آغازین سخن
در حوزه دین پژوهى یکى از موضوعات بایسته تحقیق و پژوهش نقش روحانیّت اصیل شیعه در صیانت از جامعه آرمانى مسلمانان است. واکاوىهاى تاریخى نشان میدهد که این طبقه الهى ـ انسانى به رغم سختىها و فشارهایى را که در تاریخ متحمّل شدهاند، همواره پاسدار ارزشهاى راستین مکتب حیات بخش اسلام و مدافع حقیقى مظلومان در گستره تاریخ بودهاند. لذا به هیچ وجه نمىتوان کارکردهاى مثبت و خالصانه آنان را در جهت پاسدارى از قوانین اسلام و حفظ حوزه مسلمین نادیده گرفت.
هر چند اکنون سه دهه از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و پایهگذارى نظام مقدّس جمهورى اسلامى مىگذرد، ولى هنوز و هر روز روشن فکران غرب زده اندیشه جدایى دین از عرصه سیاست و حکومت را در اذهان خود مىپرورانند و با اشاعه این طرز تفکّر نادرست سعى در جداسازى حاکمیت دین از عرصه اداره جامعه دارند و خواهان به انزوا کشاندن روحانیّت هستند، ولى اندیشههاى الهى و نورانى علما و روحانیت شیعه از گذشته تا کنون صبغه جهانى پیدا نموده است و هر روز پر فروغتر در آفاق جامعه مسلمین میدرخشد و پرتوهاى نورانیاش بر همه تلاشهاى فرهنگى و سیاسى دشمنان اسلام و انقلاب خط بطلان مىکشد.
مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه العظمى خامنهاى (دامت توفیقاته) در رهنمودهاى گهر بارشان در مورد نقش حیاتى روحانیّت در صیانت از اسلام این چنین خاطرنشان نمودهاند که: «مسئله روحانیّت امروز یک مسئله اساسى است. اولاً براى خود روحانیون مطرح است که بدانند واقعاً تکلیف آنان چیست و چه کارهایى بیشتر بر عهده آنان است و جامعه چه انتظاراتى از روحانیت دارد. ثانیاً، این مسئله براى مردم نیز
مطرح است، چون اقبال مردم به روحانیّت با گذشته خیلى متفاوت است و مردم حقیقتاً در مسائل دینى، دنیوى، سیاسى فرهنگى و اقتصادى، روحانیّت را محل رجوع میدانند. ثالثاً براى دنیا مطرح است که در یک حکومت اسلامى، در یک جامعه دینى، روحانیّت چه نقشى بر عهده دارد و این انتظارات را چگونه برآورده خواهد کرد.»()
بنابراین امروزه وجود اسلام در جامعه به عنوان یک ایدئولوژى و جهان بینى حاکم مرهون نقش روحانیت در تاریخ شیعه است و علما و روحانیّون با اطلاع رسانى درست به مردم و ترویج نظامهاى اعتقادى، ارزشى، نمادها و شعائر مذهبى توانستهاند فرهنگ تشیّع را به طور نسبى در سراسر کشور ایران و دیگر سرزمینهاى اسلامى توسعه دهند، به طورى که فرهنگهاى محلى به صورت خرده فرهنگ، زیر پوشش فرهنگ غالب تشیّع درآمدند.
نگارنده در این نوشتار درصدد است که با استناد به آموزههاى تاریخى و مذهبى به بیان مولّفههاى نقش علما و روحانیت شیعه در صیانت از آرمانهاى جامعه شیعى
بپردازد. امید است که مورد توجه و عنایت پیروان راستین مکتب حیات بخش اسلام مخصوصاً شیعیان مخلص قرار گیرد.
دفاع از اصل ولایت فقیه
اصل ولایت فقیه ریشه در سیره پیشوایان معصوم(ع) دارد، زیرا آن بزرگواران در احادیث خود از فقها به عنوان نوّاب عام امام زمان(ع) در عصر غیبت یاد نمودهاند.
