نویسنده

امام خمینى و هنر

جواد محدثى

شخصیت عظیـم و افکار بلند حضرت امام از یک سـو, گستردگـى مباحث مـربـوط به هنـر و شاخه هاى مختلف آن از سـوى دیگـر, و محـدودیت صفحات خاص ایـن موضوع از سوى سـوم, پرداختـن به مـوضـوع ((امام خمینى و هنر)) را دشوار مى سازد.
اما از آنجـا که جـامعیت شخصیت امـام راحل و دیـدگـاههاى نـو و مترقى حضرت او نسبت به مسایل گوناگون از جمله هنر, پرداختـن به ایـن موضوع را ضرورى مـى سازد, هر چند گذرا به مـوضـوع یاد شـده مى پردازیم.
امید است که پرداختـن به ایـن ((مقـوله)) در یک ((مقاله)), فتح بابى باشد براى کاوش بیشتر و عمیق تر, و گامى کـوچک در راه اداى دیـن به سـاحت والاى آن پیشـواى جـاویـد در ((سـال امام)).

گستـره بحث دامنه مبـاحث و شـاخه هاى مـربـوط به ((هنـر)), بسـى گسترده است. از نـویسنـدگـى, شعر, قصه, طنز, نقاشـى, مـوسیقـى, خطـابه و سخنـورى گـرفته, تـا وادى فیلـم و سینمـا و تـإتـر و برنامه هاى هنرى رادیو و تلـویزیون و کاریکاتـور, نمایشنامه ها و فیلمهاى عروسکى و کارتـون کودکان و طراحى و گرافیک و خـوشنویسى و آهنگ و آواز و .. . را شـامل مـى شـود.

در مقـوله هنر, ((زیباشناسى)) و ((زیبایىآفرینى)) از عناصر مهم به شمار مى رود. تخیل و ذهـن خلاق هنرمند, به کمک احساس بالنده و قـدرت تعبیـر و ظرافت انـدیشه و نکته شنـاسـى و نکته سنجـــــى و خیال انگیزى, جلـوه هاى مانـدگارى از ((هنر)) را پـدیـد مـىآورد.

آنکه روحـى لطیف و درکـى زیبا و زبانى نافذ و بیانـى رسا دارد, در شاخه هاى مختلف هنر, بهتر مى تـواند انـدیشه و احساس و پیامـى را بـر ((بـال هنـر)) بنشانـد و در آفاق انـدیشه هاى بشـرى و در قلمـرو دل و جـان انسـانها به پـرواز آورد.
امام امت, با برخـوردارى از مایه هاى اصلـى و عمـده هنر, در حـد بالایى ایـن عناصر را در وجـود خـویـش فراهـم آورده بـود. نیروى خطابه و سخنـورى امام امت, زیبایـى قلـم و قدرت نگارش و تعبیرى او, تـوان تإثیـرگذارى عمیق بـر دلهاى مخاطبیـن, قـدرت انگیزش نسبت به جـوانان, ذوق لطیف شعرى, خط پخته و زیبـا, مایه هاى طنز و کنایه و استعاره و صناعات ادبـى در گفتار و نـوشتار, زیبایـى روح و رفتار, جمال ظاهر و باطن و ((حسن صورت)) و ((حسـن سیرت)) و ((حسـن سریرت)), همه و همه در امام امت جمع بـود. هنر رفتارى و جاذبه فـوق العاده او و هنـر ایجاد تغییـر در رفتار و ساختـار فرد و جامعه نیز از او چهره اى به عنوان ((معمار حکـومت اسلامى)) ساخته است. هـم او بود که هنر ((بسیج توده ها)) را علیه ستـم در سطح جهان داشت و ایـن کـم هنـرى نیست. خـــــــــداى متعال, که زیبایـىآفـرین پهنه خلقت است, هنـرهاى متعددى را در وجـود ایـن انسان پیامبرگـون, مسیح وار, ابراهیـمآسا, على وش یکجا گرد آورده است.
در بحث از ((امام و هنر)), هـم مى تـوان به جلـوه هاى هنرى که در وجـود و فکـر و بیان و قلـم و شعر و ادبیات و ذوقیات امام راحل نهفته است پرداخت, هـم مى تـوان دیدگاههاى او را در باره هنرهاى مختلفـى چـون: قلـم, شعر, مـوسیقـى, فیلـم و سینمـا, رادیــو و تلویزیون, هنرهاى نمایشى و تصـویرى و ... بررسى کرد. دو مقـوله جدا از هـم, و دو بررسى که هر یک میدانى متفاوت از دیگرى دارد.

هنـر بـرتـر
پیـش از آنکه به مطالعه دیـدگاههاى امام درباره مقـوله هاى هنـرى بپـردازیـم , گفتنـى است که هنـر, مبتنـى بــر((زیبایـى)) است, چه در مرحله درک و شناخت, چه در مـرتبه خلاقیت و آفرینش هنرى.
همچنان که ((جمال و زیبایـى)) تنها جمال صـورى و ظاهـرى و حسـى نیست و جمال برترى به نام ((جمال معنوى)) داریـم, هنر نیز, غیر از شـاخه ها و مقـوله هاى محسـوس و مادى و قالبهاى عینـى, ((نـوع بـرتـر)) هـم دارد که به همان ((زیباییهاى روح)) و ((زیباییهاى عمل و رفتار)) باز مى گردد. آراستگـى به ((اخلاق حسنه)) هنرى است دشـوار, ارزشمنـد و مهم. به فـرمـوده حضـرت امیر(ع):
((زینه البـواطـن اجمل مـن زینه الظواهر))(1) آراستگـى درونها, زیباتر از آراستگى ظاهرهاست.

