آمـوزه هـاى زنـدگـانـى حضـرت زهرا(س) (7) احمد لقمانى
دیـدگـاههاى اخلاقـى در سیـره و سخن الهى (1)
آغاز سخن
نگاه جمع و بینـش کامل دیـن و پیشـوایان دینى به گستره هستـى و آفریده هاى آفرینش, امتیازى چشمگیر در آییـن اسلام محسوب مى شود و نشان از برترى پایـدار و جـوابگـویـى جاودان به تمامـى پرسشهاى امـروز, فـردا و فـرداهـا خـواهـد داشت.
((انسان)) که والاتریـن آفریده خداوند است, جایگاه ویژه اى داشته و از موقعیت ممتازى در عرصه هستى برخوردار است. از ایـن رو, چون از زوایاى مختلفى به ابعاد شخصیتـى او نگریسته مى شـود, دانشهاى گوناگونى به روشنگرى و پاسخگـویى مـى پردازند; آنجا که جلـوه هاى ظاهرى رفتار, گفتار و پندار او بررسى مى شود, ((علـم فقه)) بدان پـرداخته و عهده دار ایـن مهم مـى شـود. و آنگـاه که در بــــاده خردورزى, اندیشمنـدى و نیروى عقل سخـن به میان مـىآیـد, ((علـم عقاید)) با تـوانمندى خاص خود مطرح مى شود. و چـون در باره عشق, عاطفه, و قلب, آموزه هایى انسان ساز و حیات بخـش مى یابیـم, ((علـم اخلاق))(1) را مى بینیـم که با سلسله سخنان و مـوعظه هاى بنیادیـن خـود مـا را به حکمت, عفت, عدالت و شجـاعت فـرا مـى خـوانـد تـا ((انسان کامل)) شویـم و چون گوهرى گرانبها در آغوش آفرینش قرار یـابیـم.(2) چنیـن نگـرش همه سـویه اسلام به جلـوه ها و چهره هـاى زندگى, موجب گردیده که مجمـوعه پندارها, رفتارها و گفتارهاى ما در ((ایمان)), ((اعمال)) و ((اخلاق)) دیده شـود و هر یک خصوصیات ویژه اى یـافته و از سـوى دیگـر در دو ضلع دیگـر شخصیت افــراد, تإثیر گذارد.
در ایـن میان ((اخلاق پسندیده و آسمانى)) ـ که مجموعه اى از حالات مثبت و به دور از غبارهاى تیرگـى بخـش شیطانى است ـ سرآمد شمرده شـده و سکاندار وجـود پرتلاطـم ما, در صحنه هاى پرحادثه و فراز و فرودهاى تـوان فرسا معرفى شده است. به گـونه اى که تهذیب و تکمیل ایـن بعد نقشـى ژرف در پایدارى ایمان و جاودانگـى اعمال داشته, مـددکار مطمئنـى در حفظ, تـرمیـم و بالنـدگـى بـاورهاى دینـى و شیـوه هاى عرشـى زندگى خـواهد بـود. بدین خاطر ((بهتریـن سرمایه انسان)) اخلاق پسندیده دانسته شده و فلسفه بعثت رسـول اکرم, صلى الله علیه و آله و سلـم اتمام مکارم اخلاق بیان گردیده است. (3) 2آثـار و انـواع اخلاق2 رهآورد اخلاق شایسته, فـردوس الهى دانسته شده و پروردگار متعال پس از بیان صفات چنیـن انسانهاى پاک نهادى مـى فرماید: ((اولئک فـى جنات مکرمـون))(4) ((آنها هستنـد که در بـاغهایـى[ از بهشت] گـرامـى و عزیز خـواهنـد بود)).
