خورشید مهدویت در حال پرتو افشانى است‏ غلامرضا گلى زواره‏ زلال شوق‏ فردا که نسل فاصله‏ها کنده مى‏شود بوى تو در بهار پراکنده مى‏شود جنگل که شاخه شاخه به عریان شدن رسید از برگ‏هاى تازه‏تر آکنده مى‏شود شمشیر تو به حادثه لبخند مى‏زند آن وقت آفتاب سر افکنده مى‏شود تک تک تمام دلهره‏ها کوچ مى‏کنند وقتى که دل به عشق پناهنده مى‏شود تو معنى نهایت عشقى براى من‏ افسوس واژه پیش تو شرمنده مى‏شود(1) براى سخن گفتن از آن فروغ فروزان باید وضو ساخت و رکعتى نماز توأم با نشاط معنوى و شور ملکوتى خواند و به صحن آینه ایمان گام نهاد. او طنین پر صفاى صداقت، مدیحه سراى اشتیاق به ساحت قرب حق، نغمه سراى سرمدى و رایحه دل‏انگیز بهار هستى است. چشمه‏هاى چشمانمان در زلال شوقش جارى است، دریاى آبى دلمان برایش موج مى‏زند، قلبمان به عشق وجود منوّرش مى‏تپد. وقتى حضورش را نظاره گر باشیم شقایق گلبرگ‏هاى خویش را نثارش مى‏کنند و لاله‏هاى گلگون به استقبالش مى‏آیند، پرندگان نواى نوید و امید سر مى‏دهند. هنگامى که ظهور پرشکوهش فرا رسد رویشى شکوهمند را شاهد خواهیم بود حضورش حماسى‏ترین سروده‏ها را خواهد سرود و خورشید هدایتش با پرتوافشانى جهان را گرمى، حرارت و نور خواهد بخشید، چون بیاید لحظه‏هاى فراموش شده معنویت و ارزش‏هاى شور آفرین عرشى، مشام بشریت را با رایحه‏اى آسمانى معطّر خواهد ساخت.آن واپسین خورشید امامت و هدایت در پس ابرهاى تیره، جهان را چشم انتظار طلوع زرافشان خویش به امیدى سبز، سازنده و رشد دهنده نشانده است و انتظار در بستر زمان به صورت سنّتى زیبا، جذّاب و تحول آفرین مبدّل گشته و بر پویایى وزایایى و خلاقیّت‏هاى تشیع افزوده است، او هم اکنون نیز در محتواى وجودمان و اعماق ضمیرمان جارى است و اگر محرومیتى وجود دارد حجاب‏هاى ماست که این جدایى را پدید مى‏آورد. فیض نگاه پر محبت و آمیخته به عطوفتش در لحظه لحظه حیات ما جریان دارد و این جارى جاوید و جان بخش در صورتى که لیاقت اکتساب و دریافتش را بدست آوریم به ما فروزندگى، فرزانگى و انرژى روحانى عطا مى‏کند. امّا متأسفانه کثیرى از انسان‏ها در غفلتى کشنده، جهالتى فرساینده و کاهلى سقوط دهنده، شب و روز نفس مى‏کشند و نام این زندگى نباتى را حیات بشرى نهاده‏اند، همین غفلت‏ها، کوتاهى‏ها، ظاهرسازى‏ها، عافیت‏طلبى‏ها و گرایش نشان دادن به امور فناپذیر دلیل اصلى تمام گرفتارى‏ها، دشوارى‏ها، کشمکش‏ها و بى عدالتى‏هاست. باید با فراست ناشى از پرهیزگارى و روشنى برانگیخته از ایمان و تزکیه درون و برون جامعه موجود را براى جامعه موعود مهیا کنیم. قیل و قال‏ها و غوغاها و شعارهاى پر سر و صدا اگرچه از سینه‏هایى پرجوش و خروش حکایت دارند امّا دوندگى‏هاى غفلت آلود را حیات و آگاهى و بیدارى نمى‏دهند. اگراعضاى جامعه از فضاى زندگى دنیایى و تکثرها و تعین‏هاى توأم با رفاهى کاذب و سرابى به دنیاى انتظار حىّ موعود گامى فراتر پیش رود و تن‏هاى خسته و پژمرده و خزان زده روى به سوى آن خورشید معرفت و بصیرت نماید رویش و طراوت و تعالى راستین شاهد خواهد بود. ان شاء اللّه تعالى. سرشت حقیقت جویى‏ سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى‏ مرغ نگه در آرزوى پر کشیدن است‏ بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است‏ با اهل درد شرح غم خود نمى‏کنم‏ تقدیر قصه دل من ناشنیدن است(2) خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها»(3) بر اساس این آیه و قرائن روایى سرشت انسان‏ها بر پرستش خداوند یکتا و لایزال نهاده شده است، همین گرایش مستقل در ضمیر ناخودآگاه آدمى او را به سوى کمال مطلق و خالق هستى سوق مى‏دهد و منشأ اعتقادات دینى مى‏باشد. انبیاء آمدند تا مردم را متوجه معبود حقیقى و ذات اقدس الهى کنند و آنان را از بت پرستى، کفر، شرک و نفاق نجات دهند امّا موضوع فطرت به خداشناسى ختم نمى‏گردد و یکى از ابعاد آن حس حقیقت جویى و کنجکاوى در پدیده هاست، همچنین سوق یافتن به سوى نیکى‏ها و خوبى‏ها، از این جنبه سرشتى آدمى سرچشمه مى‏گیرد، انسانى با این خصال نسبت به رهبران آسمانى و امامان معصوم محبّتى ملکوتى دارد و در صدد آن است عالى‏ترین عواطف انسانى و خالصانه‏ترین احساسات معنوى را نثار آن وجودهاى پاک نماید، از سوى دیگر انسان مؤمن بر اثر پیروى از دستورات الهى به تزکیه نفس و تصفیه دل مى‏پردازد و به تدریج نائره محبت الهى در وجودش شعله ور مى‏گردد و حبّ خدا که به صورت فطرى در عمق جان انسان‏ها وجود