شیخ مفید (ره) در مطالبى که راجع به اهمیّت ولایت فقیه در آثار ارزشمندش آورده است، برپایى حکومت اسلامى را حق فقهاى جامع الشرایط میداند و چنین مىگوید :«باید فقهاى عادل، خردمند، صاحب نظر و با فضیلت، ولایت آن چه را که بر عهده امام معصوم(ع) است، در زمان غیبت بر عهده بگیرند.»()
شیخ طوسى(ره) در باب ولایت فقیه مىگوید :«تنها کسانى مىتوانند میان مردم قضاوت کنند که امام معصوم(ع) به آنان اجازه داده باشد. پیشوایان معصوم (ع) در زمان غیبت این منسب را به فقیهان شیعه تفویض نمودهاند.»()
ابن ادریس حلّى(ره) که پس از شیخ طوسى بناى جدید را در باب مسائل فقهى پایه ریزى کرد، بهترین نظریه را در مورد نیابت فقها ارائه نموده است. از دیدگاه وى فلسفه ولایت، اجرا و برقرارى دستورات و اوامر الهى است، بنابراین معتقد است کسى باید اجراى احکام الهى را بر عهده بگیرد که از سوى امام معصوم(ع) به مقام ولایت منصوب شده باشد و داراى هفت ویژگى باشد تا تصدّى حکومت به او واگذار شود. این هفت شرط عبارت است از :«جامعیّت علمى، عقل، رأى جزم از روى تحقیق و اجتهاد، بردبارى، آگاهى به مواضع صدور فتاواى متعدد و نیز عادل بودن.»()
در عصر مغول علمایى همچون خواجه نصرالدین طوسى، سید بن طاووس و علّامه حلّى (ره) با نزدیک شدن به حکمرانان مغول آنان را به سوى مکتب تشیّع کشاندند و از این رهگذر خدمات چشمگیرى به دین و فرهنگ اسلامى نمودند.
خواجه نصرالدین طوسى به هنگام حمله هولاکوخان مغول به ایران با یک آینده نگرى دقیق وارد دستگاه وى شد و جان
بسیارى از مسلمانان به خصوص شیعیان ایرانى را نجات داد و با تدبیرى خاص از کشتار دسته جمعى مسلمانان به وسیله مغولان جلوگیرى کرد. آن دانشمند فرهیخته بر جدا نبودن دین از سیاست و حکومت از امامت تأکید میورزید و در بخشى از سخنان خود چنین نوشته است :«دین و حکومت همراه یکدیگرند و هیچ یک بدون دیگرى کامل نخواهد بود.»()
سید بن طاووس(ره) فقیه نامدارى است که با تربیت شاگردان و نگارش کتب مفید و دست یابى به مراتب زهد و عرفان هنوز هم از چهرههاى بى بدیل فقه و عرفان به شمار میآید. زهد و تقواى بىنظیر او هرگز مانع آن نبود که در صورت مصلحت جوامع اسلامى از پذیرفتن تصدّى برخى از مسائل سیاسى شانه خالى کند.()
هم چنین عصر صفویه از دورانهاى نادر در تاریخ شیعه است.
نزدیک شدن علماى دین به حاکمان صفوى تأثیر چشمگیرى در صیانت از اسلام براى آنان داشت و قدمهاى ارزندهاى در
پیشرفت معنوى کشور ایران از خود برجاى گذاردند.
شیخ کرکى معروف به (محقق ثانى) به عنوان یکى از مجتهدان بزرگ جهان تشیّع در دوره صفویه دعوت حکومت این سلسله را پذیرفت و به اصفهان عزیمت نمود و موفق شد که مقدار زیادى از احکام فقه را از طریق قدرت حاکم اجرا کند.
وى در زمان حکومت شاه طهماسب صفوى استدلالهاى منطقى خویش را در دفاع از اصل ولایت فقیه بیان نمود و شاه طهماسب را مجذوب دیدگاههاى فقهى خویش کرد، به طوریکه وى به نوشتن یک بیانیّه حکومتى وادار گردید و در آن انتقال قدرت را به محقق عملى ساخت.
شاه طهماسب به محقق ثانى مىگفت: شما به حکومت و تدبیر امور مملکت سزاورتر از من مىباشید، زیرا شما نایب امام زمان (عج) هستید و من یکى از حکّام شما هستم و به امر و نهى شما عمل مىکنم.() هم چنین شیخ بهایى (ره) در زمان شاه عباس اول لقب «شیخ الاسلامى» را پذیرفت تا مردم را طبق سیره امامام معصوم(ع) تربیت کند و فقه جعفرى را اجرا نماید.
