پرورش‏هاى اخلاقى و معنوى عاشورا غلامرضا گلى زواره‏ چشمه جوشان کربلا تمامى انبیاء و اولیاى الهى در سیر و سلوک معنوى انسان، به سوى هدایت و کمال در راستاى توحید و یکتاپرستى که در فطرت انسانى زمینه‏هاى آن وجود دارد، افراد را به هدفى مشترک و طریقه‏اى واحد فرا مى‏خواندند و در این مقصد با یکدیگر تفاوتى نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق این آرمان مقدّس به رسالت مبعوث گردیدند. مهمترین هدف عاشورا نیز اعتلاى توحید و محو آثار هرگونه شرک، نفاق و خودخواهى بود. به همین دلیل نباید به حماسه کربلا، به عنوان حادثه‏اى تاریخى نگریست، بلکه لازم است ابعاد وجودى آن را در قلمرو گذشته و آینده و در سیطره زمان و در حیات انسان‏ها مورد توجه قرار داد. در ستیز آدمى به عنوان خلیفه خداوند بر روى زمین، با شیاطین جنّى و انسى و نمودهاى جور و جهل، عاشورا عالى‏ترین راه و رسم زندگى سعادتمند را براى جهانیان ترسیم مى‏نماید، به علاوه این حرکت مقدّس مَثَل اعلاى جهاد اکبر و مبارزه با نفس است و در این رهگذر درس دُرست زیستن، رسیدن به حیات معنوى و کسب مقامات عالى عرفانى و درجات معنوى را در عرصه عمل به مشتاقان کمالات ملکوتى آموخته و در این راستا هیچ ابهامى براى پویندگان طریق حق و عاشقان عدالت باقى نگذاشته است، به همین دلیل قلوب اهل معرفت و فضیلت در برابر این مشعل فروزان به تعظیم فرو مى‏افتد و آن را بزرگترین تجلّى مقام والاى انسانیت تلقى کرده‏اند. از بارزترین مسایلى که در سیره اهل بیت عصمت و طهارت مشاهده مى‏گردد، تبیین هدف امام حسین(ع) از نهضت عاشورا است. در زیارت اربعین که صفوان جمال از امام صادق(ع) نقل کرده است، مى‏خوانیم: «و بذل مهجته فیک لینقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»(1) در این عبارت هدف قیام مقدّس حسینى براى جلوگیرى از انحراف و ضلالت و در راستاى رهانیدن جامعه از نادانى بوده است. حضرت امام خمینى(ره) که در مکتب تربیتى امام حسین(ع) رشد کرده بود و با تعالیم عاشورایى خود، اوضاع اجتماعى و سیاسى و نیز حالات اخلاقى و تمایلات مردم را متحوّل ساخت و آنان را در قیام، مبارزه و فداکارى رهرو شهیدان کربلا نمود، اساسى‏ترین محور بیاناتشان در خصوص نهضت حسینى در بعد اصلاح اجتماعى و نیز تهذیب و خودسازى آحاد جامعه و جلوگیرى از عواملى که به این دو تلاش آسیب وارد مى‏نمایند جلوه‏گر مى‏شود و این که براى صیانت از دیانت از کمى نیرو و قدرت زورگویان باید نهراسید و با روح ایثار و فداکارى به ذلت تن در نداد و مرگ سرخ را بر حیات ننگین برگزید. آنان که از چشمه جوشان عاشورا جرعه‏هاى حیات بخشى نوشیده‏اند بر طبق بینش متعالى خویش هم فرهنگ قرآن و عترت را در زندگى خود پیاده نموده‏اند و جان خویش را سیر ساخته‏اند تا حقیقت و فضیلت به نورافشانى خود ادامه دهد و نیز افراد جامعه را به سوى تعالى و مکارم عالى هدایت کند. شهید سید عبدالکریم هاشمى نژاد مى‏نویسد: «...خون حسین ریخته شد و نهضت مقدّس او انجام گردید تا آن عباد گمراه، آن اجتماع سرگردان، آن ملت نادان و بى خبر از آن وضع دردناک، خلاصى یابد. تا امت بصیرت پیدا کند و دانا شود. از گمراهى و ضلالت نجات یابد تا بداند چه مى‏کند وبه کجا مى‏رود. به چه کسى بار مى‏دهد و نیروى انسانى خود را در اختیار چه قدرتى مى‏گذارد.»(2) به لحاظ تاریخى، نخستین مربى و معلم در جامعه اسلام شخص رسول اکرم(ص) است که به تعبیر قرآن کریم «اسوة حسنه»(3) مى‏باشد و مورد تأسى صحابه و تابعین و دیگر مسلمانان در اعصار بعد قرار گرفت و این تأثیر پذیرى از خاتم رسولان منحصر به زمان و مکان خاصى نمى‏باشد و استمرار آن قطعى است. رزمندگان صدر اسلام به رغم نداشتن تحصیلات رسمى در مکاتب تربیتى و مراکز آموزشى، از پیامبرشان نکات خوبى را فرا گرفته بودند. وقتى که رستم فرخ زاد از ربیع بن عامر - فرمانده فاتح سپاهیان اسلام - پرسید: هدف شما از نبرد با ما چه مى‏باشد؟ وى همانند معلمى توانا که مى‏داند چه مقصدى را تعقیب مى‏کند و چه کارى انجام مى‏دهد، پاسخ داد: «لنخرج العباد من عبادة العباد الى عبادة اللّه و من ضیق الدنیا(الارض) الى سعتها و من جور الادیان الى عدل الاسلام».(4) امام حسین(ع) نیز به عنوان انسانى والا و مربى ملتزم و متعهد و نشان دهنده نمونه‏اى از تربیت اسلامى به همه دست اندرکاران تربیت و پرورش انسان‏ها آموخت که در این مسیر در برابر بدعت‏ها و انحراف‏ها مقاومت کنند، چهره نفاق افکنان و افراد ظاهر ساز و مردم فریب را افشا سازند، از تصفیه و پالایش نیروهاى فرصت طلب و جذب انسان‏هاى خالص، اهل صداقت و داراى انگیزه‏هاى پاک غفلت نورزند و با اهتمام در تربیت و آماده سازى نیروهایى که بتوانند ادامه دهنده راه حق و حقیقت باشند، این مسیر را هموار سازند و وصول به هدف‏ها و آرمان‏هاى آن را امکان‏پذیر نمایند.