نویسنده

نگاه, نگاهى دوباره و نو
پژوهشى فقهى اجتماعى در موضوع نگاه و مسایل آن
((قسمت سوم))

محمد سروش

 

 

محدوده مجاز نگاه
یادآورى
در میان همه مسایل مربوط بـه نگاه, موضوع ((محدوده نگاه)) از اهمیت بـیشترى بـرخوردار است, چرا که در این بـخش, مرزهاى نگاه مجاز و ممنوع زن و مرد, تبیین و مشخص مى گردد. اینک در مدخل این موضوع, ابتدا به بررسى آیه ((غض بصر)) مى پردازیم و آن را از دو زاویه مورد تاءمل قرار مى دهیم: یکى آنکه ((غض بصر)) به چه معنى اسـت؟ و دیگـر آنکـه آیا از آیه قـرآن ((محـدوده)) اى بـراى آن استفاده مى شود؟
بـراى نتیجه گیرى از این مبـحث, بـاید بـخشهاى بـعدى مقالات را پى گیرى کرد و پس از بررسى همه مستندات, داورى کرد.
در آیه 30 از سوره نور, از پیامبـر اکرم(ص)خواسته شده است که به مردان بـگوید: ((غض بـصر)) کنید, سپس همین تکلیف متوجه زنان نیز شده است: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم ...
و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ...
این دو آیه, دستـور صریحى است که در بـاره نگاه در قرآن وجود دارد و در مفاد آن از دو جـهت بـاید تـاءمـل نمـود: یکـى آنکـه ((مفهوم)) غض بـصر چیست؟ و دیگر آنکه ((متعلق)) غض بـصر چیست و از ((چه چیزى)) باید غض صورت گیرد؟
مفهوم غض بصر
برخى دانشمندان ((غض بصر)) را به ((چشم بـستن و نگاه نکردن))
معنى کرده اند. از مفـسـران پـیشـین ابـوالفـتـوح رازى(1), و از متـاءخران علامه طبـاطبـایى(2)چنین بـرداشتـى از این واژه ارائه کرده اند و بـر اسـاس آن, مفاد این آیه را ((نهى از نگاه کردن))
دانستـه اند. ولى لغت شناسان و مفسران دیگر, آن را بـه معنى ((کم کردن نگاه)) و خـیره نشدن دانستـه اند. مثـلا در ((کتـاب العین))
آمده است: غض, ((سستى در نگاه)) است که پلکها بـه هم نزدیک شود ولى روى هم قرار نگیرد. و در ((مصـبـاح المنیر)) , ((کـم کـردن نگاه)) نیز ذکر شـده اسـت, ((تـهذیب اللغه)) و ((معـجـم مقاییس الـلـغـه)) و ((صـحـاح)) نیز ((نقـصـان نگـاه)) را در معـنى آن آورده اند.
راغب اصـفـهانى هم که دقـت فـراوانى در واژه هاى قـرآنى دارد, ((کاستـن از نگاه)) را مطرح ساخـتـه است و امین الاسلام طبـرسى در معنى غض, ((نقصان)) آورده است و طریحى هم از این جماعت تـبـعیت نموده است.(3 علاوه بـر نظر لغت شناسان که در این بـاره بـه اتـفاق نظر, نظر داده اند و نگاه نکردن یا بـستـن چشمها را در معنى آن نیاورده و یا بـه صراحت چـنین معنایى را نفى کرده اند, استـعمالات این واژه نیز همین معنى را تـاءیید مى کند. شهید مطهرى که در تـحـلیل این واژه و بـررسى موارد استـعمال آن, گوى سبـقت را از دیگر محققان ربوده است, مى نویسد:
((غض, به معنى کاهش دادن است و غض بـصر یعنى کاهش دادن نگاه.
در قرآن کریم, سوره لقـمان آیه 19 از زبـان لقـمان بـه فـرزندش مى گوید: ((و اغضض من صوتک)) یعنى صداى خودت را کاهش بـده, ملایم کن, فریاد نکن. و در آیه 3 از سوره حجرات مى فرماید: ((ان الذین یغضون اصواتـهم عند رسول الله اولئک الذین امتـحن الله قلوبـهم للتقوى)) یعنى آنان که صداى خـود را(هنگام سخـن گفتـن)در حـضور رسـول خـدا ملایم مى کنند, یعـنى فریاد بـرنمىآورند, آنان کسـانى هسـتـند که خـداوند دلهایشان را بـراى تـقوا آزمایش کرده اسـت.
