ریشه ها و میوه هاى قیام 15 خرداد 1342 آخرین قسمت


ریشه‏ها و میوه‏هاى قیام 15 خرداد 1342 آخرین قسمت‏ غلامرضا گلى زواره‏ مهاجرت علما دستگیرى امام حوادث مهمى را در پى داشت که در واقع نقطه عطفى در قیام اسلامى مردم به رهبرى ایشان مى‏باشد. مراجع تقلید با توجه به جایگاه علما و روحانیت خود را ملزم به اداى تکلیف براى آزادى امام مى‏دانست. بر همین اساس آیت اللّه حاج میرزا عبداللّه مجتهد تهرانى (از نوادگان میرزا مسیح مجتهد) تسلیتى به تمام مراجع و روحانیان طراز اول کشور مخابره کرد که به صورت اعلامیه در تمام شهرستان‏ها توزیع گردید. با ملتهب گردیدن فضاى مذهبى و اجتماعى کشور یک بار دیگر زمینه مهاجرت علماء و مراجع در اعتراض به اقدامات رژیم در تاریخ ایران فراهم گردید. آیات عظام گلپایگانى و شاهرودى در تلگراف خود ضمن انتقاد از دولت، خواستار آزادى امام، آیت اللّه قمى، شهید محلاتى و سایرین شدند. در همین ایام(تیرماه 1342) علما از شهرهاى مختلف ایران به سوى تهران حرکت کردند، روحانیانى که از قم، کاشان، همدان، خرم آباد، اصفهان و...آمدند، در شهر رى و در منازل مراجعى چون آیت اللّه بهبهانى و دیگر علماى طراز اول تهران ساکن شدند. آنان با تعقیب دو هدف راهى مرکز گردیدند، جلوگیرى از هرگونه آسیب رسانیدن به امام خمینى چون شایعاتى مبنى بر محاکمه و اعدام امام انتشار یافته بود، همچنین مطرح نمودن مرجعیت امام و کوشش براى آزاد نمودن ایشان. اسداللّه علم، نخست وزیر وقت اعلام داشت روحانیان برجسته تحت محاکمه قرار مى‏گیرند و به مجازات علماى مخالف رژیم که امام در رأس آنان قرار داشت، بطور تلویحى اشاره نمود، به همین جهت علما مهاجرت مزبور را پیش گرفتند تا راهکار و تدبیرى براى این منظور بیندیشند. در اوایل امر رژیم کوشید مانع از هجرت علما به تهران گردد و به همین دلیل به هواپیماى حامل آیت اللّه میلانى که عازم تهران بود، دستور بازگشت داده شد که بعدها از این تصمیم منصرف شد، شخصیت هایى که به قصد استخلاص امام به تهران رفتند عبارتند از: آیت اللّه محمد هادى میلانى از مشهد، آیت اللّه مرعشى نجفى و حاج شیخ مرتضى حائرى و... از قم ؛ آیات گرام عبدالجواد اصفهانى و خادمى از اصفهان، آیت مکرم سید على بهبهانى، و سید مصطفى علم الهدى، حاج سید مرتضى موسوى علم الهدى از شهر اهواز، آیت اللّه حاج سید مرتضى پسندیده (برادر بزرگ‏تر امام) از شهرستان خمین، آیات محترم آخوند ملاعلى معصومى همدانى، سید نصراللّه موسوى و بنى صدر همدانى از همدان، شخصیت‏هاى برجسته و نامدارى چون سید احمد خسروشاهى، عبداللّه مجتهدى، سید مهدى دروازه‏اى، حاج حسین نجفى اهرى، یوسف هاشمى تبریزى و عبدالعلى موسوى از خطّه حماسى تبریز، آقایان حاج آقا روح اللّه کمالوند و سید یحیى جزایرى از خرم آباد، آیت اللّه بحرالعلوم و ضیاء برى از رشت، سید عزالدین حسینى زنجانى از زنجان، علمایى چون محمد جعفر طاهرى موسوى، محى الدین فالى صدرالدین حائرى، سید محمد امام، محمود علوى، حسین حسینى یزدى، على خواه شیرازى از خطه فارس، از شهرهاى یزد، اردکان، کازرون، کرمان، داراب، رفسنجان و کرمانشاه روحانیانى چون آیات ارجمند محمد صدوقى یزدى، روح اللّه خاتمى، پیشوایى کازرونى، على اصغر صالحى کرمانى، محمد على حسینى دارابى، شیخ على اکبر هاشمى رفسنجانى و عبدالجلیل جلیلى دیده مى‏شدند. با آمدن علماى طراز اوّل شهرستان‏ها به تهران، دید و بازدیدها شروع گردید و تحرّک فوق العاده‏اى بین روحانیان پدید آمد، مردم نیز در انتظار تصمیم‏گیرى‏هاى آنان در هیجان وصف ناپذیرى بسر مى‏بردند، از آن سوى رژیم درصدد پرونده سازى براى امام و سایر دستگیر شدگان برآمد. از این روى ساواک قم گزارشى از فعالیت‏هاى امام تهیه نمود و به تهران ارسال داشت حتى پیشکار امام را همراه دفاتر حساب وجوهات به تهران فراخواند و او را مورد بازجویى قرار داد، روحانیان حاضر در تهران براى مشورت و هماهنگى در برنامه‏هاى خود ابتدا قرار گذاشتند در منزل آیت اللّه میلانى واقع در امیریه، گردهم آیند ولى به دلیل رعایت مسائل امنیتى مسجد حاج افضلى واقع در حسین آباد شهررى را براى این منظور انتخاب کردند. در تاریخ 12 تیرماه 1342 علما جلسه‏اى تشکیل دادند که طى آن تصمیم گرفتند در جلسه بعدى چهارنفر از مراجع و روحانیون را به عنوان شوراى مرکزى روحانیون تعیین نمایند تا پى‏گیر کارها شوند نخستین جلسه رسمى مهاجرین در منزل آیت اللّه سید نصراللّه موسوى بنى صدر منعقد گردید در این جلسه وضع