(5) از زمان امام سجاد(ع) به بعد، ائمه هدى اهتمام داشتند که ماجراى کربلا به عنوان یک درس تلقى گردد و براى مسلمانان جنبه تربیتى داشته باشد. البته در عین این که عاشورا نسخه آموزنده‏اى براى همه حق جویان است ماجرایى الهى هم مى‏باشد یعنى در ضمن آن که همه جهات آن مى‏تواند الگو قرار گیرد ولى در این حماسه کارهایى اختصاصى انجام شده که تنها از عهده امام حسین(ع) و فرد معصوم بر مى‏آید و نکاتى قابل مشاهده است که مختص ایشان است اگر چه امام ماجرا را به گونه‏اى پیش برده که هر کس به کارنامه عاشورا مى‏نگرد کاملاً کار امام حسین(ع) را معقول و منطقى و درس‏آموز تلقى مى‏نماید، در این صورت حرکتش مى‏تواند آموزنده باشد. صحنه‏هاى عاشورا در تمامى ابعادش رشد دهنده هستند و هر یک از افراد حاضر در این صحنه اعم از پیر و جوان، کودک و نوجوان، زن و مرد، همه اسوه‏هاى تربیتى‏اند. در واقع امام حسین(ع) با فداکارى‏هاى خالصانه و همه جانبه‏اش سرمشق جاویدان مسلمانهایى شده که در مقام امامى هدایت آفرین با خون جوشان و تحول آفرین، رهبرى الهى و الهام بخش بر اعماق قلوب و اندیشه آنان پرتو افشانى مى‏نماید و ضمیر آنها را از امور دنیوى و حالات فناپذیر فراتر مى‏برد و به ملکوت و عرش و حقیقت پیوند مى‏دهد. یک مورد از این تحولات درونى آن است که آنها را در عرصه‏هاى زندگى مقاوم و مبارز مى‏نماید و به دستشان نهضت‏هاى الهى را بر ضد قدرتهاى استبدادى بنیان مى‏نهد. قیام هایى که به اعتراف مورخان و شرح نگاران در تمامى اعصار و جوامع، دگرگونى‏هاى مطلوب و مفیدى به وجود آورده است و مصالح توده‏هاى مسلمان را تا حدودى زنده نموده و حفظ کرده است که نمونه بارز آنها در عصر کنونى، انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس‏سره) است. عباس محمد عقاد مى‏نویسد: حسین در روز عاشورا به ظاهر شکست خورد و پیروانش دچار مصائب گشتند ولى دعوتى به جاى گذاشت که پس از آن قیام‏ها و دولتهایى شیعى را پدیدار ساخت، دعوتى که پیش چشم مردم در حلّه‏اى از نور که پرتوش دیده‏ها را خیره مى‏کند نمایان است.(6) علامه طباطبایى به نکته‏اى مهم‏تر و بنیانى‏تر اشاره مى‏کند: اسلام زنده این واقعه است و اگر اتفاق نیفتاده بود، بنى امیه اسم و رسمى از اسلام نگذاشته بودند.(7) و در جاى دیگر خاطرنشان مى‏نماید: واقعه کربلا عامل مؤثرى بود که با تأثیر مؤجّل خود حکومت بنى امیه را برانداخت و ریشه شیعه را استوار ساخت.(8) امام خمینى در فراز یکى از بیانات خود، خطاب به علماى حوزه و دانشگاه فرمودند: «اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیت سالم و دعوت کنید به این که با خدا آشنا شوند. با معارف اسلامى آشنا بشوند. اگر این طور شد کشور شما سالم مى‏ماند و به سایر جاها سرایت مى‏کند...»(9) بدیهى است عاشورا با عزت معنوى و قدرت ملکوتى خود مى‏تواند در افراد پرورش‏هاى پرمایه و سالمى پدید آورد. از این جهت ذیلاً به برخى آموزه‏هاى تربیتى عاشورا اشاره مى‏گردد: 1- مقدم داشتن شرافت دین بر هر چیزى: اسلام براى تأمین و حفظ مصالح پنجگانه: دین و عقیده، نفس و جان، اموال، نسب و ناموس و عقل و خرد بوجود آمده است و فلسفه اصلى تمامى موازین شرعى و دستورات فقهى اعم از عبادات، احکام، معاملات و امور سیاسى تضمین مصالح و منافع مرتبط با این احتیاجات و نیازهاى زندگى مسلمانان مى‏باشد و هر فرد وظیفه‏شناسى مکلف است حداکثر توان و نیروى خود را براى حفاظت این مقاصد به کارگیرد و در صورت تزاحم هر کدام با دیگرى به حکم قاعده فقهى «اهم و مهم» باید امور مهم فداى موارد مهم‏تر شود، در میان پنج موضوع مورد اشاره، دین و باورها ارزش بالاترى دارند و انسان مسلمان، متعهد و مسؤول باید براى صیانت از دیانت مهیا باشد تا به تعبیر قرآن به «احدى الحسنیین» (پیروزى یا شهادت) برسد. امام حسین(ع) به عنوان اسوه مسلمانان و رهبر جبهه حق، شرافت ایمان و دین را بر جان و مال و فرزندان خویش مقدم داشت و براى بقاء اسلام از زندگى عادى خویش چشم پوشید و به همگان آموخت که همه چیز خود را در پیشگاه حق نثار نموده و رضایت پروردگار را جلب کرده و به لقاى حق نائل گردیده و با این حرکت حماسى پایه‏هاى حکومت خلافکاران و غاصبان را به لرزه درآورده است و با جوشش خونش که در واقع ثاراللّه بود درخت مطهر اسلام را بارورتر گردانید و مجد و عظمت آیین محمدى را تجدید نمود: گذشت از سر فرزند و مال و جان و عیالش‏ چو مى‏دید مى‏نتوان گذشت از سر دینش‏ امام خمینى در این‏باره فرموده‏اند: «تکلیف ما در آستانه شهر محرم الحرام چیست؟ تکلیف علماى اعلام و خطباى معظم در این شهر(ماه) چیست، در این شهر محرم تکلیف سایر قشرهاى ملت چیست؟ سیدالشهداء و اهل بیت آموختند تکلیف را فداکارى در میدان، تبلیغ در خارج میدان، تکلیف ما را حضرت سیدالشهداء معلوم کرده است، در میدان جنگ از قلت عدد نترسید، از شهادت نترسید.»