بزرگان اهل سنت در جمع شاگردان حضرت صادق علیه السلام


بزرگان اهل سنّت در جمع شاگردان حضرت صادق(ع) حجةالاسلام سید جواد حسینى‏ آمار شاگردان حضرت صادق(ع) را تا چهار هزار شماره کرده‏اند.(1) که در میان آنان از گروهها و فرقه‏هاى مختلف با مشرب‏ها و رشته‏هاى گوناگون حضور داشته‏اند از جمله جمعى از برجستگان اهل سنّت را مى‏بینیم که عدّه‏اى از آنان علاوه بر سمت فقهى و یا کلامى که در میان اهل سنّت دارند جزء رهبران و پیشوایان مذاهب اربعه عامّه به حساب مى‏آیند، آنچه پیش رو دارید نگاهى است اجمالى به شاگردان اهل سنّت حضرت صادق(ع). هر چند در آغاز این نکته را باید متذکر شد که این شاگردان حق شاگردى را ادا نکردند، بلکه جمعى از آنان در مقابل آن حضرت موضع خصمانه گرفتند و سعى کردند در فتوا دادن و روش فقهى و همین طور روش کلامى شیوه خلاف آن حضرت را اتخاذ کنند. 1- ابوحنیفه‏ نعمان بن ثابت زوطى معروف به ابوحنیفه که از موالیان بود و در اصل اهل کابل در کوفه به دنیا آمد و در همانجا رشد کرد آنگاه به بغداد منتقل شد و در سال 150 ه.ق از دنیا رفت او که پیشواى معروف گروه حنفى‏هاست یکى از شاگردان معروف امام صادق(ع) بود، این مسئله را شبلنجى در نورالابصار، ابن حجر در صواعق، شیخ سلیمان در ینابیع المودة، ابن صبّاغ در فصول، و آلوسى در مختصر التحفة الاثنى عشریه، ص 8 و دیگران تصریح کرده‏اند. و این خود ابوحنیفه است که با صوت اعلى اعلام کرد: «لو لا السّنتان لهلک النّعمان؛ یعنى اگر آن دو سالى (که شاگرد حضرت صادق(ع) بودم) نبود نعمان (ابوحنیفه) هلاک مى‏شد.»(2) او بخاطر همین شاگردى بود که اعتراف کرد: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمّد، دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام.»(3) با این حال تلاش داشت با او مخالفت کند و یا لااقل او را در مسئله محکوم سازد. خود او مى‏گوید: زمانى که «منصور» (دوانیقى) "جعفربن محمد" را احضار کرد مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏اند براى محکوم ساختن او مسائل مشکلى را آماده کن، من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزى منصور که در «حیره» بود مرا احضار کرد وقتى وارد مجلس شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته. وقتى چشمم به او افتاد آنچنان تحت ابهت و عظمت او قرار گرفتم، که چنین حالى از دیدن منصور به من دست نداد. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم.منصور رو به حضرت صادق(ع) کرد و گفت:این ابوحنیفه است، او پاسخ داد بله مى‏شناسمش، سپس منصور رو به من کرده گفت:اى ابوحنیفه مسائل خود را با ابو عبداللّه (جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم. هر مسئله‏اى مى‏پرسیدم، پاسخ مى‏داد، عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است. در برخى از مسائل با نظر ما موافق، و در برخى دیگر با اهل مدینه موافق و گاهى، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ گفت. ابوحنیفه به این جا که رسید با اشاره به امام صادق(ع) گفت: «اعلم النّاس اعلمهم باختلاف النّاس؛ آگاهترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم و در فتاوى‏ و مسائل فقهى است.»