نویسنده

 

آموزه هاى زندگانى حضرت زهرا(س)(9)
دیدگاههاى اخلاقى در سیره و سخن الهى
احمد لقمانى

 

 

سپیده سخن
مجموعـه دیدگاههاى اخـلاقى فاطمه زهرا ـ عـلیهاالسـلام ـ که در سیره زندگانى و سخنان الهى آن پـاک بـانو نمایان است, گنجـینه اى گرانبـهاست که از آغازین روزهاى حیات تا واپـسین لحظه هاى زندگى نقشى سرنوشت ساز و سعادت بخش خواهد داشت.
آنان که تإثیر کیمیاگون سلسله سـخـنان انسـان سـاز پـیشوایان معـصـوم(ع)را در جـلوه هاى اخـلاقى, دریافتـه اند خـود را نیازمند دستـورالعملها, سـفارشها و یا وردها و ذکرهاى بـیگانگان از این پاکان نمى بینند و از آن سو هرچه بـیشتر جرعه هاى حیات بـخش معرفت از اینان مى نوشتند, عطشى بـیشتر مى یابـند و پـس از چندى خود را چـونان واصلان بـه آب حـیات مى بـینند که سـراب نامهاى مخـتـلف و قیافه هاى گوناگون, هیچ گاه از آنان دلبرى نمى کند. و این ارمغان الهى بـدان خاطر است که شخصیتهایى چون زهراى مرضیه(س)انسانهایى خودساخته و خداساخته اى بـوده که یکایک سخنان آنان بـرخاستـه از ژرفاى وجود و عشقى بى کران نسبـت بـه خداوند است. و پیش از آنکه نسخه هاى هدایت بـخش دهند, گفته هایشان بـسان دارویى مى ماند که از آسـمان عـصـمت فرو بـاریده و دردهاى روحـى روانى را بـه گونه اى شایسته و بایسته درمان مى کند. گرچه یاس یاسین; فاطمه زهرا(س)خود بـیش از هجده بـهار از زندگى زمینى پـشت سر نگذاشته بود, اما سیره و سخن آسمانى او اصول, ملاکها و معیارهاى ثابـت و پـایدارى بـراى زندگانى سعادتآمیز بـیان مى کند که بـراى تـمامى قشرها, جـنسـها و سـنها همانند نوجـوانان, جـوانان میانسـالان و کهنسالان, با هر اعتقاد و باورى هدایت بخش خواهد بود.
... در بخـشهاى پـیشین اخـلاق اجـتـماعى, اقتـصادى, سـیاسـى و خانوادگى, اخلاص, ادب, انفاق و ایثار, شکیبایى, صبر و بـردبـارى را در آینه گفتار و رفتار آن حضرت بـررسى کردیم و بـا تحلیل هر یک گوهرهاى گرانسـنگى از معرفت و هدایت را بـه دسـت آوردیم تـا همیشه در آغوش دل و دیده مان, روشنى بـخش لحظات زندگیمان بـاشند, اینک ادامه بحث را پى مى گیریم:

9. فلسفه بلا, مصیبت و گرفتارى
پـرسـشـى کـه بـا ورود هر یک از ما در جـامعـه هماره بـرابـر دیدگانمان قرار دارد ـ و گاه لغزشـهاى فکرى عقیدتـى بـه دنبـال خواهد داشت ـ آن است که فلسفه بـلاها و گرفتـاریهاى افراد چیست؟ چـگونه است که انسانهاى راحت طلب و رها از اعتـقادات و بـاورهاى دینى در ظاهر داراى رفاه و راحتى بـیشترى نسبـت بـه خداجویان و بـاورمندان بـوده و در زندگى خـویش خـوشتـرند; اما افرادى که داراى پیوند معنوى بـیشتر, عشق و شور فراوانتر و طاعت و اطاعتى افزون ترند, در تنگناهاى اقتصادى, ناهمواریهاى اجتماعى و بـلاهاى روحى روانى و جسمانى بیشترى قرار دارند؟! در نگاه نخست فرار از تکلیف و بندگى همراه با خوشى و شادى و حتى فراوانى مال و درخشش موقعـیت اجـتـماعى دیده مى شـود و شـگفتآور آنکه هر چـه ارادت و عـبـودیت و قرب الهى افزایش یابـد, آوار بـلاها و سـخـتـیها نیز افزونتر مى گردد!! بـراستـى چگونه مى تـوان بـین این دو رابـطه اى منطقى و قابل قبول ایجاد کرد و پذیرفت که:

 

هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش مى دهند
در حالى که آثار و برکات معنویات و عبادات باید انبـوه مشکلات و آوار بلاها را از خداجویان دین بـاور دور سازد و آنان را همراه با آرامش خاطر و راحتى زندگى بـه عبـادت و بـندگى دلگرم سازد!! ما در مقاله اى دیگر در موضوع ((رزق, روزى و رفاه)) بـه تفصیل به این موضوع پرداخته ایم. اما با نگاهى گذرا به معارف ناب دینى درمى یابـیم فرود بـلا و اندوه بـر سه دسته از افراد خواهد بـود:
