اخلاق معاشرت 29 شناخت و مراعات حقوق دیگران

نویسنده


 

اخلاق معاشرت (29)
شناخت و مراعات حقوق دیگران
جواد محدثى

 

 

شنـاخت وظیفه, پـایه انجام وظیفه است. انسانها در جامعه نسبت به یکـدیگر ((وظایف متقابل)) دارند و به تعبیـرى دیگـر, بـر عهده خـویـش نسبت به افـراد دیگـر ((حقــوق متقابل)) دارنـد. شناخت ایـن حقـوق و انجـام آنها و مـراعات دو جانبه, ضامـن تصحیح روابط و سالم سازى معاشرتها و زدودن کدورتها و کاهش اختلافها و گله مندیهاست.
در جامعه انسانـى, جز بـا ((مـراعات)) دیگـران و حقـوقشان, وضع رفتارى سامان نمـى پذیرد. مثلا پـدر و مادر نسبت به فرزندان و به عکـس, وظایفـى دارنـد. زن در برابر شوهر و شـوهر در برابـر زن, تعهداتـى دارد. فرمانـده و سرباز, نسبت به هـم حقـوق و وظایفـى دارنـد. دو شـریک با یکـدیگر, کارفرما و کارگر, رئیـس و مرئوس, معلـم و شـاگـرد, همسـایه بـا همسـایه, مشـاور و مشـورت خــواه, خویشاوندان و ارحام نسبت به هـم, برادران و خـواهران دینى نسبت به یکـدیگـر, مسلمـان بـا مسلمـان و ... نمـونه هـاى دیگــرى از ارتباطهاى اجتماعى, هر کدام نسبت به هـم محدوده و مجمـوعه اى از تکالیف را دارنـد که در آییـن اسلام, به انجام آنها تـوصیه شـده است. ایـن وظایف و تکـالیف و حقـوق, اگر:

 

1ـ ((شناخته)) شود
2ـ به آنها ((عمل)) شود
3ـ عمل هـم دو سـویه و ((متقابل)) بـاشـد, بسیارى از مشکلات, یا پیـش نخـواهـد آمـد, یـا بـرطـرف خـواهد گشت.
شبیه این در قوانیـن راهنمایى و رانندگى وجـود دارد و رانندگان اگر آن آییـن نامه ها را بدانند و به آنها عمل کنند و عمل هـم به صـورت متقابل و از سـوى همه رانندگان باشد, نه یکجانبه و ناقص, طبیعى است که بسیارى از تصادفات و حوادث و ضایعات رانندگى پیـش نخواهد آمد.

