نگاه, نگاهى دوباره و نو محمد سروش
پژوهشى فقهى اجتماعى در موضوع نگاه و مسایل آن
((قسمت چهارم))
نگاه به چهره
یادآورى
قرآن کریم, از زنان و مردان مسلمان خواسته است که ((غض بصر)) کنند, در قسمت سوم این مقالات بـه بـررسى این مفهوم پـرداختیم و توضیح دادیم که مقصود از آن ((نگاه نکردن بـه چهره جنس مخالف)) نیست. اینک ((نگاه بـه چـهره)) نامحـرم را بـاید از دیدگاه سنت مورد بـررسى قرار داد و روایات گوناگونى که در این بـاره وجـود دارد, مرور کرد.
در این قسمت, نگاه مرد بـه زن را بـه خصوص در محـدوده ((وجـه کفین)) پیگیرى مى کنیم, و نتیجه گیرى در این باره را به قسمت بعد وا مى گذاریم.
نگاه مرد به زن
محدوده مجاز نگاه مرد بـه زن, از جمله مسایل اختـلافى, در فقه شیعه است و فتاواى گوناگونى در این باره وجود دارد. همین اختلاف موجب آن مى شود که مسإله از حالت ((اجماعى بودن)) و مورد اتفاق نظر قرار داشتن خارج شود و در نتیجه, بررسى آن بـه شکل آزادترى انجام گیرد.
تـردیدى وجـود ندارد کـه از نظر همه فـقـیهان و در همه مذاهب اسلامى, نگاه مرد بـه زن بـیگانه, در خارج از محدوده وجه(چهره)و کفین(دو دسـت تـا مچ)جـایز نیسـت. فـخـرالمحـققین در این بـاره مى نویسد:
نگاه بـه هر زن بـیگانه اى که قصد ازدواج بـا او وجود ندارد و حاجتـى در نگاه بـه او نیست, نسبـت بـه غیر از وجه و کفین, بـه اتفاق همه علماى اسلام, حرام است.(1
ادله و شواهد حـرمت نگاه بـه نامحـرم(در غیر موارد اسـتـثـنا شده)فراوان است و این شواهد خـود گویاى آن اسـت که این حـکم از صدر اسلام در بـین مسلمانان ((مسلم)) بـوده است. مثلا در روایتـى آمده است: نگاه بـه زنان بـادیه نشین مانعى ندارد, زیرا وقتى از پوشش نامناسبـشان نهى مى شوند, اعتـنایى نمى کنند.(2)این تـعبـیر نشـان مى دهد که حـرمت نگاه بـه زنان, مفروض و قطعـى اسـت و اگر گروهى استثنإ شده اند به دلیل ((نهى ناپذیرى)) آنهاست. در روایت دیگرى آمده است که یکى از اصحـاب حـضـرت رضـا(ع), از آن حـضـرت پـرسید: آیا مرد مى تـواند بـه موى خواهر زن خود نگاه کند؟ حضرت فرمود: نه, مگر آنکه از زنان سالخـورده بـاشد. وى مجـددا سـوال کـرد: آیا خـواهر زن, مثـل زنان بـیگـانه اسـت؟ حـضـرت فـرمود: آرى.(3)این روایت نیز حکایت از آن دارد که حـرمت نگاه بـه زنان نامحـرم, در نزد مسلمانان مسلم بـوده است, هر چـند بـرخى افراد نسبت به حرمت نگاه بـه زنان خاصى, ناآگاه بـوده و یا عملا آن را جدى نمى گرفته اند و بـا تـعجب مى پـرسیدند: خواهر زن هم مثل زنان غریبه است؟
روایت دیگرى نیز از حضرت رضا(ع)وجود دارد که در پـاسخ مکتـوب به محمد بن سنان, بـا مسلم دانستن حرمت نگاه بـه زنان, ((حکمت و فلسفه)) آن بیان شده است:
... نگاه به سوى زنان همسردار و نیز زنان دیگر حرام شده است, چون مردان را تهییج مى کند و در نتیجه به فساد کشیده شده و باعث آلوده شدن به کارهاى حرام و زشت مى گردد. همچنین نگاه بـه مانند مو نیز جایز نیست مگر در مورد سالخوردگان ... (4
اینک باید بررسى کرد که نگاه بـه زنان در چه حدى مجاز است؟ و آیا وجه و کفین از حرمت نظر استثنإ شده است؟ این مسإله در دو مرحله قابل تـإمل و تـحـقیق است: یکى بـه لحـاظ اقوال و نظرات گوناگونى که ابراز شده است, و دیگر بـه لحاظ ادله و مستندات هر نظریه.