ظالمان; براى بیدارى, آگاهى و هشیارى در زندگى
مومنان; به خاطر امتحان و آزمون الهى
انبیا و رسولان; بـراى دستـیابـى بـه درجات بـیشتـر و مقامهاى والاتر.(1)
و در گسـتـره اى وسـیع تـر تـمامى داده ها و نداده ها, گشایشها و تنگناها و راحتیها و اندوه ها
براى منت و مشیت و بلا و ابـتلإ است و چونان محک تجربـه اى است که انسانهاى بـاورمند و روشن ضمیر و یا راست قامت و پراستقامت در دو صحنه رفاه و ناکامى خود را بیازمایند و نسبت بـه وظایف خویش در صحنه هاى مختـلف آگاهى کامل یابـند.(2)آنچه بـراى آنان آرمان آسمانى و مقدس است, عمل به وظیفه و تکلیف مى بـاشد نه رسیدن بـه نتـیجـه. از این رو صالحان و مومنان همچـون طلا بـوده که در کوره پـرآتـش دنیا مورد امتـحـان قرار مى گیرند تـا عیار آنان آشـکار شده(3)و میزان دلدادگى و اطاعتشان در سـخـتـیها و سـوزها معلوم گردد ـ و الا در فراوانى نعمتها و ریزش رفاه و راحتى, بسیارى از مردمان دین باور و خداجویند در این حال بـه مقدار نزول بـلاها و سختیها, درجات بهشت بیشتر, و مقدار قرب افزون تر مى گردد.(4)چنین بینش عالمانه و هوشمندانه, برخى از وارستگان و پاکان را بـر آن داشته که هماره در پـى سختـیها و تـلخیهاى دنیوى بـوده و یکایک نامرادیها را ((نعـمـت خـدایى)) , ((لـطف پـنهان)) و ((عـطیه اى الهى)) قلمداد کنند.(5)توفان بـلاها را موجب آمرزش گناهان, خالص شدن از ناخالصى ها و شائبـه ها, استمداد بـیشتر از خداوند, یاد و توسل بـیشتر بـه پـیشگاه معصومان(ع)بـدانند(6)و بـراى پـاره اى انسانها نشان ((محبـوبـیت نزد خداوند)) و ((دل نبـستن بـه زر و زیور دنیا)) و ((اخـلاص کـامل در راه خـدا)) (7)تـفـسـیر کـنند. فاطمه زهرا(ع), گوهر یگانه اى بـود که از آغاز زندگى تا فرجام آن سنگلاخهاى بـسیارى را پشت سر گذاشت و لحظه اى از یاد خدا, راه خدا و نام خدا غافل نگردید. آن زمان که در کنار پـدر و مادر در شعب ابـى طالب روزها و شـبـهاى سـوزانى را گذراند و آن هنگام که سیلى بـى مادرى گلبـرگ وجود لطیف او را داغ درد و مصیبـت نهاد و سرانجـام در سالهاى همسردارى که لحظه لحظه آن بـا ناهمواریها و تلخکامیهایى عجین بـود, همه را در محضر خدا و بـراى یارى دین خدا مى دانست و بر این باور با آغوش گشاده و قلبى لبـریز از عشق و دلدادگى بـه استـقبـال حـوادث مى رفت. گاه که سخـن از بـلاها و سختیها به میان مىآمد, واژه هایى از معارف و دانشهاى خویش بـیان مى کرد و افزون بـر آثـار گوناگون هر یک, بـلاها را مایه پـاکى و طهارت از گناهان دانستـه و زمینه ساز حـضور قدسى انسان در بـهشت مى دانست.(و لکن بعد ما یطهرون من ذنوبهم بالبـلایا و الرزایا او فى عرصات القیامه بانواع شدائدها ...). (8
هنگامى که رسول خدا(ص)حوادث تـلخ آینده را بـراى دخت دلبـندش بیان مى کرد, سخن به شهادت پاره تن فاطمه(س); سیدالشهدا(ع)رسید. زهراى عزیز از پدر پرسید:
((یا ابـتـاه! من یقـتـل ولـدى و قـره عـینى و ثـمره فـوادى؟ پـدرجـان! چـه کسـى فرزندم و نور چـشـمم و میوه دلم حـسـین ـ علیه السلام ـ را شهید مى کند؟
پـیامبـر فرمود: بـدتـرین افراد امت من. آنگاه فاطمه از محـل شهادت فرزند خود پـرسش نمود و چون نام کربـلا را شنید, این گونه سخن گفت:
یا ابه! سلمت و رضیت و توکلت على الله; (9
اى پـدر, در بـرابـر خواسته هاى خدا تسلیم و راضى ام و بـه خدا توکل کرده ام.