حقوق مسلمانى
جامع تـریـن متـن حـدیثـى که به بیان ایـن حقـوق و وظایف متقابل پرداخته است, ((رساله الحقوق)) از امام زین العابدیـن(ع) است که در کتابهاى روایى (از جمله در تحف العقـول و مکارم الاخلاق و ...) آمده است. حق برادر دینى, حق همسایه, حق خـویشاوند, حق فرزند و اولاد و پدر و مادر, حق زن و شـوهر, حق شاگرد و استاد, حق مولا و بنـده, حق همنشیـن و دوست و شـریک, حق والـى و رعیت, حق مشیر و مستشیر از جمله حقـوقـى است که در آن حـدیث ارزشمنـد بیان شـده است.
در جامعه اسلامـى, مسلمان متعهد خـود را نسبت به بـرادران دینـى مسـوول احساس مى کند و تکالیفى بر عهده او است. طبعا هر مسلمانى باید ایـن حق را بر گردن خویـش احساس کند و آن گونه که یاد شد, مراعات و به کار بستـن اینها طرفینى باید باشد, تا اثر خویش را بگذارد. ایـن حقـوق بسیار است, به بـرخـى از آنها که در احادیث اسلامى آمده است, اشاره مى شود:
1ـ اینکه مسلمان آنچه را براى خـود دوست دارد, براى برادر دینى خودش هـم بپسندد و آنچه را که براى خـود نمى پسندد, براى دیگران هـم نپسندد و روا نشمارد. این اولین و مهمتریـن حقـى است که هر مسلمان بر گردن ما دارد و روایات بسیارى در ایـن زمینه نقل شده است, حقـى بسیار مهم, اما بسیار آسان و انـدک! امام صادق(ع) به معلى بـن خنیـس در حدیثى که به برشمارى ایـن حقـوق پرداخته است, مى فرماید:
((ایسـر حق منها ان تحب له مـا تحب لنفسک و تکـره له مـا تکـره لنفسک));(1) آنچه بـراى خـود دوست مـى دارى, بـراى او هــم دوست بـدارى و آنچه براى خـویـش ناخـوشاینـد مـى دانـى, بـراى او هـم ناخوشایند بدانى! ... البته گفتـن ایـن سخـن آسان است, اما عمل به آن بسى دشوار!
2ـ اینکه مسلمان, مسلمـان دیگـر را با دست و زبـان نـرنجـانـد. خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایـش است و این از مهمتریـن اصـول اخلاقـى و معاشرتـى اسلام و نشانه مسلمانى است. تا آنجا که رسـول خـدا(ص) فرمـوده است: ((المسلم مـن سلـم المسلمون مـن لسانه و یده));(2) مسلمان کسى است که مسلمانان از زبـان و دست او در سلامت و آسـایـش بـاشند.
3ـ اینکه مسلمان در بـرابـر مسلمان, متـواضع بـاشـد و از تکبـر بپرهیزد.
4ـ حرف دیگران را در باره مـومـن و مسلمان نشنود و نپذیرد و به سخـن چینیها گوش ندهد و در پى خطاها و عیوب نباشد و اگر هم نقطه ضعفـى از کسـى شنیـد یا فهمیـد, آن را فاش نسازد و آبـرویـش را نبرد. کسى که در پـى عیـوب مسلمیـن باشد از نظر مسلمانى و دینى گـرفتـار سقـوط است و از ولایت خـدا بیـرون رفته, در ولایت شیطان قـرار مـى گیـرد. پیـامبـر اسلام(ص) فـرمود:
((یا معشـر مـن اسلم بلسانه و لم یسلـم بقلبه, لا تتبعوا عثـرات المسلمین فانه من تتبع عثرات المسلمیـن تتبع الله عثـرته و مـن تتبع الله عثرته یفضحه));(3) اى گروه کسانـى که به زبان مسلمان شـده ایـد ولـى دلها مسلمـان نشـده است! در پـى عیبها و لغزشهاى مسلمانان نباشیـد, چرا که هر کـس در پـى شمارش و یافتـن عیبهاى مسلمانان باشد, خدا هـم پى جـوى عیب او خـواهد شد و هر که را که خـدا در پـى عیـوبـش افتـد, رسـوایـش مـى سـازد.
5ـ پـرهیز از قهر کـردن و قطع رابطه, و اگـر هـم مفـارقت و قطع ارتباط پیش آمد, آن را بیـش از سه روز طول ندهد. و فضیلت از آن کسـى است که زودتر آشتـى کنـد و در صلح کردن پیشگام و پیـش قـدم گردد. هر انـدازه که ایـن جـدایـى بیشتر شـود, شیطان خـوشحال تر مـى گـردد. در ایـن زمینه هـم احـادیث بسیـارى نقل شـده است.
6ـ بـى اجازه و سـرزده وارد بر خانه بـرادر مـومـن نشـود و اگـر مـى خـواهـد داخل خانه یا اتـاق یا محل کار او بشـود, قبلا اجازه بگیرد (در ایـن زمینه, در فصل ((اذن و اجازه)) پیشتـر مفصلا بحث شد.)
7ـ برخـورد با افراد, با چهره اى گشاده و خنـدان و کـدورت زدا, و زدودن غم و انـدوه از دل برادر ایمانى و ادخال سرور و شادمانـى بر یک مسلمان, که ایـن کار, نزد خـداونـد, پاداشـى عظیـم دارد.
