آموزه هاى زندگانى حضرت زهرا(س) (11)
(بخش پایانى)
دیدگاههاى اخلاقى در سیره و سخن الهى
احمد لقمانى
دیباچه سخن
خاک دل آن روز که مى بیختند
شبنمى از عشق در آن ریختند
دل که به آن قطره نم اندود شد
بود کبابى که نمک سود شد(1)
آفرینش, دفتر معرفت و آینه عشقى است که با تمامى جلوه هاى خود جـمال محـبـوب را در نگاه روشـن ضـمیران بـه تـماشـا مى گذارد. و انسانهاى کامل, عاشق تـرین افراد بـوده که دست هر بـرگى, دفتـرى مى بـینند و هر موجـودى را آیت و نشـانه اى از آفریدگار مى دانند.
تمامى هستى در نگاه اینان بر مبناى عشق و زیبـایى استوار است و همه لحظه ها و ذره ها برگرفتـه از ((اسـماى حـسـناى الهى)) اسـت.
زمزمه همیشه فرزانگان و شیفتگان این سخن است که:
عاشق شو ورنه روزى کار جهان سر آید
ناخوانده درس مقصود زین کارگاه هستى
وارستگى از بدیها و آراستگى بـه خوبـیها در سیره و سخن پاکان سرچشمه در شناخت, شوق و عشق بى کران آنان به آفریدگار هستى دارد و ((تخلق به اخلاق الهى)) زیبایى حقیقى بـا یکایک نامهاى خداوند است که در این گستره, انبیاء, اولیاء و صالحان برجسته بـوده اند و رسول(ص)و اهل بـیت ـ علیهم السلام ـ در اوج آراستـگى, شیفتـگى و عشق نگریسته مى شوند. اینان ((نگاران بـه مکتب نرفته)) اى هستند که با شایستگیهاى خویش ریزش رحمت و لطف خداوند را چنان بـه سوى خود روانه ساختند که ((مساءلهآموز صد مدرس)) شده اند.
... در بخشهاى پیشین, دوازده جلوه از آراستگیها و زیبـاییهاى دخت آفتـاب; فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ را در آینه ((دیدگاههاى اخلاقى در سیره و سخنى الهى)) نظاره کردیم. اکنون آخرین بـخش از این موضوع را با هم مى نگریم:
13. بیم و امید نسبت به پروردگار
((خوف و رجا)) یا ((بیم و امید)) نسبت بـه اعمال خود و الطاف خداوند, از صفات بـسیار پـسندیده اى است که بـدان سفارش فراوانى شده و تمامى کسانى که گامهایى در مسـیر خـودسـازى و تـهذیب نفس برداشته اند, خود را بـدین صفت آراسته اند.(2)آنان که ترس و بـیم در وجـودشـان بـیش از امید بـاشـد, انسـانهایى ماءیوس, نومید و خودباخته اى هستند که آینده را تاریک دیده و کوششى در بازسازى و نوسازى گذشتـه خویش نمى کنند و از آن سو, افرادى که رجـا و امید فراوانى در خود انبـاشته اند, بـه مرحله اى از بـى بـاکى در انجام گناهان و ارتـکاب نافرمانیهاى خداوند مى رسند که در پـس آن دورى از تـفکر و تـوبـه و بـازگشت قرار دارد و سرانجام آنان بـدانجا مى رسد که بـا این امید پوچ و همراه بـا وسوسه هاى شیطانى, یگانه سرمایه خدادادى خود یعنى عمر خویش را تباه ساخته و آنگاه بیدار مـى شـوند کـه این بـیدارى هیچ سـودى بـراى آنان نخـواهد داشـت.
آنان که با حفظ تعادل بـیم و امید در خویش, نسبـت بـه کارهاى نیکوى خود مغرور نشده و در بـاره آینده و پـایان عمر خود تـرسى مقدس در خود احساس مى کنند, دچار خودخواهى, غرور, تکبـر و تحقیر دیگران نسبت به عبـادات خود نشده و بـدون هیچ هراسى بـه ارتکاب گناهان رو نمى کنند تا با بهانه اى واهى ـ یعنى کریم و غفور بودن خداوند بدون سنجش و دقت! بـه سوى عذاب ابـدى رهسپار شوند و از آن سو, از یاءس نسبـت بـه رحمت خداوند ـ که خود بـزرگترین گناه نسبت به گناهان افراد است ـ مصون مى مانند.