آنگاه که انـواع اخلاق در کلام خـداوند مطرح مـى شـود, به برخـورد جالب, مهربان و مشفقانه رسـولان الهى در عرصه اجتماع اشاره شـده که همـراه با عشق به وظیفه و صفا و صمیمیت پیامبـرانه در جـواب کافران, خـود را فرستاده اى ناصح و دلسوز از سـوى خداوند معرفـى کـرده که نقشـى جز خیـرخـواهـى و بیان پیامهاى الهى بـراى آنان نخـواهنـد داشت. (5) اخلاق اسلامـى گنجینه اى گرانبها از گـوهرهاى فکرى, اقتصادى, عبادى در باره خـود, خـداوند و خلق معرفـى شـده است.(6) روابط عاطفـى و منطقـى انبیا با مردم و نقـش کیمیاگـون حسـن خلق و احسان رسـولان و رهبران فکرى فرهنگى در جلـوه ((اخلاق انبیا)) مطرح شده است(7) و نـورانیت و روشنى بخشـى اخلاق شعیب در قرآن به طور جامع بدان اشاره شده است. بدان حد که اهل مدیـن با اعتراف به ایـن بعد اخلاقى تربیتـى, وى را صاحب رشد و اخلاقى والا مـى دانستنـد.(8) آنگـاه که به شیـوه هاى مـوفقیت رسـول اکـرم(ص) پرداخته مى شـود; اخلاق پسندیده و احسان والاى وى سرآمد(9) تمامـى صفات معرفـى شده به گـونه اى که خداوند, خـود ایـن ویژگى آسمانى حضرت محمـد(ص) را ستـوده و با صراحت از آن نام مـى بـرد که: ((و انک لعلـى خلق عظیـم)).(10) و به راستـى که صـاحب اخلاقـى والا و برجسته اى هستى.(11)
یاس یاسین و سیره و سخن آسمانى
یاس بوى مهربانى مى دهد
عطر دوران جوانى مى دهد
یاس ما را رو به پاکى مى برد
رو به عشق اشتراکى مى برد
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیتست
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوى حوض کوثر مى دهد
عطر اخلاق پیمبر مى دهد(12)
فاطمه زهـرا(س) بانـویـى آگاه به مبـانـى اسلام و آشنا به اصـول اخلاقـى بـود. او که بـا آیات قـرآن و حلاوت آن در تلاوت, تفکـر و تإمل خـویـش مإنوس بـود و از سیره و سخـن رسـول الله نسبت به اخلاق الهى و پسندیده آگاهى داشت, از آغاز طفـولیت نمونه اى کامل و اسـوه اى برجسته بـراى همگان بـود. اطلاعات بیکران آن پاک بانـو نسبت به ارزشهاى اصیل اخلاق و آداب(13) و شنـاخت ژرف اخلاقیات به عنـوان بخـش عظیمـى از معارف دیـن در چهره هـا و نمـودهــــــاى گـوناگـون(14), نگاهـى همه سـویه و پـروسعت در ایـن بـاره به وى بخشیـده بـود, به گـونه اى که در سیـره و سخــــن او, دهها نکته درسآمـوز و معرفتآفریـن دیـده مـى شـود که براى شیفتگان تهذیب و تربیت ره توشه هایى ارزشمند و جاودان خواهد بـود. با هـم برخى از ایـن گلـواژه هـاى معرفت را مـى نگـریـم:
1. اخلاق اجتماعى
گستره پروسعت جامعه گرچه همانند اقیانـوسـى بـى کران مـى نماید و از ابهتـى چشمگیـر و خیـره کننـده بـرخـوردار است امـا مناسبـات اجتماعى و نیازهاى افراد به همدیگر, ایـن اقیانـوس را به صـورت دریاها, نهرها, جـویبـارها و بـرکه ها مـى سـازد و ضـرورت نشست و بـرخـاستها و رفت و آمـد انسانها را بیشتـر و بیشتـر مـى سـازد.
