خمیه عفاف 1نهاد خانواده ، سازندگیهاى ازدواج

نویسنده


خیمه عفاف(1)
نهاد خانواده و سازندگیهاى ازدواج

جواد محدثى

 

 

نهاد خانواده
انسانها, گرچـه واحدهاى جـدا از هم اند, اما عوامل مختـلفى از این آحاد, ((مجموعه)) پدید مىآورد و آنان را بـه شکلهاى مختلفى ((با هم)) و مرتبط با یکدیگر مى سازد.
((خـانواده)) , یکى از این گونه مجـموعه هاسـت و از مقدس تـرین نهادهاى اجتماعى و پیونددهنده افراد به شمار مىآید.
آنچـه افراد را وادار مى سازد که بـا هم زندگى مشتـرک و جـمعى داشتـه بـاشند و در واقع, زیرساخـت پـدید آمدن این گونه نهادها ((نیاز متـقابـل)) آنان اسـت, چـه در مسـایل فکرى و حـل مشـکلات اجـتـماعى خـود, چـه در مسایل و زمینه هاى اقتـصادى و اشتـغال و معیشت, و چه از نظر روحى و عاطفى و غریزى.
بنیان نهادن ((نهاد خانواده)) , هم تاءمین کننده نیازهاى روحى و عاطفى انسانهاست, هم روحیه تـعاون و ایثـار را زنده و تـقویت مى کند و زمینه ساز بـروز اسـتـعدادهاى انسـان مى گردد. رمز و راز تاءکید شدید اسلام بر ((ازدواج)) نیز در همین نکتـه نهفتـه است, زیرا با این برنامه, انسانها حیاتـى فطرىتـر و رو بـه کمال تـرى مى یابند. در بـیان نـورانـى حـضـرت رسـول(ص)ازدواج بـه عـنـوان محبوب ترین بنیاد نزد خداوند به شمار آمده است:
((ما بـنى فى الاسلام احب الى الله عز و جـل من التـزویج)) .(1 در حـدیث دیگرى از آن حـضـرت, ازدواج بـه عـنوان ((آبـادى یک خـانواده)) , و در مقـابـل آن, طلاق بـه عـنوان ((ویران شـدن یک خانه)) بـا جدایى بـیان گشته است. در این حدیث, رسول خدا(ص)ضمن تـاءکید و تـشویق بـر ازدواج و عهده دارى زندگى و مخـارج یک زن, مى فرماید: در اسلام, هیچ چیز نزد خداوند محبـوب تـر از خانه اى که با ازدواج, آباد مى شود, نیست. در مقابل, هیچ چیز نزد پروردگار, نکوهیده تر از آن نیست که خـانه اى در اسـلام, بـه وسـیله جـدایى, ویران گردد:
((ما من شـیى احـب الى الله عز و جـل من بـیت یعمر فى الاسـلام بـالنکاح, و ما من شـیى ابـغض الى الله عز و جـل من بـیت یخـرب فى الاسلام بالفرقه یعنى الطلاق.)) (2)
البـته مهمتر از اصل این نهاد و تشکیل خانواده, انگیزه اى است که دو انسان را در سایه ازدواج, بـه هم پـیوند مى دهد و ((زندگى مشتـرک)) آغاز مى شود. نهاد خـانواده بـا آنکه مقدس و معنى بـخـش زندگى و آرامش بـخـش روح و سـالم کـننده اخـلاق و نگهدارنده دین و تـاءمین کننده خـلا روحـى اسـت, اما اگر غفلت شود, یا انگیزه هاى ناسالم و غیر متعالى در آغاز کار وجود داشته بـاشد, یا ((تـوان مدیریت)) نسبـت بـه این نهاد, ضعیف بـاشد, یا بـنا بـر تفاهم و همدلى دو روح و دو فرد و گذشتن از برخى خودخواهیها نباشد, ممکن است این کانون یا از هم بپاشد و این بـنا دچار زلزله اختلافات و تـنشهاى ویرانگر شود, یا پـیوسـتـه بـحـرانى و رنجآفرین بـاشد.
از کشش, تا تنش
از مظاهر رحمت و حکمت الهى, به ودیعت نهادن میل و جذبه در زن و مرد, نسبت بـه یکدیگر است. این جـذب کردن و جـذب شدن, شیرازه این ((نهاد)) را مستـحـکم مى سازد و افراد پـراکنده را بـه صورت ((مجـموعه)) در مىآورد. در ازدواج نیز, شکل خاصى از این جـذب و انجذاب میان دو جـنس مخالف وجـود دارد که در نتـیجـه آن, وقتـى رابـطه زناشویى و ازدواج پدید مىآید, آن دو روح تشنه و مضطرب و ناآرام, به ثبات و سکون و آرامش مى رسند.
زوجیت عمومى که در همه پدیده ها وجود دارد و عامل حرکت, نشو و نما و بقا و تـزاید و رشـد اسـت, در قرآن کریم نیز مورد اشـاره است: ((و خلقناکم ازواجا)) ,(3) ما شما را جفت جفت آفریدیم. در جاى دیگر به نکته آرامش و سکون و مودت میان دو همسـر اشاره شده اسـت که از نشانه هاى قدرت و حـکمت پـروردگار است:
((و من آیاتـه ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتـسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه)) ; 4
از نشانه هاى خداست اینکه براى شما از خودتان جفتها و همسرانى آفرید, تا در کنار آنها آرامش یابـید و میان شما دوستـى و رحمت قرار داد.
هسـتـه اولیه این کانون مودت, انس و رحـمت و آرامش, زن و مرد است و آنچه این آثار را به بار مىآورد, انگیزه و هدف از ازدواج است. دختر و پـسرى که تـصمیم مى گیرند بـراى پـى نهادن یک زندگى مشتـرک, دست در دست هم و دل در گرو عشق یکدیگر بـگذارند, بـاید خردورزى, آینده نگرى, حیات عقلانى, مسوولیت پـذیرى, تعاون و همدلى را از یاد نبرند, که اینها عوامل قوام و استحکام بـناى خانواده است.
گرچـه بـه لطف خدا, پـس از ازدواج و تـحـقق علقه همسرى, میان زوجـین مودت و رحـمت ایجـاد مى شود و دو انسان غریبـه و ناآشنا, چنان به یکدیگر دلبـسته و وابـسته مى شوند که گویا سالیان دراز, بـا هم بـوده و زیسته اند, ولى عوامل ((تفرقهآور)) و جدایىآفرین هم بسیار اسـت و شیطان و اخـلاق شیطانى انسـان, گاهى آتـش افروزى مى کند و آرامش را از خانه و خانواده مى گیرد و آن کشش اولیه, به تنش و رویارویى و تخاصم و تفرقه مى انجامد.
اگر هشیارى, متانت و تدبیر نبـاشد, همین کانون محبـت و گرمى, به کانون بحران و مرکز فتنه و پایگاه نزاع و کشمکش تبدیل مى شود و آفات و پیامدهاى آن, چه بر تداوم زندگى مشترک, چه بـر انسانى بـودن رابـطه زوجین و چه بـر اخلاق و روح فرزندان خانواده, آثار تـلخ و سوء بـسیارى بـر جاى مى گذارد که بـه این آسانى هم زدوده نمى شود. وقتى شیطان, جاى پـایى بـراى خود در این کانون راءفت و همدلى بـاز کرد, زوجین بـه جاى آنکه مکمل وجود هم و سایه امن و آرام یکدیگر و پناه هم باشند, از هم تنافر و گریز پیدا مى کنند.
بر اساس همین حساسیت و بـه لحاظ زمینه هاى بـحران در این کانون, بـاید بـه ((نهاد خـانواده)) بـه چـشمى دیگر نگریسـت و ((زندگى مشترک)) را بر پایه هاى عقل و شرع بنا نهاد, تا این نهاد, دیرپا و مستحکم شکل بگیرد و دوام یابـد و شادابـى و نشاط و امید, رنگ زیباى این نهاد مقدس گردد.
سازندگیهاى ازدواج
وقتى نهادى مانند خانواده قداست یافت, کمک بـه پى ریزى آن نیز مقدس خواهد بود, چه از سوى خود دختر و پسر بـاشد, که حاضر شوند دوش خود را زیر بـار مسوولیت خانواده قرار دهند, چه از سوى پدر و مادر باشد, و چه از سوى بستگان, آشنایان و نیکوکارانى که بـه هر نحوى در شکل گیرى یک ((زندگى مشتـرک)) و بـرپـایى این ((خیمه عفاف)) و ایجاد تسهیلات آن بکوشند و همکارى کنند.
ازدواج, مایه آرامش فکرى و روحى جوان و احساس شخصیت و اعتماد بـه نفس مى شـود و او را از بـى عـارى و بـیکارى و بـى بـرنامگى و ناامیدى مى رهاند و جـلوى بـرخى گناهان را مى گیرد و موجـب صیانت روحـى و اخـلاقى جـوان مى شود. پـیامبـر اکرم(ص)نیز فرموده اسـت:
((من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فى النصف الباقى)) ; 5
هر کس ازدواج کند, نیمى از دین خود را نگه داشته است, پـس در نیمه باقى مانده, از خداوند پروا کند و تقوا بورزد.
وقتى اصل ازدواج تا این حد مهم, کارساز, گناه سوز, مصلحتآفرین و مفسده زداست, کمک به آن نیز اهمیت مى یابد و بـراى پدر و مادر, تلاش در این راه و فـراهم کـردن مقـدمات و زمینه آن, یک تـکـلیف محسوب مى شود و زدودن موانع و بـرطرف کردن ((دشواریهاى ازدواج))
, و ترویج ((آسـان سـازى ازدواج)) و آسـان گیرى در این زمینه بـه عنوان یک فرهنگ عمومى, وظیفه به شمار مىآید.
