نویسنده

 

امام و خانواده
روایتها و درایتها
ناهید طیبى

آینه تـاریخ, از آغاز آفـرینـش تـا فـرجـام آن همـواره قـــامت بزرگ مـردانـى را در سینه خود نگاه داشته است که خـود, تاریخ ساز بـودند. مردانى که خورشید بر نور وجودشان سر مى ساید و آسمان به پـاسـداشت عظمت آنـان خـاکبـوس پـایشـان مـى شود.
مردانى که نرماى صداى ملکـوتى آنها گـوش زمان را نوازش مى دهد و شعاع سیماى نورانى آنان روشنگر کـوره راههاى ابهام و تردید است. مردانى که زندگیشان دفترى است گشـوده براى پیمایـش راه سعادت و پویـش کمال; مردانى به وسعت همه تاریخ و به گستره همه حقیقتهاى هستى.
آرى, انسـانهایـى که بـر بلنـداى بینـش و بصیـرت انـد و به بیان نورانى قرآن کریم:
((و على الاعراف رجال یعرفـون کلا بسیماهـم;(1) و بر اعراف مردانى هستنـد که هـر یک را از سیمـایشـان مـى شناسنـد.)) اینـان محک و میزانى هستند براى شناخت انسانها, و در سیماى نـورانـى و رفتار و گفتار الهى آنان همـواره کامیابـى و سعادت هـویـداست. پاى در راه شنـاخت آنها گذاشتـن, به واقع, دست آدمیـان را به شبکه هـاى ضریح هـدایت رسانـده و سعادت و سلامت دنیا و آخـرت را به ارمغان مىآورد.
آرى, آشنایـى با مـردان بزرگ تاریخ, اکسیرى است که وجـود خاکـى انسانها را به طلاى ناب مبـدل مـى سـازد. امـا در ایـن میان تنها معرفت به انسانهاى بـرجسته و فـرهیخته راهگشاى ما نیست; که عمل و تبعیت از رفتارها و کـردارهاى آنان نیز ضـرورى است. بـى شک از جمله انسـانهاى بـرجسته تـاریخ, امام خمینـى(ره) است, که رهبـر معظم انقلاب, ایـن انسان وارسته و اندیشمند, در باره او مى گوید: ((فقط با اخلاص در گفتار و عمل مى تـوان راه امام را پیمود)).(2) به عبارت دیگـر اگـر گفتار و انـدیشه آدمـى با عمل او همـراه و عجین گردد, چونان کبـوترى که با دو بال سالـم در دورتریـن نقطه آسمان به پرواز درمىآید, در بیکران معنویت و ملکـوت سیر خـواهد کرد. گذر از معبرهاى صعب العبور زندگى و پاى گذاشتـن در وادى حق و حقیقت نیاز به راهنما دارد.

طى ایـن مرحله بى همرهى خضر مکـن
ظلماتست بترس از خطر گمراهى(3)
((خضـر)) زمـان و راهنمـاى بـرجسته و خجسته دوران, حضـرت امـام خمینى, زیباتریـن جلوه رفتارى و برخوردى را بر ما نمایانده است که با اندک تإمل در زندگـى ایـن بزرگـوار مـى تـوان به قله قدس انسانـى صعود کـرد. آنچه پیـش روى داریـد, پژوهشـى است در سیره عملـى و رفتارى حضرت امام در خانـواده که در سایه سار آشنایى با آن به یقین صحیفه اى نورانى و آییـن نامه اى الهى فرا روى ما قرار مى گیرد که با بهره گیرى از آنها مى تـوانیـم زمینه سلامت خانوادگى و سعادت و جاودانگـى را بـراى خـویـش فـراهـم سازیـم. اینک شما طـالبـان حقیقت را, به سـراى پـرمهر امـام دعوت مـى نمـاییـــم.

ازدواج, ملاکها و ارزشها
از آن رو که اولیـن گام براى تشکیل خانواده اى سالم و سعادتمند, ازدواج است و در تحلیل مسـایل مـربـوط به خـانـــواده, ملاکها و معیارهاى صحیح در ازدواج همواره مورد نظر بـوده و هست; به سیره عملى امام در ازدواج مى پردازیم.
حضرت امام در مـورد انتخاب همسر آینـده خـویـش چنیـن مـى گـوید: ((مـن نمى خواهم از خمیـن همسر بگیرم, چـون مى خواهـم کفـو خـودم باشد. اگر خودم درس مى خوانم, مى خواهم همسرى بگیرم که هم فکر مـن باشـد. در نتیجه باید از قـم زن بگیرم و از خانـواده روحانـى و هـم شإن خـودم)).(4) بـا انـدک تإمل و دقت در سخـن حضـرت امام درمـى یابیـم ((کفـویت)) و ((هـم شإنـى)), در ازدواج شـرط مهم و اساسـى است و چـون دامنه تعریف ایـن واژه بسیار وسیع و گستـرده است, افـراد با دیـدگاههاى خاص خـود آن را تفسیـر مـى کننـد. در بسیارى از مجتمعهاى آموزشى که جـوانان ما مشغول به تحصیل هستند و مـوقعیتهاى مناسبـى براى ازدواج آنان فراهـم مى گردد, با کمال تإسف مى بینیـم به علت فهم نادرست از واژه ((کفـو)) مبناى اصلى در پذیرش خواستگاران بسیار متفاوت است و گاه با ایـن برداشتهاى اشتباه, زنـدگـى را بـر پایه هاى سست و ناپایـدار بنا مـى کننـد. به نظر مى رسد در جامعه کنونى ما براى واژه ((کفـو)), معانى زیر در نظر گرفته شده است:

الف ـ همشهرى بودن عروس و داماد
ب ـ همـدرس بـودن یـا وجـود مـدرک تحصیلـى بـراى هــــــــر دو ج ـ هـم شإن بـودن در مادیات و شغل پدران به عبارت دیگر زندگـى دختر و پسر در یک سطح مادى باشد
د ـ هـم شإن بودن از نظر زیباییهاى ظاهرى دو طرف و نزدیک بـودن سن دختر و پسر;
البته مـوارد دیگـرى نیز وجـود دارد که به علت رعایت اختصار از شرح آنها مى گذریم. اگر به منبع و سرچشمه اصلى ایـن تعاریف رجوع کنیـم, جز نیک انگـاریهاى عرفـى چیز دیگـرى نخـواهیـم دیـــــد.
آنان آنگاه که در مقام استـدلال برمىآیند, مـى گـوینـد: فلانـى با همسرش خیلـى تفاوت سنـى داشت و چنان شد, و یا اختلاف سطح زندگـى مادى باعث جدایى در زندگـى فلان فرد شد و ...! براستـى آیا بهتر نیست بگذاریم واژه هایى با ایـن عظمت را اهل علم و خبره هاى زمان تفسیر کنند, تا در دام قصه ها و داستانهاى مصنـوعى گرفتار نشـده و به واقعیات جـامعه رو آوریـم؟! امام بـا تـوجه به ایـن سخـن, ((کفـو)) را ایـن گـونه معنـا مـى کننـد:
کفـو و هـم شإن هر کسى آن است که از نظر معنوى و اعتقادى با او در یک سطح بـاشـد, یـا حـداقل تفـاوت کمتـرى داشته بـاشـــــد. انسانـى که شیفته علم است, کفـو او کسـى است که به علـم احترام گذارد و طلب علـم را دوست داشته باشد و از یک خانـواده علمـى و روحانـى باشـد. در واقع همشهرى بودن, هـم شکل بـودن و در یک سطح مادى قرار داشتـن, به هیچ وجه منظور امام نبوده است. اگرچه کـم بودن اختلاف سنـى در ازدواج همـواره مطرح بـوده است, ولـى حضـرت امام که خـود در هنگام ازدواج 28 ساله بـوده و همسر بزرگوارشان در آن زمان 15 سال بیشتر نداشته اند, در عمل, ایـن شرط را خیلـى اساسى ندانسته اند, زیرا در کنار ایـن اختلاف سنى, نزدیکى روحى و معنـوى وجـود داشته است که تفـاوت سنـى, تحت الشعاع آن قــــرار مى گیرد.
به نظر مى رسد امام پیام بزرگى براى نسل جوان ما دارد و آن ایـن است که:
اگر انسان روح بلنـدى داشته باشـد و افق فکـرى او وسیع بـوده و بینـش و بصیرت حقیقى در وجود او باشد, به یقیـن موانع باارزش و شکافهاى سطحـى را کنار زده و به سعادت واقعى دست خـواهـد یافت.
نکته دیگر که در ازدواج مورد نظر امام بـوده است, خانواده همسر آینده ایشان است. امام مى فرماید: ((مى خواهـم از خانواده روحانى و هـم شإن خـودم باشنـد)). به واقع ایـن یک ارزش است, زیرا هـر فردى پـس از ازدواج با خانواده همسر خویـش معاشرت خواهد داشت و در ایـن ارتباطها آنچه مـى تـوانـد زمینه مناسب و شایسته اى براى حفظ حدود و حرمتها و حتى استفاده از فرصتها فراهـم آورد, نزدیک بـودن افق فکـرى و معنـوى و اعتقـادى است.
حـاصل کلام اینکه, در ازدواج آنچه بیـش از هـر چیز مـد نظر امام بـوده, روح انسـانها و معنـویـات و اعتقـادات آنها است. اصـالت خـانـوادگـى نیز در نظر ایشـان بسیـار ارزشمند است.

یکـى از فـرزنـدان امـام در همیـن زمینه مـى گـویـد:
((خانـم, (همسر امام) تا کلاس نهم یعنى سیکل, درس خوانده بـودند که به عقـد ازدواج حضرت امام در آمـدنـد, ولـى در عیـن حال نزد امام درس عربـى مـى خـواندند و تا وقتـى که پنجمیـن فرزند را به دنیا آوردند, مشغول درس خواندن نزد امام بودند)). (5) ایـن کار سترگ بر پایه هاى مستحکـم همان معیارهاى امام بنا شده است. حضرت امام در زمینه کسب علـم براى بانوان قدمهاى بسیار مهمى برداشته است و به واقع حقـوق فرامـوش شـده زن را که 1400 سال پیـش تـوسط رسـول رحمت, حضـرت محمـد(ص), احیا شـده بـود, در قرن بیستـم با روشنگرى و روشـن بینـى بار دیگر به زن بازگرداند. امام در مـورد انتخاب همسـر براى فرزنـدان خـود همـواره بـر خانـواده تإکیـد فراوان داشته و مى گفتند:
((خانواده ها باید هـم مسلک باشند, سنخیت داشته باشند و مـومـن و متعهد باشند)). (6)
البته به گفته فرزنـدانشان در ازدواج آنان, رضایت دختـر یا پسر شرط بـود و در صورتى که دختر ایشان على رغم تإیید صلاحیت داماد, خـواستگـارى وى را رد مـى کـرد, امـام نیز رد مـى کـردند. اکنون که با چگـونگى انتخاب همسر از منظر امام آگاه شدیـم, چند نکته ضـرورى را که از پیامـدهاى انتخـاب و ازدواج است به گـونه فهرست وار مطرح مـى کنیـم. یکـى از مسایل مهم پـس از خـواستگارى, بـرپایـى مراسـم عقـد و عروسـى و دیگر مسایل مربـوط به آن است.
فـرزنـد امـام در ایـن بـاره مـى گـویـد: ((در مـراســـم ازدواج فرزندانشان, هم عقد مى گرفتند و هـم عروسـى. البته خیلى مختصر و معمـولى. نسبت به نوه هایشان چـون بعد از انقلاب بـود, خیلى ساده برگزار مـى کردنـد)).(7) با تـوجه به اینکه اسلام دینـى همه جانبه بـوده و هرگز به مسایل, نگرشى یکسویه ندارد, دستورها و تعالیـم اسلامـى همـواره به گـونه اى متعادل و مطابق با فطرت و عقل بشـرى وضع شده است و همان گـونه که مکتب ما براى مسایل اخروى و معنوى اهمیت فراوانـى قایل است; امـور دنیـوى را که ضایع کننـده آخـرت نباشـد, نیز مـورد نظر قـرار داده و شادکامـى و سعادت دنیـوى و اخروى را با هم عجین نموده است.
سیره عملى امام در باره جشـن ازدواج فرزندان ایشان, با موازیـن دینـى مطابقت کامل داشته و نکته قابل تـوجه ایـن است که هـم از تحجر و مقدس مآبى, و هـم از تجملات و اسراف, پرهیز نمـوده و ایـن امـر الهى را به بهتـریـن صـورت انجام داده انـد. اقتضاى زمان و تـوجه به مشکلات اقتصادى جامعه از دورانـدیشـى ها و واقع نگـریهاى ایـن بزرگ مرد الهى است که هماره بـراى نسلهاى امروز و فـردا به عنوان الگویى کامل خواهد بـود. در تهیه جهیزیه نیز امام همواره تعادل و شـإنیت را در نظر مـى گـرفتنـد.

خانواده, بنیانى آسمانى
اکنون که گام نخست در تشکیل خانـواده, مـورد بررسـى قرار گرفت, به سیره عملـى امام در باره افـراد خانـواده مـى پـردازیـم و به عنـوان مقدمه, بخشـى از سخنان آسمانى ایـن مرد الهى را در باره اهمیت خانواده از نظر گذرانده و سپـس به برخوردهاى شخصى و جزئى او مـى پـردازیـم, تـا از سفـره هـدایتـش تـوشه اى بـرگیـریـــم.

همسـر شهیـد محلاتـى به نقل از همسـر بزرگـوار خـود مـى گـویــد:
((... امـروز حضـرت امام در درس فـرمـودنـد که طلبه هاى متـإهل نباید شبها مطالعه کننـد, بلکه شبها را به رسیدن به امـور منزل و رسیدگـى به زن و فرزند گذرانـده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند)).(8) تـوجه فراوان امام به حقـوق زن وفرزند در ایـن نکته اخلاقـى کاملا هـویداست. قـداست خانـواده از دیدگاه ایشان در جاى جاى زندگى خانوادگى و نصایح ایشان به دیگران بسیار قابل تحسیـن است. امـام در وصیتنـامه خـود به یـادگـار خـویـش مـى نـویســد: ((... حقـوق بسیار مادرها را نمى توان شمرد و نمـى تـوان بحق ادا کـرد. یک شب مادر نسبت به فـرزنـدش از سـالها عمـر پـدر متعهد, ارزنـده تـر است)).(9) و نیز در جـاى دیگـر مـى فـرمـایـد:

((و به احمـد, پسـرم, وصیت مـى کنـم که با ارحام و اقـربإ خـود خصـوصا خواهران و بـرادر و خـواهرزادگان با مهر و محبت و صلح و صفا و ایثار و مراعات رفتار کند و به همه فرزندانم وصیت مى کنـم که با هـم یکدل و یک جهت باشند)).(10) سخنان و آمـوزه هاى گفتارى حضرت امام در باره خانواده فراوان است و پرداختـن به آنها نیاز به زمان بیشترى دارد و از آن رو که ما به بررسى شیـوه هاى عملى و رفتارى در زندگـى ایشان مـى پردازیـم, از نقل سخنان امام صرف نظر کـرده و سیـره هاى عملـى ایشان در ایـن مـورد را بیان مـى کنیـم.
هسته اصلـى هـر خانـواده اى را مـرد و زن تشکیل مـى دهـد و بـراى دستیابى به گوهرهایى که در صدف وجود حضرت امام بـوده است, باید به مقام همسر و زن در دیدگاه ایشان تـوجه کرده و رفتارهاى ایـن اسـوه الهى را به عنوان الگـویى از انسان کامل در افق پاییـن تر از معصوم به جهانیان ارائه داد.