آرى سفارشى که در مراحل مختلف زندگى به انسانها مى شود آن است که دوره جوانى بـا اندکى خوف بـیشتر طى شود و در ایام کهنسالى, امیدى افزون تر وجود داشته بـاشد تا دورى از نافرمانیها در ایام قدرت و غرور جوانى بـهتـر مهیا شود و عشق و امید بـه رحمت الهى هنگام کوچـیدن از دنیا بـه سـراى ابـدى, زمینه سـاز اصلاح بـرخـى کاستـیهاى گذشتـه و رجاى بـه آینده شود. اما محور اصلى هم طرازى بیم و امید و درخواست عاجزانه از خداوند در بـرقرارى تعادل این دو در تمامى زمینه ها خواهد بـود; شیوه اى که صالحان و پاکان بـه هنگام راز و نیاز با خداى خویش دارند:
((تتـجافى جنوبـهم عن المضاجع یدعون ربـهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون)) (3):
بخیزند شبها خود از خواب ناز
خدا را بخوانند با صد نیاز
بخوانند او را به امید و بیم
نه شوق بهشت و نه ترس جحیم
نمایند انفاق از رزق خویش
از آنچه خداوند بنهاده پیش(4)
فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ بزرگ بانویى آشنا با مفاهیم قرآن و بـاخبـر از رحمت بـى کران الهى بـود اما خوف از عذاب الهى, چنان تـاءثـیرى در وجود او مى گذاشت که گاه بـر زمین افتـاده و فریاد ((واى, واى)) او بـه گوش اطرافیان مى رسید. وقتـى آیات عذاب بـر رسول خدا(ص)نازل شد که:
((و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم)) (5)
و بـه یقین وعده گاه همه آنان(گمراهان)دوزخ اسـت[ .دوزخـى] که بـراى آن هفت در اسـت و از هر درى بـخـشـى معـین از آنان[ وارد مى شوند] .
پیامبر اکرم ـ درود خداوند بر او و دودمان پاکش باد ـ به شدت گریست و یاران آن حـضرت نیز گریه کردند. زهراى مرضیه(س)از گریه پدر آگاه شد و پرسید: یا ابت فدیتک ما الذى ابکاک؟
اى پدر! فدایت شوم چه چیزى تو را گریاند؟
رسول خـدا(ص)آیات عذاب الهى را که تـازه نازل شده بـود بـراى فاطمه ـ علیهاالسـلام ـ قرائت کرد. ناگاه زهرا(ع)از تـرس و خـوف خداوند بى حال بر زمین افتاده, فرمود:
((الویل ثـم الویل لمن دخـل النار)) (6)واى و واى بـر کسى که داخل آتش جهنم شود.
و روزى که رسول خدا(ص)بـراى دیدن دخت دلبـندش بـه خانه فاطمه رفته بود, به هنگام انجام وضو رو بـه سوى او کرده فرمود: دخترم فاطمه! در چه حالى هستى؟
زهراى مرضیه در جواب پـدر عرض کرد: ((و الله لقد اشتد حزنى و اشتد فاقتى و طال اسفى)) 7
سوگند به خدا که حزن و اندوه من فزونى گرفتـه و تـهیدستـى من فراوان است و تاءسفم بـسیار; که بـراى سفر طولانى آخرت چه آماده کرده ام؟8
چنین بینش و نگاه مقدس بـه زندگى, شیوه اى درسآموز بـه پیروان واقعـى فـاطمه(ع) دارد که هیچ گاه در مراسـم شـادى و بـه هنگام خـوشـى ها و شـادمانیها گوهر وجـود خـود را بـا ضربـه هاى گناه و آلودگیهاى معصیت خرد و بـدبـو نسازند. بـى شک این سخـن هیچ گونه تـضادى بـا شاد بـودن و شادمانى کردن ندارد بـلکه ((جـهالت)) و ((غفلت)) در هنگامه هاى حساس ـ که عرصه هاى امتحان دین بـاوران در سنجش میزان پایبندى آنان به دستورات پیشوایان است ـ پس از ورود آدمى از مرز سخن بـه وادى عمل, او را سرافکنده و شرمسار بـیرون مى کند و ((آگاهى)) و ((هوشیارى)) در تـمامى صحـنه هاى امتـحـان, پیروزى و سربـلندى بـراى پـیروان اندیشمند و خردورز بـه ارمغان مىآورد.