و در سخن دیگرى فرموده است:
((حسن الصـوره جمال ظاهر و حسـن العمل جمال باطـن))(2) زیبایـى چهره, جمال آشکار است, ولـى زیبایـى کار و عمل, جمال و زیبایـى باطنى است.
در سخنـان دیگـرى از آن امـام بزرگـوار و معصـوم(ع), خصلتهایـى همچـون حلـم و بردبارى, وقار, طاعت, پرهیز از ننگ و زشتـى, عمل به علـم, خردمندى و ... به عنوان ((جمال)) براى یک فرد به شمار آمـده است.(3) اینها نشان دهنـده آن است که زیبایـى (و در نتیجه هنر مبتنـى و متکـى بر زیبایى) به زیبایـى حسـى خلاصه نمـى شـود. ((جمـال بـریـن)) و ((هنـر بـرتـر)) هـم وجـود دارد.
امام خمینـى, با تـوجه به ایـن دیـدگاه و عنایت به هنر بـرتـر, جلـوه هاى ایثار و شهادت طلبـى و جهاد حماسهآفرینان دفاع مقدس را برتریـن هنرى مـى داند که حتـى قابل ترسیم و تجسیـم و ثبت و ضبط نیستنـد. در پیـام سـالگـرد انقلاب, مـى فـرمـایـد:
((... گیرم که قلمفرسایان هنرمند, بتـواننـد میـدانهاى شجاعت و دلاورى آنـان و قـدرت و جسـارت فـوق العاده آنها را در زیـر آتـش مسلسلها و تـوپها و تانکها ترسیـم نمایند و نقاشان و هنرپیشگان بتـواننـد پیـروزیهاى هنـرمنـدانه آنان را در آن شبهاى تـار در مقابل مـوشکها و بمب افکنهاى دشمـن غدار و عبـور از پیچ و خمهاى سیمهاى خاردار و کـوههاى سر به فلک کشیده و بیرون کشیدن دشمنان خـدا از سنگـرهاى بتـونـى و مجهز به جهازهاى پیشـرفته را مجسـم نمایند, لکـن آن بعد الهى عرفانى و آن جلـوه هاى معنوى ربانى که جانها را به سـوى خـود پـرواز مـى دهـد و آن قلبهاى ذوب شـده در تجلیات الهى را با چه قلـم و چه هنر و چه بیانى مى تـوان ترسیـم کرد؟))(4) در ایـن سخـن, هـم برخـى جلـوه هاى ویژه مطرح شـده که فراتر از قلمرو هنر معمـولـى است و نمى تـوان به بیان هنرى آنها پـرداخت, هـم کار شگفت و زیباى حماسهآفرینان را ((هنرمنـدانه)) بیان کرده است.

پیام به هنرمندان
در راستـاى همان دیـدگـاه و ارج گذارى, پیـامـى که امـام امت در تجلیل از ((هنـرمندان متعهد)) دادنـد, آکنـده از همیـن تـوجه و عنایت و دیـد ((فـرا حسـى)) است. در اینجـا متـن کـامل آن پیام آورده مى شود, تا هم تإکیدى بر مطالب یادشده باشد, هـم زمینه اى بـراى مبـاحث بعدى و ((عنصـر تعهد)) در کارهاى هنـرى که از نظر امام, بسیار مهم و تعیین کننده است. جالب توجه است که ایـن پیام را که ترسیـم کننـده خطـوط هنر مکتبـى و متعهد است, امام امت در آستانه سالگـرد هفته دفاع مقـدس (67/6/30) در آخـریـن سال عمـر پـربـرکت خـویـش و پـس از خـاتمه جنگ تحمیلـى صـادر کـرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم.

خـون پاک صـدها هنرمنـد فرزانه در جبهه هاى عشق و شهادت و شرف و عزت, سـرمایه زوال ناپذیر آن گـونه هنـرى است که بایـد به تناسب عظمت و زیبایـى انقلاب اسلامـى, همیشه مشام جان زیباپسنـد طالبان جمال حق را معطر کند.
تنها هنـرى مـورد قبـول قـرآن است که صیقل دهنـده اسلام نــــاب محمـدى(ص), اسلام ائمه هـدى(ع), اسلام فقـرإ دردمنــــــد, اسلام پابرهنگان, اسلام تازیانه خـوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشـد. هنـرى زیبـا و پاک است که کـوبنـده سـرمایه دارى مـدرن و کمـونیسـم خـونآشـام و نـابـود کننـده اسلام رفـاه و تجمل, اسلام التقاط, اسلام سازش و فـرومایگـى, اسلام مـرفهیـن بـى درد و در یک کلمه اسلام آمریکایـى باشـد. هنر در مـدرسه عشق, نشان دهنده نقاط کـور و مبهم معضلات اجتماعى, اقتصادى, سیاسى, نظامى است. هنر در عرفـان اسلامـى تـرسیـم روشـن عدالت و شـرافت و انصـاف و تجسیـم تلخکامـى گرسنگان مغضـوب قدرت و پـول است. هنر در جایگاه واقعى خود, تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خـون فرهنگ اصیل اسلامى, فرهنگ عدالت و صفا لذت مـى برنـد. تنها به هنرى بایـد پرداخت که راه ستیز بـا جهانخـواران شـرق و غرب و در رإس آنان آمـریکا و شوروى را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مى تـوانند بى دغدغه کـوله بار مسـوولیت و امانتشان را زمیـن بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بـدون اتکإ به غیـر, تنها و تنها در چـارچـوب مکتبشـان به حیـات جـاویـدان رسیـده اند و هنرمنـدان ما در جبهه هاى دفاع مقـدسمان ایـن گـونه بـودنـد, تـا به ملا اعلا شتـافتنـد و بـراى خــدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدنـد و در راه پیروزى اسلام عزیز, تمام مـدعیان هنر بى درد را رسـوا نمودند. خدایشان در جـوار رحمت خـویـش محشورشان گرداند.

روح الله الموسوى الخمینى(5)

