جهان اسلام؛ رویش ها و ریزش ها 3


جهان اسلام رویش‏ها و ریزش‏ها قسمت سوم‏ غلامرضا گلى زواره‏ آیین حیات بخش اسلام مکتب کامل و جامع، هماهنگ و منسجم است که برنامه‏هاى حیات بخش آن بشریت را به سوى سعادت دنیوى و اخروى رهنمون مى‏نماید، این آیین به تمامى ابعاد و نیازهاى بشر از قبیل عواطف، اندیشه و خرد، جامعه، معنویت و بعد بدنى توجه کامل دارد و در این ابعاد مطابق مقتضیات هر زمان و مکان برنامه‏هاى رشد دهنده و خوبى را ارائه مى‏دهد ملاک‏هاى این جامعیت عبارتند از این که تمام دستورات آن از سوى خداوندى که به سوى رسولش وحى گردیده، که تمام خصوصیات آدمى در لوح محفوظ اوست و خدایى که خالق انسان است بیش از همه به وجود او احاطه دارد، دین اسلام با سرشت آدمى و فطرت بشریت مطابق است، قوانین آن براى بشر مشقّت آور نمى‏باشد و او را براى فضایل و مکارم پرورش مى‏دهد، بین اجزاى گوناگون و سطوح تعلیمات اسلام هیچ گونه تناقضى وجود ندارد و عوامل جغرافیایى و اقلیمى، زبان و نژاد و هر گونه عامل اجتماعى و سیاسى در اساس این دین دگرگونى ایجاد نمى‏کند و در گستره ى تاریخ و پهنه‏ى جغرافیایى، دچار تحوّل نمى‏شود، با خرد سالم و عقل ملکوتى کاملاً تطبیق مى‏کند. قرآن که برهان رسالت و معجزه ى نبى اکرم (ص) مى‏باشد و کتاب هدایت انسان هاست، تعالیم و دستوراتى دارد که به طبقه، گروه، جامعه و نژاد خاصى اختصاصى ندارد و خطاب آیات همه ى آدمیان را در هر منطقه‏اى و در هر عصر و هر شغل و مقامى در بر مى‏گیرد. «تبیان لکلّ شى‏ء».(1) «هدىً و رحمةً لقوم یؤمنون».(2) «و ما هو ذکر للعالمین».(3) رسول اکرم(ص) نیز در قرآن رحمةللعالمین (4) «انّى رسول اللّه الیکم جمیعاً»،(5) معرفى گردیده است. مسلمانان صدر اسلام نیز با تحول معنوى و معرفتى که اسلام در روح و فکر و دل آنان بوجود آورد، پا در میدان نهضت علمى و فرهنگى نهادند و پایه‏هاى تمدنى عالى و انسان ساز را بوجود آوردند. مسلمین با پذیرش اسلام که روح تازه‏اى به کالبد آنان دمیده بود، در سراسر کره ى زمین با تکاپو و تلاش خستگى‏ناپذیر معارف و مکارم را به همه جا گسترش دادند. از آنجا که آنان هدفى پاک و خالض داشتند و نیز تعالیم اسلام منطبق با عقل و فطرت بود و از سویى جامعه ى آن زمان از ستم حکّام و سلاطین و نیز جاهلیت فکرى و فرهنگى منحط رنج مى‏برد، مردمان جهان، اسلام را به عنوان آیینى پویا و پرتلاش پذیرفتند. نیروى رهبرى فکرى که مسلمانان در پرتو باورهاى دینى بدست آوردند موجب گردید که در طول دوازده قرن از لحاظ تمدن و فرهنگ بر دیگر جوامع برترى یابند. از سوى دیگر جهان اسلام با جمعیتى قابل توجه که یک چهارم سکنه جهان را تشکیل مى‏دهد، موقعیت حساس جغرافیایى و استراتژیکى و برخوردار بودن از منابع مهم انرژى، آب و معدن و محصولات مهم کشاورزى و دامى و نقش ارزشمند در شکوفایى اقتصاد و مبادلات بازرگانى جهان، امتیازات ویژه‏اى را بدست آورده است. حال سؤال این است چرا مسلمانان با این همه توان و برتریهاى گوناگون عقیدتى، علمى، مادى و مانند آن در مسیر عقب افتادگى و ضعف و خمود و جمود گام نهاده‏اند و از گره‏گشایى مشکلات خود ناتوان هستند و در برابر سیاستهاى جهانى و نقشه‏هاى ابرقدرتها موضعى منفعل بخود گرفته است، علّت چیست. وضع کنونى جهان به مسلمانان اجازه نمى‏دهد که از توسعه و ترقى باز مانند و نشاط و پویایى خود را از دست بدهند، این در حالى است که هجرت و جهاد، تحرک و تعالى از ارزش‏هاى مسلّم اسلام است و پیکار در راه حقیقت، حمایت از محرومان و از بین بردن تضادهاى طبقاتى در این آیین کارى صواب است که ثواب اخروى هم دارد، اسلام آمده است تا زنجیرهایى را که بر پشت و دست و پاى مردم است بردارد: «یضع عنهم اصرهم و الا غلال الّتى کانت علیهم».