8ـ وفاى به عهد و عمل کردن به وعده و پـرهیز از خلف وعده, یکـى دیگـر از حقـوقـى است که در روایات آمـده و مسلمـان در بـرابـر مسلمان باید خـود را به آن موظف بداند. به تعبیر امام سجاد(ع): آن کـس که وعده مى دهد و عمل نمى کند, منافق است. و رسـول خدا(ص) فرمود:
((من کان یومـن بالله و الیـوم الاخر فلیف اذا وعد));(4) هر کـس به خـدا و روز قیامت ایمان دارد, هر گاه که وعده مـى دهد, به آن وفا کند.
9ـ انصاف در برخـورد با مسلمانان, یعنـى آن گـونه که دوست دارد با خودش رفتار کنند و با او برخورد داشته باشنـد, خـودش هـم با دیگران همان گـونه معاشـرت کنـد. ایـن فضیلت اخلاقـى در احادیث, مایه عزت نزد خـدا و نجات از آتـش دوزخ در قیامت به شمار آمـده است و در سخنـى از امام صـادق(ع), به عنـوان یکـى از سخت تـریـن تکالیفى که خدا بر بندگانـش مقرر کرده, به حساب آمده و در کنار انصاف, مـواسات و ذکـر خـداونـد در همه حـال بیان شـده است.(5)
10ـ احتـرام به بزرگتـرهـا و محبت و رفق نسبت به کـوچکتـرهـا
11ـ اصلاح میان افـراد و آشتـى دادن آنان, که ایـن وصیت پیامبـر اسلام در همه دورانها و تـوصیه حضـرت علـى(ع) در بستــر شهادت و سفـارش ائمه دیگـر است و رسـول خـدا آن را به عنــــوان ((افضل الصـدقه)) دانسته است و حتـى دروغ مصلحتـى بـراى زدودن اختلاف و ایجـاد آشتـى بیـن دو مسلمـان مجـاز شمـرده شده است.(6)
12ـ پـوشاندن عیوب مسلمانان جهت حفظ آبروى آنان. به تعبیر رسول خدا(ص): هر کـس عیب پـوش مسلمانى باشد, خداوند هـم عیب او را در دنیا و آخرت مى پوشاند.
13ـ پـرهیز از حضـور در جـاهـایـى که سـوءظن مسلمـانـــــان را بـرمـى انگیزد. ((پـرهیز از مـواضع تهمت)) یک تکلیف است و چــون ناپرهیزى از حضـور در جاهایى که بدگمانى دیگران را سبب مى شـود, موجب به گناه افتادن آنان مـى شـود, پـس در مقابل مـومنان وظیفه داریـم که از ایـن گـونه حضـورهـاى شـائبه دار و ســــوءظنآور و مسإله ساز بپـرهیزیم تا مـوجب به گناه افتادن دیگـران نشـویـم.
14ـ رفع نیاز مـومنان و تلاش در راه ((قضإ حاجت)) او و بـرطـرف کردن مشکلاتـش, یکى دیگر از ((حقـوق مسلمانى)) است و در روایات, ثـوابى بیـش از نماز و روزه و حج و طـواف براى آن بر شمرده شده است.
بهره گیـرى از مال و قـدرت و آبرو و وجهه خـویـش, بـراى یارى یک مسلمان و بـرطـرف کردن رنج و مشکل و گرفتارى او از عظیـم تـریـن تکـالیف مـا در بـرابـر بـرادران دینى است.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن
به دمى یا درمـى یا قلمــى یا قــدمى
15ـ حفظ عرض و آبـروى یک مسلمـان در غیاب او و اگـر کسـى به یک مسلمان تهمتـى زد, دفاع از او واجب است و اگر بتـواند دفاع کند و تهمت را دفع کند ولى کـوتاهى و سستـى کند, به مقتضاى روایات, در گناه تهمت زننـدگان شـریک است. کسـى نزد پیامبـر اکـرم(ص) از مسلمانى بدگویى کرد و به آبروى او متعرض شد. رسـول خدا آن سخـن را رد کرد و از او دفاع نمود, سپـس فـرمـود: هر کـس از آبـرو و حیثیت برادر دینى اش دفاع کند, ایـن دفاع در قیامت حجابى از آتش مى شود و او را حفظ مى کند: .
((مـن رد عن عرض اخیه کـان له حجـابـا مـن النار));(7)
16ـ سلام و مصـافحه و معانقه در روایات بـى شمارى است که مسلمـان وقتـى به مسلمان دیگر مـى رسـد, سلام دهد, دست بـدهـد و مصافحه و معانقه کنـد, اگـر او عطسه کـرد, در پاسخ عطسه اش دعا کنـد و از خداوند براى او رحمت بطلبد.
17ـ عیادت, دیدار, تشییع جنازه, زیارت قبـور, تسلیت و تعزیت به خانواده, دعا پـس از فـوت و ... اینها از جمله حقوقى است که بر عهده مسلمان است. اگـر بـرادر دینـى اش بیمـار شـد, به عیادت او برود. اگر از سفر آمـد یا از حج برگشت, او را زیارت کند, یا کلا مسإله دید و بازدیـد و رفت و آمـد با بـرادر دینـى. و اگـر از دنیا رفت, در تشییع جنازه اش شـرکت کنـد و بـراى تسلیت گـویـى به بستگان و فرزندان او, به خانه اش سرکشـى کنـد, سـر قبـر او حاضر شود, دعا و فاتحه بخواند, پـس از فوت, کارهاى صالح و شایسته به نیت و نیابت از برادر دینى انجام دهد و ثـوابـش را هدیه به روح او کند.
