مشاور شما مشاور این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
این شماره
خواهر ف.ح ـ کرمانشاه
خواهر م.ح ـ قم
خواهر ى.ه
ـ شهر ((م))
خواهر ا.ب.خ ـ قم
خواهر ص.پ ـ یزد
برادر م. میم ـ اصفهان
خواهر ل.پ.س ـ قم
یادآورى:
_1 خواهران و برادرانى که مایل بـه دریافت کتبـى پاسخهاى خود در اولین فرصـت مى بـاشـند لازم اسـت نشـانى کامل خـود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسـتـه از نامه هایى که بـه خـاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پـاسخ بـراى آنها نیست, پـس از آماده شدن پـاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بـخـش مشـاوره مجـله خـود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثـر دقت را در حـفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحـبـان نامه ها خواهد نمود و بـا رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
_4 در صورتـى که مایل بـه درج نام کامل خویش در مجله نیستـید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تـقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفـا در نامه هاى خـود از یک طرف کاغـذ اسـتـفـاده کنید.
چه کنم دخترى باوقار و محبوب همه باشم؟
مى ترسم تا ابد تنها بمانم.
خواهر ف.ح ـ کرمانشاه
دخترى بیست ساله ام و 2 سال است دیپلم گرفته ام. با وجود اینکه دخترى سرزنده و ظاهرا شاداب هستـم بـا کوچکتـرین حرفى یا مشکلى زود عصبـانى مى شوم. همیشه دوست دارم پـیش دیگران خوب جلوه کنم, محبوب همه بـاشم. خیلى متواضع و فروتن هستم. البـته حالا هم پیش اغلب فامیل محبوب هستم. همیشه نگران آینده هستم و فکر مى کنم در آینده خوشبـخت نخواهم شد. یک اضطراب, تـرس و دلهره مبـهم آزارم مى دهد. خواسـتـگارانى داشتـه ام ولى همه را پـدرم رد کرده اسـت. مى ترسم نکند تا ابـد تنها بـمانم. چه کنم تا از این اضطراب رها شوم و هم اینکه همه دوستم داشته باشند و به عنوان دختر بـاوقار و متین مرا بشناسند.
خواهر گرامى!
برخـى نگرانیها در مورد آینده و چـگونگى وقایعـى که بـعـد رخ مى دهند همه تا حدى طبـیعى است بـخصوص شما که در حساسترین لحظات عمر خود به سر مى برید. در این سن شما بایستى به پاسخ بسیارى از سوالات خود
رسیده باشید یا به دنبال آنها باشید که از دنیا چه مى خواهید, چکار مى خواهید بـکنید, بـراى آینده تـان چـه نقشه هایى کشیده اید, همسر آینده خود را چـگونه تـصور مى کنید و چـه ایدهآلهایى را در زندگى خود دارید, و سوالاتى از این قبـیل که بـسیارى از آنها هم در زمان حال جواب روشن و واضحى ندارند. ولى مهم این است که شما در تلاش و کوشش براى شکل دادن به زندگى و آینده خود بـاشید. اگر از رد کردن خواستگاران قبل از آنکه نظر شما را بپرسند نگرانید, بهتر این است که با مادر خود صمیمى تر بـاشید, حرفهاى دل خود را بـا او بـگویید و از طریق مادر بـه پـدر نزدیک شوید و علت اصلى مخالفتهاى پدر را دریابید; چه بـسا متوجه خواهید شد که نظر پدر تاکنون صحیح بوده و افراد مناسب نبوده اند. اگر هم دلیل پدر غیر منطقى است باز از طریق مادر مى توان تا حدى براى رفع این مسإله کمک گرفت.
مسإله دیگرى که به آن اشاره کرده اید وضعیت شخصیتى شماست. در انتـهاى نامه اشاره کرده اید که علاقه دارید دیگران شما را دوسـت بدارند و به عنوان دخترى باوقار و متین بشناسند. از آنچه که در ابتداى نامه خود نوشته اید این طور بـرمىآید که دخترى شوخ طبـع, مهربـان و صمیمى هستید; اینها خصوصیات منشى است که قادر مى سازد فردى محبوب دیگران باشد اما یک اشکال اینجا هست و آن بیش از حد ساده لوحانه بـرخورد کردن و اعتماد افراطى بـه دیگران است. گرچه ممکن است شما فکر کنید وقتى همه اسرار خود را به دیگران بگویید موجب نزدیکى بیشتر و علاقه بیشتر آنها به شما مى شود ولى این طرز تـفکر غلط اسـت چـرا که ممکن اسـت مخـاطب شما فکر کند شما فردى بى ظرفیت و غیر قابـل اعتمادى هستید چون وقتى راز خود را بـا او در میان مى گذارید او چطور مى تواند بـه شما اعتماد کند که اسرار او را حفظ کنید.