(6) و مردم خود قیام به قسط کنند؛ لیقوم النّاس بالقسط »(7) پس چرا پیروان این دین دچار سکون، رکود و بى تحرکى شده‏اند و به وضع موجود تن در داده‏اند و در برابر حوادث جهان که برایشان آفت زا و زیان بار است کمتر عکس العمل نشان مى‏دهند، مارکیست‏ها که شناختى از تأثیر شگرف و شگفت دین ندارند خواسته‏اند این گونه تلقى کنند که ادیان افیون توده‏هاست یعنى پیوستگى آنان به دین موجب تخدیر، راکد شدن و فلج گردیدن آنان گردیده است در حالى که این ادّعاى سراسر کذب و به دور از واقعیت با اسلام وفق نمى‏دهد چرا که این آیین محرک و برانگیزاننده مسلمین علیه ظلم، دفاع از مظلوم و محروم و کوشش براى استقرار عدالت و آزادى راستین است، اصل امر به معروف و نهى از منکر و نیز احساس مسؤولیت هر مسلمان در برابر جامعه و مردم از مسایلى است که اسلام برآن‏ها تأکید دارد تا جامعه از حرکت و جنبش در مسیرى درست و مقصدى عالى غافل نباشد.(8) با بررسى‏هاى گوناگون مى‏توان علل زیر را براى این وضع اسف بار ذکر نمود: 1- مهجوریت منابع اعتقادى و فکرى مسلمانان‏ یعنى قرآن و سنت که این ضایعه خود ریشه در عواملى دارد از جمله کشیدن حجاب بر معانى قرآن و اظهار عدم فهم آن توسط مردم، توجه به امور ظاهرى از قبیل خواندن آن به قصد ثواب و نیز استفاده از آیات آن در مجالس سوگوارى، سوگندها و عروسى‏ها، دور افتادن از مفسّران اصلى قرآن یعنى اهل بیت رسول اکرم(ص)، تفسیر به رأى و علم زدگى. 2- تصور نادرست و غیر منطقى از ارزش‏هاى الهى و اخلاقى انسان‏ساز از قبیل قضا و قدر، توکل، زهد. شهید مطهرى در این باره مى‏نویسد: «در میان کشورهاى دنیا به استثناى بعضى، کشورهاى اسلامى عقب مانده‏ترین کشورها هستند. چرا؟ باید بگوئیم اسلامى که در مغز و روح این ملت هاست... ملت‏ها را عقب مى‏برد و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهاى ما به صورت مسخ شده، موجود است.»(9) 3- ایجاد و تحریف در عقاید و اخلاق‏ ترویج خرافات و باورهاى موهوم و رواج سنت‏هاى غلط اجتماعى که نه تنها با دستورات اسلامى موافق است بلکه با نصّ قرآن و حدیث در تضاد مى‏باشد برخى بدعت‏ها و خرافات را خلفاى اموى و عباسى در جهان اسلام رواج دادند و پاره‏اى از آداب و رسوم منحط توسط عدّه‏اى از اقوام و قبایل به جامعه اسلامى رسوخ پیدا کرد مراکز تبشیرى مسیحى و یهودیان نیز در تحریفات و بدعت‏ها، نقش داشته‏اند. این امور ارزش‏هاى دینى را از محتواى اصیل و هویتى معنوى خالى کرده نیروى اراده، قدرت اختیار و توانایى فکرى را از مسلمین سلب کرد. 4- فاصله گرفتن از فضیلت‏هاى اخلاقى و انسانى و روى آوردن به رذالت هایى که انحطاط اجتماعى را بوجود مى‏آورد همانگونه که باورهاى عمیق و ایمانى خالص مى‏توانند در رفتارها و اعمال مردم اثرى مفید برجاى گذارند و در اصلاح کردار و مناسبات فردى و اجتماعى مردم نقش مهمى ایفا کنند خصلت‏هاى منفى و خلق و خوى مغایر با اعتقادات، مسلمین را از ایمان و معنویت جدا ساخت و نیروى معرفتى و توان روحانى آنان را به تحلیل برد. 5 - روى آوردن به مداهنه و سازشکارى به جاى رفق و مدارا قرآن مى‏فرماید: «فلا تطع المکذّبین و دّولو تدهن فیدهنون»(10) یعنى از منکران پیروى مکن (زیرا) دوست دارند با آنان سازش کنى تا با تو سازش کنند. سازش نمودن با کافران، مشرکان، منافقان، دشمنان و افرادى که تفکرى باطل و سیاستى مستکبرانه را پى مى‏گیرند یعنى دست برداشتن از ارزش‏ها، مدارا یعنى نرمى و ملایمت با مردم و مداهنه یعنى کوتاه آمدن از حقیقت و موافقت با دشمنان اسلام.(11) رسول اکرم(ص) مى‏فرماید: «امرت بمداراة النّاس کما امرت بتبلیغ الرّسالة»(12) یعنى به مدارا به مردم مأمور شده‏ام چنانکه به تبلیغ رسالت. رسول گرامى اسلام در دورانى از نبوتش یارانى اندک داشت ولى در همین ایام هم مداهنه نکرد و پیشنهادهاى مخالفان را براى سازش رد کرد، دشمنان با شکنجه و محاصره‏اى اقتصادى و تهدید و تطمیع در پى خاموش کردن فریاد فرحزاى توحید بودند که نبى اکرم(ص) براى آن مى‏کوشید اما آن حضرت هرگز سکوت و سازش ننمود، در عوض پیامبر هنگامى که به اقتدار سیاسى و اجتماعى دست یافت با مردم مدارا نمود، در هنگام فتح مکه در برخورد با آنانى که مسلمانان را کشته بودند و بذر کینه و خصومت کاشته بودند از در رحمت و نرمى وارد گردید و مخالفان را آزاد نمود،(13) حضرت على (ع) و ائمه هدى هم چنین روشى را پى گرفتند. 