دارد، دلش را روشن مى‏گرداند و هرچه بر ایمان و معرفت خود مى‏افزاید این حبّ عرشى افزایش مى‏یابد، به نحوى که هرچه را که از خدا و منتسب به او باشد دوست مى‏دارد، پیامبر و امام که نمایندگان خدا و سفیران او به سوى بشریتند، چون از سوى او و حامل پیام او هستند محبوب وى مى‏گردند و از صمیم دل آن‏ها را دوست مى‏دارد، به علاوه چون امام از انواع نقص‏ها و کاستى‏ها منزه و آراسته به خصال و مکارم عالى است شایسته دل بستگى و مهرورزى مى‏باشد، با توجه به گرایش‏هاى فطرى، جنبه الهى شخصیت امام و پاکى کاملش، در اثر حب و دوستى او دل‏هاى اهل ایمان به آرامش مى‏رسد و در یادش دل‏ها صفا مى‏یابد بنابراین رابطه امام با امت یک ارتباط قلبى و انسى و معنوى است که ریشه در سرشت آدمى دارد. از آن جا که امور فطرى، اکتسابى نمى‏باشد و نیز فراگیر مى‏باشد و مرز جغرافیایى و زمان نمى‏شناسد موضوع اعتقاد به امامت و بویژه باور داشتن به وجود مصلح حقیقى عالم، اگرچه در پس پرده غیب باشد امرى است برخاسته از درون انسان‏ها، به همین دلیل همه ملل و اقوام به نحوى در انتظار فرج هستند و اعتقاد دارند روزى جهانگشاى عادلى ظهور نموده و جهان را از عدل و داد پر مى‏کند و در واقع بهار آفرین تمام دل‏هاى خزان است، جز این که جز شیعیان همه در مصداق و نام این مصلح بزرگ و امید آینده و خورشید معرفت، به اشتباه افتاده‏اند. مردمان جهان بطور سرشتى دریافته‏اند که براى جهان رهبر و امامى که حقیقتاً مصلح و عادل باشد ضرورتى اجتناب‏ناپذیر است و از روى گرایش‏هاى عالى درونى به این موجود معنوى و عرشى عشق مى‏ورزند و خصوصیات او را درهیچ کدام از مدعیان حقوق بشر مشاهده نمى‏کنند، وجدانشان به آن‏ها قانع نمى‏گردد اگر پذیرفتیم میل به وجود مصلحى جهانى فطرى است باید این واقعیت را در نظر داشت خداوند متعال به چنین گرایشى پاسخ مثبت داده است و در غیر این صورت در نظام احسن آفرینش یک کاستى و کمبودى مشاهده مى‏گردد. مهدویت و مدّعیان دروغین‏ گروههایى از نویسندگان عرب و خاورشناسان اعتراف کرده‏اند در میان پیروان ادیان کهن و حتى نزد برخى اقوامى که به دین‏هاى آسمانى اعتقادى ندارند چنین رواج دارد که در آینده منجى بشریت ظهور مى‏کند و مردم را از درد و رنج و ستم مى‏رهاند، عدّه‏اى از مسیحیان معتقد به بازگشت حضرت عیسى براى نجات انسان از ظلم و جهالت مى‏باشند، در افسانه‏هاى ایران باستان نیز زرتشتى‏ها انتظار یکى از نوادگان زردشت را مى‏کشند، در اعتقادات مصریان قدیم، آیین هندو و چینى نیز افکارى این گونه دیده مى‏شود اما این که عدّه‏اى چون احمد امین در جلد سوم ضحى الاسلام مطرح کرده‏اند معتقدات شیعه، از یهودیان و مسیحیان به آن‏ها رسیده سخنى است که بر هیچ پایه علمى و منطقى استوار نمى‏باشد و کسى که از روى انصاف تاریخ تشیع را ورق بزند ریشه این تهمت‏ها و کینه توزى‏ها را بدست مى‏آورد. وقتى روایات مربوط به حضرت مهدى(عج) در عصر پیامبر و ائمه انتشار یافت و اعلام گردید که او از اهل بیت و خاندان فاطمه زهرا(س) مى‏باشد. اموى‏ها به وسیله خالد بن یزید بن معاویه حدیث سفیانى را جعل کردند و گفتند او در آخر الزمان بیرون خواهد آمد و پس از خروج، بر مملکت و بندگان حکم مى‏راند و جبران آن چه مروان بن حکم و فرزندانش نکرده‏اند مى‏کند. براى سلسله عباسى گران آمد که اموى‏ها، سفیانى را داشته باشند و خود که تنها رقیب علوى‏ها بودند از این موضوع بى‏بهره باشند، لذا چون اموى‏ها منقرض شدند، احادیثى را جعل نمودند که طبق آن‏ها مهدى موعود از خاندان عباسى است و او بشریت را از ستم اموى‏ها مى‏رهاند.(4) همین اخبار کذب موجب گردید بنى عباس یکى از فرزندان خود را به اسم مهدى نامگذارى کند تا این امر را بر مردم مشتبه نماید و مهدى را از خود بخوانند اما مطالعه احوال و کارنامه این خلیفه عباسى نشان مى‏دهد که او بیت المال مسلمین را ضایع ساخت و از خاندان پیامبر عدّه‏اى را به شهادت رسانید و بر مردم ظلم و جفا روا داشت و در عین حال مدعى مهدویّت هم بود.