روش آموزشى و تربیتى علام حسن زاده آملى


روش آموزشى و تربیتى علامه حسن زاده آملى‏ غلامرضا گلى زواره‏ از قلّه اندیشه تا دشت فروتنى اسوه‏هاى علم و عمل بزرگانى هستند که رسالت فرهنگى و تکلیف دینى خود را به خوبى انجام داده‏اند، آن ستارگان آسمانى معرفت، ضمن جهاد فکرى و فرهنگى، به خود سازى و کنترل نیروهاى درونى خود پرداخته‏اند، سیره انبیاء و اولیا را احیا کرده‏اند و از باورهاى ارزشمند شیعه هوشمندانه پاسدارى کرده‏اند زلال معارف اهل بیت چون بارانى با برکت بر جان‏هاى آنان باریده و معنویت و طهارت نفس در بوستان وجودشان به رویش نشسته است. این رادمردان با تهذیب نفس، روان خود را به عروجى معنوى رسانیده و از فرودین دنیاى فانى به سوى قدسیان اوج گرفته‏اند، ضمن برخوردارى از ژرف کاویهاى والا، تکیه بر برهان و منطق و غواصى در بحر معارف، فروتنى و صداقت و راستى را مشى خویش نموده و از موضع تواضع، سعه‏صدر و وسعت اندیشه کاملاً قدرت تحمّل عقاید دیگران را داشته و به جدال احسن و گفتگوهاى برکت‏زا روى آورده‏اند. با وجود این که قلّه‏هاى دانش را در نور دیده‏اند شوق فراگیرى در رفتارشان موج مى‏زند و در رسیدن به حقایق علمى و عقلى لحظه‏اى آرام ندارند. لحظه‏هاى زندگى را با همت‏هاى والا و تدوین و تألیف آثارى گران سنگ و تربیت شاگردان شایسته گرانبها نموده و زهد را با حضور در اجتماع، تقوا را با اندیشه‏اى آزاد،سیاست را با وارستگى، بیدارى در شب را با از خواب بیدار نمودن غافلان و اندوختن دانش را با عمل صالح، عبادت، ذکر و دعا ترکیب نموده‏اند. در نوشتار حاضر با روش آموزشى علّامه حسن‏زاده آملى که یکى از عارفان شیفته اهل بیت است آشنا مى‏شویم. فاتح قلّه‏هاى علمى و معنوى‏ حکیم عارف و فقیه عالم آیة اللّه حسن زاده آملى از نوابغ و نوادر روزگار و گوهر گرانبهاى علم و فضل و کمال به شمار مى‏روند. این دانشور گرانمایه در علومى چون قرآن و تفسیر، نهج البلاغه و حدیث، کلام اسلامى، فقه و اصول، حکمت و عرفان، رجال، ریاضیات، نگارش و خوش نویسى، ادبیات و شعر، نجوم، هیأت و علوم غریبه تبحر داشته، تدریس نموده، در بسیارى از این رشته‏ها صاحب نظر بوده و در برخى از این معارف صاحب سبک و نوآورى مى‏باشد این ویژگى‏ها موجب شده که ایشان به عنوان شخصیتى جامع و عالمى ذوفنون به شمار آید و خاطره مشاهیر صاحب عنوان و علماى برجسته سلف را در اذهان تداعى کند، او جامع علم و عمل و برخوردار از علوم رسمى و عرفانى و حامل نور ظاهر و باطن است. او نمونه‏اى نادر از تربیت یافتگان حوزوى است که درک محضر اعاظمى چون آیات گرام محمد تقى آملى، ابوالحسن شعرانى، رفیعى قزوینى، مهدى الهى قمشه‏اى، فاضل تونى، میرزا احمد آشتیانى، علامه طباطبایى و برادرش محمد حسن الهى از معظم له شخصیتى بى‏بدیل ساخته است. شهد شکوفایى‏ علامه حسن زاده در چهارم تیرماه 1307 ه.ش در شهر آمل دیده به جهان گشود. در دوران کودکى قرآن و مقدّمات خواندن و نوشتن را نزد چند بانوى پرهیزگار فرا گرفت. پس از سپرى شدن این دوران در حوزه علمیه آمل مشغول تحصیل گردید و در آنجا مقدّمات زبان و ادبیات عربى را همراه با خوشنویسى از اساتید وقت آموخت. در سال 1329 به تهران امد و در جلسات درس آیة اللّه شیخ محمد تقى آملى و آقا سید احمد لواسانى حضور یافت و لمعه و سایر دروس را نزد این بزرگواران یاد گرفت. در این شهر فراگیرى علوم و معارف دینى را در محضر میرزا احمد آشتیانى، رفیعى قزوینى، علامه شعرانى و... پى‏گیرى نمود و در قم به حوزه درسى علامه طباطبایى و برادرش آمد و علوم غریبه خصوص جفر را از محضر سید مهدى قاضى فرا گرفت.