صحیفه اى از صفـات امـام در خـانواده
احترام به همسر
همسـر امـام که سـالها در سـایه ایـن آفتـاب جهانـى مـى زیسته و صندوقچه اى از خاطرات و حـوادث تلخ و شیریـن زنـدگـى امام را در سینه دارد; در بـاره رفتـار امـام مـى گـویـد:
((حضـرت امـام به مـن خیلـى احتـرام مـى گذاشتنـد و خیلـى اهمیت مى دادند. هیچ حرف بد یا زشتى به مـن نمـى زدند ... امام حتـى در اوج عصبانیت هرگز بـى احترامى و اسائه ادب نمـى کردنـد. همیشه در اتاق جاى بهتر را به مـن تعارف مـى کردند)).(11) به واقع احترام متقابل, اکسیـرى است که زنـدگـى خـانـوادگـى را به طلاى سعادت و کامیابـى مبدل مى سازد. اگر ارتباط همسران و رفتار و گفتار آنان با احترام و تکریـم باشـد, بهترین آمـوزشگاه ادب در خانه, ایـن دنیاى کـوچک, ایجاد خـواهد شـد و در ایـن آمـوزشگاه, فرزندان و انسانهاى فردا آموزش خـواهند دید. احترام امام به همسرشان چنان مشهود بود که همه اهل خانه به گونه اى صحنه هایى از آن را ترسیـم کرده و در مـورد رفتار کـریمانه و احتـرامآمیز امام بسیار سخـن گفته انـد; از جمله دختـر امـام مـى گـویـد:
((بـرخـورد حضرت امام با همسـرشان در عیـن صمیمیت و محبت بسیار محترمانه بـود. در تمام مسایل شخصى و خانوادگى نظر خانـم محترم بـود و[ ایشـان] هیچ گـونه دخـالتـى در امـور داخلــــــى منزل نداشتنـد)).(12) احترام به سلیقه هاى یکـدیگـر یکـى از بهتـریـن شیوه هاى ایجاد تفاهـم در خانواده ها است. امام در زندگى خـود از ایـن اخلاق نیکـو بسیار استفاده مـى کـردنـد. در احادیث و روایات نـورانـى ائمه معصـوم(ع) نیز بحث اکـرام و احتـرام به همسـر به عنوان یک اصل اساسى جهت استحکام روابط خانـوادگى مطرح شده است. امـام صـادق(ع) در ایـن زمینه مـى فـرمـایـد:
((مـن اتخذ امرإه فلیکرمها فانما امرإه احـدکـم لعبه;(13) هر کـس زنى بگیرد, باید او را احترام کند. زن لعبت و دلبر است (آن را ضایع نسازید))).
و نیز پیامبر گرامى اسلام مى فرماید: ((... اخذتموهـن على امانات الله ...;(14) شماها زنان را به عنـوان امانات الهى گرفتیـد)). پیامبر مى فرماید: ((آنقدر جبرئیل سفارش زنان را نمـود, تا آنجا که گمـان کـردم بـراى شـوهـر جـایز نیست به زنـش اف بگـویـد)). احتـرام زن در اسلام به گـونه تـإکیـدى مطـرح شـده است.