هنر در خدمت تعهد
از دیدگاه امام امت, هنرى ستـوده و ارجمنـد و قابل دفاع است که از عنصر ((تعهد)) و جـوهر ((پیام)) و بعد ((سازندگـى و تربیت)) بـرخـوردار باشـد, هنـرى که ارزشهاى مقـدس را تـرسیـم کنـد, به انسانها ایـده و امیـد و اعتماد بـدهـد, و از فساد و هـرزگـى و بـدآمـوزى و تحـریک غرایز حیـوانى و شهوانـى دور و منزه باشـد.
هنرى که وسیله اى در خـدمت فساد و حکـومت جـور و برآوردن اهـداف سیاسى بیگانگان باشد و مایه غفلت و بى خبرى و بى دردى و بـى تحرکى باشد, ناپسند است. ایـن تإکید را در مـورد همه شاخه هاى هنر, و مهمتر از همه در زمینه سینما و فیلـم و رادیو و تلویزیون بیشتر فرموده اند.
در پیام هفته دفاع مقـدس, در دعوت از نـویسندگان و هنرمنـدان و نقـاشـان به ثبت حمـاسه هـاى رزمنـدگـان, مـى فـرمـاید:
((امروز, همه از تصـویر ایـن صحنه هاى معنـوى ـ انسانى عاجزند و اینجانب که به نویسندگان و گـویندگان و تحلیل گران و هنرمندان و نقاشان و همه و همه پیشنهاد مـى کنـم تا همیشه و بخصـوص در ایـن هفته آنچه در تـوان دارنـد, در طبق اخلاص گذاشته و تقـدیـم ایـن سلحشـوران عظمتآفریـن و ملت ایران و اسلام بزرگ نمایند, براى آن است که به گـوشه اى از وظیفه اسلامـى, انسانى, ملـى, میهنى هرچند کـوچک خـود عمل نمـایـد, و الا خـداونـد شکـور است که نـام ایـن عظمتآفـرینان را در جهان, بلنـد و مقامشان را در ملکـوت اعلا به نمایش مى گذارد.))(6)
همه انتقادهایى که امام امت به شدت متـوجه رادیو و تلـویزیون و فیلمها و سینمـاها و تـإتـرهـاى پیـش از انقلاب داشت, به لحـاظ محتـواى فاسـد و اغراضآلـوده و آثار زیانبـار اخلاقـى و اجتماعى آنان بـود. امـام مـى کـوشیـد تـا ایـن هنـرها از ((ابتذال)) به ((تعهد)) و از ((غفلتآفرینـى)) به ((بیـدارگرى)) تحـول یابـد و مکرر در مصاحبه هاى پیـش از انقلاب, وقتـى دیـدگاه او را در باره سینما و هنر و ... مـى پـرسیدنـد, تإکیـد داشت که ما با هنـر و سینما مخالف نیستیم, بلکه با فساد مخالفیم. ایـن دقیقا تـرسیـم کننـده خط تعهد در هنـرى است که امام از آن دم مـى زد. از سخنان اوست:
((... ساختـن تإترى که مطابق با اخلاق انسانـى ـ اسلامـى باشـد, زحمت دارد و سینما هـم اگر بخـواهد چنیـن باشد, نیازمند به صرف مدتها وقت است و هرگز در متـن سینما و تإتر, نـوشته نشـده است که باید مرکز فساد باشنـد و هنر آنها هـم عبارت بـود از چیزهاى مبتذل, جز ایـن نبـود که افراد و جـوانان ما را در دانشگاهها و خارج و داخل طـورى تربیت کنند که همه را منحرف سازد.))(7) حتـى در مورد شعر, ایـن زبان زیبا و نافذ هنرى, هم از شاعران وابسته به دربار طاغوت و قلـم بدستان مزدور انتقاد مـى کند و هـم ((اهل قلـم)) را تشویق مى کند که هنر خـویـش را در خدمت ایمان و آرمان مـردم انقلابـى به کـار گیـرنـد. مـى فـرمـایـد:
((بـدانیـد که بـى انگیزه نبـوده است که رژیـم سابق از شاعران و نـویسنـدگان و سخنگـویان و شایعه سـازان و روزنامه نگاران وابسته بـراى تفـرقه بیـن ایـن دو گـروه (روحـانیـون و دانـشآمـوزان و دانشجـویان) استفاده مى کردند.))(8) و مى فرماید: ((همه شماها که نـویسنـده هستید و خصـوصا شعرا که لسان شعر بالاتریـن لسان است, بایـد مـردم را آگاه کنیـد, نسلهاى فعلـى را, نسلهاى آینـده را ...))(9)

و نیز در عرصه هنـر دفـاع مقــدس:
((لازم است ملت شریف ایران عموما و خصـوصا دولتمردان و گویندگان و نویسندگان و شاعران و هنرمندان از ایـن قشر فداکار, هر یک به سهم خـود قـدردانـى نمـاینـد و مـراحل مختلف پیـروزى ایــــــن حماسهآفرینان را با گفتار و نوشتار و کردار خود در معرض نمایـش بگذارنـد.))(10) امـام امت, نامه اى تقـدیـرآمیز از شعر یکـى از شـاعران متعهد آن روزگـاران (که بعد از انقلاب منحـرف شــد و به دامـن ضـد انقلاب افتاد) نـوشته و خطاب به استاد محمدرضا حکیمـى مى نویسد:
((اینک نیز ((پیـام)) بلنـدپـایه را دیـده و از ایشـان تقـدیـر مى کنـم.))(11) و در همیـن نامه, اظهار امیدوارى مـى کند که طبقه جوان با هر وسیله اى که بتـوانند, ملتها را بیدار کنند, با شعر, نثر, خطابه, کتاب و آنچه مـوجب آگاهى جامعه است. شعر از دیدگاه امام, وقتى که نغز و حکمتآمیز باشد, مورد تمجید است. از ایـن رو در پاسخ به همسـر حاج احمـدآقا که از امام امت شعر خـواسته است, در نـامه عارفـانه اش خطـاب به وى از جمله چنین آورده است:
شاعر اگر سعدى شیرازى است
بافته هاى من و تو بازى است
در وصیتنامه سیاسى ـ الهى خویـش نیز ضمـن مهم دانستـن اثرگذارى رسانه ها و مطبـوعات و هنر, در ((جهت))دهى به ایـن ابزار هنرى و ترسیـم آثار تخریبـى هنرهاى وابسته و در خدمت فساد, مـى نـویسد: ((... رادیـو تلـویزیـون و مطبـوعات و سینماها و تـإتـرها, از ابزارهاى موثر تباهى و تخدیر ملتها خصوصا نسل جـوان بـوده است. در ایـن صد سال اخیر, بـویژه در نیمه دوم آن, چه نقشه هاى بزرگى از ایـن ابزار, چه در تبلیغ ضد اسلام و ضـد روحانیت خـدمتگزار و چه در تبلیغ استعمـارگـران غرب و شـرق کشیـده شد ...
فیلمهاى تلویزیون از فراورده هاى غرب یا شرق بـود که طبقه جـوان زن و مرد را از مسیر عادى زندگى و کار و صنعت و تـولید و دانـش منحرف و به سـوى بـى خبرى از خویـش و شخصیت خـود و یا بدبینـى و بدگمانى به همه چیز کشـور خـود, حتى فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسیارى از آن بـا دست خیانتکار سـودجـویان به کتـابخانه ها و مـوزه هاى غرب و شرق منتقل گردیده است.))(12) پـس تباهى و تخدیر و بـى خبـرى, رهاورد هنرهاى فاسـد است, و جهت داشتـن و تـربیت و بیـدارسـازى, محصـول هنـرهاى متعهد است.

