مشاور شمـا مشاور این شماره:
م. سعیدى
خواهر م.ز ـ قم ـ خرداد
یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانـى که مایل به دریافت کتبـى پاسخهاى خـود در اولیـن فرصت مـى باشنـد لازم است نشانـى کامل خـود یا یکـى از دوستـانشـان را همـراه طـرح مشکلات خـویـش درج نمـایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایـى که به خـاطـر فقـدان یا نقص نشـانـى, امکان ارسال پاسخ بـراى آنها نیست, پـس از آماده شـدن پـاسخ در اولیـن شمـاره مجله منتشـر خـواهـد شـد.
3 ـ بخـش مشـاوره مجله خـود را امـانت دار نـامه هـا و مطـالب آن مـى داند و حـداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصـوصـى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت ایـن مهم, طرح مشکلات و پاسخها را بـراى عمـوم خـواننـدگـان مفیـد و حتـى راهگشـا مـى داند.
4 ـ در صـورتـى که مایل به درج نام کامل خـویـش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما ایـن است که از درج حـروف لاتیـن اجتنـاب شود.
5 ـ لطفـا در نـامه هـاى خـود از یک طـرف کـاغذ استفـاده کنیـد.
شـوهر متکبـر, بـى مسـوولیت و خشـن! خـواهـر م.ز ـ قـم ـ خـرداد
نـوشته اید داراى مدرک کارشناسـى و شاغل رسمى در مراکز آمـوزشـى هستید. حدود ده سال قبل, با معیار تقـوا و تهذیب نفـس و علـم و پشتکار, همسر فعلى تان را از میان خـواستگاران فراوان برگزیدید. گمان مـى کردیـد که او به خاطر تحصیلات و شغل خاصـش ـ که لازمه آن ایمان و اخلاق و تعهد است ـ زنـدگـى آرام و سعادتمنـدى را بـراى شما ایجـاد خـواهـد کـرد, اما در همان ابتـداى دوران نامزدى که صیغه عقد موقت میانتان جارى شده بـود, به خودخواهى و تکبر بى حد و مرز او پـى بردید. در همیـن حال او مسإله جدایى را مطرح کرد اما شما به دلیل محضرى نبـودن عقد و محذورهایى که داشتید از او خـواهـش کـردیـد که ایـن کـار را نکند.
بعد از عقـد رسمـى و تشکیل زنـدگـى مشترک نیز او مرتبا سرکـوفت مى زد که مـن از اول خواهان زندگى با تـو نبـودم. در ماههاى اول ازدواج و در حال باردارى, بـا وجـود شـرایط جسمانـى دشـوارى که داشتید, با هر بهانه اى تهدید به طلاق مـى کرد و شما از ترس آبروى خانوادگى, باز هم از او خواهش مى کردید که ایـن کار را نکند. او حتـى یک روز شما را تا دفترخانه طلاق برد و بعد گفت شـوخى کردم, و بدیـن ترتیب کار همیشگى شما گریه بـود و بـس! اکنون او نه در تحصیل و نه در کار, از استقامت و کـوشایى لازم برخـوردار نیست و اگر به کارى هـم مشغول شـده به خاطـر ناسازگارى با همکاران, آن را ادامه نداده است. او در اختلافات خانـوادگـى به شـدت عصبانـى مـى شـود و در میان جیغ و گریه فرزنـدانتان شما را به طرز فجیعى کتک مى زند و بدنتان را سیاه مـى کند. شما در هر بار, ضرب و شتـم وحشتناک او را با سکوت تحمل مى کنید و فردا مـى کـوشید که چهره اى را که از گریه و رنج به شدت متغیر شـده است از چشـم همکارانتان پنهان نگه دارید. اظهار داشته اید: ((به من مى گوید از زندگى مـن برو بیرون, از ایـن خانه برو بیرون! به او مـى گـویـم کجا بروم؟ تـوى ایـن شهر بزرگ یک زن تنها کجا برود؟! مى گوید آن قدر اذیتت مى کنـم تا بگذارى بـروى. اگر از قصاص نمـى تـرسیـدم حتما تـو را مى کشتم. مـن از خدا نمى ترسم, از قصاص مى ترسـم, چرا که اگر تـو را بکشـم خودم اسیر زندان مى شوم ...! مـن به گمان اینکه او مرد خداست با او ازدواج کردم اما اکنـون مى بینـم تنها چیزى که اصلا در نظر او نیست خـداست. از روز اول از همه چیز گذشتـم, گفتـم مـادیات مهم نیست. با ساده تـریـن امکانات و با حذف عمـده رسـوم و تشـریفات, زندگى را شروع کردیـم. خانـواده ما از نظر مالى در وضع مطلـوبى به سر مـى بـرنـد, به خلاف خانـواده همسرم که از طبقه بسیار ضعیف هستند. با وجـود اینکه همسرم براى ازدواج خرج چندانـى نکرد اما پدرم به من جهیزیه کامل داد.
اوایل زندگى را با حقوق ماهیانه 800 تـومان مى گذراندیـم, و مـن نه تنها به او اعتراضى نکردم بلکه او را به ادامه تحصیل تشـویق مى کردم, اما او در ایـن زمینه نیز توفیقى به دست نیاورد. پس از گذشت چنـد سـال با کمک خانـواده و بـا پـس انـداز خـودم خـانه اى خریده ام, و البته شـوهرم نیز مقـدارى وام گرفته است که اقساطـش را من مى پردازم.
او معتقـد است که چـون در تهیه وام به مـن کمک کـرده است بایـد خانه ام را به نام او کنم! مى گـوید کارى مى کنـم که از هر چه هست بگذرى و خانه را به نامـم کنى. او اکنـون خانه را اجاره داده و ما در حال حاضر در دو اتاق اجاره اى که گاز شهرى نـدارد و سقفـش هم ریزش کرده است زندگى مى کنیم.
