رواق منظر چشم من آشیانه توست غلامرضا گلى زواره
مـرورى بـر اقـامتگـاههاى حضـرت امـام از آغاز تـا پـایانمنشور منور
حضرت امام خمینى چـون منشـورى منـور کثیرى از فضایل و مکارم را در وجـود خـویـش محقق ساخته بـود. یکـى از جنبه هاى جـالب که در زنـدگـى ایـن بزرگمـرد میـدان حکمت و معرفت درخشنـدگـــى دارد, ساده زیستـى, قناعت و اعراض از تشریفات و تجملات مى باشد. امام که ایـن شیـوه را به نحـو بارزى در زندگى خـود پیاده کرده بـود طى بیاناتى دیگران و خصوصا مسوولین را به چنیـن روشى فرا مى خـواند و مى فرمـود: ((ارزش انسان به خانه نیست, به باغ نیست. اگر ارزش انسان به اینها بـود باید انبیا یک همچنیـن کارى بکننـد. انبیا سیره شان را دیده انـد که چه جـور بـوده است. ارزش انسان به ایـن نیست که یک هیـاهـو داشته بـاشـد و رفت و آمـد زیـــــاد داشته باشـد)).(1) و در فـرازى از یکـى از سخنرانیهاى خـود خاطـرنشان سـاخته: ((صـاحب جـواهـر . .. یک منزل محقـر داشتنـــد و در یک اتاقشان باز بـود و به یک دالانى ـ از قرارى که نقل مى کنند ـ که در آن هـواى گرم نجف یک نسیم, نسیـم داغى مىآمده و ایشان مشغول تحـریر ((جـواهر)) بـوده انـد)).(2) و در بیان دیگـرى به زهـد و تقـواى علما اشـاره کـرده و اظهار داشته انـد: ((در آن وقتـى که آمدیـم قم که در آنجا چه اشخاصى بودند, شخص اول قـم در حیث زهد و تقوا ... مرحوم آشیخ ابـوالقاسـم قمى, مرحوم آشیخ مهدى و عده دیگـرى و شخص نافذ آنجا و متقـى, مرحـوم آمیرزا محمـد بـرقعى و مرحـوم آمیرزا محمـد ارباب, همه اینها را مـن منزلهایشان رفتـم ... در زندگى مشابه بـودند ... مرحوم آمیرزا محمد ارباب که مـن رفتـم مکـرر منزلشان یک منزلـى داشت دو سه تا اتـاق داشت خیلـى ساده, بسیار ساده. مرحـوم آشیخ مهدى همیـن طـور ... وقتى انسان در آن محیط واقع مـى شـد که اینها را مـى دید, همیـن دیـدن اینها بـراى انسان یک درسـى بـود.))(3) همان گـونه که از بیانات حضرت امام استفاده مى شـود آشنایى با منزل مشاهیر خـود مى تـواند براى علاقه مندان به مکارم آمـوزنده باشد و از این جهت در ایـن نـوشته کوشـش شده است در یک بررسى اجمالى خوانندگان با محل سکونت حضرت امـام خمینـى, از خمیـن تـا جمـاران آشنـا شـوند.
باروى امن
در دوران حکـومت قاجارها ایران در آتـش ناامنى و ستـم مى سـوخت. اشرار از ایـن فرصت بـدست آمده سـوء استفاده مـى کردند و شهرهاى ایـن مرز و بوم را مورد تاخت و تاز وحشیانه خویش قرار مى دادند. شهر کوچک خمیـن که در دامنه ارتفاعاتى به نام ((بـوجه)) آرمیده است, به کام آشـوب فرو رفته و کمر مردمانشان از ستـم شاهزادگان و خوانین خم شده است. در ایـن شرایط آشفته هر گونه روزنه امیدى به روى مردم بسته است.
در آن زمان تنها یک در بـر روى مسلمانان ایـن دیار بـاز بـود و ملجإیـى براى محرومان محسـوب مـى گشت و دلها در یک خانه آرامـش مى یافت و آنجا مکانى جز منزل حاج سیدمصطفـى مـوسـوى ـ پدر حضرت امام ـ نبود. این منزل را محسـن نامى که از متنفذین خمیـن بود و بـا تجـاوزات افـراد شـرور نیز مخـالفت داشت در تــــــاریخ 15 ربیع الثانـى 1255 ق به فردى که تازه وارد شهر شـده ولـى محبـوب مردم بـود و خـوى شرارت نداشت واگذار کرد. ایـن شخص کسـى جز جد بزرگوار حضرت امام نبود. عمارت مذکور در پـس دروازه محله سادات ـ شـرق خمیـن ـ واقع است که شامل انـدرونى و بیـرونـى مـى شـود, اتاقها و منضمات ایـن مکان تغییر آنچنانى نکرده اند و در تـوسعه و تعریض خیابان بـروج و باروى جهت شـرقـى بنا را از بیـن بـرده است. ایـن بیت از طریق کـوچه اى مارپیچ و باریک به بازار و مسجد جامع متصل مى شـود. پدر امام در خانه مزبـور را بر روى بى پناهان و پابرهنگان باز گذاشته و بـراى دفع اشـرار و دفاع از محـرومان سلاح بـر دوش گرفته و ایـن مکان را به محل مبارزه با متجاوزان و جایگاه امـن مظلومان تبدیل کرده بود. (4) امام خمینى در بیستـم جمادىالثانـى سال 1320 ق همزمان بـا سالـروز میلاد خجسته کـوثـر ولایت حضـرت فاطمه زهـرا(س) در ایـن خانه دیـده به جهان گشـود و دوران کـودکـى و نـوجـوانـى را در منزل مزبـور سپـرى ســــاخت.
صحـن این خانه خاموش و ساکت در زیر بارش باران و تابش آفتاب با دیوارهاى کهن درد دل مى کند, زیرا خاطرات خـوش و ناگـوارى را در خـود جاى داده است. آجرهاى کف حیاط هنـوز باقى هستند ولى عبـور از تاریخى نسبتا طـولانى و قدمتى یکصد و هفتاد ساله از آنها رنگ و رویـى بـاقـى نگذاشته و سخت فـرسـایـش یـافته اند.
خانه هاى خشت و گلـى اطـراف به مرور ایام جاى خـود را به بناهاى نـوساز داده اند. تنها زادگاه امام است که با مختصر تعمیراتى به همان سبک سنتـى قدیمى و معمارى جالب که از هـویت بـومـى و دینى حکایت دارد نظر هر فردى را به سـوى خـود جلب مى کند. دیوارهایـش زمزمه مى کنند: آن مرد نستـوه و سازش ناپذیر, ستیز با ظلـم را در اینجا تجربه کرد و محروم نوازى و خوشخـویى با مردمان را در ایـن خانه از پدر به ارث برد و نخستین آثار آمیختگـى تدیـن با سیاست را در منزل مـورد اشاره, مشاهـده کـرد. اگـرچه ایـن خـانه تنها هیجـده بهار میزبان امام بـود اما خاطراتـى زیاد را در دل خـود جاى داده است. منزل امام در سازمان میراث فرهنگى به عنـوان یکى از آثار ملـى به ثبت رسیـده و به یک مرکز ایرانگـردى و زیارتـى تبـدیل شـده است.(5) آقـاى ((آلمارو مـاچـوردوم)), مسلمـان اهل اسپانیا که شـدیـدا تحت تإثیر زادگاه رهبـر کبیر انقلاب اسلامـى قرار گرفته در جملاتـى ساده اما از دل برخاسته, شرح سفر خـود را به خمین نوشته است.