(10) 2- ایجاد روحیه حق‏طلبى و احقاق حق‏ نهضت عاشورا دین رسول اللّه را احیاء کرد و آن را از بدعت و تحریف نجات داد. در حقیقت باید خاطرنشان ساخت که آن حضرت صرفاً به خاطر امتناع از پذیرش حکومت یزید و عدم بیعت با او از مدینه خارج نگردید، بلکه براى احیاى سنت نبوى که در آن زمان در معرض خطر جدى بود و آداب و رسوم جاهلیت و تبلیغات مسموم اموى جایش را گرفته بود و به منظور ایجاد اصلاح در رفتارهاى فردى و اجتماعى و تحقق امر به معروف و نهى از منکر به چنین حماسه‏اى روى آورد. امام خمینى در این باره یادآور شده‏اند: «آنها(امویان) مى‏خواستند اصل اسلام را از بین ببرند و یک مملکت عربى درست کنند».(11) آن روح قدسى در جاى دیگر فرموده‏اند: «اگر نبود این نهضت، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان مى‏دادند.»(12) امام حسین(ع) با قیام خود به پیروان خویش آموخت که در برابر تحریف اسلام و آلوده نمودن ارزشها و جعل احادیث و رواج‏هاى فرقه‏هاى انحرافى که حکومت جور و ضد عدل را توجیه مى‏کنند، نباید خاموش بنشینند. همچنین احیاى فرهنگ قومى و قبیله‏اى و دامن زدن به امتیازات و تعصب‏هاى نژادى و مفاخر قومى و باب کردن طعن و هجو گروهها و احزاب نسبت به یکدیگر و ترویج ادبیات منحط آمیخته به جهل، خرافات و اسطوره‏هاى موهوم، به جاى فرهنگ قرآن و عترت کار درستى نمى‏باشد. این برنامه‏ها با روح دیانت در تعارض است باید در مقابل آنها به مقاومت برخاست، جاحظ امویان را نخستین کسانى مى‏داند که آشکارا در تاریخ اسلامى، رسوم و آداب غیر دینى را بدعت گذاشتند و کوشیدند تا از شاهنشاهى ایران و بیزانس تقلید کنند و خلافت را به امپراتورى کسرى و قیصرى تبدیل سازند.(13) همچنین قیام عاشورا به حق طلبان مى‏آموزد که وقتى به احکام اسلام عمل نمى‏شود و دستورات دینى معطل گذاشته شده و جامعه در فساد و جهل غوطه ور است آمِر به معروف و ناهى از منکرى باید به تحول اوضاع اقدام کند و براى اصلاح اجتماع بکوشد. احیاى معیارهاى حق و برگردانیدن جامعه از سمتى که پیدا کرده در بیانات و موضع گیریهاى امام حسین(ع) به خوبى برمى آید. امام هنگام خروج از مدینه فرموده‏اند: هر کس متابعت کند و سخن حق از من قبول نماید سعادت و سلامت یابد و هر کس خوددارى کند و از دایره اطاعت من بیرون رود صبر کنم تا آن وقتى که خداى تعالى میان من و او حکم کند.(14) حضرت در نامه‏اى خطاب به بزرگان و رجال مى‏نویسد: «انا ادعوکم الى کتاب اللّه و سنة نبیّه فانّ السنة قد امیتت و البدعة قد احییت»(15) یعنى من شما را به سوى قرآن و سنت نبوى فرا مى‏خوانم زیرا سنت را میرانده و بدعت را زنده کرده‏اند. در واقع سخن اصلى قیام عاشورا آن است که باید براى اقامه حق قیام کرد اگر چه مقرون به توفیق ظاهرى نباشد. 3- ایجاد آگاهى در میان انسانهاى غافل و بیدار کردن فطرت‏ها در اثر برخى خطاها، بازى‏هاى سیاسى، هجوم غنائم جنگى و بیدار شدن طمع نهفته و به دنبال آن حرکت انحرافى و تبلیغات مسموم ادیان، مسلمانان از اعتقادات و ارزشها فاصله گرفتند و حتى عاطفه و عرق مذهبى آنان رو به کاستى رفت، این گونه دگرگونى‏ها، جامعه را در غفلتى مرگ بار و توأم با ذلت فرو برد. همت و غیرت مذهبى که زمانى مسلمانان را براى ابلاغ پیام دین حق به سرزمین‏هاى دوردست مى‏کشانید رو به ضعف رفت، دل‏ها و رفتارها با هم هماهنگى نداشت و ضعف در تصمیم‏گیرى در جامعه آن روز قابل مشاهده بود. سخن فرزدق خطاب به امام حسین(ع): «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»(16) در این باره صادق بود. سکوت شکننده و آزار دهنده همراه با تأییدهاى منفعت طلبانه و سودجویانه برخى خواص تحولات روحى ناگوار در امت اسلامى پدید آورد. امام به رغم این تیرگى، فطرت پاک انسانى و روح غیرتمندى را برانگیخت و در روح و نهادشان تحول ایجاد کرد. براى امام کاملاً مشخص و مسلم بود که بذرهایى در مزرعه هستى انسانهاست که در صورت شکوفایى، سعادت واقعى را بدست مى‏آورند و خود را از این وضع ذلت‏بار و غفلتى ویران کننده نجات مى‏دهند و به سوى مقاصد والا و مقدّس گام برمى‏دارند و از امور پست و فناپذیر فاصله مى‏گیرند. در خطبه‏ها و بیانات امام از مدینه تا کربلا به خوبى عظمت روحى امام و علو مقام ایشان و نیز مسؤولیت و تکلیفى که براى دستیابى به هدف متعالى حفظ ارزشها و رسوخ آن در روح و روان انسانها دارد، مشخص است. رفتارشناسى دقیق امام در این سخن نهفته است: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون».(17) امام خطاب به دینداران آن زمان و هر عصرى هشدار مى‏دهد که مردمان بندگان دنیا هستند و این به اظهاراتشان منحصر گردیده است، حمایتشان از دیانت تا زمانى است که زندگى خویش را بگذرانند و اگر در میدان ابتلاء و امتحان قرار بگیرد دینداران در اقلیت هستند و به همین سبب با وجود آن که مردم در اعماق گرایشهاى فطرى خویش معتقد بودند که طرفدار حق باشند، لیکن این باور را به فراموشى سپردند و قیام عاشورا با کیمیاى خود و آگاهى سریع و عمیقش انسانها را از غفلتى که در پیش گرفته بودند نجات داد و عده‏اى از خفتگان با فریاد حماسه آفرینان عاشورا بیدار شدند و براى جبران مسیر خطایى که پیموده بودند راه توبه پیش گرفتند. عدّه‏اى نیز که تحت تأثیر تبلیغات مخرّب حاکمیت غاصبانه آن زمان دچار خودباختگى شده و هویت اصیل خویش را در برابر عوامل نفاق، جهل و بیداد از دست داده بودند چگونه زیستن را از کربلا آموختند. تربیت فکرى و شکل‏گیرى شخصیت‏ها بر صواب آگاهى‏ها و رشد شناخت‏ها و اصلاح نگرش‏ها گام مهمى است که عاشورائیان مربى آن هستند، معرفت هایى که با خود آگاهى و روشن‏بینى پیوند خورده‏اند و جهت دهنده گرایش‏هاى انسانى هستند، عاشورا به همه آموخت که خود را بشناسند، توانایى‏ها، استعدادها، نیازهاى اصیل، رسالت و مسؤولیت خطیر آدمى در ارتباط با خداوند جهان هستى، جامعه و تاریخ را مورد ارزیابى و بازنگرى قرار دهند. امام حسین(ع) و یاران او تبلور این ایمان سرشارند و آموزگار آن هستند که چگونه تمایلات، احساسات و عواطف خود را جهت دهیم تا تمامى آنها در خدمت اعتقادات، باورها و بنیان‏هاى دینى به کار گرفته شوند. 4- ایثار و فداکارى‏ عنصرى که در عاشورا حضور قطعى، تأثیرگذار و تعیین کننده دارد ایثار است: عشقى ملکوتى که از رحمت الهى سرچشمه مى‏گیرد و بر تعلقات وجود فایق مى‏آید و رشادت و فداکارى خلق مى‏کند، جانبازان کربلا متوقع پیامدهاى دنیوى امر به معناى امور عادى نبودند و سنجش‏هاى وسوسه‏گر را بر وجود خود حاکم نکردند و اقدامات دلیرانه را بر تحلیل‏هاى خواص و افراد زیرک ترجیح دادند، انسانى که این گونه گذشتى را بر وجود خود چیره ساخت دنیا را از چشم دیگر مى‏بیند، هستى بخش جهان هستى را با معرفتى فوق العاده مى‏شناسد. آدمى وقتى دعاى عرفه را که نمودهاى بسیار عالى روح بزرگوار امام حسین(ع) است، مى‏خواند متوجه مى‏شود که این فروغ شهادت چگونه مهیاى آن فداکارى بى نظیر در صحراى کربلا بوده و آن چنان جان خویش را در طبق اخلاص مى‏گذارد و با اشتیاق به درگاه احدیت نثار کند. هنگامى که امام از مدینه بیرون آمده به خواص خاندان بنى‏هاشم نوشت: «من لحق بى استشهد و من تخلّف لم یبلغ الفتح؛(18) من راهى را برگزیده‏ام که هر کس در این مسیر به من بپیوندد به شهادت مى‏رسد و آن که چنین نکند (به من ملحق نشود) پیروزى را در آغوش نخواهد گرفت. به بیان دیگر این حرکت به پیروزى منجر مى‏شود ولى باید از طریق ایثار و فداکارى و شهادت این فتح به دست آید. اگر فردى تشخیص داد که این حرکت به لحاظ وظیفه دینى و شرعى امر لازمى است، باید افشاگرى کند و امت مسلمان را از خواب غفلت بیدار نماید تا جهان اسلام مسیر صحیح خود را بیابد اگر چه به بهاى دادن جانش تمام شود. زنده ماندن و کشته شدن هدف نیست، هدف مقدس بالاتر از این چیزهاست. مصالح و منافع فردى و اجتماعى در بوته مقصدى والا ذوب مى‏شوند. امام خمینى در این باره فرموده‏اند: «هرچه روز عاشورا سیدالشهدا(ع) به شهادت نزدیکتر مى‏شد افروخته‏تر مى‏شد و جوانان او مسابقه مى‏کردند براى این که شهید شوند همه هم مى‏دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. مسابقه مى‏کردند آنها براى این که آگاه بودند که ما آماده‏ایم که اداى وظیفه خدایى را بکنیم آمدیم اسلام را حفظ کنیم...»(19) به اعتقاد امام خمینى اگر در ماجراى عاشورا فداکارى و ایثار وظیفه‏اى براى امام سوم تلقى مى‏گردید در پیش گرفتن این روش در وضع کنونى عالم براى ما لازم است اگر حفظ جان امام مجوزى براى سکوت و سازش نباشد، حفظ جان دیگران به طریق اولى مجوز خاموش ماندن و نخروشیدن بر علیه بیداد و ستم نخواهد بود، امام خمینى تأکید مى‏کند: «مگر خون ما رنگین‏تر از خون سیدالشهداء است. چرا بترسیم از این که خون بدهیم»(20) این بیان تجلّى والاى جرعه‏اى از کوثر عاشوراى حسینى و طنین خروش اعتراض‏آمیز و ظلم ستیز و جهل سوز امام خمینى است که از شراب طهور قرآن و عترت سیراب گشته است و بسان زمزم هدایتى حیاط بخش و چشمه زلال حماسه آفرینى از فراز شخصیت عاشورایى او سرازیر گردیده است. 5 - توحید عبادى‏ در سیره نظرى و عملى حضرت امام حسین(ع) همچون انبیاء و اولیاء دیگر، توحید عبادى به وضوح مشاهده مى‏شود بنابه نقل طبرى، عصر پنج شنبه 9 محرم عمر سعد فرمان حمله داد حضرت ابوالفضل(ع) از سوى امام حسین(ع) مأمور گردید تا شب عاشورا را از جفاکاران مهلت گیرد و جنگ به روز بعد موکول شود چرا که سومین فروغ امامت آن شب مى‏خواهد به عبادت پردازد: «ارجع الیهم فان استطعت ان تؤخّرهم الى غدوة و تدفعهم عنّا العشیّة لربنا اللیله و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انّى احبّ الصلاة و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء و الاستغفار.»