(5) علاوه بر مباحث کلامى، روایات متعددى از پیامبر و ائمه درباره غیبت و قیام امام مهدى(عج) در دسترس مى‏باشد، نگاهى به این همه حدیث معتبر و مستند، بیانگر آن است که این موضوع مهم از دید پیامبر اکرم(ص) و جانشینان بر حق و راستین او پنهان نبود، و همگى بر آن تأکید داشته‏اند، علاوه بر روایات منقول از نبى‏مکرّم که در دو جلد مفصل تدوین گردیده، از هر کدام امامان نیز تعدادى حدیث در این باره آمده است که مجموعه آنها به ششصد حدیث بالغ مى‏گردد و در اثرى تحت عنوان معجم احادیث المهدى درج شده است. پیدایش عقاید درباره مهدویت محمد حنفیه، نفس زکیه، عبداللّه بن معاویة بن عبداللّه جعفر، اسماعیل فرزند امام صادق، حسن بن قاسم و محمد بن قاسم، نشانه از تأکیدى است که پیامبر(ص) در مورد مهدویت نموده‏اند و نیز مؤید آن است که مهدویت امرى ثابت و مقبول میان مسلمانان اعم از شیعه و سنى بوده و تنها در مورد مصادیق آن‏ها تفرقه‏ها و مشکلاتى پیش آمده و عدّه‏اى راه انحراف و کژى را پیموده‏اند، حتى در قرون هشتم و نهم هجرى ما شاهد برخى ادعاهاى دروغین در این‏باره هستیم.(6) این که پیامبر و ائمه با روایاتى مردم را به موضوع غیبت، انتظار و اصل مهدویت توجه مى‏دادند از آن جهت بود که پذیرفتن این پدیده از نظر روند تاریخى و شرایط و مقتضیات زمان براى مردم امرى نامأنوس بود و باید بتدریج آنان با چنین مسایلى آشنا مى‏شدند و زمینه فکرى مهیا مى‏گردید، اما ائمه‏اى که به زمان غیبت نزدیک‏تر مى‏شدند علاوه بر آماده سازى فکرى مردم در سیره عملى شیعیان را با موضوع مزبور و عدم دسترسى مستقیم به امام آشنا مى‏کردند،حضرت امام هادى کمتر با مردم معاشرت مى‏نمود و جز خواص و یاران با آن حضرت کمتر کسى تماس داشت، حضرت امام حسن عسکرى(ع) غالباً از پشت پرده با مردم سخن مى‏گفتند تا آنان زمینه‏هاى لازم براى پذیرش این امر مهم را بدست آورند.(7) علت محرومیّت از امام از آغاز تاریخ دو فکر ناهمگون و دو جریان متضاد در جوامع انسانى وجود داشته است، جدال دائم میان ایمان و کفر، ستم و عدالت، خوبى و بدى، ظلمت و روشنایى و در نهایت با وقوع یک تحوّل و انقلاب ارزش‏هاى الهى و فضیلت‏هاى انسانى بر فساد و پستى و باطل غلبه یافته است و نظامى جدید با غلبه حق، حضور امیدوار کننده خود را نوید داده است، همچنان که ابراهیم در مقابل نمرودیان، موسى در برابر فرعونیان، عیسى در مقابل مخالفان و پیامبر اکرم(ص) در مقابل کفار و مشرکان و منافقان و حضرت على(ع) در برابر قاسطین، مارقین، ناکثین، وامام حسین(ع) در برابر بنى امیه، مهدى امت نیز در برابر تمام طاغوت‏ها و تاریکى‏ها و کژى‏ها خواهد ایستاد و بر تمامى باتلاق‏هاى فساد، مرداب‏هاى خلاف و دره‏هاى مخوف جنایت پیروز مى‏گردد که: «انّ الارض یرثها عبادى الصالحون»(8) حکمت امامت و ولایت این است که مردم در پرتو نظامى عادلانه و به برکت هدایت امام به سعادت کامل و واقعى دست یابند و از مسیر درستى و راستى منحرف نگردند و براى اقامه عدل اهتمام ورزند امّا علاوه بر وجود امامى معصوم و شخصیتى شایسته ولایق که ولى خدا، وصى پیامبر و امام امت است، باید بستر مناسب هم بوجود آید، جامعه‏اى که امام معصوم را درگیر چندین جنگ خونین مى‏نماید، سالیان متمادى او را خانه‏نشین مى‏سازد و او را در برابر سپاه کفر و ستم تنها مى‏گذارد و حتى به او خیانت مى‏ورزد و مهدیان این امّت را از امام اوّل تا یازدهم مورد آزار و اذیت قرار مى‏دهد، لیاقت برخوردارى از مهدى(عج) را از دست مى‏دهد. ایام آزمایش ایمان‏ در دوران غیبت تشکیل حکومت از جانب امام، معاشرت با مردم از سوى امام و دریافت تعالیم بطور مستقیم از آن حضرت صورت نمى‏پذیرد و این محرومیت بزرگى است براى مردم، بدون تردید علت این وضع از جانب خداوند متعال یا خود امام نمى‏باشد زیرا حق تعالى از بذل فیض و رحمت به بندگان خود دریغ نمى‏ورزد و امام هم مظهر رحمت الهى و واسطه فیض خداست از زمان امام هادى که فشارهاى سیاسى حکّام وقت افزایش مى‏یافت عملاً دسترسى مردم به امام و استفاده شایسته از وجود با برکت ایشان با دشوارى روبرو بود و با وجود این که امام در جامعه حضور داشت اما در عمل گویى در پرده غیبت،پنهان است و بنابراین غایب گردیدن امام ریشه در نا مساعد بودن شرایط و نبودن شایستگى لازم در جامعه براى درک حضور امام دارد. در غیبت بر اساس حکمت الهى رموز فراوانى دیده مى‏شود و اختصاص به حضرت مهدى ندارد و یک سنت الهى به شمار مى‏آید و در امّت‏هاى پیشین سابقه داشته و گاه پیامبرى همچون صالح و موسى(ع) از قوم خود کناره‏گیرى مى‏کرده و آنان را به حال خویش وا مى‏گذاشته است. یکى از ابعاد غیبت بُعد آزمایشى آن است، در این مرحله پیروان ائمه باید به دقت مراقب حال خود باشند و قلب خویش را از فروغ ایمان زنده نگه دارند و به درازا کشیدن غیبت آن‏ها را متزلزل نسازد، در روایات متعددى باقى ماندن بر دیانت و تقوا را در عصر غیبت تأییدى الهى خوانده‏اند. آدمى باید با توجه به حکمت خداوند خویشتن را شایسته این تأیید بسازد تا گوهر ایمان را از گزند هرگونه آفت و لطمه‏اى مصون بدارد. یازدهمین امام شیعه حضرت عسکرى(ع) فرموده‏اند: پس از من فرزندم قائم است که همچون پیامبران عمرى دراز خواهد داشت و غایب مى‏گردد و درغیبت طولانى او قلب‏هایى تیره مى‏گردد. اعتقاد کسانى پابرجا خواهد بود که دلشان به فروغ ایزدى درخشان باشد و روح خدایى به امدادشان بشتابد.