او در آغاز مى گـوید: وقتى روح الله مـوسـوى به مرحله اى از پختگى فکـرى, درجـات اول روحـانیت و آگاهـى کـامل از ارزشهاى اخلاقـى, اجتماعى و سیاسـى مى رسد خـود را به خمین منسـوب مـى دارد و ایـن نمادى است از باورهاى دینى مردمى ساده, پـویا, پراخلاص و مومـن. وى در ادامه به شرح خانه اى که امام در آن متـولد گردید پرداخته و افزوده است: مـن وقتـى وارد اتاقـى شدم که امام خمینـى در آن متـولد شده بـودند لرزش شـدیدى مرا فرا گرفت. یک دنیا خاطره به ذهنم سرازیر شد, خاطراتى که از ملاقاتـم با رهبر روحانى ایران و فرزندش ناشـى مـى شد و مـن اینک غرق در آن حادثه فرامـوش نشدنـى بودم. به یاد آوردم وقتى در مقابلـش قرار گرفتـم نورى در ضمیرم درخشیـدن گرفت, پیامهایـى از عمق زوایاى روحـى بـرایـم داشت که محتواى آموزشى خاصى داشتند.(6)
حجره سلطان آباد
امام خمینى پـس از شکـوفایى در ایـن بـوستان معطر در سال 1299ش (1339ق) جهت ادامه تحصیل رهسپار سلطانآباد (اراک) گردیـد تا در حوزه علمیه ایـن شهر دنباله تحصیلات را پى گیرد. حجره حضرت امام در مـدرسه علمیه اراک که حـدود یک سـال در آن اقامت داشتنـد در ضلع شرقى ساختمان قرار دارد که قرار است به یادبـود آن بزرگوار تـوسط سـازمـان میـراث فـرهنگـى کـاشـى کـارى شـود.(7)
در آشیانه فقاهت
در سال 1340 ه.ق که مـرحـوم آیت الله حائرى حـوزه علمیه اراک را به شهر مقدس قـم انتقال داد, امام خمینى که تازه کتاب ((مطول)) را شـروع کـرده بـود در سـن 30 سـالگـى به قـم رفت و در مــدسه دارالشفاى ایـن شهر مسکـن گزید و در حـوزه جـدیـدالتإسیـس قـم تحصیلات را با جـدیت بیشترى دنبال نمـود. با ورود آیت الله حائرى به ایـن دیار اهل بیت(علیهم السلام), مـدرسه دارالشفا بـازسـازى گردید و مدرسه فیضیه احیا شـد. امام خمینى حـدود هفت سال یعنـى تـا سـن 27 سالگـى در حجـره اى از مـدرسه فیضیه اقامت داشت. (8)
حجره شماره 23 محل خلوت انـس و سیر و سلـوک عهد شباب بـود و به همیـن دلیل در دوران تبعیـد امام مکان شـریفـى بـراى طلبه ها به شمار مـىآمد. پـس از ارتحال جانگـداز او ایـن حجره به شکل سابق مرمت گردید و به عنـوان یکـى از مـواریث امام نگهدارى مـى شـود.
البته پـس از ازدواج, امام مـدرسه فیضیه را به پـایگـاه علـم و مبـارزه تبـدیل نمـود و در سـال 1315 ه.ش پــس از رحلت آیت الله حائرى محل تشکیل درس اخلاق امام خمینى بـود که مإمـوران رضاخان آن را تعطیل کـردنـد و پیرو ایـن ممانعتها درس مزبـور به صـورت جلسات خصـوصـى در خانه تشکیل مـى گردیـد و بعد به مسجـد سلماسـى انتقال یافت.(9)
امام خمینى در سـن 28 سالگى با دختر محترم آیت الله ثقفى (خانـم خدیجه معروف به قدس ایران) ازدواج نمود و پـس از تشکیل خانواده مدتـى در تهران در خیابان ((آب سردار)) اقامت داشتند و سپـس به قـم عزیمت نمـودنـد و وارد خانه اى شـدنـد که همسـر امام قبل از ازدواج در عالـم رویا آن را دیـده بـود.(10) این اولیـن خانه اى بـود که آیت الله حاج سیداحمـد زنجانـى به امام معرفـى کرد و آن بزرگـوار به همـراه خـانـواده شـش مـاه در آن سکونت داشت.
گـویا صاحب خانه مـى خـواست منزلـش تخلیه گـردد یا آنکه به دلیل کـرایه سنگیـن, امـام نـاچـار به تخلیه آن گـردید.
دومیـن خانه که ایشان در قم اجاره نمود در محله اى نزدیک عشق على بـود که به آنجا الوندیه مى گفتند و گـویا حالا خراب شده است. در 21 رجب سال 1309ش در ایـن خانه مرحـوم شهید آیت الله سیـدمصطفـى خمینى متـولـد گـردیـد.(11) حضـرت امام خمینـى پـس از چنـد بار جابجایـى و زنـدگـى در مکانهاى اجـاره اى, خانه اى در محله یخچال قاضى قم تهیه کردند.
ایـن خانه که سیصد متر مساحت دارد با سبک قدیمى و از خشت ساخته شـده و در دو سـوى حیاطـش بنایـى (ضلع شمالـى و غربـى) دو طبقه دارد. ساختمان اول که در ورودى آن قرار دارد به عنـوان بیرونـى و ساختمان بعد از حیاط به عنـوان انـدرونـى مـورد استفاده قرار مـى گرفت. اتاقهاى طرفیـن ساختمان بیرونى به همدیگر راه دارند و در و پنجـره هـاى آن هنـوز یاد ایـام گذشته را در اذهـان تـداعى مى کنند و معمارى بـومى و سنتى خـود را در شیشه هاى کـوچک مربع و مستطیلـى شکل حفظ کرده انـد. ایـن خانه در سالهاى تبعید امام, به عنـوان بیت حضـرت امـام محل مـراجعات علاقه منـدان بـــود و نخست آیت الله محمدصادق تهرانى امر وجـوهات و رسیدگى به امـور طلاب را در آن به نماینـدگـى از طرف امام انجام مـى داد که پـس از تبعید وى, ایـن خانه در اختیار آیت الله پسنـدیـده ـ برادر ارشـد حضرت امام خمینـى ـ قرار گرفت. آن مرحـوم نیز فعالیتهاى مـورد اشاره را در آن انجام مى داد و پـس از پیـروزى انقلاب اسلامـى, نیز ایـن امر ادامه داشت و با ارتحال آن روح قـدسـى ایـن خانه تبـدیل به دفتـر مقـام معظم رهبـرى حضـرت آیت الله خـامنه اى گـردید.
بیمارستان فاطمیه که در مجاورت ایـن بیت قرار داشت تخریب شده و خیـابـان معلـم از کنارش گذشته است.