در حدیث معروف هند بن ابـى هاله که اوصاف و شمائل رسول اکرم را توصیف کرده چنین آمده است: ((و اذا فرح غض طرفه)) یعنى وقتى که خوشحال مى شد چشمها را بـه حالت نیم خفته در مىآورد, بـدیهى است که مقصود این نیست که چـشـمها را روى هم مى گذاشـت و یا بـه طرف مقابـل نگاه نمى کرد. مرحوم مجلسى در بـحار این جمله را این طور تفسیر مى کند: ((اى کسره و اطرق و لم یفتح عینه و انما یفعل ذلک لیکون ابـعد من الاشر و المرح)) یعنى پلک چشم را مى شکست و سر را پـایین مى انداخت و چـشمها را نمى گشود چـنین مى کرد تـا از حـالت شـادىزدگى دور بـاشـد. عـلى(ع)در تـوصـیه بـه فرزند خـود محـمد بن الحنفیه هنگامى که در جـنگ جـمل پـرچم را بـه او داد, فرمود: ((کوهها اگر از جا کنده شوند تـو سر جـاى خود بـاش, دندانها را روى هم فشار بده.(تا خشم و غضب تحریک شود)سر خود را بـه خداوند عاریه بـده و پـاها را در زمین میخکوب کن)) آنگاه در آخر اضافه فرمود: ((ارم ببصرک اقصى القوم و غض بصرک)) یعنى تا آخرین نقطه دشمن را نظر بینداز و چشمها را بـخوابـان. بـدیهى است که مقصود این نیست که چشمها را ببندد یا نگاه نکن, مقصود این است که بـه یک نقطه معین, مخصوصا به تجهیزات دشمن خیره نشو.
همچنین بـه اصحابـش در جـنگها مى فرماید: ((غضوا الابـصار فانه اربط للجـاءش و اسکن للقلوب)) نگاهها را بـه تـجـهیزات دشمن کم کنید که این طور دلها محکم تر و آرام تر است.
از همه این موارد چـنین فهمیده مى شـود که معنى غض بـصـر کاهش دادن نگاه اسـت, خـیره نشـدن و تـماشـا نکردن و بـه اصـطلاح نظر استقلالى نیفکندن است ...
علیهذا در آیه مورد بحث معناى ((یغضوا من ابـصارهم)) این است که نگاه را کاهش بدهند, یعنى خیره نگاه نکنند و به اصطلاح علماى علم اصول, نظرشان آلى باشد, نه استقلالى.
توضیح اینکه یک وقت نگاه انسان به یک شخص بـراى ورانداز کردن و دقت کردن به خود آن شخص است مانند اینکه بـخواهد وضع لبـاس و کیفیت آرایش او را مورد مطالعه قرار دهد, ولى یک وقت دیگر نگاه کردن به شخصى که با او روبه رو است بـراى این است که بـا او حرف مى زند و چون لازمه مکالمه نگاه کردن است بـه او نگاه مى کند. این نوع از نگاه کردن که بـه عنوان مقدمه و وسیله مخاطبـه است, نظر آلى است ولى نوع اول نظر استـقلالى است, پـس معنى جمله این است:
((بـه مومنین بـگو بـه زنان خیره نشوند و چشم چرانى نکنند.)) (4)
بـرخـى فقهاى معاصر, در بـاره مفهوم ((غض بـصر)) نظریه سـومى ارائه کرده اند. در این نظریه بـا قبـول اینکه غض بـصر, ((بـستن چشم)) نیست, آن را بـه معنى ((پایین انداختن چشم)) معنى کرده و ((کنایه)) از ((نگاه نکردن)) دانستـه شده است. و در تـاءیید آن به بـرخى از روایات که در موارد حرمت نگاه, این تعبـیر بـه کار رفتـه است استـناد و کلمات لغویین را نیز چنین تـفسیر کرده اند: ((در غالب کتـب لغت ((دو معـنى)) بـراى غض کردن ذکر کرده اند, یکى به معـنى خـفض (پـایین افکندن)و دیگرى بـه معـنى نقصـان(کم کردن)و بـنا بـر هر یک از این دو معنى غض عین مى تواند کنایه از ((نگاه نکردن)) به طرف مقابل باشد زیرا بـنا بـر معناى اول بـا زیر افکندن نگاه, طرف مقابـل دیده نمى شود و بـنا بـر معناى دوم نیز مراد از ناقص کردن عـین, ((ناقص کردن آن از نگاه)) بـه طرف مقابـل اسـت که این امر بـه مفهوم ((نگاه نکردن)) مى انجـامد.))