او به اعتقاد خـودش یک فرد کامل است که هیچ گـونه عیب و کاستـى ندارد. نصیحت هیچ کسـى را نمـى پذیرد, یعنى احدى را در حد خـودش نمى داند. خیال مى کند که یک روانشناس است و مشکلات دیگران را هـم او مـى تـواند حل کنـد! بارها از وى خـواسته ام که اختلافاتمان را نزد کسـى یا بزرگتـرى مطرح کنیـم تا شایـد راه حلـى پیـش پایمان بگذارد, اما او مى گـوید بزرگتر من مرده است و مـن حـوصله نصیحت شنیدن از کسى را ندارم, مـن خودم همه را نصیحت مى کنم! بزرگترین مشکل او که به طـور بیمارگونه, همه ما را عذاب مى دهد خودخـواهى و خـودبزرگ بینى او است. اگر اشتباهى از فرزندانـم سر بزند آنها را وحشیانه تنبیه مـى کنـد. اگـر از رفتار او انتقاد کنـم یا به فحاشیهایى که نسبت به خـود و خانـواده ام اعتراض نمایـم روزگارم را با کتک و زندانـى کردن در اتاق و شکنجه سیاه مـى کنـد. در را به رویـم قفل مى کند و خودش مـى خـوابـد. اکثر اوقات زندگـى اش به خـواب مى گذرد. فقط روزى دو ساعت براى درس و مدتى هـم براى خرید از خانه بیرون مى رود. به چیزى که اهمیت نمـى دهـد عبادت است. او در روابط شخصى و مسایل زناشـویى نیز بسیار کـم تـوجه و بـى اهمیت است. هیچ چیز براى او فرق نمـى کند و مـن تا کنـون با هیچ روشـى نتـوانسته ام در ایـن موضـوع تغییرى به وجـود بیاورم. بارها فکر جدایى به سرم زده است ولى همسرم مى گوید بچه ها را به تو نخواهـم داد, و با تـوجه به اینکه شخصیت شـوهرم در چشـم مردم طور دیگرى است مسلما دادگاه حضانت فرزنـدان را به من نخـواهـد سپرد و مـن تحمل دورى بچه ها را ندارم. اگر او راضى شود که بچه ها را به مـن بسپارد قـول مـى دهـم که تا آخـر عمر از آنها مـواظبت کنـم و به خاطرشان هرگز ازدواج نخـواهـم کرد. ایـن, چکیـده زنـدگـى تلخ و دردآلود من بود.
شما را به خـدا مـرا یارى کنید و راهـى پیـش پایـم بگذاریـد.)) خواهر ارجمنـد! ما نخستین و ناچیزتـریـن کارى را که وظیفه خـود مـى دانیـم ابراز تإسف و اظهار همدردى است. خـواهران و برادران شما در مجله پیام زن, از غم و رنجـى که دامنگیر شما مى باشد سخت آزرده انـد. ما علاوه بـر دعاى خالصانه به درگاه خـداونـد, بضاعت اندک خـود را نیز در راه رفع هر گـونه نارسایى و ستـم از جامعه زنان ایـن سـرزمیـن به کار بسته ایم و آرزومنـدیـم که روزى سلطه اخلاق و معنویت و قانـون به حـدى برسد که دیگر شاهد زجر و شکنجه هیچ مظلومى نباشیم.
چیزى که در نامه شما بیـش از سایر جنبه ها آزاردهنده است موقعیت صنفى شوهرتان و هویت شغلى او است. برخى مسوولیتها و عناویـن به خاطـر بار سنگیـن وظیفه اجتماعى اى که بـر دوش دارد به ویژگیهاى روحـى و شخصیتـى خـاصـى نیازمنـد است و خـودانگیختگـى و احسـاس مسـوولیت درونى فراوانى را اقتضا مى کند. جانهاى کـوچک, سینه هاى تنگ, نظرهاى کـوتاه و همتهاى دون, آدمـى را تا حـدى حقیر و پست مى کند که جز خـود چیزى را نمى بیند و به چیزى نمى اندیشد. کسى که داراى چنین روحیه اى است حتـى گلـى به سر خانـواده و نزدیکتریـن خویشان خـود هـم نمـى تـواند بزنـد تا چه رسـد به جامعه و سایـر مـردمان, و خـدا کنـد که اسلام و جامعه مسلمین اگـر به خیر ایـن گـونه افراد امید ندارد لااقل از شر و بدنامى آنان مصـون بماند.
از اینکه بگذریـم, نامه شما از برخـى جهات ناقص است و پرسشهایى در آن بـى جـواب مى ماند. از جمله اینکه در باره خاستگاه فرهنگى, اجتماعى و خانوادگـى خـود و همسرتان چیزى ننـوشته اید و به نقـش خانـواده و بستگان دو طـرف هـم هیچ اشاره اى نکـرده ایـد; آیا با آنها رفت و آمـد و معاشرت دارید؟ آیا از وضع شما باخبرنـد و تا کنـون مشکلات شما نزد آنان مطـرح شـده و مـوضع گیرى آنها در قبال ایـن مسایل چه بـوده است؟ آیا دوستـان و آشنایان از ایـن امـور مطلعند؟ اگر آرى, تا کنـون چه کمکـى به شما کرده اند؟ آیا زندگى شما همواره و پیوسته دستخوش چنیـن بحرانهایى بوده یا در مقاطعى هم از آرامـش و تفاهـم برخـوردار گردیـده است؟ اگر گاهـى اوضاع بهتر شده است, چه عواملـى را مـى تـوان در آن دخیل دانست؟ و ...
پـاسخ امثـال ایـن سـوالها بـراى تحلیل و ارایه راه حل در مـورد زندگى شما به ما کمک مى کند.