بنابراین باید به این حقیقت توجه داشت که در دوران صفویه بار دیر مکتب شیعه در عرصه فقهى و سیاسى درخشید، البته این بار «شیعه تصوّف» قدرت را به دست گرفت نه شیعه امامیه خالص. امّا علماى شیعه امامیه این فرصت را غنیمت شمردند و در عرصه ایثار، قدم نهادند و به تدریج از این راه شیعه امامیه را مطرح ساختند و از نفوذ دراویش و صفویان کاستند.
دوران قاجار را مىتوان یکى از دوران هایى دانست که فراز و نشیبهاى تاریخ ساز آن به ویژه حمله روسها به ایران در زمان حکومت فتحعلى شاه و نیز نهضت مشروطه خواهى زمینه توجه به ولایت فقیه را تا حدود زیادى متجلّى ساخت.
فتواى تاریخى علّامه احمد نراقى(ره) از فقهاى این دوره که در زمان فتحعلى شاه علیه سپاه روس صادر کرد و منجر به عقب نشینى و شکست روسها گردید، بیانگر دیدگاه فقهى آن عالم فرزانه در مورد «ولایت مطلقه فقیه» درباب لزوم شرکت علماى دین
در امور سیاسى را نشان میدهد.() هم چنین عامل وقوع نهضتهاى تاریخ ساز «تنباکو» و «مشروطه» در تاریخ معاصر ایران کسانى بودند که مىخواستند حکومت اسلامى را مبتنى بر اصل ولایت فقیه در جامعه تشکیل دهند.
آیت اللّه شیخ فضل اللّه نورى خواهان «مشروطه مشروعه» بود.
وى درصدد بود با اعمال ولایت علماى دین، احکام قرآن و احادیث را که در درون کتابها متروک مانده بود، به فعلیّت درآورد، لذا اگر شیطنتهاى گروه غرب زده نبود، مرحوم شیخ، مشروطه مشروعه را مطابق ولایت فقیه به اجرا درمیآورد.
به همین دلیل او در مقام جعل قانون، حضور فقهاى عظام را براى دستگاه مقنّنه ضرورى میدانست دانست.() هم چنین در این دوره مرحوم آیت الله آخوند خراسانى(ره) شاگرد آیت اللّه میرزاى شیرازى، بر اساس وظیفه دینى در سنگر مرجعیّت به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و شیعیان وارد فعالیتهاى سیاسى شد. وى به حکم نیابت عامّهاش از ناحیه مقدسه حضرت ولى عصر(عج) خود را غم خوار مردم مظلوم ایران دانست و براى قطع دست ظالمان و ستمگران قاجار وارد صحنه شد تا در پرتو آن از محرومان جامعه اسلامى و دستورات بر زمین مانده شریعت اسلام دفاع نماید و در سایه گسترش عدالت اجتماعى، مسلمانان را به قلّه تمدن و شکوه علمى برساند. بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى (ره) در روزگار معاصر، احیاگر اندیشه اعتقاد به حکومت اسلامى و رهبرى ولى فقیه بودند. ایشان در فرصتى که در دوران تبعید در نجف اشرف بر ایشان حاصل گردید، با طرح حکومت اسلامى و اصل ولایت فقیه به عنوان یک ایدئولوژى پویا و قابل پیاده شدن در عصر حاضر، تحوّلى اساسى به وجود آوردند، چنان که در بیانى در این باره مىفرمایند: «باید عرض کنم حکومت که شعبهاى از ولایت مطلقه رسول اللّه (ص) مىباشد یکى از احکام اولیه اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعیّه حتى نماز، روزه و حج است. حاکم اسلامى مىتواند مسجد یا منزلى را که در مسیر خیابان است، خراب کند
و پول آ را به صاحبش رد کند. حکومت مىتواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند و مىتواند از هر امر عبادى و غیر عبادى که جریان آن مخالف جریان مصالح اسلام است، جلوگیرى کند.»() لذا مىبینیم که پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى این ابر مرد تاریخ به تداوم حضور ولایت فقیه در جامعه مسلمین عینیّت بیشترى داد و مىتوان اذعان نمود که در هیچ روزگارى ولایت فقیه این گونه در جامعه اسلامى حضور نداشته است و هم چنین آن بزرگوار نسبت به حدود حضور ولایت فقیه دیدگاهى دارند که برخى از فقهاى شیعه به این حد نظر ندادهاند.