الف)بررسى اقوال و نظرات
در بـین فقها, در بـاره نگاه بـه صورت و دست زنان نامحرم, سه دیدگاه وجود دارد:
1ـ دیدگاه موافق:
گروهى از مشهورتـرین فقهاى شیعه, از دیرزمان بـه جواز نظر در این محـدوده فتـوا داده اند. شیخ مفید, شیخ صدوق, شیخ کلینى, و شیخ طوسى(در بـرخى از آثـارش)از آن جمله اند که نقل عبـارت هر یک از آنها از حـوصـلـه این مقـالات خـارج اسـت. شـیخ طوسـى مى نویسـد:
براى مرد اجنبى جایز نیست که به زن بیگانه در غیر موارد نیاز و در جایى که دلیلى وجـود ندارد, نگاه کند. نگاه او بـه غیر از وجه و کفـین ممنوع, و نگاه بـه وجـه و کفـین ((مکروه)) اسـت.(5
وى در ادامه بـه تـوضیح موارد مجاز, یعنى ضرورت و احتـیاج از قبیل نگاه پزشک براى معالجه, و نگاه در هنگام خرید و فروش براى شناخت طرف معامله, و نگاه قاضى بـراى تـشخیص و شناسایى شاکى یا متهم مى پردازد.
محـقق کرکى, این دیدگاه را بـر اسـاس مبـانى آن چـنین تـوضیح مى دهد:
اگر در نگاه به وجه و کفین خوف ریبـه وجود داشته بـاشد و شخص در معرض فتنه بـاشد, اجماعا, نگاه حرام است و در غیر این صورت, جواز نظر به وجه و کفین از آن رو است که خداوند در قرآن فرموده است: ((زنان زینتهاى خود را آشکار نسازند مگر آنچه که پیداست)) . بـه علاوه که نگاه در این حـد, مورد نیاز و ابـتـلإ عموم مردم است. همچنین در هر عصر بـسیارى از زنان بـا چهره آشکار و دستان باز, تردد داشته اند و مورد اعتـراض نبـوده اند. مضافا که مقتـضى حرمت نگاه, خوف فتنه است و در چنین زمینه اى, تردیدى بـراى حرمت وجود ندارد ولـى در غـیر مـورد فـتـنه, حـرمـت وجـهى ندارد. (6
محقق کرکى در ادامه بـه نقل ادله قائلان بـه حرمت مى پـردازد و آنها را مورد مناقشه قرار مى دهد و در نهایت خود بـا احتـیاط از مسإله عبـور مى کند. شهید ثـانى و صاحب مدارک نیز ادله حرمت را ناکافى دانسته, و احتیاط را ترجیح داده اند:
تردیدى نیست که دورى از نگاه به اجنبیه بـه طور کلى راه سلامت نفس است هر چند که ادله حرمت ناتمام است.(7
مراجع تقلید عصر اخیر و فقهاى معاصر نیز غالبـا از حد احتیاط فراتر نرفتـه اند و حـاضر بـه فتـواى صریح بـه حـرمت نشده اند.(8
2ـ دیدگاه مخالف
از معـروف تـرین چـهره هاى فقهى این دیدگاه علامه حـلى اسـت. وى ابتدا سه فرض را مطرح مى کند:
ـ نگاه در موارد احتیاج و ضرورت,
ـ نگاه در موارد خوف فتنه و انحراف,
ـ نگاه در غیر این دو مورد.
