آموزه‏هاى تربیتى از منظر امام صادق(ع) اسماعیل نسّاجى زواره‏ پاسدار حریم ولایت، امام جعفر صادق(ع) در هفدهم ربیع الاول سال 83 ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود.(1) دوران امامتش از سال 114 ه.ق شروع شد و مقارن بود با خلافت پنج تن از خلفاى اموى و دو طاغوت عباسى، آن بزرگوار در 25 شوال سال 148 ه.ق در سن 65 سالگى توسط منصور دوانیقى مسموم شد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.(2) در زمان امامت آن حضرت بر اثر جنگ و ستیزهاى بنى عباس براى براندازى حکومت بنى امیه و درگیرى شدیدى که آن‏ها با یکدیگر داشتند، فضاى مناسبى براى ایشان فراهم شد. آن امام همام در این فرصت توانست وسیع‏ترین دانشگاه اسلامى را پى‏ریزى کند و در این راستا توفیقات سرشارى به دست آورد، به طورى که حدود 4 هزار نفر از مجلس درس او با واسطه و بدون واسطه استفاده مى‏کردند و بسیارى از آنان به مقامات عالى علمى و فقهى نایل شدند. امام صادق(ع) توسط شاگردانش دستورالعمل‏هاى فردى، اخلاقى، اجتماعى و تربیتى را به مسلمانان آموزش داد و از این رهگذر موفق گردید که مکتب اهل بیت(ع) را به جهان معرفى کند. رهنمودهاى راهگشاى آن بزرگوار در زمینه فردى، اجتماعى، سیاسى، تربیتى و... برگ زرّینى در تاریخ شیعه مى‏باشد که در این نوشتار به بیان آموزه‏هاى تربیتى آن خواهیم پرداخت. امید است که ره توشه‏اى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت. دعوت به پیروى از اخلاق حسنه‏ نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشرى و انسانى است و به جامعه خاصّى اختصاص ندارد. حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کس به عمق و ژرفاى آن نمى‏رسد، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «لایکون حسن الخلق الّا فى کلّ ولىٍّ و صفىٍّ و لایعلم ما فى حقیقة حسن الخلق الّا اللّه تعالى؛(3) حسن خلق یافت نمى‏شود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آن چه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسى نمى‏داند.» رئیس مکتب جعفرى نه تنها به بیان اهمیت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود براى ثمربخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداق‏هاى عینى آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور، ملموس‏تر و محسوس‏تر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: «العفو عمّن ظلمک و صلة من قطعک و اعطاء من حرّمک و قول الحقّ ولو على نفسک؛(4) گذشت از کسى که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسى که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسى که تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هر چند به ضرر تو باشد.» صادق آل محمّد(ص) در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و مى‏فرماید: «حسن الخلق یزید فى الرّزق؛(5) خوى نیک باعث افزایش روزى مى‏شود.» در روایتى دیگر شیعیان را به خوش رفتارى با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانى شدن عمر مى‏داند و مى‏فرماید: «من حسن برّه فى اهل بیته زید فى عمره؛(6) هر کس با خانواده خود، خوش رفتارى کند، عمرش طولانى مى‏شود.» هم چنین رعایت اصول اخلاقى و توجه به آداب انسانى و خوش برخوردى را از ویژگى‏هاى مکتب تشیع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بد خلقى تأکید نموده است. بیدارسازى وجدان‏ها آموزه‏هاى الهى نشان مى‏دهد که انسان هر چند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون هرگز دچار فراموشى حقایق نمى‏شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرتش مى‏توان او را نجات داد. قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید: «ولئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه...؛(7)اگر از آن‏ها بپرسى که چه کسى آسمان‏ها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین مى‏گویند خدا.» این روش را در سیره امام صادق(ع) هم مى‏بینیم ؛ روشى که در آن، امام از مخاطبش مى‏خواهد که خود را در موقعیت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه مى‏جوید و چه مى‏خواهد؟ مردى به خدمت آن حضرت آمد و گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده‏اند و سرگردانم نموده‏اند. امام فرمود: «اى بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتى شده‏اى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا شده که کشتى بشکند و کشتى دیگرى براى نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشى. گفت: آرى. فرمود: در چنین حالتى به چیزى که بتواند از آن گرفتارى تو را نجات دهد، دلبسته بودى؟ گفت: آرى. فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است، آن جا که فریادرسى نیست، او فریادرس است.»(8) تشویق به تفکّر کاربرد روش عقلانى در نظام فکرى اسلام جایگاه مهمى دارد. به کارگیرى قدرت تعمّق و تفکّر به عنوان ابزار معرفت صحیح و هدایت گر انسان به سوى پیشرفت و تعالى است. اساس تمام پیشرفت‏هاى مادّى و معنوى بشر در طول تاریخ، اندیشه و تعمق بوده است. اگر بشر قرن بیست و یکم از نظر صنعتى و تکنولوژى به موفقیّت‏هاى چشمگیرى دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است. پیامبران، امامان معصوم(ع) و بندگان صالح خدا همگى اهل فکر و تعقّل بوده‏اند. در منزلت ابوذر غفارى امام صادق(ع) فرمود: «کان اکثر عبادة ابى ذرًّ التفکر و الاعتبار؛(9) بیش‏ترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت‏اندوزى بود.» آن حضرت در سیره رفتارى و عملى خود براى اندیشه و تفکّر ارزش والایى قایل بود و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تعقّل و تفکّر در مسائل دینى بیان فرموده است. ایشان در این زمینه مى‏فرماید: «کسى که در دین خدا اندیشه نکند، امید خیرى در او نیست. اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مى‏شود و هرگاه به آن‏ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى‏دهند در حالى که خودش نمى‏داند.»(10) بهره‏گیرى از افراد توانا ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابى قابلیّت‏ها و توانمندى‏هاى شاگردان خود، برخى از آن‏ها را براى پاسخ به سؤالات و گفت و گوهاى علمى پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادى به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیده‏اى، همچون: «هشام بن سالم»، «هشام بن حکم»، «حمران بن اعین» و... را تربیت کرده بود و به موقع از آن‏ها استفاده مى‏کرد. هشام بن حکم مى‏گوید:مردى از شام وارد شد و به امام صادق(ع)گفت: مى‏خواهم چند سؤال بکنم.حضرت پرسید: درباره چه مى‏خواهى بپرسى؟ گفت: از قرآن. امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. مرد گفت: مى‏خواهم با خودتان بحث کنم.امام فرمود: اگر بر او غلبه کردى، بر من پیروز شده‏اى. مرد شامى آن قدر سؤال کرد و پاسخ صحیح شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایى است.هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالى پرسید که او جوابى نداشت. مرد این بار تقاضاى پرسش درباره «نحو» کرد. امام او را به «ابان بن تغلب» حواله داد و در فقه به «زرارة بن اعین» و در کلام به «مؤمن الطّاق» و در توحید به «هشام بن سالم» و در امامت به من معرفى کرد و او در تمام موارد مغلوب شد. امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامى گفت: گویا مى‏خواستى به من بفهمانى که در میان شیعیان چنین مردمى دارى؟امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.»(11) این رویداد بیان گر انسجام و تبلیغ گروهى است که امام صادق(ع) در مورد آن فرموده است: «رحم اللّه عبداً اجتمع مع آخر فتذکّر امرنا؛(12) خدا رحمت کند بنده‏اى را که با دیگرى همراه شود تا دستورات ما را تبلیغ کند.» راهنمایى و تذکّر هر دانشمندى هر چند توانمند باشد، ولى معمولاً داراى ضعف‏هایى است که باید آن‏ها را به قوّت مبدّل کند و اگر نقاط قوّتى دارد باید بر آن‏ها تکیه زند تا بهتر مورد استفاده قرار گیرد. امام صادق(ع) در ضمن جلسات درسى و یا در ملاقات‏ها و نشست‏هاى علمى که با شاگردان خود داشت، هرگاه به نقاط ضعف یا قوّت آنان برخورد مى‏کرد، هرگز از یادآورى آن خوددارى نمى‏کرد. «یونس بن یعقوب» مى‏گوید: امام پس از آن که عدّه‏اى‏از شاگردان خود را براى بحث و گفت و گو با یک مرد شامى فرا خواند، در پایان به نقاط مثبت و منفى که در آن‏ها دیده اشاره کرد. درباره «حمران بن اعین» فرمود: اى حمران! تو در بحث سخنى را دنبال مى‏کنى و به نتیجه مى‏رسى.