(4) 2- مالک بن انس‏ مالک بن انس مدنى یکى دیگر از پیشوایان مذاهب اربعه یعنى مالکى‏ها، که در زمان جعفر بن سلیمان عبّاسى در مدینه به سر مى‏برد و توسط او شلاق زده شد و به قدرى او را کشیدند که بازوى او از جا کنده شد و سرانجام در سال 179 ه از دنیا رفت. او نیز از شاگردان حضرت صادق(ع) بود از جمله کسانى که به این مسئله اعتراف نموده‏اند، نووى در تهذیب، شبلنجى در نورالابصار، سبط جوزى در تذکرة، شافعى در مطالب، ابن حجر در صواعق، شیخ سلیمان در ینابیع المودة و ابونعیم در حلیه و...مى‏باشند.(5) خود او مى‏گوید: «مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مى‏کردم، او را همواره در یکى از سه حالت دیدم. یا نماز مى‏خواند یا روزه دار بود و یا قرآن تلاوت مى‏کرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند: «ولایتکلّم بمالایعینه و کان من العلماء العباد و الزهاد الذین یخشون اللّه؛ و به چیزى که کمکش نمى‏کرد (مفید نبود) تکلّم نمى‏کرد، و از علماى عابد و زاهد و خدا ترس بود.» «و ما رات عین و لا سمعت اذن ولاخطر على قلب بشرٍ افضل من جعفر بن محمد الصادق علماً و عبادةً و ورعاً؛ در علم و عبادت و پرهیزکارى، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به قلب هیچ کسى خطور نکرده است.»(6) 3- سفیان ثورى‏ سفیان بن سعید بن مسروق ثورى کوفى، که مدّتى در بغداد بود و بعد به بصره کوچ کرد و در سال 91 ه به دنیا و در سال 161 از دنیا رفت. او نیز شاگرد امام صادق(ع) بود و به این مسئله، تهذیب،نورالابصار، تذکرة، صواعق، ینابیع، حلیه و امثال آن اعتراف نموده‏اند.(7) و او از امام صادق(ع) روایاتى نقل نموده است از جمله حضرت صادق(ع) او را به امورى گرانبهاى وصیّت کرد که او آن را نقل نموده است.(8) 4- سفیان بن عیینه‏ سفیان بن عیینة بن ابى عمران الکوفى المکّى در سال 107 ه در کوفه به دنیا آمد و در سال 198 ه در مکّه از دنیا رفت. او جوانى بود در دوران ابوحنیفه و از محضر امام صادق(ع) نیز بهره برده است به این امر کتابهاى پیش گفته تهذیب و نورالابصار، مکاسب، صواعق، ینابیع، حلیه، فصول،(9)و... اعتراف نموده‏اند. 5 - یحیى بن سعید انصارى‏ یحیى بن سعید بن قیس انصارى از طائفه بنى النجار، که در سال 143 در هاشمیه، از دنیا رفت و قاضى دستگاه منصور دوانیقى در مدینه بود، نیز از شاگردان آن حضرت بوده است.(10) 6- ابن جریح‏ عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح مکّى از علماى عامّه است که در سال 80 ه (ظاهراً در بغداد) به دنیا آمد و در سال 149 ه و یا 150 از دنیا رفت. او نیز از شاگردان امام صادق(ع) بوده است، مرحوم صدوق در باب «ما یقبل من الدعاوى بغیر بیّنة» آنچه از دعاوى بدون بیّنه پذیرفته مى‏شود روایاتى نقل نموده که در سلسله سند ابن جریح واقع شده است. و همین طور در اصول کافى در باب حلّیّت «متعه» روایاتى نقل شده که یکى از کسانى که قائل به حلّیت متعه مى‏باشد همین ابن جریح است. از حضرت صادق(ع) وقتى از حلّیت متعه پرسیده شد، حضرت فرمود: «الق عبدالملک بن جریح فاسأله عنها فانّ عنده منها علماً؛عبدالملک بن جریح را ملاقات کن از او درباره متعه پرسش کن در نزد او در این باره علمى است.»