(1) بارقه‏اى الهى نکته‏اى که در دوران تحصیل و پس از آن در سیره و شیوه زندگى ایشان مشاهده مى‏گردد، توجه به لطف خداوند، توکل و استعانت از فضل پروردگار است. خودش مى‏نویسد: در سن چهارده سالگى به فضل پروردگارم بارقه مشرقیه الهیه و شهاب قبسى به من رسید که به اقتضاى عین ثابته‏ام مطلوب من بود، این بارقه همانند نورى پیش رویم شتافته، مرا به کسب معارف الهى راهنمایى و به تخلّق به اخلاق ربوبى ترغیب و به تأدّب به آداب انسانى تحریض مى‏کرد و مرا به فرار و انزجار از آیین‏هاى تباه و پست تحریص مى‏نمود.(2) در جاى دیگر خاطرنشان مى‏نماید: از جمله فضل پروردگارم بر من این بود که در مدت اقامتم در تهران در طى سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علماى روحانى به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزه علمیه) اشتغال داشته، توفیق یافتم کتابهایى را تدریس کنم.(3) ایشان متذکّر مى‏گردد: زمانى شبهات گوناگون بر من روى مى‏آورد و از تطبیق مسایل عرفانى عاجز مانده بودم و از کثرت فکرت به فرسودگى مبتلا گشته بودم ولکن در درس‏ها حاضر مى‏شدم و از خویش ابراز نمى‏کردم، تنها چیزى که مرا از این ورطه هولناک هلاک رهایى بخشید لطف خدا بود، سرانجام بارقه‏هاى الهى چون نجم ثابت بر آسمان دل طارق آمد و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم.(4) اشتیاق به آموختن‏ علامه حسن زاده از همان آغاز فراگیرى تا رسیدن به مراحل عالى علمى و معرفتى نوعى شور، شوق، اشتیاق و علاقه وافر را در خود به شکوفایى رسانیده بود.(5) استاد حسن رمضانى از مشاهیر شاگردان علامه حسن زاده مى‏نویسد: به خاطر همین عشق پیوسته و لازمى که حضرت استاد نسبت به علم داشته است همواره تحت هر شرایطى که بوده است در مسیر کسب آن از بذل هیچ گونه کوششى و تلاشى دریغ نکرده است تا پایه‏اى در راه طلب دانش مجاهده کرده که اگر بخواهیم عینیت جامعیت حوزه‏هاى علمیه قدیم و اصیل عالم اسلام را که در تمام علوم و فنون رایج زمان خویش صاحب نظر بوده‏اند، مشاهده کنیم بدون اغراق باید به سراغ ایشان برویم.(6) خود علامه در این باره مى‏گوید: منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش‏ مرا اندر دل آتش همى باشد نشیمنها این عشق به اندازه‏اى بود که اگر شاگردان دیگر، درس استاد را ترک مى‏کردند او همچنان براى یاد گرفتن استاد را ترک نمى‏نمود: «پس از درس مکاسبى‏ها مى‏رفتند و بعضى‏ها مى‏نشستند که بنده بازهم از نشستگان بودم، علامه شعرانى اسفار یا اشارات مى‏فرمود. این درس‏ها که تمام مى‏شد آقایان مى‏رفتند و بنده مى‏نشستم. چه بسا روزها که ما در بین الطلوعین مى‏آمدیم براى درس کفایه و سر درس آخرى مثلاً مجسطى یا زیج بهادرى اذان ظهر مى‏گفتند و ایشان از صبح تا ظهر تدریس کرده بود،(7) البته بنا به اعتقاد علامه حسن زاده این اشتیاق متقابل بود: «علامه شعرانى هم خودش اشتیاقى شگفت به درس و بحث داشت و هم ما طالب و شایق بسزا بودیم.»(8) این علاقه وافر موجب گردید علامه حسن زاده، در مسیر کسب معارف از سختى‏ها و مصائب و مشکلات نهراسد و مسیرهاى دشوار را با آرامش پشت سر بگذارد. تفحّص براى دست یافتن به استاد ماهر و ذوفنون و لحظه‏اى از پاى نایستادن در این جهت نشانى از شوق ایشان است، حکیم الهى قمشه‏اى خطاب به ایشان گفته است: روزى در غیاب به مدرسه حاج ابوالفتح (در تهران) آمده از طلّاب مدرسه در مورد راه رَوِشَت در کارها و اشتغالت به تحصیل پرس و جو و تحقیق نمودم آنها در تصریح به حسن سیرت و شدّت ولع شما به اقتناى معارف و اکتساب علوم متفق و یک زبان بودند.(9) وقتى از ایشان پرسیدند روزها چه کار مى‏کنید در جواب گفتند: از شش سالگى که به مکتب رفته‏ام تا کنون ندیم من کتاب، و معشوق من استاد و درس و کار من بحث و تدریس و تصنیف است.