به نظر مى رسد که این بـرداشت از کلمات لغت شناسان, صحیح نیست.
زیرا آنان واژه ((غض)) را داراى ((دو مفهوم)) معـرفى نکرده اند, بلکه با ((تعبـیرات متعدد)) ولى مشابـه و مترادف در صدد تبـیین ((یک مفهوم)) بـوده اند, مثلا لسان العرب در معنى غض از سه تعبـیر استـفاده مى کند: ((کف, خفض و کسر)) . بـرخى دیگر از لغویین فقط ((خفض)) را ذکر کرده اند و مقاییس اللغه ((کف و نقص)) را بـا هم آورده است. و عده اى هم در معنى کردن غض به سراغ تعبیر ((فتور))
رفته اند. پـس واژه هاى: نقص(کم کردن نگاه), فتور(سستى در نگاه), کسر(شـکسـتـن نگاه), کف(جـمع شـدن نگاه), خـفض (پـایین افتـادن نگاه)تـعبـیرات گوناگونى است که در صدد ارائه ((مفهوم واحـدى))
است. این مفهوم در بـرابـر ((چشم دوختن, خیره شدن, و پـر بـودن نگاه)) قرار دارد, از این رو معانى متـعدد بـراى غض بـصر, قابـل قبول نیست.
بـه علاوه این قضـاوت که ((ناقص کردن)) نگاه بـه مفهوم ((نگاه نکردن)) مى انجامد, توجیه روشنى ندارد, زیرا ناقص کردن نگاه, یا در ((مقابل)) نگاه نکردن است و یا بـاید آن را ((اعم)) از نگاه نکردن دانست و در هر صورت از ((غض بصر)) نه بـا دلالت مطابـقى و نه بـا دلالت التـزامى بـه مفـهوم ((عـدم نظر)) نمى تـوان رسـید.
در نظریه فوق, اضافه کرده اند که ((غالب کتب لغت ((غض العین))
را به زیر انداختن نگاه و شکستن آن ((به گونه اى که دیگر روبه رو را نبیند)) معنى کرده اند. )) ولى این نسبت نیز با کلمات لغویین سـازگار نیسـت زیرا چـنین قـیدى ـ ((بـه گونه اى کـه روبـه رو را نبیند)) ـ در کلمات آنها بـه چشم نمى خورد. بـلکه بـرخى از آنها تصـریح کـرده اند کـه در هنگام غـض, طرف مقـابـل دیده مى شـود.(5 این نکته را نیز باید افزود که ((کم کردن)) مفهومى تشکیک پذیر است و داراى مراتبى مى باشد, از این رو ممکن است در مواردى مقصود ((حـداکثـر)) کم کردن نگاه بـاشـد که عـرفا بـه ((نگاه نکردن))
مى انجامد; همچنان که در برخى روایات, ـ بـا توجه بـه قرائنى که وجـود دارد ـ غض بـصـر, بـه معنى ((نگاه نکردن)) بـه کار رفتـه است.(6) ولى چنین استـعمالاتـى نمى تـواند محدوده اصلى ((مفهوم))
لغت را مشخص کند و یا مراتب دیگر آن را نفى کند; همچنان که گاه غض بـصر, بـه معنى ((بـستـن چشم)) و غمض بـصر نیز استـعمال شده است(7)ولى لغت شناسان تصریح کرده اند که روى هم گذاشتـن پـلکها و بـسـتـن چـشـم(غمض عین)معنى حـقیقى غض بـصـر نیسـت. و این گونه استعمالات, سخن آنها را نقض نمى کند.