استکبار ستیزى
تعالیم حیات بخش اسلام پیروان خود را به آزادگى و زندگى عزّتمندانه فرا مىخواند و تن دادن به ذلّت و ظلم پذیرى را براى آنان ممنوع ساخته است. پیروان اهل بیت(ع) در طول تاریخ با رهبرى و روشنگرى عالمان راستین و با الهام از آموزههاى دینى همیشه با ظلم و ظالمان سر ناسازگارى داشتهاند و براى حفظ حوزه مسلمین مقیّد به اجراى احکام و اصولى بودهاند. یکى از این اصول «قاعده نفى سلطه» است که بر تمام اصول دیگر حاکمیت دارد. این قاعده محکم فقهى ضامن استقلال اسلام و مسلمانان در تمام زمینهها بوده و هست و برگرفته از سخن خداوند متعال است که مىفرماید :«ولن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً؛() خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است.» از این آیه استفاده مىشود که خداوند متعال هرگز براى کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نگذاشته است.
طبق این آیه شریفه ارتباط میان مسلمانان و کافران نباید به گونهاى باشد که بوى ذلّت جامعه اسلامى از آن استشمام شود. بنیان گذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى (ره) دراین باره مىفرمایند: «اگر روابط سیاسى بین دولتهاى اسلامى و بیگانگان موجب تسلّط آنان بر کشورها، شهرها یا نفوس و اموال مسلمانان شود یا باعث
اسارت سیاسى آنان گردد، برقرارى این روابط و مناسبات بر زمامداران دولتها حرام و پیمان هایى که مىبندند باطل است و بر مسلمانان واجب است که آنان را ارشاد کنند و دست کم با مبارزه منفى به ترک این نوع روابط وادارشان سازند.»() لذا در هر مقطعى از زمان که این وابستگى و تسلط بیگانگان بر مسلمانان به نوعى بروز پیدا کرده باشد، علما و روحانیون شیعه به مخالفت برخاسته و نارضایتى خود را نسبت به این مسئله اعلام نمودهاند. یکى از مظاهر استکبار ستیزى علماى دین در تاریخ شیعه واقعه «تحریم تنباکو» توسط آیتاللّه میرزاى شیرازى (ره) در سال 1268 هـ.ش است، ایشان با فتواى تاریخى خود ایران را بیدار کرد و انگلیس را به عقب نشینى و لغو این قرار داد اقتصادى مجبور کرد. وى فتواى خود را این چنین اعلام نمود: «امروز استعمال توتون و تنباکو به هر صورت حرام و در حکم جنگ و مبارزه با امام زمان(عج) است.»()
حادثه تاریخى دیگرى که به شکل مستقیم با قاعده نفى سلطه مرتبط است مخالفت حضرت امام خمینى(ره) با تصویب لایحه «کاپیتولاسیون» بود. در 21 مهرماه 1343 هـ.ش حسنعلى منصور نخست وزیر وقت، قانونى را به کمک نمایندگان مجلس به تصویب رساند که براساس آن، نظامیان آمریکایى در ایران از مصونیت قضایى برخوردار مىشدند. این قانون بى تردید با استقلال سیاسى و قضایى ایران مغایر بود و عملاً سرزمین ایران را تحت نفوذ آمریکا قرار میداد.