(21) (اى برادم) به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول کن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدایمان بپردازیم زیرا خداوند خودش مى‏داند که من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتیاقى شدید دارم. از این درخواست حضرت مى‏توان به اهمیت توحید عبادى در زندگى او پى برد زیرا این موضوع برایش در آن درجه از اهمیت است که از دشمن حیله گر درخواست مهلت مى‏کند تا شبى را به عبادت بگذراند: اصولاً امام براى ترویج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعائر توحیدى قیام کرد به همین دلیل در زیارتنامه‏اش مى‏خوانیم: «و اشهدانک قد اقمت الصلوة». یکى از یاران امام به نام عمروبن کعب مشهور به ابوثمامه صائدى متوجه گردید که وقت نماز ظهر فرا رسیده است و این موضوع را به اطلاع امام رسانید و افزود: جانم به فدایت گرچه این مردم به حملات متوالى خود ادامه مى‏دهند ولى به خدا سوگند تا مرا نکشته‏اند نمى‏توانند به تو دست یابند اما من دوست دارم آنگاه به لقاى حق نایل گردم که این نماز آخر را به امامت شما به جاى آورده باشم. امام در پاسخش فرمود: «ذکرت الصلوة جعلک اللّه من المصلّین الذاکرین نعم هذا اول وقتیها سلو هم ان یکفّوا عنّا حتى نصلّى.»(22) (اى ثمامه) نماز را به یاد ما آوردى، خداوند تو را از نمازگزارانى که به یاد او هستند قرار بدهد آرى اینک وقت نماز فرا رسیده است از دشمن بخواهید که موقتاً از جنگ دست بردارد تا ما اقامه نماز کنیم و چون به لشکر دشمن پیشنهاد آتش بس کوتاه مدت داده شد، یکى از سران لشکر اموى گفت: نمازى که شما مى‏خوانید، خدا قبول نمى‏کند؟! آن حضرت بدون توجه به تیرباران دشمن با آن گرفتارى و با آن که دشمن حاضر نشد حتى براى لحظاتى هجوم وحشیانه خود را تعطیل کند، نماز ظهر عاشورا را به جماعت برگزار نمود و دو نفر و دو نفر از یارانش به نام‏هاى زهیر بن قین بجلى(23) و سعید بن عبداللّه حنفى را فرمود تا پیش روى وى بایستند و سینه‏ها را سپر کنند و جلو حمله دشمن را بگیرند تا امام نماز خود را بخواند در حالى که سعید بن عبداللّه پس از نماز با بدنى خون آلود و ضعف شدید بر روى خاک افتاده بود چشمان خویش را گشود و به سیماى امام نگریست و به آن حضرت عرض نمود: اوفیت یابن رسول اللّه (اى فرزند رسول خدا این تکلیف خویش را در مقابل شما انجام دادم؟) سید الشهدا(ع) در پاسخش فرمود: نعم انت اَمامى فى الجنّة (آرى تو وظیفه‏ات را به خوبى انجام دادى و پیشاپیش من در بهشت برین هستى) این که امام حسین(ع) مى‏بیند دو نفر به دلیل نماز خواندن او در معرض کشته شدن قرار مى‏گیرند و در این باره چیزى نمى‏گوید خود گویاى آن است که مى‏خواهد اهمیت نماز را تا آنجا که امکان دارد نشان دهد در واقع امام قیام کرد تا مردم بیشتر خداشناس شوند، عبادت کنند و اهل فضیلت گردند، خود گناه نکنند و جلو مفاسد و معاصى را هم بگیرند. امام کشته نشد تا به مردم بگوید که به جاى عدالت، امانت، درستى و راستى به عزادارى اکتفا کنید. این طرز فکر براى مسلمانان شرم آور است و روح مقدّس شهیدان کربلا را که براى مبارزه با گناه و روى آوردن مردم به عبادات و فضایل به شهادت رسیدند رنج مى‏دهد مردمى که این گونه فکر مى‏کنند نه تنها با روح نهضت اباعبداللّه به مخالفت برخاسته‏اند بلکه با سرمایه شهادت امام و یارانش دستگاهى در مقابل حلال و حرام خداوند و ثواب و عقاب پروردگار به راه انداخته‏اند. امامى که در ناگوارترین شرایط، از دعا و عبادت و مناجات با خداوند دست برنمى‏دارد و دو نفر از یارانش را به هنگام نماز ظهر عاشورا بر حسب ظاهر از دست مى‏دهد، چگونه راضى مى‏شود که کسى به جاى نماز، به عزادارى براى او اکتفا کند و یا با اطمینان کامل به طرفدارى امام از او، واجبات را انجام ندهد و حرام‏ها را مرتکب شود و به قول مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتى عزادارى براى فداکاران عاشورا باید سوگواران را دین‏شناس کند و به خدا نزدیک سازد و از معاصى بر حذر دارد و مجالس عزا هنگامى موجب خشنودى خدا و سبب اجر اخروى است که در حدود بندگى خدا انجام گیرد و مشتمل بر دروغ و تحریف و حرامى نباشد.