آنچه تراکـم بسیار ایـن شیوه را با نسیـم سلامت و شیرینى و حلاوت همراه مى سازد; اخلاق اجتماعى است. بـى شک ایـن اخلاق چـون از بارش آسمان عصمت فـرو بـارد و در آغوش جان انسانها نشینـد, تإثیـرى بسیار والا ـ و حتى مقدس ـ بر جاى خـواهد گذارد. سیماى منبسط یا چهره گشاده که ((خوشرویى)) نام دارد, کیمیایى بـس گرانبهاست که در صحنه هاى گوناگـون زنـدگـى و در بیـن انسانهاى مختلف ـ با هر سلیقه و مذهب و مکتب ـ کـارآمـدى فـراوان دارد و در سخنـــــان معصـومان ـ درود خداوندى بر آنان باد ـ به طـور پى در پـى بدان تإکید شده است.
دخت آفتاب, فاطمه زهرا(س) در سخنى کوتاه, بلنداى ایـن حقیقت را ایـن گـونه ترسیـم نموده است که: ((بشر فـى وجه المـومـن یـوجب لصاحبه الجنه و بشـر فـى وجه المعانـد المعادى یقـى صاحبه عذاب النار));(15) پاداش خوشرویى در برابر مومـن بهشت است و خوشرویى با دشمـن انسانهاى ستیزه جـو انسان را از عذاب آتـش باز مى دارد. بیان معیار بنیادیـن در گشادگـى چهره ـ و گاه لبخنـد زیبا ـ به هنگام روبه رو شـدن با افراد در سخـن آن بانـو, نشانگر هـدفمنـد بـودن گفتگـوها و دیـد و بازدیـدهاى انسانهاى دیـن باور است. از این رو به کارگیرى ایـن شیـوه براى گروهـى پاداشـى چـون بهشت به دنبال دارد و براى پاره اى آتـش دوزخ فراهـم مى سازد. بى شک چنیـن ملاک ـ که در اصـول مکتب و ارزشهاى مذهب براى خـداجـویان ترسیـم شده است ـ ما را از واژگونى اهداف که ثمرى جز خـوش بـودن و شاد گشتـن ـ با هر کـس و به هر صورت ـ مى رهاند و احترام و بزرگداشت افـراد را در چـارچـوب پـاىبنـدى آنـان به مذهب ارایه مـى دهـد.
2. اخلاق زناشویى و خانوادگى
زندگى, کانـونى است که با فرازها و نشیبهاى بسیارى همراه است و شادیها و شیونها در کنار هـم دیده مى شود. نوع نگاه و بینش زن و شـوهـر و اهـداف آن دو, سختیها را سهل و ناهمـواریها را همـوار مى سازد, به گـونه اى که هـر یک به استقبال حـوادث مـى رونـد و با تمام تلاش در پـى آرامـش, صفا, صمیمیت و مهربـانـى در زنـدگانـى خـواهند بـود. به یقین آنچه به جلوه هاى تلخ و شیریـن زندگى رنگ دیگرى مـى بخشـد و ظرفیت فـراوان نسبت به رفاه و غنا و شکیبایـى لازم در فقر و انـدوه به ما مـى دهـد ـ به گـونه اى که با روحیه اى سرشار و به دور از یإس و نومیدى و یا بى هویتى و از خـودباختگى به حیات خـود ادامه مى دهیـم ـ ارزشهاى اخلاقى و صفات روحى روانى است; که فـاطمه زهـرا(ع) اسـوه اى تمام عیار در ایـن میـدان است.
او از اوان طفولیت با سختیها و مشکلات همزاد بـود. دشواریهاى سه ساله در شعب ابـوطالب و سنگلاخهاى مبارزه با سـران کفـر و نفاق, مـردان مـرد را از پاى در مـىآورد اما نیـروى ایمان و عشق چنان تـوانى به ایـن نـوجوان و جـوان بخشیده بـود که با نهادى پاک و روانـى شفاف یکایک ناهمـواریها را پشت سر مـى گذاشت. و آن هنگام که به خانه همسر پاى گذارد, آغازى دیگر با مرحله اى نـو در ستیز با سختیها بـود و در ایـن هنگامه هاى طاقت سـوز ((اخلاق زناشویى و خانـوادگـى)) او پـدیـدار مـى شـد نه آنکه تنها در رفاه, شادى و فراوانى امکانات, اظهار رضایت از همسر و زندگـى خـویـش نماید!! روزى که امام(ع) غذایى از همسر عزیز خود خـواست تا بدان گرسنگى خـود را برطرف سازد, فاطمه(ع) در جـواب گفت: سوگند به خدایى که پـدرم را به نبـوت و شما را به امامت برگزید, دو روز است که در منزل غذاى کافى نداریـم, آنچه بود به شما و فرزندانـم ; حسـن و حسیـن دادم و خـود از غذاى انـدک مـوجـود استفـاده نکردم.