یکى درد و یکى درمان پسندد
یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه جانانم پسندد

گاه که آوار سختیها و بلاها, سنگینى بسیارى بر وجود زهرا(س)مى گذارد, بدون آنکه لب بـه شـکـایت و شـکـوه بـگشـاید و ناسپـاسى نماید, تـنها سخنان غمآلود خود را بـه پـروردگار خویش بـیان مى کرد و مى گفت: ((پـروردگارا! بـه سـوى تـو شکایت مى کنم; اندوه از دست دادن پیامبـر, فرستاده و بـرگزیده ات را. و بـه تو شـکایت مى کنم از بـرگشـت امت پـیامبـر و اینکه حـق ما را از ما بازداشتند, همان حق را که در قرآن کریم, خود بر پیامبـر اسلام و با زبان او نازل فرمودى.)) (10

10. خنده, خوشرویى, خوشحالى
خنده, جلوه اى از هیجان درونى و تبلور احساسات نهفته آدمى است که هنگام روبـه رو شدن بـا سخن و یا رفتار عجیبـى در چهره انسان پـدیدار مى شـود بـه گونه اى کـه گاه دندانها نمایان و صـداى این پدیده به صورت خنده بـلند مى شود. خنده از ویژگیهاى انسانهاست و جلوه اى زیبـا از سـلامت روح و جـسـم خـواهد بـود, بـه گونه اى که پژوهشگران بـر این بـاورند که از جمله واکنشهاى انسان در زندگى که دستاورد ارگانیزم بدن و صفات مختلف است و از ارتبـاطى بـسیار پـیچیده و بـغرنج بـرخوردار است, خنده خواهد بود.(11)بـرخى دیگر, خنده, شوخى و خوشحالى را از ضروریات زندگى شـمرده اند که بـراى صـاحـبـان فـکر و فـرهنگ, اندیشـه و عـمل و علاقه مندان بـه ارزشهاى مطلوب خود, شیوه اى پـرتنوع, طراوت بـخش و روحیهآفرین خواهد بود.(12
این ویژگى در وجـود افراد, نشان از نشاط روحى و طراوت بـاطنى بـوده و گاهى نوعى وسعت نظر و سعه صدر انسانها را در سخـتـیهاى زندگى بـیان کرده و از آن سو بـردبـارى, شکیبـایى و یا آزمودگى آنان را در فراز و نشیب مشـکلات ثـابـت مى کند! از این رو آنان که شیوه اى یکسویه در زندگى داشـتـه و ـ بـا کمال تـإسـف ـ همیشـه غم زده, اندوهگین و افسرده هستند, فرسودگى خاطر و پژمردگى درونى با سرعت بـسیارى, گلبـرگهاى وجودشان را فرا مى گیرد و افزون بـر آنکه قدرت تـصـمـیم گـیرى در مـیدان زندگـى را از دسـت مـى دهند, زیبـاییهاى خـدادادى را در نگـاه خـود و دیگـران همیشـه زشـت و ماتـم افروز نمایان مى کنند و محیط خانواده را چـون جـهنمى سوزان براى کودکان, نوجوانان و جوانان خویش مى سازند.