چـون معضلـى که در نامه شمـا مـورد اشـاره قـرار گـرفته, یعنـى خودخـواهـى و خشونت طلبـى شـوهر, متإسفانه دامنگیر خانـواده هاى دیگـرى هـم هست, جا دارد که با تفصیل و تـوضیح بیشتـرى به ایـن مـوضـوع بپردازیـم. غرض ما در طى ایـن پاسخ علاوه بر ارایه برخى دیـدگاهها و ایجاد تغییر در نگـرش شما, تقـویت روحیه و احساس و همچنیـن پیشنهاد برخى راههاى عملى و اجرایى است. به امید اینکه بـا ارتقـاى سطح بینـش و دگـرگـون کـردن احسـاس و رفتـار خــود تـوانایـى تان در فایق آمـدن بر مشکلات زنـدگـى به طـور روزافزون افزایش یابد.
مـا بـر اسـاس اظهارات شمـا, ریشه عمـده گـرفتـاریها را اخلاق و خصوصیات شـوهرتان مى دانیـم, اما روحیات و عملکرد شما نیز در طى ایـن مدت نه تنها طورى نبـوده است که موجبات اصلاح او را فراهـم آورد بلکه زمینه رشـد و بـروز هـر چه بیشتـر خصلتهاى زشت او را مهیا کـرده است. شما متـإسفـانه تحقیـرهاى وى را که چه قبل از شروع زندگـى مشترک و چه بعد از آن مرتبا تکرار مـى شده و شما را مـرتبا تهدید به طلاق مـى کـرده است بـى جـواب گذاشته ایـد و یا با خـواهـش و کرنـش, حداکثر کارى که کرده اید گریه بـوده است. ایـن شیـوه برخـورد, آدم سالـم را خراب مى کند تا چه رسد به کسـى مثل شـوهـر شمـا که خـودبینـى و عدم درک احسـاسـات دیگــران را جزو آشکارترین اوصاف او ذکر کرده ایـد. ما, در مـواردى ماننـد ایـن, مکررا به خوانندگان خـود تـوصیه کرده ایـم که به یک نکته اساسـى توجه کنند و آن اینکه گذشت و سازش و تواضع و بى تـوقعى و کـوتاه آمدن کارهایى نیستند که همیشه بتـوان آنها را خـوب و بجا دانست و کسانى که این گونه برخـورد مى کنند همیشه قابل تحسیـن نیستند. چـرا بـایـد در مقـابل یک فـرد متکبـر و در بـرابـر تحقیـرها و توهینهاى او از خـود تـواضع نشان داد؟! شما هیچ مى دانید که اگر ظلـم و تعدى خشـونت طلبان بى احساس و خـودپسند بـى مجازات بمانـد, حیات اجتماعى انسـان در معرض تهدیـد جـدى قـرار مـى گیـرد؟! آدم فهمیده اى که حد و حدود خـودش را مـى شناسد و وظایف قانـونى اش را مـى داند در برابر گذشت و فروتنـى و محبت دیگران خاضع و قدرشناس است و تشکر از لطف و یارى دیگران را بر خـود واجب مى شمارد. اما اگر در برابر کسـى که حقـوق و وظایفـش را تشخیص نمـى دهد گذشت و تحمل به خـرج دهیـد, او ایـن وضع را حق خـودش مـى شمارد, از شما طلبکـار مـى شـود و به ایـن کـار عادت مـى کنـد. اگـر از افــراد وظیفه نشناس بازخـواست نشود و وادار به اداى حقوق دیگران نشـوند کم کـم باور مـى کنند که نه آنها وظیفه اى در برابر دیگران دارند و نه کسـى بر گردن آنها حق دارد. گذشت و احسان و تکریـم, انسان بزرگوار و کریـم النفـس را شرمنده مى کند, به طـورى که او همواره خود را مـدیـون مى شمارد و در صـدد جبران خـوبیها برمـىآید. اما همیـن رفتـار, فـرد لئیـم و سفله و بـى شخصیت را پـررو و متـوقع مى کند, تا حـدى که گمان مـى کنـد یک سر و گردن از دیگران بالاتـر است و احتـرام و تحمل و سازش با او وظیفه مردم است و اگر چنیـن مـى کنند به خاطر برترى و امتیاز او است. و بـدیـن ترتیب است که چنیـن افـرادى اگر با آنها مقابله نشـود روز به روز انتظارات و توقعاتشان را افزایش مى دهند و مطالبات بیشترى را پیـش مى کشند و بیـش از هر کـس دیگر با فردى خصومت و دشمنى مى کنند که بیشتر به آنها خـوبـى کرده است. ایـن قاعده کلى افراد پست و لئیـم است و لذا همـان طـور که بـراى تـإثیـرگذارى و جذب یـا تنبه افــراد باشخصیت باید از ابزار ادب و احترام و محبت بهره جست, در مـورد افراد سفله و پست در هر مـوقعیتـى که باشنـد هیچ حربه اى کارآتر از قاطعیت و سختگیرى نیست.
از نـوشته هاى شما بـرمـىآیـد که شـوهـرتان متـإسفـانه از خصلت مردانگى, بزرگـوارى و کرامت نفـس بسیار کـم بهره است, زیرا آزار رسانـدن به زن و بچه و اهل خانه ـ که نزدیکتـریـن کسان هر فردى هستند و از او جز حمایت و محبت و خیـرخـواهـى انتظار ندارنـد ـ نشانه حادتریـن شکل حقارت و پستـى انسان است. گاهى آدمیت انسان چنـان تنزل مـى کنـد که دایـره ((خـودى)) او حتـى شـامل همسـر و فرزندانـش هـم نمى شود و غم و محنت نزدیکان خود را نیز نمى تواند درک کند. و حال آنکه مومـن از چنان وسعت نظرى برخـوردار است که همه را از خود مى دانـد, براى همه خیر مـى خـواهد و عدالت و اخلاق را در حق همگـان جـارى مـى دانـد.