حضرت با تإسف بسیار فرمـود: فاطمه جان! چـرا مرا آگاه نکردى تا به دنبـال تهیه غذا بـروم؟ و آن بـانـو در جـواب عرض کرد: ((اى اباالحسـن! من از پرودگار خود حیا مى کنم چیزى را که تو بر آن تـوان و قدرت ندارى درخـواست نمایـم.))(16) و در زمانى دیگر که فـاطمه(س) سـوال از غذاى روزشـان مطـرح کـرد و پـس از آن از انفاق درآمد همسر خـود در راه خـدا آگاه شـد, با اندوه بسیار ـ از سوال خود ـ فرمود:
فانى استغفر الله و لا اعود ابدا;(17) مـن از خدا آمرزش مى طلبـم و دیگـر مـرتکب ایـن رفتـار نخـواهـم شـد!
3. اخلاق سیاسى
اخلاق سیاسـى زهراى مرضیه(س) را مى تـوان در فصلهایى چـون ((دفاع از امـام و حجت خـدا)); ((پیـروى کـامل از امـامت و رهبـــــرى علـى(ع))); ((صحنه هـاى مختلف مبـارزه بـراى فـدک)) و ((حضـــور مشتاقانه و دلسـوزانه در عرصه هاى تـدارک جنگ و جهاد)) نگـریست. که سرانجام صحیفه آخرین ایـن دفتر با سرخى خـون آن بانوى شهیده رنگیـن گشت و مهر شهادت, نشان همیشه از شجاعت و شهامت فاطمه(ع) در ایـن میدان گردید. نخست با گفتگو درخواست حق غصب شده خود را کـرد و بـا استـدلال به آیـات مختلف قـرآن به محـاجه پــرداخت و سرانجام خلیفه اول را وادار به استرداد فدک نمـود.(18) آنجا که از امام زمان خـود, على(ع) سخـن مى گفت, ژرفاى نگاه و بینـش او, تمامى حیله ها را نظاره مى کرد و نقـش دشمـن را در صحنه هاى مختلف به صـورت پیـدا و پنهان مـى نگریست. از ایـن رو به خـوبـى جایگاه امامت را در صحنه هاى سیاسـى جامعه تـرسیـم مـى کرد و به روشنگرى کـوته نظران و ساده لـوحان مـى پرداخت. ابتـدا امامت اهل بیت(ع) را ((عامل وحـدت و ایمنـى از تفرقه))(19) تـرسیـم کرد, سپـس حضـرت علـى(ع) را ((بزرگ امامـان)) لقب داد.(20) در سخنـى سیـاسـى در برابر غاصبان خلافت فرمود:
((برخلاف حکـم خدا در قرآن و سنت و سفارش پیامبر اسلام در تإویل و تفسیـر قـرآن, حق امـامت او را غصب کـرده و به دیگـــــــران سپـردند.))(21) زهراى مرضیه(س) با انـدوهـى مشفقانه و مصلحانه, ((دورى از عذاب جـاویـدان)) و ((فـراهـم سـازى نعمتهاى همیشگــى خـداونـدى را))(22) ارمغان رهبرى امیـر مـومنان(ع) بـراى مـردم معرفـى مـى کند و با یادآورى غدیرخـم همگان را به پایبندى عهد و پیمان خـویـش با رسـول الله(ص) ـ در باره رهبـرى علـى(ع) ـ فرا مى خـوانـد.(23) او با درک شرایط حکـومت اسلامـى و ضرورت دفاع از جـامعه, در هنگامه هاى جنگ و جهاد, نبـردى بـابصیـرت و شناخت در ایـن عرصه مـى نمـود, گـاه در میـدان جنگ به یـارى آسیب دیـدگـان مى شتافت و با فعالیتهاى فـراوان مجـروحان را امـداد مـى نمـود و گاهـى در پشت جبهه, نیازهاى رزمنـدگان و جنگجـویان را تـإمیـن مـى کـرد. ((جهاد)) در نگـاه او ((عزت اسلام و مسلمـانــان))(24) تفسیر گردید و از جمله کارهاى آن بانـو ـ در پشتیبانـى جبهه هاى جنگ ـ پخت نـان و بـردن آن بـراى مجـاهـدان بود.(25)