مراقب شوخیها بـودن, موقعیت زمانى مکانى و افراد پـیرامون را تشخیص دادن, از خودگذشتگیها و تواضعهاى بـى مورد نداشتن, احترام متقابل بـه دیگران و نظرات آنها بـخصوص افراد بـزرگتر, استفاده مناسب از واژه هاى زیبـا و محـتـرمانه همه و همه در طرز تـلقى و قضاوت دیگران روى شما موثـر اسـت و موجـب عزت و محـبـوبـیت شما مى شود. دیگران را دوست بدارید, بـه آنها احترام بـگذارید و بـا حـفظ شإن خـود در مقابـل آنها تـواضع نمایید. این گونه دیگران احترامشان نسبت به شما افزون خواهد شد. موید باشید.
خیلى تندخو و بدزبانم نمازخوان بودم ولى ترک کردم!
خیلى خیالبافى دارم
خواهر م.ح ـ قم
دختـرى 17 ساله هستـم. مشکل اصلى من آن است که خیلى تـندخو و بدزبانم. بـه خاطر همین حتى دختران فامیل از من کناره مى گیرند.
احـساس حـقارت مى کنم و خـودم را از دیگران کمتـر مى دانم و چـون دیگران مرتب به من بداخلاق و بـدزبـان مى گویند سعى مى کنم در جمع فامیل کمتر حرف بزنم مبـادا که چیزى بـگویم و بـرایم مشکل درست شود یا فردا حرف و نقل بزرگى برایم بشود. در کودکى تا کلاس پنجم درس خواندن و على رغم تمایل شدید به درس خواندن و هوش خوب, پدرم اجازه ادامه تحصیل به من نداد. مدتها کار من گریه و زارى شـده بـود. اخـلاقم هم از آن موقع خـیلى تـغییر کرد. بـا کوچکترین حرفى عصبـانى مى شدم; حالا هم همین طور. من دختـرى نماز خواندن بـودم ولى حالا حوصله هیچ کارى را ندارم و حتـى نمازم را ترک کرده ام. حوصله حرف زدن با کسى را هم ندارم. همیشه به نقاشى علاقه داشته ام و دلم مى خواهد در این رشته پـیشرفت کنم. بـه خاطر همه مشکلاتم بیشتر وقتها در خیال بـسر مى بـرم و خیلى خیالپردازى مى کنم به طورى که اکنون احساس مى کنم دایما در خیالات واهى به سر مى برم حتى در ساعات روز که مشغول کارى باشم یا قالى مى بافم اگر مادرم صدایم کند نمى شنوم و چـون فکر مى کنم در خیال صدایم مى زند اعتنا نمى کنم. هر چه بیشتر گوشه گیرى کنم بیشتر خیالبافى مى کنم. البـته این حالت از چند سال پیش شروع شده و تازگیها شدیدتر شده اسـت. حـالا وضـعـم طورى شـده کـه همه از من ایراد مى گیرند; بـه رفتارم, طرز لبـاس پـوشیدنم که چـرا بـه خودت نمى رسى, چـرا نظم ندارى و ... حالا به قدرى مشکل خیالبـافى ام زیاد شده که حتى فکر مى کنم هرچه در اطرافم مى گذرد در خـیالم است و من تـماشاگر خـود هستم.
خواهر گرامى!
گرچه تحصیلات شما تا پنجم ابتدایى بـیشتر نبـوده است ولى خیلى خوب در حد مقدور توانستـه اید حالتـهاى خود را بـا زبـانى ساده بـرایمان بنویسید و از این درد دل سـاده و صـمـیمـى بـراى بـخـش مـشـاور سپاسگزاریم.