کنونى تهران، جهت‏گیرى دولت مرکزى و گرفتارى‏هایى که پیش آمده بود مطرح شد و پس از ساعت‏ها بحث گزارشى تهیه و خدمت آقایان مراجع داده شد و در خاتمه جلسه محل بعدى گردهمایى منزل آیت اللّه شیرازى تعیین گردید. علاوه بر جلسات عمومى، مقرّر شد هر یک از مراجع جلساتى را تشکیل دهند تا از طریق همین محافل رژیم شاه براى آزادى امام تحت فشار قرار گیرد. در این گردهم آیى‏ها چندین بار حسن پاکروان، ریاست ساواک تهران، احضار گردید و به او گفته شد: شما عدّه‏اى را دستگیر نموده و روانه زندان کرده‏اید و شکنجه نموده‏اید و یکى از افرادى را که شکنجه دیده بود، به وى نشان دادند. پاکروان در ابتداى ورود علماى شهرستان‏ها به تهران، در منزل آیت اللّه میلانى کوشید آنان را وادار به عقب نشینى و تسلیم کند و خطاب به روحانیان گفت به چه منظور اینجا اجتماع کرده‏اید و مى‏خواهید به چه چیزى معترض شوید؟ در این هنگام آقاى بنى صدر سکوت را شکست و به او گفت: شما مى‏دانید کجا آمده‏اید و با چه کسانى روبرو هستید؟ این سخنان بنى‏صدر که با خشم وى توأم بود موجب گردید پاکروان لحن بیان تهدید گونه خود را تغییر دهد و بگوید: ما مى‏خواهیم ببینیم تکلیف چیست و چه باید کرد. در اسناد ساواک آمده است: روحانیان قصد دارند با هم متحد گردند و به طور مشترک اعلامیه‏اى به طبع برسانند که به امضاى آنان برسد و در آن از دولت بخواهند علما و مبلّغان محبوس، آزاد شوند و اگر رژیم پهلوى یا دولت مرکزى بى‏اعتنایى نشان داد در حرم حضرت عبدالعظیم حسنى متحصّن گردند. با فعالیت گسترده و جدى مهاجران، سازمان امنیت موضوع را جدّى گرفت و در صدد کنترل اوضاع برآمد. در همین زمان بر حسب تصمیم مهاجران آیت اللّه سید روح اللّه کمالوند با شاه ملاقات کرد، شاه در گفتگویى با وى از روى غرور و تفرعن گفت ما نمى‏خواهیم خمینى را بکشیم که امامزاده‏اى درست شود. از سوى دیگر محمدرضا پهلوى موافقت نمود آیت اللّه خوانسارى به نمایندگى از سوى علما، با وى دیدارى داشته باشد. شاه با این رفتارها کوشید اوضاع را تا حدودى آرام نماید و به نوعى بر اوضاع سیاسى مسلط گردد و منتظر اقدام بعدى مهاجران باشد. خواسته‏هاى مهاجران موارد ذیل بود: آزادى بدون قید و شرط امام خمینى و دیگر زندانیان و آزادى بیان براى آنان، دولتى روى کار آید که علما بتوانند با او وارد مذاکره گردند شاه توسط پاکروان به مهاجران این گونه جواب داد: هر دولتى روى کار آید دستورات مرا انجام مى‏دهد که در آن‏ها تغییر داده نمى‏شود ولى زندانیان جز چند نفر، به زودى آزاد مى‏شوند شاه با این پاسخ خواست از موضع قدرت برخورد کند و عکس العمل آنان را آزمایش نماید تا بتواند در برابر موضع علما روش مناسبى اتخاذ کند. علماى مهاجر در 27 تیر 1342 با ارسال تلگرافى به امام خمینى ضمن اظهار همدردى پشتیبانى خود را اعلام نمودند که براى رهایى وى و دیگر محبوسین از هرگونه تلاشى کوتاهى نخواهند کرد، در همین زمان شاه براى خلع سلاح روحانیت، تمام زندانیان وقایع 15 خرداد جز امام خمینى، آیت اللّه محلاتى و قمى را آزاد نمود. مهاجران پس از آگاهى از موضع رژیم در برابر رهبرى قیام کوشیدند مرجعیت امام را اثبات کنند و مانع هرگونه اقدام دولت وقت شوند زیرا ماجراى تبعید امام به سنندج مطرح بود و حتى منزلى هم براى محل اقامت وى در این شهر، در نظر گرفته بودند این تصمیم با مخالفت شدید علما مواجه گردید و در جلسه‏اى که مهاجران در منزل آیت اللّه طاهرى شیرازى داشتند آیت اللّه نصر اللّه موسوى بنى صدر متنى نوشت که دلالت بر مرجعیت امام خمینى داشت، این متن حاوى تلگرافى خطاب به امام بود که در آن نوشته بودند: محضر مبارک مرجع تقلید شیعیان جهان آیت اللّه العظمى خمینى، روحانیان ذیل متن را امضا نمودند و آن را به دربار شاهنشاهى، نخست وزیرى و دیگر جاها رونوشت کردند. با انتشار تلگراف مذکور بازاریان، هیأت‏هاى مذهبى و دیگر اقشار مردم در خصوص مرجعیت امام از سایر علماء سؤالاتى مطرح کردند و آیات عظام همچون آیت اللّه میلانى، نجفى و محمد تقى آملى مرجعیت امام را مورد تأیید قرار دادند. با این تصمیم ابتکارى، رژیم در مقابل کارى انجام شده قرار گرفت، به علاوه شیخ محمود شلتوت عالم بزرگ مصرى با اعلامیه شدید اللحنى در هیجدهم محرم 1383 و علماى نجف با صدور اعلامیه‏اى مشترک شاه را محکوم کردند. با توجه به اوضاع جدید دولت وقت به مهاجران اخطار نمود که هرچه سریع‏تر تهران را ترک کنند در غیر این صورت خود ساواک اقدام به اعزام آنان