4. اخلاق اقتصادى
فقر و غنا, بخشـش و ایثار, حالات و مراحل مختلف امتحانات و فراز و فـرودهاى زنـدگـى مشتـرک است که گـاه از آغاز زنـدگـى بـا ما همراهند و زمانـى در برهه هاى مختلف مایه سنجـش ایمان و باورهاى مذهبـى ما مى گردند. ((اخلاق اقتصادى)) زن و شـوهر بهتریـن ابزار پیروزى در سنگلاخهاى زندگى خواهد بـود, به گونه اى که ((دارایى و نادارى)) هیچ گـونه تغییرى در گفتار و رفتار آنان ایجاد نکـرده و آنان را همچنـان پـاک و پیـراسته در صحنه هـاى گـونـاگـون نگه مـى دارد. بخشـش پیـراهـن زیبـا و نـو در شب عروسـى ـ به هنگـام تـوانمندى ـ و ایثار دردمندان, مستمندان و در راه ماندگان ـ در سالهاى فقر و تنگدستى ـ نمـونه هایى اندک از بى کران صفات و اخلاق اقتصادى فاطمه زهرا(ع) است که هر یک بـراى ما الگـوى شایسته در سالهاى بهره منـدى از نعمتها و یا تنگـدستـى خـواهد بـود. رسـول اکرم(ص) روزى وارد منزل فاطمه(ع) شـد, فـرمـود: دختـرم! در چه حالى هستى؟ و چگونه زندگى مى کنى؟ و او جـواب داد: ((درد گرسنگى بـى تابـم کرده و هر لحظه رو به فزونى است و غذایى ندارم تا رفع گرسنگـى کنـم.))(26) روزى دیگر رو به پدر کرده گفت: ((اى رسـول خـدا! سـوگنـد به پرودگار, در خانه علـى(ع) پنج روز است که صبح کـردم بـدون غذا و هـرگز غذایـى را در دهـان نگذاشته ایـــم; نه گـوسفندى داریـم و نه شترى و نه غذایى و نه آبـى.))(27) گاه در ایـن شرایط دشـوار که اندک غذایـى براى کـودکان داشتنـد و خـود گرسنه بـودنـد, به آنان میهمان مـى رسید و چـون علـى(ع) در باره پذیرایى از فاطمه(س) پرسـش مى کرد, آن پاک بانـوى آسمانى مـى گفت:
((در خانه ما غذایـى نیست مگر به انـدازه خـوراک دختـربچه, اما امشب ایثار کرده, گرسنگى را تحمل مى کنیـم و همیـن مقدار غذا را به میهمان مى بخشیم.))(28)
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هـر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
چه گـویمت که به میخـانه دوش مست شـراب
سروش عالم غیبم چه مژده ها دادست
که اى بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمـن تـو نه ایـن کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش مى زنند صفیر
نـدانمت که دریـن دامگه چه افتادست.(29)
5. اخلاص
اخلاص; صاف کـردن عمل از هر ناخالصـى(30) و پالایـش کارها از هـر آلایشـى است. به گـونه اى که بـراى غیـر خـدا هیچ نصیبـــى در آن نبـاشـد(31) و پـاداشـى در سـراى دنیـا و آخـرت بـــراى آن طلب نشود.(32) به دیگر سخـن; آزادى انسان از ستایش دیگران و شفافیت عمل از غبار هواها و هوسها اخلاص است.(33) همان که ظاهر و باطـن و درون و برون را همسان و یکسان مـى کند و گـویـى هیچ بیننده اى, نظاره گر اعمال ما نبوده و تنها و تنها خداوند مهربان شاهد سخـن و رفتارمان بوده و بس.