حقیقت تلخى که با اندوه فراوان ـ بـاید بـدان اعتراف کرد آن است که برداشت, نگاه و قضاوت انبوه بى شمارى از افراد جامعه بـه افراد دین بـاور, خداجو و شیداى ارزشهاى دینى و الهى, آن است که اینان همیشه اندوهگین و افسرده بوده و بـیشتر اوقات بـا گریه و غم همراهند تـا خنده و خوشحالى! بـدین خاطر در بـین نوجوانان و جوانان ـ که دوره اى پـرجست و خیز و بـا هیجان, بـه همراه انواع شادیها و شادمانیها را مى گذرانند ـ آموزه هاى دینى چونان زنجیرى سخت و دشوار مى ماند که راه را بـر هر گونه نشاط, تفریح, تنوع و خنده و خـوشحـالى مسدود مى کند! بـى شک این ذهنیت نادرست فرآورده شیوه بـرخورد اجتماعى و خانوادگى بـرخى از مومنان و دین بـاوران است که گاه با افراطهاى خود, فضاى مذهب و پایبندى به ارزشهاى دینى را این گونه نامطلوب, غیر قابل تحمل و حتى دردآور معرفى کرده اند.
از آن سو تـوجـه بـه این حـقیقت ـ که چـون گوهرى گرانبـها در آموزه هاى دینى بـه چـشـم مى خـورد ـ نیز ضـرورى اسـت کـه خـنده, خوشرویى, شادى, شادمانى و خوشحـالى مرزهاى شناختـه شده اى دارند که گستره هر یک حفظ ارزشهاى والاى مذهب و پایبندى بـه اصول الهى خواهد بـود. بـه دیگر سخن تمامى این شیوه ها ((وسیله)) اى بـراى انجام وظیفه بهتر و بندگى بـیشتر نه آنکه ((هدف)) بـوده و دیگر وظایف در حـاشیه قرار گیرد بـه طورى که دین بـاورى و تـکالیف آن کم رنگ و بى رنگ گردد و از متن زندگى حذف شود!
الگوهاى پـاک و شایستـه اى چـون رسول خدا(ص), امیر مومنان(ع)و فاطمه زهرا(س) همیشه از تعادل و همه سو نگرى در زندگى برخوردار بودند. آنجا که عرصه عبادت و بـندگى در نماز و روزه پدید مىآمد از لحظه هاى زندگى بیشترین استفاده ها را مى کردند; در میدان جهاد با دشمن بیرونى و درونى هماره سربـلند و موفق بـودند و در محیط خانه و خانواده با همسر و فرزندان خود با شیوه اى شیرین, لبخندى همیشه بـر لب و عبـارات ملیح و نمکین زندگى مى کردند. وسـعت این شیوه ها چنان بـود که فاطمه زهرا(س)در سخنى کوتـاه, آثـار بـلند خوشرویى را افزون بـر شیرینى و روانى زندگى, بـه سوى بـهشت سوق داده, فرموده است:
((بشر فى وجه المومن یوجب لصاحبه الجنه و بشر فى وجه المعاند لمعادى یقى صاحبه عذاب النار)) ; (13
خوشرویى برابـر مومنان و دین بـاوران, پاداشى چون بـهشت در پى دارد و خوشرویى بـا دشمن انسانهاى تـجـاوزگر, انسان را از عذاب آتش باز مى دارد.
هدفمندى و پویایى زندگى آن بانو, بینش ارزشمندى به وى بخشیده بـود که در عرصـه هاى مخـتـلفى که زمینه هاى عبـودیت و پـاکدامنى بـیشتـرى فراهم مى شد, خوشحـالى وى اوج مى گرفت, زیرا سرافرازى و خـوشبـخـتـى پـایدار در نگاه فاطمه(س), انجـام وظایف بـندگى در صحنه هاى گوناگون زندگى بود. از این رو چون رسول خدا(ص)امور منزل داماد و دختر خود را این گونه تـقسیم کرد که; کارهاى داخل منزل را فاطمه(س)و کارهاى بـیرون را على(ع)انجـام دهد آن حـضـرت بـا تبسمى دلنشین و شادى بسیارى فرمود:
((فلایعلم ما داخـلنى من السـرور الا الله بـاکفائى رسـول الله تحمل رقاب الرجال)) ; (14
جـز خـدا کسى آگاه نیست که از این تـقسیم کار تـا چـه اندازه خوشحال شدم, زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایى که مربـوط بـه مردان است, بازداشت.