هنر پیش از انقلاب
شاید برخى جـوانترها به لحاظ فاصله زمانى, دقیقا در جریان آنچه که پیـش از انقلاب اسلامى در کشـور ما جارى و سارى بـود و به نام هنر, ابتذال و فساد و گناه ترویج مـى شد, نباشند. امام راحل, با تـوجه دقیق و شناخت عمیق, در مصاحبه ها, پیامها و سخنـرانیهایـش انگشت روى مفسده هاى هنر پیـش از انقلاب گذاشته و آنها را به نقد مـى کشـد. اگـر دستگاههاى رادیو تلـویزیـون و مطبـوعات و مجلات و سینماهاى آن دوره ستـم شاهـى را ((مـراکز فسادپـرور)) مـى دانـد, بیراهه نیست. اینک به نمـونه هایـى از دیـدگاههاى حضـرت امام به مقـوله هاى هنـرى آن دوره, بـویژه در زمینه فیلـم و سینما اشاره مى کنیم.
((ما با سینماهایـى که برنامه هاى آنها فاسد کننده اخلاق جـوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى ما باشد مخالفیـم, اما با برنامه هایى که تربیت کننده و به نفع رشد سالـم اخلاقى و عالى جامعه باشد, موافق هستیـم.))(13) ((ایـن فسادهایـى که در ایران هست, اینها را جزء فـرهنگ حساب مـى کننـد؟ سینماها جزء فـرهنگ است؟ اینها از ثبـات فـرهنگ است؟ کـدام سینماها؟ همینهایـى که همه جـوانها و نیـروى جوان ما را از بیـن برده است؟ ))(14) ((شاه, تمام آثار تمدن را به صورت فاسد کننده در آورد.
سینما به صورت ترویج فساد شد. اخلاق جـوانها را فاسد کرد.))(15) ((سینماى ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیـم, با مـرکز فحشإ مخالفیـم. ما بـا رادیـو مخـالف نیستیـم, مـا بـا فحشـإ مخالفیم. ما با تلـویزیـون مخالف نیستیـم, ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتـن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ماست, با آن مخالف هستیـم.))(16) ((رادیو و تلـویزیـون, اکثـر اوقـات جـوانهاى مـا را به گـوش کـردن ایـن طـور چیزهــا وامى داشت. از طریق چشـم, جوانهاى ما را فاسد مى کردند ...))(17) ((ممکـن است که کسـى در سینما, نمایشهایـى که مـى دهد, نمایشهاى اخلاقـى باشـد, نمایشهاى آمـوزنـده باشـد, که آن را هیچ کـس منع نکرده, و اما سینمایـى که براى فساد اخلاق جـوانهاى ماست, و اگر چنـد روز جـوانهاى ما در این سینماهایـى که در ایـن عصر متعارف بـود و در زمان شاه متعارف است, اگر چنـد وقت یک جـوان برود در آنجـا, فـاسـد بیـرون مـىآیـد, دیگـر به درد نمـى خـورد و اینها مى خواهند همین بشود ... مى خواهند ایـن جوانها به طرق مختلفه یا بیکاره و بیعار بـاشنـد که دیگـر در مقابل ایـن استفـاده جـوهاى خارجـى نتـوانند کارى بکنند, یعنى بـى تفاوت باشند.))(18) روشـن است که دیـدگاه امام, بـر نفـى مطلق و کلـى هنر و سینما نیست و جنبه اخلاقـى و آمـوزنـده سینمـاى متعهد را هـم مـى پذیرد.
اما نقـد او متـوجه وضعیتـى است که در سینماى پیـش از انقلاب در کشورمان حاکـم بـود و نسل جوان را بى انگیزه, فاقد هویت, لاابالى و فاسـد مـى ساخت. باز هـم از زبان امام, ایـن روایتگـر صادق آن روزگار تاریک و شوم بشنویم:
((ایـن سینماهایى که الان جوانهاى ما را دارند به فساد مى کشند و به فحشإ مى کشند, اینها مى گـویند ایـن فرم نباشـد, مـى خـواهنـد سینما باشد, سینماى آمـوزنده باشد, سینماى اخلاقى باشد, با فساد اسلام مخـالف است, بـا فساد کشیـدن جـوانان, مسلمیـن را به فساد کشیدن مخالف است.))(19)
((سینماها کارشان از بیـن بردن روحیه مقاومت در نسل جـوان کشور بـوده است. امروزه ایـن امر مـورد اقـرارگرداننـدگان دستگاههاى تبلیغاتـى خـود رژیـم نیز هست.))(20)
((در رژیـم سابق, تمام چیزها خصوصا فرهنگ و هنر, محتـوایـش عوض شـده بـود, یعنـى کسـى که نام سینما را مى شنید, خیال مـى کرد که آنجا بایـد مـرکز فساد و سـوء اخلاق و مـرکز مخالفت بـا همه چیز باشد و یا کلمه تإتر, در ذهـن انسان چیز مبتذلى بـود که از آن بهره فساد برده مى شد.))(21) ایـن نیز گـویاى ((تغییر ماهیت)) و ((مسخ هـویت)) هنـر است, اگـر در خـدمت انسـانهاى فـاسـد یـــا انـدیشه هـاى خـراب و حکـومتهاى تبـاهـىآفـریـن قـرار گیــــرد.