اخلاص گاه در عمل نگریسته مى شود ـ که دورى آن از خـوب و بد و حق و باطل خواهد بـود ـ, گاهـى در نیت تفسیر مـى شـود ـ که از خـوف جهنـم و عشق به بهشت به مـرحله اى بالاتـر که رضایت الهى است گام برداشتـن ـ و زمانـى اخلاص در دیـن دانسته مـى شـود که بیزارى از التقاطـى گرى در آیین و ایمان به تمامى احکام و قـوانیـن خـواهد بـود.(34) (مخلصین له الـدیـن و لـو کره المشرکـون) در ضمیر ما نمـى گنجد به غیe دوست کـس هر دو عالـم را به دشمـن ده که ما را دوست بـس زهـراى مـرضیه(س) در اوج قله اخلاص بـود و ایـن ویژگـى ممتاز آن حضرت, ریشه در اعتقادات بنیادین و عشق دیریـن وى نسبت به باورهاى دینى و عبـودیت فراوان وى داشت. او چـون خـود را در محضـر پـروردگار مـى دید, نیازى به دیـدن دیگران و تعریف افـراد نمـى دید چرا که خـورشید خلقت, بینایان را از چراغهاى کـم نـور و خاموش بى نیاز مى کند. بدیـن خاطر در مراحل مختلف زندگى با گفتار و رفتار خود بر ایـن نکته تإکید مى کرد که خداوند را ـ نه براى ترس از دوزخ و یا عشق به بهشت بلکه ـ تنها به خاطر خـداونـدىاش دوست دارم و هیچ آرزویـى غیـر از خـود او در سـر ندارم.
روزى رسـول خـدا رو به زهرا(س) کرده فـرمـود: ((دختـرم! اکنـون جبـرئیل نزد مـن است و از سـوى پـروردگارم پیام آورده که هر چه بخـواهـى تحقق مـى یابـد; چه مـى خـواهـى؟)) فاطمه(ع) پـاسخ داد: ((شغلنـى عن مسإلته لذه خدمته, لا حاجه لى غیر النظر الـى وجهه الکـریـم));(35) لذتـى که از خـدمت حضـرت حق مـى بـرم مرا از هر خواهشى بازداشته است; حاجتى جز ایـن ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشـم.(36) چنیـن بینـش روشـن و شفافى موجب گردید در سخنى کوتاه, بلنداى معرفت خویـش را در باره اخلاص بیان کند که:
((مـن اصعد الـى الله خالص عبادته اهبط الله عز و جل الیه افضل مصلحته));(37) کسـى که عبادت خالصانه خـود را به سـوى خـداونـد فرستـد, پروردگار بزرگ برتریـن مصلحت او را به سـوى او خـواهـد فرستاد.
و در گفته اى دیگـر با اشاره اى به عبادات, ((روزه را مایه تثبیت و فرود اخلاص در سراى دل)) بیان مى کند.(38) او نخستیـن کـس بـود که به سخنان خـود عمل مى کرد و در مراحل مختلف زندگى اندوخته هاى اخروى بسیارى از ایـن طریق براى خود فراهم مى نمود. سائلى که از مسجد با دستـى تهى برگشته و در کـوچه ها امدادگرى نمى یابد, چـون به در خانه دخت رسـول الله(ص) مـى رسـد, یگانه فریادرس مستمندان را او مى بیند, از ایـن رو از وى کمک مى طلبد. و زهراى عزیز که سه روز خـود و فـرزندانـش گرسنه بـودند, چـون با استمـداد مستمنـد روبه رو مى شـود و از سـوى دیگر شیـوه همیشه او کمک به نیازمندان بـوده است ـ پیراهـن خـود را نزد یک یهودى گرو مى گذارد تا قدرى نـان و خـرمـا گـرفته به سـائل ایثـار کند.