به شهرهاى مربوط خواهد کرد. علماى مهاجر طى اعلامیه‏اى ضمن تصریح بر مرجعیت امام، نسبت به ادامه بازداشت امام خمینى، محلاتى و قمى اعتراض کردند و خواستار آزادى آنان شدند و افزودند براى ادامه برنامه‏هاى خویش توسط رژیم شاه تحت فشار قرار گرفته‏اند. با نزدیک شدن انتخابات مجلس شوراى ملّى و سنا، دولت مصلحت را در آن دید که این سه نفر را با ترفند جدیدى آزاد کند امّا بعد از دو روز که خبر آزادى آنان به سراسر کشور رسید ساواک آنان را در یکى از خانه‏هاى خود در داودیه تهران به مدت دو ماه در محاصره و ممنوع الملاقات نگه داشت تا انتخابات انجام شود، به این شکل مهاجرت علما خاتمه یافت. از برکات این حرکت منسجم علما مى‏توان موارد زیر را برشمرد سقوط کابینه علم و روى کار آمدن حسنعلى منصور، مسلم گردیدن مرجعیت امام بر تمامى مردم که این امر مانع محاکمه ایشان شد، تبدیل زندان امام به حصر و سپس آزادى ایشان در فروردین 1343، تحریم انتخابات بیست و یکمین دوره مجلس شوراى ملى که در نیمه دوم سال 1342 ش برگزار شد.(1) خروش خونین قم‏ بعد از انتشار خبر دستگیرى امام، مردم از این وضع به شدت ناراحت و بر افروخته شدند زیرا در تاریخ معاصر ایران بازداشت مرجع شیعه و رهبرى ملّت در مبارزه بر ضد استبداد داخلى و سلطه اجانب و کسى که مقبول مردم بود، سابقه نداشت، آنچه در پانزدهم خرداد 1342 روى داد انفجار خشم مردمى بود که مى‏خواستند از حکومت ضد مردمى و مخالف ارزش‏هاى دینى انتقام گیرند و در صورت امکان آن را ساقط کنند. حوادث زیادى در نقاط گوناگون کشور روى داد که بسیارى از آنها ثبت نگردید و به دلیل سرکوب، کشتار و خفقان امکان‏گسترش و توسعه این حرکت مقدّس فراهم نشد. مردم قم قبل از دیگر شهرها در پانزدهم خرداد به حال اجتماع درآمدند و منزل امام خمینى را در برگرفتند و در حدود ساعت شش صبح به اتفاق فرزند ارشد امام خمینى، آیت اللّه شهید سید مصطفى خمینى به سوى صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه حرکت کردند، در این مکان مبارک حاضران به سخنرانى آن مجتهد شهید که بر فراز منبر رفته بود و آنان را به قیام دعوت مى‏کرد، گوش مى‏دادند، در حدود چهارصد نفر از اهالى قم کفن پوشیده بودند، هنگامى که اولین جنازه بر دست مردم، به صحن مطهر آورده شد، جمعیت از درب جنوبى صحن خارج و برق آسا از خیابان موزه و پل آهنچى گذشتند. تعدادى از زنان مبارز و متدیّن قم با فرزندانشان در این حرکت مردمى حضور داشتند که وجودشان موجب تشدید روحیه مبارزه و تقویت قیام عمومى شد. هنوز حدود دویست متر مردم از صحن مطهر فاصله نگرفته بودند که با رگبار مسلسل دژخیمان رژیم پهلوى مواجه شدند. مردم خشمگین با سنگ، پاره آهن و چوب در مقابل تانک و مسلسل مقاومت کردند و حتى یک کامیون نظامى را به آتش کشیدند و به پیشروى خود ادامه دادند. در این هنگام هواپیماهاى نظامى با سرعت وارد آسمان قم گردیده و با شکستن دیوار صوتى سعى کردند در میان مبارزان و مدافعان امام هراس بوجود آورند. در سمت غرب خشک رود قم روبه روى مدرسه فیضیه و نیز چهارراه شاه (چهار راه غفارى کنونى) مردم با ارتش و قواى انتظامى درگیر شدند و عدّه‏اى از تظاهر کنندگان که در شعارهایشان آزادى امام را خواستار بودند در محاصره نیروهاى امنیتى قرار گرفتند و مأموران از همه طرف آنان را به مسلسل بستند، عدّه‏اى از آنان ناچار به کوچه بن بست نمازى پناه بردند و در آنجا هم از تهاجم مأموران و تیراندازى قواى مسلّح مصون نبودند و در نتیجه پلیس از کشته‏ها پشته ساخت و حدود چهارصد نفر از مردم بى سلاح به دست جلادان شاه به شهادت رسیدند همچنین تعدادى از طلاب علوم دینى رداى شهادت را در بر نمودند، بانوان همچون نبرد احد و بدر مردان را تهییج مى‏کردند و به مقاومت وا مى‏داشتند. یک شیر زن قمى به بهانه این که مى‏خواهد به آن سوى خیابان برود از یکى از جنایتکاران رژیم استمداد طلبید او هم خواست به این زن کمک کند تا از خیابان عبور کند امّا آن بانوى شجاع دشنه‏اى از زیر چادرش بیرون آورد و آن مأمور را به هلاکت رسانید. در درگیرى تعدادى از بانوان هم شهید شدند. مأموران در تمامى مراکز حساس قم بویژه در پشت بام مسجد اعظم، مدرسه فیضیه، هتل‏هاى بزرگ و اطراف حرم تیربارهاى سنگین قرار داده بودند تا جلو قیام مردم را بگیرند. بیمارستان‏هاى قم مملو از کشته‏ها و زخمى‏ها بودند و این در حالى است که اکثر مجروحان از ترس، به مراکز درمانى مراجعه نمى‏کردند و جراحات آنان در داخل خانه‏ها پانسمان و مداوا مى‏شد. جاده تهران - قم از روز پانزده خرداد به مدت دوازده روز بسته بود، اعتصابات هم حدود دو هفته ادامه داشت و در این مدت حتى یک مغازه در بازار قم گشوده نشد به همین دلیل رژیم دچار وحشت و سردرگرمى شده بود و مى‏خواست با فشار و سرکوبى خونین اوضاع رابه حال عادى برگرداند. افراد بسیارى دستگیر شدند که جهت تکمیل پرونده و محاکمه به تهران انتقال داده شدند. تظاهرات اهالى قم از حوالى هفت صبح پانزدهم خرداد آغاز و با بر جاى نهادن صدها شهید و زخمى ساعت پنج بعد از ظهر همان روز درهم شکسته شد و این شهر در غروب خونین این روز به صورت ماتمکده‏اى درآمد.