موسیقى
هـرچنـد فتـواهاى جـدید و دیـدگاههاى نـویـن امام راحل در باره مـوسیقـى و استفاده از آن در رسانه ها و صدا و سیما, چنان باز و تحـولآفریـن بـود, که عده اى بـرنتافتنـد و حتـى به طعنه و طنز, مى گفتند که امام, موسیقى را حلال کرده است, اما در عیـن حال, از دید امام, نباید مـوسیقى به عنوان یک ((اصل)) تلقى شـود و مایه دل مشغولـى مردم و جـوانان گردد و به جاى کار و تلاش و جـدیت, به گـوش دادن به مـوسیقـى آن هـم در حد ((اعتیاد)) روى آورند و از عناصرى پرتحرک و سازنـده و جـدى, به افرادى لاقید و بـى خیال, که صرفا در پـى لذت جـوییهاى حیـوانـى و خـوش بـودنهاى غافلانه و کیف کردنهاى مخدر و غفلت زا باشند.
در ایـن قسمت, بحث فقهى نمـى کنیـم و آرإ و دیـدگـاههاى فقهى و فتـواهاى امام مـورد نظر نیست, بلکه زاویه دیـد امـام در مـورد موسیقى پیـش از انقلاب و پـس از انقلاب و آنچه در رسانه هاى کشـور استفاده مى شـود مـورد بررسـى است. امام امت, به بعد ((تخدیرى)) مـوسیقـى و اعتیـاد به آن اشـاره مـى کنـد و مـى فـرمـاید:
((از جمله چیزهایـى که باز, مغزهاى جـوانها را مخـدر مـى کنـد و تخدیرى است, موسیقى است. موسیقى اسباب ایـن مى شود که مغز انسان وقتى چند وقت به موسیقى گـوش کرد, تبدیل مى شـود به یک مغزى غیر آن کسـى که جدى باشد, از جـدیت انسان را بیرون مـى کند و متـوجه مى کند به جهات دیگر.))(22)
((یک جـوانـى که اکثر اوقاتـش را صرف کند پاى مـوسیقـى و اکثر اوقاتـش را صرف کند در اینکه پاى مـوسیقـى بنشینـد و اینها, از مسایل زندگى و از مسایل جدى بکلى غافل مى شـود, عادت مى کند همان طـور که به مواد مخـدره عادت مـى کند ... فکر انسان را مـوسیقـى جـورى مى کند که دیگر نتـواند در غیر همان محیط موسیقى و مربـوط به شهوات و مربـوط به موسیقى نتواند اصلـش فکرش را بکند.))(23)
((قضیه موسیقى یک مطلبى است که خوب طبع جوان به آن تـوجه دارد. اگر یک مدتـى ایـن عادت کرد که مـوسیقى را باز کند و گـوش کند, مغز این از تفکر در امـور جـدى باز مى ماند, مـى رود دنبال همیـن قضیه.))(24)
((یک مغزى که دنبال ایـن رفت که موسیقى گـوش کند ... و عادت به این کرد, این مغز مریض مى شـود, این نمى تـواند فکر ایـن بکند که کشـورش به چه حال دارد مـى گذرد, چه مـى گذرد در آن, دیگـر دنبال ایـن نیست, مثل یک آدم هـروئینـى مـى مـاند.))(25)
جالب است که امام, نه مثل آنان که اغلب روى مضرات مـوسیقـى بر اعصاب و روان و ... تإکیـد مـى کننـد, بلکه روى جهات انسانـى و نیـروهاى خلاق جوانان و بعد جـدیت و اراده جـوان تإکیـد دارد و مهمترین زیان آن را غافل ساختن از ((هدفهاى برتر)) و بازداشتـن از ((تفکر و اندیشه)) مى داند.
روشـن است که منظور, همه فکر و ذکـر و وقت و نیرو را صـرف گـوش کردن به نـوارهاى مـوسیقى و ترانه هاى مبتذل و آهنگهاى شهوانى و ... است. ایـن شیوه پیـش از انقلاب رایج بود, امروز هـم در میان جـوانان ((معتاد به مـوسیقى)) دیده مى شـود که با چه حرص و ولعى نوارهاى موسیقى و ترانه را در اتومبیلهاى خویـش با صداى بلند و گوش خراش و اعصاب خردکـن گوش مى کنند و به گـوش دیگران مى رسانند, تا بخشى از عقده هاى خود را بگشایند. و گرنه, هـم اینک موسیقى به عنـوان فاصله بـرنامه ها, زیـر صـداى فیلمها و سـریالها, همـراه سرودهاى انقلابـى و غزلهاى عرفانـى و کلا در بـرنامه سازیهاى هنرى کاربردى وسیع و مثبت دارد و آن آثار و عوارض سوء را هـم ندارد.
بسیار تفاوت است بین اینکه براى جذابتر ساختـن برنامه هاى هنرى, به عنـوان چاشنى تلطیف کننده از مـوسیقـى در رسانه ها و فیلمها و ... استفاده شـود, یا اینکه یک فرد, به عنوان یک ((کار)), خـود را به گـوش دادن مـوسیقى مشغول سازد و ایـن وسیله به هدف تبدیل گردد.
حضرت امام, در رد برخـى شبهات مقدس نماها نسبت به برنامه هاى صدا و سیما (که منجر به گـوش نکردن برنامه هاى ایـن رسانه ها مـى شد و خواست دشمـن بود) و درپاسخ به نظرخواهى مسوولیـن صدا و سیما از حضـرت وى, در بـاره بـرنـامه ها, سـرودهـا, فیلمها و سـریـالهاى تلویزیونى چنین پاسخ داد:
((نظر نمـودن به ایـن قبیل فیلمها و نمایشنامه ها هیچ یک اشکـال شـرعى نـدارد و بسیـارى از آنها آمـوزنـده است و پخـش آنها نیز اشکـالـى نـدارد و همیـن طـور فیلمهاى ورزشـى و آهنگها اکثــرا بى اشکال است. گاهى خلاف به طـور نادر دیده مى شـود که باید بیشتر مواظبت کرد. لکـن دو نکته باید مراعات شود: ((اول)) آنکه کسانى که گریـم مى کنند, باید محرم باشند و اجنبى حرام است چنیـن کارى را انجـام دهـد, ((دوم)) آنکه بیننـدگــــــان از روى شهوت نظر نکنند.))(26) در ایـن جـوابیه, ضمـن آنکه به رعایت حدود شرعى و محـرم بـودن گـریمـور و تـرک گناه شهوتآلـود دارد, از مـوسیقـى استفاده شده و فیلمها و سروده ها دفاع مى کند, بخصـوص که آن زمان, حتـى سـرود مـربـوط به شهادت استـاد مطهرى را هـم بـا همیــــن شبههآفرینیها مـى خـواستند بایکـوت کننـد که امام فـرمـود اشکال ندارد.