وضع ساده منزل حضرت امام در قـم در طـول زندگى, از قناعت ایشان حکایت دارد و معروف است که آجرهاى پله حیاط سائیـده شـده بـود, بنا مـى گـوید تعدادى آجر تهیه شـود تا آن آجرهاى سائیده شده را عوض کنیـم, امام مى فرمایند: همان آجرهاى کهنه را پشت و رو کنید و کار بگذارید!(12)
محبوب محبوس
در نیمه شب دوازدهـم محـرم سال 1383ق مطابق با پانزدهـم خـرداد 1342 در پى سخنرانى افشاگرانه امام علیه رژیـم وابسته پهلـوى و استعمار عوامل ساواک به همـراه کمانـدوهاى رژیـم به سـوى خـانه امام حرکت کردنـد و از سر کـوچه تا درب منزلشان که بیـش از صـد متر نبـود تحت کنترل قرار داده و درب هر خانه سربازى گماردند و در اطراف منزل و باغ انارى که در پشت ایـن منزل قرار داشت سنگر گرفتند و جمعى دزدانه وارد منزل شـدنـد و امام را سـوار ماشیـن فـولکـس واگـن که دم درب خانه ایستاده بـود نمودند و مستقیما به تهران در بـاشگـاه افسـران بـردنـد. غروب آن روز ایشـان را بـا اتومبیل جیپى که پنجره هایـش با پارچه سیاه رنگى پوشیده شده بود از باشگاه افسران خارج ساخته و به پادگان قصر بـردنـد و نـوزده روز تمام یعنى تا چهارم تیر ماه را در زندان مذکـور گذرانیدند.
سپـس ایشان را از آنجا به پادگان عشـرتآباد منتقل ساختنـد.(13) سلـولى که امام در آنجا زندانى بـود, محلى کـوچک به اندازه شـش متـر مـربع به ابعاد دو متـر در سه متـر بـود. رژیـم شــاه تحت فشارهاى فراوان داخلـى و اعتراضات شـدید حـوزه هاى علمیه عراق و ایران و مهاجـرت علما به تهران نتـوانست رهبـر قیام را در ایـن سلـول نگه دارد و پـس از دو ماه در دوازدهـم مرداد 1342ش ایشان را به ((داوودیه)) که به تصـور رژیـم شاه جایى دورافتاده بـود, منتقل کرد.
مردم مسلمان تهران به محض شنیدن خبر انتقال امام به ایـن مکان, راهـى داوودیه شـدنـد و در ملاقات با ایشان از فجایع 15 خرداد و سفاکیهاى ستمگران سخـن گفتنـد و امام از ایـن بابت سخت متإثـر گردیدند. نیمه هاى شب نیروهاى امنیتـى خطاب به رهبر نهضت گفتند:
بـایـد مکـان دیگـرى بـراى اقـامت بیـابید.
بلافاصله آقاى روغنـى که از تاجـران صاحب اعتبـار تهران بـود از حضرت امام درخـواست نمـود تا به منزل ایشان در قیطریه بیایند و امام پیشنهاد وى را پذیرفتند و به خانه وى رفته و چنـد روز بعد به منزل دیگـرى نقل مکـان کـردنـد و هشت مـاه در آنجـا اقــامت داشتند.
ایـن خانه روبه روى کوچه تهرانچى قرار داشت و مرحوم روغنى هم در آن زندگى مى کرد. در ایـن مکان تنها افراد خاصى اجازه داشتند با امام ملاقات کنند و مإمـوران امنیتى رژیـم سخت مراقب ارتباطهاى امام بودند. خانه نخست در سالهاى اخیر ویران شده و به جایـش یک مجتمع مسکـونـى سـاخته انـد ولـى بنـاى دوم بـاقى است.
رژیـم براى فرو نشانـدن نارضایتیهاى عمـومـى و به دنبال آخریـن تلگراف که از حـوزه علمیه قـم خطاب به حسنعلى منصور ـ نخست وزیر وقت ـ مخـابـره و انتشار یافت در شب سه شنبه هیجـدهـم فـروردیـن 1343ش امام خمینى را آزاد نمود. پـس از ده ماه ایشان وارد خانه خـویـش در شهر مقدس قـم گردید و مـوجبات شادمانـى علاقه مندان را فراهم ساخت.(14) اما در شب سیزدهـم آبان 1343 و یک هفته پـس از اعتراض امام خمینى به تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون, خانه ایشان را محاصره نمـوده و با وحشـى گرى خاصى معظم له را شبانه دستگیر کرده به تهران انتقال دادند و روز بعد که مطابق 29 جمادىالثانـى سال 1384ق بـود ایشان را به ترکیه تبعید نمودند و به هتلى در بلوار پـالاس طبقه چهارم اتـاق شمـاره 514 که از قبل مهیـا شـده بــود بردند. ایـن هتل در مرکز شهر آنکارا قرار داشت و چون خبرنگاران به آنجا آمـدند بعدازظهر پنج شنبه 14 آبان 1343ش امام خمینـى را به ساختمان دیگرى در خیابان آتاتورک به نام ساختمان ((فتوتـم)) انتقال دادنـد. پـس از تغییـرات پیاپـى محل اقـامت امام, در 21 آبـان, مطابق 7 رجب سال 1384ق ایشان را به شهر بـورسـا واقع در 460 کیلـومترى غرب آنکارا ـ حـوالى دریاى مرمره ـ منتقل کرده و در یکـى از ساختمانهاى جنـوبـى آن اسکان دادند و در سیزدهـم دى همیـن سال, رژیـم فرزند ارشد امام را نیز به ترکیه تبعید کرد و شهید حاجآقا مصطفـى خمینـى به نزد پـدر بزرگـوار خـویـش شتافت.
مـدت اقامت امام در تـرکیه یازده ماه به طـول انجامیـد.(15) در ایـن مدت با وجـود آنکه امام در شرایطـى سخت به سر مـى برد کتاب تحریرالوسیله را به رشته تحریر در آورد.(16) 2 کلبه کـوچک2 شاه با تصـور اینکه اهل جمود و خمـود در عراق مـى تـواننـد در شخصیت حضـرت امام تإثیـر منفـى بگذارنـد, در تاریخ 13 مهر 1344 قائد بزرگ را همراه فـرزند بـرومنـدشان از تبعیـدگاه تـرکیه به عراق منتقل ساخت.(17) امام در بـدو ورود به عراق, همراه فرزند ارشدش عازم شهر کاظمیـن شـد. و در مسافـرخانه جمالـى ایـن دیار مقـدس اقامت گزید.
صاحب مسافرخانه چـون رهبـر نهضت ایران را شناخت در مقام تکریـم برآمد و با اصرار زیاد, ایشان را به منزل شخصـى خـویـش برد. در پـانزدهـم مهرماه امام و شهیـد سیـد مصطفـى خمینـى در حالـى که انبوهى از روحانیان نجف و کاظمیـن آن دو را همراهى مى نمودند به سـوى سامرا حـرکت کردنـد و در میان استقبال صمیمـى علما و مردم ایـن دیار ابرار, به مدرسه مرحـوم شیرازى وارد شـدند و عصر روز بعد به کربلا عزیمت نمودند و با شـور و اشتیاق خاصى بارگاه مقدس امـام حسیـن(ع) و سـایـر شهیـدان کـربلا را زیـارت کـردند.
حضرت امام پـس از سکـونت در نجف به مناسبتهاى ویژه به ایـن شهر مـىآمد و در مـدت کـوتاه اقامت خـویـش در خانه اى که به یک نفـر کـویتـى تعلق داشت, اقامت مـى کـرد. ایـن خانه در انتهاى بـازار روبه روى حرم حضـرت سیـدالشهدا(ع) قـرار داشت و فاصله اش تا حـرم طولانى نبود.(18) حاج شیخ نصرالله خلخالى که از دوستان آقا بـود براى امام در نجف منزلى محقر تهیه نمـود که برخى طلبه ها و مردم به سفارش وى, لـوازمى چـون فرش کهنه, گلیـم مندرس, سه چهار دست رختخـواب, وسایل چاى بـراى پذیرایـى از جمعیت, تـدارک دیـدنـد.
امام از کربلا که آمد وارد ایـن منزل کوچک شد که چون آشپزخانه اش خیلـى کـوچک بـود دیگ غذا را در حیـاط مـى گذاشتند.