پس از طرح این قانون در مجلس، امام خمینى(ره) به عنوان رهبر بلامنازع مردم ایران این قانون را مغایر با استقلال کشور ایران اعلام کردند و فرمودند: «آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ بر حسب این رأى اگر یک مستشار آمریکایى یا یک خادم مستشار آمریکایى به یکى از مراجع تقلید ایران، به یکى از افراد محترم ملت، به یکى از صاحب منصبان عالى رتبه ایران هر جسارتى بکند، هر جنایتى بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد. اکنون من اعلام مىکنم که این رأى ننگین (مصونیّت قضایى اتباع آمریکا در ایران) مخالف اسلام و قرآن است و
قانونیّت ندارد.»()
ایشان با تشکیل جلسات متعدد با علماى قم و فرستادن نمایندگانى به شهرهاى مختلف و سازمان دهى مردم براى اعتراض به این طرح ننگین، رژیم را مورد تهاجم قرار دادند. در روز چهارم آبان 1343 مردم با شنیدن سخنرانى مهیّج و کوبنده امام به شدّت گریستند. سخنرانى آن بزرگوار منجر به تبعید ایشان به ترکیه و سپس عراق شد، لذا مىبینیم که جنبه مهم این مخالفت و سایر مخالفتها ناشى از روح استبکار ستیزى موجود در فرهنگ شیعه مخصوصاً قشر روحانیّت است.()
دفاع از حاکمیّت قانون اسلام
هدف غایى حکومت اسلامى و نظام سیاسى اسلام هدایت جامعه به سوى صراط مستقیم و تأمین سعادت بشر است که همان رسیدن به قرب الهى است، از این رو یکى از اهداف حکومت دینى حاکمیت قانون اسلام است. عمده اختلافات علماى دین با حاکمان زمان خود، عدم توجه به قوانین شرعى و اسلامى در برنامهریزىهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى بود. روحانیون معتقد بودند که تعامل دین و سیاست بر اساس احکام و دستورات شرع بسیارى از مشکلات موجود جامعه را حل مىکند. این تعامل در برخى از دورانها عملاً اتفاق افتاده بود و نتایج فراوانى را به بار آورده بود. در دوره صفویه تا زمانى که این حکومت به انحطاط کشیده نشده بود و رابطه دین و دولت یک رابطه مثبت بود و حاکمان وقت، خود را مجرى دستورات فقهى علما میدانستند، نتایجى از این تعامل به دست آمد که ایران را از نظر اقتصادى، سیاست بین الملل، علوم عقلى، تأمین اجتماعى و امنیّت داخلى در اوج قرار داد و مىتوان این دوران را دوران طلایى و اوج تمدّن اسلامى دانست.
حضرت امام خمینى (ره) در سیره خود همواره بر این مسئله تأکید داشتند که اولاً: باید در حکومت قانون حاکم باشد و همه چیز بر اساس قانون اجرا شود و بین حاکم و مردم در اجراى قانون هیچ فرقى نباشد و قانون بدون هیچ کم و کاستى و مصلحت اندیشىهاى ظاهرى در مورد همه اعمال
شود. ثانیاً: این قانون حاکم باید قانون اسلام باشد و منافاتى با احکام و قوانین اسلامى نداشته باشد. ایشان در اینباره مىفرمایند: «اسلام دین قانون است. غیر از قانون الهى کسى حکومت ندارد. براى هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون باید عمل کنند و مجرى قانون باشند.»()
از جمله اعتراضات ایشان به حکومت پادشاهى و غیر اسلامى پهلوى، عدم حاکمیّت و اجراى صحیح قانون و عدم تطبیق قانون موجود با موازین اسلامى بود، ایشان باز در اینباره مىفرمایند: «...این مواد قانون اساسى و متمم آن که مربوط به سلطنت و ولایتعهدى و امثال آن است، کجا از اسلام است؟! اینها همه ضدّ اسلامى است. قوانین قضایى و سیاسى اسلام را از اجرا خارج کردهاند و به جاى آن مطالب اروپایى نشاندهاند تا اسلام را کوچک کنند.»()
مرحوم حاج آقا نوراللّه اصفهانى(ره) از روحانیون مبارز دوران رضاخان نیز همواره بر این مسئله تأکید داشت که اولاً: باید در حکومت، قانون حاکم باشد و همه چیز بر اساس قانون اجرا شود و ثانیاً: این قانون حاکم، باید قانون اسلام باشد و بر اساس کتاب و سنّت براى هر یک از طبقات جامعه حدودى تعیین شود. ایشان در اینباره مىفرماید :«در صورتى اطاعت از حکم پادشاه یا حاکم واجب مىشود که مطابق با قانون مملکت اسلامى باشد و چون در مملکت اسلامى قانون، کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) است، در سلطنت مشروطه اگر حکم حاکمى مطابق با قانون اسلام باشد، مطاع است و اگر از روى هواى نفس باشد، به هیچ وجه مطاع نخواهد بود.»()
از جمله اعتراضات ایشان به حکومت استبدادى قاجاریه در این اواخر، اختیار بىحد و حصر شاه و عدم حاکمیت قانون اسلامى و فقدان هرگونه حد و حدودى براى سران مملکت و حاکمان محلى و عدم اجراى احکام الهى بود.