فیلمهاى سینمایى و تلویزیونى
در بخشهاى پیشیـن, تحلیل امـام را نسبت به فسـادآورى هنـرهــاى تصویرى و صـوتى پیـش از انقلاب و تلویزیون و سینماى آن دوره یاد کردیـم. امام امت, به ایـن رسانه هاى هنرى به عنوان یک آموزشگاه مـى نگریست و تإکید داشت که آمـوزنده و تربیت کننده باشد و ایـن در صـورتـى است که صلاح و اصلاح گـرى در متـن تفکـر هنـرمنــدان و دیدگاههاى برنامه سازان سینما و تلویزیون جریان داشته باشد. پـس مـوضع امام, نفـى مطلق نبـود و اگر از نـوعى هنر انتقاد مى کرد, ((جایگزیـن بهینه)) را هـم معرفى مى نمـود و دیدگاههاى ارشادى و اصلاحى خویش را باز مى گفت.
در ایـن قسمت بـا گـوشه هایـى از نظرات امام در ایـن زمینه آشنا مـى شـویـم و رسالت هنر و هنرمندان و دستگاههاى هنرى را از زبان امام مى شنویم:
((بنگاههایـى که شب و روز, ملت در سـراسـر کشـور بـا آنها تماس سمعى و بصرى دارند, چه مطبـوعات در مقالات و نوشتارهاى خود و چه صـدا و سیما در بـرنامه ها و نمـایشنـامه ها و انعکـاس هنـرهـا و انتخاب فیلمها و هنرهاى آمـوزنده, باید همت گمارند و بیشتر کار کنند و از گـردانندگان و هنـرمندان بخـواهنـد تا در راه تـربیت صحیح و تهذیب جامعه, وضعیت تمام قشـرها را در نظر گـرفته و راه و روش زنـدگـى شـرافتمنـدانه و آزادمنشـانه را به هنـرهــــــا ونمـایشنامه ها به ملت بیامـوزنـد و از هنـرهاى بـدآمـوز ومبتذل جلوگیرى کنند.))(27)
((شما یک سینماى اخلاقـى, یک سینماى آمـوزنـده بیاوریـد, اگر یک کسـى با آن مخالفت کـرد؟ بـا آن مـراکز فساد, دولت اسلام مخـالف است.))(28)
((باید فیلمهایـى که در رادیو تلـویزیـون نمایـش داده مـى شـود, آمـوزنده باشد, فیلمهایـى باشـد ولـو از خـود ایران درست کنند, آموزنده باشد, یا فیلمهایى که از خارج مىآید, درست تفتیـش بشود که چنیـن نباشد, آنها ممکـن است با شیطنت فیلمهایى را به ایران بفـرستنـد که بخـواهنـد جـامعه مـا را فـاسـد کنند.))(29)
در ایـن بیانها, امام امت ضمـن آنکه بر ((مهذب)) و ((مربـى)) و ((سالـم)) و ((آمـوزنده)) بـودن فیلمها تإکید دارد, هوشیارانه به تإثیر فیلمهاى غربـى و شیطنتهاى هنرى آنان اشاره مى کند. در جایـى دیگر به فیلمهاى ایرانـى اشاره مـى کنـد و ارتباط بهتـر و متفاهـم تـر آنها را بـا فـرهنگ جـامعه خـودمان یادآور مـى شـود:
((مـن غالبا فیلمهایـى که خـود ایرانیها درست مـى کنند, به نظرم بهتـر از دیگـران است. مثلا فیلـم ((گـاو)) آمـوزنـده بــود ... فیلمهایى که از خارج به ایران مـىآید, اکثرا استعمارى است. لذا فیلمهاى خـارجـى استعمـارى را حذف کنیـد, مگـر صـد در صـد صحیح باشد.))(30)
و ایـن است معنـاى هـادى امت و دیـدبـان هشیار و مـراتب بیـدار مرزهاى فکـرى و فـرهنگـى! امام امت تإکیـد دارد که گاهـى پیام اصلى سازندگان فیلمها, از چشـم و گوش نظارت کنندگان و بینندگان ممکـن است پنهان بمـانـد. از ایـن رو مسـوولان فـرهنگـى و مـراکز تصمیـم گیرنده در مورد وارد کردن, خریدن و پخش فیلمها و سریالها باید مراقبت هـوشمندانه ترى داشته باشند و کارشناسانه به مسإله بنگرند, نه به عنوان یک ناظر معمولى و ساده. بنگرید تـوجه دادن امام امت را:
((کارشناسـى مـى خـواهـد ایـن فیلمها. ایـن فیلمها ممکـن است یک نتایجـى بـدهـد که نتایج را اشخاص عادى نتـوانند درست بفهمنـد. کـارشناسها در آن فکـر کننـد, تإمل کننـد, تـا اینکه یک فیلـم صحیحـى باشد که مناسب جمهورى اسلامـى و با مصالح اسلام, با مصالح کشور خودتان باشد.))(31)
((تـوجه کنید که فیلمها یک فیلمهاى انحرافـى نباشـد ... ))(32)
((فیلمهاى منحرف کننده از اخلاق متعالى انسان, ممنـوع است.))(33)
امام, با شناخت دقیق از بعد سمعى بصـرى ایـن رسانه ها و تإثیـر فراوانشان, مى فرماید:
((این دستگاه, حساستریـن دستگاهى است که در مملکتمان بوده است, یعنى از حیث اینکه در رادیو تلویزیون هم چشـم مى بیند, هـم گـوش مـى شنـود, آن هم در حد وسیع همه جایى, و رادیـو در خارج هـم که پخش مى شود.))(34)
((دستگـاه رادیـو تلـویزیـون ... دستگـاهـى است که حسـاستـریـن دستگاههاى تبلیغاتـى هر کشـورى است که هم از طریق بصر و هـم از طریق سمع, از آن مردم استفاده مـى کنند و آن طـورى که به رادیـو تلویزیون ـ به تلـویزیـون ـ تـوجه مى کنند مردم, به هیچ دستگاهى آن طـور تـوجه نمى کنند. از دستگاه کـوچکى که براى بچه ها گذارده مى شود, تا آن برنامه هایى که براى دیگران. اگر ایـن دستگاه اصلاح بشـود و برنامه هاى آن برنامه هاى اصلاحـى باشـد, امیـد است که یک مملکت اصلاح بشود.))(35)
حضـرت امام, علاوه بـر فـراگیـرى این رسانه نسبت به مخاطبیـن, و شمـول نسبت به خارج از کشـور در برنامه هاى برون مرزى, به تإثیر شگرف آن, روى مخاطبان کودک و نوجـوان اشاره مى کند. با عنایت به حسـاسیت گیـرنـدگـى کـودکان نسبت به فیلـم و کـارتـون و ... در تلـویزیـون, پخـش فیلمها بـراى ایـن قشـر از بیننـدگــان اهمیت فـوق العاده اى دارد. امام بر این مسإله چنیـن تإکید مى فرماید:

((بچه هاى کـوچـولـو که مـى نشینند و ایـن عروسکهایـى که آنجا چه مى شـود مثلا تماشا مى کنند و فیلمها را تماشا مى کنند, اگر انحراف در اینها باشـد, آنها را از همان بچگـى منحرف مـى کنـد. ایـن از مدرسه ها بالاتر است. ایـن مـدرسه عمـومـى سرتاسرى کشـور است ... نقشـى که در اینجا مى بندد, در صـورتـى که در اینجا و سیمایى که در اینجا نشان داده مـى شود, در همه کشـور و در داخلـى هر جا که این پوشش را دارد, مى رود.))(36)

((بچه هـا علاقه دارنـد به نگـاه کـردن به ایـن عکسها, به ایـــن فیلمها, آنها پایـش نگاه مـى کنند, اگر فیلم یک فیلـم آمـوزنـده باشد, ایـن بچه ها تربیت مى شـوند به تربیت صحیح. و اگر یک فیلمى باشد که برخلاف باشد و انحراف کننده باشـد, بچه ها تربیت مـى شـوند به تـربیت انحـرافـى. بزرگها هـم همیـن طـور.))(37)