به قـول استـاد شهیــد مطهرى:
((مبناى فضایل اخلاقى خداست, شما به خاطـر خـدا به فضایل اخلاقـى پایبند هستید. : مـومـن کسـى است که در فضایل اخلاقـى خـویشان و فامیل و خانـواده نشناسد, اهل محل نشناسـد, بانـد نشناسـد, حزب نشناسد, حتى خود دیـن را مرز قرار ندهد براى فضایل اخلاقى, خودى را به قدرى تـوسعه دهد که شعاعش بى نهایت بشـود: همه چیز از مـن است: هـر ملک ملک ماست که ملک خـداى ماست. همه از ما هستنـد)). کتاب فلسفه اخلاق, ص287.
معادلات جـدیدى را جایگزیـن کنید
در حال حاضر میان شما و همسرتان, بـر خلاف آنچه که قاعده زنـدگـى مشترک است, مـودت و رحمت حکمفـرما نیست, به جاى اینکه لباس یکـدیگر و یک روح در دو پیکر باشید دقیقا رو در روى هـم قـرار گرفته ایـد. او وقتـى که با قساوت تمام, شما را شکنجه مى کند و مـى گـوید اگر از قصاص نمى ترسیدم حتما تـو را مى کشتـم, در چنیـن شرایطـى باید تلاش شما بر ایـن باشـد که بنیانهاى خراب زنـدگـى تان را به طـور ریشه اى از نو اصلاح کنید. او در وهـم و خیال خود نسبتى خاص میان شما و خودش برقرار کرده و در ایـن معادلات شما را کوچک و خود را بزرگ گـرفته است. انتظارات و بـرخـوردهایـش هـم ناشـى از همیـن برداشت و توهم او است. شما باید ذهـن او را از اساس, خانه تکانى کنید. به هر میزان که مـوفق شـوید ایـن نسبت و تناسب غلط را در ذهـن او درهـم بـریزیـد و واقعیت را آن گـــــونه که هست به او بفهمانید و بقبـولانید, به همیـن میزان مـى تـوانیـد در رفتار او دگرگونى به وجود آورید.
براى رسیـدن به ایـن هـدف پیشنهاد مـى کنیـم که در دو عرصه مشخص بـرنامه هاى سنجیده و حساب شـده اى را به اجرا در آوریـد;
1ـ عرصه ذهـن و دل,یعنى آنچه مربوط به دیدگاهها و خلقیات مى شود و نگاه و احسـاس شمـا را نسبت به همـدیگـر اصلاح مـى کنـد.
2ـ عرصه عمل, یعنـى آنچه که روابط بیـرونـى فیمـابیـن و رفتـار متقـابل شمـا را دگـرگـون و ضـابطه منـد مـى سازد.
ما به صـورت مجمل و مختصر تـوضیحاتى را در ایـن دو زمینه ارائه مى کنیم. البته تـوجه داشته باشید که ما به هیچ وجه نمى خـواهیـم با ایـن توصیه ها حـس کینه تـوزى یا انتقامجویى را در شما شعله ور کنیـم. خـداى نخـواسته قصـد تحـریک شمـا بـراى ظلـــم و تعدى و نامهربانـى در حق همسـرتان را نـداریـم. بلکه انگیزه ما تقـویت شخصیت شما و افزایـش وزن روحـى, معنـوى و اجتمـاعى تـان است, به طـورى که تـوانایى تإثیرگذارى و ایجاد تحـول درونى در همسرتان را به دست آوریـد, و با اعتماد به نفـس و شناخت هرچه بیشتـر از حقـوقتان پاسدارى کنید. انتظار ما ایـن است که با به کار بستـن تـوصیه هـا, نهایتـا, صمیمیت و تفـاهـم و احتـرام متقـابل را به خانواده خود بازگردانید, و معتقدیـم که تـوجه دقیق به روح ایـن مطالب و مـراعات خـوب و همه جـانبه آنها ان شإالله نتیجه مـورد نظر را به زودى در پى خواهد آورد. و اینک تـوضیح دو محـور فوق:
1ـ پیشنهادهایـى براى اصلاح دیـدگاهها و باورها
براى بـرهـم زدن تناسب غلطى که شوهرتان در ذهـن و سپـس در عمل خود میان خـودش و شمـا بـرقـرار کـرده است بـایـد دو کـار انجـام دهید:
الف ـ خود را هرچه قوىتر و تـوانمندتر کنید و مزایاى نسبى خـود را آرام آرام به همسـرتـان تفهیـم نمـایید.
ب ـ طـرف مقابل را بـا ضعفها, حقارتها و خطاهایـش هـرچه بیشتـر آشنا کنیـد. در راستاى تحقق محـور ((الف)) یعنـى برخـوردارى از مـوضع هـرچه قـوىتر و مستحکـم تـر باید تلاش کنیـد که سطح علـم و اطلاعات خـود را ارتقا دهیـد. تـا آنجا که مـى تـوانیـد از طـریق تحصیلات رسمى و یا مطالعات غیر رسمى, خصـوصا در زمینه موضـوعاتى که با نیازهاى خانـوادگـى و اجتماعى تان تناسب بیشترى دارد, بـر آگاهیهاى خود بیفزایید.
چرا که علـم یکـى از ابزارهاى مهم قـدرت هر فرد و جامعه اى است. با قدرت استدلال و منطق قـوى به آسانـى مـى تـوان دیگران را مجاب کرد و تحت تإثیر قرار داد.