خواهر عزیز, این حـالاتـى که بـرایمان نوشتـید و از وضعیت خود توصیف کردید, نشانى از افسردگى و دلتنگى است. این احساس حقارت, خودکم بـینى, بـى حوصلگى, بـکار نرفتن دست و دلتان, بـى توجهى بـه ظاهر, بـى نظمى یا بـى دقتى در کارها و حتى این اشتغال ذهنى مفرط بـا مسایل مختلف که شما خود آن را خیالبـافى گفته اید همه علامتى از حالت روحـى و روانى شماسـت, و قابـل حـل و بـرطرف شدن اسـت. حـالتـهاى خـفیف افسردگى بـا تـوصیه ها و مشاوره قابـل رفع است. البـتـه شما وضعیت خاصى دارید. شما در بـحـبـوحـه و میانه سن نوجوانى بـه سر مى بـرید و در دوره نوجـوانى اغلب نوجـوانان بـا حالاتى مشابه شما روبـه رو هستـند و احساساتـى شبـیه آنچه از خود گفته اید را تجربه مى کنند. البـته وضع شما ممکن است قدرى متفاوت باشد. با توجه بـه فشارهاى روحى که تحمل کرده اید مثل ترک تحصیل اجبـارى و شرایط سنى خاصى که دارید, این حالات بـراى شما تا حدى قابل انتظار است. در این سن, نوجوان بـه دلیل آنکه بـراى آینده خـود نقشه ها مى کشد و ایدهآلهایى پـیدا مى کند و آرزوهایى دارد و آرام آرام از لاک کودکى خود بـه مرحله اى وارد مى شود که بـایستـى بـراى زندگى فردا آماده شود, تمایل بـه خیالپردازى یا فرو رفتن در رویا را پیدا مى کند. اما اگر به این خیالپردازیها بیش از حد اجازه حضور داده شود وضعیتى که برایتان پیش آمده رخ خواهد داد.
اگر سعى کنید لحظاتى که تنها و بیکار هستـید را کمتـر کنید و بـه تحرک خود در خانه اضافه کنید, مسوولیتهاى بـیشترى را قبـول کنید, این مشکل کمتر خواهد شد. البـتـه بـاید تـإکید کنیم صرف خیالپردازى بد و منفى نیست بلکه افراد خیالپرداز مى توانند صاحب خلاقیتـهایى هم بـاشند بـه شرطى که این خـیالات بـتـواند در قالب کلمات, طراحـیها یا نقاشیها خود را بـه شکل سازنده اى نشان دهد. سعى کنید به جاى آنکه افکار بیهوده و پوچ بـه ذهنتان هجوم آورد و شما تسلیم آن افکار شوید با مطالعه کردن کتابهاى شعر یا متون هنرى, دیدن طراحیها یا نقاشیها بـا تـوجـه بـه محیط پـیرامون و طبـیعت اطراف خود بـه این خیال پردازیها جهت داده و نتیجه آن را بـه صـورت یک کار هنرى مثـل نقاشـى, طراحـى و دیگر خـلاقیتـها و آفرینشهاى هنر متجلى سازید.
مهمترین سرمایه یک هنرمند خیال او است. و اجازه دادن به خیال و بال گرفتن در این عالم مى تواند مرز نتوانستنها را به توانستن بردارد.
هم اکنون شما یک هنرمند هستید, نقش قالى مى زنید, بـه نقاشى هم که علاقه وافرى دارید; از هر فرصتى بـراى تـمرین استـفاده کنید, بخصوص در زمینه نقش قالى هم تـمرین کنید و تـوانایى خویش را در این زمینه بیازمایید.
همان موقع که شما در راه رسیدن به خواستـه هاى منطقى خود تـلاش کنید و سعى در حرکت در مسیرى که رشد و پیشرفت معنوى و مادى شما را در بـر دارد, نمایید حتى اگر در این مسیر سختیها و تلخیهایى را متحمل شوید عین خوشبختى شماست.
خوشبـختـى هر کس مثل میوه اى غیر قابـل دستـرس نیست که از دست نیافتن به آن غصه بخورید. با هر تلاشى بـراى بـهتر شدن امروزتان از دیروز و اصلاح یک عیب بـه خوشبـختى واقعى نزدیک مى شوید و حتى این, حرکت رو به جلو و بـهتر شدن حتى سر سوزنى بـه نسبـت دیروز عین خوشبختى شماست. پس
به جاى شرمنده بـودن از تندخویى و بـدزبـانى و سپس شرمندگى و گوشه گیرى سعى کنید هر روز یک رفتار بـد خـود را که شناخـتـه اید بیشتر کنترل کنید تـا آنجا که روزى بـرسد که دیگر چنان رفتـارى بروز نکند ولى در روابط خود با دیگران رابطه سالم و محترمانه و دور از تشنج و تندخویى داشته باشید. مى بینید که هم محبوبـیتتان نزد دیگران بـیشتر خواهد شد و هم احساس عزت نفس بـیشترى خواهید کرد.