(9) آرى جامعه باید رشد یابد، قدر و قیمت واسطه‏هاى فیض الهى را درک کند، آرمان‏هاى مقدّس خود را به مرحله عمل درآورد، نارسایى‏ها را شناخته و تشنه حجت خدا گردد و با تمامى وجود موعود منتظَر را منتظِر شود و بطلبد و امام هم قیام نخواهد کرد تا زمانى که توده‏هاى مسلمان از اعماق قلب و با اعتقادى راسخ و عزمى استوار براى ظهورش لحظه شمارى کنند، خداوند این نفوس را دگرگون نمى‏کند تا آن که خود به اصلاح خویش همت گمارند: «انّ اللّه لایغیّر مابقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم.»(10) در آن زمانى که امّت به خیزش و خروش درآمدند، احساس مسؤولیت کردند، از خواب غفلت بیدار شدند و خصال و کردار خود را از صافى صداقت و اخلاص گذرانیدند و به پالایش درونى و اصلاح جامعه پرداختند و از دیو و دَد آزرده شدند و در جستجوى انسان کامل تلاش کردند و ارزش امام را به حق دانستند، مهدى موعود ظهور مى‏کند تا با حضور نورانى و با صلابت خویش جامعه را اصلاح کند و بر مردمان به حق ولایت یابد و بساط ستم، فساد و جهل را از بیخ و بن برکند. پس امام معصوم جامعه مستعد و سعادت طلب مى‏خواهد که در برابر ذلت و شقاوت ایستادگى نماید و در نهایت به ظهور قائم بپیوندد که ائمه فرموده‏اند قائم آل محمد آن گاه بیاید که هر یک از سعید و شقى به نهایت کار خود برسد.(11) انتظار یعنى پاى مردى براى عقیده و این نکته مفهومى عمیق و پرمعنا دارد و منتظر یعنى مسؤول در برابر وظیفه‏اى خطیر یعنى همواره در حال جنب و جوش، سازندگى و کسب شایستگى، از خود گذشته و به حق پیوسته، منتظر عدالت، از ستم بیزار است و جهل را بر نمى‏تابد، ظاهرسازى و چند گانه زیستن و چند گونه برخورد کردن با مردم را نمى‏پذیرد، او انگیزه‏ها را بهبود بخشیده نه ظواهر را، درون را درست کرده نه جلوه‏هاى کلیشه‏اى را. آن خورشید درخشان کیست؟ مهدى هدایت کننده همه انسان هاست. رسول اکرم(ص) فرمود: مهدى از فرزندان من است که سیمایش چون ماه تابان مى‏درخشد، زمین را پر از عدل و داد مى‏کند چنانکه قبلاً پر از ستم شده بود، اهل آسمان‏ها و زمین و پرندگان از امامت او خشنودند.(12) نام شریفش طبق اتفاق اصحاب و اخبار و همه مسلمین همان اسم مبارک جدش خاتم انبیاء، محمد(ص) مى‏باشد، القابى چون مهدى، قائم، صاحب الامر، صاحب الدولة الزهرا و بلد الامین در روایات براى آن حضرت ذکر گردیده است. روزى حذیفه از رسول خدا روایت نمود که آن حضرت فرمودند: اگر نماند از دنیا مگر یک روز هر آیینه خداوند بر مى‏انگیزاند مردى را که اسم او نام من است و خلق او خلق من، کنیه‏اش ابوعبداللّه است و بیاید آن جناب و مُکنى به کنیه جمیع اجداد طاهرین خود است.(13) از امام باقر(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: به اینجهت نام آن حضرت را مهدى نامیده‏اند که از جانب خدا به هر کار نهان و سرّى هدایت مى‏شود و تورات و انجیل را از نقطه‏اى از سرزمین انطاکیه خارج مى‏سازد.(14) طبق فرموده حضرت امام رضا(ع) حضرت مهدى این خصال را دارد: «للامام علامات یکون اعلم الناس، و احکم الناس و اتقى الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخى الناس...»(15) عالم‏ترین مردم، بهترین حکم کننده بین مردم، پرهیزگارترین، صبورترین و باحلم‏ترین، شجاع‏ترین و سخاوتمندترین افراد مى‏باشد. با توجه به این که زمین از حجت خداوند خالى نخواهد بود و نیز این حدیث که اگر کسى بمیرد و امام زمان خود را نشناسد بر مرگ جاهلیت مرده است.