تحلیل دقیق و روشـن بینانه شخصیت و عملکرد همسرتان مـوضعگیرىهاى شما را سنجیده و بجا مـى کند. شناخت مسایل حقـوقـى ضعف ناشـى از بى تـوجهى به حقـوق و اختیارتان را برطرف مى کند و دیگر فرصتها و امتیازات خود را به آسانى از دست نخـواهید داد. از نظر روحـى و اخلاقـى نیز خـودتان را به اوصاف نیکـو و کریمانه آراسته کنیـد. ترس و ساده لوحى و ستـم پذیرى و سطحى نگرى و خودکـم بینى را از خود دور کنیـد. اعتماد به نفـس داشته بـاشیـد و به هیچ وجه خـود را دست کـم نگیرید. نگذاریـد تحقیـرها و تـوهینهاى شـوهـرتان مـوجب خودباختگـى و سر در گمـى تان شـود. یإس و ناامیدى را از خـویـش برانید.
بـدون شک اگـر صبـور و باتـدبیر باشیـد آینـده شما با شـوهـر و فرزندانتان روشـن و امیدبخـش خـواهـد بـود. سعى کنید سرزنـده و شاداب و بانشاط باشید. اجازه ندهید کسالتهاى ناشـى از منفى بافى و بى عملى شما را در خـود فرو برد و مـوجب انبار شدن غم و غصه ها در وجـودتان شـود. خود را شکست خـورده و بیچاره تلقـى نکنید. یک خانـم خـوب و یک همسر مـوفق کسى است که از جنبه هاى مثبت بیشترى برخوردار بـوده و جاذبه هاى گوناگـون را به بهتریـن شکل در خـود گرد آورده باشد; خـوش خلقـى, نظافت و پاکیزگـى, نظم و دلسـوزى و صـداقت و وفا و عفت و حیا و ... همگـى جمال و کمال انسان است و صدالبته از جمله مهمتریـن زیباییها و جاذبه هاى انسانى عزت نفس, اقتـدار معنـوى, شجاعت, استقامت و دلیرى در مسیر حق, مقاومت در برابر ظلم, متانت, وقار, کرامت, اجازه توهیـن به دیگران ندادن, خود را خـوار و سبک نکردن و امثال اینها است. بـى بهره بـودن از ایـن اوصاف, خود به خـود قیمت و جایگاه انسان را تنزل مـى دهد و اینجـاست که راه بـرخـوردهاى ناشایست و دون شإن بـراى دیگـران همـوار مـى گـردد. علاوه بـر ابعاد فـردى, کارى کنیـد که مـوقعیت اجتماعى تان هـم بهبـود یابـد و از جایگاه مستحکـم و پیـونـدهاى استـوارى برخـوردار شوید. ارتباط تنگاتنگ و رابطه صمیمى, فعال و همدلانه شما با فرزندانتان, بـویژه هرچه آنها بزرگتر مـى شـوند به تقـویت مـوضع شمـا در میـان خـانـواده کمک مـى کند.
روابط سنجیده و رفت و آمد با بستگان مـى تـواند زمینه خـوبـى را براى بهره گیرى از همکاریهاى فامیلـى مهیا سازد. همچنیـن معاشرت با دوستان و همسایه هاى خـوب را, به عنـوان یاورانى که در مـوقع لزوم مـى تـواننـد مشـاور و مـددکـار نزدیک شمـا و کــــار اصلاح خانـواده تان را تسریع کنند, هیچ گاه از دست نـدهیـد. همکاران و آشنایان محیط کارتان نیز مى توانند پشتـوانه هاى عاطفى و همفکران خـوبـى برایتان باشند. گسترش روابط اجتماعى فـواید زیادى در بر دارد; حـس خـوداتکایـى شما را هرچه بیشتر مـى کنـد, خلا عاطفـى و روانى ناشى از سردى و آزار شوهر را کاهـش مى دهد و مقاومتتان را در برابـر سختیها مـى افزایـد. همه اینها علاوه بـر مزایاى متعدد دیگر, زمینه اى است که قدرت برنامه ریزى صحیح و تصمیـم گیرى بموقع را براى شما به وجود مىآورد. به نمایـش گذاشتـن و ابراز شخصیتى مستقل, پـویا و خودکفا خواه ناخواه قدر و منزلت شما را به زودى در نزد شوهرتان آشکار خـواهد کرد. او هر چند دیرباور و علاقه مند به تحقیر شما باشد بالاخره در مقابل ایـن واقعیات تسلیـم خـواهد شـد و آثـار آن را در عمل وى مشـاهـده خـواهیـد کرد.
جلب تـوجه شما و سایر خـوانندگان به ذکر نمـونه ها شاید سـودمند باشـد. ما گاهـى با خانمهایـى روبه رو بـوده ایـم که تحت تإثیـر تحقیرها و زیـر سـوال بـردنهاى مکـررى که از شـوهـرشان مشاهـده مى کرده اند, هم در خانه و هـم در اجتماع به خـود کـم بینى و نوعى اضطراب دچار شده بـودند. علاوه بر ایـن, بعضا افسردگى و پریشانى ناشـى از بدرفتارى شـوهر و سایر فشارها و تلخیهاى زندگى نیز به پـاى آنها نـوشته و به عنـوان نشـانه هاى بیمارى روانـى قلمـداد مـى شـده که طبعا دستاویز دیگرى براى تحقیر و سرزنـش هرچه بیشتر در اختیار اطـرافیان قـرار مـى داده است. در مقـابل ایـن وضعیت, هنگامـى که با بهره گیرى از خطمشـى یاد شـده, مـوقعیت اجتماعى و حقـوق شرعى و قانونى و تـواناییها و استعدادهاى درونى فرد مورد معرفـى و تإکیـد قرار گرفت و ضعفها و جهات آسیب پذیر طرف مقابل تحلیل شد به تدریج آن عدم تعادل افراطـى و غیر منصفانه اى که به زنـدگـى تحمیل شـده بـود از میان رفت. و ما اکنـون شاهـدیـم که بانوانى که از ایـن طریق به خـودباورى رسیده اند هویت جدید آنان مـوجب گـردیـده است که به مـوقعیت بـرتـرى دست یـابنـد.