(10) اهتمام و جدیت‏ یکى از خصالى که در زندگى علمى و آموزشى علامه حسن زاده مشاهده مى‏گردد و آثار متعددش در عرصه‏هاى گوناگون و نیز اعتراف استادانش مؤیّد آن است، همّت بلند، کوشش مداوم و تحمّل مشقات در این مسیر مى‏باشد، علامه شعرانى در تقریظى که به یکى از آثار ایشان نگاشته است یادآور مى‏شود: همانا ابناء روزگار ما کم همّتند امّا شیخ ما (حسن زاده) نسبت به وقتش ضفّت و نسبت به عمرش خسّت نورزید بلکه آن را در علوم دینیه صرف کرده آنهارا متقن فرا گرفت.(11) مرحوم شعرانى در اجازه روایى که براى علامه حسن زاده صادر نموده، یادآور شده است: بیست سال بلکه بیشتر او را آزمودم و امتحان نمودم. در این مدت در او چیزى جز جد و اجتهاد ندیدم.(12) او را به حق مى‏توان استوانه‏اى از تلاش و همت در راه تحصیل و کسب فنون و علوم مختلف دانست، جلسات خصوصى و بدون تعطیل ایشان در محضر اساتید که بعضاً قبل از طلوع آفتاب آغاز و تا پاسى از شب ادامه مى‏یافت و جدیت و پشتکار ایشان براى حضور در محفل علمى و تحویل دادن درس و بحث در محضر اساتید باعث گردیده است که همواره به عنوان الگوى پشتکارى معرفى گردد.(13) استاد حسن زاده متذکر مى‏گردد: روزى مرحوم ناصح به این کمترین گفت که در جلسه‏اى که استاد شعرانى تشریف داشت به مناسبتى سخن از دانش، پژوهش و درس خواندن و اهتمام به تحصیل به میان آمد استاد شما را ضرب المثل قرار داد و به حضّار گفت: درس خواندن را از فلانى یاد بگیرید، آیة اللّه رفیعى قزوینى وقتى از تهران به قزوین رفته بود مکرّر به طلاب این سامان مى‏گفت: بیائید در تهران طلبه درس خوان را ببینید از او درس خواندن را یاد بگیرید و نام علامه حسن زاده را بر زبان مى‏آورد.(14) استاد حسن زاده این همت و تلاش را عاشقانه در شرایطى در جهت کسب مکارم و معارف به کار گرفت که بر اثر خفقان رژیم رضاخان روحانیّت و مراکز علوم دینى در حالتى از غربت و انزوا سخت‏ترین فشارها را تحمّل مى‏کردند و این نکته خود از ارزش و بزرگى راه استاد حسن زاده و زحمات و مجاهدات فوق العاده ایشان در این زمینه حکایت مى‏کند.(15) همچنین شرایط آشفته و امکانات بسیار ناچیز بود، ایشان در گفتگویى تأکید نموده است: با جان کندن درس خواندیم، شما آقا قدر این اوضاع را بدانید آن زمان که ما در مدرسه مروى تهران بودیم یک زیلویى کف مدرسه پهن بود که با زمین یکى شده بود.(16) هر آن چیزى تو را کز آن گزند است‏ براى اهل دل آن دلپسند است‏ قدردان استادان‏ علامه حسن زاده آملى بر این باور بوده و هست که براى فراگیرى مبانى و مفاهیم علوم و رسیدن به تبحّر لازم در معارف دینى و علمى مراجعه به استاد دانشور و متخصص هر فن و دانشى لازم مى‏باشد ایشان مى‏گوید: براى طالب کمال، استاد کامل خیلى دخیل است، آن مفاتیحى که از استاد عائد شاگرد مى‏شوند، آن کُدهایى که از استاد استفاده مى‏کردند، آن اصول و امّهاتى که از استاد به دست مى‏آیند اهمیت بسزا دارند و به قول عارف رومى در مثنوى: هیچ کس بى اُوستا چیزى نشد هیچ آهن خنجر تیزى نشد هر که گیرد پیشه‏اى بى اوستا ریشخندى شد به شهر و روستا(17) به همین دلیل خود شیوه‏اش این بود که در آمل، تهران و قم با تفحص و جستجوگرى استادانى زبده و ماهر بیابد آنهایى که به قول خودش: زحمت کشیده بودند. این بزرگواران به حقیقت روحانى راستین بودند، معنى واقعى عشق به علوم و معارف و کتاب و تحقیق در آثار وجودیشان از قبیل تدریس و تصنیف مشاهده مى‏شد. الهى شکرت که از استادان بى رنگ رنگ گرفته‏ام.