حجاب و عفاف, مرورى دوباره ناهید طیبى
( قسمت دوم )
آثار حجاب
الف)آثار فردى و شخصى:
مصونیت از مزاحمت
همواره بین فرد بـاحجاب و دیگران حریمى وجود دارد که حجاب او است و بـاعث مى شود بـه ندرت مورد اذیت و آزار دیگرى قرار گیرد. در تحقیقات میدانى و با استفاده از استقرإ نتیجه جالبى در این زمینه بـه دست آمده و آن این است که مردان و پسران هنگام عبـور از کنار زن محجبه, نوعى شرم ناخواسته در وجودشان ایجاد مى شود و آنان را از نگاه یا سخن نادرست بـازمى دارد. حتى بـرخى گفته اند: وقتى زن یا دختـر بـاحجاب و عفاف را مى بـینیم, احساس مى کنیم او خواهر و یا مادر ما است و هرگز اجازه برخورد نادرست را بـه خود نمى دهیم. نکته دیگرى که بـرخى پسران بـه آن اشاره کرده اند, این است که حجـاب ـ و بـویژه چادر ـ هیبـت خاصى بـه دختـران و زنان مى دهد, که آن وقار و هیبت براى مردان نوعى خودبـاختگى بـه وجود آورده و شاید هم موجب احساس حقارت در مقابـل زنان بـاشد. هر چه که هست, مردان را از نگاه و سخن نادرست بازمى دارد.
از موارد ذکـرشـده و دهها مورد دیگر درمى یابـیم حـجـاب نوعـى مصونیت و امنیت براى شخص ایجـاد مى کند و در نتـیجـه این امنیت, آرامش روحى و روانى ـ که آرزوى دیرینه بـشر است ـ ایجاد مى شود.
حفظ استعدادها
یکى دیگر از آثار فردى حجـاب, حفظ استـعدادها است. حجـم عظیم استعدادهاى بـشر نیاز بـه زمینه مناسب بـراى رشد و ارتقا دارد. بدیهى است اگر در زندگى افراد, شهوت و خودنمایى و جلوه گرى حاکم باشد, به گونه اى که تلاش و کوشش آنان متوجه نمایش بیشتر و ایجاد زمینه هاى شهوت باشد, دیگر استعدادى بـر جاى نخواهد ماند, تا در بستر مناسب به فعلیت بـرسد; ولى اگر از هر نعمت الهى بـه مقدار صحیح استفاده شود, انسان با استعدادهاى بالقوه فراوانى روبـه رو مى گردد که بـا فراغت بـال و انگیزه مندى آنها را کشف کرده و بـه رشد و شکوفایى مى رساند.
آنچه در مجتـمعهاى آموزشى بـه وضوح مشاهده مى شود, این است که دانش پژوهان و دانشجویان محجبـه همواره از فرصتهاى خویش بـهترین استـفاده را مى کنند و بـه جاى اتـلاف وقت در بـازار و بـوتـیک و مکانهایى که از مظاهر غرب و جـلوه گریهاى غیر معقول نشـان دارد, در خـوابـگاهها و یا در مراکـز هنرى و ادبـى بـه دنبـال پـرورش استعدادها هستند. مى نویسند, نقاشى مى کنند و در جلوه هاى گوناگون هنرى اثرهاى ماندگار بر جاى مى گذارند.