علامه حلى نگاه کردن در فرض اول را حلال, و در فرض دوم را حرام مى داند و نسبـت بـه فرض سوم نیز فتوا بـه حرمت مى دهد.(9)میرزاى قمى نیز ممنوع بودن نگاه را ((اظهر)) مى داند(10), و صاحب جواهر نیز همین قول را ((اقوى)) مى شمارد.(11
اساس این نظریه بر آن است که:
دستـور خـداوند بـه لزوم غض بـصر, ((عام)) است و چـیزى از آن استثنإ نشده است و خداوند از زنان خواسته است که زینتـهاى خود را آشکار نسازند. این لزوم ستـر و پـوشش بـه جـهت آن است که از نگاه جلوگیرى شود و نظر تـحقق نیابـد. بـه علاوه از اینکه بـراى خواستگارى و به قصد ازدواج, اجازه نگاه بـه صورت داده شده است, فهمیده مى شود که در غیر این صورت نگاه جـایز نیست. همچنین نگاه در روایات به عنوان تـیرى از تـیرهاى شیطان معرفى شده است و در بـرخـى از روایات آمده است که در هنگام شهادت دادن و گواهى, زن نامحرم با نقاب در بـرابـر شهود حاضر شود. سیره نیز نشان مى دهد که زنان اجازه خارج شدن از منزل بـا صورت بـاز را نداشتـه اند و چون نگاه به صورت زن, شخص را در معرض فتنه و تباهى قرار مى دهد, شـیوه پـسـندیده شـرع, اقـتـضـاى جـلوگـیرى از آن را دارد..(12
3ـ موافقت با نگاه اول و مخالفت با نگاههاى بعد
محقق حلى و جمعى دیگر از فقها, نگاه بـه وجه و کفین را بـراى یک نوبت, مجاز شمرده اند و تـکرار نگاه را حرام دانستـه اند. این تفصیل از آنجا ناشى مى شود که:
نگاه اگر استمرار داشتـه بـاشد و ادامه پـیدا کند, شخص را در معرض خـطر قرار مى دهد زیرا بـاعث تـحـریک شـهوت مى شـود و زمینه انحراف پدید مىآورد ولى نگاهى که ادامه نمى یابـد, چنین خطرى را بـه همراه ندارد و نگاه اول, معمولا از انگیزه هاى شـهوانى خـالى است.(13)
علامه حـلى در کتـاب قواعد, و شهید اول در کتـاب لمعه, از این رإى تبعیت کرده اند.
ب)بررسى ادله
آرإ گوناگون و نظرات متـنوعى که نقل کردیم, بـه خـوبـى نشان مى دهد که مسإله نگاه بـه وجـه و کفین, از چـه ابـعـاد وسـیعـى برخوردار است و فقها, با حوصله و دقتى قابل تحسین این موضوع را از نظر قرآن, حدیث و حکم عقل مورد کنکاش و بررسى قرار داده اند. ولى از آنجا که بـازخوانى پرونده قطور این استدلالات و تحلیل همه جانبـه این ادله از حوصله نوشتار کنونى خارج است, از این رو بـه سراغ ادله حرمت مى رویم و اهم آنها را مورد مطالعه قرار مى دهیم:
مهمتـرین دلیل نظریه مخالف و قائلان حرمت نگاه بـه وجه و کفین روایات است. قبلا در بـاره مفاد آیه ((غض بـصر)) بـحث کرده ایم و تـوضیح داده ایم که از این آیه لزوم چـشـم پـوشـى از دسـت و صورت نامحرم استفاده نمى شود یعنى بـه استـناد این آیه, حکم حرمت نظر به وجه و کفین را نمى توان استفاده کرد. روایات زیر, نمونه اى از بهترین استدلالها براى این دیدگاه است:
1ـ در روایات متعدد, نگاه, ((تیر شیطان)) معرفى شده است(14), پس, از نگاه به نامحرم به طور کلى باید پرهیز کرد و تفاوتى بین صورت و دیگر اندام وجود ندارد.
ولى بـرداشـت شـیخ انصـارى از این روایات آن اسـت کـه ((نگاه شهوانى)) تیر شیطان است(15). از این رو نگاهى که عارى از انگیزه شهوت رانى بوده و به شکل طبـیعى و عادى صورت گیرد, مشمول تعبـیر احـادیث نیست. شاید منشإ این تـفسیر آن است که تـوقع شیطان از چشم, آلوده شدن به انحراف و فساد است. شیطان به نگاه عادى قانع نیست و در هنگامى احـساس مى کند که تـیرش بـه هدف نشستـه است که نگاه از مسیر سالم خود منحـرف شده و بـا اغراض سوء و انگیزه هاى فاسد توإم گردد. در این صورت او توانستـه است طعمه خود را بـا این تیر شکار کند. به تعبیر دیگر: امام علیه السلام با این بیان, در صدد تبیین محدوده ((تعبدى)) براى حرمت نگاه نبوده و صرفا به خـطر سقوط در اثـر نگاه ممنوع اشاره کرده و نسبـت بـه آن هشدار داده اند و البـتـه نگاهى که در آن این خطر آشکار و محسوس است و در ((شیطانـى بـودن)) آن تـردیدى وجـود نـدارد, همـان ((نـگـاه شهوانى)) است.