6- ملى‏گرایى و تعصبات قومى و نژادى: از عواملى که دیانت و نقش ارزشهاى اسلامى را از متن جامعه به حاشیه کشانید حس تعصّب قومى و نژادى بود، در واقع استکبار براى درهم شکستن اتحاد جهان اسلام این تفکر را میان مناطق اسلامى ترویج کرد، زیرا دول استعمارى این اتّحاد و وفاق مسلمانان را براى منافع سیاسى و اقتصادى خویش مضر مى‏دانستند. آنان با شگردى تازه که سوگمندانه مؤثر هم واقع شد احساسات ملى و قومى را در میان اعراب و ترک‏ها تقویت نمودند تا موفق شوند امپراتورى عثمانى را از درون متلاشى نمایند. اوج رواج این اندیشه در قرن نوزدهم میلادى مى‏باشد و اولین کشورهایى که چنین تفکرى در آنها رخنه نمود مصر و ترکیه هستند. ناپلئون شخصاً براى بارور نمودن این حس و برانگیختن تعصّب و تفاخر مصریان نسبت به گذشته باستانى مؤسسه‏اى به نام بنیاد مصر تأسیس کرد که به ظاهر انجمن علمى و پژوهشى در تاریخ و فرهنگ مصر باستان بود ولى هدف اصلى آن تقویت مصر گرایى در برابر وحدت اسلامى و فاصله گرفتن از دولت اسلامى بود. روشنفکران غرب زده نیز پرچمدار قومیت مصرى بودند. ارمینوس وامبرى که یکى از روحانیان یهودى مجارستانى بود و از خاورشناسان معروف مى‏باشد درباره لزوم احیاى ملیت ترک آثار زیادى منتشر نمود که آثارش مورد استقبال روشنفکران غرب زده ترک واقع شد. از اهداف عمده یهودیان از برانگخیتن ملّى گرایى زمینه سازى براى اشغال فلسطین بوده است. در نتیجه این دسیسه‏ها نهضت ناسیونالیس ترکان جوان را ایجاد کردند که سلطان عبدالحمید را عزل کرده و سیاست برترى نژاد ترک و حرکت ضد عرب را آغاز نمودند. قیام شریف حسین در ژوئن 1916 که تحقق ناسیونالیزم عرب به شمار مى‏آمد محصول زمینه چینى‏ها و دخالت مستقیم دولت انگلیس بود.(14) در حالى که بعثت رسول اکرم(ص) فکر تشکیلات قومى و قبیله‏اى را بر انداخت و آن خاتم رسولان جامعه بى طبقه و جهانى اسلام را تأسیس کرد و ملیّت‏هاى گوناگون را در جامعه اسلامى مجتمع ساخت و رنگ‏ها و گرایش‏هاى نژادى را از آنان گرفت. 7- از خود بیگانگى و خود باختگى در برابر غرب: از مشکلات کشورهاى اسلامى این است که با نقشه‏هاى استعمارى از هویت اصیل خویش فاصله گرفتند و با کنار گذاشتن ارزشهاى خود به تجدّد، تقلید از فرهنگ و رفتار غربى روى آوردند، بدیهى است جامعه‏اى که خصوصیات خویش را فراموش کند و به آداب و رسوم ملل بیگانه توجه کند دیگر نمى‏تواند در طریق استقلال فرهنگى، سیاسى و اقتصادى گام بردارد و در ضمن زمینه‏ها را براى سلطه ى مهاجمین فراهم مى‏سازد، فرهنگ وابسته اجازه نمى‏دهد در جوامع اسلامى ترقى و تعالى بوجود آید. امام خمینى در جمع نمایندگان سازمانهاى آزادى بخش جهان در 20دیماه 1358 چنین رهنمود داده است: «تا ملت شرق خود این معنا را که خودش هم یک موجودى است، خودش هم یک ملتى است و شرق هم یک جایى است درک نکند نمى‏تواند استقلال خود را بدست بیاورد شرق خود را در مقابل غرب باخته و گم کرده، مکتبش را گم کرده، مکتب بزرگ اسلام که رأس همه مکاتب است را گم کرده است. شما هم مکتب دارید و هم ذخایر دارید و آنها از دست شما همه چیز را گرفته‏اند و از همه بالاتر این که در ملت‏ها انحراف پیش آورده‏اند و جوان‏ها را منحرف کرده‏اند. جوان‏هاى ما را از آن خاصیتى که باید نیروى جوانى داشته باشند تهى کرده‏اند تا بعد از این که این نیروها گرفته شد خزائن و ذخایر ما را ببرند و جوان‏ها بى تفاوت باشند.»