و یا در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص)که بغض غم, گلوى فاطمه را مى فشرد و از دیدگان او قطرات اشک ریزان بود, تا رسول خدا(ص)خبر لقإ پـروردگار و شهادت زودهنگام فاطمه(س)را بـه وى خبـر داد و اولین فرد ملاقات کننده با خود را از خاندان خویش, زهرا(س)دانست, آن بانو خوشحال شده, لبان وى با خنده گشوده شد و تعجب اطرافیان را در آن لحظه هاى حساس برانگیخت.(15
تـوجـه فاطمه(س)بـه خستـگى شوهر و سختـیهاى زندگى در زمانهاى گوناگون آنچنان سنجیده و بهنگام بود که گاه برابر نگاه على(ع), فرزند دلبـند خود را بـر دستان خود نوازش مى داد و بـراى نشاندن غنچه لبخند بر صورت شوهر و رفع خستگى از او این شعر را به حسین خود مى گفت:
انت شبیه بابى
لست شبیها بعلى(16
حسین جان! تو به پدرم رسول الله شباهت دارى و نه بـه پدرت على.
امام على(ع)سخـنان فاطمه را مى شنید, لبـخـند و تـبـسمى زیبـا مى نمود و بـا سخـنان نغز و شیرین فاطمه مشکلات و اندوه زندگى را از یاد مى برد.

11. دنیا, دنیاخواهى, دنیاجویى
((دنیا)) , ((دنیاخواهى)) و ((دنیاجویى)) از موضوعاتى است که در معارف ما داراى دو جلوه متفاوت و حتـى متـضاد است. در یک سو چهره اى منفى بـا هشدارهاى تند و دافعه هاى بـسیار مى یابـیم, بـه گونه اى که افزون بـر نهى از نزدیک شدن بـه دنیا و زینتهاى خیره کننده آن, ((ملعون)) (17)نامیده شـده و بـازارى معـرفى شـده که تمامى افراد در آن نه تنها سودى نمى بـرند بـلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده, دچـار خسران مى شوند.(18)بـدین خاطر ((معدن بدیها و آفات)) و ((محل غرورها و فریبـها)) (19)قلمداد شده است که صاحبان بینش و بصیرت دل بـدان نمى بـندند و از خطرات آن ایمن خواهند بـود.(20)چنین متاع زشت و پر خطر, آرمان افراد شقاوتمند معرفى شده و مزرعه ناکامیها و بدیها بـیان گشته که علاقه بـدان, بنیان تمامى بدبختیهاى انسانها در مسیر زندگى خواهد بـود. آثار این علاقه فساد عقل, کورى دیده و کرى قلب ترسیم شده و پایان راه پرفراز و نشیب و طمعآلود آنان, ناکامیهاى بـسیار و اضطراب خاطر و دلبستگى بسیار بیان شده است.(21
گاه که از پیشـوایان دین ارزش دنیا سـوال شـده, آنان دنیا را پست تـر از ((عطسـه بـز)) , بـى ارزش تـر از ((لنگه کفش فرسـوده و بى بها)) و حتى ((بـى مقدارتر از استخوان خوک در دست شخص جزامى)) معرفى کرده اند(22)و با واژه ها و عبـارات مختلف, دوستان و اصحاب خـویش را از امیدوارى بـه دنیا و تـکیه گاه قـرار دادن آن بـراى امروز و فرداى خود سخت بـرحذر داشتـه اند(23)و بـراى دین بـاوران خـردمند, دنیا را چـونان زندانى تـوصیف کرده که هر لحـظه آرزوى رهایى از آن را در قلب و اندیشه خود مى پرورانند. (24)بدین خاطر دنیا را بـراى شیفتگان خداوند چونان پـلى دانسته که لحظاتى چند قصد عبور از آن را دارند و در این مسیر انواع بلاها و سختیها بر آنان بـاریده مى شـود تـا دل بـدان نبـندند و لذات و شـیرینى هاى زودگذر آن هیچ گاه جـایگـاهى در وجـود اینان نیابـد; شـادیها و شیونها در نگاهشان یکسان بوده و حتى سختیها و اندوهها, نعمتهاى خداوند و ارمغانهاى الهى دانسته شود.(25