دو اتاق به مساحت هر کدام دوازده متر مربع در پاییـن و دو اتاق در بالا داشت که یکـى قابل استفاده نبـود; یکـى از اتاقها بـراى امام مفروش گشت و خانه مجاور را جهت بیرونـى اجاره کردنـد.(19) ایـن خانه محقر و فرسوده در یکى از کوچه هاى خیابان الرسـول نجف قرار داشت و امام همچـون صـدها طلبه معمـولـى در آن اجاره نشیـن بود.(20) اما ایـن خانه کـوچک کانون قیام بـود و نقطه امید امت مسلمان بشمار مـى رفت و به همیـن دلیل دستگاه استکبـار فشـارهاى زیادى را متـوجه آن ساخت. در آغاز, رژیـم عراق چـون بـا ایـران روابط خـوبـى نـداشت اجازه داد رهبـر کبیر انقلاب اسلامـى تلاشهاى سیاسـى خـود را ادامه دهد.(21) حضرت آیت الله فاضل لنکرانـى نقل مـى کند: وقتـى وارد بیرونى منزل امام شدم دیدم خانه بسیار محقر و کـوچکى است که شاید حیاطـش مجمـوعا 13 یا 14 متر مساحت بیشتر نداشت, اتاقهایـى در قسمت پاییـن داشت, اتاق بالا سالها بـود که رنگآمیزى نشـده و یک حالت تقـریبا ناراحت کننـده اى در آن دیـده مى شد. امام راضـى نمى شدند تعمیر شـود و مـى گفتند: به همیـن سبک باشد و اگر به آن صـورتـى بـدهیـم با زندگى طلبگـى ما مناسبت و موافقتى ندارد.(22)
در بیرونى ایـن منزل فرش قالى نبـود و آن را با زیلوهایى که از ایران آورده بـودند, فرش کردنـد, چـون گاهـى نماز جماعت برگزار مـى شـد و جا تنگ بود و فرش نبـود برخـى از یاران امام به ایشان گفتنـد ایـن گلیمها مناسب نمـى باشنـد, امام فـرمـود, مگـر منزل صدراعظم است و سرانجام اجازه نداد و حتى راضى نبـود در آن پتـو بیاندازند و آن را یک امتیازى تصور مى کرد.(23) در نجف رسـم بود براى خنکـى داخل خانه از کـولرهاى دستـى استفاده مى کردند تا از هواى زیرزمیـن استفاده شود و چون نجار آوردند تا مقدمات کار را فراهـم سازد و جعبه اى براى پنکه درست کند امام با لحنـى که شدت داشت خطاب به اطرافیان فرمـود: شما همه دست به یکى کنید که مرا جهنمـى نمایید!! همه تـرسیـده بـودنـد. سرانجام با اصرار زیاد, امام قبـول کرد که آن دو قطعه فیبـر نصب گردد و پنکه در آن جاى گیرد.(24) ساختمان بیرونى ایـن منزل خیلى فرسوده بود و آیت الله اشراقـى پیشنهاد کرده بـود که رنگآمیزى شـود ولـى امام فرمـوده بود:
از پول بیت المال نمى توانـم بدهم. آقاى اشراقى قبول کرده بود از پـول خـود بدهد و وقتى امام به کربلا مشرف مى شود, فرصت را غنیمت شمرده اتاق بیرونـى را درست کردند و در اطراف آن تشک گذاشتنـد. هنگامـى که امام بـازگشت و اتاق را دیـد ناراحت شـده و به آقاى رضوانى فرمود: مـن گفته بودم رنگ کنید ولى نه این طور. با آنکه کار زیادى نشـده بود و فرش اتاق همان زیلـو بـود و در اطراف آن تشک انـداخته و پـارچه هـایـى ارزان هـم بـراى روى آنها خـریـده بودند.(25) خانه اى که امام در نجف اجاره کرده بـود پله هاى خیلى بلنـد و تنگـى داشت که رفتـن به طبقات دوم و سـوم و پشت بام از طـریق آنها مشکل بـود. پشت بـام درى داشت که روزهـا آن را بـاز مى کردند و شبها باید بسته مـى شد. امام بعد از صرف شام و مسـواک کردن هر شب این پله ها را طـى مى کـرد و شخصا ایـن در را مـى بست. روزى یکـى از افـراد خـانـواده گفت: ایـن کـار شما نیست. امـام فرمود:
نه بـراى مـن زحمتـى نـدارد و سخت نیست.(26) دکتـر صـاحب حکیـم مى گـوید: منزل امام در وسط کـوچه اى تنگ و آسفالته قرار داشت که در میان آن جوى آب کوچکى روان بـود و دو قسمت بیرونى و اندرونى داشت. مـن معاینه امام را به عنوان دندانپزشک در اندرونى انجام مى دادم که از حیاطى بدون سایبان تشکیل شده و دیوارهایـش با آجر زرد مربع شکل ساخته شـده و در لابه لاى آنها براى استحکام بیشتر گچ بکار رفته بود, همه پنجره ها مشرف به حیاط بـودنـد.(27) خبرنگار روزنامه لـوموند چنیـن گزارش مى دهد: اکنون ما در حضـور آیت الله خمینى در اتاقـى به مساحت دو متر در دو متر و در خانه اى هستیـم که در دورتـریـن قسمت نجف واقع است; شهرى که از لحاظ آب و هـوا یکى از مناطق کویـرى عراق است ... در پیچ یکـى از کـوچه هاى تنگ نجف که خـانه ها بـراى آنکه سپـرى در مقابل تابـش سـوزان آفتـاب باشد, سخت به هـم فرو رفته اند, مسکـن محقر آیت الله خمینـى قرار دارد. این خانه نظیر مسکـن فقیرترین افراد نجف است, در سه اتاق آن حداکثر دوازده تـن از نزدیکان وى حضور داشتند. در ایـن منزل کـوچک از قـدرت روساى شـورش و یا مخالفانـى که در تبعیـد به سر مى برند نشان و علامتـى دیده نمـى شـود و بدیـن جهت آیت الله خمینى قـدرت آن را دارد که ایـران را به حـرکت در آورد و قیـــــــام برانگیزد.(28) خانـم حائرى, همسر مرحوم آیت الله سیدمصطفى خمینى نیز مى گوید: زندگى ما در نجف خیلى ساده بود و با کمتریـن وسایل روزگار مى گذرانیدیـم. در آن هواى گرم نجف هشت سال یخچال و کولر نداشتیم و از فرش بى بهره بودیـم ولى سید مصطفى مى گفت باید ایـن طور زندگى کرد.(29)
هجرت تاریخ ساز