هنگامى که سلمان اصرار مى کند که اندکـى از نان و خرما برداشته, براى رفع گرسنگـى خـود و فرزندان استفاده کند, فاطمه مـى گـوید:
((سلمان! این کار را فقط بـراى خـدا انجام دادم, از ایـن رو هیچ از آن بـرنخـواهـم داشت!))(39) حسیـن بـن روح ـ از نایبـان امام عصر(عج) ـ در پاسخ پرسـش شخصـى که رسـول خـدا(ص) چند دختر داشت فـرمـود: چهار دختـر و چـون او سـوال مـى کنـد: کـدام یک از همه بافضیلت ترند؟
جـواب داد: فاطمه. وى با تعجب بسیارى باز مى گوید: حضرت زهرا(س) از همه فرزنـدان پیامبـر(ص) کـوچکتر بـوده و از سـوى دیگر کمتر مصاحبت رسـول الله(ص) را درک کـرده است, چگـونه او بـافضیلت تـر است؟! حسین بـن روح فرمود: فاطمه(ع) داراى دو ویژگى برجسته بود: نخست آنکه وارث رسـول خـدا(ص) بـود و دیگـر اینکه نسل پیـامبـر خاتـم(ص) از ذریه او است. و خـداونـد متعال ایـن صفات را به او ارزانـى نـداشت مگـر به خاطر(اخلاص در نیت زهراى مرضیه(س).(40)
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ اربعیـن حـدیث, امـام خمینـى, ص385 تـا 395 (بـــا تلخیص و گزینـش).
2ـ تفسیر المیزان, (ترجمه), علامه طباطبایى, ج1, ص500و ;509 رک: تفسیـر الکاشف, ج3, ص79 و ج5, ص41 و ج2, ص93.
3ـ چهل حدیث حج, حسیـن انصاریان, ص;71 رک: تفسیر ابـن کثیر, ج4, ص;629 تفسیر التبیان, ج10, ص;268 تفسیر التحـریـر, ج24, ص292 و ج 29, ص;63 تفسیـر فتح القـدیـر, ج5, ص270.
4ـ معارج, 35, نک: تفسیـر نمـونه, ج7, ص64 و ج 14, ص;76 تفسیـر المیزان, ج11, ص155.
5ـ اعراف, 66, و 67 و ;68 رک: تفسیــــــر المیزان, ج11, ص;155 تفسیر مجمع البیان, ج10, ص500.
6ـ بقـره, ;177 معارج, ;14 نک: تفسیر المـراغى, ج5, ص83 و ج 9, ص148.
7ـ آل عمران, ;159 فصلت, ;34 رک: تفسیر ملاصـدرا, ج4, ص170 و ج1, ص712.
8ـ هـود, 87, نک: تفسیـر المیزان, ج1, ص370 و 373 و 375 و ج 2, ص235 و ج 4, ص111 و 181 و ج 6, ص166 و 257.
9ـ آل عمران, ;159 مـومنون, ;96 قلـم, 4. نک: تفسیر الکبیر فخر, ج9, ص61 و 64, تفسیـر کشف الاســرار, ج2, ص286 و ج8, ص519 و ج10, ص188, تفسیـر مجمع البیـان, ج2, ص870 و ج10, ص500, تفسیـــــــر المراغى, ج6, ص149 و ج 29, ص28.
10ـ قلـم, 4, رک: تفسیر المنیـر, ذیل آیه 4 سـوره قلـم, تفسیـر نمـونه, ج24, ص377, ذیل آیه 7, سـوره قلم.
11ـ براى پژوهـش بیشتر در باره اخلاق پیامبرانى چون نوح به سوره اعراف آیه 60 و 63 و هـود به سـوره اعراف, آیه 66 و 69 مـراجعه کنید.