برخى محققان در باره این گونه روایات فرموده اند:
نگاه انسانها مختلف است, بـرخى از نگاهها مطلوب است مثل نگاه به قرآن, و بـرخى از آنها مطرود است. پس مقصود از ((النظر)) در این روایات, ((هر گونه نگاه)) نیسـت, بـلکه ((نگاه خـاصى(16 )) مورد نظر بوده است, نگاه خاصى که با قراین دیگر محدوده آن باید آشکار شود و در این روایات توضیح داده نشده است. از این رو, این روایات در صدد بـیان ((حـکم شرعى)) نیست, بـلکه صرفا بـه مفاسد نگاه ممنوع اشاره دارد لذا محدوده نگاه حرام را از آن نمى تـوان استفاده کرد.
مردى مى خواهد نسبـت بـه زنى که محرم او نیست, شهادت دهد, آیا مجـاز است وقتـى که صداى او را مى شنود و او در پـشت پـرده حضور دارد, بر او شهادت دهد در حالى که دو نفر عادل هم گواهى مى دهند که این زن, همان فرد مورد نظر شاهد اسـت؟ و یا اینکه شـهادت در چنین شرایطى جایز نیست و بـاید زن از پـشت پـرده بـیرون آمده و آشکار شود و شاهد مستقیما او را شناسایى کند؟
امام در پـاسخ آوردند: زن نقاب بـزند و در بـرابـر شهود حاضر شود.(17
این روایت از سند معتبرى بـرخوردار است(18)و شیخ صدوق مى گوید این نامه به خط امام عسگرى(ع)در نزد من موجود است.
قابـل تـوجـه است که امام در این روایت اجـازه داده اند که در صورت نیاز, زن با نقاب در بـرابـر مردان نامحـرم حـاضر شود, در حالى که ((نقاب)) همه چهره زن را نمى پوشاند و قسمت چشم و اطراف آن باز است. از این رو صاحب جواهر بـه استناد این روایت مى گوید: چون امام(ع)به زنى که بـراى شهادت, ضرورت بـه شناسایى او بـود, دستور دادند که به جز چشم و اطراف آن, بـقیه صورت را بـپوشاند, پـس معلوم مى شود که در وضع طبـیعى که ضرورتى بـراى شناسایى شدن وجود ندارد, پـوشـاندن کامل صـورت لازم اسـت. در غیر این صـورت, دلیلى نداشـت که حـضـرت اسـتـفـاده از نقاب را بـراى او الزامى بدانند(19).
در مقابـل, شیخ انصارى, چـنین اسـتـدلالى را نمى پـسـندد و این بـرداشت را منطبـق بـر روایت نمى بـیند. او مى گوید: از این پاسخ امام نمى توان استفاده کرد که نقاب زدن براى زن واجب بوده است و او اجازه نداشته است که بدون نقاب در برابر شاهد حاضر شود زیرا این احتمال وجود دارد که دستور حضرت بـه استفاده از نقاب بـدان جهت بوده است که آن زن بـه دلیل شرم و حیا نمى خواسته است بـدون پـوشاندن صورت خود, در بـرابـر شهود حاضر شود. این کار هر چـند جـایز است, ولى بـراى بـسیارى از زنان مسلمان دشوار و سخت است. لذا مفهوم پـاسخ حضرت این است که در چـنین مواردى بـراى شهادت, کشف همه صورت لازم نیست, و چون شناسایى بـا معلوم بـودن چـشمان, امکان پذیر است, به همین مقدار مى توان اکتفا کرد.(20
نقد و بررسى
از نظر فقهى این مطلب ثابت است که اگر فردى توسط دو نفر عادل مورد شناسایى قرار گرفت و هویت او بـه تـإیید آن دو نفر رسید, کافى است و براى شهادت دادن در باره او, نیازى بـه نگاه مستقیم وجود ندارد. در این روایت نیز سـوال کـننده فـرض کـرده اسـت کـه شناسـایى زن, از طریق گواهى و تـإیید دو نفر عادل, امکان پـذیر است, از این رو چه ضرورتى براى نگاه به چهره او وجود داشته است؟ و چه نیازى به آشکار شدن مقدارى از صورت او وجود داشته است؟ به نظر مى رسد توجیه صاحب جواهر بـراى ارتبـاط استفاده از نقاب بـه دلیل ضرورت, نارساست.