بعد از آشتـى ایران و عراق بلافاصله براى فعالیتهاى سیاسى امام و یارانـش محـدودیت ایجاد شـد و مإمـوریـن, بیت حضـرت امام را محاصره کردند و نگذاشتنـد کسـى وارد شـود. ایـن وضع پانزده روز ادامه داشت, وقتـى رهبر کبیر انقلاب ایـن مراقبت و محاصره شـدید را ملاحظه فرمود تصمیـم به هجرت گرفت و فرمود: از عراق به کـویت خـواهم رفت. و سرانجام در یازدهـم مهر سال 1357 هجـرت تاریخ ساز امام صـورت گرفت و به مرز کشـور کـویت رفت ولـى با ممانعت دولت کـویت تصمیـم گرفته شـد به فرانسه عزیمت نمایـد.(30) حضرت امام خمینى پـس از ورود به پاریـس در منزل یکى از دانشجویان در محله کشان ـ یکـى از محلات مرکز حکـومت فـرانسه ـ اقامت گزیـد. البته منزل اجاره اى بـود و شرط امام براى سکـونت نیز پرداخت اجاره آن بود. از آنجا که خانه در طبقه چهارم یک ساختمان واقع شده بـود, رفت و آمد زیاد به منزل امام باعث ناراحتـى همسایه ها مى شد. لذا خانه اى در نوفل لـوشاتـو که از روستاهاى حـومه پاریـس بـود و در پنجاه کیلـومترى آن قرار داشت انتخاب شـد و به آنجا تشریف برد. نظر امام ایـن بود که محل اقامتشان ساختمانى باشد که در اطرافش همسایه اى وجود نداشته باشد تا براى مجاوریـن زحمتى فراهم نشود. برادرانى که در پاریس بودند موفق نشدند منزلى با ایـن ویژگى در پاریـس بیابنـد, از ایـن رو منزل یکـى از برادران ایرانـى مقیـم نوفل لوشاتـو را که خالى از سکنه بـود پیشنهاد کردند. ایـن خانه کـوچک داراى دو اتاق تودرتـوى به مساحت هفت و نه متر مربع بـود که در انتهاى اتاق عقبى پستـوى کـوچکى قرار داشت. در کنار اتاق اول آشپزخانه شـش مترى و یک دستشویى قابل مشاهده بـود. حمام در زیرزمیـن بـود که دستگاه تکثیر نـوارهاى امام را در زیـر زمیـن قرار دادند. امام در اتاق عقبى, حاج احمدآقا در پستـو و برادران همراه در اتاق جلـویى استقرار یافتند. زمانى که هوا مساعد بـود در محـوطه نسبتا وسیع مقابل خانه فرشى مى گسترانیدند که امام به آنجا تشـریف مـى برد. ایشان بـراى وضـو ساختـن و یا به هـر دلیل دیگـرى که قصـد خـروج از اتاق را داشت بـایـد از اتاق بـرادران مى گذشت.(31) سرانجام حضرت امام پس از 14 سال در دوازدهـم بهمـن 1357 در میان استقبال گـرم و پـرشـور امت مسلمان ایران به ایـن سـرزمیـن بازگشت و پـس از زیارت شهدا در بهشت زهـرا و ایراد آن سخنرانـى تاریخـى به مـدرسه رفاه واقع در تهران وارد شـد. ایـن مدرسه با حیاط محقرش و کوچه اى که در آن باز مى شد گنجایـش جمعیت مشتاق دیـدارکننـده را نـداشت. لذا ستاد استقبال از امام که به تشکیلات اداره انقلاب تبدیل شده بود به ایـن مدرسه انتقال یافت و مقر امام و ستاد اداره منزلشان به مدرسه علـوى که نزدیک مـدرسه رفاه در نزدیکـى میـدان بهارستـان یعنـى در شـرق آن قـرار داشت منتقل شد.
مشتاقان امام از روز سیزدهـم بهمـن به بعد از در شـرقـى مـدرسه علـوى که به کـوچه بـن بستى در خیابان ایران باز مى شد وارد حیاط شـده و حضرت امام در کنار پنجره ساختمان به ابراز احساسات آنان پاسخ مى گفت, سپـس جمعیت از در غربى که در مدرسه رفاه قرار داشت خارج مـى شـد. اتاق زنـدگـى و محل ملاقاتهاى رهبر کبیر انقلاب جاى محقـرى بـود با ابعاد دو و نیـم متـر در سه و نیـم متـر که بـا فرشهاى ارزان مفروش گشته بـود و جز پتـو و پشتـى امکانات دیگرى در آن مشاهده نمى گردید.
مراجعت به قم
در تاریخ دهـم اسفند ماه سال 1357 حضرت امام خمینى مدرسه علـوى را ترک نموده و عازم قم شد.
خـانه امام در محله یخچـال قاضـى که قبل از دوران تبعیـد در آن مى زیست در محلـى قـدیمـى قـرار داشت و کـوچه هاى باریک آن ظرفیت هزاران دیدار کننده را نداشت. در جنوب شرقى پل حجتیه کـوچه اى 6 مترى قرار داشت که فاصله آن را با مسیر رودخانه فصلـى محـوطه اى وسیع که زمیـن خالـى بـود تشکیل مـى داد. آیت الله اشراقـى داماد حضـرت امام در ایـن خـانه مـى زیست ایشان به حضـرت امام پیشنهاد نمـود که ایـن کـوچه را بـراى اقامت انتخاب کنـد زیرا با وجـود محـوطه اى وسیع این ازدحام براى مجاوریـن زحمتـى فراهـم نمى کند. منزل آیت الله یزدى که در مجـاورت آن قـرار داشت به عنــوان محل سکـونت امام در اختیار ایشان قرار گرفت و منزل آیت الله اشراقى, محل استقرار دفتر امام گردیـد. خانه مساحتـى در حـدود 300 متـر داشت و یک سوم آن حیاط خانه بـود. ساختمان داراى یک سرداب و یک طبقه بـود و با نصب بلندگـو روى پشت بام, حضرت امام براى دیدار با مردم روى بام مى رفتند; به نحـوى که براى همه مردم قابل رویت بـود و ایشان هـم مـى تـوانستنـد همه مردم را مشاهـده کرده و به ابراز احساسات آنان پاسخ گـویند. ایـن خانه مرکز رهبرى انقلاب و تصمیم گیریهاى سرنوشت ساز بود.(32) در ایـن خانه بعضى روزها امام متجاوز از شـش ساعت با مردم دیدار مى کرد و هیچ گاه از ملاقات با آنان خسته نمى شد. برخـى شبها تا ساعت ده نیز مردم خانه امام را تـرک نمى کـردند و از پشت خانه فـریاد مـى زدنـد: ما منتظر رهبـر هستیـم و امام با فریاد آنان از خانه بیرون مـىآمـد. بسیارى از روزها در اتاقـى محقر متجاوز از صد و پنجاه نفر در هـواى گرم و با روشنایى نورافکنهاى تلویزیون و در حالى که بـوى عرق و تنفـس مـردم آنجـا را مثل یک بخـارى گـرم کـرده بـود مى نشست.
نقل کـرده انـد ازدحام گـروههاى ملاقات کننـدگان به حـدى بـود که استاد مطهرى یک هفته قبل از شهادتشان جهت ملاقات با امام آمـد و از ساعت هشت صبح تا هشت شب در کنار اتـاق امام نشست ولـى مـوفق به دیدار با آن بزرگـوار نشد و در ملاقاتهاى بعد تـوانستند امام را زیارت کننـد. یک روز امام زودتر از بـرنامه هر روز به بیرون خانه رفت در حالـى که مـردم پشت نـرده هاى خانه در فشار ایستاده بـودند و در هنگام آمـدن رهبرشان کـوشیدنـد که دربها زودتر باز شود.
امام که ایـن وضع را مشاهده کرد به اطرافیان تإکید نمود که تا فردا باید اینها جمعآورى شـود. در هـواى سرد و گرم امام به پشت بام مىآمد و به احساسات مردم پاسخ مى داد و دست مبارکشان همچـون پـرچمـى استـوار که بـر دوش قهرمـانـى بـاشـد بـالا مـى مـانــد.
وقتـى برف مى بارید مـى خـواستند بالاى سر امام چتر بگیرنـد ایشان عصبانـى شـده و مى فرمـود: مگر مردم چه مـى کنند.(33) سرانجام در روز سـوم بهمـن ماه سال 1358 امام خمینى به دلیل کسالت قلبى به بیمـارستـان قلب تهران انتقـال یافت.