تفسیر روایى غض بصر
در بررسى مفهوم غض بصر, روایات مربوط به آن را که در ذیل این آیه سـوره نور وارد شده اسـت, بـاید مورد تـوجـه قرار داد. این روایات دو دسته اند: دستـه اى که این آیه را بـه چشم پـوشى و نگاه نکردن تفسیر کرده است و دستـه اى دیگر که آن را نهى از خیره شدن و چشم چرانى مى داند.
روایات دسته اول, آیه قرآن را چنین توضیح مى دهد:
ـ[ ... نهاهم عن] ان ینظروا الى عوراتهم(8)
ـ لا ینظر احدکم الى فرج اخیه المومن(9)
ـ حرم ان ینظر احد الى فرج غیره(10)
مفاد این روایت آن است که خـداوند بـا دسـتـور ((قل للمومنین یغضوا من ابصارهم)) از مومنان خواسته است که بـه شرمگاه یکدیگر نگاه نکنند. با توجه به اینکه متعلق نگاه را ((عورت)) دانسته و خوددارى از نگاه به آن را مورد نظر قرآن دانسته اند, لذا ((نگاه ممنوع)) هر نوع نگاه خواهد بود و مومنان به طور کلى نبـاید بـه آن موضع نگاه کنند; چه نگاه عادى و چه نگاه شهوانى, چه به صورت آلى و چه به شکل استقلالى.
این دستـه از روایات هر چـند دیدگاه کسانى که غض بـصر را بـه ((نگاه نکردن)) تـفسیر کرده اند, تـاءیید مى کند, ولى از آن رو که هیچ یک از این روایات, از ((اعتبار سندى)) بـرخوردار نمى بـاشد, در تفسیر آیه نمى تواند مورد استناد قرار گرفته و بـه اتکاء آن, نباید از ظاهر آیه دست کشید.
در دستـه دوم روایات, روایتـى از سعد اسکاف وجـود دارد که از امام باقر(ع)چنین نقل مى کند:
((یکى از جوانان انصار, در مدینه بـه زنى بـرخورد کرد. در آن زمان, زنان مقنعه خود را پـشت گوشهایشان مى بـستـند. آن جوان از روبه رو بدان زن چشم دوخته بود و هنگامى که زن از مقابل وى عبور کرد باز هم از پشت سر نگاهش به او بود و بـه دنبـالش وارد کوچه باریکى شد. در این حال صورتش بـه قطعه استخوان یا شیشه اى که در دیوار کوچه قرار داشت, برخورد کرد و شکافته شد. پس از عبـور زن و دور شدن وى, جـوان متـوجـه گردید که خـون از صورت بـه سینه و لباسش سرازیر شده است و در آن حال سوگند یاد کرد بـه خدمت رسول خدا مى روم و جریان را بازگو مى کنم. وقتى به محضر پیامبـر رسید, آن حـضرت ماجـرا را پـرسید و او قصه را بـازگو کرد, در پـى این حادثه جبـرئیل نازل گردید و این آیه را فرود آورد: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم)) (11)
از این روایت که داراى سند معتبـرى(12)است استفاده مى شود که: الف زنان مدینه قبـل از نزول این آیه, پـوشش سر را پـشت گوش مى بستند و قهرا علاوه بـر صورت, مقدارى از موهاى اطراف صورت نیز مکشوف و باز بوده است.
ب ـ مورد نزول آیه ((نگاه شهوانى)) بـه ((صورت و مو)) اسـت و آیه, مومنان را از چنین نگاهى برحذر داشته است.
بـا تـوجه بـه این نکتـه دوم, این روایت تـاءییدى بـر دیدگاه متـفکرانى مانند شـهید مطهرى اسـت که ((غض بـصر)) را پـرهیز از چشم چرانى و خیره شدن به طرف مقابـل دانسته اند. در این صورت, از این آیه, ممنوعیت نگاه عادى که در هنگام مخاطبـه و گفتـگو صورت مى گیرد و صرفا جنبه آلى دارد, استفاده نمى شود. البته حرمت نگاه به غیر از وجه و کفین مسلم است.