(24) 6- مقاومت، پایدارى و شکیبایى‏ یکى از عواملى که بر درخشندگى و فروزندگى حماسه حسینى مى‏افزاید این است که وقتى امام و یارانش با حوادث تلخ و ناگوار و احیاناً هرگونه سدى در برابر هدف مقدّس خویش مواجه مى‏گردیدند به هیچ عنوان از تصمیم اصلى خود مبنى بر مبارزه با باطل، افشاى جنایات و دفاع از حق، منصرف نگردیده و از خویش ضعف و سستى نشان نداده‏اند. در منزل شقوق مردى که از کوفه آمده بود اخبارى از این شهر به استحضار امام رسانید که کاملاً بر ضد نامه‏ها و دعوت‏هاى ساکنین این دیار بود زیرا وى خاطرنشان ساخت مردم عراق در مخالفت با شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شما هم پیمان شده‏اند. حضرت در مقابل این تحولات غیر منتظره نه تنها ذرّه‏اى از موضع قبلى عقب نشینى نمى‏کند، بلکه به راه خویش ادامه مى‏دهد و بر مقاصد والاى خود پافشارى مى‏کند و با سرودن اشعارى زندگى روزمره فناپذیر دنیا را بى‏ارزش نشان داده و یارانش را مصمم‏تر و نیرومندتر مى‏سازد.(25) در پاسخ مردى از کوفه که ابوهرم نام داشت، وقتى از امام پرسید: چه انگیزه‏اى تو را وادار نمود که از حرم جدّت بیرون آیى؟ امام فرمود: بنى امیّه حرمت ما را درهم شکستند ولى من صبر و شکیبایى را پیش گرفتم.(26) بنا به نقل ابن قولویه(27) و مسعودى(28)، وقتى امام حسین(ع) نماز صبح را به جاى آورد و رو به سوى نمازگزاران نمود و بعد از سپاس خداوند به آنان فرمود:انّ اللّه تعالى اذن فى قتلکم و قتلى فى هذا الیوم فعلیکم بالصبر و القتال؛ خداوند به کشته شدن شما و من در این روز اذن داده است، و بر شماست که صبر و استقامت در پیش گرفته با دشمن بجنگید. در این سخنان، حسین بن على(ع) تأکید مى‏فرماید کشته شدن به امر پروردگار است و پایدارى در برابر مخالفان باید روش مبارزان مؤمن باشد به علاوه روح پایدارى از ارتباط با پروردگار به دست مى‏آید و باید در میدان رزم از عبادت و پرهیزگارى مدد گرفت که استعینوا بالصبر و الصلاة نابرابرى دو سپاه از نظر تعداد و نیرو و سلاح جنگى و نیز محاصره امام و یاران و منع شدن آنان از آب و آذوقه شرایط بسیار آشفته‏اى را بر سلحشوران عاشورا تحمیل کرده بود. در این حال امام بیعت را از یارانش برداشت و به آنها فرمود: از تاریکى شب استفاده کرده و بروید و افزود اهل بیت و بستگان مرا نیز همراه خود ببرید امّا آنان سختى‏ها و فشارها را بر خود هموار نمودند و به خود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند.(29) سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن ذیل آیه «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فى الحیوة الدنیا»(30) مى‏نویسد در آیه مذکور خداوند وعده مى‏دهد که رسولش و مؤمنان را در دنیا یارى مى‏کند در صورتى که ما مى‏دانیم بر حسب ظاهر پیامبران شکست خورده‏اند آن وقت براى این که نشان دهد چگونه مؤمنى در حیات این جهان پیروز است مى‏گوید اگر مى‏خواهى چنین فتحى را درک و لمس کنى روز عاشورا به کربلا برو. انسانى که تمام اهل خانه‏اش در اسارت دشمن مى‏باشد، یارانش کشته شده‏اند، خویشاوندانش به شهادت رسیده‏اند باز قد علم کرده و یک تنه مبازر مى‏طلبد و برایش شکست مفهومى ندارد. تا لحظه مرگ استوار و مقاوم ایستاد، گرچه به شهادت رسید ولى در هدف و مقصد خویش فتحى بزرگ را به دست آورد. 7- قاطعیت، صراحت و صداقت‏ سومین فروغ امامت حضرت امام حسین(ع) در برابر غاصبان و خلافکاران لحظه‏اى نرمش نشان نداد، نه از ساز و برگ نظامى دشمن هراسى داشت و نه فضاى اختناق سیاسى امویان بیمى در دلش مى‏افکندو نه آن که از کمى نیروى حمایت کننده نگران بود. با خداى خویش پیمان بسته بود که رضاى حق را بر هر چیز دیگرى مقدم بدارد اگر تمام جهان علیه او قیام مى‏کردند دست از حق و حقیقت بر نمى‏داشت، در زیر شمشیرها و نیزه‏ها و سمّ اسب‏هاى دشمنان با قاطعیتى تزلزل‏ناپذیر و در مقابله با دشمن بس قوى، خونخوار و بى رحم فریاد زد: ما با این نیروى اندک در برابر خصم با قدرت، اقدام به جنگ مى‏کنیم اگر پیروز شویم تازگى ندارد و اگر کشته شویم دنیا مى‏داند که مغلوب نشده‏ایم و اگر بدنهایمان در زیر سم اسبان پاره پاره گردید در اراده ما خللى وارد نگردیده است.(31) موقعى که برخى از خواص امام را از عواقب خطرناک مخالفت با دستگاه اموى و اقدام به جنگ بر حذر داشتند و محمد حنفیه(برادرش) عرض کرد تا آنجا که امکان دارد در شهر معینى اقامت نکنید، امام فرمود: اگر در تمام این دنیاى وسیع هیچ پناهگاه و مأوایى نباشد بازهم با یزید بیعت نخواهم کرد.(32) امام حسین(ع) با اتکا به اصل ایمان و عقیده در مسیرى که پیش گرفته بود صداقت و صراحت داشت اگرچه، شیوه مذکور براى شخص او با خسران توأم بود. در منزل «زباله» امام از شهادت مسلم بن عقیل، هانى و عبداللّه یقطر توسط نامه‏اى رسمى آگاهى یافت، حضرت در حالى که این مکتوب را در میان یارانش به دست گرفته بود، فرمود: خبر تأسف انگیزى به دست ما رسیده و شیعیان دست از یاریمان برداشته‏اند، اینک هر یک از شما که بخواهد بازگردد آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش نمى‏باشد.(33) این طرح و پیشنهاد نه یک بار و نه در یک منزل بلکه در موارد مختلف و به مناسبت‏هاى گوناگون مطرح گردید. حتى در منزل بطن عقبه که تنها عدّه‏اى معدود و با صداقت و استقامت و فداکار به عنوان یاران امام باقى ماندند بازهم موضوع مذکور با بیانى دیگر امّا صراحتى افزون‏تر از سوى امام حسین(ع) عنوان گشت.