بـراستى آیا این آثار بـراى جامعه مهم نیست و آیا ((خیر)) که در آیه شریفه آمده است, در این موارد مصداق نمى یابد؟ تنها قدرى تـإمل در زندگى محجـبـه هاى عفیف ما را بـه مقصد مى رساند. دیگر اینکه انسان بـا نوع پوشش خود, اعتقادات و بـاورهاى خود را بـه دیگران منتقل مى کند و هم براى بیان اعتقادات خود مبـلغ مى شود و هم موضع اصلى خـویش را بـه دیگران نشـان مى دهد. در واقع حـجـاب نمودى از تفکر فرد است. بـرخى از محققان در این مورد نوشته اند:
((یکى از عوامل شناخت در روانشناسى, بررسى ظاهرى و شیوه رفتارى فرد مى بـاشد. انتـخاب و گزینش افراد از رنگها و مدلها و چگونگى ترکیب آنها در لباس نشان از قبول باورها و اعتقادات درونى دارد و لباس, موجودى ناطق است که قبل از حرکت لبـها ارزشها را منتقل مى سازد و سفره اى است از نحـوه تـفکرات فردى که بـروز اجـتـماعى یافته است.)) (1
بنابـراین حجـاب افراد, نمود شخصیت دینى و سیاسى و اجـتـماعى آنان است. آنها قبـل از آنکه خود را معرفى کنند, توسط نوع پوشش معرفى شده اند. در کشورهاى اروپایى این نوع معرفى بـسیار موثر و مفید است و بسیارى از افرادى که به داشتن اطلاعاتى در مورد اسلام تمایل دارند, با توجه به نوع حجاب افراد مسلمان از آنها اطلاعات مى گیرند و این تبلیغ موثرى خواهد بود.
اگر به عمق این مطلب بـنگریم, ارزش حجاب بـر ما مشخص مى شود و خواهیم دانست حجاب زیباترین شکل آزادى براى زنان است. همان گونه که حضرت امام خمینى فرموده است: ((تجربه کنونى فعالیتهاى ضد رژیم شاه نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادى خـود را در پـوششى که اسلام مى گوید, یافتـه اند.)) (2)آرى, وراى این پوشش و چادر مضامین والاى معرفتى مانند اصول دین پنهان شده و نوع حجاب نمودى از اعتقادات اصیل اسلامى است.
ب)آثار شخصیتى حجاب:
حجاب پیامآور حریت است. فردى که با آزادى و آزادگى براى خویش پوششى را برگزیند و به آن احترام گذاشته و آن را مقدس بپندارد, به یقین ((حـریت)) در او بـه اوج رسـیده اسـت و این مطلب دقیقا مقابـل نظر آنهایى است که حجاب را نوعى بـند و قید تلقى کرده و مانعى براى فعالیتهاى اجتماعى مى دانند.
سخن ما بـا چنین تفکر و متفکرانى این است که حریت ارزش درونى است و هرگز نمى تـوان آن را در اعضا و جـوارح بـررسى کرد. حـریت مربوط به روح بشر و از مقوله آرامش و راحتى است که به نسبت روح سنجـیده مى شوند. حـضرت على(ع)در این زمینه مى فرماید: ((من تـرک الشهوات کان حرا(3); هر کس شهوتها را ترک کند, آزاد و حر خواهد بود.))
در واقع شهوتـها و آزادیهاى بـى قید و بـند چونان زنجیر محکمى روح و روان آدمى را آزار مى دهد و انسان آزاده همت خود را بـراى تـرک شهوتـها و زیاده طلبـیها مصروف کرده و خـود را آزاد مى کند. حـجـاب و حـریت, لازم و ملزوم یکـدیگـرند. آنچـه در این دنیاى طوفان زده موجـب آرامش قلب آدمى مى شود, رضایت خـدا است که افراد عفیف و پاک با آرامش کامل مى توانند رضایت
الهى را حـس کنند. على(ع)مى فرماید: ((ان الله سـبـحـانه یحـب المتعفف الحیى التـقى الراضى(4); خداوند سبـحان شخص پـاکدامن و باحیا و پرهیزگار و خشنود را دوست دارد. ))
ج)آثار اجتماعى:
هر عـملى که افـراد جـامعـه انجـام مى دهند, در نگاه کلان اثـر مسـتـقیم در اجـتـماع دارد, زیرا از خـانواده ـ که واحـد کوچـک اجتماعى است جامعه تـشکیل مى شود و همان گونه که رفتـار فرد در جـامعه موثـر است, اشخاص نیز از اجـتـماع و قوانین آن تـإثـیر مى پـذیرند. حـجـاب علاوه بـر آثـار شخصى و شخصیتـى, داراى آثـار اجـتـماعى است. جـامعه اى که در آن بـانوان بـا حفظ حدود و حقوق دیگران ظاهر شوند و موجب تـخریب روح و جـسم همنوعان خود نشده و محیط امن و آرامى را براى جوانان
فراهم سازند, به سـوى سـعادت و سـلامت روانى پـیش خـواهد رفت. ((اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان, روحى آرام و اعصابـى سالم و چـشم و گوشى پـاک داشتـه بـاشند و این یکى از فلسفه هاى حجـاب است.)) (5)
اگر زنان جامعه بـاحجاب بـاشند, هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم مى مانند و هم در جامعه, سلامت خانوادگى ـ که بـه عنوان یک اصل تربیتى است ـ حفظ خواهد شد و محیط خانواده تـحت تـإثیر خودنماییهاى عده اى از زنان بدحجاب و بـى حجاب قرار نمى گیرد و هم مراکز اجتماعى مثل اداره ها و بـیمارستـانها و ... در کمال سلامت رفتارى خواهند بود و بزهکاریهاى اجتماعى بـه حداقل خواهد رسید.
حضرت امام در مورد فعالیت اجتـماعى و اشتـغال زنان همیشه این نکته را بـیان مى کردند که: ((فعالیت(اجتـماعى, سیاسى)کنید, ولى حـدود شـرعـى ـ از جـمله رضـایت همسـر ـ را رعـایت کـنید.)) (6 بسیارى از پرونده هاى ضد اخلاقى, از عدم رعایت حدود شرعى نشإت گرفـتـه اسـت و آمار جـنایى ذکرشـده همواره زنگ خـطرى بـوده که اندیشه گران تربیتى را نگران مى ساخته است.
یکى از آثار اجـتـماعى حجـاب, حفظ اجـتـماع و سلامت اجـتـماعى خانواده است: بـالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترین شاهد این مطلب است. از روزى که حجـاب دچار تـغییر و تـحول شد و آزادیهاى تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت, سطح طلاق به مقدار نگران کننده اى بالا رفته و میزان ازدواج رو بـه کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعى بـى حجـابـى است که جـامعه را در درازمدت بـه ورطه هلاکت مى رساند.
البته آثار مثبت حجاب و پیامدهاى منفى بى حجابى بـه اینجا ختم نمى شوند.
3. ریشه یابى بى حجابى و بدحجابى در غرب و شرق, بـویژه کشورهاى اسلامى
بى حجابى, پدیده اى شوم در غرب و شرق
منشإ بى حجابى و بـدحجابـى در جوامع گوناگون, متفاوت بـوده و تحلیل و بـررسى علل این دو پدیده شوم ما را در شناخت و مبـارزه با آن یارى مى رساند. بـحث در این مقوله بـاید از دو زاویه مورد بررسى قرار گیرد.
ـ بى حجابى در غرب که ارمغان صنعتى شدن کشورهاى اروپایى است و در واقع بـا یک نوع صلاحدید اقتصادى صورت گرفت. بـه این معنا که جامعه غرب براى استـفاده از کار ارزان و کارآیى بـیشتـر تـصمیم گرفت از زنان که تا آن
روز تنها خانواده را اداره مى کردند و تدابیر عاطفى و تربـیتى داشتند, استفاده کند و آنها را بـه صحنه اقتـصاد راه دهد. چنین زنانى بـراى استـفاده از ماشینهاى صنعتـى و کار در کارخانه ها و کارگاهها نیاز به آزادى جسمى داشتند و اعضا و جوارح آنها بـاید آزادانه در خدمت صنعت قرار مى گرفت. از این رو حجـاب را که مانعى بر سر راه فعالیتهاى بـدنى خویش مى دیدند, کنار گذاشتند و تمامى آرمانهاى اعتقادى خود را در پاى صنعت ذبح کردند.
در واقع انقلاب صنعتى اروپا اولین ثمره اش بدحجابـى زنان بـود.