حقوقى که یاد شد, نه همه حقوق, بلکه برخى از حقـوق مسلمانى است که براى هر کـدام احادیث فراوانـى در منابع ما نقل شـده است که جهت پـرهیز از طـولانـى شـدن بحث, به اشـاره اى بسنـده کـردیــم.
اما مناسب است که چنـد حـدیث نسبتا جامع هـم در همیـن مقـوله ها عرضه کنیـم, تـا بـا حقـوق متقـابل دینـى آشنـا گـردیم.
امام باقر(ع) فرمود: از جمله حقـوق مومـن بر برادر دینى اش ایـن است که: گرسنگـى او را برطرف سازد, راز و عیب او را بپـوشانـد, رنج و اندوهـش را برطرف سازد, قرض و بـدهـى او را بپردازد و هر گاه از دنیا رفت, جـایگزیـن او در رسیـدگـى به وضع خـانـواده و فرزندانش باشد.(8) پیامبر اکرم(ص) فرمود: مومـن هفت حق بر گردن مـومـن دارد که از سـوى خـدا واجب شده است.
1ـ در پیش رو, احترامش کند
2ـ در دل, محبت او را داشته بـاشد
3ـ در مـال خـود, مـواسـات نسبت به او داشته بـاشد
4ـ غیبت او را حرام شمارد
5ـ هنگام بیمارى به عیادتش رود
6ـ پـس از مـرگ, در تشییع جنـازه او شـرکت کند
7ـ پـس از فـوت او, در بـاره اش جز خیـر و نیکـى نگـوید.(9)
معلى بـن خنیـس گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: حق مومن بر مومـن چیست؟ حضرت فرمود: مى ترسـم که بدانى و عمل نکنى و آنها را تباه سازى. گفتـم: لا حول و لا قوه الا بالله (یعنى ان شإالله به یارى خدا عمل خواهم کرد). فرمود: مومن بر گردن مومـن هفت حق دارد که همه واجب است و اگر هر کـدام را ضایع و تباه کنـد از ولایت خـدا بیـرون رفته و طـاعت الهى را نـافـرمـانـى کـرده است:
((اول)): اینکه آنچه براى خـود دوست مـى دارى بـراى او هـم دوست بـدارى و آنچه بـر خـود نمـى پسنـدى بـراى او هـم نپسندى.
((دوم)): اینکه با جان و مال و زبـان و دست و پـایت او را یارى کنى.
((سـوم)): آنکه در پى جلب رضاى او باشى و او را به خشـم نیاورى و دستورش را اطاعت کنى.
((چهارم)): آنکه بـراى او ((چشـم)) و ((راهنمـــا)) و ((آینه)) بـاشـى (ان تکـون عینه و دلیله و مـرآته)
((پنجـم)): آنکه چنیـن نشـود که تو سیر باشـى و او گـرسنه, تـو سیـراب بـاشـى و او تشنه, تـو پـوشیـده بـاشـى و او عریـان!
((ششـم)): آنکه اگر خادم یا همسرى دارى که کارهاى تـو را انجام مى دهد و او بى همسر است, خدمتگزار خـودت را بفرستى که لباسهایـش را بشـویـد. بـرایـش غذا بپزد و بـرایـش جـا بینـدازد.
((هفتـم)): آنکه قسـم خوردن او را بپذیرى, دعوتـش را قبول کنى, در بیمارىاش به عیادتـش بروى, در مرگـش بـراى تشییع جنازه حاضر شـوى و اگر حاجت و نیازى دارد, در رفع آن نیاز بکـوشى و نگذارى که او از تـو درخواست کند (یعنى پیـش از آنکه او درخـواست کند, خودت به رفع مشکلش اقدام کنى).
هر گاه چنین کردى (و به ایـن وظایف عمل نمودى) ولایت تو به ولایت خـدا متصل مـى گـردد.))(10) مـراعات ایـن وظایف متقابل, جامعه اى آرمانـى, باصفا و صمیمیت, همبسته و منسجـم, عاطفـى و نیـرومنـد پدید مـىآورد که از حرارت ایمان و شـوق برخـوردار است و آحاد و افراد, در سایه ایـن مودت و صداقت و مراعات, به قدرتى استوار و مجمـوعه اى مستحکـم و خلل ناپذیر تبدیل مى شـوند و جامعه اسلامى به عزت و اقتـدار مـى رسـد. پایان ایـن بحث را بـا حـدیثـى از امام صـادق(ع) قـرار مـى دهیـم که در بـاره اداى حق مـومنان فـرمـود:
((ما عبد الله بشىء افضل من ادإ حق المومـن));(11) خداوند, به چیزى برتر از ((اداى حق مـومـن)), عبادت نشـده است.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ محجه البیضإ, ج3, ص354.
2ـ همان, ص358.
3ـ اصول کافى, ج2, ص355.
4ـ همان, ص364.
5ـ همان, ص145.
6ـ محجه البیضإ, ج3, ص373.
7ـ همان, ص393.
8ـ میزان الحکمه, ج2, ص482.
9ـ بحارالانوار, ج71, ص222.
10ـ اختصاص, شیخ مفید, ص28.
11ـ بحارالانوار, ج71, ص243.