اعتیاد

 

 

همسرم,
من که با تو پیمان زندگى مشترک بستم در این اندیشه بودم که مـن و تو تبدیل به وجودى واحد مى شویـم.

همسرم,
مـن که با تـو پیمان زندگى مشترک بستـم اندیشه اى جز مصالح زنـدگـى مشتـرک و زنـدگـى زناشویى نداشتم.
همسرم,
اما تـو با اعتیادت آتـش به کاشانه مان زده اى و عملا نشان داده اى که با مـن و اهداف متعالى یک زندگى مشترک همسویى ندارى.

همسرم,
تـو با اعتیادت آسیبهاى فـراوان مادى, معنـوى و حیثیتـى متـوجه خانواده ات ساخته اى.

همسرم,
بسیارى بـوده اند که با اندک اراده اى متنبه شده اند و ترک اعتیاد کرده اند. براى خدا و حفظ خانـواده مان تـو نیز به خـود بیا و از اعتیادت دست بکش. در ایـن صورت بدان نه تنها موقعیت تو نزد مـن متزلزل نخـواهـد شـد بلکه مستحکـم تـر نیز خـواهـد شـد.

همسرم,
مـن هدفم از ازدواج تعالى روحى بوده و نباید انتظار داشته باشى که در کنـار اعتیـاد تـو بسـوزم و بسـازم.
اگر انـدک علاقه اى به مـن, خود و خانـواده ات دارى به خـود بیا و خـود را از ایـن چاله خـوفناک بیـرون بکـش. به خـود بیا قبل از اینکه بهتـریـن پنـاهگـاه یعنـى مـرا از دست بـدهى!