((زن از نظر اسلام میهمـان محتـرمـى است که از جنبه احتــــرام, میهمان است و از جهت دخالت در امـور زنـدگـى, شـریک صـاحبخـانه (شـوهر) و از نظر امـور داخلـى, مـدیر و سرپـرست است)).(15) در مـورد مصادیق روایات ذکرشده با تإملـى کـوتاه در زندگانى امام مى بینیـم چگونه ایـن احادیث شریف مورد تـوجه قرار گرفته, تطبیق با عترت, زندگـى ایشان را نـورانـى کرده است. همسر امام, آنگاه که از احترام امام به خـود سخـن مى گـوید, بیان مى کند: ((تا مـن نمـىآمـدم سـر سفـره, خـوردن غذا را شـروع نمـى کـردند.
به بچه ها هم مى گفتند: صبر کنید تا خانـم بیاید)).(16) در همیـن زمینه دختر بزرگ ایشان مى گوید: ((اگر بگویـم که در طول شصت سال زندگـى, زودتر از خانـم, دستشان تـوى سفره نرفت, دروغ نگفته ام. اگر بگویـم کـوچکتریـن تـوقعى از ایشان نداشتند, دروغ نگفته ام. حتى مى توانـم بگویـم در طول شصت سال زندگى هیچ وقت یک لیوان آب هم از خانـم نخواستند)).(17) احترام فراوانى که امام براى همسر خـویـش قایل بودند, جزء روش و منـش زندگـى ایشان شـده بـود, به گـونه اى که حتـى در تبعید, آنجا که همسرشان همراه ایشان نبـود, همـواره نسبت به وضع خانـواده دغدغه خاطر داشتند. ایـن مطلب را از نامه هاى آن بزرگـوار به فرزندانـش مـى تـوان دریافت. امام در نامه اى به فرزنـد بزرگـوارش, مصطفـى, از تـرکیه (بـورسا) چنیـن مى نویسد:
((... لازم به تذکـر نیست که بایـد با مادر و متعلقیـن بـا کمال مهربانـى و عطـوفت رفتار نمایید; مخصـوصا خدمت کنید به مادر که رضاى خداى تعالى در آن است)).(18) میزان علاقه امام به خانـواده و بـویژه همسر بزرگـوار ایشان, در نامه ها و سخنان و پندهایى که به فرزندان خـویـش داشته اند, کاملا مشخص و مشهود است. علاقه امام به همسـرشـان تـا آنجـاست که همسـر ایشـان مـى گـوید:
((احترام مرا نگه مى داشتند و حتـى حاضر نبـودند که مـن در خانه کار کنـم. همیشه مى گفتند: جارو نکـن. و اگر مى خـواستـم لب حـوض روسرى بچه را بشویـم, مىآمـدند و مـى گفتند: بلندشـو, تـو نباید بشـویى. مـن پشت سر ایشان اتاق را جارو مى کردم ... یک روز وقتى ناهار تمام شد, مـن نشستـم لب حـوض تا ظرفها را بشـویـم. ایشان همیـن که دیدند مـن دارم ظرفها را مى شـویـم, به فریده, یکـى از دخترها که در منزل ما بـود, گفتند: فریده! بدو, خانـم دارد ظرف مى شـوید. حتى وقتـى وارد اتاق مى شدم, به مـن نمى گفتند که در را پشت سرم ببندم)).(19) با توجه به تعالیـم و دستورهاى دین مبیـن اسلام در روایات و آیـات, انجـام امـور خـانه و به عبـارت دیگـر خانه دارى, جزء وظایف واجب زن بشمار نمـىآیـد; حتـى شیـردادن به فرزنـد نیز بر زنان واجب نیست. انجام کارهاى مربـوط به خانه از سوى زن جنبه احسان و لطف دارد. اگر متون روایى را بررسى کنیـم, مـى بینیـم خـدمت زن در خـانه مستحب است. چنـانکه در ((وســـایل الشیعه)) بابـى به عنـوان ((باب استحباب خدمه المرإه زوجها فى البیت)), وجود دارد. در ایـن باب مى خوانیم: ((زن صالحه از هزار مـرد غیر صالح بهتـر است و هر زنـى به مـدت هفت روز در خانه به همسرش خدمت کند و خـدا هفت در از درهاى جهنـم را بر او ببندد و هشت در از درهـاى بهشت را بـر او بگشـایـد و او از هــر درى که خـواست, وارد شـود)). (20) پـس گرچه امـور خانه وظیفه زن نیست, ولى به قصد تقرب به خداوند متعال, وى در انجام آنها باید کـوشا بـوده و بـا اخلاص, به امـر خـانه دارى بپـردازد.
در همیـن کتاب شریف آمده است: ((اگر بانـویى با ظرف آبـى همسرش را سیـراب کند, به انـدازه عبادت یک سال که روزها روزه باشـد و شبها در حـال عبـادت, به او خیـر عطـا مـى شـود)).
اکنون که دانستیـم اسلام در مـورد ((زن)) و وظایف او چه دیدگاهى دارد, به سیره عملى حضرت امام برمى گردیـم و مصداق بارز برخـورد دینى و اسلامى را بررسى مى کنیـم. حضرت امام هرگز از همسر خـویـش تـوقعى نـداشتنـد و انجـام امـور منزل را جزء وظایف ایشـــــان نمى دانستند و حتى با انجام برخى از امـور خانه تـوسط همسر خـود ممانعت کرده و به فرزندان خـویـش متذکر مـى شـدند کارهارا انجام دهند.
یکـى از فرزنـدان امام مـى گـوید: ((اگر روزى خانـم غذا را تهیه مى کردند, هر چقدر هـم که بد مى شد, کسـى حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف مـى کـردنـد. خانـم اگـر کـارى در خـانه انجـام مـى دادند, حتـى اگـر استکانـى را جابه جا مـى کـردنـد و ما نشسته بـودیـم, امام با ناراحتى به ما مى گفتند: شما نشسته اید و خانـم کار مى کنند!)).(21)
یکى از نتایج مهم و ارزشمند احترام به دیگران, آمـوزش و تعلیـم اخلاق نیکـو به دیگـران و بـویژه کـودکان است. آنگاه که مـرد در خـانه به عنـوان همسـرى وظیفه شناس همـواره همسـر خـود را مـورد احتـرام قرار داده و در مقابل فـرزنـدان از زحمات وى سپاسگزارى کنـد و نیز زن, مقام همسر را در نظر داشته و با او محتـرمانه و مهربانانه برخـورد کند, فرزندان آنها نیز, ایـن سجیه اخلاقـى را در زندگى خویش خواهند داشت.
در سخنان فرزنـدان امام اثر شگرف احترام و تکریـم بسیار واضح و بارز است. فرزنـد امام مـى گـوید: ((اگر ما دو ـ سه نفرى با هـم نزد امـام مـى رفتیـم و صحبت مـى کـردیـم امـام مـى فـرمـودنـــد:

چرا اینجا نشسته اید و مادرتان در آن حیاط تنهاست؟ بروید پهلـوى مادرتان صحبت کنیـد)).(22) ابـراز علاقه و محبت به همسر که نماد بارز آن در احترام به او ظهور مـى کند, فرزندان را نسبت به عظمت مادر آگاه کرده و آنان نیز برخوردى کریمانه و محترمانه خـواهند داشت. فرزند امام در جاى دیگر مى گـوید: (((امام) همیشه خیلى به خانـم احتـرام مـى گذاشتنـد و خیلـى به ایشان اظهار محبت و علاقه مـى کـردند و مقیـد بـودنـد ایـن اظهار محبت و علاقه را جلـوى ما فرزندان علنى کنند)).(23) یکـى دیگر از فرزندان امام مـى گـوید:

((یک روز مـن ایستـاده بـودم و دختـرهایـم نشسته بـودنـد ایشان [امام] با ناراحتى گفتند:
بلنـد شـویـد, بـرویـد, مادر شما جلـوى شما ایستـاده, چـرا شما نشسته ایـد؟ بلنـد شـویـد از جایتان!)).(24) احتـرام به مادر در مبانى دینـى ما بسیار مهم شمرده شده و بر آن تإکید فراوان شده است; به گـونه اى که در قرآن کریـم آمـده است: ((و وصینا الانسان بـوالـدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کـرها و حمله و فصاله ثلاثـون شهرا . .. .(25) و انسـان را[ نسبت] به پـدر و مادرش به احسان سفارش کـردیـم. مادرش با تحمل رنج او را باردار شـد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و دوران بـاردارى و شیـرخـوارى او سى ماه است)).
در آیه شـریفه, احسـان به پـدر و مادر سفـارش شـده است و بـراى یـادآورى زحمتهاى آنـان به سختیهاى ((مـادر)) اشـاره شـده است.
خـداونـد متعال از طـریق تحـریک عواطف و بیان رنجهایـى که مادر مى کشد, زمینه مناسبى را براى احترام به مادر فراهـم مى سازد. در آیات دیگر نیز به مناسبتهاى گوناگـون احتـرام به والـدیـن مطرح شـده است که به علت اختصـار تنها به ذکـر نام سـوره ها و شمـاره آیات بسنده مى کنیـم. در سوره بقره, آیه 83 و سوره نسإ, آیه 36 و نیز در سـوره انعام, آیه 151 و همچنیـن در اســــرإ, آیه 23 احسـان و تکـریـم به والـدیـن بیـان شـده است.
اکنون که به مقام و عظمت مادر و وجـوب احسان و احترام به او در تعالیم دینى و قرآنى آگاهى یافتیم, نگاهى گذرا به شیـوه تکریـم مادر از سـوى امام خـواهیـم داشت. دختر بزرگ حضرت امام در ایـن باره مى گوید: هیچ گاه کارى از من نمى خـواستند. مـن ناراحت مى شدم و مى گفتم: آقا! از من کارى بخواهید. مى گفتند که سـن مـن بالاست. بزرگ هستـم و مادر چندین فرزنـد. به همیـن دلیل به مـن احتـرام مـى گذاشتند)).(26) آرى فرزند امام آنگاه که خلعت مقدس مادرى را به تـن مى کند, ارزشـى ویژه در نزد امام مـى یابـد. او دیگر تنها دختـر امام نیست, بلکه ((مادر)) فـرزنـدانـى است و از ایـن جهت احترامـى خاص خـواهد داشت. تـوجه امام به مقام مادر به حدى است که علـى رغم مسـوولیتهاى بسیار سنگیـن سیاسـى ـ علمى که داشتند, روز زن و مادر را فرامـوش نکرده و حتى به گـونه اى تعلیمى اهمیت آن را براى کـودکان ـ با عمل خـویـش ـ بیان مـى کردنـد. یکـى از نـوه هاى امام خاطـره زیبا و به یادمانـدنـى از سیره امام را در این باره نقل مى کند:
((روز (مادر) بـود و پدربزرگ به ما پـولـى دادند که با آن براى مادرانمان چیزى بخریم و به آنها تقدیم کنیـم)).(27) ایـن خاطره شیرین براى کودکى خردسال به زیباتریـن صـورت, ارزش و مقام مادر را زنده نگه مى دارد. امام در دوره هاى گوناگـون زندگى همواره به نکات تربیتـى ـ به وسیله آمـوزش عملـى ـ اهمیت زیادى مـى دادند. اگرچه نصیحت و اندرز که تربیت مستقیـم است, در برخى از دوره هاى زنـدگـى ایشان بـوده و از طریق نزدیکان و دوستان ذکر شـده است, ولى نحـوه تربیت با تـوجه به حال و مقام مخاطب بـوده است. براى مثال خانـم طباطبایى عروس ایشان مى گـوید: ((اگر مـن به یکـى از بچه هایم مى گفتـم که کارى بـرایـم انجام دهـد و او نمـى داد, آقا خیلـى ناراحت مـى شـدند. اگر کسى در اتاق بـود, آرام و اگر کسـى نبـود, بلند به بچه ها مى گفتند: چرا به حرف مادرت گـوش نمـى دهى؟ تـو باید به مادرت احترام بگذارى)).(28) در ایـن آموزه گفتارى, چند نکته مهم تربیتى نهفته است:
1ـ توجه به تربیت کودکان در هر مقام و جایگاه که باشیـم و تذکر براى حفظ حریمها و اداى واجبات
2ـ استفاده از پند و انـدرز مستقیـم, در جایـى که ارزشها مـورد تـوجه قـرار نمـى گیـرد و حـرمتها حفظ نمـى شود
3ـ تـوجه به شخصیت کـودک هنگام پند و اندرز دادن, به گونه اى که اگر در میان جمع صـورت مى گیرد, آرام و حتى مخفیانه مطرح شـود و اگر غریبه اى در جمع نیست, براى تعلیـم عمـومى در مقابل کـودکان دیگر گفته شود.
حال که سخـن از مادر و مقام ارزشمنـد و والاى او است, فـرازى از وصیتنامه حضـرت امام را که در باره مادر است و خطاب به فـرزنـد بزرگـوارشان سیداحمد خمینى نـوشته اند, بیان مـى کنیـم تا ((حسـن ختام این قسمت)) باشد:
((پسرم! آخر وصیت مـن آن است که در خدمت به ارحام خصـوصا مادرت که به مـا حقها دارد, کـوشـش کـن و رضـاى آنــــــان را به دست آور)).(29)

حـس اعتمـاد, اکسیـرى بـراى بهتـر زیستـن
یکـى از مـوارد ضـرورى جهت ایجـاد استحکام خانـوادگـى و سلامت و سعادت خانواده, وجود حس اعتماد بویژه بین همسران است. اگر ایـن اعتماد در خانـواده باشد, بسیارى از اختلافات ناشى از سـوءظنهاى بیجا و غیرتهاى نابجا از بیـن خـواهـد رفت. گفتنـى است که بناى اصلـى اعتماد باید از سالهاى اول ازدواج باشد و در طـول زندگـى هـر روز بیـش از پیـش سطح اعتماد بـالا رود. اعتمـاد متقـابل در زندگى امام به وضـوح دیده مى شـود و با اندک مطالعه در باره روش و منـش زندگى خانوادگى ایشان مى تـوان به الگویى ناب و کامل دست یافت. البته همان گونه که در مورد احترام بیان کردیـم, امام نه تنها خـود, اعتماد به همسـر و فرزنـد دارد, بلکه بذر اعتماد به نفـس و اعتماد به دیگـران را در قلب کـودکان و وابستگان خـویـش مـى افشـانـد. یکـى از فـرزنـدان امـام مـى گـوید:

((ما بچه بـودیم. یادم مىآیـد که با توپ بازى مـى کـردیـم (تـوى اتاق) و توپ را زدیم و شیشه را شکستیـم. آقا آمدند خیلى ناراحت که ما را تإدیب کنند که چرا این کار را کردید؟ مـن گفتم: خانم به ما گفتنـد که بازى کنیـد عیب نـدارد. تا مـن ایـن را گفتـم, ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پاییـن انداختنـد و از اتاق بیرون رفتنـد. از ایـن جهت اگـر مـى خـواستنـد مـا را تنبیه کننــــد, نکردند)).(30) با تـوجه به برخـورد امام مـى بینیـم که اگرچه از شیطنتهاى فرزندان ناراحت شده اند, ولـى وقتـى مـى بینند با اجازه مادر چنیـن کارى را انجام داده انـد, به خاطر اعتماد به مادرشان و ایجـاد حـس اعتماد در فـرزنـدان نسبت به مـادر و سخنان او از تنبیه کودکان سر باز مى زنند. با ایـن عمل در واقع دیوار مستحکم اعتماد و احتـرام به یکـدیگـر, محیط خانه را از هـر گزنـدى حفظ خواهد کرد.
همچنین از سـوى چند تـن از فـرزنـدان و نزدیکان امام ایـن مطلب بیان شـده است: در مـرتبه آخـر که آقا را گـرفتنـد و به تـرکیه تبعیـد کردنـد, آقا در ساعت آخـر ((مهر))شان را تـوى دست خانـم گذاشته و مى گویند: ایـن امانت پیـش شما باشد و به کسى نگـویید. بعدها آقا از ترکیه به نجف مىآیند. چند ماه نجف بودند. در ایـن مدت اخـوى به ترکیه و نجف مى روند, ولـى خانـم هیچ از اینکه مهر آقا پیش مـن است, با کسى صحبت نمى کنند, حتى با اخوى)).(31) این عمل نشانگـر اعتماد امام به همسـرشـان است. نکته جـالب در ایـن قضیه امـانتـدارى همسـر امـام و تـوجه به سخـن ایشـان است.
زمینه واقعى حـس اعتماد در خـانـواده, بـا صـداقت و امانتـدارى متقابل مرد و زن فراهـم مى شود و هرگز نمى توان اعتماد را یکسویه بدست آورد.
ثمره ارزشمند اعتماد به یکـدیگر در زنـدگـى زناشـویـى, آزادى و آزادگـى است; البته در چـارچـوب دستـورهاى دینـى و معارف الهى.