(15) امام در جاى دیگر فرموده است «... باید به فکر باشیم که خودمان شخصیت پیدا بکنیم، توجه بکنیم به تاریخ اسلام ببینیم اسلام در دنیا چه کرده و چه کارهایى اسلام کرده است که این‏ها مى‏گویند از اسلام کارى نمى‏آید... محتوا را غربى‏ها کشیدند و به جاى آن تزریق غربیّت کردند و لهذا همه چیز را مى‏گویند از آنجا بیاور.»(16) البته این عارضه ریشه در عوامل گوناگونى دارد و ملتى به خود باختگى و غرب زدگى روى مى‏آورد که فرهنگ دینى و هویت مذهبى را فراموش کند، به رفاه‏طلبى و تجمّل گرایى رویکرد نشان دهد، از علم و صنعت باز بماند، برنامه ریزى هیأت حاکمه هم به این ضایعه کمک مى‏نماید. 8 - تهاجم فرهنگى: دشمنان براى آن که به مقاصد پلید خود برسند و از بیدارى و خیزش ملل مسلمان جلوگیرى کنند و نیز از آنجا که اسلام را مانعى بزرگ براى قدرت‏طلبى و غارت خود تلقى مى‏نمایند، از راههاى زیر به فرهنگ و ارزش‏هاى مسلمانان یورش مى‏آورند، به مخدوش نمودن تاریخ اسلام و اهانت به پیامبران و ائمه، اشاعه ى شهوات و بى بند و بارى، استفاده از تجهیزات تبلیغاتى پیشرفته براى ترویج مطالب غیر واقع و بدبین نمودن جهانیان نسبت به اسلام و مسلمین، منزوى کردن مسلمانان و اسلام در عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى در فرهنگ مهاجم و بیگانه انسان محورى در مقابل خداباورى وجود دارد، علوم تجربى و کشف‏هاى دانشمندان که برخى در سطح فرضیه هایى باقى مانده‏اند جاى تعالیم آسمانى را مى‏گیرد، به جاى توجه به سعادت اخروى به ماده و دنیا اصالت داده مى‏شود، آرامش در بى کرانگى توحید فراموش مى‏گردد و لذت جویى‏هایى کوتاه و فناپذیر و توام بانگرانى‏ها و افسردگى‏هاى فراوان ترویج مى‏شود، به جاى آن که انسان را از قید پلیدى‏ها و رذالت‏ها و قیود منفور نجات دهند، از آزادى توام با هرج و مرج صحبت مى‏کنند که فساد، فحشاء، پوچ گرایى، مصرف گرایى، لاابالى گرى، سستى بنیان خانواده و مانند آن، همراهش مى‏باشد، مهاجمان فرهنگى از میان اقشار گوناگون جوانان و بانوان را انتخاب مى‏کنند و از ابزارهاى هنرى، ورزشى و مدگرایى بهره مى‏جویند و به میدان مبارزه با فرهنگ ارزش مى‏آیند تا باورها را ضعیف کنند، تحریف‏هاى معنوى پدید آورند، هویت اصیل را نفى کنند، مسلمانان را از تاریخ افتخار آفرین خویش جدا نمایند، اسوه‏هاى خودى را طرد کرده به ترور شخصیت‏هاى شایسته بکوشند و از روشنفکران بیمار و وابسته، نخبگان خود باخته و مانند آنها دفاع کنند، جریان‏هاى انحرافى مطرح کرده و تفرقه‏هاى قومى و نژادى را ایجاد کنند.(17) 9- تفرقه و پراکندگى: یکى از علل اصلى که مسلمانان را در مخاطره قرار داده است، اختلافات قومى، مذهبى و جعرافیایى مى‏باشد و با وجود آن که قرآن مسلمانان را برادر هم خوانده: «انما المؤمنون اخوة»(18) در آتش تفرقه و جدایى‏هاى مذهبى و قبیله‏اى، برخرمن اقتدار جهان اسلام حریق افکنده است. غالب اختلافات مسلمین ناشى از سوء تفاهم بى مورد و ناآگاهى نسبت به آراء و نظریات یکدیگر مى‏باشد. بر خلاف نظر رسول اکرم (ص) که مى‏فرماید: «لیس منا من دعا الى العصبیه» (از ما نیست کسى که مردم را به سوى تعصب‏ها فرا مى‏خواند) ولى نوعى عصبیّت قومى، نژادى، ملیتى و مذهبى در رگ و خون مسلمانان نفوذ کرده است. دشمنان نیز مى‏کوشند بذرهاى تفرقه را در میان جوامع اسلامى منتشر کنند. امام خمینى یادآور شده است: «...در دول اسلامى بین طوایف مسلمین به اسم اسلام و به اسم مذهب چیزهایى پخش مى‏کنند، تبلیغات مى‏کنند که طوایف مسلمین به جان هم بیفتند و باهم اختلاف شیعه سنّى پیدا بکنند و آنها (ابر قدرت‏ها) به ذخایرى که مسلمین دارند دسترسى پیدا بکنند و نتوانند مسلمین کارى انجام دهند.»(19) امام نقشه اختلاف بین مذاهب اسلامى را جنایت استکبار مى‏داند: طرح اختلاف بین مذاهب اسلامى از جنایاتى است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بین مسلمانان سود مى‏برند و عمال از خدا بى خبر آنان... ریخته شده و هر روز بر آن دامن مى‏زنند و گریبان چاک مى‏کنند و در هر مقطعى به امید آن که اساس وحدت مسلمین را از پایه ویران نمایند، طرحى براى ایجاد اختلاف عرضه مى‏دارند.»