آیـا عـقـل ما زنـان ناقـص اســت ؟


((مقاله وارده))
آیا عقل ما زنان ناقص است؟

زهرا آیت اللهى

 

 

دوست خوبم, خانم دکتر ((ط)) جهت شرکت در سمینارى, بـه یکى از کشورهاى عربى دعوت شده بود. بعد از قرارى که با هم گذاشتیم بـه منزل ما آمد. مى خواستـیم اندکى در زمینه مبـاحثـى که ایشان قصد داشت در سمینار مطرح کند, تبـادل نظر کنیم. اولین سوالى که طرح شد این بـود: یقینا از من پرسیده خواهد شد شما زنها را موجودات ناقصى مى دانید که حـتـى قدرت درک و تـعقل آنان کامل نیست و این اعتـقاد شما بـه دلیل این سخن منسوب بـه, على(ع) است که فرمود:
((ان النساء نواقص العقول)) . دوستم بـا نگرانى پرسید: بـراستى مراد از این روایات چیست؟ پـاسخ دادم: این گونه روایات تنها از على(ع)نقل نشده است بـلکه حضرت رسول(ص)نیز روایاتى بـدین مضمون دارند(1)ولى یقینا مراد از این روایات این نیست که تـمامى زنان در همه اعصار و امکنه داراى عقلى ناقص و در تفکر و تدبـیر ضعیف مى باشند.
على(ع)در کلامى دیگر مى فرماید: ((من هانت عـلیه نفسـه فلا تـرج خـیره)) ; (2)کسـى که ارزش خـویش را کم یافت امیدى بـه خـیر او نداشته باشید.
بـه یقین امیرالمومنین(ع)هرگز خود مبـادرت بـه تحقیر انسانها نمى نماید. آن هم نیمى از جمعیت بـشر در طول تاریخ که همان زنان مى باشند. اگر بـاور فردى این بـاشد که توان فهم مسایل را ندارد این اعتقاد مجوز هر نوع عمل خطایى از جانب او خواهد بـود و نیز عشق به تلاش و امید بـه صعود را نیز از او خواهد گرفت. حال آنکه این انسان کامل, همواره بشر را تشویق به سرعت و سبـقت در کمالات نموده است.
خـداوند نیز خـطاب بـه زنان, چـون مردان, امر نموده اسـت که:
((فاستـبـقوا الخـیرات)) ; (3)در خـیرات سبـقت بـگیرید. و یا فرموده است:
((السابـقون السابـقون اولئک المقربـون)) ; (4)سبـقت گیرندگان مقربان درگاه الهى اند.
جالب تـوجه اینکه پـیامبـر عظیم الشاءن اسلام(ص)در بـیان مصداق سـبـقت گیرندگان زنى را بـا نام فاطمه(س)معرفى نموده اسـت: ((یا سلمان ان ابنتـى لفى الخـیل السوابـق)) ; (5)اى سلمان! دخـتـرم فاطمه در زمره سبقت گیرندگان است.
این بانو چنان سبقتى گرفته است که امام حسن عسکرى(ع)طبق نقلى مى فرمایند: ((نحن حجه الله و فاطمه حجـه علینا)) ما امامان حجـت خدا بر شما مردم هستیم و فاطمه بر ما حجت است.)) چه زیبـاست که زنى حجت و برهان بر تمام امامان مى گردد. پس بدان خواهرم که بیش از آنکه ما دل در گرو مهر خلایق نهاده بـاشیم, على(ع)است که بـه انسانها عشق مى ورزد و فارغ از جـنسیت آنها, آنان را تـشویق بـه قرب الى الله, آن کمال بى نهایت مى نماید.
کلام على(ع)در بیان نقص عقل زنان, مشتمل بـر بـیان ظرایفى است که اگر به آن توجه شود بـه حقانیت آن اذعان خواهیم کرد لذا جهت روشن شدن مطلب باید به چند نکته توجه نماییم:
1 در روایات, عقل بـا معانى مختـلفى بـه کار رفتـه است. حضرت على(ع)مى فرمایند: ((العقل عقلان عقل الطبع و عقل التجربـه ...))