(16) و دو آیه مهم قرآنى: «و نرید أن نمن على الذین استضعوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(17) «و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادى الصالحون»(18) که علمایى چون شیخ مفید به آن تمسّک نموده‏اند. (19) پشتوانه کلامى شیعه براى این که حضرت مهدى(عج) در حال حاضر وجود دارد بسیار قوى است، به علاوه برهان لطف و نیز لزوم واسطه فیض الهى این عقیده را قوّت مى‏بخشد. ناگفته نماند که امام در عصر غیبت نقش‏هاى مهمى برعهده دارد که در موقعیت‏هاى مقتضى آنها را عملى مى‏سازد. 1- هدایت باطنى یعنى از راه جذبه‏هاى غیبى در دل‏ها تأثیر مى‏گذارد و آن‏ها را به کمال مى‏رساند، این نوع هدایت که سطح والایى از هدایت و تربیت است از شؤون امام بوده و از این جهت غیبت و حضورش یکسان مى‏باشد و افرادى که بخواهند و زمینه را براى دریافت این نور هدایت در خود فراهم سازند. از آن آفتاب حقیقت روشنایى مى‏گیرند و در مراتب کمال بالاتر مى‏روند. 2- امام مهدى انسان کاملى است که به تمام عقاید حقّه الهیه معتقد و به تمام اخلاق و صفات کمالى آراسته است و تمامى شایستگى‏هایى که از جانب خداى متعال اعطاء شده و امکان دارد در افراد تحقق یابد در شخص او تحقق یافته است، او پیشرو قافله انسانیّت است و وجود مقدّس او بدون واسطه با عالم غیب ارتباط دارد و درهاى کمالات غیبى به رویش گشوده است و تحت تربیت و ولایت مستقیم پروردگار جهان زندگى مى‏کند چنانکه پیامبراکرم(ص) فرمودند: «ادّبنى ربّى فاحسن تأدیبى؛ پروردگارم مرا تربیت کرد و چه نیکو تربیت نمود» امام مهدى با چنین لیاقت و توانایى معنوى و ارتباط ملکوتى با جهان غیب واسطه بین انسان و عالم غیب است و فیوضات را از مبدأ هستى دریافت مى‏کند و به مردم مى‏رساند. به عبارت دیگر انوار فیض الهى نخست در آیینه دل مصفاى امام تابیده و انعکاس‏هاى آن به سوى بندگانى که استعداد دریافتش را دارند مى‏رسد، از این جهت نیز حضور و غیبت امام یکسان است و پنهان بودن او از نظر مردم عادى و ناشناخته بودنش در میان امّت او را از ایفاى این نقش اساسى باز نمى‏دارد، او روح جهان محور عالم است خواه در حضور باشد خواه در غیبت. 3- علاوه بر این که امام از راههاى متعدد جویندگان صادق را در مشکلات علوم دینى و معارف ناب و پى بردن به حقایق و مکارم امداد مى‏کند و با هدایت خویش گره از دشوارى‏هاى آنان مى‏گشاید و مردم به طور مستقیم از وجود پربرکت، هدایت، تربیت و لطفش برخوردار مى‏شوند، آن حضرت نیازهاى متوجهین خالص، متوسلین مؤمن و کسانى که تقاضاهایى بر حق دارند به اذن خداوند برآورده مى‏سازد و افرادى که تصمیمى خلل‏ناپذیر، درونى مهذّب و دلى تصفیه شده دارند و از اطاعت اوامر الهى غفلت نمى‏ورزند و اسیر امیال و شهوات و امور دنیایى نگردیده‏اند.از فروغ مددهاى غیبى آن امام همام ولو بطور ناخودآگاه برخوردار مى‏گردند. بنابراین آثار وجودى حضرت مهدى(عج) در عصر غیبت جز در جهاتى قطع نمى‏گردد، در روایات، امام غایب به خورشیدى ابرآلود تشبیه گردیده است، خورشید چه آشکار باشد و چه در پس ابرها آثارى را براى کره زمین برقرار مى‏سازد گرچه در هواى ابرى پرتوهاى طلایى رنگ آن به دیدگان نمى‏رسد اما روشنایى و گرمایش همچنان استمرار دارد.(20) از این روى نقش هدایتى امام در بعد باطنى و معنوى، نگهبانى از شریعت‏هاى الهى و وساطت او در رسانیدن فیض الهى به انسان‏ها و سرانجام ولایت تکوینى امام در دوران غیبت تعطیل نمى‏شود، پس غیبت جزئى است نه کلّى و اگر در ابعادى وجود مبارک حضرت ولى عصر(عج) از نظرها پنهان است اما در جهاتى دیگر حضورى فعال دارد، در فرازى از یکى از زیارات امام عصر مى‏خوانیم: «السّلام علیک یا حجة اللّه التى لاتخفى؛ درود بر تو اى حجت الهى که مخفى نمى‏باشى.» آن شاخ گل ارچه هست پنهان زچمن‏ از فیض وجود اوست عالم گلشن‏ خورشید اگر چه هست در ابر نهان‏ از نور وى است باز عالم روشن‏ به علاوه آیا باید دید خلیفةاللّه غایب است یا ما حاضر نمى‏باشیم و در حجابیم و اسم خود را بر سر آن شاهد هرجایى مى‏گذاریم: یا ربّ به که بتوان گفت این نکته که در عالم‏ رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایى‏ اگرچه برهان‏هاى عقلى و نقلى به تواتر از خاندان وحى در دسترس داریم و در منابع سنى و شیعه آمده است. براى انس مردم با این وضع علامه حسن زاده آملى به نکته‏اى جالب اشاره مى‏کند: لاک پشت از فاصله‏اى نسبتاً دور به تخم خود توجه مى‏کند و با همین نگریستن آن تخم را براى وجود لاک پشتى مستعد مى‏گرداند آیا نفس کلّى قدسى خلیفة اللّه، ولى اللّه و حجة اللّه به خلق در حال غیبت از این حالت کمتر است.