(34) البته این برخوردهاى آزاد منشانه با حالتى از مهربانى و عطوفت هم توأم بود و گویا هدف امام تلاش گسترده در جهت آموزش و تربیت نسلى خالص، فداکار و پرهیزگار است. سخنان امام در شب عاشورا مؤیّد این نکته است: اما بعد یارانى شایسته‏تر و بهتر از یارانم نمى‏شناسم و خاندانى از خاندان خودم نکوتر، خویش دوست‏تر سراغ ندارم بدانید که به شما اجازه مى‏دهم با رضایت من همگى بروید که حقى بر شما ندارم. اینک شب شما را در بر گرفته و آن را وسیله‏اى براى رفتن خود قرار دهید.(35) امام خمینى از این شیوه حضرت سیدالشهداء کاملاً الهام گرفته بود و صلابت و استقامت ایشان در مقاطع دشوار قبل و بعد از انقلاب اسلامى بر کسى پوشیده نیست. امام خمینى در جایى گفته است: «خیال نکنید از هیاهو و جنجال مى‏ترسم اگر تمامى این جمعیتى که فریاد بر مى‏آورند درود بر خمینى، زمانى خلاف آن را بگویند برایم تفاوتى نخواهد داشت، کارى به هیاهو ندارم به تکلیف شرعى‏ام مى‏پردازم و همین و بس.»(36) و نیز تأکید نموده‏اند: «من بارها اعلام کرده‏ام که با هیچ کس در هر مرتبه‏اى که باشد عقد اخوّت نبسته‏ام چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است دفاع از اسلام و...اصل خدشه‏ناپذیر جمهورى اسلامى است.».(37) 8 - غیرت و عزّت بنیاد، اساس و محور منطق حسینى این است که زندگى در زیر سلطه اهل ستم با مرگ و نابودى تفاوتى ندارد و کشته شدن در راه مبارزه با موانع حق به آدمى حیات معنوى مى‏دهد و او را از ذلت مى‏رهاند: «انّى لاارى الموت الّا السعاده و لاالحیوة مع الظالمین الّا برما».(38) امام حتى بر این باور است که اساساً زیستن با اهل طاغوت با زبونى و خوارى قرین است و این گونه سازش، ننگى است که با ایمان و کرامت انسانى سازگارى ندارد پس باید مرگ سرخ توأم با شرافت را بر این نوع زندگى ذلیلانه ترجیح داد و به حماسه‏اى شکوهمند که شیوه مردان حق، است دست زد. سرچشمه این نگرش و بینش شگرف ایمان و اعتقادى راستین است که دل و روح مردان خدا را از تعلقات مادى و امور پست و فناپذیر مى‏رهاند و به ابدیت پیوند مى‏زند و آنها را از روى اختیار و با حالتى پرنشاط و توأم با اشتیاق به قربانگاه حق مى‏برد. همین ویژگى‏ها موجب گردید که رسول اکرم(ص) درباره امام حسین(ع) بفرماید: «انّ الحسین بن على مصباح الهدى و سفینة النجاة و امام خیر و یمن و عزّ و فخر»(39) یعنى حسین بن على(ع) چراغ هدایت، کشتى نجات، پیشواى سعادت و خجستگى و امام عزت و افتخار است. عبداللّه زبیر که درباره تهدید یزید مبنى بر گرفتن بیعت از او، افکار نگران کننده‏اى در ذهن مى‏پرورانید و با وجود شهرت سیاسى، اجتماعى در هاله‏اى از رعب و هراس بسر مى‏برد، نظر امام حسین(ع) را در خصوص بیعت با یزید جویا گردید، حضرت وقتى آشفتگى و سراسیمگى را در چهره این شخص مشاهده کرد فرمود: من کسى نیستم که زیر بار ذلّت روم و با بى‏تدبیرى خود را به آسانى در پنجه دشمن اسلام و قرآن گرفتار سازم و چون مروان اموى از امام خواست به بیعت با یزید تن در دهد که براى دین و دنیایش بهتر است امام با شجاعت و صراحت فرمود: بر اسلام، سلام باد، هنگامى که رهبرى امت اسلامى به عهده فردى چون یزید ناپاک گذارده شود به خدا قسم از جدّم رسول اکرم(ص) شنیدم که فرمودند: رهبرى و زعامت بر آل ابى سفیان حرام است.(40) در واقع امتناع از بیعت با یزید سرآغاز عزتمندى، شکست ناپذیرى و عظمت قیام کربلا گردید و از آن زمان پیوسته این شکوهمندى و غیرت حسینى تکرار گشت و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى از این هدف والا و پاک دست برنداشت. در روز عاشورا آن گاه که سپاه ستم رویاروى امام و یارانش قرار گرفت و لشکر عمر سعد از هر سو امام و یارانش را چون نگین انگشترى محاصره کرد آن وجود مقدّس چون خورشید تابان از میان سپاه خود بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و فرمود: آگاه باشید که این فرومایه(عبیداللّه بن زیاد) فرزند فردى پست، مرا میان دو راهى شمشیر و زبونى قرار داده هرگز ما زیر بار ذلّت نمى‏رویم زیرا خداوند، رسولش و مؤمنان از این که ما به چنین ننگى روى آوریم شرم دارند و دامن‏هاى مطهر، مادران و انسان‏هاى پاک و اندیشه‏هاى غیرتمند و نفوس با شرافت جایز نمى‏دارند که ما پیروى از لئیمان و اهل دنائت را بر قتلگاه انسان‏هاى با کرامت و نیک منش برترى دهیم.(41) در اوج حماسه آفرینى، آن گاه امام به عرصه رزم گام نهاد تا لحظه‏اى که به شهادت رسید در رجزهایش این نکته فروزندگى داشت: مرگ از پذیرش ذلّت بهتر است و شکست ظاهرى از ورود در آتش سزاوارتر است.