(2) خشم شکوهمند مردم تهران‏ بعد از خبر دستگیرى امام، بلافاصله سه حرکت خودجوش از سه منطقه تهران شکل گرفت یک گروه از مردم، از سبزه میدان با شعار «یا مرگ یا خمینى» حرکت کردند که جمعیت زیادى به آنان ملحق گردیدند، گروهى از میدان شاهپور و دسته سوم از میدان مولوى راه افتادند و پس از طى مسیر بازار و خیابان بوذر جمهرى و گذشتن از سبزه میدان براى تصرّف اداره رادیو، به میدان ارک آمدند. هنگامى که تظاهر کنندگان به میدان شاه (قیام کنونى)رسیدند مأموران کلانترى گریختند و مردم پس از تصرف کلانترى شش به مسیر خود ادامه دادند. عدّه‏اى از اهالى که از میدان شوش حرکت کرده بودند در خیابان شهباز(هفده شهریور فعلى) با قصد تصرف کلانترى چهارده با نیروهاى پلیس و ارتش درگیر شدند که در اطراف میدان خراسان کشته و زخمى‏هایى قابل توجه بر جاى نهادند. این سه دسته مردم تظاهر کننده حدود ساعت ده صبح روز پانزدهم خرداد به هم پیوستند و جمعیت انبوهى را در مبارزه با عوامل سرکوب کننده رژیم پدید آوردند به نحوى که بخشى از پلیس‏ها پراکنده گشته و از مقابل مردم متوارى شدند حدود ساعت ده و نیم صبح ژاندارم‏ها تیراندازى به سوى مردم را آغاز کردند و در همان لحظات تعدادى در خون خویش غلطیدند و عدّه‏اى دچار جراحات جدى شدند. شدت ازدحام جمعیت به حدّى بود که تمام خیابان بوذر جمهرى و سرچشمه مسدود گشت، ساعت دو و نیم بعد از ظهر مردم به سوى سربازان و نیروهاى انتظامى حمله کردند و آنها را به عقب راندند و اگرچه مأموران موفق شدند تا حدودى پیشروى کنند اما وضع طبق اسناد ساواک به نفع مردم تظاهر کننده بود بعد از ورود نیروهاى ویژه و ادامه تیراندازى و افزایش کشته‏ها مردم از اطراف رادیو پراکنده شدند. در خیابان شاه رضا (انقلاب) تظاهرات اوج گرفت و مردم قصد داشتند به سفارت آمریکا حمله کنند و در عین حال شعار مى‏دادند «خمینى پیروز است» در نقطه‏اى دیگر مردم به یکى از مراکز بهائیان یورش بردند، در اسناد ساواک آمده است ساعت 16 عدّه‏اى که به هزار نفر بالغ مى‏گردیدند قصد درهم کوبیدن کارخانه پپسى کولا «وابسته به بهائیان» را داشتند و موفق شدند این مکان را درهم بکوبند و پس از تخریب آن شعار مى‏دادند مرگ بر شاه، زنده باد خمینى، بعد از ظهر تیراندازى و کشتار مردم شدت یافت و از نقاط مختلف شهر تهران صداى تیراندازى، آژیر آمبولانس‏ها و شعارهاى مردم به گوش مى‏رسید و درگیرى‏ها به شکل وسیعى وجود داشت. بسیارى از مردم به دلیل شدت تیراندازى و افزایش کشتارها پراکنده شدند و نیروهاى مسلّح مانع جمع آورى اجساد و انتقال مجروحین به بیمارستان، توسط مردم مى‏گردیدند. در این حال عدّه‏اى از دانشجویان دانشگاه تهران پس از اطلاع از وقایع جارى کلاس‏ها را تعطیل کردند و در محیط دانشگاه به راهپیمایى دست زدند و با خون بر پارچه‏اى نوشتند: دیکتاتور خون مى‏ریزد، مرگ بر دیکتاتور خون آشام. با گسترش تظاهرات و افزایش درگیرى‏ها در عصر پانزدهم خرداد پاکروان بخشنامه‏اى به مراکز ساواک مخابره کرد که طى آن ضمن تأیید ادامه مقاومت‏هاى مردمى، برقرارى حکومت نظامى اعلام شده بود. بدین گونه ساعت پنج بعدازظهر اعلامیه منع رفت و آمد از ساعت هشت بعدازظهر تا هشت صبح، از طریق رادیو، به آگاهى مردم رسید و ارتشبد نصیرى رئیس شهربانى کل کشور به دلیل سوابق جنایاتش در هنگام مسؤولیت بعد از کودتاى 28 مرداد 1332 فرماندار نظامى تهران شد. هدف حکومت نظامى قلع و قمع بیشتر مبارزان، دستگیرى فعالان سیاسى و مذهبى جلوگیرى از تشکل‏هاى مردم در شب، جمع آورى اجساد و انتقال آنان به اماکن خاص و محو آثار کشتار و مشخص نشدن تعداد کشته شدگان، بود این اولین بارى است که در تاریخ معاصر ایران به دلیل رشد و گسترش نهضت اسلامى، حکومت نظامى اعلام مى‏گردید با این وجود در شانزدهم خرداد تهران همچنان شاهد صحنه‏هاى تظاهرات مردمى و مقابله آنان با قواى نظامى و انتظامى بود، در حالى که عوامل رژیم تصور مى‏کردند با برقرارى شرایط فوق العاده دیگر مردم دست به تظاهرات و مقاومت نمى‏زنند. حرکت پرشور مردم در این روز منجر به شهادت و مجروح شدن عده‏اى و دستگیرى تعدادى دیگر شد و سرانجام حوالى ظهر متوقف شد و به تدریج آرامش بر مرکز حکومت حاکم گردید.