حفظ منابع اصیل دین
اسناد تاریخى بیان گر این واقعیّت است که یکى از ابعاد جهاد علمى علما و روحانیون در طول تاریخ شیعه حراست و پاسدارى از کلام وحى و سیره پیشوایان معصوم(ع) بوده است از بحث قرآن مجید که بگذریم، درباره نقش کلیدى و مؤثّر علماى دین در حفظ احادیث و تلاش بى وقفه براى جمع آورى، دسته بندى و مستندسازى آنها جاى هیچ گونه انکار و حتى تردید وجود ندارد.()
حضرت امام خمینى (ره) در این زمینه مىفرمایند: «اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود که امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت(ع) به خورد تودهها داده بودند. جمع آورى و نگه دارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار(ص) و سیره معصومین(ع) و ثبت و تنقیح آنها در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است که به حمداللّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار
بابرکتى همچون: کتب اربعه و کتابهاى دیگر متقدّمین و متأخرین از فقه و فلسفه، اصول، کلام، حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوّع علوم مشاهده مىکنیم.»()
بنابراین نتیجه این تلاش علمى و توصیفناپذیر پیدایش مجموعههاى حدیثى گران سنگ و نفیس بود همچون:گردآورى نهج البلاغه توسط سید رضى(ره)، صحیفه سجّادیه توسط ابوعبداللّه محمد بن احمد بن شهریار و نیز اصول، فروع و روضه کافى توسط محمد بن یعقوب کلینى، من لایحضرالفقیه توسط شیخ صدوق، التهذیب و الاستبصار توسط شیخ طوسى، وسایلالشیعه توسط حر عاملى و مجموعه بحارالانوار توسط علّامه مجلسى.()
به هر حال علماى شیعه فعالیّتها و نیروهاى علمى خود را در جهت دفاع از مذهب تشیّع متمرکز ساختند و در این راه تلاشهاى مستمر و پیوستهاى را به انجام رساندند، زیرا شیعیان قرنهاى متمادى به دلیل تهاجمات فکرى، مذهبى و سیاسى در رنج و مصیبت به سر مىبردند و علماى آنان در فرصتهاى مناسبى که آزادى بیان و عمل براى آنان فراهم مىشد، در دفاع از مذهب تشیّع دست به تألیفاتى میزدند و مناظراتى در جهت ردّ عقاید دشمنان مذهب شیعه برپا مىنمودند. شیخ محمد جواد مغنیه در این باره چنین مىگوید :«نخبگانى از دانشمندان که از مکتب اهل بیت(ع) سیراب شده بودند، دفاع از مذهب تشیع را به عهده گرفتند. از جمله این بزرگان شیخ مفید، سید مرتضى، علّامه کراجکى و علّامه حلّى بودند که دلایل و براهین محکمى را از کتاب و سنّت گردآورى نمودند و به پاسخگویى و ردّ اتّهامات و افترائاتى که بر علیه شیعه وارد شده بود، پرداختند.»()
حمایت از نظام ارزشى
از دیگر کارکردهاى علما و روحانیّت شیعه در صیانت از اسلام، حفظ و حمایت از نظام ارزشى شیعیان است.
نظام ارزشى شیعه عبارت است از مفاهیم و ارزشهایى که موجب کنش و واکنشهاى سیاسى شیعیان در برابر
حکومتهاى مختلف در طول تاریخ بوده است. لذا براى این که جامعه تشیع در مسیر خود دچار انحراف نشود، لازم است که مبلّغان مذهبى و کارشناسان دینى در هر زمان و دوره، معارف صحیح را در دسترس افراد جامعه قرار دهند و این وظیفه علما و روحانیّت است که باید نظام ارزشى اسلام را به شکل صحیح به جهانیان عرضه کنند. وجود اسلام در جامعه به عنوان یک نظام و یک ایدئولوژى و جهان بینى حاکم مرهون روحانیّت است، زیرا این قشر اسلام را به خوبى مىشناسد و مىتوانند به درستى به جامعه معرفى کنند. اسلام چیزى نیست که خود به خود به مردم معرفى شود، بلکه اسلام شناسان باید آن را معرفى کنند.()
امام خمینى (ره) علت ترس از روحانیت را ترس از اسلام میدانند و ایشان در این زمینه مىفرمایند: «از منبرى مىترسند، زیرا مروّج اسلام است. از روحانى و اهل محراب مىترسند، براى این که مروّج اسلام است، چون از اسلام مىترسند.»()
با وجود توطئههاى دشمنان اسلام و بدخواهان نظام ارزشى اسلام. علما و روحانیّت در طول تاریخ شیعه براى حفظ آرمانهاى مکتب حیات بخش اسلام طى سالها مبارزه و مقاومت، شانههاى خود را زیر بار سنگین مسؤولیتهاى گوناگون نهادند و کاروان بشرى را از تیه ظلمت به وادى نور هدایت نمودند.