(6) ((عقل دو نوع است: عقل طبـیعى فرد و عقل تـجربـه.)) حال چه بسا در روایات نقص عقل, مراد ضعف عقل تجربه زن باشد. خداوند با خلق انسان اراده نمود که بـا تـداوم نسل او, هرچه بـیشتـر اشرف موجودات, مسجود ملائک, پا بـه عرصه هستى گذارد. هر چند در تولید مثل هر فرد از آدمیان پـدر و مادر سهمى یکسان دارند ولى خداوند طبیعت را به گونه اى قرار داده تا تاءثیر مادر در شکل گیرى شخصیت فرزند و رشد و تعالى او بـیشتر بـاشد. فرزند, 9 ماه از ابـتداى هسـتـى خـود را که مهمتـرین بـخـش زندگیش در شکل گیرى وجـودى او مى بـاشد, در جـسـم مادر قرار دارد و از حـالات و رفتـار او اثـر مى پذیرد. پـس از تولد نیز خداوند غذاى انحصارى کودک را در بـدن مادر قرار داده است. علاوه بـر آن بـه دلیل آنکه خداوند ساختـار وجودى زن را بـه گونه اى قرار داده که عاطفه بـسیار دارد و صبـر فراوان, لذا در سالیان اولیه زندگى کودک که هر اثر تربـیتى چون نقشـى بـر روى سـنگ بـه یادگار خـواهد ماند کودک دایما از مادر تاءثیر پـذیرفته و شخصیتش شکل مى پـذیرد. مادران مسوولیت تربـیت نسل بـشر را بـر عهده مى گیرند و پـدران مسوولیت تاءمین نیازهاى اقتصادى خانواده را دارند. لذا زن با خانه انس بیشترى مى یابد و مرد در صحنه اجتـماع حضور بـیشتـرى دارد. این امر چه بـسا موجب کمبـود تجارب اجتماعى در زنان مى گردد ولى در عوض سبـب مى شود تا زنان نقش مادرى خود را بهتـر ایفا نمایند و بـدان مرتـبـت نایل آیند که بهشت در زیر پاى آنان قرار گیرد.(7)
به وضوح روشن است که نقص در عقل تجربه, ضعف چندانى براى زنان محسوب نمى گردد. چـرا که هرگاه لازم دید, جـهت ازدیاد تـجـارب در صحنه جـامعه حـضور جـدى مى یابـد و هر گاه این حـضور را مخل بـه مسوولیتهاى دیگر خود نیابد در صدد جبران این نقص بـرخواهد آمد.
2ـ این گونه نیسـت که زنان بـه صورت کلى ناقص العقل معرفى شده باشند. حضرت على(ع)در سخنى, زنانى را که تجربـه شده اند, شایسته مشورت مى داند:
((ایاک و مشـاوره النسـاء الا من جـربـت بـکمال عقل ...)) (8)
((بـرحذر مى دارم تـو را از مشورت بـا زنان مگر آن زنانى که بـه دارا بودن کمال عقل تجربه شده اند.))
3ـ در روایات, عـقل مردان نیز همواره کامل بـه حـسـاب نیامده است. حضرت على(ع) مى فرماید: ((من استمتع بـالنساء فسد عقله)) ; (9)مردى که در طلب کـامجـویى از زنان اسـت, دچـار فـسـاد عـقـل مى شود.))
4ـ امام صـادق(ع)فرموده اند: ((اءنقص الناس عقلا من ظلم دونه و لم یصفح عمن اعـتـذر الیه)) ; (10) ((کم عـقل تـرین افراد کسـانى هستـند که بـه غیر خود ظلم مى نمایند و از آنان که عذر خویش بـه نزدشان مىآورند, نمى گذرند.))
نگاهى گذرا بـر صفحات تـاریخ, بـه وضوح نمایان خواهد ساخت که این کتاب مملو از نام مردان ظالم و ستم پیشه است و بـه ندرت بـه نام زنى برجسته در جنایت و ستم برمى خوریم. مردانى که به فرموده امام صادق(ع)ناقص العقل ترین افراد بشر از زن و مرد مى باشند. در کلامى دیگر پیامبـر(ص)فـرموده اند: ((انقـص الناس عـقـلا اخـوفـهم للسـلطان و اطوعـهم له)) ; (11) ((کم عـقل تـرین انسـانها افرادى هستند که از حاکمان ستم پیشه بیشتر مى ترسند و اطاعت ایشان بیشتر مى نمایند.))