به «هشام بن سالم» فرمود: مى‏خواهى بحث را دنبال کنى و به نتیجه برسانى، امّا توانایى ندارى و به «قیس بن ماصر» فرمود: به هنگام گفت و گو به حق نزدیک مى‏شوى، امّا از اخبار و احادیث پیامبر(ص) بسیار فاصله مى‏گیرى و حق را به باطل مى‏آمیزى، امّا بدان که سخن حق اگرچه کم باشد تو را از باطل بسیار بى‏نیاز خواهد ساخت. سپس افزود تو در بحث و مناظره جنب و جوش خوبى دارى و بسیار حاذق و هوشیار هستى. یونس بن یعقوب مى‏گوید: یک لحظه با خود گفتم که شبیه همین سخنان را آن بزرگوار به «هشام بن حکم» خواهد گفت، امّا دیدم که حضرت وى را مخاطب قرار داد، فرمود: اى هشام! پیش مى‏روى، امّا همین که مى‏خواهى به زمین بخورى، ناگهان پرواز مى‏کنى و مثل تو باید با مردم سخن بگویند. از لغزش بپرهیز که امداد شفاعت پشت سر تو خواهد بود.(13) تبلیغ عملى‏ مؤثرترین روش امامان در عرصه تبلیغ، «تبلیغ عملى» بود، یعنى خود، تجسم عالى ارزش‏هاى انسانى که همان ارزش‏هاى قرآنى است، بودند. قرآن کریم آنان را که از خوبى‏ها مى‏گویند، امّا خود به آن عمل نمى‏کنند، مورد نکوهش قرار مى‏دهد: «یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون...؛(14)اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا چیزى را که انجام نمى‏دهید به مردم مى‏گویید...». بیش‏ترین سفارش امامان در عرصه تبلیغ دین دعوت به تبلیغ عملى بوده است. از نگاه آنان عالم واقعى کسى است که عملش همراه با عمل باشد. امام صادق(ع) در این زمینه مى‏فرماید: «العالم من صدّق فعله قوله و من لم یصدّق فعله قوله فلیس بعالمٍ؛(15) عالم کسى است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و هر کس که کردار او سخن وى را تصدیق نکند او بر خلاف گفته‏اش باشد، عالم نخواهد بود.» آن گوهر نبوى در روایت دیگر مى‏فرماید: «کونوا دعاة النّاس باعمالکم و لاتکونوا دعاة النّاس بالسنتکم؛(16) مردم را با عمل خود به نیکى‏ها دعوت کنید نه با زبان خود.» تأثیر عمیق دعوت عملى از این جا سرچشمه مى‏گیرد که هرگاه شنونده بداند که گوینده از صمیم جان سخن مى‏گوید و به گفته خودش صد در صد اعتقاد و ایمان دارد، گوش جان خود را بر روى سخنان گوینده مى‏گشاید، زیرا سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. دانش‏اندوزى‏ یکى از روش‏هاى تربیت، تقویت «بنیه‏هاى علمى» است. ارزش علم و اهمیت آن زمانى مشخص مى‏شود که در زندگى انسان‏ها راه پیدا کند و آن را جهت دهد. آیین اسلام از روزى که در صحنه تاریک گیتى درخشید، فکر و اندیشه انسان‏ها را با نور ایمان روشن ساخت و براى زدودن غبار جهل و نادانى از وجود انسان‏ها، تلاش بى‏وقفه‏اى را آغاز کرد. بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت محمد(ص) در طول 23 سال از آغاز بعثت تا روز رحلت همواره مسلمانان را به کسب دانش ترغیب و تشویق مى‏کرد و نادانى را زمینه ساز بدبختى و هلاکت مردم به شمار مى‏آورد. از منظر امام صادق(ع) علم و دانش نورى است که خداوند به قلب و دل هر کس بخواهد، مى‏تاباند، به همین جهت با عبارات حکیمانه‏اى شیعیان را به کسب دانش ترغیب مى‏کرد. آن بزرگوار در این زمینه چنان گام برداشته است که براى شیعیان واقعى در این مورد جاى عذر باقى نگذاشته است، آن حضرت در معروف‏ترین کلام خود فرمود: «لست احبّ ان ارى الشّابّ منکم الّا غادیاً فى حالین. امّا عالماً او متعلّماً فان لم یفعل فرّط فان فرّط ضیّع فان ضیّع اثم و ان اثم سکن النّار؛(17) دوست ندارم جوانى از شما را ببینم مگر این که در یکى از این دو حالت صبح کند: یا عالم و دانشمند باشد و یا متعلّم و آموزنده، پس اگر در هیچ کدام از این دو حالت نبود، کم کارى و کوتاهى کرده و در این صورت عمر خود را ضایع نموده و گناهکار است و نتیجه آن عذاب الهى خواهد بود.» استفاده از فرصت‏ها در زندگى گاهى فرصت‏هایى به دست مى‏آید که شخص مى‏تواند از آن‏ها به بهترین وجه براى بهبودى دین و دنیاى خویش بهره گیرد. آینده نگرى افراد سبب مى‏شود که این فرصت‏هاى طلایى عاملى براى ارتقاء جایگاه معنوى و اجتماعى آنان گردد. بدون شک از دست دادن چنین فرصت‏هایى موجب غم و اندوه و پشیمانى خواهد بود. امام صادق(ع) در این زمینه مى‏فرماید: «هر کس فرصتى را به دست آورد و با این حال منتظر فرصت بهترى باشد، روزگار آن فرصت به دست آمده را از دستش خواهد گرفت، زیرا عادت روزگار سلب فرصت‏ها و رسم زمانه از بین بردن موقعیت‏هاست.»