طعم شیرین خوشبختى


 

طعم شیرین خوشبختى

 

 

مرد:وقتى پا به خانه مى گذارم, تو گویى پا بـه بـهشت مى گذارم. چه همسر مهربانى دارم, من!
زن:شوهرم براى رفاه و آسایش من و بچه ها, از هیچ کوششى مضایقه ندارد. براستى که همسر مهربانى دارم, من!
مرد:زبان همسر من تا به حال به درشت گویى و گله گذارى باز نشده است
زن:زبان همسر من تا به حال به درشت گویى و گله گذارى بـاز نشده است
مرد:همسر من بـا خـوش بـینى بـه تـلاشـهاى شـریک زندگیش مى نگرد
زن:همسـر من بـا خـوش بـینى بـه تـلاشـهاى شـریک زندگیش مى نگرد
مرد:من همیشه بـه شوق شادمان ساخـتـن همسرم و خـانواده ام بـا انرژى بیشترى کار مى کنم
زن:من طعم شیرین خوشبـختـى را حس مى کنم چـرا که شوهرم قدردان تلاشهاى من است
مرد:همیشه و بـه محض ورود بـه خانه, من مورد استـقبـال همسرم قرار مى گیرم. بـدین ترتیب تمام خستگیها از تنم رخت بـرمى بـندد. طعم شیرین خـوشبـخـتـى را همسرم در همان بـدو ورود بـرایم مهیا مى کند.