در این جوامع زن, هویت اصلى خویش را از دست داده و ارزش او بـه مقدار تـوانایى جسمى اش در خدمت بـه اقتـصاد بـود. واژه هایى مثل همسر, مادر و یار همدل و همراه, دیگر قداستى نداشته و همگى جاى خود را به واژه ((کارگر)) دادند.
اما در کشورهاى جـهان سوم و بـویژه کشورهاى اسلامى, عدم حجـاب پـیامد اقتـصاد نوین نبـود و موضوع, مهمتـر از غرب است. یکى از نویسندگان مى نویسد:
((استـعمارگران اولین قدمى که در مسـتـعمره خـود بـرمى دارند, تهاجم فرهنگى است که براى نابـودى فرهنگ ملت مورد ستم مى بـاشد, زیرا تـنها چیزى که ملیت مستـعمره را از استـعمارگر جدا مى کند, فرهنگ است. فرهنگ مرز جدایى بـا دشمن است. فرهنگ است که بـه یک ملت هویت و شخصیت مستقل مى دهد و ...)) (7
بدحجابى و بى حجابى در کشورهاى جهان سوم(در حال توسعه)و بویژه کشورهاى اسلامى پیامد تهاجم فرهنگى استعمارگران تاریخ بود. حجاب بر اساس اینکه شعار دینى و بـیانگر اعتقادات مذهبـى بـود, و از طرفى هویت ملى یک ملـت را نمودار مى گـرداند, همواره هدف اصـلـى دشمنان بود.
در واقع دشمنان با رواج بدحجابـى بـه ریشه کن کردن اعتقادات و اندیشه هاى دینى پرداخته و فرهنگ غیر دینى خود را جایگزین فرهنگ دینى و الهى مردم دین بـاور مى کنند, تـا آنان را چونان بـرده هاى حـلقه بـه گوش رام کنند و از امکانات انسـانى و اقتـصـادى آنان حداکثر استفاده را بکنند.
در همین زمینه مستـر همفر, جاسوس استـعمار انگلیس در کشورهاى اسلامى, بـه عنوان یک راهکار سیاسى بـراى پیشبـرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهاى اسلامى را شناختـه و در صدد تـضعیف این ارزشها بـرمىآید. او در خـاطرات سیاسى خـود بـه عنوان یکى از نقاط قوت مسلمانان مى نویسد: ((زنانشان در حجاب سختـى هستـند که فساد بـه آنها راه نمى یابد.)) (8
براى از بین بردن این نقطه قوت سفارش بـه رواج بـدحجابـى شده است. او مى نویسد:
((باید زنان را تشویق کنیم که عبا(چادر)از سر بـیفکنند, زیرا حجاب را خلیفگان بنى عبـاس رایج کردند و این یک عادت اسلامى نیست ... و آن گاه که زن عبـا از سر افکند, جوانان را تشویق کنیم که بـه سوى آنان بـروند تا فساد در میانشان افتد. در ابـتدا بـاید زنان غیر مسلمان عبا از سر بـردارند, تا زنان مسلمان نیز سر در پى آنان نهند.)) (9
استعمارگران بـراى اسلام زدایى و مبـارزه بـا فرهنگ اصیل و ناب اسلامى, مهره هاى خودبـاخته را شناسایى کرده و آنان را در پستهاى اصلى و کلیدى کشـورهاى اسـلامى قرار مى دهند. بـراى مثـال ((کمال آتاتورک)) براى نابود کردن فرهنگ اسلامى در ترکیه بـرگزیده شد و رضاخان بـراى ایران, که مذهب رسمى آن شیعه بـود. آتـاتـورک بـا تغییر زبان مردم ترکیه به زبـان انگلیسى و تغییر پوشش و ارزشها موفق شد از ترکیه, کشورى خودباخته و وابسته بـسازد, بـه گونه اى که امروزه ورود یک بانوى باحجاب و پاىبند بـه بـاورهاى دینى در مجلس ترکیه مورد اعتراض قرار مى گیرد.