(20) یوسف قرضاوى مى‏نویسد: «حقیقت آن است که اختلاف به خودى خود نمى‏تواند خطرساز باشد آنچه خطر آفرین است، تفرقه و کینه توزى است که خداوند و رسول اکرم(ص) پیوسته از آن نهى کرده‏اند.»(21) 10- استبداد و اختناق سیاسى: یکى از مشکلاتى که در بسیارى از کشورهاى اسلامى قابل مشاهده است، فشارهاى سیاسى و اختناق شدید از طرف حاکمانى است که باید با برنامه ریزى و آینده نگرى زمینه‏هاى ترقى و توسعه، رفاه، امنیت و رشد مادى و معنوى مردمان را فراهم سازند. آنان متأسفانه در امور مشترک انسان‏ها تصرف مى‏کنند و غالباً تأمین کننده ى منافع ابرقدرت‏ها و نیز پیروى کننده از هوى و هوس‏ها و امیال بیهوده هستند. گذشته از آن تفکر استبدادى جامعه را از نظر اهل علم و خرد و دانشوران محروم مى‏نماید اسلام مخالف استبداد و احیا گر عدل، مساوات و سفارش کننده به مشورت است و حضرت على(ع) تأکید مى‏فرموده‏اند هر کس استبداد پیشه کند هلاک مى‏شود فرد مستبد ارزش‏هاى الهى و انسانى را مسخ مى‏کند و با سلطه فکرى و سیاسى افراد جامعه را دچار مرگ تدریجى مى‏کند. فرد ستم گر ثروت‏هاى ملى و منابع حیاتى کشور را در راه باطل و نا صحیح بکار مى‏گیرد و اجازه نمى‏دهد مردم به شیوه‏اى عادلانه از این ذخائر خدادادى بهره‏مند شوند. در واقع استبداد، فاجعه‏اى است از وبا سخت‏تر، هولناک‏تر از آتش و مخرب‏تر از سیل که سبب ضعف و سقوط اخلاق و کرامت‏هاى انسانى مى‏شود، فضیلت‏هاى دینى را به زوال مى‏برد و افکار انسانى را دچار رکود مى‏نماید. اسلام نابى که رسول اکرم(ص) براى آن رسالتى پر رنج را تحمل کرد و زجرها کشید هیچ گاه با استبداد کنار نیامده است و همیشه از حق، عدالت، آزادگى و محرومین صالح دفاع کرده است. حکام پاره‏اى از کشورهاى اسلام، بویژه در یک قرن اخیر، غافل از مقاصد دیانت اسلام هستند و از حقایق اسلامى آگاهى اندکى دارند، به همین دلیل نیرنگ‏هاى متعدد استکبار آنها را اغفال مى‏کند اهمّ گرفتاریهاى مسلمین از همین دولى است که نه به مصالح اسلام توجه دارند و نه به امور مسلمین فکر مى‏کنند، بلکه ناخواسته به دشمنان کمک مى‏کنند. امام خمینى خاطر نشان فرموده‏اند: «دورى دول اسلامى از قرآن کریم، ملت اسلام را به این وضع سیاه نکبت بار مواجه ساخته و سرنوشت ملت‏هاى مسلمان و کشورهاى اسلامى را دستخوش سیاست سازشکارانه استعمار قرار داده است...»(22) امام به نکته‏اى جالب توجه دارند: «یکى از مشکلاتى که مسلمانان عموماً به آن مبتلا هستند مشکل دولت‏ها و ملت‏هاست، دولت‏ها آن قدرى که ما اطلاع داریم شما هم مطلع هستید، دولت هایى هستند که با ملتشان تفاهم ندارند. معامله دولت‏ها با ملت‏ها هم معامله دشمن با دشمن است »(23) رسول اکرم (ص) که از نظر علم، عصمت، فضایل معنوى و پاکى در سطحى بالاتر از مردم بود اما با تهیدستان همنشین و با بینوایان هم غذا مى‏شد.(24) رأفت و رحمت در رفتار و سیره‏اش تجلى داشت، در معاشرت با مسلمانان از خود بزرگوارى نشان مى‏داد، برجفاها و تندى‏ها صبر مى‏کرد، تکلّف در زندگى آن حضرت مشاهده نمى‏گردید و به مشکلات مردم رسیدگى مى‏کرد. حکام کشورهاى مسلمان باید در شیوه‏هاى حکومتى و مدیریت کلان سرزمین‏هاى مسلمان، اخلاق و رفتار نبى اکرم(ص) را الگوى خویش قرار دهند و خود را تافته ى جدا بافته‏اى از مردم ندانند. 11- سکولاریزم: این واژه جدایى دین از سیاست را مى‏رساند، در نظام سکولار مبناى دولت ناسیونالیسم قانون گذارى طبق خواست بشر و تأکید بر حاکمیت علوم بشرى به جاى دانش الهى مطرح است، در این نظام، دین در دستگاه سیاسى، ادارى، نظام اجرایى و مناسبات مردم با حکومت مرکزى جایگاهى ندارد و رسالت مذهب صرفاً به ایجاد رابطه فرد با خدا منحصر مى‏گردد! نغمه ى جدایى دین از سیاست، به اندکى پس از رحلت رسول اکرم(ص) باز مى‏گردد، زیرا در همان زمان مسیر خلافت از جایگاه اصلى خود منحرف گردید، انحطاط از آنجا آغاز شد که قرآن و عترت از هم جدا شدند در حالى که خاتم پیامبران در واپسین روزهاى حیات دنیوى خویش فرمودند: انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداًو انّهما لن یفترقاً.