اقامت در جماران
به دلیل آنکه امکانات کـافـى بـراى معالجه امام در قـم نبـود و ایشان به مـراقبت بیشتـرى نیاز داشت از ایـن جهت بنا به دستـور پزشکان ایـن جابه جایى صورت گرفت و رهبر کبیر انقلاب حدود دو ماه در بیمارستـان قلب شهیـد رجـایـى واقع در پـارک ملت در خیابـان ولى عصر بسترى گردید. پـس از حصـول بهبـودى نسبى, پزشکان تـوصیه کـردنـد محل مناسبـى بـراى اقامت امام در تهران انتخاب شـود که آلـودگـى هـوایـى کمتـرى داشته و در دستـرس پزشکــان و تجهیزات بیمارستانـى باشـد و صلاح ندیـدنـد دوباره امام به قـم بـرگردد.
البته یک روز خود امام در بیمارستان قلب فرمود که باید از ایـن محیط بیرون بـروم, اینجا بیشتـر مرا بیمار مـى کنـد و مـن باکـى ندارم و اگر وسایل را فراهـم نکنید خودم مى روم. شوراى پزشکى با بیرون رفتـن امام در صورتى موافق بودند که فاصله بین محل سکونت ایشان و بیمارستان قلب زیاد نباشـد. جنـوب تهران مشکل آلـودگـى هـوا و بعد مسافت داشت و در اطـراف بیمارستان تفحص گـردیـد اما خانه مناسبى پیدا نشد. شرایط قلب امام به گـونه اى بـود که باید حتما در مکـانـى که هـواى مناسب دارد سـاکـن شـود; در نتیجه در خیابان دربنـد بـراى امام جایـى را در نظر گـرفتنـد که چـون با بیمارستـان فـاصله داشت تجهیزات مـراقبتهاى پزشکـى را در همـان منزل مستقـر کردنـد. ساختمان مزبـور سه طبقه داشت. روزهاى نخست در طبقه هـم کف پاسـداران مـى نشستنـد. طبقه دوم براى خانـواده و سـومیـن طبقه به دیدارها و ملاقاتها اختصاص یافت. امام از ابتدا که به اینجا آمد ناراحت بـود, زیرا ساختمان بلند به نظر مى رسید و نماى بیرونى آن سنگ بـود. البته از نظر فضاى درونى ایـن منزل به درد یک فرد متـوسط تهرانى مى خورد و تجملات و تشریفاتى نداشت. با ایـن وجـود امام تـإکیـد داشت که حتمـا منزل مناسب بـا وضع خـودشان پیدا شـود که یافتـن چنیـن خانه اى مقدور نبـود. بعد از چهار ماه امام تإکید فرمـود که اگر برایـم منزل مناسبى نیابید به قـم مى روم. ایـن اتمام حجت در حالى بـود که پزشکان بر اقامت ایشان در تهران اصرار مى ورزیدند و یافتـن خانه اى ساده با خشت و گل هـم در شمال تهران و نزدیک بیمارستان کار آسانـى نبـود.(34) تا آنکه در جماران ابتـدا در منزل یک بنا که حدود صد متر مساحت داشت ساکـن گـردیـد و محل کارشان همانجـا بـود.(35) حجت الاسلام و المسلمیـن امـام جمـارانـى در همیـن زمینه نقل مـى کنـد: یک روز حاج احمدآقا آمـدنـد منزل ما که برویـم جاى مناسبـى براى سکـونت امام بیابیم ولى گویا موفق نشدیم. ظهر در منزل ناهار مى خوردیـم که خطاب به مرحوم احمدآقا گفتـم: اگر منزل ما به دردتان بخورد, خانه کـوچک اخوى و خـواهرم را با حسینیه یکـى کرده تا بتـوانـد خـواسته هـاى ایشـان را بـرآورده سـازد.
احمـدآقا برآوردى نمـود و گفت مناسب است ولـى باید مادرم آن را بپسندد. خانـم همان روز تشـریف آوردنـد و آنجا را دیـدنـد و با اینکه مطلـوبشان نبـود ولـى به خاطر امام پذیرفتنـد. حسینیه در جـداگـانه اى داشت که آن را تنها به خـاطـر رهبـر کبیـــر انقلاب گشـودنـد. سه چهار روز بنایـى صـورت گـرفت زیـرا ساختمان تکمیل نبـود. قرار شـد کارها زودتر پیـش برود ولـى ایـن تعمیرات جزئى چهار روز طـول کشید و امام چـون متـوجه شدند اصلاحات مزبـور لازم است راضـى شـده و چهار روز مهلت دادنـد. و پـس از آن به مکــان مزبـور انتقال یافته و فـرمـودنـد: منزل مناسب ما اینجاست. بـا وجـود اینکه کسـى از ساعت ورود امام به منزل مزبـور اطلاع نداشت ولى در کوچه باریک منتهى به حسینیه تا چشـم کار مى کرد جمعیت با هیجان شگفتـى فریاد مى زدند: صل علـى محمد, رهبر ما خـوش آمد. و امام در میان ایـن فـریادها و هیجان مردم و چـراغانیهاى اهالـى محل با یک اتـومبیل بلیزر وارد جماران گردیده و چـون داخل خانه شـد و به اطراف و اتاقـى که در آن مـى نشست نگاهـى کرد, فرمـود: ((حالا راحت شدم, چون در ایـن چهار ماه مدام در عذاب بودم.)) هر کسى هـم به ایشان مراجعه مى نمود, مى فرمود: جاى بسیار خوبى است. و در همان شب اول براى نخستیـن ملاقات با مردم به حسینیه جماران آمد.(36)
یک روز امـام ملاحظه فـرمـود که در طبقه بـالاى حسینیه بنـاهـا و کارگران مشغول گچ کارى هستنـد. با عصبانیت فرمـود: بگذاریـد مـن بمیـرم و بعد شمـا ایـن کـارهـا را انجـام دهیـد.