نهضتهاى اسلامى به رهبرى روحانیت
آخرین مؤلّفهاى که در این نوشتار بدان اشاره مىشود و مبیّن نقش حیاتى علما و روحانیت در حفظ جامعه مسلمین و آرمانهاى آن است، برپایى نهضتهاى اسلامى به رهبرى این قشر اسلام شناس، انقلابى و ایثارگر مىباشد.
نگاهى به نهضتهاى صد ساله اخیر در جهان اسلام، به خوبى بیانگر نقش سیاسى روحانیت شیعه در رهبرى این حرکتهاست.
نهضت ضد استبدادى و ضد استعمارى به رهبرى سید جمال الدین اسدآبادى، جنبش ضد استعمارى تنباکو به رهبرى آیتاللّه میرزاى شیرازى، انقلاب ضد
استعمارى عراق به رهبرى میرزا محمد تقى شیرازى، نهضت مشروطه به رهبرى آخوند ملّا محمد کاظم خراسانى، شیخ عبداللّه مازندرانى، سید عبداللّه بهبهانى و سید محمد طباطبایى، مبارزات سیاسى شیخ فضل اللّه نورى علیه لیبرالیسم، نهضت جنگل به رهبرى میرزا کوچک خان، مبارزات سیاسى و ضد استبدادى مدرس علیه رضاخان، مبارزات ضد استعمارى آیت اللّه کاشانى علیه سلطه استعمارى انگلیس در ماجراى ملى شدن صنعت نفت، مبارزه مسلحانه فداییان اسلام به رهبرى نواب صفوى و انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره).
این حجم زیاد مبارزات آن هم در فاصله زمانى کمتر از 150 سال بیان گر حساسیّت روحانیّت شیعه نسبت به سرنوشت سیاسى جامعه است که خوشبختانه این بیدارى و حساسیت به برچیده شدن یک نظام سیاسى کهن 2500 ساله مستبد ستم شاهى و قطع دست سلطه خارجى از سرنوشت کشور ایران منجر شد.()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. برگزیدهاى از سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع ائمه جمعه سراسر کشور، 16 مهر ماه .1375
. المقنعه، شیخ مفید، ج 10، ص .675
. النهایة فى مجرّد الفقه و الفتاوى، شیخ طوسى، ص 302 ـ .301
. السرائر، محمد بن ادریس حلّى، ج 3، ص 539 ـ .537
. تلخیص المحصّل، خواجه نصیرالدین طوسى، ص .475
. روضات الجنات، محمد باقر موسوى خوانسارى، ج 4، ص .363
. مفاخر اسلام، على دوانى، ج 4، ص .441
. نک: عوائد الایام، علّامه احمد نراقى، ص 537 ـ .536
. ماهنامه معرفت، شماره 55، تیرماه 1381، ص .81
. صحیفه نور، امام خمینى، ج 2، ص 171 ـ .170
. سوره نساء، آیه .141
. تحریرالوسیله، امام خمینى، ج 2، ص .329
. آشنایى با نظام سیاسى اسلام، مهدى نظرپور و جعفر وفا، ص .62
. فصلنامه مطالعات سیاسى، شماره 10، زمستان ،1382 ص 77 ـ .76
. نهضت امام خمینى، حمید روحانى، ج 1، ص .1048
. صحیفه نور، ج 10، ص .53
. نک: ولایت فقیه، امام خمینى، ص 14 ـ .20
. اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نور اللّه اصفهانى، موسى نجفى، ص 355 ـ .354
. ماهنامه معرفت، شماره 124، فروردین 1387، ص .44
. صحیفه نور، ج 21، ص .274
. ماهنامه معرفت، شماره 131، آبان 1387، ص .58
. الشیعه و الحاکمون، محمد جواد مغنیه، ص .185
. مباحثى درباره حوزه، آیت اللّه محمد تقى مصباح یزدى، ص 40 ـ .39
. صحیفه نور، ج 8، ص 44 ـ .43
. ماهنامه معرفت، شماره 131، آبان 1387، ص .64