(18) ایشان براى تألیف و تحقیق نیز هم از روش اساتید بهره مى‏گرفت و هم با آنان مشورت مى‏نمود چنانچه پس از گفتگو با آیةاللّه محمد تقى آملى به این حقیقت رسید که حضرت فاطمه زهرا(س) مصداق لیلة القدر است و در این‏باره رساله‏اى تألیف نمود.(19) از نکته‏هاى دیگر این که علامه حسن زاده در برخورد با اساتید روشى توأم با ادب و احترام و قدردانى با آن بزرگواران را بروز مى‏داد، شبى مرحوم الهى قمشه‏اى به ایشان گفته بود: شما خیر مى‏بینید، پرسیده بود از چه جهت، وى پاسخ داده بود: شما را نسبت به اساتید بسیار مؤدّب مى‏بینم، استاد حسن زاده پس از نقل این موضوع مى‏گوید: آرى من هیچ‏گاه نزد اساتیدم یک زانو یا چهارزانو ننشستم و به دیوار تکیه نمى‏دادم و خیلى با ادب و احترام مى‏پرسیدم و در حضور و غیابشان وظیفه شاگردى را بیش از حدّ وظیفه پدر و فرزندى مراعات مى‏نمودم.(20) استاد رمضانى مى‏نویسد، مکرّر مى‏فرمودند در حضور اساتیدم مواظب حرف‏هایم بودم و مى‏کوشیدم با آنها چون و چرا نکنم همه این‏ها بدین خاطر بود که مبادا کردار و گفتار من سبب رنجش آن بزرگواران بشود و خداى ناکرده از فیض آنان محروم گردم. بى شک یکى از اسباب موفقیت علامه حسن زاده که در شکل‏گیرى شخصیت ایشان تأثیر بسزایى داشته همین احترام و خضوع بسیارشان نسبت به اساتید خود بوده است.(21) هرکجا از اساتید خویش نام مى‏برند به بهترین شکل ممکن از آنان تجلیل نموده و همواره به قدردانى از آنان پرداخته‏اند، در جایى پس از ذکر نام آن ستارگان معرفت مى‏گوید: همه به حقیقت روحانى والامقام و بزرگوارانى صاحبدل و عالمانى عزیز الوجود بوده و در حقیقت ستارگان فروزان آسمان معارف بودند و با تفاوت در قدر، در هدایت و تعلیم و تربیت یکدل و یک زبان بودند.(22) و به مناسبتى نوشته‏اند: به خدا سوگند قلم و زبان به اداى شکر معشار نیکى‏هایى که این مشایخ عظام در حق ما نموده‏اند وافى نیست اگرچه علّةالعلل ربّ العالمین است.(23) تعدیل ذهن و ملکه اندیشه‏ لطایف بیانى، دقت‏هاى علمى، وسعت دانش و ذوق ادبى در تدریس استاد موج مى‏زند، پایه درس و بحث استاد حتى در هنگامى که خود مشغول فراگیرى علوم بودند چنان قوى شده بود که در اواخر اقامت در آمل کتب درسى پیشین را براى دیگران تدریس مى‏نمودند و به تهران هم که آمدند کتب یاد شده را در مدارس، درس مى‏دادند،(24) این علامه ذوفنون عقیده دارد شاگرد باید تا حدودى قوانین حساب و هندسه را فرا گیرد زیرا اینها در تعدیل و تقویم ذهن، فکر و قلم و بیان تأثیرى بسزا دارد. علوم ریاضى فکر را از خطا و اعوجاج باز مى‏دارد، انسان‏هاى ورزیده در این علم صاحب رأى صائب، نظرى ثابت، کم گوى، گزیده گوى، دیرگوى، و نکوگوى هستند،(25) خود استاد این گونه بود و دلیل آن، همین روى آوردن به ریاضى و شاخه‏هاى وابسته به آن مى‏باشد. به باور ایشان هرچه طلّاب مباحثه در علوم مورد نظر بنمایند، فراگیرى دروس بهتر مى‏گردد و در روح و روان جاى مى‏گیرند. خود به این شیوه ملتزم بود: اکثر کتابهایى را که مى‏خواندم، مباحثه نیز مى‏کردم، کفایه را یک ساعت به اذان صبح مانده، اسفار یا مکاسب یا جواهر را پیش از صبح (بین الطلوعین) و اشارات را ساعت یک بعدازظهر مباحثه مى‏کردیم.(26) گوهرهایى از ایّام تدریس‏ شاگردان و آشنایان از فروتنى زایدالوصف استاد خویش درشگفتند، وقتى در منزل به دیدنش مى‏روند، خود شخصاً به پذیرایى از آنان مى‏پردازد و به هنگام خداحافظى با پاى برهنه آنان را بدرقه مى‏کنند، این شگفتى مراجعین را به شیفتگى و اشتیاق وا مى‏دارد یکى از شاگردانش مى‏گوید پس از این ملاقات‏ها ارادات قلبى خود را نسبت به ایشان احساس کردم و به تدریج ارادت قلبى من به شیفتگى انجامید.