رضاخان, اگر چه اقدام بـه کشف حجاب کرد و در بـرهه اى از زمان بـه مردم مظلوم ایران و بـویژه متدینان ایرانى ظلم بـسیارى روا داشت, ولى با روشنگریهاى روحانیت و غیرتمندى دین باوران ایرانى, این قانون با شکست مواجه شد و حجاب, همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادى از اندیشه اسلامى ـ انسانى است, در جامعه حاکم شد. (10
گفتنى است که از دست رفتن اندلس(اسپانیا) تلخ ترین خاطره تاریخ اسلام مربـوط بـه همین تـوطئه است که بـه علت اختـصار از ذکر آن مى گذریم.
4. محدودیتهاى حجاب و تطبیق با جامعه امروز
حجاب, مرزها و محدودیتها
بحث در مورد حجاب و عفاف بانوان از دو منظر قابل بررسى است و در واقع محدودیتها با یک نگرش کلى از دو بـعد مورد بـررسى قرار مى گیرند:
الف)آنچه در ارتبـاط بـا پـوشش و کیفیت آن مطرح مى شود, که در رساله هاى عملیه به طور مفصل در بـاره آن بـحث شده است. در مورد پـوشش بـانوان همواره ملاکهایى مانند عدم تـهییج, عدم جلب تـوجه نامحرم, نداشتن و اظهار نکردن زینت در مقابل نامحرم و دور بودن از فساد و فتنه ذکر شده است.
بـراى مثال حضرت امام در پـاسخ بـه پـرسشگرى که از حدود حجاب اسلامى براى بانوان سوال مى کند, مى فرماید: ((واجب است تمام بـدن زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لبـاس مذکور(لبـاس بـلند آزاد و شـلوار و روسـرى)اگر مقـدار واجـب را بپوشاند, مانع ندارد, ولى پوشیدن چادر بهتر است و از لبـاسهایى که تـوجـه نامحـرم را جـلب مى کـند, بـاید اجـتـناب شـود.)) (11 و نیز ایشان در رساله و تـحـریرالوسیله, لبـاس شهرت را حـرام دانسته و مى فرماید: ((اگر لبـاس, بـه واسطه داشتن خصوصیتى جالب تـوجـه عموم و انگشـت نما بـاشـد, آن را لبـاس شـهرت مى گویند.)) بنابـراین بـانوان بـاید از هر گونه لبـاسى که موجب جلب توجه نامحرم شود, بپرهیزند تا عفاف و حجاب داشته بـاشند. حفظ حجاب و وظایف شرعى, شرط اصلى حـضور سـالم در جـامعه اسـت. امام خـمینى فعالیتهاى اجتـماعى را بـراى زن ممنوع ندانستـه و آموزش نظامى, شرکت در نماز جمعه و جماعت و رانندگى اتومبیل را با حفظ حجاب و حدود شرعى جایز مى دانند و سیره عملى ایشان نیز همین بوده است.
نکتـه دیگر عدم تـهییج است. ایشان در جواب کسى که از پـوشیدن جوراب ضخیم بدون شلوار و با مشخص بودن حجم بدن و گاه همراه بـا تهییج مى فرماید: ((از پوشیدن هر گونه لبـاس مهیج بـاید خوددارى نمایید.)) (12
مطلب دیگر در کیفیت حجاب, عدم اظهار زینت است. در تعریف زینت گفتـه شده است: ((هر چـه در نظر عرف مردم زینت است, زینت محسوب مى شود و اظهار آن در بـرابـر نامحرم جـایز نیست.)) (13)پـس اگر بانوان بـا تـوجه بـه موارد ذکرشده, حجاب داشتـه بـاشند, مطلوب شریعت است.
ب)آنچه مربوط به ارتبـاط بـا نامحرم است, مانند نگاه و صحبـت کردن و ...
