى خـود و جامعه.
6ـ دکتـر علـى شایگانى, شرح قانـون مـدنـى ایران, ص366 (نقل از شهیـد مـرتضـى مطهرى, نظام حقـوق زن در اسلام, ص19).
7ـ نجم, آیه 39.
8ـ صحیفه نور, ج6, ص185.
9ـ همان.
10ـ صحیفه نور, ج16, ص125.
11ـ نظام حقوق زن در اسلام, ص19.
12ـ همان به نقل از لذات فلسفه.
13ـ پیشنهادهاى سازمان ملل براى ارتقاى زنـدگـى خانـواده هاى زن سـرپـرست, ر.ک به نشـریه ابـرار, ش2208 تاریخ 75/4/2.
14ـ روزنامه اطلاعات, ش21441, تـاریخ 77/6/30, قـرن 21 و اشتغال زنان.
15ـ آیزایابرلیـن, چهار مقاله براى آزادى, ترجمه محمدعلى موحد, ص334.
16ـ روزنامه جمهورى اسلامى, شماره 4973 به نقل از نشریه گاردیـن هفتگى 23 ژوئن 1996.
17ـ صحیفه نور, ج2, ص3.
18ـ خشـونت و فـرهنگ, اسنـاد محـرمـانه کشف حجـاب 1322 ـ 1313, ص321, 1320/7/23.
19ـ ر.ک به خشونت و فرهنگ.
20ـ صحیفه نور, ج6, ص185.
21ـ صحیفه نور, ج13, ص69.
22ـ صحیفه نور, ج14, ص130.
23ـ صحیفه نور, ج11, ص5.
24ـ صحیفه نور, ج16, ص64.
25ـ صحیفه نور, ج17, ص127.
26ـ صحیفه نور, ج8, ص197.
27ـ صحیفه نور, ج7, ص248.
28ـ صحیفه نـور, ج21, ص184, وصیت نـامه الهى ـ سیـاسـى.
29ـ صحیفه نور, ج9, ص61.