بـا توجه بـه نکته فوق مى توان ادعا کرد که این روایت نه تنها مربوط بـه شرایط ضرورت و حتى احتیاج نیست, بـلکه بـه دلیل آنکه سوال کننده خود توضیح داده است که شهادت در بـاره زن, متوقف بـر نگاه بـه او نمى بـاشد, گویاى آن است که در غیر موارد ضرورت نیز نگاه بـه چهره بـلامانع است و گاه ترجیح پیدا مى کند, هم چنان که در مورد روایت که با نگاه مستقیم, اطمینان بـیشترى بـراى شهادت دادن به دست مىآید, حضرت به آن دستور داده اند. احتمالا بـا توجه به همین نکته است که شیخ طوسى نیز ((امر)) بـه استفاده از نقاب را در حد ((احتـیاط)) تـلقى کرده است(21)و از آن استـفاده وجوب نکرده است. بـرخى دیگر هم مفاد آن را استـحبـاب دانستـه اند.(22
3ـ آیت الله خویى بـراى حرمت نظر بـه وجه و کفین بـه دو دستـه دیگر از روایات استدلال کرده است:
روایاتى وجود دارد که نگاه به صورت و دست زن را بـه شرط آنکه تصمیم بـه ازدواج بـا وى وجود داشته بـاشد, جایز مى داند. مفهوم این شرط آن اسـت که بـدون قصد ازدواج, نگاه بـه صورت و دسـت زن جایز نیست و نمى توان ادعا کرد که نگاه مورد نظر, نگاه همراه با تلذذ است.
واضح تر از این روایات, دلیلى است که نگاه به صورت و دست زنان کافر را بـه علت آنکه احتـرامى ندارند, جایز مى شمارد. این دلیل نیز در حد صراحت به ما مى فهماند که چون جواز نظر به آنان بـدان جـهت اسـت که حـرمتـى ندارند, لذا زن مسـلمان که داراى حـرمت و احـتـرام است, نبـاید مورد نگاه قرار گیرد و نگاه بـه او جـایز نیست.(23)
نقد و بررسى
در بخشهاى آینده تحت عنوان ((ویژگیهاى نگاه خواستگارى)) کاملا تـوضیح خـواهیم داد که نگاه خـواسـتـگارى داراى اخـتـصـاصـات و ویژگیهایى اسـت که آن را از نگاه عـادى جـدا مى سـازد, از این رو مجاز بـودن نگاه خواستگارى هرگز بـه معنى حرمت نگاه عادى نیست. چرا که در نگاه خواستگارى, چه از جنبه ارزشى(استحباب), و چه از نظر دقت و تـإمل در نگاه کردن, و چه از نظر گستـره مواضع مورد نگاه, و چه از نظر تـقارن بـا تـلذذ و بـرخى جـهات دیگر, داراى ((ارفاق)) بـوده و از نظر کاهش محدودیتـها, کاملا ((استـثنایى)) است. و البـته چنین نگاهى بـا این خصوصیات, در مواردى که زمینه ازدواج وجود ندارد, جایز نیست. ولى از اینجـا نمى تـوان نتـیجـه گرفت که نگاه عادى هم در دیگر موارد ممنوع است.
استـدلال بـعدى آیت الله خویى شگفت انگیزتـر است. زیرا در بـاره زنان غیر مسلمان, نگاه بـه موها و دستـها اجـازه داده شده است: ((لا حرمه لنسـإ اهل الـذمه ان ینظر الـى شـعـورهن و ایدیهن.)) (24)و این تعبیر حداکثر گویاى آن است که نسبـت بـه زنان مسلمان چنین اجازه اى وجـود ندارد, یعنى بـه مو و دست زن مسلمان نبـاید نگاه کرد. ولى چگونه مى تـوان استـفاده کرد که نگاه بـه صورت هم مشمول حـرمت اسـت؟ مگر در روایت, نگاه بـه صورت زن غیر مسـلمان اجازه داده شده است, تـا نتـیجه بـگیریم که نگاه بـه صورت زنان مسلمان جایز نیست؟!