ملاک گفتگوى بانوان با مردان نامحرم در رساله هاى عملیه عبـارت است از: عدم تهییج نامحـرم, عدم خوف فتـنه, سخن در حـد ضرورت و اگر مخاطب جوان باشد, شرایط بیشترى مراعات گردد.
حضرت امام, در باره سخن گفتن بـا مرد نامحرم مى فرماید: ((سخن گفتن اگر مهیج باشد, حرام است و اگر مهیج نبـوده و خوف فتنه هم در کار نباشد, احتیاط مستـحب آن است که تـرک نماید, مگر در حال ضرورت; بویژه اگر مخاطب او جوان باشد.)) (14
و در مورد همکارى و مشارکت اجتماعى زنان در جامعه که لازمه آن ارتباط بـا مردان است, امام مى فرماید: ((بـا رعایت وظایف شرعیه در امور مذکور مانع ندارد, ولى از اختلاط و تماس زیاد با نامحرم اجتناب شود.)) (15
حضرت امام در مورد نگاه به نامحرم پس از ذکر موارد جواز(براى مردان صورت و دستها تا مچ و بـراى زنان قرص صورت و دستها تا مچ بدون زینت و آرایش)به 3 نکته اساسى اشاره مى کنند و آن, این است که با قصد لذت نباشد و نیز زینتهاى زنان آشکارا نبـاشد و فسادى در پى نیاورد.
اکنون که محدوده ارتـبـاط بـا نامحرم و حجاب و عفاف مطرح شد, درمى یابـیم حضور در صحنه هاى مختـلف سیاسى ـ اجـتـماعى و هنرى ـ فرهنگى بـا توجه بـه موارد و شرایط ذکرشده, منع نشده است و اگر گفته عالمان و فقهاى دینى, مورد عمل قرار گیرد, این حضور بسیار ضرورى و مفید خواهد بود.
بـراى مثال حضور خانمهاى هنرمند در فیلم و تـإتـر و بـسیارى دیگر از امور هنرى اگر با حـفظ حـدود و وظایف شرعى بـاشد, یعنى حجاب بانوى هنرمند مطابق با الگوى مطرح شده در دین بـاشد و نحوه سخن گفتـن و نگاه کردن بـه همکار هنرمندش که نامحرم است, در حد شرع بـاشد, یعنى فساد شخصى و اجتـماعى ایجاد نکرده و نیز در حد ضرورت بـاشد و حریمها و حرمتها حفظ گردد و از سوى دیگر فتنه خیز نباشد, جایز خواهد بود.
از آن جهت که بسیارى از مطالب و ارزشهاى جامعه بشرى با زبـان و بیان زن بهتر تبیین مى شود و بانویى که خود, تندیس احساس است, مى تواند مبـاحث عاطفى و احساسى را زیبـاتر بـیان کند, حضور این قشـر عظیم جـامعه در عرصـه فرهنگ ضـرورى اسـت. اگر این حـضـور, متعهدانه و دین باورانه باشد, هرگز بـا شکست هویتى و دینى مواجه نخـواهیم شـد. حـضـرت عـلى(ع)مى فرماید: ((الهالک من هلک دینه و الحریب من حرب دینه(16); آن کس که دینش از بین رود, نابـود است و غارت زده کسى است که دینش به غارت برود.))