اما از سوى دیگر, دنیا ((خانه پرهیزگاران)) ; (26) ((بـرترین مددکار سراى جاودان)) ; (27) ((محل ذخیره اعمال صالحان)) (28)و ((پـلکان صعود بـه سوى آخرت)) (29)معرفى شده است. سرایى دانسته شده که از لذتـهاى شایستـه نبـاید خود را محـروم کنیم و چـونان ((تجارتخانه)) اى بدان بنگریم که بـا لحظه هاى آن مى توان سودهاى سرآمد به دست آورد و تجارتهاى جارى بـیشتـرى کرد. بـرتـر از آن همانند ((مسجـد)) ى بـدانیم که دوستـان صالح خـداوند در آن بـه بندگى و عبودیت مى پردازند تا فرداى نیاز و احتیاج, سرمایه دارانى غنى و سربلند بـاشند و در پیشگاه خداوند و اولیإ او شرمنده و سرافکنده نگردند.(30
بـراستى کدام یک از این دو دیدگاه را بـاید بـپـذیریم؟ و آیا دیدگاه سومى که در آن بین این دو نظر نوعى رابطه بـرقرار شود و فلسفه هر یک بیان شود, وجود دارد؟
با نگاهى فراتـر از ظاهر الفاظ و واژه ها و پـژوهش بـیشتـر در مجموعه گفته ها به خوبـى درمى یابـیم دنیاى منفى, نکوهش شده و پر آفـت که در هر گوشـه آن خـط قـرمز وجـود دارد و ارزشـى آنچـنان آزاردهنده به خود گرفته است, دنیایى است که ((هدف اصلى)) زندگى ما باشد و چنان در اعماق وجودمان رخنه کند که نوعى ((دلبستگى و وابستگى قلبى)) (31)به همراه داشته باشد. به دیگر سخن, حضور در دنیا و لذت بـردن از تمامى نعمتهاى آن با این نگاه که گذرگاهى بـیش نخواهد بـود و هر لحظه باید آماده کوچ به اقامتگاه اصلى بـود,(32)نه تنها ناپسند نیست بـلکه پـسندیده, شیرین و گوارا خواهد بـود. حـقیقتـى که خداوند بزرگ, خود در قرآن بدان اشاره فرموده است:
((وابتغ فیما اتاک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک...)) (33
و بـه آنچه خدایت داده, سراى آخرت را بـجـوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکى کرده, نیکى کن ...
با چنین بینشى, چون به دیدگاههاى یاس یاسین; فاطمه زهرا(س)در باره دنیا مى نگریم, همه بـاورها, سخنان و تصمیمهاى او را, پاک, شفاف و قدسى مى یابیم به گونه اى که براى تمامى قشرهاى جامعه بـا تمامى دیدگاههاى متفاوت الگویى شایسته و معرفتآموز خواهد بـود.
آن هنگام که شـیوه بـسـیارى از افـراد را ((دنیاپـرسـتـى)) و ((شیفتگى و شیدایى بـه دنیا)) مى بـیند, خود را از جمع آنان دور ساخته, با صراحت کامل مى فرماید:
انى لا احب الدنیا; (34)
من دنیاى ((دنیاپرستان)) را دوست ندارم.
و زمانى کـه مدینه را دربـردارنده از دنیازدگانى مى بـیند کـه براى زر و زیور زندگى و رفاه و راحتى خود هر آنچه توان و تدبیر داشتند در حق او ستم کردند, دست به دعا برداشته, بیزارى خود را از دنیایى این گونه بیان مى کند و مى فرماید:
یا رب! انى قد سئمت الحـیاه و تـبـرمت بـاهل الدنیا فالحـقنى بابى. الهى! عجل وفاتى سریعا; (35)
پـروردگارا! از زندگى خسته و روىگردان شده ام و از دنیازدگان, بلاها و مصیبتهاى ناگوار دیدم, خدایا مرا به پدرم رسول خدا ملحق کن و مرگ مرا زود برسان.
در آخرین روزهاى زندگانى فاطمه(س)که بـا درد و اندوه بـیمارى لحـظات سختـى را مى گذراند, زنان مهاجـرین و انصار بـه عیادت وى رفته و پرسیدند:
اى دختر رسول خدا! چگونه صبـح کردى؟ و بـا بـیمارى چه مى کنى؟
و زهراى مرضیه(س)با تلخکامى بسیارى, لب به سخن گشود و فرمود:
اصبحت و الله عائفه لدنیاکن ...(36
صبـح کردم در حـالى که بـه خـدا سـوگند, دنیاى شـما را دوسـت نمى دارم ...