با اینکه اجاره منزل پرداخت مـى شد قبل از ماه مبارک رمضان امام دستـور داد اعضاى ایـن خانه ها بیاینـد و با مـن صحبت کننـد مـن خاطرم جمع نیست که آیا در ایـن منزل که مى مانـم صاحبانـش راضـى هستند یا خیر. امام جمارانـى, برادرش و اعضاى خانـواده آمـدند, امام اول از مردها پرسیدنـد: آیا شما راضـى هستید یا خیر؟ آنان در مقابل رهبر خیلـى تعارف کردند که شما به ما, فامیل و محلمان افتخار دادید و تا قیامت از ایـن مـوهبت الهى قدردانى مى کنیـم, امـام فـرمـود: ایـن تعارفـات را کنار بگذاریـد و به طـور جـدى بگویید: آیا رضایت دارید یا خیر؟ که آنان تـوضیح دادند و اظهار رضایت کرد. آنگاه به زنها فرمـود بیایند. خانمها وارد شدند. از آنان سـوال شـد که امکان دارد شما به چیزى در زنـدگـى علاقه منـد باشید و نخـواهیـد جاى دیگـر بـرویـد, بانـوان نیز اظهار رضایت کـردنـد, آنگـاه امـام فـرمـودنـد: حـالا مـى مـانم. (37)
ایـن خـانه که بعد از رحلت پـدر آقـاى امام جمارانـى در اختیار بازماندگان ایشان قرار گرفت بخـش کوچکى داشت با مساحت حدود 120 متر مـربع و هفتاد متـر زیـربنا که در اجاره امام قـرار گـرفت. منزل سـاده و کـوچک مزبـور را همه از نزدیک یا از طـریق سیمـاى جمهورى اسلامـى دیده اند و طـى یک دهه جایگاه انسانـى بـود که بر اریکه دلهاى مشتاق صـدها میلیـون مسلمان و انسانهاى محروم جهان حکومت مى راند و با تکیه بر ایمان و نفـوذ معنویـش ابرقدرتها را به لرزه درآورد. یکى از خبرنگاران خارجى که سخت از مشاهده ایـن خانه و اقامتگاه امام شگفت زده شده بود و با وجود آنکه با چشـم خود ایـن واقعیت را مى دید باز هم برایش قابل هضم و باور نبود و دنبال چیزى غیر عادى مـى گشت تا حـس کنجکاوى خـود را ارضا کنـد, روى حیاط کـوچک منزل امـام داربستـى فلزى نصب شـده بـود تـا به منظور جلـوگیرى از سـرماى زمستان و آفتاب و گـرماى تابستان روى آنها پارچه برزنت پهن شـود, پرسیـد ایـن لـوله ها و نرده ها براى چیست و بعد افزود: آیا واقعا خانه امام همیـن است؟! بـا تـوضیح حجت الاسلام و المسلمیـن رحیمیان تعجب او زیادتـر شـد, زیرا ایشان اظهار داشت: تازه ایـن خانه ملک امام نمـى باشـد و اجاره اى است. شگفتى او شدت یافت و تصور چنیـن واقعیتى او را چنان تحت تإثیر قرار داد که اشک در چشمانـش حلقه زد و منقلب شـد; انگار که افق جـدیدى به رویـش گشـوده شـده که دیدگانـش از مشاهده آن ناتـوان است.(38)
امام خمینى در نگهدارى از خانه به رعایت مـوازیـن و احکام شرعى به ویژه در مـورد حقـوق صاحب منزل پایبندى و تإکید زیادى داشت و الگویى از یک مستإجر خـوب و متشرع بـود. با آنکه موجر سکونت امام را در خانه خویـش بهترین و بزرگتریـن افتخار مى دانست و از مقلـدان و دلباختگان آن حضرت بـود ولـى ایشان همچـون فردى عادى گویى که هیچ گـونه ارتباطى بیـن مالک و مستإجر وجـود ندارد به احکام شرعى مربـوطه التزام داشت. روزى براى تإمیـن نور کافى و متناسب که براى فیلمبردارى از برخى ملاقاتها مـورد نیاز بـود سه نقطه از گچ سقف اتـاق را که هـر یک به ابعاد پنج سانتـى متـر در پنج سانتى متر بود, زیر تیرآهـن تراشیده بـودند تا نورافکنها را به آن نقاط جـوش دهند. صبح وقتـى عده اى از اعضاى دفتر امام طبق معمـول خـدمت ایشان مشرف شـدنـد امام پیـش از هر سخنى با لحنـى آمیخته به تغیر و سیمایـى ناراحت و مضطرب فرمـود: چرا ایـن کار را کرده انـد؟ به عرض رسیـد: براى تإمیـن نـور جهت فیلمبـردارى است. امام پـس از لحظه اى تـإمل و سکـوت تلخ افزود: چـرا بـدون اجازه صاحب خانه این تصرفات را مـى کنند؟ با ایـن برخـورد شدید, آن بـرنامه منتفـى گردید و جاهاى تـراشیـده شـده مرمت گشت.(39)
در منزل امام یک چراغ اضافه پیدا نمـى شد که روشـن باشد و برخـى مـواقع خـود امام در حالـى که مشغول ملاقات با شخصیتها و افـراد بـود وقتى متـوجه مى شد که چراغ دستشـویى بـى جهت روشـن است شخصا بلند مـى شـد; بـدون آنکه به دیگـرى امر کند آن را خامـوش کنـد. ایشان مـدام به اطـرافیان تـوصیه مـى کرد در استفاده از امکانات خانه نهایت دقت را نمـوده و در حفظ و حراست ملزومات منزل کـوشا باشنـد.(40) براى انتخاب منزل امام در جماران کسـى مقـدمه چینـى براى مراعات برخـى مسایل امنیتـى را نکرده بـود ولى خـواست خدا بـود که ایـن خانه در مقابل کـوه قرار گیرد و در زیر پـوششى از درختان سربفلک کشیده استتار گردد و از لحاظ حملات هـوایـى دشمـن محیط امنـى محسـوب گردد. به همیـن دلیل رادیـو آمریکا در گزارش خـود گفت جایى را براى سکـونت ایشان در نظر گرفته اند که به هیچ وجه حمله هـوایى به آن میسر نمى باشد! پـس از مدتى از طرف ارتـش آمـدند تا جایـى را براى فرود هلـى کـوپتر فراهـم آورنـد که اگر حادثه اى روى داد بتـوانند بـدون درنگ امام را از جماران به جاى دیگر انتقال دهنـد. وقتـى امام متـوجه صـداى ماشینهایـى شـد که مشغول مسطح کردن زمیـن در حـوالـى محل اقامت ایشاننـد, بلافاصله پرسید: چه مى کنند؟
پاسخ داده شـد: براى فرود آمـدن هلـى کـوپتـر. فرمـود: بـراى چه منظورى و چه کسى گفته است؟ در آن ایام نماینده ایشان در ارتـش, حضرت آیت الله خامنه اى بـود. وى را فراخـوانـده و خطاب به ایشان فرمـود: راضى نیستـم چنین کارى صـورت گیرد و ایـن را بدانید هر شرایطـى در اینجا پیـش آید به هیچ کجا نمـى روم و از ادامه ایـن بـرنـامه رضـایت نـدارم. بلافـاصله آن زمیـن را به همـان حـــال گذاشتند.(41) حضرت امام راضى نبـود زندگى متفاوتى از قشر محروم جامعه داشته باشد. روزهاى سخت جنگ تحمیلى بـود و دشمـن با حملات هـوایى و موشکى نقاط گوناگـون کشـور را مـورد هدف وحشیانه خـود قرار داده بود. افراد متمکـن با پناه بردن به محلهاى امـن, خود را از تیررس یـورشهاى خصـم نجات داده بـودند ولى مردمان عادى و محـرومان با استقامت و پایـدارى وصف ناپذیـرى به سکـونت خـود در شهرها ادامه دادند. در ایـن هنگام قرار شد براى امام پناهگاهـى احداث شـود. وقتى ایشان از موضـوع مزبـور باخبر شد, فرمـود: به هیچ وجه آنجا نخواهم رفت! پناهگاه ساخته شد ولى تا آخریـن لحظه امـام را در خـود نـدیـد. اصـرار مسـوولان کشـور هـم فـایــده اى نداشت,(42)
یک مرتبه حاجآقا احمـد به ایشان گفت: بیایید و حـداقل اینجا را ببینید! امام فرمود: از همیـن بیرون پیداست. و چـون باز هـم به ایشان براى استفاده از پناهگاه در هنگام حملات هـوایى اصرار شد, فرمـود: نمـى روم. مردم باید بدانند که اگر مـن به جایى بروم که بمب, پاسداران اطراف منزلم را بکشد و مرا نکشد مـن دیگر به درد رهبرى ایـن مردم نخواهم خورد, زمانى مى توانم به مردم خدمت کنـم که زندگى ام مثل آنان باشد.(43) مـن هرگز محل اقامت خـود را ترک نخواهم کرد و مى خـواهـم موشک به سرم اصابت کند و شهید شوم!(44)
خانه و حسینیه جماران مدت ده سال میزبان حضرت امام خمینى بـود. تیـم پزشکـى متشکل از متخصصـان متعهد در مجـاورت خـانه امـــام استقـرار داشتنـد. خـانه روبه روى حسینیه به منظور ارایه خـدمات درمانـى و معالجات لازم در نظر گرفته شـد و حضرت امام مشـروط به اینکه مرکز طبـى مزبـور خدمات عمـومـى ارایه دهد با تإسیـس آن موافقت کرد. امام دو بار در ایـن بیمارستان بسترى گردید که بار دوم عروج اندوهبار حضرتـش رقـم خورد اما پس از رحلت آن بزرگوار ایـن مکان به مثابه یادگار او بر جاى ماند و اتاق عمل وى اکنون به کـانـون زیـارت عاشقـانـش تبـدیل گشته است.