(21) موضوع طول عمر امام‏ بررسى‏ها در تاریخ اقوام گذشته نشان مى‏دهد که درازاى عمر در گذشته سابقه داشته، مانند حضرت نوح(ع) که حدود دو هزار سال زیسته و بنا به مستندات قرآنى نهصد و پنجاه سال در میان امّت خود به تبلیغ و هدایت مردم پرداخته است، پیامبران و افراد دیگرى هم بوده‏اند که عمرى دراز داشته و سال‏ها در میان مردم زندگى کرده‏اند و منابع تاریخى و روایى به نمونه‏هاى مستعدى در این باره اشاره کرده‏اند. دانش زیست‏شناسى نیز عمر طولانى را نه تنها نفى نمى‏کند بلکه درصدد است که با پژوهش‏هاى جدید و سالم نگاه داشتن سلول‏هاى بدن براى مدت مدیدى بر سن آدمیان بیفزاید. علت اصلى مرگ افراد این است که یا عضوى از اعضاى بدن فرسوده گردیده و احیاناً توسط ویروس‏ها و سموم به مخاطره مى‏افتد و ارتباط و انسجام اندام‏ها برهم مى‏خورد و این اغتشان در حیات بشرى، مرگ او را زودرس مى‏کند حال اگر علوم زیستى، ژنتیکى و مانند آن از این عارضه جلوگیرى کند مانعى براى درازاى عمر وجود ندارد، نوع تغذیه، مکان زندگى، عوامل جوّى، استعدادهاى ارثى، خصال روحى، آرامش روانى و برخى عوامل دیگر بر طول عمر انسان اثر مى‏گذارند به گونه‏اى که اگر شخصى به اسرار و رموز غذاها و تأثیرات محیطى واقف باشد، مسایل بهداشتى را رعایت کند، راه مقابله با میکروب‏ها و سموم را بداند و خود را از فشارهاى روانى و آشفتگى‏هاى روحى دور کند در این صورت برخوردارى وى از عمرى بادوام و طولانى امرى بعید و غیرممکن نمى‏باشد. وجود درختانى با طول عمر زیاد، زنده ماندن چندین هزارساله نباتات حیاتى و حالات شگفت‏انگیز حیوانات زمستان خواب و تابستان خواب بشر را به طولانى کردن عمر امید وار نموده و به کوشش و تحقیقات و کنجکاوى وادارش نموده است. در اقیانوس اطلس یک ماهى زندگى مى‏کند که 3500 سال از عمرش گذشته است، در حفارى‏هاى مصر باستان گندم‏هایى از سنبل از اهرام بدست آوردند و در حالت تردید قرار داشتند که آیا امکان رویش در آن‏ها وجود دارد یا خیر، براى امتحان آنها را کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گردیده است. مهم‏تر از این‏ها باید قلمرو قدرت الهى را در نظر گرفت که بسیار نامحدود است و در برابر او کارهاى مشکل و آسان یکى است، اراده الهى بر هر چیزى تعلق مى‏گیرد و بر اساس خواست او موجود مى‏گردد و هیچ مانعى بر سر راه قدرت او نمى‏باشد، «ان اللّه على کلّ شى‏ء قدیر» عمر دراز جزو محالات نمى‏باشد که قدرت حق بر آن تعلق نگیرد و در صورتى که اراده پروردگار اقتضا کند هیچ مانعى بر سر راه تحقق آن نمى‏تواند باشد و این امر در معارف اسلامى از مسلّمات است. گذشته از آن وقتى روح انسان بر اثر ارتقاء و اشتداد وجود نورى از سنخ ملکوت مى‏گردد هرگاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید احکام عقل‏هاى قدسى و اوصاف عرشى بر وى ظاهر مى‏گردند تا به حدّى که بدنش متخلّق به وجودهاى مجرّد و عرشى مى‏گردد نتیجه این تحقیق چنین است که امکان دوام چنین انسانى که کامل حقیقى و برزخ بین وجوب و امکان مى‏باشد در نشات عنصرى است، اگر انسان کاملى با این معنویت و معرفت کیمیا گونه بدن عنصرى را قرن‏ها پایدار بدارد چه منعى براى آن متصور است. آن حضرت در کودکى چون حضرت یحیى از حکمت برخوردار شد و در طفولیت امام مردم گردید و بسان حضرت عیسى در وقت صباوت به مقام ارجمندى رسیده است، شگفت از اشخاصى است که خضر و الیاس از انبیاء و شیطان و دجال از دشمنان را در قید حیات مى‏دانند ولى وجود با برکت حضرت ولى عصر(عج) را منکر مى‏گردند. حتى عدّه‏اى از صوفیان ندا در داده‏اند که در هندوستان افرادى هستند که به دلیل حبس نفس، کم غذا خوردن و غلبه بر تمایلات، سالیان متمادى عمر مى‏کنند با این وجود وقتى از طول عمر حضرت حجت اللّه ذکرى به میان مى‏آید نغمه مخالفت مى‏نوازند.(22) دوران غیبت صغرى‏ اگر بعد از شهادت حضرت امام حسن عسکرى(ع) غیبت کامل شروع مى‏شد امکان داشت وجود حضرت حجّت مورد غفلت واقع گردد و کم کم فراموش شود از این رو ابتدا غیبت صغرى آغاز گردید که از سال 260 ق تا زمان رحلت آخرین نایب امام در سال 329 ق جمعاً 69 سال طول کشید. در عصر مزبور امام از طریق چهار نفر با شیعیان ارتباط داشت و امور مالى، فقهى و کلامى آنان را حل و فصل مى‏کرد، این افراد از انسان‏هاى مؤمن و شیعیان سابقه دار و مورد اعتماد ائمه قبلى بودند که به ترتیب عبارتند از: عثمان بن سعید العمرى، ابوجعفر محمد بن عثمان عمرى، ابوالقاسم حسین بن روح و ابوالحسن على بن محمد سمرى، این بزرگان در عصر غیبت کبرى در محورهاى ذیل تلاش‏هایى را انجام دادند. 1- مبارزه با غلات و جلوگیرى از انحرافات در اعتقاد به ائمه، اگر نوّاب امام با غالیان و افراد افراطى به نبرد فکرى و سیاسى بر نمى‏خاستند، اندیشه‏هاى باطل آنان در میان شیعیان مشکلات کلامى و اختلافات فرقه‏اى پدید مى‏آورد.