شما اگر بتوانید در تغییر رفتار خود(بـتدریج, نه آنکه انتظار داشـتـه بـاشـید ناگهان و یکبـاره تـغییر کنید که این نیز ممکن است)ملاحـظه کردن در کلماتـى که در بـرخـورد بـا دیگران بـه کار مى برید, آرامتر و مهربانتر با دیگران بـرخورد کردن, مشغول کردن خود بـه کارهاى مورد علاقه و مفید(مثل نقاشى یا قالى بـافى)محبـت کردن به دیگران و احترام گذاردن بـه نظرات و حرفهاى آنها, موفق باشید, دیگر چرا از کوتاهى قد خود ناراحت باشید چرا که با چنان محسناتى, عزیز و محبوب همه خواهید بود. به طورى که اگر هر عیبى هم در ظاهر داشتـه بـاشید نزد دیگران چـندان جـلوه نخواهد کرد. براى تـکمیل نقاشى خود یا در زمینه طراحى قالى مى تـوانید بـا پـدر خود صحـبـت کنید و بـه کلاسهایى که در این زمینه هست بـراى آموزش مراجعه نمایید.پیروز باشید.
آیا با این خواستگار ازدواج کنم؟
خواهر ى.ه
ـ شهر ((م))
دختر بیست و چهار ساله اى هستم. پدرى دارم که اهل نماز نیست و مادرى دارم که بـالعـکس زنى خـوش قلب و خـدادوسـت و شـیفتـه اهل بـیت(ع)اسـت و خـواهر و بـرادرانى دارم که همه عفیف و پـاکدامن هستـند. کار من تـعلیم قرآن در مراکز آموزشى است و همه مرا بـه نجابـت و پـاکدامنى مى شناسند. تـاکنون خواستـگاران زیادى از هر طبقه و موقعیتى داشته ام; حتى موقعیتهاى بـالاى اجتماعى, ولى چون ملاک من اخـلاق اسـلامى و صداقت و تـفاهم اسـت, همه را رد کرده ام. اخیرا خواستـگارى دارم اهل مسجـد و مومن, ولى او هم پـدرى دارد معتـاد, ولى مادرى مثـل مادر خودم مومن و خوش قلب. اشکال او این اسـت که سـیگار مى کشد, ولى بـه من قول داده و تـلاش هم کرده رها کند. نه پـدر او و نه پـدر من بـا این ازدواج موافق نیستند. او حتى با پدر خود قهر کرده بود, که وقتى بـه او گفتم درست نیست و قطع صله رحم صحیح نیست, پـذیرفت و بـا پـدرش آشتـى کرد. احـساس مى کنم او بـه من نیاز دارد. او هم در خانواده اى متعصب رشد کرده و مرتب از جانب پدر تنبـیه و تحقیر شده است; بـه طورى که او از درس خواندن محروم و مجبور شده براى معاش خود کار کند و حتى بـه خـاطر بـیکـارى پـدر, خـانواده اش را تـإمین کـند. او خـواهر و برادرانى را که دانشجو هستند, تربیت کرده است. او کمبـود محبـت دارد. آرى, من مى توانم به او که احساس تنهایى و حقارت و کمبـود محبت دارد, بـا تـوجه و محبـتـهایم کمک کنم؟ او مرا واقعا دوست دارد. عیب دیگر او این اسـت که هر حـرفى مى زند, بـلافاصـله قسـم مى خورد. در احادیث داریم: بـتـرسید از کسى که زیاد قسم مى خورد; آیا باید از او بپرهیزم؟
بـه نظر خـودم, او خـود را نشـناخـتـه و کسـى را مى خـواهد که راهنمایى اش کند و کمک کند بـر احساس حقارت خود فایق آید. من در مورد احساسم و افکارم بـا کسى صحبـت نکرده ام, چون مادرم رازدار نیست و همه چیز را به پدرم مى گوید.
خواهر گرامى!
در مسإله ازدواج بایستـى بـه چند مسإله مهم تـوجه کرد. یکى اینکه قبـل از آنکه درگیرى احـسـاسـى و عـاطفـى پـیدا کنید, در ارزیابـى و قضاوت روى فرد مقابـل و انتـخاب او بـه عنوان همسر, منطقى فکر کنید و واقعا ببـینید آیا او ((کفو)) شماست; بـا شما از نظر فکرى, روحى و ایده ها جور هست. البـته هیچ دو نفرى صد در صد منطبق بر هم نیستـند. تـفاوتـهایى وجود دارد, اما در خط سیر کلى, باید مشتـرکات وجود داشتـه بـاشد چرا که بـه تـعبـیر حضرت على(ع): اگر همه شـبـیه هم بـودند, جـامعه انسـانى رو بـه هلاکت مى رفت.