(27) استاد در هنگام تدریس برخى کتابها، بر آنها تعلیقه‏هاى ارزنده‏اى نوشته است، کتاب دررالقلائد على غرر الفوائد حاوى تعلیقاتى تحقیقى است، بر بخش حکمت منظومه مرحوم سبزوارى که استاد حسن زاده در دوره تدریس آن، براى بیان مراد این فیلسوف آن را فراهم آورد زیرا معتقد بود حکمت منظومه سبزوارى خلاصه اسفار است و در عین حال به توضیح و تبیین نیاز داشت.(28) کتاب نصوص الحکم بر فصوص الحکم فارابى حاصل درس و بحث استاد در شهرستان آمل مى‏باشد که البته بر آن اصلاحاتى انجام داده است.(29) دروس معرفت نفس مجموعه مباحث ایشان در حوزه درسى آمل مى‏باشد. نکته دیگر این که تدریس ایشان با تحقیق توأم است و اصولاً پس از تدریس، برخى آثار را از راه پژوهش نگاشته‏اند. ایشان هنگام تدریس کتاب اسفار ملاحظه نمود چاپ سنگى مورد استفاده که با حواشى برخى مشاهیر نشر یافته است آمیخته به تحریف، کاستى‏ها و تصحیف‏هاى فراوان است و اشراف این فاضلان این کاستى‏ها را از بین نبرده است، از این جهت با سى سال پشتوانه تعلیم و تعلّم و تحقیق این کتاب را با چندین نسخه مصصّح مقابله و تصحیح کرده و از آغاز تا پایان بر دشوارى‏هاى آن توضیح و شرح نگاشته است، ایشان کتاب شرح فصوص قیصرى را نزد فاضل تونى فرا گرفت و خود نیز موفق گردید طى سالیان درازى چهار دوره آن را تدریس کند و در طول این مدت علاوه بر این که آن را با نسخ متعدد مقابله و تصحیح کرد، تعلیقات و حواشى ارزنده و عمیقى بر آن نگاشت و بدین گونه بر فوائد و عواید کتاب افزود. ایشان کتاب شفا را نزد بزرگوارانى چون علامه شعرانى، میرزا احمد آشتیانى، استاد محمد حسین فاضل تونى و علامه طباطبایى فرا گرفت و خود بخش طبیعیات و الهیات آن را طى هشت سال براى عدّه‏اى از طلاب در قم تدریس نمود و در خلال آن علاوه بر تصحیح این بخش از شفا، بر قسمت‏هاى نفس و الهیات آن تعلیقات ارزنده و مفیدى را نگاشت که بخشى چاپ شده و بخش دیگر در حال طبع است. در عرصه پژوهش‏ موارد ذیل در تلاش‏هاى پژوهشى و کارهاى تحقیقاتى علامه حسن زاده قابل مشاهده است: 1- تکیه بر قواعد برهانى و عقلى در پژوهش‏هاى کلامى در اقتفا به شیخ مفید و شیخ طوسى بر قواعد برهانى و عقلى تکیه دارد. اگر روایتى قطعى الصدور نباشد به اقتضاى حدیث منقول از رسول خدا(ص) که مى‏فرماید: «اذا اتاکم عنّى حدیثى فاعرضوه على کتاب اللّه و حجة عقولکم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار؛ هرگاه روایتى از من به شما رسید آن را بر کتاب خدا و خرد خویش عرضه کنید اگر موافق بود بپذیرید و گرنه آن را بر دیوار بکوبید(رد نمائید و از آن اعراض کنید).»(30) آن را کنار مى‏نهاد و صرفاً امور معتبر، موثق و استوار را قبول مى‏کرد. 2- اجتناب از تکیه بر عرف و سخن عوام در تحقیق‏ علامه حسن زاده تأکید مى‏نماید: سعى کردیم از مسایل خطابى، عرفى و استحسانى برکنار بوده باشیم چرا که عقیده، عَقد است، دل بستن است، دل دادن است و همه این همه به برهان نیاز دارد و به استحسان و امثال آن کار درست نمى‏شود. این که بیائیم و بگوئیم چون بروج آسمانى دوازده تاست پس باید تعداد ائمه دین نیز به همین میزان باشد، عقیده استوار نمى‏گردد.