تاریخ مالامال از نام زنانى است که در مقابـل ظلم و ستـم حکام استوار ایستـاده اند و در آن هنگام که مردان فراوان از تـرس اهل جور, مهر سکوت بر لبها نهاده بـودند بـا کلام یا عمل خود مخالفت خـویش را بـا اهل ستـم نشان دادند. نگاهى گذرا بـه تـاریخ اسلام نمونه هاى فراوان را در معرض دید ما خواهد گذاشت. از آن زمان که در اسلام اولین شهید مسلمان یک زن گشت تـا آنجـا که عالمان صادق به ما خبـر دادند در مقابـل جور فراگیر تمام زمین اگر آن موعود ظهور نماید, در زمره 313 صحابى خاص او, 50 زن قدرت پوشالى هرچه ابرقدرت است را به سخره مى گیرند و استوارتر از کوه, مردان دیگر را نیز به قیام فرا مى خوانند.
امام بـاقر(ع)فرموده اند: ((... انه ینادى بـاسم القائم و اسم ابـیه حتـى تـسمعه العذراء فى خدرها فتـحرض ابـاها و اخاها على الخروج)) ; (12) ((ندایى ملکوتى بـه گوش مى رسد که بـه اسم قائم [آل محمد(ص]( و نام پدرش ندا سر مى دهد, بـه گونه اى که دختران در پرده نشستـه نیز شنیده و پـدر و بـرادران خـویش را بـر خـروج و همراهى وى تشویق مى نمایند ...))
حال مطابق کلام پیامبر(ص)آیا مردان خائف از جور جائرین عقلشان کامل اسـت و زنان مومنه و شجـاع طول تـاریخ دچـار نقصان عقلند؟
5 در روایات اگر نقصـان عـقل زن مطرح شـده عـلت آن نیز بـیان گردیده است. در روایتى از حضرت على(ع)علت نقص عقل بـرخى زنان و در نتـیجـه نهى از مشورت بـا این گروه از زنها, چنین بـیان شده اسـت: ((فـان راءیهن یجـر الـى الافـن و عـزمهن الـى وهن)) (13)
((بـدرسـتـى که راءى آنان رو بـه ضـعـف دارد و اراده شـان سـسـت مى باشد.)) آن حضرت تـغییر و تـحول سریع و بـدون منطق در راءى و اراده را نشـانه نقصـان عقل زنان بـیان مى کنند. پـس لزوما, اگر زنان مانع از غلبـه احـساسات و هیجـانات روحـى بـر تـفکر و عمل سنجـیده خویش شوند, نه تـنها ناقص العقل نخواهند بـود بـلکه در برابر مردان بسیارى که به دلایلى دیگر دچار نقصان عقل گردیده اند, داراى عقلى کاملتر خواهند بود.
لذا آن حضرت در روایتى دیگر مى فرمایند:
((کیفیه الفعـل تـدل على کمیه العـقل)) ; (14) ((چـگونگى عمل نشان دهنده مقدار عقل است.)) پـس زنان بـا عمل صحیح خود یا بـه تـعبـیرى بـا انجـام عمل صالح و نه اعمال بـرخاستـه از احساسات زودگذر و بدون مبـناى دین و عقل, داراى عقلى کامل خواهند بـود.
در احادیث حـضرت رسول(ص)نیز نوع عمل بـرخى زنان دلیل بـر عقل ناقص آنها شمرده شده است. آن حضرت خطاب به زنى فرمودند: ((زنان کم خـردند زیرا زیاد لعن مى کنند و خـوبـیهاى بـستـگان را نادیده مى گیرند چرا که شما زنان ده سال یا بـیشتر بـا مردى بـا مسالمت زندگى مى کنید و همسر بـه شما نیکى نموده و نعمتها بـه شما عرضه مى دارد ولى آنگاه که فشار مالى بر مرد وارد شد و تنگدست گردید, هنوز مدت اندکى از تنگدستى او نگذشتـه بـه او مى گویید: هرگز از تو خیرى ندیده ام.)) (15)پـیامبـر(ص)در این کلام, قضاوت بـر اساس هیجـانات آنى را در بـرخـى زنها, نشـانه نقص عقل آن زنان بـیان کرده اند.
در حدیثى دیگر بیان شده که پیامبـر(ص)از کنار زنانى گذشتند و آنان را چـنین خـطاب کردند: ((اى زنانى که عقلتـان ناقص اسـت و عقول صاحبان خرد را نیز ضایع مى نمایید.)) (16)البـته در روایات مشخص نیست که نحوه حضور این زنان در جـامعه چگونه بـوده است که ضایع کننده عقول صاحبان خرد نامیده شده اند.