اگر زن بتـواند اعتماد همسرش را به خـویـش جلب کند, در زنـدگـى خانوادگى و اجتماعى با آزادى بیشترى مـواجه خـواهد شد, در حالى که عدم اعتماد, پـایه و بنیان خانه و خانـواده را سست نمـوده و محدودیتهایى در ارتباطات مشروع زن و مرد ایجاد مـى کند. در ایـن زمینه نقل است که امام در همان اوایل ازدواج به همسـرشـان گفته بودند: ((مـن از تو مى خواهـم که واجبات را انجام دهى و سعى کنى محرمات را انجام ندهـى, ولـى در مـورد عرفیات, مسإله اى نیست و آزاد هستـى)).(32) ایـن سخـن منشـورى جاودانه براى زندگى پاک و حیات طیبه خانـوادگى است, زیرا در سایه سار انجام تکالیف شرعى و حفظ ارزشهاى دینـى, بـدون شک زنـدگـى فـردى و اجتمـاعى نیز بـا شالوده دینى همراه خواهد بـود. اگر در زندگى, خدامحـورى و اخلاص و تقوا به عنوان اصول اساسى و محـورى در نظر گرفته شـوند, بقیه شـوون زندگى زیرمجمـوعه همیـن ارزشها قرار خـواهد گرفت و سعادت بشر را تضمین خواهد کرد.
یکى از یاران امام مى گـوید: ((... بنده مصر بـودم به اینکه رمز مـوفقیت ایشان را در ایـن حیات دنیوى بیابـم. به یک چیز متـوجه شدم و آن ایـن بود که ایشان در کارهایشان و افکار و اعمالشان و گفتارشان بیـش از یک چیز را هدف قرار نمـى دادنـد و آن ((خـدا)) بـود)).(33)

تربیت فرزند, دیـن باورى و انسان پرورى
اکنون که با سیره عملى امام درباره همسرومادرآشنا شدیم, به شیـوه عملـى در تربیت فرزندان مـى پردازیـم. با ورود اولیـن فرزنـد به خانه و خانواده, شکل اصلـى خانـواده, تغییر یافته و برخـوردهاى جدید و متفاوتـى را مـى طلبد. قبل از ورود فرزند, احترام متقابل همسران و اعتماد و ایجاد فضاى اعتماد بیـن آن دو و نیز توجه به نیازهاى متقابل تا حدى آسان بـوده و مشکلات کمترى در زندگى وجود خـواهد داشت, ولى آنگاه که خانـواده به یک مثلث تبدیل شـود, به گـونه اى که هر سه ضلع آن بایـد در مقابل یکـدیگر انعطاف ویژه اى داشته باشند, مباحث اصلـى تربیتـى مطرح مـى گردد, که براى ایجاد تفاهـم و یکرنگى و یکدلى باید از الگوهاى کامل بشرى بهره گرفت.

امام خمینى, رادمرد قرن ما, در زمینه چگـونگـى تربیت فرزندان و برخـوردهاى مناسب با آنان, معارف نابى را بر جاى نهاده است, که مـا در سه محـور اسـاسـى آنها را بـررسـى مـى کنیم:

الف ـ عدم تبعیض بین فرزندان
یکـى از مشکلات بزرگ در خانـواده هایى که داراى چند فرزند دختر و پسر هستنـد, تبعیض در برخـورد با آنان است. از آثار سـوء تبعیض مى توان به: حس عدم اعتماد, حسد, خودکـم بینى و انتقامجویى اشاره کـرد; اگرچه آثار دیگـرى نیز وجـود دارد. یکـى از دختـران امام مى گوید:
((آنچه که اصلا در منزل ما مطرح نبود, دختـر و پسـر بـودن بچه ها بـود. همه بچه ها بـراى امام, عزیز بـودنـد. مـا هیچ وقت احسـاس نمى کردیـم که حتـى ایشان کدام یک از ما را بیشتر دوست داشتند و کـدام یک را کمتر; البته ظاهـرا نسبت به اولاد دختـر اظهار محبت بیشترى مـى کردند)).(34) تبعیض بیـن دختر و پسر از رسـوم ناپسند جاهلـى و جاهلیت بـود, که رسـول رحمت, حضرت محمد(ص), سخت با آن مبارزه کرد, ولى متإسفانه هنـوز رسـوباتـى از آن در برخى نقاط جهان, از جمله ایران دیـده مى شـود. پیامبر گرامـى اسلام در ایـن باره مـى فرماید: ((نعم الـولد البنات: ملطفات, مجهزات مـونسات, مبارکات, مفلیات;(35) چه فرزندان خـوبى هستند دختران! بالطافت, آماده به خـدمت (درخـانه), مـونـس و همـدم, بـابـرکت و نظیف)).
با تـوجه به اهمیت دین مبیـن اسلام به مقام دختـر و احیاى شخصیت او و روایات نـورانـى که از معصـومان(ع) در باره محبت به فرزند دختر آمده است, مى بینیـم حضرت امام به دختران محبتى بیشتر دارد و در رفتـار, بیـن آنها تبعیضـى قایل نیست. ایـن درس بزرگـى از زنـدگـى ایشـان است. یکـى از اعضـاى دفتـر امـام مـى نـویســـد: ((در زمستـان سال 63 خـداونـد فـرزنـد دختـرى به مـن عطا کـرد.
چند روز پـس از تولد, مادرش او را به بیت امام(ره) آورد ... از پله هاى حیاط بالا مىآمدم که تـوجه حضرت امام به حقیر جلب شد. با تبسـم و نشاط کـم سـابقه اجـازه ورود دادنـد. قبل از آنکه سخنـى بگـویـم, فرمودند: بچه خـودتان است؟ عرض کردم: بله! بلافاصله دو دستشان را به علامت تحـویل کـودک جلـو آوردند و همزمان پرسیدند: دختـر است یـا پسـر؟ عرض کـردم: دختـر است.
او را در آغوش گرفته و صورت به صـورت او گذاشتنـد و پیشانـى او را بـوسیده و فرمودند: دختر خیلى خوب است. دختر خیلى خـوب است. دختر خیلى خوب است. و در گوشـش دعا خواندند و ...))(36) یکى از ویژگیهاى معروف حضرت امام که نمـودار حکمت و وارستگـى آن حضـرت است, اصل سکوت و صمت است; سخـن گفتـن در حداقل و مبتنى بر اداى تکلیف. جمله ((دختر خـوب است)), آن هـم به صورت کلى, گرچه مورد ((خاص)) است, ولـى انگار که خطاب ((مطلق)) است و مخـاطب همگان, و تإکید بر خـوبى دختر ـ سه بار ـ به منظور مبارزه با رسـومات جاهلیت کهنه و مدرن! است.
توجه به دختران در خانه شیوه صحیح تربیتى برخاسته از دستـورهاى حکیمانه شارع است.
یکى از فرزندان امام رفتار حضرت امام را ایـن گونه بیان مى کند: ((رفتارشان با تک تک فـرزنـدان به گـونه اى بـود که هر کـس فکـر مـى کـرد او را بیشتـر از بقیه دوست دارند)).(37) و نیز فـرزنـد دیگـر ایشان در مـورد نحـوه بـرخـورد عاطفـى امام با فـرزنـدان مى گوید:
((همه فـرزندانشان را دوست داشتنـد. هـر کـدام که پهلـوى ایشان مـى رفت; فکـر مـى کـرد که او را از همه بیشتـر دوست دارنـد.
حتى هر کدام از فرزندان ایشان که بچه اش را پیـش آقا مى برد; فکر مى کرد که آن بچه را از همه بیشتر دوست دارند)).(38) ایـن شیـوه و سنت پیامبر اسلام بـوده است که با افـراد به گـونه اى بـرخـورد مى کردند که تبعیض در آن راه نداشت. یکـى از شاگردان حضرت امام, آیت الله حسین مظاهرى, این ویژگـى را ایـن گـونه ترسیـم مـى کند:
((از رسـول گـرامـى اسلام نقل مـى کننـد که حضـرتـش با اصحاب[ به گـونه اى] رفتـار مـى کـرد که هـر فـردى فکـر مـى کــرد که او اعز [عزیزتـریـن] افـراد نزد پیـامبـر اکرم(ص) است.
بـراستـى که استـاد بزرگحار مـا[ حضـرت امـام] در درس چنــــان بودند)).(39) اگر انسانها در خانه و خانواده که کوچکتریـن واحد اجتماعى است, به دستورها و تعالیم دیـن اسلام عمل کرده و بایدها و نبایدهاى دینى را سرلوحه زندگى خویـش قرار دهند, ایـن خصلت و ویژگـى در جان آنها شکل گـرفته و به گـونه اى استـوار و راسخ در بقیه شـوون زندگـى آن را به کار خـواهند برد. امام نه در خانه, که در کلاس و در منـاصب و مقـامها ـ که مـرجعیت و رهبـرى و ولایت فقیه است ـ همواره فرزندان, شاگردان و مریدان خـود و ملت را با حقـوقـى عادلانه در نظر گـرفته و پـرورش مـى دهنـد.