دوم آنکه انتـخـاب همسر از سر دلسوزى و تـرحـم, نه بـراى شما سازنده است و نه براى فرد دیگر; بلکه به محض آنکه همسر این امر را حس کند, احساس حقارت و خشم او بـیشتـر خواهد شد و او از شما دور مى شود; چون احساس مى کند به او بـه چشم یک همراه زندگى نگاه نکرده اید, بلکه به عنوان یک موجود قابل ترحم نگاه کرده اید. این امر بخصوص براى مردى که باید مرد زندگى بـاشد و از نوجوانى روى پـاى خود ایستاده و زندگى را سامان داده, بـسیار گران است. این احساس یعنى تزریق احساس ناتـوانى و حقارت بـه کسى که بـا عمل و فعالیت مستمر و سختـکوشى خـود خـواستـه است آن را جـبـران کند.
در زندگى مشتـرک کسى حق ندارد خود را معلم دیگرى بـداند; طرف مقابل را به صورت کسى که نمى داند, نمى فهمد و یا غلط مى فهمد, در نظر بـگیرد و بـخواهد نقش مربـى یا منتـقد را بـرایش ایفا کند. ازدواج رابـطه کودک و والدین نیست; یعنى یک طرف تنها نقش حمایت کننده, آموزش دهنده و هدایت کننده مثل یک مادر یا پدر را داشته بـاشد و دیگرى کودکى که ((بـاید)) بـیاموزد و خود را در حـمایت دیگرى ببیند. این گونه رابطه بـراى شما مخرب است, چون هم او از اینکه مثل کودکى ناتوان مورد حمایت بـاشد, خستـه مى شود و عصیان مى کند و هم شما لذت ((همسر)) بودن و همراه بودن در زندگى مشترک را درک نخواهید کرد. شاید خود شما بـیشتر ضرر کنید, چرا که شما ((انسان)) هستید, ((زن)) هستید و نیازهاى فطرى براى کسب محبـت, تـوجه و نوازش و احتـرام در شما وجود دارد که بـاید ارضا شوند.
یکى از اهداف مهم زندگى مشترک, ارضاى همین نیازهاست; که اگر به انجام نرسد, پـس از گذشت چند سال, احساس خستگى, سرخوردگى و حتى یإس خواهید کرد.
دلسوزى, ترحم و مادرى کردن را کنار بگذارید و دمى بـیشتر بـا خود بیندیشید که در زندگى ((مشترک)) خود با ((همسرتان)) دنبـال چه چیز هستید. از او مى خواهید که چه باشد و چه بـکند و متقابـلا شما مى خواهید براى او چه بـکنید. آیا او را کسى مى بـینید که در کوره راههاى زندگى و فراز و نشیب آن بتـوانید شـانه بـه شـانه اش حرکت کنید, یا اینکه بـاید او را بـه کول بـگیرید و دنبـال خود بکشانید؟!
مبادا شما در نیازهاى عاطفى و روحى او مبالغه کنید و برداشتى مغالطهآمیز از او و شخـصیت و منش او داشـتـه بـاشـید و بـعد از ازدواج هم بخواهید مطابق این برداشتها عمل کنید; آن وقت به جاى نزدیک شدن به او بـالعکس بـاعث گریز و فرار او از خود و انزجار وى از رابطه همسرى گردید. و او احساس کند شما بـا دلسوزیهایتان مى خواهید او را تحقیر و اسیر خود سازید.
ازدواج رابطه اى مساوى و متقابـل است. هر زوج نشان دهنده عیوب یکدیگر و هر دو کامل کننده نقایص همدیگرید.
هر آنچه را از ازدواج مى فهمید و در پـى آن هستید, در این آیه شریفه خلاصه کنید و پا را فراتر یا فروتر نگذارید:
((زنان لبـاس شما هستـند و شما نیز لبـاس آنانید.)) هر دو در کنار هم, بى هیچ مزیتى, یا برترى و یا فخرى, اما متعهد و امین و صادق و رازدار و زیبـا جـلوه دهنده و گرمابـخـش و آرامش بـخـش و رفع کننده عیب و نقص و کامل کننده و عزت بخش و ...
اینها چیزى است که در ازدواج باید بر اساس کلام خدا به دنبالش بود.