12ـ کفشهاى مکـاشفه, احمـد عزیزى, ص373 و 374 (بـا گزینش).
13ـ سوره نور, 27 و 28.
14ـ بقره, 77 و مریم 27 و 28.
15ـ بحـارالانـوار, علامه مجلسـى, ج72, ص401 و ج75, ص;401 کتــاب عوالـم, ج11, ص;628 المستدرک, ج2, ص375, ح3.
16ـ منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج2, ص;26 کتـاب عوالـم, ج11, ص;158 ریاحین الشریعه, ج1, ص193.
17ـ بحارالانـوار, ج41, ص;46 امالـى صدوق, ص;280 مناقب ابـن شهر آشوب, ص79.
18ـ نک: نهج الحیـاه, ص239 تا 267.
19ـ تفسیـر الامـام العسکـرى, ص;330 تفسیـر البـرهان, ج3, ص;245 بحارالانوار, ج23, ص259.
20ـ امالى صدوق, ص;475 مناقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;340 اختصاص مفید, ص31.
21ـ کتاب عوالـم, ج11, ص478 و ;605 ریاحیـن الشـریعه, ج2, ص40.
22ـ بحـارالانـوار, ج23, ص;259 تفسیـر البـرهـان, ج3, ص245.
23ـ احقـاق الحق, ج21, ص26 و ;27 عوالــم المعارف, ج11, ص228 و 444.
24ـ نهج الحیاه, ح57, ص102.
25ـ ینابیع المـوده, ص;199 احقاق الحق, ج10, ص;285 بحارالانوار, ج20, ص245.
26ـ منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;323 حلیه الاولیـإ ابـونعیـم اصفهانى, ج2, ص42.
27ـ دلائل الامـامه, ص3 و ;4 منـاقب ابـن مغازلـى, ص;380 احقــاق الحق, ج17, ص23.
28ـ تفسیر البـرهان, ج4, ص;317 امالـى طـوسـى, ج1, ص;190 وسائل الشیعه, ج6, ص323.
29ـ دیـوان حـافظ; رک: پـالایـش نفـس, ص110, (بـا تلخیص).
30ـ رک: منازل السائلیـن, ص31, (باب اخلاق); تفسیر الکبیر, ج16, ص127, ج19, ص146 و ج23, ص318 و 319 و 320.
31ـ اربعین حدیث شیخ بهایـى, ص159, ح37. 32ـ رک: اربعیـن حدیث امـام خمینـى(ره), ح20, ص321 تا 333.
33ـ میزان الحکمه, ج3, (باب اخلاص), نک: تفسیر کشف الاسـرار, ج1, ص388 و 327 و ج 2, ص722 و ج 8, ص386 و ج 10, ص574.
34ـ چشمه در بستـر, ص;202 رک: تفسیـر الکبیـر فخــر, ج11, ص;42 ج26, ص239 و ج 32, ص45.
35ـ اربعیـن حدیث امام خمینى(ره), ص333, نک: تفسیر الکشاف, ج2, ص;751 تفسیـر کشف الکرار; ج1, ص322 و 327.
36ـ ریـاحیـن الشـریعه, ج1, ص;105 نهج الحیاه, ص99, نک: تفسیـر مجمع البیـان, ج1, ص409 و ج 2, ص650.
37ـ عوالـم, ج11, ص;623 بحارالانـوار, ج67, ص249 و ج 70, ص249 و ج 71, ص184.
38ـ رک: خطبه فـاطمه زهـرا(ع) در مسجـدالنبـى(ص), رک: تفسیـــر المنیـر, ج8, ص126 و ج 11, ص283 و ج 16, ص45 و ج 30, ص346.
39ـ بحـارالانـوار, ج43, ص;73 رک: تفسیـر المیزان, ج2, ص390 و ج 11, ص83 و 160 و ج 15, ص30 و ج 16, ص25.
40ـ همـان, ص37, نک: تفسیـر نمـونه, ج9, ص377 و ج 12, ص578 و ج 25, ص354 و 356 و ج 27, ص214.