حتـى در بـرخـى تجربه ها که ایـن کار ـ یعنـى ایجاد خـودباورى و تقـویت روحیه زن ـ پـس از جـدایـى و طلاق اجرا گردیده, به رجـوع شـوهر انجامیده و این تحـول بنیادیـن و نقـش جـدید زن خانه, به سـردى روابط و نظم ظالمـانه گذشته خـاتمه داده است. امـا بـراى ایجاد زمینه دیگر, یعنى محـور ((ب)) باید در زندگـى رابطه ها را به گـونه اى سامان دهیـد که در خلال آنها شـوهـرتـان بـا حقارت و ناچیزى واقعى اش آشنا شـود تا احساس خـودبینـى و تکبـر در او به کمرنگـى گراید. بـدون شک عنایت دارید که منظور ما ایـن نیست که او را کـوچک و حقیر کنید, بلکه مى گوییـم کارى کنید که او ضعفها و نقایص خـود را همان گونه که هست بشناسد. مسلما شما از داشتـن یک شوهر خـوار و تحقیر شده سـودى نمى برید و قطعا نباید از ایـن امـر خـوشحال باشیـد و نیستیـد. اما فهم واقعیات مـوجـود و درک اینکه در چه شرایطـى قرار دارد مى تـواند او را از خـوشخیالـى و خواب غفلت بیرون آورد. اگر بتـوانید او را به سمتى سوق دهید که به تـدریج نگـاه واقع بینانه اى نسبت به شخصیت و اخلاق خـود پیـدا کند و رفتار و زندگى خـود را آن گـونه که هست ببیند کمک بزرگـى به اصلاح او کـرده ایـد, چـرا که خودشناسـى مقـدمه خـودسازى است.
براى ایـن منظور باید در برخـوردهاى گذشته تان تجدید نظر کنید و به روابطى که حجاب باطنى او را هرچه ضخیـم تر مى کند پایان دهید. هـرگز خـود را در برابر او کـوچک نکنیـد, حتـى گاهـى بـرخـى از برتـریها و نقاط مثبت خـود را در برابـرش اظهار کنیـد و مزایاى خـودتان را به رخـش بکشید. ضعفهایـش را بى جهت نپـوشانید. اجازه بدهید که آثار سوء کارهاى بدش را تجربه و لمـس کند. خود را نزد او سبک نکنید. بعضى احترامها و تـوجه هاى زیادى, افراد کـم ظرفیت و غافل را گمراه مـى کند. در مقابل ویژگیهاى ناپسنـد او, خصـوصا نسبت به خودستاییها و منیت هایـش, اگر نمى توانید عکـس العمل خاصى نشان دهید لااقل به گونه اى سخـن بگـویید و رفتار کنید که مصـداق ((نگه کـردن عاقل انـدر سفیه)) بـاشـد.
در خانه به تناسب آدمیت و مروتـى که از خـودش نشان مى دهد به او اعتنا کنیـد. هنگامـى که وظیفه نشناس یا بـداخلاق و زشت کردار است در حـداقل لازم او را به حساب بیاورید. با فرزندان و نزدیکانتان به هر نحـو که شایسته است گرم بگیریـد و زنـدگـى خـود را در هر شـرایطـى با کمال اطمینان و آرامـش و در وضع عادى ادامه دهیـد.
بگذارید ایـن احساس در درون او ریشه بگیرد که اگر بـد باشد هیچ جایگاهى در چشـم و دل اهل خانه ندارد, بداند که همه با قطع نظر از او به زندگى خود ادامه مى دهند و او هرگز نمى تـواند پیوندهاى دلنشیـن و صمیمى آنان را از هـم بگسلد و در نهایت تنها کسـى که ضـرر مـى کنـد و منزوى مـى شـود خود او است.
مـواظب باشید که بـى اعتنایـى را با قهر و دعوا و تشـدید نزاعها اشتباه نگیرید. اتفاقا برخى از افراد خودبیـن و تندخـو هویتشان را از درگیرى با دیگران کسب مى کنند و مناسبتریـن موقعیتى که به خوبى مى تـوانند ضعفها و نارساییهاى خـود را در آن پنهان کنند و به فرامـوشـى بسپارنـد همان دعوا و پرخاشگرى است. چنیـن افرادى سعى مـى کننـد با دست گذاشتـن روى ضعفهاى دیگران و یا عیب تراشـى براى ایـن و آن, خود را از معرض قضاوت وجـدان خـود و جامعه دور سازند. اینان با ایجاد تنـش و درگیرى احساس قـدرت مـى کنند و از اینکه مى تـوانند زندگـى را در کام دیگران تلخ نمایند, سرشار از لذت و غرور مى شوند.
کارى کنید که پـوچى, چرتآلودگى, بیکارى, بى عارى, خشـونت و سایر رفتارهاى زشت و زننده او در معرض دید دیگران قرار گیرد; خصـوصا کسانى که او خیلـى سعى مى کند خودش را پیـش آنها خـوب نشان دهد. ایـن کار باعث مـى شـود که جامعه, ولـو با زبان بـى زبانى, به او اعتـراض کنـد و نگاههاى دیگران, او و ضعفها و زشتیهایـش را زیر سـوال ببرد. خـودتان هـم اگر گاهى زمینه و فرصتى به دست آوردید که بتوانید در او تإثیر بگذارید ضرورىترین کار ایـن است که او را به اهمیت خودشناسى و فواید آن آشنا کنید. مطالعات مربـوط به ایـن موضوع در کتب دینى, اخلاقى و روانشناسى کلام شما را مستدل تر و نافذتر خواهد کرد.