عبـرت پذیرى فاطمه(ع)در شب عروسى و استفاده شایسته آن حضرت از تغییر و تحولات زندگى چنان بود که در آغازین لحظه هاى شروع زندگى خود با على(ع), چون به خانه شوهرش پاى گذارد, این شب پرخاطره و ماجراى به یادماندنى را این گونه توصیف کرد:
((على! در باره حال و رفتار خود فکر کردم, بـه یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبـر افتادم که: اکنون از خانه پدر بـه خانه شما منتقل شده ام و روزى دیگر از اینجا بـه طرف قبـر و قیامت خواهم رفت. در این آغازین لحظه هاى زندگى, تـو را بـه خدا سوگند مى دهم که بیا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را [بـه یاد آینده خود و جـایگاه جـاودان خویش] عبـادت کنیم.)) (9 از آن سو, امید و عشق فاطمه(ع)بـه پـروردگار متـعال چـنان در رواق وجـود او موج مى زد که هر چه مى دید زیبـایى, جـمال و خوبـى بود. روزى که رسول خدا(ص)رو بـه دخترش کرده فرمود: ((فاطمه! هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هر چـه بـخواهى انجـام شود; حـال, چـه خواستـه و حـاجـتـى دارى؟))
یاس یاسین بـا عشق و امیدى صد چـندان رو بـه پـدر کرده, گفت:
((شغلنى عن مساءلته لذه خدمته, لا حاجه لى غیر النظر الى وجهه الکریم)) (10)
لذتى که از خدمت حضرت حق مى بـرم مرا از هر خواهشى بـاز داشته است; حاجتى جـز این ندارم که پـیوستـه ناظر جـمال زیبـا و والاى خداوند باشم.
14. تسلیم حق; اطاعت کامل از پروردگار
سر بـه فرمان حق گذاشتن, اطاعت و تبـعیت کامل, ((تسلیم شدن))
انسان در بـرابـر خداوند است. فرمانى که پروردگار متعال خود ما را بـدان ماءمور ساخت که: ((و سلموا تـسلیما)) (11); بـه فرمان [رسول خدا] بـه خـوبـى گردن نهید. اگر اسـلام بـه معناى تـسـلیم است(12)و مسلمان واقعى کسـى اسـت که دیگران از دسـت و زبـان او سالم باشند(13)و بهترین راههاى اطاعت ((سبـل السلام)) (14)معرفى شده است; همه و همه بـدین خاطر است که در راه اطاعت و عبـودیت, آنچـه ارزش واقعى بـه اعمال مى بـخـشد, ((کیمیاى تـسلیم و اطاعت محض)) است بدون آنکه کوچکتـرین انحرافى در گفتـار, رفتـار و یا پندار انسان رخ دهد و آسیبى بـه دین خدا و بـندگان خداوند وارد شود.
رهآورد این ((تسلیم و اطاعت)) ; فراهم شدن زمینه بهره گیرى از هدایت و بشارت قرآن(15), دستیابى بـه هدایت خاص الهى(16), پدید آمدن ابـزارهاى معنوى جهت ساده سازى تـحمل سختـیها و مصایب(17), بسترسازى استجابت دعا(18)و انجام عاشقانه انفاق(19), احسان(20), صله رحم(21), انصاف(22)و تصدیق معارف ناب دینى(23)بـا تـمامى وجـود خـواهد بـود و ثـمره این صفت آسـمانى همنشینى با انبیا, صدیقان, شهیدان و صالحان خواهد بود که اینان همدمانى بسیار نیکو و پسندیده خواهند بود:
((و من یطع الله و الرسـول فاولئک مع الذین انعـم الله علیهم من النبیین و الصـدیقین و الشـهداء و الصـالحـین و حـسـن اولئک رفیقا)) .(24)
آنان که از رهگـذر آمـوزه هاى الـهى و آسـمـانى مـعـصـومـان ـ علیهم السلام به حکمتها, برکات و آثار تسلیم و اطاعت در بـرابـر دستـورات خـداوند, رسولان, امامان و پـیشوایان پـاک و مقدس, پـى برده, ابعاد عقلانى و عاطفى خود را با این صفت والا زینت بـخشند, نسیمى از اطمینان, آرامش و آسایش روحـى و جـسـمى در وجـود خـود احسـاس مى کـنند بـه گونه اى کـه در سـنگلاخـهاى مسـیر زندگى, هیچ سرمایه اى را بـا این گوهر گرانمایه مبـادله نمى کنند; همیشه خود را در محضر خداوند دیده و هیچ گاه احساس پوچى, تنهایى و گمراهى نمى یابند.
چـنین بـاور گرانقدرى, سیره و سخن فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ را چنان ارزش جاودانى بخشید که بـراى تمامى زمانها و همه افراد بـه عنوان الگویى پـویا, بـه روز و شایسـتـه مطرح خـواهد بـود.