(31) 3- حقیقت‏طلبى در پژوهش‏ در برابر عدّه‏اى که تلاش تحقیقى را همچون کارهاى بازاریان مى‏دانند مى‏گویند و باید محقق بر اساس کسادى و رونقى متاعى تصمیم بگیرد، علامه حسن زاده صرفاً به حقایق توجه دارد و حاضر نیست این حقیقت‏طلبى را با چیز دیگرى معاوضه نماید،در هر شرایطى اعم از فرازها و نشیب‏ها و سختى‏ها و عسرت‏ها براى کشف حقایق اهتمام مى‏ورزد و درهایى را به روى علاقه‏مندان مى‏گشاید، در واقع بدون هیچ قید و شرطى در جستجوى حقیقت است. 4- برداشت کم و بازده زیاد مشى علمى علامه حسن زاده بدین گونه است که به رغم محرومیت از امکانات و یا برخوردارى از تسهیلات اندک، کارهاى مهمى به جامعه عرضه نموده است. ایشان در تهران به دلیل مشکلات مالى، همسر و فرزندان را به شهرستان مى‏برد و در یک اتاق کوچک و ساده به کار علمى و تحقیقى مى‏پرداخت. اتاقى که یک چراغ خوراک پزى داشت که هم آن را در زمستان گرم مى‏کرد و هم براى طبخ غذا از آن استفاده مى‏شد! در همین اتاق کوچک، کافى کلینى تصحیح گردید و اعراب گذارى شد و دهها اثر دیگر تألیف گردید، نه از دفتر کار با نورکافى و تهویه و خنک کننده و گرم کننده مدرن خبرى بود و نه از حق التحقیق کافى، او با این روش به علاقه‏مندان ثابت نمود مى‏توان کارهاى بزرگ را حتى با امکانات ناچیز انجام داد. این باور کلید توفیق نسل دانش طلب امروز ایران است.(32) 5 - دفاع از قرآن و عترت در برابر مخالفان‏ کوشش علامه حسن زاده در تألیف آثار بر این است که از حقایق قرآنى دفاع کند و از اهل بیت و سیره و سخن آنان صیانت نماید. جرجى زیدان عیسوى مذهب گفته بود، نمى‏توان مطالب موجود در نهج البلاغه را به حضرت على(ع) منسوب دانست و سید رضى و سید مرتضى که هر دو ادیب بودند این مطالب را نوشتند و براى ترویج کتاب خود، آن را به امام اول شیعیان نسبت دادند علامه حسن زاده از این ادعا به شدت ناراحت گردید و بر آن شد تا مصادر و مأخذ خطب و رسایل حضرت على(ع) را که قبل از سید رضى سالیان متمادى در دست مردم بود، فراهم آورد و ذکر کند تا جایى براى توهم و تردیدهایى این گونه نباشد. تکمله منهاج البراعه و کتاب صادر و مأخذ نهج‏البلاغه در این ارتباط نوشته شده است.(33) 6- اغتنام از فرصت‏هاى مقتضى‏ علامه حسن زاده براى تحقیق و پژوهش و کاوش در آثار و اندیشه‏هاى بزرگان از لحظات گوناگون زندگى بهره مى‏گیرد و اگر عواملى برایش در این راستا مزاحمت ایجاد کند به شدت ناراحت مى‏شود، یکى از شاگردانش نوشته است یک بار وقتى به درب منزل استاد رفتم، آقازاده درب را گشودند و چون استاد به بیرون منزل تشریف آوردند دیدم قلمى در دست ایشان بود که نشان مى‏داد از هر فرصتى استفاده مى‏نماید، آن روز مصادف با ششمین روز، از ماه مبارک رمضان بود و استاد بادهان روزه و ایام تعطیلى دست از کار تحقیقى نکشیده بود زیرا ذائقه پژوهش تعطیل بردار نمى‏باشد.(34) 7- توجه به مسایل عینى‏ از آفات متداول در امر تحقیق این است که آدمى به کتابها اکتفا کند و ارتباطش با موضوع علم قطع گردد یعنى از همان پدیده عینى که محقق قصد دارد آن را بفهمد یا بهتر درک کند، اعراض نماید. علامه حسن زاده به گمشده اصلى چشم دوخته است و همواره مى‏کوشد خود را با آن تعیّن خارجى روبرو کند و با آن ارتباط معرفتى برقرار نماید. روش ایشان آن است که با هر موضوعى که ذهن شان به آن درگیر شده است رابطه‏اى مستقل از گفته‏هاى این و آن و به صورت عینى و ملموس ایجاد کند. در درس‏هاى قبله و عیون مسایل نفس، ایشان چنین شیوه‏اى را پیش گرفته است. استفاده از روش‏هاى ریاضى و تئورى بطلمیوسى سماوات با روشنى و روانى اعجاب بر انگیزى براى تعیین قبله از تلاش‏هاى عینى علامه حسن زاده است که در عین حال اعتماد به نفس ایشان را نشان مى دهد. ذهن این فرزانه عالیقدر بطور جالب و چشمگیرى متوجه مسایل نفس شده است و مى‏توان گفت کسى همپاى ایشان در تسلط بر این مبحث یافت نمى‏شود، دروس معرفت نفس محصول این نگرش است که به زیور طبع آراسته گردیده است، در کتاب عیون مسایل نفس بیش از شصت محور مورد بحث قرار گرفته و به نحو اختصار ولى دقیق طرح مسئله شده و سپس هر کدام به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. 