(3) کفن پوشان پیشوا و ورامین‏ در پیشوا از توابع شهرستان ورامین هیأت‏هاى عزادارى از نقاط مختلف در صبح روز شانزدهم خرداد در حسینه حاج غلام على رحیمى واقع در اول بازار(میدان امام کنونى) جمع شدند و در غالب دستجات سوگوارى براى اجراى مراسم بنى اسد از داخل بازار، از چهار سوق عبور کردند و وارد صحن امامزاده جعفر شدند و در داخل این صحن، مراسم مزبور را اجرا کردند مقدارى که از عزادارى گذشت در همان مجلس خبر دستگیرى آیت اللّه خمینى توسط سید رضا نیّرى (رئیس سابق کمیته امداد امام خمینى) به چند نفر رسید، با اطلاع از این واقعه، لحن مرثیه و مداحى تغییر یافت و مردم از مظلومیت امام خمینى و حادثه خونین فیضیه سخن گفتند و شعار دادند: خمینى خمینى خدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو جمعیت پس از این مراسم مصمم گردیدند به تهران بروند تا نسبت به دستگیرى امام اعتراض و راهپیمایى کنند، به همین دلیل راه خود را به سوى ورامین ادامه دادند، در راه عدّه‏اى کارگر که براى درو گندم به منطقه آمده بودند، به جمعیت پیوستند. نرسیده به ورامین عده زیادى به استقبال تظاهر کنندگان آمدند و پس از آن که با آب و شربت از آنان پذیرایى نمودند خود به این تجمّع پیوستند. جمعیت با عبور از ورامین و پیوستن عده زیادى از مردم این شهر و روستاهاى اطراف تا کنار نهر موسى(بالاتر از بیمارستان پانزده خرداد کنونى) به راه خود ادامه دادند و تا اینجا درگیرى ایجاد نشد، آنان با گذشتن از کنار روستاى خیرآباد به باقر آباد رسیدند. کنار پل این آبادى پاسگاه ژاندارمرى دیده مى‏شد. نرسیده به این پل یک جیپ نظامى جلو جمعیت توقف کرد، عدّه‏اى ارتشى که از کامیون‏ها پیاده شده بودند در آن حوالى آرایش نظامى گرفتند. سرهنگ کاویانى و سرگرد کاویانى در حالى که اسلحه کمرى خود را به سوى جمعیت نشانه رفته بودند از تظاهر کنندگان پرسیدند کجا مى‏روید، کى شما را فرستاده و رئیستان کیست، او بیاید جلو و خود را معرفى کند عدّه‏اى گفتند ما رئیس نداریم، همه با هم هستیم، آمده‏ایم بگوئیم چرا آیت اللّه خمینى را دستگیر کرده‏اید و سپس با وجود تهدیدهاى سرهنگ بهزادى به راه خود ادامه دادند و شهید سید مرتضى طباطبایى خطاب به وى گفت: ما نمى‏ترسیم و برنمى‏گردیم، در این موقع او توسط اسلحه کمرى این سرهنگ به شهادت رسید و چون تیراندازى هوایى از سوى مأموران آغاز شد در جمعیت مقدارى تلاطم پدید آمد ولى عدّه‏اى فریاد زدند نترسید به راه خود ادامه دهید، در این هنگام با دستور سرهنگ بهزادى تیراندازى شدیدى به سوى مردم آغاز شد و حتى مردمى که در گندم زارهاى اطراف پناه گرفته بودند هدف گلوله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند، افرادى هم زخمى و عدّه‏اى دستگیر و مورد ضرب و شتم واقع شدند. هوا که رو به تاریکى رفت نیروهاى نظامى نورافکن‏هاى ماشین‏ها را روى جاده افکندند و مشغول جمع آورى شهدا و زخمى‏ها شدند، کشته‏ها و عدّه‏اى از مجروحان را که هنوز در قید حیات بودند مثل گونى بلند مى‏کردند و به داخل کامیون‏ها پرتاب مى‏نمودند، فریاد ضجه و ناله برخى از آنان بر اساس اسناد و مدارک و نیز گزارش شاهدان عینى به گوش مى‏رسید.(4) در گزارش‏هاى مأموران وابسته به رژیم پهلوى آمده است که مردم پیشوا و ورامین کفن پوش و با چوب و چماق به صورت دسته جمعى به سوى تهران پیاده حرکت نموده‏اند تا به معترضین این شهر بپیوندند ساواک تهران موضوع را چنین به ژاندارمرى اطلاع داد: عدّه‏اى کفن پوش از کن وعدّه‏اى از ورامین عازم پایتخت شده‏اند. البته پس از کشت و کشتار شدید و متفرق گردیدن راهپیمایان حدود ساعت یازده روز هفدهم خرداد عدّه‏اى در ورامین دست به تظاهرات زدند.