2ـ پیشنهادهایـى براى تنظیـم و تعدیل رفتار متقابل
تا اینجا به ذکر نمـونه هایى از آنچه که مـى تـواند به منظور تغییر دیدگاههاى غلط و غیـر واقعى همسـرتـان صـورت پذیـرد پـرداختیـم.
تـوصیه هاى فـوق اگر به صـورت سنجیده ادامه یابد آرام آرام و به مـرور زمان زیـربناى روابط شما را اصلاح مـى کنـد. مـرحله بعد که اینک مـورد اشاره قرار مـى گیرد پیشنهادهایى است که رفتار شما و مـوضعگیـرىهایتان را بـالفعل تحت تإثیـر قـرار مـى دهـد و مکمل توصیه هاى دسته اول مى باشد:
الف ـ همان طـور که از مباحث گذشته نتیجه گیـرى مـى شـود خـود را ضعیف و وابسته نشـان نـدهیـد. ایـن, مهمتـریـن مشکل شمــا است. از خـودکـم بینى, تـواضع و کـوچکى در مقابل همسر متکبر و زورگـو خـوددارى کنید, زیرا ایـن گونه فروتنى به زیان همه است. بنا بر رهنمـود اولیاى دین, بزرگـى و تکبر در برابـر افراد خـودبیـن و متکبر نه تنها نکـوهیده نیست بلکه عبادت محسـوب مى شـود. شکستـن غرورهاى کاذب و نفـى منیت و استکبـار, رسالت انسانـدوستانه هـر فرد متعهدى است.
ب ـ در برابر او از حقوق خودتان نگذرید و بى تـوقع نباشید. آنچه را که حق شرعى و عرفى تان است بى کـم و کاست مطالبه کنید. از نظر تـإمیـن امکـانـات مـورد نیاز زنـدگـى و سطح رفـاهیـات خـود و فـرزنـدانتان در حـد معمـول و در سطح خانـواده تان از او انتظار داشته باشید.
تـوجه داریـد که زهـد و ساده زیستـى به معناى بـى تعهدى و آسـوده آرمیـدن نیست. بلکه زاهـد واقعى کسـى است که در عیـن سختکـوشـى ترجیح مـى دهـد که نیروى خـود و محصـول تلاش بـى وقفه اش را به جاى آنکه صـرفـا در مسیـر منافع شخصـى مصـرف کنـد, بـراى آرمـانهاى اجتمـاعى و نیـازمنـدیهاى دیگـران هزینه نمـایـد. بنـابـرایــن صرفه جوییهاى بیش از حد و قناعت و سازگارى و کـم توقعى شما که به بـى مسـوولیتـى شـوهرتان دامـن زده است هیچ گـونه حسنـى نـدارد. سـازگارى و تحمل کمبـودها وقتـى ارزش شمـرده مـى شـود که مسـوول تإمیـن هزینه خانـوار, اهل کار و تلاش باشد و نارساییهاى مالـى ریشه غیـر از تنبلـى و سـوء تـدبیـر وى داشته بـاشد.
تـوقعات و نیازهاى مشروع و قانـونـى خـود و بچه هایتان را اظهار کنید و برآوردن آنها را از او بخـواهید. سعى کنید از ایـن طریق او را به فعالیت و اشتغال وا دارید تا کمتر در خانه بمانـد, یا لااقل مسـوولیت گریزى و وظیفه نشناسى اش را به طـور ملموس درک کند. بیکارى براى همه مضـر است و منشإ بـروز اخلاق و رفتار نابهنجار مى شـود, اما در مـورد افرادى با خصـوصیات همسر شما آفات بیشترى را به دنبال مىآورد, زیرا افراد خـودپسند و مغرور از یک طرف به دلیل رضایت از خـود و از طرف دیگر به خاطـر ناسازگارى با محیط, طـورى زندگـى مى کنند که جامعه در برابر آنها واکنـش منفـى نشان مى دهد, و خود آنها هم کمتر مى توانند دیگران را تحمل کنند. ایـن است که اگر اندکى سرسختـى نشان دهند و نخواهند خـود را با محیط وفق دهنـد از جـامعه طـرد و دچـار رکـود و تـوقف مـى شـوند.
سپـس با درجا زدن در معایب و نقایص خود به جاى ریشه یابى شکستها و بـى تـوفیقیها در درون خـود, تقصیـر را به گـردن ایــــن و آن مـى اندازنـد و با نـوعى پرخاشگرى و مقاومت در برابر انتقادات و اصلاحات به تـوجیه خود مى پردازند. ایجاد اشتغال و پر کردن اوقات او با کارهاى مفید جلوى به فعلیت رسیدن ایـن گـونه خصایص را تا حدودى مى گیرد.
ج ـ جاذبه هاى گوناگـون را در زنـدگـى تان تقـویت کنید. بخشـى از درآمـدتان را حتما صـرف امـورى کنیـد که خـود و فرزنـدانتان را شاداب و بانشاط مى کند. ایـن کار, هم مانع تشدید کسالت و خسارات ناشى از فشارهاى روحى مى شود, هـم عزت و استغنا و گیرایى شما را در نزد شـوهـرتان افزایـش مـى دهـد, و در عیـن حال طمع او را از هزینه کردن درآمـد و پـس انداز شما در مسیر خـواسته و پـوشانـدن کـاستیهایـش قطع مـى کنـد. هـرگز اجـازه نـدهیـد که دستـرنج شما ناسپاسانه سرپـوش بى تعهدى و راحت طلبى او شـود, بلکه به عکـس آن را به عاملـى بـراى تنبه او و حفظ کیان خـودتـان تبـدیل کنیـد.