آنگاه که اراده و تقدیر الهى را در آینده زندگى خود از زبـان پدر شنید, با آبشارى از عشق و بینش فرمود: ((خشنودم به آنچه که خدا برایم رضایت داده است. )) (25)
و چون خود را در مقابـل رسول خدا مى بـیند, افزون بـر آنکه سر تسلیم بـر تصمیم پیامبـر(ص)فرود مىآورد و مى گوید: ((در بـرابـر خواسته هاى رسول الله مطیع هستم. )) (26)
و حتى مى فرماید: ((انت اولى بى من نفسى)) ; (27)
اى رسول خدا! شما بر من سزاوارتر از خودم هستى.
و به هنگام دریافت دستـور امام و مقتـداى خود, حضرت على(ع)در باره منصرف شدن از نفرین به ستمگران به خاطر ستم بـرخى از آنان بـه شوهر خویش و غصب حق خود, در حالى که خشم و اندوه سراپاى آن دردانه هستى را فرا گرفته بود بـا تـمامى تـوان, دست اطاعت بـر سینه گذارده, راه خود را از سوى مسجـد پـیامبـر(ص)بـه طرف خانه بـرگردانده و بـا دنیایى از تـسلیم و پـیروى از امام زمان خود, اینچنین مى فرماید:
((اذا ارجـع و اصبـر و اسمع له و اطیع)) (28)حـال که شوهرم و امام و پـیشوایم فرمان داده که بـه خانه بـرگردم, مى روم و صبـر مى کنم و سخن او را مى پذیرم و از وى اطاعت مى کنم.
و به دنبـال آن شوهر مظلوم و معصوم خود را نگریسته مى فرماید:
((على! جانم فداى جـان تـو و روح من سپـر بـلاهاى جـان تـو یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود, اگر تو در خیر و نیکى به سر مى بـرى بـا تو خواهم زیست و یا اگر در سختى و بـلاها گرفتار شدى باز هم با تو خواهم بود.)) (29)
اوج اطاعت و تـسلیم زهراى مرضیه ـ علیهاالسلام ـ روزى جـلوه گر گردید که پیشاپـیش خبـر شهادت پـاره تن خود حسین(ع)را در کربـلا شنید. در این توفان غم و ماتم ـ که هیچ مادرى توان آگاهى از آن را در خود نمى بیند ـ چون فاطمه تمامى این مصایب و سختیها را در محضر خداوند و بنا به خواست الهى مى بـیند, سر تسلیم فرود آورده و در سخنى کوتاه, بلنداى معرفت, عشق و دلدادگى خود را نسبت بـه پروردگار مهربان این گونه توصیف مى کند:
((یا ابه! سلمت و رضیت و توکلت على الله)) ; (30)
پدرجان! در بـرابـر خواسته هاى خدا تسلیم بـوده و راضى ام و در این باره به خدا توکل کرده ام.
حضرت آیت الله خامنه اى این صفت ارجـمند زهراى مرضیه(ع)را چنین توصیف مى فرماید:
((بعد از مقـامـات مـعـنوى و مـراتـب روحـانى فـاطمـه زهرا ـ عـلیهاالسـلام ـ که ماها قادر نیسـتـیم آنها را درسـت بـفهمیم ـ خصوصیت عملى آن بـزرگوار این بـود که در همه شرایط, تـسلیم محض حکم الهى و راه خدا بـود. همین تسلیم محض بـود که در طول تاریخ اسلام, از این بـزرگوار یک مجـاهد بـى نظیر و یک پـرچم مظلومیت و حقانیت بـه وجود آورد. تا امروز هم این پـرچم بـرافراشته است و روز بـه روز مکانت آن موجـود عـالى قدر افزوده شده اسـت.)) (31)
15. خودسازى, تهذیب نفس و آراستگى به همه خوبیها
نفس انسـان گوهرى گرانبـهاسـت که مراقبـت و محـافظت از آن در تندبادهاى زندگى, آدمى را به ارزشهاى حقیقى و مقامات بسیار والا رسانده(32)و چنین نفـسـى را مـحـبـوب تـرین مـوجـودات روى زمـین مى کند.(33)عظمت بـه گونه اى است که خداوند متـعال خود بـدان قسم خورده و فرموده است:
((و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها)) (34)
سوگند به نفس و آن کس که آن را درسـت کرد؟ سـپـس پـلیدکارى و پرهیزکارىاش را بدان الهام کرد.