(23) 2- رفع شک و تردید درباره حضرت مهدى(عج): ابن ابى غانم قزوینى مدعى گردید که امام یازدهم فرزندى نداشته است، شیعیان این سخن را نپذیرفتند و درباره آن از امام زمان پاسخ خواستند. نامه‏اى به خط امام نوشته شد که در آن ضمن مرورى بر اصل مسئله ولایت و امامت و اشاره به ائمه قبلى آمده بود: شما گمان کردید خداوند پس از آن امام(حضرت امام حسن عسکرى(ع)) دین خود را باطل کرده و واسطه میان خود و آنان را قطع نموده است چنین نیست و تا برپایى قیامت نیز چنین نخواهد بود. در پى آن مطالبى درباره ضرورت غیبت و لزوم پنهان ماندن آن حضرت از چشم اغیار عنوان گردیده بود.(24) در روایتى آمده است پس از ادعاى جعفر کذّاب بر جانشینى برادرش امام حسن عسکرى، توقیعى از امام صادر گردید که در آن نیز موضوع امامت ائمه، عصمت و علم آنان مطرح گردید و آنگاه با اشاره به اصل اساسى امامت سؤال شده است با توجه به این که جعفر حلال و حرام خدا را نمى‏شناسد، حق را از باطل تشخیص نمى‏دهد و محکم را از متشابه تفکیک نمى‏کند چگونه مى‏تواند مدعى امامت باشد.(25) 3- سازماندهى وکلا: از آن جا که تعیین وکیل براى اداره امور نواحى گوناگون جهان اسلام و برقرارى ارتباط شیعیان با امامان قبلاً متداول بود، در دوران غیبت صغرى این تماس با امام زمان قطع گردید و محور ارتباط وکیلان با حضرت همان نایبى بود که ولى عصر تعیین مى‏کرد. 4- مخفى نگاه داشتن امام و پنهان کردن مشخصات حضرت: در عصر غیبت صغرى امام در حجاز و عراق بوده و به گونه‏اى زندگى مى‏کرده که نایب خاص مى‏توانست با او دیدار داشته باشد، حتى گاه اصحاب دیگر قادر بوده‏اند با امام ملاقات کنند، نوّاب وظیفه داشتند این برنامه‏ها را مخفى نگاه دارند.(26) در آستانه ظهور شیعه به مصلحى الهى که در باطن عالم مى‏زید بلکه به او توسّل مى‏جوید و از او مدد مى‏طلبد پاک دلان و انسان‏هاى شایسته به آن بزرگوار عشق مى‏ورزند و همواره در استغاثه و دعا هستند تا شاید توفیق دیدارش و ان شاء اللّه درک محضرش را در زمان ظهور پیدا کنند، در این ارتباط دعاى ندبه را در روز عید فطر، عید قربان، عید غدیر و روز جمعه مى‏خوانند و زمزمه مى‏کنند که: «عزیز علىّ ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لک حسیساً و لا نجوى» چقدر سخت است براى من که هر صبحى دیده بگشایم و همه را ببینم ولى تو را نبینم و حتى صدایى از تو به طور آهسته به گوشم نرسد و دعاى عهد را هر صبح مى‏خوانند بدین امید که از یاوران قائم (عج) باشند و اگر قبل از ظهور آن منجى عالم بشریت مرگشان فرا برسد رجعت نموده و از یاران حضرتش گردند. در پاره‏اى روایات این مضمون دیده مى‏شود که: «افضل العبادة انتظار الفرج؛(27) انتظار فرج حضرت بقیة اللّه الاعظم برترین عبادت است.» یا آن که: «انتظار الفرج من اعظم الفرج؛ در انتظار فرج بودن از بزرگترین گشایش‏ها است.»(28) البته شخص منتظر فکر و ذکرش متوجه امام است و هیچ گاه او را از یاد نمى‏برد و با این نگرش و تذکر مى‏کوشد قبل از ظهور آن حضرت خود را اصلاح کند و به اعمال صالح خویش را بیاراید تا لیاقت مصاحبت آن شمس ملکوتى را بدست آورد. شیعیان در دورانى که سراسر استکبار، ابتذال و فساد است و غالباً مادى مى‏اندیشند و شعور انسان‏ها از سطح عمل فیزیکى عدسى چشم فراتر نمى‏رود با چنین عقیده والایى رابطه خویش را با سرّ خداوند، باقیمانده انبیاء و اولیاء حفظ کرده‏اند و با این باور هیچ ستم و اجحافى را در طول تاریخ بر نتابیده و با انتظار مذهب اعتراض در برابر زورگویان ایستاده و براى وصول به آرمانى والا در فجر ساحل ایستاده است تا طلوع خورشید مغرب را نظاره‏گر باشد، خورشیدى که دادگستر جهان خواهد گردید. انتظار، رفع تکلیف نیست بلکه فهم مسؤولیت است و قومى که عدالت محض و معنویت خالص را منتظر است باید همواره براى تحقق آن بکوشد.(29) انسانى که به امام زمان ارادت مى‏ورزد این محبت را در رفتار و کردارش آشکار مى‏سازد براى حفظ جانش از بلایا صدقه مى‏دهد، در مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه به نیابت از او عبادت و زیارت مى‏کند. همچنین باید دانست مبارزات دامه دار حضرت مهدى وظهور آن حضرت آخرین حلقه از حلقه‏هاى مبارزات اهل حق علیه باطل است و نهضت آن بزرگوار یک انقلاب همه جانبه و جهانى است و برنامه‏اى بسیار عمیق و دشوار دارد، او مى‏خواهد تمام اختلافات و پریشانى‏ها را از ریشه براندازد و آدمیان را زیر لواى توحید گرد آورد و فضایل انسانى را احیا کند. به وقوع پیوستن چنین انقلابى عظیم