(5) گسترش قیام در مناطق دیگر علما و اهالى شیراز از ابتداى نهضت اسلامى، بر ضد رژیم استبدادى فعالیت‏هاى وسیعى داشتند و با شروع محرم سال 1383 ه. ق آیت شهید سید عبدالحسین دستغیب و آیت اللّه سیدبهاء الدین محلاتى مطالب مبسوطى درباره اوضاع کشور و سیاست‏هاى دولت بیان کردند و به نحوى که ساواک پیشنهاد نمود ضمن دستگیرى آنان، حالت فوق العاده در شیراز اعلام گردید. با انتشار خبر دستگیرى امام و تعدادى از علما و منعکس گردیدن قیام اهالى قم و تهران بعد از ظهر روز پانزدهم خرداد در اوضاع اجتماعى و سیاسى شهر شیراز تحولاتى بوجود آمد، گروههایى از مردم، از چند ناحیه به سوى مرکز شهر و مسجد وکیل حرکت کردند. تظاهرات و درگیرى با قواى انتظامى در آخرین ساعات این روز آغاز گردید و تا ظهر روز بعد ادامه یافت، در این مدت تعدادى شهید و مجروح شدند و عدّه‏اى پس از دستگیرى روانه زندان گردیدند. طى مقابله مردم با مأموران شهربانى تعدادى از مشروب فروشى و محل کسب که به فرقه ضاله بهائیت تعلّق داشت آتش زده شد و براى رهایى از وضع بوجود آمده در کمیسیونى مرکب از استاندار، فرماندهى نیروهاى جنوب، فرماندهان لشکر، ژاندارمرى و رئیس شهربانى که در ساواک شیراز تشکیل شد، تصمیم بر این گردید که آیات محترم دستغیب، محلاتى، میرزا هاشم دستغیب، شیخ مجدالدین مصباحى و جلال الدین آیت اللّه زاده، دستگیر شوند، آنان به این حرکت بسنده نکردند و براى جلوگیرى از شعله ور گردیدن قیام، روز شانزدهم خرداد در شیراز حکومت نظامى اعلام گردید امّا مردم بر خلاف این وضع در مقابل نیروهاى امنیتى مقاومت مى‏کردند.(6) در خمین نیز مردم به عنوان اعتراض نسبت به بازداشت امام خمینى مغازه‏ها و محل کسب و کار را تعطیل کردند و تظاهراتى هم در این ارتباط به عمل آوردند و البته به دلیل کوچکى شهر و پراکندگى جمعیت امکان فعالیت‏هاى گسترده سیاسى و اجتماعى در این شهرستان وجود نداشت.(7) اهالى کاشان به دلیل حضور مؤثر علماى متعدد و سابقه تدین مردم از این نهضت اسلامى استقبال گردید و افراد زیادى علاوه بر شرکت در تظاهرات و مقاومت در برابر قواى انتظامى چند خانه و مغازه را که به افراد فرقه ضالّه بهائیت تعلّق داشت آتش زدند. در گزارش ژاندارمرى این شهرستان مى‏خوانیم: جمعیت زیادى پس از حرکت در خیابان‏ها و میدان فیض تجمع نموده و فعالیت‏هاى بانک ملّى و کارخانجات ریسندگى را تعطیل کرده و کارگران را وادار مى‏نمایند با آنان ائتلاف کنند. سپس با سلاح سرد از قبیل سنگ و چوب اقدام به شکستن شیشه‏هاى عمارت دادگسترى نموده و به سوى شهربانى هجوم مى‏آورند. عدّه‏اى از مهاجمان با پرچم و تعدادى از آنها قرآن همراه دارند که موقع برخورد با مأموران قرآن را روى دست گرفته و به آنان اظهار داشته‏اند: ما آیت اللّه خمینى را مى‏خواهیم. در جریان مبارزات مردم کاشان در روزهاى 15 و 16 خرداد نیز عدّه‏اى به شهادت رسیدند و تعدادى مجروح و دستگیر شدند.(8) سرانجام بر اثر پیگیرى علما، مقاومت مردم و حمایت امّت مسلمان از امام و نفوذ معنوى رهبرى در میان ملل مسلمان امام خمینى آزاد گردید و در 17 فروردین 1343، به قم بازگشت و بدین گونه رژیم استبدادى تسلیم حرکت خودجوش مردمى که ریشه‏در دیانت و مذهب داشت گردید. خشم مقدّس‏ قیام پانزدهم خرداد نقطه عطفى در تاریخ مبارزات ایران به شمار مى‏رود، در واقع مى‏توان خاطرنشان ساخت که این حرکت سترگ صبح صادقى بود که طلوع خورشیدى فروزان را نوید مى‏داد و ریشه‏هاى آن را باید در تلاش براى مقابله با طرحى که استعمارگران براى جدا کردن مسلمانان از اسلام، در کشورهاى مسلمان به اجرا در مى‏آوردند جستجو کرد، امام خمینى از همان آغاز، حرکات به ظاهر اصلاحى و نوگرایانه رژیم را توطئه‏اى در برابر هویت اصیل اسلامى و تهاجم به فرهنگ مذهبى تشخیص داد و به همین دلیل اصلاح‏طلبى رژیم استبداد پیشه را مردود دانست و بنا را بر نفى دستگاه ستم و برقرارى نظام اسلامى و بازگشت جامعه مسلمان به اصالت‏هاى دینى و بومى گذاشت. در تاریخ 29/2/1342 عدّه‏اى از روحانیان و دیگر اقشار مردم براى کسب تکلیف به محضر امام خمینى آمدند و درباره چگونگى اجراى مراسم محرم از ایشان رهنمود مى‏گرفتند، امام در فرازى از بیانات خود، فرمودند: «... تمام این‏ها تقصیر شاه مملکت است که نمى‏تواند مملکت دارى کند، حق هم دارد نتواند مملکت دارى کند چون سلطنت غصبى است و هر چیز غصبى زود از بین مى‏رود، حالا ما کارى به این موضوع نداریم سلطنت هم مال خودش. ما مى‏گوئیم چرا کارهایى را که بر خلاف دین است انجام مى‏دهید. شاه مى‏خواهد مثل پدرش بى دینى را رواج دهد. چقدر ما نصیحت کردیم که این کارها نتیجه نداد. کسى گوش نداد اکنون که به گفته ما گوش نمى‏دهند ما هم به یارى خدا مخالفین دین را سرنگون مى‏کنیم. حالا هر مقامى مى‏خواهد باشد، خواه شاه مملکت خواه دولت...»