ب ـ تشویق و تنبیه
جایگاه تشـویق و تنبیه در مبانـى تربیتى و روانشناسـى تـربیتـى براى اهل دانش و بینـش شناخته شـده است و آثار آن در زنـدگانـى فـردى و اجتماعى کاملا هـویـداست. با تـوجه به اینکه ما در صـدد معرفى الگوى مناسب تربیتى هستیـم و نه در مقام بیان نکات تخصصى و ویژه تربیتـى و نیز به علت اختصار, از آثار تشـویق و تنبیه و کیفیت و انـواع آن و بایدها و نبایـدهاى تـربیتـى, گذر کـرده و مصادیق تشـویق و تنبیه را در رفتار و گفتـار حضـرت امام جستجـو مى کنیم.
یکـى از شاگردان امام که به منزل ایشان رفت و آمد داشت, مى رفت, مى نویسد:
((امام غالبا با نـوه هاى خـود و نبیـره ها, با اسباب بازى, بـازى مـى کـردنـد و آنها را دور خـود جمع کـرده و با آنها شـریک بازى مى شـدند و از آنها راجع به درس و حساب مـى پرسیدند. اگر در میان آنها کسـى بـود که نمـره خـوبـى آورده بـود, امام او را تشـویق مـى کـردنـد و به او جـایزه مـى دادنـد, مثلا یک شیشه عطـر)).(40) کارشناسان تربیتى بر ایـن باورند که اگر تشویق بدون زمینه خاصى صورت گیرد, نتیجه مطلـوب نخـواهد داشت. در مورد ائمه معصـوم(ع) نیز نقل شده است آنها به مقدار معرفت افراد عطا مـى کردند. یکـى از نوه هاى امام مى گـوید: ((وقتى بچه بـودم یک بار که امام مشغول نمازخـواندن بـودند, مـن هـم رفتـم و پشت ایشان ایستادم و همان کارهایـى را که ایشان مـى کردند, تکرار کردم. امام چند جلد کتاب کـودکان به مـن دادنـد)).(41) نکته قابل تـوجه, انتخاب هـدیه اى متناسب با شخص مـورد نظر است. کتاب و عطـر و جانماز و غیـره با بینـش و بصیرت امام به دیگران هدیه مى شد. یکـى از نـوه هاى امام در بـاره هـدیه هایـى که امـام در عیـد به نـوه هاى خـود دادنـد, مـى گـوید: ((امام به دیگر نـوه ها عطر هدیه دادنـد و به مـن چیز دیگر و فرمودند: چون تـو ازدواج نکرده اى, بنابرایـن احتیاجى به عطر ندارى)).(42) امام با ایـن عمل خویش یک حکم شرعى را به نوه خویـش تعلیـم مى دهند و براى اینکه احساس تبعیض نشود, به گونه اى لطیف و زیبـا علت تفـاوت هـدایـا را بیـان مـى کننـد.

ج ـ اظهار محبت
محبت اکسیرى است که قلبهاى افـراد را به هـم نزدیک کرده و آنها را در ارزشهاى والاى انسانـى و الهى به تکامل مـى رساند. آنچه در ایـن مقـام اهمیت فـراوان دارد و بـراى محکمتـرکـردن پـایه هـاى خانـواده, نقشـى محـورى دارد, ابـراز و اظهار محبت است. اگـرچه دوست داشتـن و عشق ورزیدن امرى قلبى و درونى است, اما نمـود آن در گفتار و رفتار انسانها ظهور مى یابد. حضرت امام محبت خـود به خانـواده را به صـورتهاى گوناگـون و با شیـوه هایى متفاوت ابراز مـى کننـد و در سخنان, نامه ها و بـرخـوردها شـدت علاقه را ابـراز مـى دارنـد. امام هنگام تبعیـد در نامه اى خطـاب به همسـر خـویـش مى نویسند:
((اگر ایـن کاغذ رسید, جواب را زودتر بنـویسید و ... اگر جـواب نـوشتیـد, تمـام بچه هـا به خط خـودشـان یکـى دو کلمه بـرایـــم بنویسند)).(43) و نیز مـى نـویسند: ((جاى هیچ نگرانـى نیست; فقط از اینکه از شمـاهـا بـى اطلاعم, قـدرى نگـران هستـم)).
انسانهاى برجسته و بزرگ حتـى اگر مسـوولیتهاى اجتماعى ـ سیاسـى داشته و فکر آنها مشغول باشـد, هرگز از وظایف و به گفته بـرخـى از اندیشمندان از کوچکهاى بزرگ غافل نمى شـوند. در سیره ائمه(ع) مى بینیـم آنها نسبت به خانه و خانواده و کوچکتریـن مسایل مربوط به آن هرگز بى تـوجهى نکرده و همـواره شیعیان را سفارش به انجام هر کارى در حدود خـود مـى کردند. امام خمینى نیز به عنـوان شیعه شیفته اهل بیت(ع) همـواره متـوجه همه امـور بـودند.
خانـم طباطبایـى همسـر محتـرم مرحـوم حاج سیـد احمـدآقا, رابطه محبتآمیز امـام بـا فـرزنـدش را ایـن گـونه بیـان مـى کند:
((علـى (پسـر پنج سـاله ام) علاقه بسیـار زیـادى به آقـــا داشت.
امـام هـم او را دوست داشتنـد. همیشه مـى گفتنـد: مـن خـودم بچه داشته ام, امـا علـى چیز دیگـرى است)).(44) همچنیـن دختـر امـام مـى گـویـد: ((حضرت امام بچه هاى خردسال را خیلـى دوست داشتنـد و مى گفتند: در نجف از حرم که برمى گشتـم, بچه ها را با وجـود اینکه کثیف بـودنـد, خیلـى دوست مـى داشتـم. و امام به دختر مـن که از شیطنت بچه اش گله مى کرد, مى گفتند: مـن حاضرم که ثوابى را که تـو از تحمل شیطنت حسیـن مـى بـرى, با ثـواب تمام عبـادات خـودم عوض کنـم)).(45) محبت و علاقه امام به افراد آنقـدر زیاد بـود که در خاطرات نزدیکان و وابستگان ایشان به مقدار زیاد بیان شـده است. از جمله نـوه دختـرى ایشـان مـى گـویـد:
((اگر ما یک یا دو روز به خانه امام نمى رفتیـم, مى گفتند: کجاها بـودید شما؟ اصلا مرا مـى شناسید؟! گاهـى دخترم فاطمه را به منزل ایشان نمى بردم. یک روز وارد خانه امام که شدم, دیدم دارند تـوى حیاط قـدم مـى زننـد. تـا سلام کـردم, گفتنـد: بچه ات کـو؟ گفتـم:
نیاورده ام. اذیت مـى کند. ایشان به حـدى ناراحت شـدند که گفتند: اگر ایـن دفعه بـدون فاطمه مـى خواهـى بیایـى, خـودت هـم نبایـد بیایـى)).(46) نـوه امام خاطره اى شیریـن از روزهاى تلخ آخر عمر امام بیان مـى کنـد: ((در آخـریـن شب حیات امام به دیـدار ایشان رفتـم, تا شامشان را ببرم. وقتى مقدارى شام خوردند و پـس از آن کمـى آب طالبـى خـوردنـد, گفتـم: آقا! شما آب طـالبـى را که دوست داشتید, چرا نمى خـورید؟ رو کردند به من و گفتند: زهرا! مـن تـو را هـم خیلى دوست داشتـم)).(47) ایـن جمله و دیگر جمله هاى امام که بعد عاطفـى ایشان را نمایان مـى سازد, بـراى انسانها بهتریـن نمونه و الگوى تربیتى است.
با پیروى از سیره عملى امام بهشت کوچکى بر روى زمیـن بنا خواهد شد. بهشتى که در آن جز سلام و خیر و نیکى نیست. ((و یلقـون فیها تحیه و سلامـا)) (سـوره فـرقان, آیه 75).
اکنون که با رفتار آسمانى ایـن بزرگ مرد قرنآشنا شدیم, به عنوان حسـن ختـام, چنـد مـوعظه و نصیحت انـدیشمنـدانه در بــاره روابط خانـوادگـى و تربیت فرزندان را ـ که تـوسط نزدیکان امام بازگـو شده است ـ مطرح مـى نماییـم. ان شإالله با عمل کردن به نصایح و اندرزهاى ایشان کانون خانوادگى ما همیشه سالـم بماند. ابتدا به تـوصیه ها و سفارشهاى امام در ابتـداى عقـد به دختـران و پسـران مـى پـردازیـم که ضـامن سعادت آنهاست:
((سعى کنید با هـم رفیق باشیـد. اگـر مـرد هستـى و در بیرون از خانه هزاران مساله دارى, وقتـى به خانه مـىآیى, ناراحتیهایت را پشت در بگذار و سعى کـن با لطف و مهربانى داخل خانه شوى)).(48) امام خطاب به عروس خانمها مى گفتند: ((تـو هـم ممکـن است در خانه خیلى کار کرده و خسته باشى, ولى نباید خستگى خـود را به شـوهرت منتقل کنى. به استقبالـش برو و زندگـى گرمـى براى خـودتان درست کنید)).