(25) یعنى من در میا نشما دو امانت گرانبها باقى مى‏گذارم یکى کتاب خدا قرآن، دیگرى عترت و اهل بیتم را، مادام که به این دو تمسّک یابید گمراه نخواهید شد و این دو یادگار هیچ گاه از هم جدا نمى‏شوند. وقتى دو اصل اساسى را از هم دور نمودند خلافت از محتواى اصیل خود خارج شد و زاویه انحراف به تدریج روبه افزایش رفت و در دوره اموى آداب جاهلى به عنوان فرهنگ ترویج مى‏گردید و کسانى رهبرى جامعه اسلامى را عهده دار بودند که با روح و معنویت اسلام بیگانه بودند و تنها به تشریفات ظاهرى اکتفا کردند. بنابراین سنگ بناى سکولاریزم در سقیفه بنى ساعده بوجود آمد. در اروپا سکولاریزم بازتاب طبیعى حوادثى بود که قبل از رنسانس و در قرون وسطى رخ داد، زیرا در این ایام کلیساى کاتولیک عمداً به صورت قدرت امپراتورى در آمده و نمونه تمام عیار یک دین کامل بود، در چنین عصر تاریکى علم شجره ممنوعه تلقى گردید و میان دانش و دین تعارض پدید آمد و با هر گونه نوآورى و ابتکار و خلاقیت مقابله مى‏شد تا آن که نهضت اصلاح دینى رفوریسم پدید آمد که از نفوذ این مذهب در زندگى بکاهد که مارتین لوتر از پیشگامان آن بود، رفته رفته آنان که مى‏خواستند در روند انحرافى اربابان کلیسا اصلاحات پدید آورند، خود دچار انحطاط شدند و دین را از صحنه‏هاى سیاسى و اجتماعى حذف کردند و با اندیشه سکولاریزم، اومانیسم، عقل مدارى، علم زدگى، اصالت ماده، لیبرالیسم، اباحى گرى و تساهل را در غرب و حتى کشورهاى غیر اروپایى از جمله سرزمین‏هاى اسلامى رواج دادند. گرفتارى‏ها و مشکلات‏ مسلمانان در دهه‏هاى اخیر با دشوارى‏ها و ناگوارى‏هاى نگران کننده‏اى روبرویند که بدآنها اشاره خواهد شد: 1- شاخص غم‏انگیز و اندوه آلود جهان اسلام فقر است، تعدادى از سرزمین‏هاى مسلمان نشین با وجود ذخائر معدنى و آبى و انرژى، جزو مناطق عقب افتاده دنیا بوده و صرفاً معدودى از کشورهاى اسلامى در آمد سرانه بالایى دارند. پایین بودن درآمد سرانه که از اقتصاد نابسامان و متزلزل ناشى مى‏گردد امکان هرگونه تحرک عملى جهت ارتقاى سطح زندگى، توسعه علمى، فنى و صنعتى، امور خدماتى و رفاهى را از کشورهاى فقیر گرفته و آنها را به سوى اقتصاد و تک محصولى سوق داده است در این صورت نبض حیات اقتصادى آنان در دست قدرتهاى بزرگ قرار مى‏گیرد و ابرقدرت‏ها هر موقعى که نیاز بدانند با نقشه‏هاى سیاسى، کشورهاى تک محصولى را دچار بى ثباتى نموده، اقتصاد آنان را به ورطه سقوط مى‏کشانند که این روند اوضاع سیاسى، امنیتى، اجتماعى آنان را تهدید مى‏نماید. نکته دیگر این که بین کشورهاى مسلمان در زمینه منابع انرژى و معدنى، تولیدات و خدمات فاصله زیادى وجود دارد و حتى شکاف عمیق اقتصادى را مى‏توان در داخل برخى سرزمین‏هاى مسلمان از شهرى به شهر دیگر و روستاها و مانند آن‏ها مشاهده کرد، اگر چه تعدادى از کشورهاى جهان اسلام در زمینه تولید انرژى هیدروکربور و صادرات آن در رتبه بالایى قرار دارند ولى پاره‏اى از سرزمین‏هاى مسلمان نشین از کم‏ترین ذخیره انرژى محروم‏اند. در صورتى که مبادلاتى عادلانه و مناسبات تجارى عادلانه بین کشورهاى مسلمان صورت گیرد بسیارى از مشکلات اقتصادى مورد اشاره حل مى‏شود و جهان اسلام از این رهگذر مى‏تواند به سوى توسعه و تعالى گام بردارد. 