کارى سهل و آسان نمى‏باشد. تلاش پیگیر جبهه مدافع حق در تربیت افراد شایسته و پرورش روح معنوى جامعه زمینه را براى چنین قیام همگانى و پذیرفتن حکومت حق فراهم مى‏آورد. اگرچه در آستانه ظهور دنیا را هرج و مرج و فساد فرا مى‏گیرد و ناامیدى بر جهان حاکم مى‏شود امّا همراه با این موج فشار، گروههایى از اهل ایمان پرورش پیدا مى‏کنند که اگرچه از نظر تعداد در اقلیت هستند اما از نظر کیفى ارزنده‏ترین نمونه‏هاى اهل ایمان هستند و در ردیف یاران حضرت امام حسین(ع) خواهند بود، این عدّه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مى‏گردند و در زمره یارانش به حساب مى‏آیند. در برخى روایات سخن از دولتى است که تا قیام مهدى ادامه مى‏یابد و تمام امکانات خویش را در اختیار او قرار مى‏دهد.(30) در احادیثى آمده است: مسلمانان در آخر الزمان توسط مهدى از فتنه‏ها و آشوب‏ها رهایى مى‏یابند چنانکه در آغاز ظهور اسلام با تلاش پیامبر اکرم(ص) از شرک و ضلالت خلاص پیدا کردند.(31) اما پیروزى امام به آسانى بدست نمى‏آید و رنج و مشقت طاقت فرسایى به همراه دارد. امام صادق(ع) فرموده‏اند: این پیروزى دست نخواهد داد جز در غرقاب خون و عرق.(32) در زمان ظهور آن چنان اعتقادات خالص اسلامى دچار خرافه‏ها و شبهه‏ها گردیده‏اند که گویى دین جدیدى مى‏آید. حضرت صادق(ع) فرموده‏اند: همین که قائم بپاخیزد امرى جدید مى‏آورد همان گونه که پیامبر در آغاز ظهور اسلام امرى جدید آورد.(33) چندان این نوآورى حضرت قائم عجیب مى‏نماید که گروهى که خود را به اصطلاح حامى دین مى‏دانند آن را غیر قابل تحمّل مى‏دانند و علیه حضرت غائله‏اى برپا مى‏کنند امّا آنان در برابر این تحوّل جهانى و الهى نابود مى‏گردند. امام ششم در سخن دیگرى تأکید فرموده‏اند: «آزارى را که حضرت قائم به هنگام رستاخیزش از جاهلان آخرالزّمان مى‏بیند از اذیت هایى که پیامبر اکرم(ص) از نابخردان و جاهلان دید بسى سخت‏تر است».(34) وقتى بینش واقعى اسلام ترویج گردید و حاکمیت طاغوت‏ها و گمراهان و دین فروشان درهم شکست محیط براى رشد فکرى، عقلى و علمى مساعد مى‏گردد، خردها به شکوفایى رسیده و دانش در رشته‏هاى گوناگون علمى گسترده مى‏شود، امنیت همه جا را فرا مى‏گیرد، محبت، صدق، صفا و برادرى میان انسان‏ها مستقر مى‏شود، ریا و نفاق، تبعیض و بى عدالتى دیگر بازارى ندارد، این ایام دوران بلوغ فکرى و معنوى بشریت، استقرار نهایى و کامل حق و عدالت است. پى‏نوشت‏ها: 1. شعر از دادیار حامدى مى‏باشد. 2. سروده‏اى از مقام معظم رهبرى. 3. سوره روم، آیه 30. 4. الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف حسنى، ج 2، ص 545 - 540. 5. مروج الذهب، ج 2، ص 314 - 313، حیات الامام موسى بن جعفر، ج 1، ص 44، تتمة المنتهى، محدث قمى، ص‏140-141. 6. کنزالعمال، حسام الدین هندى، ج 17، ص 27، فرق الشیعه، نوبختى، ص 78 و 90. 7. اثباة الوصیه، مسعودى، ص 231. 8. سوره انبیاء، آیه 105. 9. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 224. 10. سوره رعد، آیه 11. 11. قیام و انقلاب مهدى، شهید مطهرى، ص 66، به نقل از شیخ صدوق از امام صادق(ع). 12. ینابیع المودة، قندوزى حنفى، ص 188، ذخائر العقبى، محبّ طبرى، ص 136، بحارالانوار، ج 51، ص 80. 13. نجم الثاقب، محدث نورى، ص 59. 14. معجم احادیث الامام المهدى، ج 1، ص 344. 15. اثباةالهداة، شیخ حرّ عاملى، ج 3، باب 34، ص 716. 16. الغیبة، شیخ طوسى، ص 137. 17. سوره قصص، آیه 5. 18. سوره انبیاء، آیه 105. 19. الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، شیخ مفید، ج 2، ص‏340. 20. خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، ص 235 - 231. 21. انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، علامه حسن زاده آملى، ص‏159. 22. بنگرید به رساله انّه الحق، همان مؤلّف. 23. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه(علیهم السلام)، ج 2، ص‏233 - 232. 24. الغیبة، شیخ طوسى، ص 174 - 173. 25. مأخذ قبلى، ص 176 - 174. 26. همان، ص 260، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ص 166، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه،همان ص 238. 27. ینابیع المودة، ص 493. 28. بحارالانوار، ج 52، ص 122. 29. ادبیات و تعهد در اسلام، محمد رضا حکیمى، ص 326 - 325. 30. بحارالانوار، ج 52، ص 243. 31. همان، مأخذ، ص 243. 32. همان، ص 243 (روایت 82). 33. همان، روایت 98. 34. همان.