غفلت و رهاسازى نفس, آن را در سراشیبـى سـقوطى قرار مى دهد که صاحب خود یعنى انسان را همراه با خود بـه هلاکت مى رساند زیرا آن چنان تـنزل مى کـند کـه ((نفـس اماره)) نام مى گیرد و همیشـه بـه پلیدیها و بدیها فرمان مى دهد(ان النفس لاماره بالسوء)(35); آنان که با هوشیارى, دقت و مراقبـت از فزون طلبـیها و هواهاى نفس خود کاسته, گامى در کنترل و لجام زدن به این نفس سرکش بـردارند, پس از چندى با اندک آلودگى, دچار پشیمانى و سرزنش نفس گشته, آن را ((نفس لوامه)) مى یابـند که بـا کوتـاهى در مراقبـت و غـفلتـهاى گوناگون دچار نکوهش نفس مى شوند, و این نشان از کمال و حرکت بـه سوى تکامل بیشتر است.
آنگاه که گامهاى خودسازى بـیشتر شده و شاخسار وجود از خارهاى گناهان و زشـتـیها پـاک گردید و چـونان گلزارهاى زیبـا, معطر و روح بـخـش درآمد, ((نفس مطمئن)) پـدید مىآید که آرامش در تـمامى حـالات انسان ایجـاد مى کند و تـمامى آفرینش را در نگاه صاحـب آن تجلى لطف و عنایت پروردگار دانسته و همه حوادث را زیبا مى بـیند گرچه در مسیر حیات سخت ترین و تـلخ تـرین ماجراها بـراى او ایجاد شـود. در این حـال خـطاب بـه او مى شـود که: ((یا ایتـها النفـس المطمئنه ارجعى الى ربـک راضیه مرضیه فادخلى فى عبـادى و ادخلى جنتى)) (36)
الا اى که با یاد پروردگار
رسیدى به آرامشى و قرار
بیا این زمان سوى یزدان خویش
به سوى خدا گام بگذار پیش
که هستى تو خشنود از کبریا
ز تو نیز راضى است یکتا خدا
کنون در صف بندگانم در آى
به باغ بهشتم تو مى کن سراى(37)
رسالت نخست تمامى رسولان خداوند در بین مردم چنین وظیفه بسیار ارزشمند است که در فرهنگ قرآن نام ((تزکیه)) بـه خود گرفته است و پیش از ((تعلیم کتاب و حکمت)) قرار دارد.(38)استمرار بخش این رسالت عظیم, پیشوایان معصوم ـ درود خداوند بر آنان باد ـ هستند که این شیوه عرشى در سیره و سـخـن آنان بـه خـوبـى دیده مى شود.
کوثر آفرینش, فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ که یگانه معصومى است که از جمع بانوان بـه چنین مقام بـى نظیر و چشمگیرى رسیده است و افزون بر درسآموزى زنان, مربـى تمامى مردان نیز خواهد بـود, در صحنه هاى مختلف فرهنگى اجتماعى, اقتـصادى, نظامى و سیاسى اسوه اى جامع بوده و در گفتار و رفتار خویش شیوه هایى نو, کارآمد و زنده براى پیروان خود به یادگار گذارد.