ازدواج دختران چیزى نیست که پنهان از چشم والدین بـخصوص پـدر انجام شود. بـراى انجام خطبـه عقد اجازه پـدر حتما لازم است. از سوى دیگر درست است که پدرتان مشکلاتى دارد, اما بـه هر صورت پدر شماسـت. اگر مادر مسـایل فرزندان را بـا پـدر در میان مى گذارد, بیشتر به حساب این است که براى تصمیم گیرى نهایى لازم است پدر در جـریان امر قـرار گیرد, نه اینکـه مادر ناتـوان از راز نگهدارى است. اگر شما تمایل بـه ازدواج بـا هم دارید, بـا در نظر گرفتن مواردى که خدمتتـان عرض کردیم, علت مخالفت پـدر را جویا شوید و تـوسط مادر یا فرد امین دیگرى این کار را انجام دهید. اگر دلایل پدر قانع کننده بود, سعى کنید در تصمیم خود تإمل بـیشترى داشته بـاشـید. اما اگر دلایل موجـه نبـود, از همان فـرد امین یا مادر بخواهید رضایت پدر را جلب کند. شما که آن جوان را نصیحت مى کنید رابطه اش را با پدر قطع نکند, بلکه بیشترى براى بهبود روابط بـا پدرش داشتـه بـاشد, خودتـان هم از این تـوصیه مفید غفلت نکنید. دخترها براى نزدیک شدن بـه پدر موفق تر از پسرها هستند. سعى خود را بکنید.موفق باشید.
خواهر ا.ب.خ ـ قم
خواهر گرامى!
قبـلا در پـاسخى که بـه نامه شما داده بـودیم مفصل پـاسخ اغلب سـوالهایتـان را مطرح نموده ایم ولى از آنجـا کـه کـاملا تـوجـیه نشده اید مجددا به سوالاتتان پاسخ مى دهیم.
1ـ بـیشتـرین آسیب احتـمالى آسیب ظاهرى است. تـخمدانها و رحم اندام جنسى داخلى بـوده و در حفره لگن قرار داشتـه و از بـیرون قابل دستـرسى نیستـند مگر متـخصصین زنان که بـا لمس از روى شکم اقدام به معاینه آن مى کنند.
_2 آسیبهاى ظاهرى اگر رخ داده باشد ربـطى بـه توانایى بـارورى شما در آینده ندارد.
3ـ4ـ5ـ6ـ شما بـراحتـى مى تـوانید بـه یک متـخصص زنان مراجـعه نمایید زیرا بـراى مراجـعه بـه این متـخصص لازم نیست حـتـما فرد ازدواج کرده باشد زیرا دختران نیز احتمال دارد مبـتلا بـه بـرخى عفونتـهاى ناحیه تـناسلى شوند که متـخصصین در صورت لزوم فقط از طریق مشاهده و نه معاینه, و اگر معاینه ضرورت داشتـه بـاشـد از لمس ناحـیه شـکم و اطراف ناف کمک مى گیرند و اقدامات درمانى لازم را انجام مى دهند. لذا شما مى تـوانید بـه متـخصص مراجـعه کنید و نیاز به آزمایشى با هزینه گزاف هم ندارید بـه جز تنها یک ویزیت ساده که هزینه مالى زیادى براى شما در بر ندارد.
هنگام مراجعه بـه پزشک نیز ضرورت ندارد شما دقیقا بـه رفتارى که داشتـه اید اشاره کنید زیرا عفونتـهاى مزمن و خارش دار که فرد اقدام درمانى انجام نمى دهد و اقدام بـه خاراندن خود مى کند ممکن است مسایل مشابه شما ایجاد کند و شما مى توانید از نظر بررسى از لحاظ عفونت مراجعه نمایید.
7ـ ان شإالله هیچ آسیبـى نرسیده و مورد غیر قابـل درمانى هم وجـود ندارد.(بـا شرایط جـسمى شما)و صحبـت شما در مورد مراجـعه نکردن به پزشک و ازدواج نکردن حرف غیر معقول است و هیچ ارتباطى به یکدیگر ندارد.
خواهر گرامى! همین که شما از مسیر خلاف خود بـرگشتـه اید لطف و رحمت خدا ان شإالله با شماست چرا که او توبه جوان را از عبادت پیر بیشتر دوست مى دارد.موفق باشید.
مشکلى جسمى براى ازدواج ندارید
خواهر ص.پ ـ یزد
خواهر گرامى!
آفرین به همت والایتان! شما در نوجوانى مرتکب گناهى شدید و در آغاز نوجوانى توبه کردید. خداوند دوستـدار جوانان است و تـوبـه جوان را از عبـادت پـیران بـیشتر دوست دارد. ان شإالله خداوند توبـه شما را پـذیرفتـه است. چرا از رحمت خدا مإیوسید؟! اینکه گناهش بیشتر است. خداوند مى فرماید: وقتـى دانستـید کارتـان خلاف است و برگشتید, شما را مى پذیرم. به رحمت خداوند امیدوار باشید. مسایلى که داشته اید, در ازدواج هیچ مشکلى نمى تـواند ایجاد کند; مگر آنکه مشکلات دیگرى داشته باشید.