حـضـرت امام بـارها در مورد نحـوه حـضـور زنان در فعالیتـهاى اجتـماعى, سیاسى و فرهنگى سخن گفتـه است و ملاک را داشتـن پـوشش اسلامى و تطابـق بـا موازین و احکام شرعى مى داند و آن گاه که از حـجـاب زنان و شرکت در فعالیتـهاى گوناگون سخن بـه میان مىآید, مى فرماید: ((زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده اسـت, بـه سـتـوه آمده اند و بـه اسـلام پـناهنده شده اند.)) (17
صدا و سیما و دیگر هنرهاى نمایشـى هرگز بـراى زن ممنوع نشـده است; آنچـه مورد نهى قرار گرفتـه اسـت, حـضور غیر انسـانى و ضد اسلامى است. چنانچـه حضرت امام در زمینه سینما و فیلمهاى ساختـه شده مى فرماید:
((ما با سینماهایى که بـرنامه هاى آنها فاسدکننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى بـاشد مخـالفیم, اما بـا بـرنامه هایى که تربیت کننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و عامى جامعه بـاشد, موافق هستیم.)) (18
دین مبین اسلام همواره دعوتگر زن به سوى کمال و رشد و بالندگى است. آنچه با دین اسلام سازگارى ندارد, حضور بـى پروا و بـى قید و بـند زن در جامعه است, زیرا این حضور بـستـر مناسبـى بـراى رشد زمینه هاى ضد ارزشى و ضد اخلاقى خواهد شد و تـإکید بـر حـجـاب و عفاف بهترین راه براى پاکسازى جامعه و ساختن جامعه اى سالم است.
یکى دیگر از موارد حضور بانوان در اجتماع, ورزش بـانوان است. ورزش یکى از امور لازم بـراى انسانهایى است که طالب سلامت جسمى و روحى هستند, اعم از مرد و زن, ولى در نوع ورزش و کیفیت آن باید بحث و بررسى صورت گیرد.
به واقع ورزشى که با اصول و مبـانى دینى و فرهنگى جامعه تضاد و یا تقابل داشته باشد,
هرگـز مطلوب نخـواهد بـود. از این رو پـس از انقـلاب بـرخـى از ورزشهایى که هویت انسانى و الهى بـشر را خدشه دار مى کردند, حـذف شدند. در باره ورزش بانوان نکته قابـل ذکر این است که اگر ورزش بـا موازین دینى ما مثـل حجاب و عفاف و حرمت زن منافات نداشتـه بـاشد و موارد و محدوده ها مراعات شود, هیچ گونه ممنوعیتى بـراى آن وجود ندارد.
جایى که نامحرم نبـاشد و تجهیزات صوتى و تصویرى که گاه بـاعث هتک حرمت مى گردند, به گونه ممیزى و نظارت شده, وجود داشته بـاشد و ورزش مورد نظر بـا جـنس زن و لطافت و ظرافت طبـیعى او مخالفت نداشته باشد, حرام نبوده و جایز است.
دین, مجموع نگر و نظام گر است و هرگز ورزش اسلام از احکام و علم کلام و ... جدا نبوده و تمامى موارد با توجه به نظام اسلامى باید مورد بررسى و تحلیل قرار گیرد.
ورزشهایى که هویت انسانى زن را نابـود مى کند و حـدود الهى در آنها مورد هتک و تجاوز قرار مى گیرد و حجم بـدن و زینتـهاى ویژه زن را آشکار مى کند, هرگز مطلوب اسلام نخواهند بود.
پى نوشت :
1ـ مریم بهزادپور, ابعاد شخصیتى و وجودى زن, ص203.
2ـ صحیفه نور, ج2, ص259.
3ـ میزان الحکمه, ج2, ص352.
4ـ غررالحکم, ج2, ص501.
5ـ تفسیر نمونه, ج14, ص444.
6ـ امیررضا ستوده, پا به پاى آفتاب, ج1, ص173.
7ـ حریم عفاف, ص47.
8ـ احـسان قرنى(متـرجـم), خـاطرات سیاسى مستـر همفر, دستـهاى ناپیدا, ص63.
9ـ همان, ص71 و 72.
10ـ در کتـاب انقلاب مشـروطه ایران مشـروح این واقعه ذکر شـده است.
11ـ محمد وحیدى, احکام بانوان, ص37.
12ـ استفتائات, حضرت امام.
13ـ احکام بانوان, ص19.
14 امام خمینى, تـحریرالوسیله, ج2, کتـاب النکاح, مسإله 29.
15ـ استفتائات امام خمینى.
16ـ شیخ عباس قمى, سفینه البحار, ج1, ص476.
17ـ صحیفه نور, ج22, ص161.
18ـ همان, ج2, ص259.