هنر طاغوتى
بى شک, هنـرمند در هـر قالبـى که کار کند, روحیات و انـدیشه ها و بـاورهاى خـود را در اثـر هنـرى خـویـش مـى ریزد و همانها را به مخاطبین القإ مى کند. از ایـن رو, عرصه هنر و فیلـم و مطبـوعات, از حساستریـن میدانهایى است که نمى توان خوش خیالانه در اختیار هر کـس که ((ظاهـرالصلاح)) بـود نهاد و به کسـانـى که بـا زرنگـى و منـافقـانه خـود را در خط اسلام و انقلاب جـا مـى زننـد, سپـــرد.
امام راحل با توجه به ایـن گونه رسوبات فکرى هنرمندان طاغوتى و ضـد انقلاب و جـریان آنها در آثار هنرىشان, جامعه ما را به ایـن رخنه گاه خطیر تـوجه مى دهد و از مسوولان هنرى کشور مى خواهد تا در گزینـش نیرو و سپـردن مسـوولیت و بکارگیرى عناصر هنرى, به ایـن بعد هـم تـوجه داشته بـاشنـد. در مـورد ایـن گـونه فیلمســازان مـى فرماید: ((باید کسانى که فیلـم سازند, باید معلـوم بشـود که اینها چه کاره اند, چه جور بـوده اند, وضع روحى شان, وضع زندگى شان, وضع معاشرتهایشان, قبلا چه جـور بـوده است؟ آیا تحـول حاصل شـده برایـش؟ تحول روحى, یا اینکه باز همان ته مانده هاى سفره شاه هست در قلبهایشـان؟ ... گـاهـى وقتها خـوب, فیلـم را بسیارى متـوجه نمى شوند چى است, لکـن محتوایش روى هم رفته انسان یک وقت مى بیند که یا طـرف چپ است, یا طـرف راست است, یا رو به فساد است, ایـن وضع بـایـد دقت شـود.))(38) مگـر نه اینکه در عصـر طاغوت, ایـن عناصـر هنرى و سینماها و فیلمها, در استخـدام فـرهنگ شاهنشاهـى بـود؟ و مگر اغلب هنرمندان آن عصر, در تحکیم مبانـى همان رژیـم هنرآفرینى نمى کردند؟ چه نـویسندگان, چه شاعران, چه آهنگ سازان و ...
برچسب ((طاغوتـى)) داشتند. ((تحـول روحى)) و عوض کردن مسیر, در تعداد کمـى ایجاد شـد. هنـرمندان متعهد مسلمانـى بـودنـد که با ورودشان به عرصه هنر, ایـن خلا را پر کردند. و هرگز مباد که باز هم ایـن عرصه ها, میدان تاخت و تاز هنرمندان طاغوتى و چپ و راست و مبتذل نـویسـان گـردد. امـام امت بـاز هـم به بعد آمـوزشــى و متعهدانه این هنرها اشاره دارد:
((سینما یک جـایـى است که بـراى آمـوزش است, بـراى پـرورش است, رادیـو تلـویزیـون همه اینها تـا وقتـى که رسیـد اینجـا به دست اینهایى که مإمور بـودند از طرف غیر, که وطـن را به ایـن حالت درآورند, و مإمـوریت براى وطنشان داشتنـد,(39) اینها را منقلب کردند به یک چیزى که بر خلاف بود. حالا از ایـن به بعد, باید همه اینها یک دستگاه پرورش باشد, یک دستگاه آمـوزش باشد, رادیو هـم همین طور, تلـویزیون هم همین طور, تإتر هـم همیـن طـور.))(40)
امام, بـا بیان طنزآمیز فـوق که ایهام به مإمـوریت شـاه بـراى خـدمت به فرهنگ اجنبـى و سلطه بیگانگان و ترویج فرهنگ فاسد غرب دارد, به جلـوه اى از ایـن هنر طاغوتـى اشاره کـرده است. در جاى دیگر, ضمـن رد تهمت اینکه روحانیـون با مظاهر تمدن مخالفند, در باره سینما مى گوید:
((سینما یکـى از مظاهر تمدن است که باید در خدمت ایـن مردم, در خـدمت تربیت ایـن مردم باشـد و شما مـى دانید که جـوانهاى ما را اینها به تباهـى کشیده اند.))(41) 2سینما و هنر مطلـوب2 گرچه از خلال بخشهاى گذشته و آنچه از دیـدگاههاى امام نقل شـد, نظر حضرت او در باره اینکه سینما, فیلـم و هنر چگـونه باید باشـد, روشـن گشت. اما چنـد سخـن دیگـر از امام امت مـىآوریـم, تا به ((صبغه آمـوزشـى)) و ((بعد تـربیتـى)) هنر و رسانه هاى هنـرى و سـریال, بیشتر تإکید کرده باشیم.
امام مـى فرمایـد: ((رادیو تلـویزیـون, یک دستگاه آمـوزشـى است. سینما یک دستگاه آموزشى است. باید دستگاهها را به طـور مسالمت, به طـور صحیح, به طـور سلیـم اداره کرد.))(42)
((سینمایـى که باید معلـم این جوانها باشد, مربـى ایـن جـوانها بـاشـد, اصلاح کنـد اینها را, جـورى درستـش کـردنـد که به فسـاد مـى کشـانـد آنها را ... مطبـوعات, سینمـا, تلـویزیـون, رادیـو, مجله ها, همه اینها براى خـدمت به یک کشـور است. اینها بایـد در خدمت باشند, نه اینکه ...))(43)
((فیلمـى که شما نشان بـدهید, اگر فیلـم سازنده باشـد, ایـن در سرتاسر کشور سازندگى دارد و اگر یک فیلـم خداى نخواسته انحرافى باشد, در سرتاسر کشور نقش دارد. شما ایـن را مثل سایر رسانه هاى گروهى حساب نکنید.))(44)