(11) 7- قطّان‏ ابوسعید یحیى بن سعید قطان بصرى که در سال 198 ه فوت نموده از بزرگان و محدّثان اهل سنّت است که صحاح سته به او اعتماد کرده‏اند. به این مسئله که او شاگرد حضرت صادق(ع) بوده است از علماى اهل سنّت در کتاب تهذیب، و ینابیع المودة و امثال آن تصریح شده است(12) و ازعلماى شیعه شیخ نجاشى و ابن داود به این اعتراف نموده‏اند.(13) 8 - محمد بن اسحاق‏ محمد بن اسحاق بن یسار صاحب مغازى در مدینه به دنیا آمد، و در مکه ساکن شده و در سال 151 ه در بغداد از دنیا رفت. از علماى اهل سنّت صاحب تهذیب، ینابیع المودة و غیر آن دو و از علماى شیعه شیخ طوسى در رجالش، علّامه، در خلاصه، کشى در رجالش و...به شاگردى او در مکتب امام صادق(ع) اعتراف کرده‏اند. 9- شعبة بن الحجّاج‏ شعبة بن الحجّاج ازدى از بزرگان اهل سنّت است که تهذیب، صواعق حلیه، ینابیع، فصول، تذکرة، به شاگردى او نزد امام صادق(ع) اعتراف کرده‏اند.(14) 10 - ایّوب سجستانى‏ ایّوب بن ابى تمیمه سجستانى بصرى از بزرگان فقهاى اهل سنّت است که در سن 65 سالگى در سال 131 ه بر اثر بیمارى طاعون در بصره فوت کرد. نورالابصار، تذکره، مطالب، صواعق، حلیه، فصول و امثال آن او را در زمره شاگردان امام صادق(ع) شمرده‏اند....(15) راویان از امام صادق(ع) در بین اهل سنّت‏ جمع زیادى از محدّثین اهل سنّت - که در بین آنها پیشوایان آنان نیز دیده مى‏شود - از حضرت صادق(ع) روایت نقل کرده‏اند. و صاحبان صحاح، جزبخارى، همچون ترمذى، مسلم، نسائى،ابن ماجة ابى داود، احمد، و صاحبان سنن و مسانید و جوامع و معاجم از این رواة بهره برده‏اند. اسامى جمعى از این رواة از این قرار است: 1- اسماعیل بن جعفر چنانکه در ترمذى و نسائى آمده است. 2- حاتم بن اسماعیل در صحاح، جزبخارى. 3- حسن بن صالح بن حى. 4- حسن بن عیاش چنان که مسلم و نسائى از او نقل نموده‏اند. 5 - حفص بن غیاث که مسلم، ابى داود و ابن ماجه از او نقل نموده‏اند. 6- زهیربن محمد تمیمى که در سنن ابن ماجه آمده. 7 - زید بن سعید انماطى که در صحیح ترمذى آمده. 8 - سعید بن سفیان اسلمى که در صحیح ابن ماجه آمده. 9- سفیان ثورى که در تمام صحاح جز بخارى آمده. 10 - سلیمان بن بلال که در صحیح مسلم و ابى داود آمده. 11 - شعبة بن الحجاج. 12- ابوعاصم ضحّاک بن مخلّد نبیل. 13- سفیان بن عیینه که ترمذى و نسائى و ابن ماجه از او نقل کرده‏اند. 14- عبداللّه بن میمون قداح که ترمذى از او نقل نموده. 15- عبدالعزیز بن عمران زهرى که ترمذى از او نقل نموده. 16- عبدالعزیز بن محمد دراوردى که مسلم و ترمذى و ابن ماجه از او نقل کرده‏اند. 17- عبدالوهاب بن عبدالحمید الثقفى که مسلم و ابى داود و ترمذى و ابن ماجه از او نقل کرده‏اند. 18- عثمان بن فرقد عطار در صحیح ترمذى. 19- امام مالک که مسلم و ترمذى و نسائى و ابن ماجه از او نقل کرده‏اند. 20 - محمد بن اسحاق بن یسار 21 - محمد بن ثابت بنانى در صحیح ترمذى. 22- محمد بن میمون زعفرانى در صحیح ابى داود. 23- مسلم بن خالد زنجى. 24- معاویة بن عمار دهنى در مسند احمد و افعال العباد. 25- موسى بن عمیر قرشى. 26- الامام الکاظم در صحیح ترمذى و ابن ماجه. 27- ابوحنیفه نعمان ثابت. 28- وهیب بن خالد در صحیح مسلم. 29- یحیى بن سعید انصارى در صحیح مسلم و نسائى. 30- یحیى بن سعید قطان در صحیح ابى داود و نسائى. 31- یزید بن عبداللّه بن الهاد. 