(18) ارتباط با نسل جوان‏ در تربیت اسلامى هدایت و تربیت نسل جوان اهمیت ویژه‏اى دارد. نوجوان قلبى پاک و روحى حسّاس و عاطفى دارد. ارزش دادن به شخصیّت بهترین شیوه ارتباط با اوست. شیوه رفتارى امام صادق(ع) با جوانان و دستورالعمل‏هاى آن حضرت براى جوانان و نحوه برخورد با آنان بهترین راهکار براى حل مشکلات و معضلات این قشر است. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان و جوانان توجه نموده و این چنین مى‏فرماید: «علیک بالاحداث فانّهم اسرع الى کلّ خیرٍ؛(19) بر تو باد تربیت نوجوان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبى‏ها را مى‏پذیرند.» رعایت اعتدال‏ رعایت اعتدال و میانه روى در مخارج و درآمدهاى زندگى موجب آسایش و رفاه خواهد بود. اسراف و تبذیر موجب اختلال در نظم زندگى مى‏شود و چه‏بسا جایگاه اجتماعى فرد را متزلزل نموده و گاهى آبرو و شخصیت او را از بین مى‏برد. معمولاً افرادى که ولخرجى مى‏کنند، دچار تنگدستى و فقر مى‏شوند و سپس از گردش ناملایم روزگار شکایت مى‏کنند. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «انّ السّرف یورث الفقر و انّ القصد یورث الغنى؛(20) اسراف موجب فقر و میانه روى سبب توانایى است.» تدبّر در قرآن‏ آخرین آموزه‏اى که از منظر امام جعفر صادق(ع) در این نوشتار بدان اشاره مى‏شود، «تدبّر در آیات قرآن» است که هر فرد مسلمان بنابر ظرفیت وجودى خود مى‏تواند از معارف، حقایق و آموزه‏هاى قرآن استفاده کند. امام معصوم(ع) با بیان‏هاى متنوع، هدایت جویان کوى سعادت را به اندیشیدن در آیات قرآن تشویق و ترغیب نموده‏اند. صادق آل محمد(ص) در این زمینه مى‏فرماید: «همانا قرآن جایگاه نور هدایت و چراغ شب‏هاى تار است. پس شخص تیزبین باید در آن دقّت کند و براى بهره‏مندى از پرتوش نظر خویش را بگشاید، زیرا که اندیشیدن مایه زندگانى و حیات قلب انسان بیناست.»(21) آن حضرت در جاى دیگر در مورد عدم شتاب در قرائت قرآن و توجه به محتواى آیات مى‏فرماید: «قرآن با سرعت نباید خوانده شود و باید شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آیه‏اى که در آن نام بهشت برده شده است، گذرکنى آن جا بایست و از خداى عزّ و جلّ بهشت را بخواه و چون به آیه‏اى که در آن دوزخ ذکر شده است، گذر کنى، نزد آن نیز توقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.»(22) ششمین اختر تابناک آسمان ولایت هم چنان که مردم را به تدبّر و تعمّق در آیات قرآن سفارش مى‏کرد، خود نیز در آیات قرآن تدبّر و دقت مى‏نمود و در این راه از خداوند منّان توفیق طلب مى‏کرد. آن حضرت وقتى قرآن را در دست مى‏گرفت،قبل از تلاوت به خداوند عرض مى‏کرد: «خدایا! من شهادت مى‏دهم که این قرآن از جانب تو بر پیامبر نازل شده است و کلام توست که بر زبان پیامبر جارى شده است. خدایا نگاه کردنم را در قرآن عبادت و قرائتم را تفکّر و فکر کردنم را عبرت پذیرى قرار بده و نیز قرائتم را قرائت بدون تدبّر قرار مده و به من توفیق ده که در آیات قرآن و احکام آن تدبّر کنم بدرستى که تو مهربان و رحیم هستى.»(23) پى‏نوشت‏ها: - 1. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 174. 2. مروج الذهب، على بن حسین مسعودى، ج 3، ص 297. 3. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 68، ص 393. 4. معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص 191. 5. مأخذ قبل، ج 71، ص 395. 6. کشف الغمّه فى معرفة الائمه، على بن عیسى اربلى، ج 2، ص 208. 7. سوره عنکبوت، آیه 61. 8. بحارالانوار، ج 3، ص 41. 9. همان، ج 22، ص 431. 10. اصول کافى، کلینى، ج 1، ص 25. 11. مأخذ قبل، ج 47، ص 217. 12. همان، ج 1، ص 200. 13. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 122. 14. سوره صف، آیه 2. 15. اصول کافى، ج 1، ص 18. 16. بحارالانوار، ج 5، ص 198. 17. همان، ج 1، ص 170. 18. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى، ص 381. 19. اصول کافى، ج 8، ص 93. 20. من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 174. 21. مأخذ قبل، ج 4، ص 400. 22. همان، ج 4، ص 422. 23. بحارالانوار، ج 89، ص 207.