او دل کندن از دنیاى منفى و ذلت بار و نفى تمامى وابستگیها را اولین قدم در راه پالایش نفس از آلایشهاى مختلف زندگى مى دانست(39)و عبـادت, انفاق, تـلاوت و عمل بـه قرآن, نماز, روزه تکالیف و آزمایشهاى خداوند را عوامل خودسازى انسان دانسته(40)و از سوى دیگر خردورزى و تـعقل صحـیح را همراه بـا ابـعاد عاطفى, مسیرى هموار براى دستیابـى بـه قله سعادت و سلامت نفس مى دید. از این رو نخست باورهاى توحیدى خود را بـه میدان عمل آورد و در راه تحصیل رضایت پـروردگار خویش از تحمل مشکلات عبـادت و پـدید آمدن مصایب در زندگى هراس به خود راه نداد, بلکه بـه استقبـال هر یک مى شتافت.(41)
ایمان به غیب و خشیت از خداوند بـه همراه انفاق و صدقه و بـه دست آوردن امنیت روحـى و اطمینان قلب, عامل ارزنده اى در تـکمیل تـطهیر نفـس در نگاه آن بـانوى بـزرگوار بـود. ویژگى ارجـمند و چشمگیر فاطمه ـ علیها السلام ـ آن بـود که زمانهاى مناسب را بـه خوبى مى شناخت و در بهره بردارى از فرصتهاى عبودیت و بندگى سر از پـا نمى شناخت. از آنجـا که مادر بـود, افزون بـر نقش فردى نوعى وظیفه مربى گرى در خود مى دید, بدین خاطر بـا آراستگى در سخنان و زیبـایى در رفتـار, شیوه پـسندیده اى از دین و دین مدارى در نگاه فرزندان خـود بـاقى مى گذارد و چـون نقشى محـورى در هدایت افراد جـامعه ایفا مى کرد, زندگى خود را چـون زندگانى رسول خدا(ص), در اوج زهد, ساده زیستـى, احـسان, ایثـار و تـمامى مکارم اخلاق قرار داده بود.(42)
حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ بـا توجه بـه مجموع صفات مادر خود, آن عزیز را چنین مى ستاید:
((فى ابنه رسول الله لى اسوه حسنه)) (43)
در[ شیوه زندگانى] دخت رسول خدا, بـراى من سرمشق نیکویى وجود دارد.(44)
و رهبـر عظیم الشاءن انقلاب, حضرت آیت الله خامنه اى, زهراى اطهر را صحـیفه صفات آسمانى و مجـمع خوبـیها دانستـه مى فرماید: ((در زندگى معمولى این بزرگوار, یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگى یک زن مسلمان در رفتـارش بـا شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بـین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگى ناپـذیر در برخوردش با حوادث سیاسى مهم بعد از رحلت رسول اکرم(ص)که بـه مسجـد مىآید و سخنرانى و موضعگیرى و دفاع مى کند و حـرف مى زند و یک جهادگر بـه تـمام معنا و خستـگى ناپـذیر و محنت پـذیر و سختـى تـحمل کن است. از طرف دیگر, همچنین از جـهت سوم, یک عبـادتـگر و بـپـادارنده نماز در شبـهاى تار و قیام کننده لله و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت, این زن جوان مانند اولیاى کهن الهى, با خدا راز و نیاز و عبادت مى کند.
این سه بعد را با هم جمع کردن, نقطه درخشان زندگى فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ است. آن حضرت این سه جـهت را از هم جـدا نکرد.
بـعضى خـیال مى کنند انسانى که مشغول عبـادت مى بـاشد یک عابـد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمى تواند یک انسان سیاسى باشد. یا بعضى خیال مى کنند کسى که اهل سیاست است ـ چـه زن و چـه مرد ـ و در میدان جهاد فـى سـبـیل الله حـضـور فـعـال دارد اگر زن اسـت, نمى تواند یک زن خانه با وظایف مادرى و همسرى و کدبانویى باشد و اگر مرد است نمى تـواند یک مرد خانه و دکان و زندگى بـاشد. خیال مى کنند اینها بـا هم منافات دارد; در حالى که از نظر اسلام, این سـه چـیز بـا یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد, در شخـصیت انسـان کامل, کمک کننده هم است.)) 45
آرى به چنین شیوه هاى زنده و بالنده که براى همه زمانها قابـل عرضه و الگوبردارى است از بـینشى جامع و روشن خبـر مى دهد که در دو چهره, تجلى مى یابد:
1ـ تخلیه یا وارستگى از صفات ناپسند
2ـ تحلیه یا آراستگى به صفات پسندیده.
در جلوه نخست پیراستگى از شرک, کبـر, ناپاکى نفس, تفرقه, خشم الهى, مرگ نابهنگام, کم فروشى, پلیدى, لعنت الهى, بى عفتى و ریاى اعمال مطرح مـى شـود, از این رو عـالـمـه آل طاها, فـاطمـه زهرا ـ علیهاالسلام ـ مى فرماید: ((پـروردگار سبـحان ((ایمان)) را واجـب فرمود و بـدان زنگار شـرک از دلها زدود; بـا ((نماز)) , کبـر و خودپـرستى را از شما دور ساخت, ((زکات)) را سبـب تزکیه و تهذیب نفس شـما قرار داد و فـزونى رزق, در آن نهاد, ... ((امامت ما))
را مایه ایمنى از تفرقه و پراکندگى نمود و ((نیکى بـه والدین))
را موجـب سـلامت از خـشم الهى دانسـت; ((قصاص)) را مایه حـیات و زندگـانى دانسـت و ((تـمام پـرداخـتـن پـیمانه و وزن)) را مانع کم فروشى و کاهش بیان کرد. ((نهى از شرب خمر)) را بـراى پاکى از پلیدى و دورى از تهمت را حجابى براى مصون ماندن از لعنت خداوند شمرد; پیمایش راه عفت را در ((ترک سرقت)) دانست و ((حرمت شرک))
توسط خداوند به خاطر اخلاص بـه ربـوبـیت الهى و یکتـاپـرستـى در عبودیت او بیان گردید.))