اما در سخنى دیگر چـون سخن از بـهره گیرى از دنیا بـراى فرداى جاودان بـه میان مىآید, آن حضرت سه راهکار و شیوه را بـراى این مهم بیان کرده, مى گوید:
حـبـب الى من دنیاکم ثـلاث: تـلاوه کتـاب الله و النظر فى وجـه رسول الله و الانفاق فى سبیل الله; (37
از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن, نگاه بـه چهره رسول خدا(ص)و انفاق در راه خدا.
بـا اندکى تإمل سه شیوه شایسته در گفتار فاطمه زهرا(س)بـراى تـکامل, رشد و پـویایى پـایدار و زندگى ساز مى تـوان یافت: نخـست ارتباط با خداوند ـ که گاه در سخنان پروردگار با ما تجلى مى کند و نام آن ((تلاوت قرآن)) اسـت و گاه بـا سـخـنان ما بـا خـداوند جلوه گر مى شود که ((دعا)) نامیده مى شود. و به تعبیر زیبـاى حضرت امام(قدس سـره); یکى قرآن نازل اسـت و دیگرى قرآن صـاعـد.(38)ـ دیگرى ارتباط بـا نبـوت و ولایت است که ثمربـخش خدامحورى و مکمل خدابـاورى خواهد بـود و سومین شیوه, حضور در فضاى فکرى فرهنگى, اجتـماعى اقتـصادى و سیاسى جامعه است که از نمودهاى ارزشمند آن رسیدگى به نیازمندان مادى خواهد بود.
بـى شک دنیاى محبـوب و مطلوب فاطمه(س)و پـیروان آن پـاک بـانو, دنیایى است که سر در آسمان وحى داشته, دستى بـر دستـان رسالت و امامت گذارد. و با دستى دیگر در بـین مردم, حاجتمندان را ـ بـا نیازهاى گوناگـون ـ دسـتـگـیرى نمـاید. زمـانى کـه چـنین نگـاه همه سویه اى به دنیا وجود داشته بـاشد, نتیجه آن, گفتار حضرت است که چون رسـول خـدا او را دید که روى زمین نشسـتـه, بـا یک دسـت فرزندش را در آغوش گرفته شیر مى دهد و بـا دستـى دیگر بـا آسیاب دسـتـى گندمها را آرد مى کند, بـا دیده اى اشکبـار بـه دخـت خـود نگریست. ولى فاطمه زهرا سـلام الله علیها ـ بـا گسـتـره معرفت و جامعیت خود به پدر عزیز خود گفت:
یا رسـول الله! الحـمدلله على نعمائه و الشـکر على الائه; (39 اى رسول خدا! حمد و سپاس بـر نعمتهاى خداوند و شکر بـر تمامى الطاف او.
آرى!
آیه قرآن که گل دفتر است
معرفت فاطمه و کوثر است
نور نداریم چنین قاهره
عالمه و طیبه و طاهره
عرش خدا, رقعه منشور او
نور على نور على نور او(40
ادامه ((دیدگاههاى اخلاقى فاطمه(ع )) را در نوشتـار آینده پـى مى گیریم. ان شإالله.
ادامه دارد.
1ـ امام عـلـى(ع), بـحـارالانوار, عـلامه مجـلـسـى, ج67, ص235.
2ـ امام صـادق(ع), میزان الحـکمه, محـمدى رىشـهرى, ج1, ص478.
3ـ امام عـلى(ع), غـررالحـکم و دررالکلم, بـحـارالانوار, ج77, ص286.
4ـ شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج13, ص156.
5ـ امام کاظم(ع), بحارالانوار, ج67, ص237.
6ـ رک: بــحــارالانــوار, ج81, ص179 و 198 و 191, ج67, ص232.
7ـ رک: هــمـــان, ج67, ص208 و ج81, ص196 و ج82, ص148 و ج81, ص188.
8ـ لئالى الاخبـار, ج5, ص;156 کتـاب عوالم, ج11, ص;620 تـفسیر البرهان, ج4, ص21.
9 تفـسـیر فـرات کوفـى, ص;55 بـحـارالانوار, ج44, ص;264 تـظلم الزهرإ, ص95.