امام, در جلوه هاى دیگر
آن گـونه که در آغاز نـوشتـار اشـاره شـد, خـود امــام امت, در زمینه هاى خاصى از ذوق هنرى بالا برخـوردار بـود. خط زیبا و پخته امام, بیان ساده و روان و مـردمـى از یک سـو و زبـان پـرشـور و خطابه هاى حماسهآفـریـن و بـرانگیزنـده وى از سـوى دیگـر, آثـار جاویدان و عمیق و زیباى علمى و ادبى, پیامها و نامه هاى ادبـى و عرفانى وى, سروده هاى نغز و غزلیات پربار و حافظانه امام بـویژه در سـالهاى آخـر عمـر شـریف, هـر کـدام جـــاى تجزیه و تحلیل و نمـونهآورى بـراى ((هنـر امـام)) است.
پیامهایى که امام راحل در مقاطع مختلف انقلاب و حوادث مربـوط به جنگ و شهدا و .. . صادر مى کرد, هر یک نمـونه بارز ((نثر ادبى)) و فصیح بود. ((بلاغات کلامش, جادوى سخنـش و افسون قلمـش, اوجها و عمقها داشت و نثـرش زنـده و جـانـدار, امـروزى و جـوان, گـرم و خـون ساز, روشـن و روشنگر بـود. همچون تیغ مى برید, همچـون باران سیراب مى کرد, همچون خـورشید گرما مـى بخشیـد, همچـون دریا ژرف و مـواج بـود, همچـون آینه تصـویـرگـر حقیقت بـود, به حکمت لقمان مـى مانست, در عمق و اصالت و دلنشینى. به ذوالفقار علـى(ع) شبیه بـود, در قاطعیت و دشمـن شکنى. به مـواعظ پیامبر شباهت داشت, در الفت بخشى و تقـواآمـوزى و دلنوازى.))(45) بعد ادبى آثار مکتـوب حضـرت امـام, از زاویه هاى گـونـاگـون شـایان تـوجه است, از نظر زیباییهاى لفظى, از جهت مضمونآفرینى, از حیث جـوان بـودن نثر و به تعبیر مقام معظم رهبرى:
((پیامهاى امـام خمینـى که از سـالیـان دراز تـا امـروز, دلهاى مبارزان را گرم و آتـش مبارزه را روشـن و مشتعل نگه مى داشت, سه ویژگى اساسى دارد:
1ـ برانگیزندگى خلق
2ـ هدایت و ترسیم خط انقلاب
3ـ ثبت دقیق تـاریخ قیـام و مبـارزه مردم.

مشخصه بارز پیامهاى امام, تإثیـر قاطع آن در بـرانگختـن مـردم بود و هست.
نه تنها در گذشته, که امروز نیز کلام ساده و بى پیرایه ایـن مرشد و رهبر, جان شیفتگان حق و عدالت را مشتعل مى کند و در آن شـور و هیجان مىآفریند.))(46) پیامهاى مکتـوب امام, لبریز از ((صناعات ادبى)) است و نمـونه هاى فراوانى از جناس, سجع, تضاد, ایهام, لف و نشـر, تشبیه و کنایه و استعاره, تلمیح, مـراعات النظیر و .. . است که بـر غنـاى ایـن نـوشته هـا و جذابیت هنـــرى آنها افزوده است.(47) سبک خـاصـى که امـام راحل در نگـارش متنهاى حمـاسـى و عرفانى و ادبى ابداع کرد, فصلى جدید براى بررسیهاى ادبى گشـوده است و بر ادبیات و شعر معاصر هـم تإثیر خاص خود را نهاده است.
شعر امام امت نیز تحلیل جـداگـانه اى مـى طلبـد, چه آن سـروده هاى دوران جـوانى و مجموعه هاى شعرى که از امام مفقود شده و چه آنچه که اغلب مـربوط به سالهاى اخیر بـود و در ((دیـوان امام)) گـرد آمـده است. قـالبهاى مختلفـى که امـام در آنها شعر سـرود و نیز متنـوع است و جلـوه اى از ((هنر کلامى)) امام را نشان مى دهد.(48) پایان بخـش ایـن مقاله را ابیاتـى از غزل ((دریا و سـراب)) حضرت امام قرار مى دهیـم, تا حسـن ختامـى براى ایـن بـررسـى شتابان و گذران باشد:
مـا را رهـا کنیـد در ایـن رنج بـى حساب
بـا قلب پـاره پـاره و بـا سینه اى کباب
عمرىگذشت در غم هجران روى دوست
مرغم درون آتش و ماهى برون آب
حـاصل نشـد نصیبـم ازایـن رنج و زنـدگى
پیرى رسید غرق بطالت پس از شباب
از درس و بحث مدرسه ام حاصلى نشد
کـى مـى تـوان رسیـد به دریـا از ایـن سـراب
هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم
چیزى نبـود, غیـر حجـابـى پـس از حجاب ...(49)

به امیـد آنکه ((هنـر خـوب زیستـن)) را در مکتب امام عزیزمـان بیامـوزیم و همچـون او به ((زیبایى معنـوى)) دل ببندیـم و جمال ((هنـر بـرتـر)) را آینه دیـدار حق بسـازیـم.

پى نوشت :
1ـ غرر الحکم.
2ـ بحارالانوار, ج78, ص377.
3ـ در ایـن زمینه, ر.ک: ((هنر در قلمرو مکتب)) از نویسنده, فصل اول.
4ـ صحیفه نور, ج18, ص230.
5ـ همان, ج21, ص30.
6ـ همان, ج18, ص123.
7ـ همان, ص162.
8ـ همان, ج17, ص36.
9ـ همان, ص192.
10ـ همان, ص33.
11ـ همان, ج1, ص149 (سال 48).
12ـ وصیتنـامه, بنـد ((م)) (صحیفه نور, ج21, ص194).
13ـ صحیفه نور, ج2, ص259.
14ـ همان, ج3, ص214.
15ـ همان, ج4, ص262.
16ـ همان, ص284 و ج5, ص6.
17ـ همان, ج12, ص104.
18ـ همان, ج4, ص85.
19ـ همان, ج3, ص82.
20ـ همان, ص52.
21ـ همان, ج18, ص161.
22ـ همان, ج8, ص197.
23ـ همان, ص198.
24ـ همان, ص181.
25ـ همان, ج9, ص155.
26ـ همان, ج20, ص168.
27ـ همان, ج19, ص109.
28ـ همان, ج3, ص69.
29ـ همان, ج12, ص104.
30ـ همان, ص85.
31ـ همان, ج16, ص84.
32ـ همان, ج10, ص12.
33ـ همان, ج3, ص92.
34ـ همان, ج9, ص263.
35ـ همان, ج10, ص11.
36ـ همان, ج16, ص83.
37ـ همان, ج9, ص265.
38ـ همان, ج16, ص235.
39ـ اشاره اى ظریف به کتاب شاه با نام ((مإموریت براى وطنـم)).
40ـ صحیفه نور, ج5, ص250.
41ـ همان, ص6.
42ـ همان, ص210.
43ـ همان, ج8, ص23.
44ـ همان, ج16, ص82.
45ـ مجمـوعه مقـالات سمینار بـررسـى ادبیات انقلاب اسلامـى, ص511.
46ـ مقـدمه معظم له بـر صحیفه نـور, ج1, ص9.
47ـ در ایـن زمینه, مقاله تحلیلى نـویسنده پیرامـون ((نثر ادبى امام خمینـى)) مراجعه کنیـد, در ((مجمـوعه مقالات سمینار بررسـى ادبیـات انقلاب اسلامـى)), ص511 تا 556.
48ـ در ایـن زمینه نیز, از جمله ر.ک: ((دیـوان امام)), مقـدمه.
49ـ دیوان امام, ص48.