شاید این تعبیرات اشاره بـه نحوه حضور بـرخى از زنها دارد که با جلوه گریهاى زنانه خویش در انظار, سعى در جلب توجه مردان بـه سمت خود مى نمایند و با این عمل موجب مى گردند برخى, به جاى توجه به کمالات انسانى و به جاى تدبـیر و تلاش سازنده, معطوف بـه امور شهوانى شده و سبـب نزول شخصیت خود در مراتب پـست حیوانى گردند.
پرواضح است که توجه به امیال جنسى و امور شهوانى سبـب ضایع شدن تعـقل و تـفـکر مردان مى گردد. همان گونه که عـلى(ع)فـرموده اند:
((عـدو العـقـل الهوى)) ; (17)هوى و هوس دشـمن عـقـل مى بـاشـد.
6ـ جـملاتـى دیگر از حـضرت على(ع)موید این معناست که بـشر بـا رفتارهاى ارادى خود قادر است عقل خویش را تـکامل بـخشیده و نقص آن را بـرطرف سازد. از آن حـضرت روایت شده که: ((العلم یدل على العقل, فمن عقل علم, فمن عـلم عـقل)) (18); عـلم دلالت بـر عـقل مى کند, پـس هر که عاقل است علم دارد و هر که عالم است صاحب عقل مى باشد.
با توجه به اینکه مطابق کلام پیامبر(ص)طلب علم بر هر زن و مرد مسـلمانى واجـب شـمرده شـده اسـت,(19)اگر زنان بـه فرمان رسـول خـدا(ص)گوش سپـرند و علم آموزند عاقل نیز خـواهند بـود. روایات بـسـیار دیگرى نیز معـیار سـنجـش عـقـل انسـانها را امورى چـون میانه روى, اطاعـت الهى, تـقوا و حـلم قرار داده که زن و مرد در کسـب آن یکسـان مى بـاشند. حـسـن خـتـام این بـخـش را این روایت على(ع)قرار مى دهیم که فرمودند: ((حد العقل الانفصال عن الفانى و الاتصال بالباقى)) ; (20) ((بـالاترین میزان عقل, انفصال از فانى و اتصال به باقى است.)) اگر نگوییم که زنان به دلیل لطافت روحى خویش, استعداد بـیشتـرى در ((فصل)) از فانى و ((وصل)) بـه بـقا دارند بـاید گفت زنان و مردان در این امر داراى استعدادى یکسان مى بـاشند. گاه مصداق این عقل بـه بـشر معرفى شده است. از جـمله امام حسین(ع)که در وصف دختـر خود سکینه فرمودند: ((و اما سکینه فـغـالب عـلیها الاسـتـغـراق مع الله)) ; (21) ((سـکینه غـرق در خداست.)) حال بـاید تـوجـه داشت که عقل این گونه زنان چه میزان است؟
7ـ همه افراد بـاید متوجه این امر بـاشند که حیات دنیوى آنها زمینه اى است تا خویش را بسازند و اگر از عالم خاک سر برآورده اند به افلاک سر کشند. هر که در این سیر تعمق بـیشترى در درون داشت و نقایص خویش را دقیق تر دریافت, بهتر بـه جبـران ضعف خویش خواهد پرداخت و اوج بیشترى خواهد یافت. بـه همین جهت حضرت على(ع)خـطاب بـه تـمام مردان و زنان جـهان مى فرماید: ((اتـهموا عقولکم فانه من الثقه بـها یکون الخطاء)) ; (22) ((عقل خویش را متـهم سازید; بـدرستـى که خطا و اشتـبـاه بـه جـهت اطمینان بـه عقلهاتان, حاصل مى شود.))
پس به همگان توصیه شده است که هرگز خود را کامل عقل نپندارند و خطاى تعقل خویش را نادیده نگیرند تا بدین وسیله از اشتباه در امان مانند.
نکتـه ظریف آنکه پـس از این هشدار, آن حضرت راه کامل شدن عقل را بـه ما زنان یاد داده است. او مى فرماید: ((العقل غریزه تزید بـالعلم و التـجارب)) ; (23) ((عقل سرشت و طبـیعتـى است که بـه وسیله علم و تجربه زیاد مى شود.))
در حقیقت آن حضرت مى فرماید که اگر ما زنان بکوشیم تا بـر علم خود افزوده و تجارب خویش را نیز گسترش دهیم کاستى جبـران خواهد شد. فرزند بزرگوار آن حضرت امام حسین(ع)نیز مى فرمایند: ((لایکمل العقل الا باتباع الحق)) ; (24) ((عقل کامل نمى شود مگر با پیروى از حق)) . پـس هرگاه ما زنان سعى کنیم تـا بـه جـاى تـبـعیت از هوسها, احساسات خالى از تـعقل و خرافات ذهنى, تـابـع حـق گردیم عقلهامان از مردانى که بـه چـنین مرتـبـتـى نایل نیامده اند نیز کامل تر خواهد گشت.