د ـ درب خانه را به روى خانـواده و فامیل و دوستـان خانـوادگـى بگشاییـد تا کثرت معاشرتهاى اجتماعى رخنه اى در حصارهاى ذهنـى و روحـى شـوهـرتان ایجاد کنـد و او را بیشتـر با واقعیات مإنـوس سازد. درد و رنج خـود را به دوستان, بستگان و همسایگان خـوبتان بگویید. مطمئن باشید که غیبت و بدگـویـى از جـور ستمگر نه تنها بد نیست بلکه کار بسیار پسندیده اى است. خداوند صداى مظلـومى را که به افشاى بیداد ظالمى بلند شده باشـد دوست مـى دارد. بـدیهاى او را همیشه به همه کـس بگویید. خشـونتها و قساوتهایى را که در طـى ایـن ده سال در حق شما و فـرزنـدانتان روا داشته مو به مـو تـوضیح دهید. رفتار او را به اساتیـدش گزارش کنیـد و بـراى همه کسانـى که او روى آنها خیلـى حسـاب مـى کنـد و دوست دارد که نزد آنها محتـرم بـاشـد یا کسـانـى که وى را فـرد مـوجه و مقبـولـى مى پندارند بازگو کنید.
وقتـى که شما یا بچه هایتان را آزار مـى دهد به جاى سکـوت و گریه پنهانـى, با جیغ و فریاد خـود, او را رسـوا کنیـد. اوضاع را به سمتـى سـوق دهیـد که مـورد اعتـراض همسـایه هـا قـرار گیـرد.
بـدانیـد که کسـى که از خـدا نترسد از هر چیز دیگرى مـى هراسـد. نگذاریـد که کـارهاى زشت و وحشیانه اش را بـدون هزینه به پـایان ببـرد. هـر چه بهاى زشتکـاریهایـش را افزایـش دهیــد و به ازاى سمتهایـش هزینه هاى سنگیـن ترى را بر او تحمیل کنید زودتر به خود مىآید. خانـواده و فامیل, بـویژه بستگان خـودش را به مقابله با ناهنجاریهاى او تحریک کنیـد. وقتـى که در مقابل خشـونت طلبیها و اعمال غیر انسانـى اش زیر ضربات پى در پـى و سهمگیـن اعتراضات و فشارهاى اجتماعى و خانوادگى قرار گرفت خواه ناخواه غرور کاذبـش را زیـر پا مـى گذارد و به مشاوره و نصیحت دیگـران تـن مـى دهـد. خشـونت و ظلـم او را به هیچ وجه عادى نشمـاریـد و تحمل نکنیـد. هرگز اجازه ندهید که زندگـى را بر شما تلخ کنـد و خـودش آسـوده بماند.
آسودگى اگر هست براى همه و اگر نیست براى هیچ کـس. هر جا که حق شما را پـایمال کـرد مقـابله به مثل کنیـد. امیـرالمـومنیـن(ع) مى فرمایند ((به جا آوردن حق کسى که از اداى حقـوق متقابل انسان سـر باز مـى زنـد به منزله پـرستیـدن اوست)) و شما مـى دانیـد که پرستیدن هر کسى جز خداى یگانه ممنوع و غیر مجاز است. مى تـوانید وضعیت روحـى و اخلاقـى او را به معاونت تهذیب مـدیریت مربـوطه اش گزارش دهیـد و چنانچه لازم شـد علیه او به محـاکـم رسمـى شکـایت کنید. در هر صورت دفاع از حق و از شخصیت خـود را فراموش نکنید. اگر دفاع نباشـد و اگر انسانها در برابر ستـم و بیداد متجاوزان فقط به گریه و زارى بپردازند و به خیال خـودشان آبرودارى کننـد به فرمـوده قرآن, زمیـن پر از فساد مـى شـود و پایگاههاى معنـوى جامعه منهدم مى گردند.
هـ ـ فکر طلاق را از سـرتان بیرون کنیـد زیرا اگر بـرنامه ریزى و تـدبیـر صحیحـى داشته باشیـد تسلط و تـوان تإثیـرگذارى شما در زندگـى رو به فزونـى خـواهد گذاشت و ان شإالله با بازگردانـدن شـوهـرتـان از راهـى که در پیـش گـرفته است به شـرایط خـــوب و رضایت بخشى دست خواهید یافت.
و ـ توجه داشته باشید که تـوانمندى و اقتـدار به هیج وجه معادل پـرخـاشگـرى و بـداخلاقـى و جنگ و ستیز نیست. از تشـدیـد تنشهاى خانـوادگى پرهیز کنید. وظیفه شناس و مـودب و مهربان باشید. شروع درگیرى و جدال به نفع شما نیست اما سکـوت و بـى تفاوتى در مقابل خشـونت و بـدرفتارى و بـى پاسخ گذاشتـن آن نیز صد در صد به زیان شما است. از عقل و انـدیشه خـود به خـوبـى استفاده کنیـد و بـا اتکال به خـداوند, قدرت و برترى و تـوفیق خود را در برخـوردارى هـر چه بیشتـر از فکـر و معنـویت و زیرکـى و تـدبیـر بجـوییـد. برخى از محورهاى فوق در عیـن حالى که به درازا کشیده اما از حد کلـى گـویى خارج نشده است. طبعا پرسشها و ابهاماتـى را در ذهـن خواننـده ایجاد خـواهد کرد و راهکارهاى دقیق و عملـى هر یک نیز با تـوجه به شرایط خاص هر فرد احتیاج به تفصیل بیشترى دارد. در صورت نیاز به توضیح مى تـوانید سوالات و ایرادات خـود را از طریق شماره هاى دفتر مجله (738743 و 733305) با ما در میان بگذاریـد. البته توصیه ما ایـن است که خصوصا براى دریافت بعضى نکات که از درج آنها معذور بـوده ایـم حتمـا بـا مـا تمـاس بگیـرید.
مـوفقیت و بهروزى شمـا آرزوى ما است.