حضـرت امام در باره شغل بـانـوان هیچ گـونه ممـانعتـى نکـرده و پیـوسته مـى فرمـودند: ((فعالیت کنید ولـى حـدود شرعى ـ از جمله رضـایت همسـر ـ را رعایت کنیـد)).(49) و آنگـاه که زنـان گله و شکایت از خانه دارى و بچه دارى مـى کردند, با ایـن جمله آمـوزنـده امام روبه رو مى شدند:
((خانه را دست کم نگیرید. تربیت بچه ها کـم نیست. اگر کسى بتواند یک نفر را تـربیت کنـد, خـدمت بزرگـى به جامعه کرده است)).(50) وقتـى از تربیت دینى کـودکان بحث مـى شد, امام با اعتدال ویژه اى که همیشه در رفتار ایشان مشاهـده مـى شـد و در گفتارشان نیز بـا صراحت دیده مى شد, مى فرمودند:
((چهره شیریـن اسلام را به مذاق بچه تلخ نکنیـد)).(51) و نیز در مـورد کـودکـانـى که به سـن تکلیف نـرسیـده انـد, مـى فـرمـــود:

((بچه ها قبل از سـن تکلیف بایـد رو به نماز بـایستنـد, تا عادت کنند)).(52) براستـى که سخـن از خـورشید, در بند کشیدن حقیقتها است و واژگـان مـا هـرچنـد مقـدس و بزرگ بـاشنـد, تـوان تـوصیف بزرگ مردانى این چنین را نخواهند داشت. سیره و سخـن امام مرزهاى انـدیشه هـا و تـاریخ و جغرافیـا را شکسته و بـر قلبهاى پــــاک انسانهاى دیـن باور, در هر کجاى هستى که باشند, مى نشیند و سعادت جاودانه را به ارمغان مـىآورد. روح پاک او در ملکـوت با اجـداد مطهر و مقدسش محشور باد!
پى نوشت :
1ـ سوره اعراف, آیه 46.
2ـ روزنامه جمهورى اسلامـى, 69/3/17, سخـن رهبر انقلاب در دیـدار با میهمانان خارجـى شـرکت کننـده در مراسـم سالگرد ارتحال امام.
3ـ مولانا, مثنوى معنوى.
4ـ امیـررضـا ستـوده, ((پـا به پـاى آفتاب)), ج1, ص94.
5ـ همان, ص96.
6ـ همان, ص104.
7ـ همان, ص105.
8ـ حمیـد بصیـرت منـش و دیگران, ((صحیفه دل)), ص127.
9ـ تبیـان (جـایگـاه زن در انـدیشه امـام خمینـــى), ج8, ص143.
10ـ همان, ص144.
11ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص50.
12ـ همان, ص96.
13ـ علامه مجلسـى(ره), ((بحـارالانـوار)), ج103, ص224.
14ـ مـرحـوم محـدث نـورى, ((مستـدرک الـوسائل)), ج2, ص551.
15ـ دکتـر سیـدجـواد مصطفـوى, ((بهشت خـانـواده)), ج1, ص97.
16ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص50.
17ـ همان, ص92.
18ـ صحیفه نور, ج22, ص42.
19ـ پـا به پـاى آفتاب, ج1, ص50 و 51.
20ـ شیخ حـر عاملـى, ((وسائل الشیعه)), ج14, ص123.
21ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص97.
22ـ همان, ص67.
23ـ همان.
24ـ همان, ص91.
25ـ سوره احقاف, آیه 15.
26ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص91.
27ـ همان, ص231.
28ـ همان, ص191.
29ـ صحیفه نور, ج22, ص364.
30ـ روزنامه اطلاعات, 1371/3/13, ص12.
31ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص98.
32ـ همان, ص96.
33ـ یاد یار, ضمیمه روزنـامه جمهورى اسلامـى ایـران, 1369/3/13, ص44 ـ 47.
34ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص102.
35ـ وسائل الشیعه, ج15, ص100.
36ـمحمـدحسـن رحیمیان, ((در سایه آفتاب)), ص127 ـ 129, با اندک تصرف و تلخیص.
37ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص102.
38ـ همان, ص91.
39ـ به روایت جمعى از فضلا, ((سـرگذشتهاى ویژه از زنـدگـى حضـرت امام خمینى, ج5, ص165.
40ـ مطالب و خـاطـراتـى از شـاگـردان امام, ((صحیفه دل)), ص60.
41ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص232.
42ـ همان, ص214.
43ـ صحیفه نور, ج22, ص46.
44ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص189.
45ـ همان, ص107.
46ـ همان, ص200 و 201.
47ـ همان.
48ـ همان, ص173.
49ـ همان.
50ـ همان, ص172.
51ـ همان, ص123.
52ـ همان, ص190.