کسـى که ازدواج نکرده اسـت, خـود را آزاد حـس مى کند و مسـوول نمى شناسد. در نتیجه, استعدادها و خلاقیتـهاى انسانى او هم بـروز نمى کند. اما با ازدواج, بار ((اداره زندگى)) را بـر دوش مى کشد.
این تعهد و احساس مسوولیت, سازنده است. کلا هر نوع مسوولیت پذیرى, انسان را بـه تـلاش و آشکار سـاخـتـن اسـتـعداد و توانایى خویش وا مى دارد.
از سوى دیگر, حسابگرى, نظم, برنامه ریزى و بـه تعبـیر روایات, ((تقدیر معیشت)) لازمه بـه دوش کشیدن تعهد اداره یک زندگى مشترک و تاءمین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است.
از آنجا که تربیت نسلى باایمان, مودب, سالم و موفق, براى خود انسان نیز مایه آبرو و حیثیت اجتماعى است, این رسالت سنگین نیز به نوع دیگرى تواناییهاى شخص را به مرحله ظهور و بروز مى رساند.
ازدواج, سبـب مى شود که ((حقوق متقابـل)) میان دو ا نسان پدید آید. این هم بـه نوعـى سـازنده اسـت. ارتـبـاطهاى خـانوادگـى و پـیوندهاى فامیلى, دامنه این حقوق و وظایف اخلاقى و اجتـماعى را گسترده تر مى سازد و سامان بخش روابط انسانى مى گردد.
ایجاد بستر مناسب و انگیزه قوىتر بـراى تاءمین معاش و درآمد, از آثار مثبت دیگر ازدواج است. گرچه نباید بى حساب و بـدون سنجش دست بـه ازدواج زد و لازم اسـت که شرایط اقتـصادى و تـواناییهاى مالى هم لحـاظ شود, ولى وعده خـداوند نیز نبـاید فراموش شود که قول داده است تنگدستى را به غنا تبدیل کند و جایى براى بـیم از فقر بـاقى نگذارد. پس ایجاد روحیه توکل و اعتماد بـه لطف الهى, بعد مثبت دیگرى از تشکیل خانواده است. خداوند متعال, ضمن دستور بـه ازدواج بـا دختران و جوانان شایسته و صالح و کنیزهاى مناسب همسرى, مى فرماید:
((ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسـع علیم)) ; (6)
چـنانچـه تـنگدست و فقیر بـاشند, خداوند آنان را از فضل خویش بى نیاز و توانگر مى سازد, خداوند وسعت بخش و داناست.
از پـیامبـر اسـلام صلى الله علیه و آله روایت اسـت که فرمود:
((من ترک التزویج مخافه العیله(الفقر)فقد ساء ظنه بالله عز و جـل, ان الله عـز و جـل یقول: ان یکونوا فـقراء یغـنهم الله من فضله)) ; (7)
کسى که از بیم فقر و تنگدستى ازدواج نکند, به خداوند بـدگمان شده است, خدایى که فرماید: اگر فقیر بـاشند, خـدا از فضل خـویش آنان را بى نیاز و غنى مى سازد.
اینکه ازدواج, مایه رونق وضع اقتـصادى زندگى مى شود, هم لطف و نظر الهى را مى رساند که رزاق است و بـه تناسب نیاز معیشتى, رزق را هم افزایش مى دهد, هم تلاش تولیدى و اقتصادى و معیشتـى, انسان مى افزاید, چون به هر حال براى ((تاءمین زندگى)) باید بیشتر کار کند. از این رو در حدیث رسول خدا صلى الله علیه و آله توصیه شده کـه ((ازدواج کـنید, زیرا کـه بـراى شـما روزىآورتـر اسـت.)) :
((اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم)) (8).
کمک بـه ازدواج جوانان و تـشکیل خانواده, کمک بـه ساختـه شدن انسانهاى مسوولیت پذیر, مدیر و صالح است و یکى از راههاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه, تسهیل ازدواج است.
این, هم تـکـلیف والدین و افـراد خـیر و تـوانمند را سـنگـین مى سازد, هم روشـنگر راهى بـراى آنانى اسـت که در اندیشـه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند, هم وظیفه خود جـوانان را در این زمینه روشن مى کند. با تقویت و تـرویج و تـسهیل این سنت نبـوى, بـهتـر مى توان با منکرات مقابله کرد و سدى در برابـر هجوم فساد فرهنگى بیگانه پدید آورد.ادامه دارد.
1ـ وسائل الشیعه, ج14, ص3.
2ـ همان, ص5.
3ـ نباء, آیه 8.
4ـ روم, آیه 21.
5ـ بحارالانوار, ج100, ص219.
6ـ نور, آیه 32.
7ـ وسائل الشیعه, ج14, ص24.
8ـ همان.