10ـ کتـاب عـوالم, ج11, ص;442 بـحـارالانوار, ج53, ص19 و ج43, ص183 و 214.
11ـ نظریه هاى شخصیت, دکتر على اکبر سیاسى, ص;46 بعد از سلام چه مى گویید؟, دکتر اریک برن, ص134.
12ـ براى موفقیت و خوشبختى آفریده شده ایم, دکتر موریل جیمز و دکتر دورتـى جـنگوارد, تـرجـمه دکتـر قاسم زاده, ص;188 نظریه هاى مشـاوره و روان درمانى, عبـدالله شـفیعآبـادى و غلامرضا ناصـرى, ص267.
13ـ کتـاب عوالم, ج11, ص;628 بـحـارالانوار, ج72, ص401 و ج75, ص401.
14ـ ریاحـین الشـریعه, ج1, ص;193 وسـایل الشـیعه, ج14, ص;123 کوکب الدرى, ج1, ص151.
15ـ صحـیح مسلم, ج4, ص;1904 صحـیح البـخـارى, کتـاب المناقب, ش3353 و ج6, ص12 و ج4, ص248 و ج8, ص78 و ج5, ص;26 مسـند احـمد, کتاب باقى مسند الانصار, ش23343 و 24839.
16ـ مسند احمد, ج6, ص;283 کتاب عوالم, ج11, ص;619 فتح البارى, ج8, ص97.
17ـ امام کاظم(ع), بحارالانوار, ج73, ص20.
18ـ امام عـلى(ع): غررالحـکم و دررالکلم; بـحـارالانوار, ج73, ص88.
19ـ همان, بحارالانوار, ج78, ص366.
20ـ شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج8, ص275.
21ـ میزان الحکمه, ج3, ص293.
22ـ شرح نهج البـلاغه, ابـن ابـى الحـدید, ج1, ص203 و ج11, ص;246 بحارالانوار, ج40, ص;337 شرح نهج البلاغه, ج20, ص185.
23ـ بـــحـــارالانـــوار, ج78, ص452 و ج73, ص105 و ج78, ص19.
24 بـحـارالانـوار, ج13, ص;428 کـنـزالـعـمـال, خ6082 و 6081.
25ـ شرح نهج البـلاغه, ابـن ابـى الحدید, ج8, ص;244 بـحارالانوار, ج73, ص82 و ج77, ص187.
26ـ امام بـاقر(ع), بـحارالانوار, ج73, ص107. 27ـ همان, همان, ص127.
28ـ امام على(ع), غررالحکم و دررالکلم.
29ـ امام على(ع), بـحـارالانوار, ج67, ص;67 نهج البـلاغه, خطبـه 154.
30ـ نهج البلاغه, خطبه 154 و کتاب 55.
31ـ رک: بحارالانوار, ج13, ص;351 کنزالعمال, خ;6074 بحارالانوار, ج73, ص7.
32ـ نک: مقاله خنده, شوخى, شادمانى, پـیام زن, ش فروردین ماه 1378, از همین قلم.
33 سـوره قصص, آیه ;77 رک: تـفسـیر اطیب البـیان, ج10, ص;276 البـرهان, ج3, ص;237 الـمـیزان, ج16, ص;76 نـمـونـه ج16, ص155.
34ـ نزهه المجالس, ج2, ص;226 الغدیر, ج2, ص318.
35ـ احـقاق الحـق, ج19, ص;160 کتـاب عـوالم, ج11, ص;487 کوکب الدرى, ج1, ص;241 وسیله النجاه, ص28.
36 معانى الاخـبـار(سخـنرانى در جـمع زنان انصار و مهاجـرین ـ خطبـه دوم فاطمه(ع)) ; احتجاج طبـرسى, ج1, ص108, کشف الغمه, ج2, ص147.
37ـ وقایع الایام خیابانى, جلد صیام, ص295.
38ـ رک: مجموعه سخنان حضرت امام خمینى(ره), در بـاره ((تـلاوت قرآن و قرائت دعا)) .
39ـ بـحارالانوار, ج43, ص;86 مناقب ابـن شهر آشوب, ج43, ص;342 تفسیر البرهان, ج4, ص476.
40ـ بـرگزیده اى از قطعه شـعر ((گل زهرا)) , مجـله کوثـر, ش8, ص90.