2- مسئله فلسطین، در رأس مسایل غمبار و اسفناک جهان اسلام قرار دارد. در سال 1917 م با صدور اعلامیه بالفور، دولت انگلیس رسماً از تشکیل دولت یهود در فلسطین حمایت کرد. در سال 1947 م طرح تقسیم فلسطین در سازمان ملل متحد تصویب و یک سال بعد به اجرا درآمد. در 1967م ارتش رژیم اشغالگر قدس با بهره‏گیرى از اصل غافلگیرى به فرماندهى موشه دایان با بمباران هوایى سوریه و مصر و هم زمان حمله زمینى سریع نیروهاى مکانیزه تحت پوشش هوایى، جنگ شش روزه‏اى را به راه انداخت و موفق گردید مساحت قابل توجهى از کشورهاى مصر، اردن و سوریه را اشغال کند. در سال 1982م رژیم صهیونیستى با هدف انهدام تشکیلات سازمان آزادى بخش فلسطین در لبنان، وارد این کشور شد که در سال 1998م در اثر مقاومت شیعیان لبنان، وادار به عقب نشینى گردید. پس از آن کشورهاى عربى به صلح با اسرائیل روى آوردند، برخى گروههاى فلسطینى هم بر اثر برخى تحولات بین المللى به صلح گرایش یافته‏اند تا بتوانند در سرزمین‏هاى باقى مانده در دست فلسطینى‏ها درباریکه غزه و کرانه غربى رود اردن حکومت خود گردان پدید آورند. اما آنچه که به مردم فلسطین شور و نشاط بخشیده و آنان را به آینده‏اى درخشان امیدوار کرده است نهضت خود جوش انتفاضه مى‏باشد، ناکام ماندن رژیم اشغالگر قدس از نابود نمودن ملت فلسطین و عاجز گشتن از سلب هویتش از یک سو و شکست و ناکامى اعراب در آزاد سازى فلسطین و نرم شدن برخى از فلسطینى‏ها در برابر شعارهاى مطرح شده از سوى حکومت‏هاى عربى از عوامل پیدایش قیام مردمى اهالى این سرزمین اشغال شده است.(26) علاوه بر جنبش جهاد اسلامى حرکت دیگرى که از نظر حجم بزرگتر از آن است، جنبش حماس مى‏باشد. در انتخابات ژانویه 2006 م مطابق ذى الحجه 1426 و بهمن 1384 که با حضور هزار ناظر خارجى و داخلى برگزار شد حماس توانست از 132 کرسى پارلمان 76 کرسى را به خود اختصاص دهد که این پیروزى شگفت‏انگیز، اسرائیل، غرب و آمریکا را غافل‏گیر نمود. دولت برخاسته از این انتخابات موفق، در اولین روزها با کارشکنى‏هاى استکبار روبرو شد و عملاً دولت حماس را با تنگناها و معضلاتى فرساینده مواجه ساخت و این در حالى است که دولت مذکور از طریق اخذ رأى و از میان مردم برخاسته است ولى چون نمى‏خواهد با اشغالگران سازش نماید و در صدد است به احقاق حقوق فلسطینى بپردازد، بدون آن که آمریکا و اسرائیل را خشنود سازد به چنین وضعى باید دچار گردد. 3- افغانستان: مردم افغانستان تا سال 1972م(1352ه.ش) زیر سلطه ى پادشاهان بوده‏اند. محمد داود هم با کودتا روى کار آمد. از سال 1978م(1357ه.ش) دولت کمونیستى با حمایت مستقیم شوروى در افغانستان زمام امور را بدست گرفت. بعد از کودتاى مارکسیستى حدود یکصد هزار سرباز شوروى در افغانستان متمرکز شد و با خشونت تمام و مجهز بودن به پیشرفته‏ترین سلاح‏ها در صدد گردید مقاومت مسلمانان این کشور را در هم شکند که موفق نگردید و ناگزیر شد با رسوایى تمام از این سرزمین بیرون برود. مردم افغانستان پس از این پیروزى نفس راحتى کشیدند و براى باز سازى و عمران کشور خویش مهیا گردیدند اما به دلیل اختلافات مجاهدین افغان و خیانت برخى فرماندهان نظامى و حمایت دولت پاکستان، گروه منجمد و عقب افتاده‏اى به نام طالبان در این سرزمین محروم و مظلوم شکل گرفت و در شرایطى که مردم افغانستان در بحران اقتصادى و اجتماعى و فقر عمومى بسر مى‏بردند این تشکّل منحرف و انحصار طلب بر گُرده ى مردم سوار گشت. پس از حادثه سپتامبر سال 2001 م (شهریور1380) آمریکا به بهانه سرکوب تروریست‏ها و درهم کوبیدن قواى طالبان به افغانستان حمله برد، در هنگام این یورش خویش، آمریکایى‏ها از طریق اوراق تبلیغى که از فراز هواپیماها به نواحى گوناگون این کشور مى‏ریختند و نیز از رادیوهاى فارسى زبان خود، قول دادند که پس از سقوط طالبان، به سرعت این سرزمین را باز سازى مى‏کنند اما هنوز این کشور با بحران‏هاى گوناگونى روبروست و حامد کرزاى که ریاست دولت افغانستان را عهده دار است همچنان وارث ستم‏هاى گوناگونى است که ابرقدرت‏هاى شرق و غرب به این کشور کرده‏اند، سرزمینى که از عقب مانده‏ترین کشورهاى جهان است و مردمش پس از دهها سال جنگ و گرسنگى و رنج استحقاق شرایط پایدارى را براى زندگى بهتر دارند و باید از رفاه و امنیت برخوردار شوند اما کى این امور عملى شود مشخص نیست؟ 