8 - گره گشایى از مباحث مشکل فلسفى و عرفانى‏ علامه حسن زاده در مسیر تألیف و تحقیق به تلاش‏هایى روى آورده که به نحوى گرهى از مبحثى بگشاید و براى خوانندگان راهگشا باشد، کتاب فصوص الحکم را با توجه به چندین نسخه به دقت تصحیح و مقابله نموده و از آغاز تا انجام مطالب سودمندى در گشودن مشکلات و حل معضلات آن، به رشته نگارش درآورده‏اند، علامه حسن زاده کتاب تمهید القواعد را نخست در محضر استادانى بزرگ چون علامه طباطبایى فرا گرفت و وقتى مشاهده کرد مطالبى غامض در آن وجود دارد با توضیحاتى به صورت حواشى ارزنده، دشوارى‏هاى آن را بر طرف کرد. 9- جلوگیرى از تصحیفات و تحریفات‏ از دیگر محورهاى تحقیقى و شیوه‏هاى پژوهشى علامه حسن زاده این است که از غلطهاى راه یافته به کتابهاى معتبر و معروف که موجب مغشوش گردیدن محتواى آنها مى‏باشد جلوگیرى کند رساله تحفة الملوک فى السیر و السلوک از آثار سید مهدى طباطبایى بحرالعلوم است که در مسایل عرفانى و اخلاقى شأنى والا دارد، متأسّفانه برخى از شبهات واهى را به این اثر وارد کرده و از اعتبارش کاسته‏اند. علامه حسن زاده متن مخلوط این کتاب را با دقت تمام تصحیح نموده و از بدو تا ختم تعلیقات ارزنده و مفیدى بر آن نگاشته است.(35) کتاب کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیر طوسى، از آثار علامه حلى است که به دلیل کثرت تداول و فراوانى تعالیق و شروح کوتاه و بلند و وارد گشتن حواشى گوناگون در متن آن، به نحوى تصحیفات و تحریفات بدان روى آورد که هیچ کدام از نسخ چاپى آن شایسته و زیبنده این اثر گرانمایه نبود. لذا علامه حسن زاده بر آن شد تا از کتاب مذکور نسخه‏اى منقح و استوار ارائه کند. معظم له براى رسیدن به این مقصد هفت نسخه از کشف المراد را گرد آورد و با کوششى زایدالوصف همراه با وسواس علمى به تصحیح کتاب مزبور توفیق یافت و نسخه‏اى صحیح از آن را به عالم دانش و اندیشه عرضه کرد.(36) 10 - نسخه شناسى‏ از مواردى که در عرصه کارهاى پژوهشى این شخصیت علمى مطرح است، تسلط بر نسخه‏هاى گوناگون آثار معروف در زمینه فلسفه، عرفان و هیأت مى‏باشد، ایشان در کتابخانه‏هاى گوناگون، نزد اساتید و نیز کتابخانه شخصى خویش نسخه‏هاى مخطوط بسیارى را ملاحظه کرده و آنها را از نظر سبک نگارش، درستى استنساخ، نزدیک بودن به زمان تألیف کتاب اصلى و نیز ارزش تاریخى و علمى مورد بررسى و ارزیابى قرار داده است. ایشان در مصاحبه‏اى مى‏گوید: کتاب‏شناسى هم یک فنى است. آدم باید خیلى کتاب ببیند تا آنها را بشناسد نمى‏دانم به نحوى تعبیر کنم امّا اگر کتابى دستم دهید به اندازه بینش خودم مى‏گویم این کاغذش باید مال چه وقتى باشد، این خط از چه زمانى است و...(37) 11- حوصله و بردبارى در کاوش و پژوهش‏ اگر چه حضرت استاد حسن زاده در تحقیقات خویش، ابتکارات و نوآورى‏هاى فراوان دارد امّا نوعى تفحص و جستجو در آثار دیگران در شیوه پژوهشى ایشان قابل مشاهده است او با حوصله‏اى شگفت در کتابها و آثار علماى سلف به کاوش مى‏پردازد و پس از غوّاصى در اقیانوس معارف دیگران، مرواریدهاى اندیشه و حکمت را صید مى‏نماید، او آگاهى از موضوع مورد بررسى و نیز اطلاع از سابقه پژوهش در موضوع خاص را از این طریق بدست مى‏آورد و هیچ گاه در این مسیر خود را بى‏حوصله نشان نداده است. نکته دیگر صبر و قدرت تحمّل ایشان در مقابله نسخه‏هاى متعدد و تصحیح متن مورد تحقیق بوده است. شرح خوارزمى بر فصوص اگرچه با تصحیح چاپ شده بود ولى به لحاظ متن اصلى و شروح نااستوار و آمیخته به اشتباهات فراوان بود. علامه حسن زاده با همتى بلند و صبر و متانت این کتاب را تصحیح نمود و حواشى ارزنده‏اى بر آن نگاشت که اخیراً به حلیه طبع آراسته شده است.