(42) از آنجا که امام حسین(ع) از ایجاد انحراف و بدعت در آیین محمّدى جلوگیرى کرد و مجد و عظمت را براى مسلمانان به ارمغان آورد و اوضاع نابسامان عصر خویش را اصلاح کرد و مردم را از جاهلیت امویان رهانید مى‏توان گفت قیام عاشورا پیوندى ناگسستنى با بعثت رسول اکرم(ص) دارد و در عبارت «حسین منى و انا من حسین»(43) که گوهر افشانى حضرت محمّد(ص) است چنین حکمت هایى را در درون خویش دارد. امام حسین(ع) در قیام خود به همه انسانها آموخت که انسانیت بالاتر از هر چیزى است و کرامت نفس ارزشى برتر از معادلات و محاسبات منفعت گرایانه فردى و اجتماعى دارد. صاحبان عزت نفس هرگز خواسته‏هاى دل را زمینه ساز حقارت، زبونى و خوارى نمى‏کنند. آدمى باید پاسدار کرامت وجودى خود باشد و ارزشهاى مقدّس و فوق مادى را با تمایلات فناپذیر و هوس‏هاى ناپایدار و خواسته‏هاى ذلّت آور مخدوش و آلوده نسازد. وقتى شخصى با عزت نفس و روحیه‏اى شکست‏ناپذیر به صحنه‏هاى اجتماعى و عرصه‏هاى گوناگون گام مى‏نهد توانایى‏هاى درونى و فرآیندى فروزان را با خود چون چشمه‏اى در میان آحاد مردم جارى مى‏کند. چنین اجتماعى وقتى از عزّت و کرامت والا و مثبت و سازنده سرشار گردید و به هویت اصیل، افتخارات معنوى و اهداف مقدّس خویش تکیه نمود کمتر تحت تأثیر هجوم فرهنگى و تبلیغى توفان استکبار و زورگویى جهانى قرار مى‏گیرد. وقتى عزّت و افتخار حسینى در شریان‏هاى اعتقادى، فکرى و عاطفى یک امتى جریان یابد دشمنان و جناح باطل قادر نخواهند بود به اهداف و مقاصد پلید و آلوده خویش دست و پا زنند. بى جهت نیست که مقام معظم رهبرى حضرت آیةاللّه خامنه‏اى فرموده‏اند: «چشم‏ها و دل‏ها از چهره مبارک و منور سید الشهداء امید و نور مى‏گیرند.»(44) پى‏نوشت‏ها: 1. نک: مفاتیح الجنان، زیارت اربعین. 2. درسى که حسین به انسانها آموخت، ص 398. 3. سوره احزاب، آیه 21. 4. فتوح البلدان، احمد بن یحیى بن جابر بلاذرى، ص 366. 5. مباحثى چند پیرامون مبانى تعلیم و تربیت اسلامى، دکتر سید على اکبر حسینى، ص 251. 6. ابوالشهداء، ص 206 و 212. 7. عقاید و دستورهاى دینى، علامه طباطبایى، ج 4، ص 54 - 53. 8. شیعه در اسلام، همان، ص 136 - 135. 9. از بیانات امام خطاب به جمعى از روحانیون و استادان دانشگاهها، 5/6/1364. 10. فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینى، ص 15. 11. صحیفه نور، ج 13، ص 158. 12. همان، ج 17، ص 58. 13. رساله جاحظ (درباره معاویه و امویان)، تحقیق عزت عطّار، ص 16. 14. برگزیده از الفتوح ابن اعثم کوفى، محمد بن احمد مستوفى هروى، ص 17. 15. همان، ص 10، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 188، مقتل عوالم، ص‏48، تاریخ طبرى، ج 7، ص 240. 16. تاریخ طبرى، ج 7، ص 241. 17. متن کامل خطبه‏اى که این فراز در آن ذکر شده، در منابع ذیل آمده است: مثیر الاحزان، ابن نماحلى، ص 22؛ تاریخ ابن عساکر، ص 214، مقتل خوارزمى، ج 2، ص 5، تاریخ طبرى، ج 7، ص 300، تحف العقول، ص 174، اللهوف على قتل الطفوف، ص 69. 18. اللهوف، ص 25، کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 75. 19. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینى، ص 43. 20. صحیفه نور، ج 8، ص 218. 21. تاریخ طبرى، ج 7، ص 319، کامل ابن اثیر، ج 3، ص 285، الارشاد، ص 240. 22. کامل ابن اثیر، ج 3، ص 29. 23. برخى منابع مى‏گویند این شخص عمروبن قرظه کعبى بوده است. 24. بررسى تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتى، ص 126. 25. تاریخ ابن عساکر(مجلد حضرت سیدالشهداء) ص 164، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 72، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 223. 26. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 226. 27. کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 37. 28. اثباة الوصیة، ص 139. 29. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى، ص 112. 30. سوره غافر، آیه 65. 31. فرازى از خطبه امام حسین در کربلا که متن کامل آن در این منابع با اندکى تفاوت آمده است: مقتل خوارزمى، ج 2، ص 7 - 8 تحف العقول، ص 171. 32. اللهوف، ص 65. 33. تاریخ طبرى، ج 7، ص 294، الارشاد، ص 223. 34. سخنان حسین بن على از مدینه تا شهادت، محمد صادق نجمى، ص 120. 35. تاریخ طبرى، همان مأخذ. 36. فروزهاى فروزان، از نگارنده، ص 422. 37. همان، ص 424. 38. تحف العقول،ص 245. 39. عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 60. 40. الکامل، ابن اثیر، ج 4، ص 577، اللهوف، ص 11. 41. اثباة الوصیة، ص 142، اللهوف، ص 97، مقتل خوارزمى، ج‏2، ص 7. 42. کشف الغمه فى معرفة الائمه، ج 2، ص 32. 43. بیش از شصت تن از علماى اهل سنت این روایت را نقل کرده‏اند (نک: ملحقات الحق، ج 11، ص 275 - 265). 44. روزنامه همشهرى، 4 خرداد 1374، شماره 691.