بزرگى شکم نیز بـاعث نازایى نمى شود, مگر آنکه علل دیگرى مطرح بـاشد. بـراى ما مشخص نیست آیا تـاکنون اقدام تـشخیصى بـه خاطر بـزرگى شکم انجام داده اید. چون بـه احتمال بـسیار ممکن است هیچ مسإله اى جز تجمع چربى در ناحیه شکم نباشد. بزرگى شکم مشکلى در ازدواج و باردارى یا ایجاد نازایى نمى کند. حتما بـا مراجعه بـه متخصص داخلى یا غدد و یا در صورت صلاحدید بـه متـخصص جراحى, علل آن را مورد بررسى قرار دهید.
گرچه عادت ناپـسندى که گفتید, ممکن است عوارض ظاهرى و جسمى ـ البتـه در صورت تـداوم ـ ایجاد کند, ولى تـإثیرى بـر تـوانایى حاملگى نخواهد داشت.
خواهر گرامى! نازایى علل هورمونى یا جسمى خاصى دارد و به هیچ کدام از مسایلى کـه ذکـر کـردید, ارتـبـاط نداشـتـه و تـإثـیر نمى پذیرد. بنابراین ترس از ازدواج به خاطر مسایل ذکر شده, کاملا بى مورد است.
این نکته را بـه خاطر داشته بـاشید: هر وقت بـه دلیل ندانستن مسإله اى دچار تـرس و اضطراب مى شوید, قبـل از آنکه خود را آزار دهید و گرفتار ترس و دلهره بى مورد شوید, بـه دنبـال دانستن علت آن مسإله برآیید و هیچ گاه بر اساس آنچه احتمال مى دهید, نه از وقوع و نه از عدم رخ دادن حوادث, شادمان نشوید و یا گرفتار ترس و اندوه نگردید. بـراى دانستـن وضعیت خـود نیازمند بـررسى کامل تـوسط متـخـصص هستـید. ان شإالله چـیز مهمى نیست.موید بـاشید.
تنها راه شما توبه واقعى است
برادر م. میم ـ اصفهان
برادر گرامى!
بـراى رهایى از این مصیبـت بـزرگ که دامنگیر شماست, چند نکته تـوصیه مى شود. امیدواریم بـا عمل بـه آن مشکلتـان حـل شود. بـا تـوضیحى که شما از وضعیت خود داده اید, بـه نظر مى رسد مشکل اصلى شما روانشناختى و نوعى از انحرافات و تـمایلات و رفتـارهاى جنسى باشد.
تنها راه رهایى از بار گناه رفتـارهایى که تـاکنون از شما سر زده, توبه است; نه از آن توبه هایى که کرده اید, بلکه توبه نصوح.
انسانى را تواب توبه کننده مى گویند که در مسیرى شروع بـه گام بـرداشـتـن کند که اولین و عمده تـرین شـرط آن نفرت از آنچـه که تـاکنون کرده است, بـاشد. اگر ذره اى احـساس لذت و خـوشایندى از اعمال خود در قلب داشته باشد, موفق بـه توبـه واقعى نخواهد شد. وقتى بـا عمق جان احساس کردید بـروز رفتـارهاى آنچنانى, چه بـر شخصیت و کرامت شما آورده و به چه ذلتى شما را انداخته است و از این ذلت و خوارى گریزان شدید و همچون غریقى در لجنزار, تشنه آب گوارا و عطر طهارت شدید, مى تـوان گفت بـه سـوى وادى تـوبـه قدم برداشته اید. بیش از این در باره توبه و شرایط آن صحبت نمى کنیم. از امام سجـاد(ع)بـهتـرین آموزگار بـیاموزید. دعاى تـوابـین از مجموعه دعاهاى خمس عشر را در مفاتیح الجنان بخوانید. خوب تإمل کنید و آنچه را باید, بیاموزید. نتیجه کار بستگى به نحوه عمل و تغییر نگرش شما نسبت به رفتارهایتان و آثار مترتب بـر آن دارد.
اما در مورد درمان, شـما نیاز دارید بـه روانپـزشـک مراجـعـه نمایید. علاوه بر توصیه هاى رفتارى کمکهاى دارویى نیز مى تواند در حل این معضل یاریتان نماید.
در کنار همه اینها به شما تـوصیه مى کنیم فعالیتـهاى فیزیکى و ورزشى را بـشدت افزایش دهید. هر چـه کسالت و رخـوت جـسمى کمتـر بـاشد, احتمال وقوع این رفتار کمتر مى شود; چون در مطالعات علمى اثـبـات شده است فعالیت مفرط فیزیکى و ورزشى مى تـواند منجر بـه تغییر ترشح هورمونهاى خاصى در بدن و تـإثیر بـر رفتـارهاى یاد شده شود.