آراستگى بـه صفات آسمانى و زینت یافتـن بـه زیورهاى معنوى در سخن حضرت زهرا(ع) این گونه تـجلى یافتـه است: ((خداوند مهربـان ((روزه)) را زمینه ساز تـثـبـیت اخلاص, ((حـج)) را آزماینده دین, ((طاعت ما)) را مایه وفاق و همدلى, ((جهاد)) را عزت براى اسلام, ((شکیبایى و صبورى)) را مددکار جلب اجر الهى, ((امر به معروف))
را پدیدآورنده مصلحت عموم جامعه, ((صله ارحام)) را موجب افزایش عمر و فزونى نعـمتـها و ((وفاى بـه نذر)) را زمینه سـاز رحـمت و غفران الهى قرار داد.))
ناگفتـه نگذریم که مجـموعـه معـارف فاطمى ـ بـویژه گفتـه ها و نکتـه هاى اخلاقى آن حضرت ـ در این سخن خلاصه مى شود که نوع نگاه و باور و برداشت زهراى مرضیه بـه ((خدا)) , ((خلق)) و ((خلقت)) , چونان کوثرى پـاک و شفاف مى ماند که از هر تـیرگى بـه دور مانده است, از این رو سـخـنان او از عمق جـان سـرچـشمه مى گیرد و آنچـه مى گوید, افـزون بـر آنکه مى داند, مى بـیند; چـنین یقـین روشـن و روشنى افروز اسـت که آن بـانو را ((سـیده نسـاء العالمین)) یعنى ((برتر از تمامى زنان)) ساختـه و گفتـار و رفتـار وى را نمودار زیباى ((اخلاق محمدى)) و ((آیات خداوندى)) نموده است.
بـى شـک یگانه راه پـیروى تـمام عـیار هر یک از ما, کـوشـش در دستیابى به چنین نگرش و تصمیم به گامهاى موثر در غبـارروبـى از کعبـه دل, دور ساختن آن از تمامى بـتهاى خودپرستى و خودخواهى و زینت بخشیدن بـا اخلاق الهى و آموزه هاى اسوه هایى چون کوثر هستى, فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ خواهد بود.ادامه دارد.
1ـ غزالى مشهدى.
2 نگاه کنید به آیه 2, سوره بـقره; آیه 102, سوره توبـه; آیه 77, سوره اسـراء; آیـه 16, سـوره سـجـده و آیـه 9, سـوره زمـر.
3ـ سوره سجده, آیه 16.
4ـ قرآن مجید, ترجمه منظوم امید مجد, ص416.
5ـ سوره حجر, آیه 43 و 44.
6ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج8, ص303 و ج43, ص88.
7ـ احقاق الحق, مرحوم قاضى نورالله شوشتـرى, ج4, ص150 و ج20, ص493 و ج22, ص;152 کـشـف الـغـمه, ص;43 بـحـارالانوار, ج38, ص;19 فضائل الخمسه من الصحاح السته, ج1, ص180.
8ـ رک: فاطمه زهرا(ع)شـادمانى دل پـیامبـر(ص), احـمد رحـمانى همدانى, ترجمه افتخارزاده سبزوارى, ص434 و 435(حدیث معراج رسول خدا(ص)در بـاره زنان در حال عذاب و پرسش فاطمه زهرا(ع)در بـاره عذاب این زنان از رسول اکرم(ص).
9ـ غایه المرام فى رجـال البـخـارى, عـلامه شـیخ محـمد بـن داود البازلى شافعى, ص;295 ملحقات احقاق الحق, ج23, ص489.
10 نهج الحـیاه(فرهنگ سـخـنان فاطمه زهرا علیهاالسـلام), محـمد دشتى, ص99.
11ـ سوره احزاب, آیه 56.
12ـ مجمع البحرین, فخرالدین طریحى, ج2, ص404 و 405.
13ـ میزان الحـکمه, محـمدى رىشهرى, ج4, بـحـث اسـلام, مسـلم و تسلیم.
14ـ سوره مائده, آیه 18.
15ـ سوره بقره, آیه 155.
16ـ سوره انعام, آیه 125.
17ـ سوره توبه, آیه 51.
18ـ سوره احقاف, آیه 15.
19ـ سوره حج, آیه 34.