4- عراق مرکز خلافت حضرت على(ع) و محل بروز قیام امام حسین (ع) مى‏باشد و مشهد تنى چند از ائمه هدى، اصحاب امامان و برخى از فداکاران صدر اسلام در این سرزمین زیارتگاه شیعیان است، خلفاى مستبد عباسى نیز این کشور را کانون قدرت و زمامدارى خویش تعیین کردند و سال‏ها بغداد مرکز حکمرانى آنان بود. عراق تا اواخر جنگ جهانى اول جزو قلمرو دولت عثمانى بود و سپس زیر سلطه انگلستان قرار گرفت که بر اثر مبارزات مردم مسلمان عراق به رهبرى علماى شیعه دولت بریتانیا ناگزیر گردید در سال 1312 ه.ش (1933م) استقلال این کشور را به رسمیت بشناسد. پس از استقلال، عراق ابتدا رژیم سلطنتى داشت و در سال 1337 ه.ش (1958م) پس از کودتایى رژیم جمهورى روى کار آمد از این تاریخ کودتاهاى خونینى در عراق روى داد و در سال 1347ه.ش(1968م) حزب بعث پس از یک‏بار تجربه شکست با کودتایى بر سر کار آمد، این حزب با تصفیه‏هاى خونین و خفقانى که بوجود آورد توانست حکومت جابرانه و خونخوار خویش را تحت شعارهاى مردم فریب ناسیونالیستى مترقى حفظ کند. سرانجام در اواخر سال 1381 امریکا به این کشور یورش برد و پس ار سرنگون نمودن تشکیلات حزب بعث و درهم کوبیدن قدرت صدام حسین که زمانى خود، وى را تقویت کرده بود، عراق را همراه انگلستان به اشغال خویش در آورد. اگر چه مردم این سامان از نابودى رژیم دیکتاتورى اظهار شادمانى کردند اما حضور بیگانگان در کشورشان براى آنان درد سرهاى خونینى را فراهم کرده است مردم تامین مالى و جانى ندارند و هر لحظه تروریست‏ها عده‏اى را به خاک و خود مى‏کشند. گویى با تداوم اشغالگرى، تهدید تروریسم قوى‏تر شده است. بدین گونه کشورى که در جهان اسلام اهمیت فرهنگى توام با قداست دارد و دومین ذخایر بزرگ نفت خاورمیانه را در اختیار دارد به صورت موضوعى براى تحریک قدرت‏هاى بزرگ باقى مانده و امریکا مى‏کوشد تا گام‏هاى امپریالیستى بریتانیا را دنبال کند و به نظر مى‏رسد رنج و مشقت طولانى مدت مردم عراق تداوم یابد اگر چه مردم ساختار سیاسى عراق را احیا کرده و با تشکیل پارلمان و روى کار آمدن دولت جدید، قدرى از سختى‏ها ى مردم این مرز و بوم کم مى‏گردد ولى توطئه‏هاى استکبارى هم‏چنان در عراق فاجعه و جنایت بوجود مى‏آورد. پى‏نوشت‏ها: 1. سوره نحل، آیه 89. 2. سوره یوسف، آیه 111. 3. سوره قلم، آیه 52. 4. سوره انبیاء،آیه‏107. 5. سوره اعراف، آیه 158. 6. سوره اعراف، آیه 175. 7. سوره حدید، آیه 25. 8. در این زمینه بنگرید به کتاب خمود و جمود، محمد اسفندیارى. 9. ده گفتار، شهید مطهرى، ص 144. 10. سوره قلم، آیه 9. 11. همه ما برادریم، محمد اسفندیارى، ص 138-140. 12. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى ،ص‏48. 13. مغازى، واقدى، ج 2، ص‏822؛سیره ابن هشام، ج 1،ص 285. 14. اسلام و ملى‏گرایى، على محمد تقوى، ص‏36و42. 15. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 137. 16. همان، ص‏121. 17. نک: گزیده مقالات فارسى دوازدهمین کنفرانس بین المللى وحدت اسلامى، گردآورى سید جلال میر آقایى، مقاله ى حسن عاشورى لنگرودى. 18. سوره حجرات، آیه 10. 19. صحیفه نور، ج اول، ص‏87. 20. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 15، ص 126. 21. بیدارى اسلامى، دکتر یوسف قرضاوى، ترجمه عبدالرسول گلدانى، ص 14(چاپ تهران، نشر احسان). 22. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 15، ص 62. 23. همان ،ص‏67. 24. بحارالانوار، ج 16، ص 228. 25. دانشمند بزرگ شیعه میر حامد حسین (متوفى 1306ه.ق) این حدیث را از 200 نفر از علماى اهل تسنّن نقل کرده است و مجموعه پژوهشهاى وى در مورد این روایت و سند و دلالت آن در کتاب 6جلدى عبقات الانوار به طبع رسیده است. 26. انتفاضه و طرح اسلامى معاصر، دکتر فتحى ابراهیم شقاقى، ص 85.