گستره غض بصر
در آیه سوره نور, خداوند از مومنان خواسته است که از نگاهشان بکاهند, ولى در قرآن تصریح نشده است که فرو کاستن از نگاه نسبت به ((چه چیزى)) و یا در ((چه مواردى)) باید صورت گیرد؟ آیا منع از چشم دوختن جنبـه ((کلى)) و عمومى دارد و بـه عنوان اصل اولى از ((هر گونه نگاه)) (در محدوده روابـط زن و مرد)بـاید اجتـناب کرد؟ و یا این آیه بـه ((نوع خـاصى از نگاه)) نظر دارد و آن را ممنوع مى داند؟
بـرخى پـاسخ این پـرسش فقهى را مبـتنى بـر یک ((نکته ادبـى))
دانستـه اند که ((من)) در این آیه بـه چه معنى است؟(قل للمومنین یغضوا ((من)) ابصارهم). بر اساس یک احتمال ((من)) زائده بوده و تاءثیرى در معنى آیه ندارد; یعنى مفاد آیه بـه وسیله آن تـغییر نمى کند و مقصود آیه, دستـور بـه ((غض بـصر)) اسـت. و بـر اسـاس احـتـمال دیگر ((من)) مفید معنى ((تـبـعیض)) است و مى فهماند که ((برخى)) نگاه ها باید فرو خوابانده شود.
ادیبان عرب در این باره نظر یکسانى ندارند. بـرخى مانند اخفش از نظریه اول, و برخى هم مانند سیبویه از نظریه دوم, جانبـدارى مى کنند.(13)
بـه نظر مى رسد که بـر اساس احتمال نخست نیز نمى توان ادعا کرد که این آیه بـه غض بـصر از ((هر چیزى)) دستـور مى دهد و هر گونه نگاهى را ممنوع مى سازد. زیرا در فهم شعاع هر حکم, باید مناسبات حکم و موضوع را در نظر گرفت و تـردیدى وجود ندارد که خداوند از مومنان نخواسته است که به طور کلى, سر را به زیر انداخته, و به هیچ چـیز نگاه نکنند و حـتـى نگاه بـه دریا, دشت و جـنگل را هم ممنوع کرده است! حتى نمى توان ادعا کرد که این نگاه ممنوع, شامل نگاه بـه همه انسانها, حتى افراد هم جنس و حتى اعضاء آشکار آنها مى شود و مردان نبـاید بـه صـورت یکـدیگر نگاه کـنند و زنان نیز نباید روى یکدیگر را ببینند! ادعاى اینکه چنین مواردى هم مشمول دسـتـور عام غض بـصـر اسـت ولى بـا دلیل ((مخـصـص)) نگاه جـایز است(14)غیر قابـل قبـول است زیراشمول دلیل عام, ذاتا نسبـت بـه چنین مواردى قاصر و نارساست و خروج آنها نیازى بـه محضض ندارد.
بدین ترتیب بدون توجه بـه مناقشاتى که در بـاره ((زائده)) یا ((تبعیضیه)) بودن ((من)) وجود دارد, باید ((محدوده)) غض بصر را مشخـص کرد, زیرا تـردیدى وجـود ندارد که این دستـور ((محـدود)) مى باشد.
در باره این محدوده, چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: محدوده غض بصر, بدن غیر هم جنس(نگاه مرد به زن, و زن به مرد)و عورت هم جنس است. بـر اساس این احتمال نگاه بـه جنس مخـالف بـه طور کلى ممنوع است و نگاه بـه هم جـنس(نسبـت بـه غیر عورت)مجاز است.(15)این احتمال از دو جهت مخدوش است:
الف ـ غض بـصر بـه معنى چشم پوشى و نگاه نکردن, تلقى شده است, در حالى که این معنى با لغت سازگار نیست.
ب ـ بـراى تـعـیین این محـدوده ممنوعـه بـه هیچ دلیل و مدرکى استـناد نشده است و این سوال بـدون پـاسخ مانده است که از کجاى آیه قرآن, این محدوده خاص استفاده مى شود؟
با توجه بـه این دو نکته, نظریه کسانى که این ممنوعیت را بـه ((نگاه به عورت)) اختصاص داده اند(16)نیز قابل قبـول نمى بـاشد و روایاتـى که در این بـاره وجـود دارد, از نصاب حجـیت بـرخوردار نیست.