20ـ سوره محمد, آیه 22.
21ـ همان.
22ـ سوره زمر, آیه 17.
23ـ سوره نساء, آیه 66 و 67 و 68.
24ـ همان, آیه 69.
25 ملحقات احـقاق الحـق, ج23, ص;477 مناقب ابـن شهر آشوب, ج3, ص;344 مختصر تاریخ دمشق, ج17, ص133.
26ـ بـحارالانوار, ج43, ص;149 مناقب ابـن شهر آشوب, ج3, ص344.
27ـ مناقب ابن شهر آشوب, ج1, ص142.
28ـ کتـاب عوالم, ج11, ص211 و ;599 ریاحین الشریعه, ج1, ص128 و ;265 روضـه کافى, ج8, ص238.
38ـ نگاه کنید بـه آیه 164 سورهآل عمران که تربیت و تزکیه مردم از سوى انبیا نام ((منت)) یافته است و آیات 129 و 151 سوره بقره که به رسالت رسولان در این باره اشاره دارد. از آن سو خودسازى رهبـران را داراى ضرورت بـیشتـرىدانسته و ((مقام محمود)) را نتیجه آن مى شمرد که در آیه 79 سوره اسراء بدان پرداخته است. رهآورد عبادت, ذکر, توکل و صبر, تهذیب نفس است که براى رسول خاتـم(ص)تـبـیین شده و در آیات 1 و 10 از سوره مزمل تشریح شده است.
29ـ کوکب الدرى, ج1, ص196.
30ـ تفسیر فرات کوفى, ص;55 بحارالانوار, ج44, ص;264 تظلم الزهرا(ع), ص95.
31ـ حدیث ولایت, ج6, صص72 ـ 73 (با تلخیص).
32ـ میزان الحکمه, محمدى رىشهرى, ج10, ص125.
33ـ غررالحکم و دررالکلم.
34ـ سوره والشمس, آیه 7 و 8. رک: تفسیر الکبیر فخر,ج4, ص;74 تفسیر کشف الاسرار, ج1, ص330 و ج2,ص341 و ج4,ص60 و 96.
35ـ سوره یوسف, آیه 53. نک: تفسیر المراغى, ج11, ص;16 تفسیر ملاصدرا, ج5, ص;196 تفسیر المنار, ج5, ص;152 تفسیر المیزان, ج1, ص354.
36ـ سوره والفجر, آیه 27 و 28 و 29 و 30. رک: تفسیرکشف الاسرار, ج5, ص727 و ج8, ص528 و ج10,ص;79 تفسیر المیزان, ج1, ص373 و ج4, ص373 وج6, ص182 و 183 و 184 و 185 و ;190 تفسیرنمونه, ج26, ص402 و ج27, ص62.
37ـ تفسیر قرآن مجید, ترجمه منظوم امید مجد, ص594.
39ـ رک: سوره زمر, آیه 1 و 5.
40ـ رک: سـوره بـقـره, آیـات 109, 110, 174, 183, ;186 سـوره آل عمران, آیه ;179 سوره نساء, آیات 77 و 78 و ;142 سوره توبـه, آیه 103.
41 نک: سـوره یونس, آیه ;100 سـوره مـومـنون, آیات 23 و 58 و ;61 سوره روم, آیه ;41 سوره سجده, آیات 15 و 16.
42ـ نک: سوره فاطر, آیه ;18 سوره مجادله, آیه ;12 سوره جمعه, آیه ;2 سـوره معـارج, آیات 27 و ;28 سـوره الشـمس, آیات 7 و ;9 سوره قلم, آیات 42 و ;43 سوره مزمل, آیات 1 و 8.
43ـ بحارالانوار, ج3, ص180.
44ـ براى آگاهى بیشتر در باره ارزش و جلوه هاى این صفحات مراجعه کنید به: تفسیر ابن کثیر, ج3, ص;66تفسیر پرتوى از قرآن, ج3, ص97 و 218 و ج5, ص65,تفسیر التحریر, ج1, ص;425 تفسیر الکشاف, ج4,ص;182 تفسیر کشف الاسرار, ج9, ص216 و ج3,ص;749 تفسیر المراغى, ج5, ص;37 تفسیر المنار, ج5,ص95 و 96 و 100 و ;433 تفسیر المیزان, ج8, ص29و 297 و ج16, ص;77 تفسیر نمونه,ج11, ص74 و ج12, ص448 و ج19, ص46 و ج20, ص197 و ج27,ص318.
45ـ حدیث ولایت, ج2, ص77.