(9) همچنین امام در جلسه‏اى که در هفتم خرداد 1342 برگزار گردید در سخنانى علما را خطاب قرار داده و از آنان خواستند مردم را نسبت به حوادثى که در کشور مى‏گذرد آگاه کنند و اتحاد و اتفاق را بین آحاد جامعه گسترش دهند، امام در بخشى از این سخنان فرمودند: «باید فکر اساسى بکنیم و همه با هم دست اتفاق بدهیم تا حساب این لامذهبى را برسیم در غیر این صورت دین و ایمان ما در خطر است و راهى که شاه و دولت در پیش دارند لطمه بزرگ و جبران ناپذیرى را به دین اسلام خواهد زد بنابراین باید با اتحاد و اتفاق جلو این خطر بزرگ را گرفته و علیه آنان قیام کنید. ضمناً اگر هیچ یک از علما در این امر شرکت نمى‏کنند به من بگویند تا من بدانم در مورد مقابله با آنها (عوامل استبداد) چه بایستى بکنم...»(10) امام در نامه‏اى خطاب به آیت اللّه خوانسارى، که در تهران اقامت داشت، نوشت: «شما باید مردم را دعوت به قیام کنید. شما باید مردم را به اتحاد دعوت کنید تا موقعى که مى‏خواهیم دستور قیام دهیم آنها آماده باشند تا ریشه شاه و دولت را از میان برداریم. چرا علماى تهران در مقابل این گرگ‏هاى درنده سکوت اختیار کرده‏اند؟ چرا در مقابل این لامذهب‏ها که مى‏خواهند دین را از دستمان بگیرند سکوت کرده‏اند؟ چرا در مقابل شاه که مى‏خواهد روحانیت را از میان بردارد قیام نمى‏کنید؟ ما چند سال صبر کرده‏ایم، در زمان پدرش (رضا خان) هر کارى کرد هیچ کس حرفى نزد، گفته‏اند ببینیم آخرالامر چه مى‏شود. حالا پسرش دارد لطمه به دین مى‏زند. باید هر طورى هست حساب او را تسویه کنیم. از امروز به بعد سکوت فایده ندارد، امروز روزى است که باید در مقابل لامذهبى‏ها قیام کرد...»(11) خاستگاه این قیام از نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروى مردم از آنان ناشى مى‏گردد، زیرا در طول یکصد سال اخیر تاریخ معاصر علماى مبارز و انقلابى از موضعى مذهبى و ارزشى و به قصد دفاع از دیانت و مخالفت با منکرات و خلافکارى‏ها و نیز اعتراض به سیاست‏ها و برنامه‏هاى ضد اسلامى قاجاریه و خاندان پهلوى، مردمانى معتقد و متدین را علیه سلطه گرى آنان بسیج کرده‏اند، جالب آن که تمامى این خروش‏ها وجنبش‏ها که صبغه‏اى مذهبى دارند از مرکز عبادت و تقوا و کانون یکتاپرستى یعنى مسجد شکل مى‏گیرند، در قیام 15 خرداد 1342ش مساجد به عنوان ستاد اجرایى نهضت امام خمینى عمل مى‏کردند و قیام را سازماندهى مى‏نمودند، نیروهاى با اخلاص در این مکان مقدّس متحد شدند و در پرتو معنویت مسجد و زیر چتر حمایتى، تدارکاتى و تهییج کنندگى مساجد به خیابان‏ها ریختند و با شجاعتى وصف‏ناپذیر، آن گونه عمل کردند که زمینه‏هاى سقوط رژیم سلطنتى را فراهم نمودند و حیات سیاسى اجتماعى ستم‏گران جفا پیشه را در معرض تهدیدى جدّى قرار دادند. امام خمینى به عنوان رهبرى مقتدر و مرجعى روشن ضمیر به خوبى تهاجم فکرى و فرهنگى دشمنان اسلام را در موارد گوناگون به خوبى دریافت و براى این آلودگى‏ها تلاش کرد، در واقع رژیم از حدود الهى و احکام اسلامى تخطّى مى‏نمود، مى‏خواست دین را از سیاست جدا کند، انحراف و بدعت در باورهاى دینى ایجاد مى‏کرد و مکتب‏هاى پوشالى را ترویج مى‏نمود تا بر اثر این سیلاب شدید و توفان خطرناک معنویت از جامعه محو گردد و زمینه براى سلطه فرهنگى و اشاعه برترى‏هاى تفکرات ماده گرایى و امپریالیستى مهیّا شود، از این روى امام مبارزات خود را به قصد پیشگیرى و کنترل حرکت‏هاى ضد مذهبى پى‏گرفت و مردم را در این راستا بسیج کرد امّا وقتى رژیم تهاجم همه جانبه خود را علیه امام و حامیانش آغاز کرد. دست از خلافکارى‏ها و منکرات بر نداشت امام اصل نظام شاهنشاهى را هدف قرار داد، البته آن رهبر هوشیار و با درایت مبارزه با صهیونیسم و اشغالگران قدس، جلوگیرى از نفوذ فرقه ضالّه بهائیت در امور اجرایى، سیاسى و فرهنگى ایران را هم در نظر داشت، چرا که این فرقه ضمن رواج خلاف و انحرافات زیاد بسترى را براى نفوذ استکبار و صهیونیست در ایران فراهم مى‏کردند، از این جهت امام از علما و سایر اقشار مسلمین مى‏خواهد با تشریک مساعى، اتحاد و انسجام، قرآن و اسلام را از خطرى که در پیش است نجات دهند. بنابراین نیروهاى مذهبى با انگیزه‏هاى مذهبى و به منظور صیانت از اسلام، ارزش‏ها و اهداف عالى رهبرى نهضت در این قیام شرکت کردند و البته هدف اصلى امام، حاکمیت قوانین اسلام و اجراى شریعت اسلامى، قطع زنجیرهاى وابستگى، خلع ایادى داخلى و براندازى نظام سلطه بود. با این وصف قیام 15 خرداد 1342 داراى مشخصاتى بود که هیچ کدام از