زنى که وجود شریفش مالامال از حـق گشتـه و تـابـع محـض او است احساسش آنچنان ارزشمند است که پیامبر گرامى اسلام(ص)خطاب بـه او مى فرماید: ((یا فاطمه! ان الله تبـارک و تعالى لیغضب بـغضبـک و یرضى لرضاک.)) ; (25)اى فاطمه غضب تو غضب خداست و خشنودیت رضاى او ...
خلاصه:
الف ـ حضرت على(ع)هرگز به زنان اهانت نمى نماید.
ب ـ بـه نظر مى رسـد مقصـود از عقل در این روایات, قدرت تـعقل ذاتى زنان نباشد.
ج ـ آن حضرت برخى زنان را کامل عقل معرفى مى نماید.
د ـ بـرخى مردان نیز نه تـنها ناقص العقل بـلکه فاسدالعقل بـه شمار مىآیند.
ـ میزان عقل زنان تـابـع رفتـارهاى ارادى و اختـیارى آنهاست.
و علت کاستى عقل بـرخى زنان که ضعف در تعقل دارند بـیان شده است.
ز ـ این امر فضیلت اخلاقى محسوب مى شود که هیچ کس خود را داراى عقل کامل نپندارد.
ح ـ راه و روش جبـران ضعف عقل بـرخى زنان بـه آنان آموزش داده شده است.
وقت بحث رو به پایان بود و سخن فراوان. جهت حسن ختام بحث بـه دوستم یادآورى کردم که حضرت آیت الله جوادى آملى نیز در ارتبـاط بـا روایات وارده در نکوهش زن, نظر خـاصى دارند. بـه او تـوصیه کردم کتـاب ((زن در آیینه جـمال و جـلال الهى)) را مطالعه نماید چـرا که ایشان این روایات را نظیر قضایاى شخـصیه مى دانند و نیز احتمال مى دهند با توجه به شرایط مخصوص آن عصر, مطرح شده بـاشد.
ایشان مى گویند قدح یا مدحى که در شرایط خاصى از گروه مخصوصى به عمل آمده, نباید به عنوان قضایاى طبـیعیه یا حقیقیه تلقى نمود.
1ـ وسائل الشیعه, ج14, ص18, ج18, ص198.
2ـ غررالکحم و دررالکلم, نشر مکتب الاعلام الاسلامى, محقق: مصطفى درایـتـى, ص263. 3ـ سـوره بـقـره, آیـه 148, سـوره مـائده, 48.
4ـ سـوره واقـعـه, آیـات 1, 11. 5ـ بـحـارالانـوار, ج8, ص303.
6ـ بحارالانوار, ج78, ص9.
7 حـضرت رسول(ص): الجـنه تـحـت اقدام الامهات; بـهشت زیر پـاى مادران قرار دارد. کنزالعمال, ح45439.
8 نهج الـبـلاغـه صـبـحـى صـالـح نامه 31 ـ بـحـار, ج100, ص253.
9ـ غرر و درر, ص408.
10ـ بحارالانوار, ج78, ص228.
11ـ همان, ج77, ص154.
12ـ معجم احادیث المهدى, ج3, ص254.
13ـ بحارالانوار, ج100, ص;253 نهج البلاغه, صبحى صالح, نامه 31.
14ـ غرر و درر. 15ـ انکن تـکرن اللحـن و تـکفرن للعشیر تـمکث احداکن عند الرجـل عشر سـنین فصاعدا یحـسـن الیها و ینعم علیها نازا ضـاقت یده یوما اوسـاعه خـاصـه قالت, ما راءیت منک خـیرا, وسائل الشیعه, ج18, ص198. 16ـ وسائل, ج14, ص18.
17ـ بحارالانوار, ج78, ص12.
18ـ غرر و درر, ص43.
19ـ طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه, بـحـارالانوار, ج1, ص177.
20ـ غرر و درر, ص51.
21ـ نورالابصار, ص21.
22ـ غرر و درر, ص56.
23ـ همان.
24ـ بحارالانوار, ج78, ص127.
25ـ امالى صدوق, ص230, دلائل الامامه, ص52.