صاحب جواهر نیز در این باره سخنى غیر قابـل قبـول ارائه کرده است. او مى گـوید: از اینکـه در روایات از نگـاه بـه ((موى)) زن نامحرم منع شده است, مى فهمیم که نگاه بـه ((صورت)) او نیز حرام است. زیرا نگاه به مو با نگاه بـه صورت ((تلازم)) دارد. پس ائمه با بـیان حـرمت نگاه بـه مو, حـرمت نگاه بـه صورت را هم متـذکر شده اند.(25)
ولى این ملازمه, مخدوش است و در پاسخ به آن بـاید گفت: چنانچه نگاه به مو ((جایز)) باشد, بـالملازمه مى فهمیم که نگاه بـه صورت هم ((جایز)) است ـ چون که صد آمد نود هم پـیش ماست ـ زیرا نگاه به مو, همراه با نگاه به صورت است و چنین نیست که برخى از زنان صورت خود را بپوشانند و موى سر را مکشوف سازند. پس از جواز نظر به رإس, به جواز نظر به وجه هم مى توان رسید. ولى اگر نگاه بـه مو ((تحریم)) شود, از آن نمى توان نتیجه گرفت که پـس, بـالملازمه نگاه به ((صورت)) هم حرام است. یعنى بین حرمت نظر به مو و حرمت نظر با وجـه ملازمه اى وجـود ندارد, و ملازمه در جـواز نظر مو بـا جواز نظر به چهره است. نتیجه آنکه از روایاتى که نگاه به مو را ممنوع مى داند نمى تـوان نتـیجـه گرفت که نگاه بـه صورت نیز حرام است.
در بـاره نگاه بـه صورت و دسـت(کفین)نامحـرم, ادله دیگرى نیز موافقان و مخالفان مطرح کرده اند که در قسمت بـعدى بـدان خواهیم پرداخت.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ فخرالمحققین حلى, ایضاح الفوائد, ج3, ص6.
2ـ الحر العاملى, وسائل الشیعه, ج14, ص150.
3ـ همان, ص:144 سإلته عن الرجل یحل له ان ینظر الى شعر إخت امرإته؟ فقال: لا الا ان تکون من القواعد. قلت له: اخت امرإتـه و الغریبه سوإ؟ قال: نعم. 4ـ همان, ص:140 و حـرم النظر الى شـعور النسـإ المحـجـوبـات بـالازواج و الى غیرهن من النسإ لما فیه من تـهییج الرجال و ما یدعو الیه التهییج من الفساد و الدخول فیما لا یحـل و لا یحـمل و کذلک ما اشبه الشعور الا ...
5ـ شیخ طوسى, المبسوط, ج4, ص160.
6ـ محقق کرکى, جامع المقاصد, ج12, ص39.
7ـ سیدمحمد عاملى, نهایه المرام, ج1, ص56.
8ـ در میان فقهاى اخیر, فتواى مرحوم آیت الله خوئى تإمل برانگیز است, چون از یک سو در بـحثهاى استدلالى خویش, ادله حرمت را تمام دانسته اند(تقریرات کتاب النکاح, ج1, ص64)و از سوى دیگر در آثار فقهى و فتوایى خود, فتـواى صریح بـه حرمت نداده و صرفا احتیاط واجب را مطرح کرده اند.(منهاج الصالحین, ج2, ص260).
9ـ علامه حلى, تذکره, کتاب النکاح.
10ـ میرزاى قمى, جامع الشتات, ج1, ص424.
11ـ محمدحسن نجفى, جواهرالکلام, ج29, ص80.
12 شیخ انصارى, کتـاب النکاح, ص45, البـتـه شیخ چون قائل بـه جواز است, از این ادله مشروحا پاسخ داده است.
13ـ محقق کرکى, جامع المقاصد, ج12, ص40.
14ـ الحـر العاملى, وسـائل الشیعه, ج14, ص:138 النظر سـهم من سهام ابلیس.
15ـ شیخ مرتضى انصارى, کتاب النکاح, ص150.
16ـ اصطلاحا گفتـه مى شود که ((الف و لام)) در النظر, بـراى عهد است.
17ـ شیخ صدوق, من لا یحضره الفقیه, ج3, ص67.
18ـ شیخ صدوق این روایت را تـوسط استـادش ابـن ولید, از محـمد بن حسن صفار نقل کرده است.
19ـ محمدحسن نجفى, جواهر الکلام, ج29, ص77.
20ـ شیخ مرتضى انصارى, کتاب النکاح, ص50.
21ـ شیخ طوسى, الاستبصار, ج3, ص19.
22ـ ن,ک. محمدتقى مجلسى, روضه المتقین, ج6, ص182.
23 محمدتقى خویى, کتـاب النکاح,(تـقریرات آیت الله خویى), ج1, ص62.
24ـ الحر العاملى, وسائل الشیعه, ج14, ص149.
25ـ محمدحسن نجفى, جواهر الکلام, ج29, ص80.