احتمال دوم: محدوده غض بـصر در آیه بـیان نشده است همان گونه که در بـسیارى از آیات دیگر قرآن, فروع و جزئیات احکام تـبـیین نشده است از قبـیل شرایط سفر. این گونه جزئیات را از سنت بـاید استفاده کرد و با توجه به ((بـیان معصوم)) بـاید پرده ابـهام و اجمال از آن برگرفت.
احتمال سوم: هر چند در این آیه بـه صراحت متعلق غض بـصر, ذکر نشده است ولى بـا توجه بـه مجموع آیه امکان تشخیص آن عرفا وجود دارد زیرا در این آیه پوشش براى زن الزامى دانسته شده است و از آن, آنچه که آشکار است(الا ما ظهر)اسـتـثـناء شده اسـت, لذا عرف چنین مى فهمد که از هر موضعى که ((ستـر)) آن واجب است, بـاید غض بصر کرد و محـدوده غض بـصر از محـدوده لزوم ستـر فهمیده مى شود.
مبـناى این دو احتمال نیز, تفسیر غض بـصر بـه چشم پوشى و نگاه نکردن است که قبـلا مورد مناقشه قرار گرفت, بـه علاوه که احتـمال اخیر مبـتنى بـر یک ((ملازمه عرفى)) است: ((هر چه که پوشاندن آن واجب است, نگاه کردن بـه آن هم حرام است)) . این ملازمه خارج از مدلول آیه است, و اگر در فهم آیه آن را, نادیده بگیریم و یا در ثبـوت چنین ملازمه اى تردید نماییم, آیه بـا اجمال روبـه رو خواهد شد, همان گونه که در احتمال دوم, این اجمال پـذیرفتـه شده است.
احتمال چـهارم: چـون غض بـصر, بـه معنى کاهش دادن نگاه است و مقصود از آن جلوگیرى از چشم چرانى است, از این رو, متعلق غض بصر, فقط ((چهره)) است زیرا آنچه ضرورت اقتضا مى کند, همین مقدار است و بـیشـتـر از آن, هر گونه نگاهى, حـتـى بـا غض بـصر نیز جـایز نیست.(17)روایت سـعد اسـکاف هم این احـتـمال را تـاءیید مى کند.
در ادامه, نظریات مخـتـلف فـقهى پـیرامون نگاه مرد بـه زن را همراه مستندات آن بررسى مى کنیم.ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ ابوالفتوح رازى, روض الجنان, ج14, ص122.
2ـ محمدحسین طباطبایى, المیزان, ج15, ص:111 الغض اطباق الجفن على الجفن ... والایه نهى عن النظر.
3ـ فخرالدین طریحى, مجمع البحرین, ج4, ص218. یغضوا من ابصارهم اى ینقصوا من نظرهم عما حرم الله علیهم, غض طرفه: خفضه و تـحمل المکروه, غض صوته: اى خفضه و لم یرفعه بصیحه و غض طرفه اى کسره ...
4ـ شهید مطهرى, مساءله حجاب, ص121 ـ 124.
5ـ نگاه کنید بـه لسـان العـرب و تـاج العـروس, واژه ((غض)) .
6ـ مثـل روایات غض بـصر از عورت دیگران در حـمام, ن.ک وسـائل الشیعه, ج1, ص364.
7ـ محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, ج25, ص380.
8ـ الحر العاملى, وسائل الشیعه, ج11, ص126.
9ـ همان, ج1, ص212.
10ـ همان, ج11, ص129.
11ـ همان, ج14, ص138.
12 تـنها راوى قابـل تـردید در سند این روایت, سعد اسکاف است که شیخ طوسى بـه صراحت او را ((صحیح الحدیث)) مى داند(معجم رجال الحدیث, ج8, ص68)از این رو سبک شناسى برخى علماء رجال و نیز منکر بـودن بـرخى روایات سعد, وثـاقت او را مخدوش نمى سازد. 13ـ ن.ک: زمخشرى. الکشاف, ج3, ص229.
14ـ ن.ک: مقدس اردبیلى, زبده البیان, ص685.
15 ن.ک: سیدمحـمـد مـحـقـق دامـاد, کـتـاب الـصـلاه, ج2, ص24.
16ـ محمدحسین طباطبایى, تفسیر المیزان, ج15, ص111.
17ـ شهید مطهرى, مساءله حجاب, ص124.