جنبش‏هاى اجتماعى پیشین ایران واجد این امتیازات نبود چرا که این حرکت همانگونه که اشاره شد ضمن آن که نقطه عطفى در سیر تحولات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى ایران به شمار مى‏رفت، سمت و سویى کاملاً ارزشى و مذهبى داشت. برکات و ثمرات‏ قیام خونین 15 خرداد 1342 برکات سیاسى، فرهنگى و تبعات سازنده و بنیادى در تاریخ انقلاب اسلامى ایران بر جاى گذاشت که در ذیل به محورها و فرازهایى از آن اشاره مى‏گردد: 1- این قیام خمیر مایه نهضت اسلامى ایران و بذر انقلاب اسلامى سال 1357 بود امام خمینى مى‏فرماید: «با فرا رسیدن 15 خرداد خاطره غم‏انگیز حماسه آفرین این روز تاریخى تجدید مى‏شود، روزى که طلیعه نهضت اسلامى این ملت شجاع و غیور گردیده (است)...»(12) 2- قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبرى نیروهاى مذهبى چنان که امام به این نکته تصریح فرموده‏اند(13) و نیز تثبیت مرجعیت و رهبرى امام با تأیید مراجع و علما و حمایت مردم. 3- درهم شکسته شدن قدرت رژیم ستم شاهى و این نکته از فرمایشات امام مستفاد مى‏گردد: «قیام 15 خرداد اسطوره قدرت ستم شاهى را درهم شکست و افسانه‏ها و افسون‏ها را باطل کرد شهادت جوانان رشید و زنان و مردان در آن روز سدّ عظیم قدرت شیطانى را از بنیان سست نمود».(14) 4- تربیت و پرورش ایثارگران و مبارزان مؤمن، چنانچه امام متذکر گردیده‏اند: «نهضت دوازده محرم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروى از نهضت مقدّس حسینى چنان سازنده و کوبنده بود که مردانى مجاهد و بیدار و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکارى، روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند.»(15) 5 - بیدارى اقشار مردم نسبت به مسایل سیاسى و اجتماعى: امام خمینى در این‏باره فرموده‏اند: «در عین حالى که پانزده خرداد، مصیبت براى ما بود، لکن این موهبت (را) هم خداى تبارک و تعالى به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صداى روحانیون»(16) و نیز در فراز یکى از بیانات خود یادآور شده‏اند: «(این نهضت) ملّت بزرگ را چنان هوشیار و متحرّک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانه پرستان ربود و حوزه‏هاى علمیه و دانشگاهها و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالت خواهى و از اسلام و مذهب مقدّس درآورد...»(17) 6- اتحاد اقشار گوناگون: مبارزات عمیق و حساب شده امام خمینى در 15 خرداد ضمن آن که شعور سیاسى و درک اجتماعى مردم را ارتقاء داد و سکوت چندین ساله آنان را به فریاد و از قعود به جهاد تبدیل کرد؛ آنان را براى درهم کوبیدن جبهه باطل منسجم و متحد ساخت و همگان در زیر خیمه الهى که امام(ره) آن را بر افراشته بود گرد آمدند که متحد جان‏هاى شیران خداست. تمسّک به رشته الهى موجب گردید مردان و زنان دلاورانه به میدان مبارزه گام نهند و رسالت تشیع را پاس دارند، آنان یکپارچه و بهم پیوسته،مقاوم و استوار به دژخیمان حقیر فهماندند که اگر تندیس آرمان اسلامى را از میان امّت مسلمان دور کنند، شکوه فوران خون، خطوط سیماى مقدس و مصمم این تندیس معنوى را ترسیم خواهد کرد و هیچ‏گاه دیانت به بوته فراموشى سپرده نمى‏شود. پى‏نوشت‏ها: - 1. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران در دوران پهلوى، ص 285 - 284، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 16 - 19؛ خاطرات آیت اللّه خلخالى، ج 1، ص 111 - 110. 2. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، ج 1، ص 520 - 510؛ تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج‏2، 29 - 18. 3. روایت خرداد قیام مردم شهرستان ورامین در 15 خرداد 1343 به روایت خاطره، تحقیق و تألیف سید رضا حسین زاده، ص 63 - 48. 4. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 31 - 30. 5. بنگرید به کتاب خاطرات 15 خرداد شیراز، دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، تهران، 1373. 6. نک: خمین درگذر تاریخ، محمد جواد مرادى نیا. 7. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1. 8. سه سخنرانى منتشر نشده از امام خمینى در آستانه قیام 15 خرداد، روزنامه ایران شنبه 13 خرداد 1374، سال اول، ش 96، ص 8. 9. همان مأخذ. 10. صحیفه امام، ج 1، ص 238. 11. همان، ج 8، ص 50. 12. همان، ج 3، ص 246 - 245. 13. همان، ج 19، ص 217. 14. همان، ج 3، ص 315 - 314. 15. همان، ج 12، ص 387. 16. همان، ج 3، ص 315.