(38) 12- تتبع فراوان، باریک بینى و اتقان‏ نمونه تتبع و اتقان را مى‏توان در تصحیح کتاب کلیه و دمنه توسط ایشان مشاهده کرد. اولین بار امیر نظام گروسى این اثر را تصحیح نمود و در تبریز به سال 1305 ه.ش به طبع رسانید پس از او مرحوم عبدالعظیم قریب گرگانى با تصحیحات و پژوهش‏هاى تازه کتاب مذکور را در سال 1311 ه.ش به طبع رسانید، این دو چاپ خالى از تصرف کاتبان و ناسخان نمى‏باشد و مرحوم قریب هم چنین ادعایى نداشت خصوص آن که به قول خودش نسخه‏اى فوق العاده مخلوط در اختیار داشته است امّا محققانه‏ترین کار در این مورد، کلیله و دمنه‏اى است که به تصحیح و همت علامه حسن زاده چاپ شده است زیرا نسخه‏هاى متعددى را ملاحظه کرده و آنها را تطبیق داده است، صورت صحیح اشعار عربى را استخراج کرده و نام بسیارى از گویندگان عربى را با فحص و تتّبع در دواوین شعراى عرب و متون معتبر ادبى و کتابهاى تاریخى و رجال بدست آورده است، موارد تحریف و نواقص کلیله و دمنه چاپى را مشخص نموده‏اند، درباره امثال عربى توضیح لازم را داده‏اند، دو باب کلیله و دمنه را که نصر اللّه منشى ترجمه نکرده است، علامه حسن زاده براى نخستین بار به فارسى برگردانیده است.(39) ظرافت و باریک بینى ایشان در اغلب آثارشان بوضوح قابل مشاهده است، این دقت‏ها و نکته سنجى‏ها باعث شده که تحقیقات علامه حسن زاده خصوص در متون علمى، عرفانى و ادبى زبانزد تمامى محققان باشد و نمونه‏هایى عالى از پژوهش به شمار روند و دانش پژوهان بسیار خرسند هستند که با توجه به این دقایق تحقیقى آثارى منقّح و استوار را در پیش روى خواهند داشت. پى‏نوشت‏ها: - 1. فیض عرش، بخش اول (زندگى علامه حسن زاده آملى) اسداللّه ربانى. 2. در آسمان معرفت، علامه حسن زاده آملى، ص 409 - 408. 3. همان، ص 428. 4. قرآن و عرفان و برهان از هم جدایى ندارند، همان مؤلف، ص 200. 5. کیهان فرهنگى، شماره (مرداد 1363) گفتگو با علامه حسن زاده آملى. 6. مرورى بر آثار و تألیفات استاد علامه حسن زاده آملى، حسن رمضانى، ص 159 - 158. 7. نجم الدین، محسن برزگر، ص 95. 8. گنج نهان، ص 13. 9. آشناى عرشیان، ص 74. 10. هزار و یک کلمه، ج 2، ص 489. 11. در آسمان معرفت، ص 433. 12. همان، ص 429، هزار و یک کلمه، ج 2، ص 490. 13. جمال سالکین، عبدالرحمن باقرزاده، ص 124. 14. گفتگوى علامه حسن زاده با روزنامه رسالت، 24 مهرماه، 1371. 15. زندگى نامه علامه حسن زاده، ستاد بزرگداشت مقام علمى استاد علامه حسن زاده آملى. 16. در محضر استاد حسن زاده آملى، محسن غرویان، ص 89. 17. هزار و یک کلمه، ج 2، ص 473 و 474. 18. همان، ص 477. 19. مرورى بر آثار...، ص 86. 20. آشناى عرشیان، ص 78. 21. مرورى بر...، ص 162. 22. جمال سالکین، ص 122. 23. در آسمان معرفت، ص 438. 24. هزار و یک کلمه، ج 2، ص 473. 25. همان، ص 492. 26. گفتگو با علامه حسن زاده آملى، ص 112. 27. گنج نهان، ص 145. 28. این تعلیقه همراه با متن مصحح کتاب در سال 1371 ه.ش توسط نشر ناب چاپ شده است. 29. نصوص الحکم بر فصوص الحکم، حسن زاده آملى، ص 11 و 591. 30. مرورى بر آثار، ص 81. 31. نک: مقدمه رساله فى الامة، علامه حسن زاده آملى. 32. زندگى نامه علامه حسن زاده آملى، ص 28. 33. نک: تکلمة منهاج البراعه، مقدمه و نیز مقدمه نوشته مخطوط مصادره و مأخذ نهج البلاغه. 34. در محضر استاد، ص 78. 35. مرورى بر آثار...، ص 30. 36. همان، ص 75. 37. میراث ماندگار، ج 1، ص 75. 38. مجله معارف، دوره سوم، ش 3، ص 36 مقدمه شرح فصوص خوارزمى(چاپ بوستان کتاب). 39. مرورى بر آثار...، ص 134، گنج نهان، ص 88 ؛ و نیز میراث ماندگار، ج 1، ص 71.