در روز و شب پانزدهـم خرداد 1368 میلیونها نفر از مردم تهران و سـوگـوارانى که از شهرهاى دیگر آمده بـودند در مصلاى بزرگ تهران اجتماع کردنـد تا بـراى آخـریـن بار با پیکر معطـر و مطهر عبـد صالحـى که با قیامـش به احیاى ارزشها و میرانـدن رذایل پرداخت, وداع نمایند و در نخستیـن ساعات بامداد روز بعد, آن عاشقان کوى ولایت با چشمانـى اشکبار به امامت حضـرت آیت الله گلپایگانـى بـر پیکر رهبر محبوب خویـش نماز گزاردند و با تشییع باشکوهى بدن آن روح قدسى را که میهمان عرشیان گشته بـود در مکانى که اکنـون به عنـوان حـرم مطهر امام خمینـى به میعادگاه و زیارتگاه مسلمانان جهان و شیفتگـان عالـم تبـدیل شـده, به خـاک سپـردند.
ایـن بـود شرحى مختصر از محل سکـونت رهبرى که به عنـوان احیاگر اسلام نـاب محمـدى و بازگـردانـدن عزت بـربـادرفته و ارزشهاى از یـادرفته در جهان مشهور است و آسمـان دنیـاى تشیع را بـا طلـوع خـویـش پرتـوافشان نمـود و بـوستان معنـویت را عطرآگیـن ساخت و چشمه سار حکمت و انـدیشه و معارف قرآن و عتـرت را به سـوى مزارع تشنه حقیقت جارى نمـود. بـاشـد که علاقه منـدان به ساحت مقـدس آن وجـود پربرکت ساده زیستـى و قناعت آن مرد خـدا را سرمشق زنـدگـى خویـش سازند و سیره و سنت امام راحل را چون جویبارى جاویدان در روابط اجتمـاعى خـویـش جلـوه گـر نمـایند.
پى نوشت :
1ـ روزنـامه جمهورى اسلامـى, 26 تیـر ماه 1364.
2ـ صحیفه نور, ج17, ص217.
3ـ همان, ج19, ص157.
4ـ مجله حضـور, شمـاره اول خرداد, 1370, ص36.
5ـ آن مـوج آرام (ویژه نامه هشتمیـن سالگـرد رحلت امام خمینـى), نـاشـر مـوسسه تنظیـم و نشـر آثـار امـام خمینى, ص11.
6ـ روزنـامه اطلاعات (ضمیمه), ویژه هشتمیـن سـال فـراق یـار, 13 خرداد 1376, شماره 21066.
7ـ آن موج آرام, ص11.
8ـ بـررسـى و تحلیلـى از نهضت امـام خمینـى, ج اول, سیـدحمیــد روحانى, ص26 ـ 27.
9ـ آن موج آرام, ص17.
10ـ فصلنـامه نـدا, شمـاره اول, ص18.
11ـ مصاحبه با مادر محترم شهید آیت الله سید مصطفـى خمینى, مجله حضـور, شمـاره 21, پـاییز 1376, ص7 ـ 23.
12ـ پـا به پـاى آفتاب, ج دوم, ص313.
13ـ همگام بـا خـورشیـد, خاطـرات حجت الاسلام و المسلمیـن اسماعیل فردوسى پور, ص102 ـ 103.
14ـ همـان, ص125 و نیز فصلنـامه نـدا, شمـاره اول, ص35 ــ 36 و شماره 12, ص16.
15ـ آن موج آرام, ص13.
16ـ مقـدمه کتاب تحـریـرالـوسیله و نیز نک: همگام با خـورشیـد, ص177.
17ـ همگام با خورشید, ص181.
18ـ آن موج آرام, ص14.
19ـ پاى صحبتها و خاطرات یار آفتاب, مجله ندا, شماره دوازدهـم, ص17.
20ـ در سایه آفتاب, ص82.
21ـ دلیل آفتاب, ص;142 فصلنامه نـدا, شماره اول, ص;75 همگام با خورشید, ص195.
22ـ سـرگذشتهاى ویژه از زنـدگـى حضـرت امـام خمینـى, ج6, ص122.
23ـ همان, ص140 و نیز ج اول, ص17 ـ ;18 گلهاى باغ خاطـره, ص60.
24ـ سـرگذشتهاى ویژه از زنـدگـى امام خمینـى, ج اول, ص12 ـ 13.
25ـ همان, ج4, ص134 ـ 135.
26ـ پـا به پـاى آفتاب, ج اول, ص140.
27ـ مجله حضور, ویژه نامه چهاردهمیـن سالگشت انقلاب اسلامى, بهمـن 1370, ص85.
28ـ اسناد و تصـاویـرى از مبـارزات خلق مسلمـان ایـران, ج اول, قسمت اول, ص2 ـ 3 (انتشارات ابـوذر, مهر 1357); تفسیـر آفتـاب, محمدرضا حکیمـى, ص410 ـ ;411 مجله نـور علـم, دوره سـوم, شماره 31, مقاله نجـوم امت به قلـم ناصر باقرى بیدهنـدى, ص111 ـ 112.
29ـ اطلاعات بـانـوان, سه شنبه 25 شهریـور 1359, شمـــاره 8, ص6.
30ـ همگـام بـا خـورشید, ص379 و 421.
31ـ پـا به پـاى آفتـاب, ج دوم, ص;144 ســرگذشتهاى ویژه ..., ج اول, ص43 ـ ;45 همگـام بـا خـورشیـد, ص335 ـ 446.
32ـ آن موج آرام, ص16.
33ـ سـرگذشتهاى ویژه, ج دوم, ص73 ـ 74.
34ـ پـا به پـاى آفتـاب, ج دوم, ص;249 ســرگذشتهاى ویژه ..., ج دوم, ص85.
35ـ دلیل آفتاب, ص155.
36ـ پـا به پـاى آفتاب, ج دوم, ص251.
37ـ ویژگیهایـى از زنـدگـى امام خمینـى, انصارى کـرمانـى, ص;61 سـرگذشتهاى ویژه ... , ج دوم, ص;84 پـا به پـاى آفتـاب, ج اول, ص;249 فرازهایـى از ابعاد روحـى, اخلاقـى و عرفانى امام خمینـى, مجله پیـام انقلاب, شمـاره 52, اول اسفند 1360, ص26.
38ـ در سایه آفتاب, ص83 ـ 84.
39ـ همان, ص52 ـ 53.
40ـ مجله پیـام انقلاب, شمـاره 52, ص25.
41ـ پـا به پـاى آفتـاب, ج دوم, ص252 ـ 253.
42ـ همان, ج اول, ص249 ـ 250.
43ـ همان, ج اول, ص85.
44ـ همان, ص250.