32- ابوجعفر رازى(16) شاگردان فلسفى و کلامى‏ در مکتب درس امام صادق(ع) تنها کسانى شرکت نمى‏کردند که بعدها مذاهب فقهى را تأسیس کردند و یا جزء محدّثین شدند و حدیث نقل کردند، بلکه شاگردانى که بعدها جزء فلاسفه و یا بنیانگذار مباحث کلامى بودند نیز وجود داشت. 1- حسن بصرى‏ حسن بصرى که از علماى بزرگ دوران خویش شمرده مى‏شد و داراى فصاحت بالا مى‏بود، و از بنیان گذاران مکتب فلسفى در بصره مى‏باشد او که در سال 116 در بصره فوت کرد از شاگردان فلسفى امام صادق(ع) بوده است.(17) 2- واصل بن عطا ابوحذیفه واصل‏بن عطاء معتزلى مؤسس و بنیانگذار مکتب و مذهب معتزله از شاگردان کلامى آن امام همام بوده است.(18) ابن ابى الحدید آنجا که مى‏خواهد بگوید سر منشأ همه علوم على(ع) است در بخشى از آن مى‏گوید: «یکى از علوم علم فقه است و حضرت على(ع) اصل و اساس آن است و هر فقیه مسلمان ریزه خوارخان نعمت او و بهره برده از فقه اوست. امّا شاگردان و یاران ابوحنیفه چون ابى یوسف و محمد و غیره آن دو، علم فقه را از ابى حنیفه اخذ کردند، و شافعى نیز از محمد بن حسن فرا گرفته، که فقه او نیز به ابوحنیفه بر مى‏گردد، و امّا احمد حنبل نیز در نزد شافعى قرائت نموده، پس فقه او نیز به ابوحنیفه بر مى‏گردد، و ابوحنیفه هم در نزد امام صادق(ع) شاگردى کرده و جعفر بن محمد نیز از پدرش تا به على(ع) مى‏رسد و امّا مالک بن انس یا از نزد ربیعة الرأى و عکرمه فرا گرفته و عکرمه شاگرد عبداللّه بن عباس و عبداللّه نیز شاگرد على(ع) بوده،...»(19) در این عبارات پیشوایان مذاهب اربعه فقهى اهل سنّت با واسطه یابى واسطه شاگردان حضرت صادق(ع) و سرانجام شاگردان على(ع) شمرده شده‏اند. پى‏نوشت‏ها: - 1. شیخ مفید مى‏گوید: انّ اصحاب الحدیث قد جمعوا الرواة عن الصادق(ع) من الثّقات على اختلافهم فى الآراء و المقالات فکانوا اربعة آلاف. الارشاد شیخ مفید، قم مکتبه بصیرتى، ص‏271. 2. اعلام الهدایه، المجمع العالمى لاهل البیت، اول، قم، 1422، ج 8، ص 229. 3. محمد ذهبى، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج‏1، ص 166. 4. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1395، ج 47، ص 217؛ الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ط 2، بیروت، دارالکتب العربى، 1390، ج 4، ص 335؛ مناقب ابى حنیفه، موفق، ج 1، ص 173 ؛ جامع اسانید ابى حنیفه، ج 1، ص 252. 5. اعلام الهدایه، همان، ص 229. 6. ابن حجر العسقلانى، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، 1404 ق، اول، ج 1، ص 88 در چاپهاى جدید، ج 2، ص 104. 7. اعلام الهدایة، ج 8، همان، ص 229 - 230. 8. اعلام الهدایه، همان، ص 229. 9. همان، ص 230. 10. همان. 11. همان. 12. همان، ص 230 و 231. 13. همان، 232. 14. همان. 15. تهذیب الکمال، ج 2، ص 419 به نقل از دراساتٌ و بحوثٌ مؤتمر الامام جعفر بن محمد الصادق، مجمع جهانى اهل بیت، 1382 ه.ش، ص 503 - 505. 16. مختصر تاریخ العرب، عفیف البعلبکى، بیروت، دارالعلم للملایین، 1967 م، ص 193، دائرة المعارف فرق عشرین محمد فرید وجدى، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 444. 17. مختصر تاریخ العرب، همان، ص 193 ؛ دائرة المعارف، ص 617، ج 10. 18. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربى، دوم 1385 ه، 1965 م، ج 1 - 2، ص 18.