از مصرف غذاهاى پرکالرى بپرهیزید. ساعات خلوت و خیال پـردازیهاى خود را کاهش دهید, زیرا عموما این رفتـارها بـه دنبـال خیال پردازى در مورد موضوع مورد علاقه بـراى تخلیه تنشهاى جنسى ظاهر مى شود و فرد در جـمع یا هنگام فعالیت معمولا اجـتـناب مى کند.
از حضور در محیطهاى تحریک کننده خوددارى کنید. سعى نمایید بـا دوستان همسن خود بـیشتر بـاشید. اگر فعالیتهاى ورزشى را دنبـال کنید و در فعالیتـهاى دستـه جمعى بـا دوستـانى که سلامت رفتـار و اخلاقى دارند, بیشتر باشید, در کاهش تمایلات شما موثر خواهد بود.
روش دیگر درمان این رفتـار انحـرافى ((بـیزارى درمانى)) است. این روش در بخشهاى درمانى روانپزشکى مورد استفاده و توسط وسایل خاصى انجام مى گیرد. شما مى تـوانید از روشهاى ساده تـرى استـفاده کنید; مثلا بستن یک کش بدون پوشش نخى به دور دست خود, که هر گاه مشغول خیال پـردازى و یا رفتـارهاى ذکر شده شدید, آن کش را محکم کشیده و رها کنید, بـه طورى که پوست دستتان قرمز و دردناک شود. همراه شدن یک محرک دردناک بـا آن خیال پـردازیها, بـه صورت شرطى شدن, بـتدریج منجر بـه کاهش تکانه ها و امیال انحرافى خواهد شد; چون این روشى است که توسط خود شما انجام مى گیرد. در صورت تداوم و انجام دادن مرتب آن, مى تواند با موفقیت چشمگیرى همراه بـاشد.
توفیق حق شامل حالتان.
در خواب ناله مى کنم
خواهر ل.پ.س ـ قم
دخترى 23 ساله هستم که مدت پـنج سال است در خواب صدایى شبـیه ناله از خـود درمىآورم. بـه خـاطر این مسـإله شـبـها نه جـایى مى خوابـم, نه اردو مى روم. البـته پنج سال پیش خواب دیدم تعدادى شب پره که شاید خفاش بـودند ـ بـه من حمله کردند و دور گردن من را گرفتند. من با فریاد از خواب پریدم و چند شب بـعد از آن این مشکل برایم به وجود آمد.
خواهر گرامى!
خواب از نظر فیزیولوژى مراحل مختلف دارد. بخشى از خواب, سبـک است. اغلب خوابـهایى که ما بـه خاطر مىآوریم, در این مرحـله رخ مى دهد. قسمتـى از خواب ـ که بـیشتـرین قسمت آن است ـ خواب عمیق است. در این مرحـله شخـص بـسخـتـى از خـواب بـیدار مى شود و نیز خوابـهایى که دیده مى شود, بـه خاطر نمى ماند, ولى ممکن است حـین خواب رفتارهایى از او سر بزند و اگر فرد بیدارى نزدیک او باشد, متوجه شود, ولى خود فرد خوابیده هیچ کدام از آن حالات و رفتارها را بـه خـاطر نخـواهد داشـت. اغـلـب حـرف زدنها, صـدا در آوردن, خوابگردى و راه رفتن در خواب, یا کابوسهایى که فرد بـا وحشت از خـواب مى پـرد, در این مرحـله رخ مى دهد. عـامل عـمده وقوع چـنین حالاتـى, اضطراب و حوادث استـرسآمیز در طول روز است. بـنابـراین بایستى نکاتى را در بهداشت خواب رعایت کنید:
1ـ تا واقعا خسته نشده اید, به رختخواب نروید.
2 از دیدن فیلمها یا خـواندن رمانهاى تـرسناک خـوددارى کنید; بخصوص در ساعات قبل از خواب.
3ـ شبـها مواد غذایى محرک مثـل ادویه و فلفل یا چـاى, قهوه و نسـکافه و کاکائو مصرف نکنید. نوشیدن حـداقل یک لیوان دوغ مفید است. دم کرده یک قاشق چایخورى زیره سبز منجر بـه بـهبـودى وضعیت خواب و ناله هاى شبانه مى شود.
_4 قبل از خواب سعى کنید بـا وضو بـوده و آیه الکرسى, سوره حمد و ناس و فلق را تلاوت کنید. ذکر صلوات و تسبیحات حضرت زهرا(س)نیز بسیار مفید است.
_5 اگر روشهاى فوق موثر نبـود, مى توانید بـا مشورت پزشک مقدار کمى داروى ضد اضطراب مصرف کنید.موید باشید.