از پشت شیشه ها


 

مقاله وارده
از پشت شیشه ها

 

 

حاتمى کیا را تصویر جنگ و رزمندگان دانسته اند و شاید, این بـه دلیل فیلم خوب ((دیده بـان)) بـود که موفق تـرین فیلم او در عرصه سینماى جنگ بـوده است. فاصله زمانى بـا دوره جـنگ راه را بـراى سـاخـت فیلمهاى جـنگى و فیلمهایى در بـاره رزمندگان هموار کرده است. در چنین دوره زمانى اگر چشمهاى دوربین, آسمانى نشده باشد, تـصاویرى که منعکس مى کند مادىگرایانه و دنیوى خواهد بـود. فیلم آژانس شیشه اى را همگان ستودند مردم و منتـقدان و ... و البـتـه موافقان و مخـالفانى هم داشـت. مردم بـارها بـا رزمنده زخـمى و دوستش نماز را قیام و قعود گفتند و تـنهاییشان را گریستـند. در ابـتدا در فیلم, شیشه اى نیست و محدودیت و حصارى هم نیست. همگان خودشان هستند, زندگى مى کنند و با مشکلات دست و پنجه نرم مى کنند. زنان رزمندگـان سـابـق نیز همان وظایف مادرى و همسـرى و کـمک و یاورى را بـر عهده دارند. اما بـه مرور که داسـتـان پـیش مى رود انسانها دیگر خودشان نیستند, تحت فشار شرایط مختـلف اقتـصادى و اجـتـماعى و ادارى و سـیاسـى قرار گرفتـه و موضع انفعالى پـیدا مى کنند. بـه مرور, زنان یکى پـس از دیگرى از صحنه هاى اصلى فیلم حذف مى شوند و نقشهاى آنان بـازستانده مى شود و در نهایت در حصار محـدود نقش مادرى مى مانند و زنانى که در آژانس شـیشـه اى گروگان گرفتـه مى شـوند, یا آزاد مى شـوند یا فرار مى کنند. اما زنانى که مایل بـه ماندن در بـین گروگانها هستند نیز از صحنه بـه اجبـار رانده مى شوند(دخـتـر دانشجـو و همسر مرد بـازارى که بـراى دیدن فرزندان خود به خارج مى روند). ساحت عمل رزمندگى جاى زنان نیست.
حـتـى التـماس و درخواست همسر رزمنده زخمى بـراى حـضور در کنار همسرش نیز فایده اى ندارد, او باید در خارج از دایره رزم بماند.
او را حـتـى از هدیه النگوهاى طلایش بـراى تـإمین هزینه همسـرش محروم مى کنند که اگر این حضور و یاورى و همدمى او پذیرفته مى شد اساسـا مشکل آژانس شیشه اى شکل نمى گرفت. على رغم آنکه در واقعیات دوره جنگ, زنان حضور فعال و بى چشمداشتى در همه صحنه ها داشتند و طلاها و زیورآلات خود را بـارها و بـارها هدیه رزمندگان و پـیشکش تإمین هزینه هاى جنگ کردند و فقط لبخند شادى را بـراى خود نگاه داشتند خوشحال از اینکه سهم کوچکى در جنگ داشتند. اما در روایت تـصـویرگران جـنگ, این سـهم کـوچـک هم از آنان گرفـتـه مى شـود.
رزمنده زخمى که تسلیم اراده الهى است زخم خود را تـحمل مى کند و تـرجیح مى دهد در کشورش و کنار مردمانش بـمیرد ولى فرمانده او مایل است که او را هر چند بـه اجبـار از کشورش دور کند و بـراى این کار بـه آب و آتش مى زند تا اراده انسانى خویش را بـر اراده الهى تـحـمیل کند. روح دوره جـدید که در اراده معـطوف بـه قدرت انسان متجلى شده, فرمانده را نیز تحت تإثیر قرار داده و آزمون الـهى جـنگ را بـه آزمون انسـانى قـدرت و سـیاسـت بـدل مى کـند.
در تئاتـر یونان که روایتـگر جدال انسانها و خدایان است چنین تـصاویرى عادى است زیرا خـدایان ویژگیهاى بـندگان را دارند فقط قدرتمندتر هستـند و اجازه پـیروزى بـه انسانها را نمى دهند, مرگ بندگانشان را رقم مى زنند تا پیروزى خود را تثبـیت کنند. اما در تئاتر دینى ما(با مسامحه اى)در مفهوم تعزیه, انسانهاى بزرگ, مرگ را پـذیرا مى شوند تـا اراده الهى را محقق کنند و اساسا این نوع مرگ به مفهوم پایان حیات تلقى نمى شود. بـلکه خداوند آنان را که مرگ در راه او را بـپـذیرند حیات طیبـه اى عطا مى کند که بـا عقل مادى و چشم بى بصیرت نمى توان درک کرد. اگر عقل و چشم, الهى نشده باشد بـراى گریز از مرگ انسانهاى بـزرگ بـه هر رشته اى غیر الهى چـنگ مى زنند ولو آنکه همگان از این عـمل شـگفـت زده شـوند. امام رزمندگان حاضر نشد معالجه خود را به بیگانگان بسپارد چگونه است که رزمنده اى در زندگى دو روزه اش از امام خود تـخطى کند؟ او کسى است که از روستایى به جنگ رفته و حماسه رشادت و سرافرازى سروده و با پـایان جنگ بـه روستـا بـرگشتـه و بـه کار خود مشغول است, بى ادعا و بى طلبکارى. در ابـتدا هیچ کس بـه خاطر رزمندگى در جنگ طلبکار نیست اما به مرور, در فیلم جنگ به ابزار طلبکارى تبـدیل مى شود و این مسإله با روح و ماهیت جـنگ حق و بـاطل که در جـنگ تـحمیلى و دفاع مقدس متـجـلى شده بـود, مغایرت دارد. شاید ظاهر فیلم در ستایش جنگ و رزمندگان و بى اعتنایى بـه آنان در بـعد از جنگ است اما بـاطن این فیلم ضد جـنگ و ضد رزمندگان است. هیچ کس بـراى حضور خود در جبـهه ها چشمداشتى نداشت که پس از آن طلبـکار باشد. وجود ساختـارهاى ناموزون اقتـصادى و اجتـماعى و سیاسى در جامعه و روابـط غلط حـاکم بـر اجـتـماع, حـاصل سلطه دو سه قرنى استعمار جدید و وابستگى سیاسى و اقتصادى و نظامى به نظام جهانى است و جنگ این ناموزونیها را تـشدید و آثار مخرب آنها را آشکار کرده اسـت. محـرومیتـها و مشـکلات ناشـى از این عـدم تـوازنها و بـى عدالتـیها بـراى همه مردم و نه قشر و گروه خـاصى اسـت. مشکل زمانى آشکار مى شود که رزمنده جبـهه ها وقتـى بـه وضعیت غیر جنگى برمى گردد چون فرصت اندیشیدن در بـاره اصلاح ساختارهاى اجتماعى و بهبود اوضاع را نداشته نسبت بـه نابـسامانیها, واکنش انفعالى و نه فعالانه نشان مى دهد و متإسفانه در بـرجسته ترین آثار سینمایى مربوط بـه جنگ, مرگ رزمندگان و جبـهه رفته ها سرنوشت نهایى است. فیلمهاى از کرخه تا راین, آژانس شـیشـه اى و شـیدا را بـه خـاطر بیاورید. همگى مضمون مشتـرکى دارند. حـال آنکه راه حـل نهایى نه مرگ رزمنده که تغییر و اصلاح نابسامانیها و بى عدالتیها بـا رجوع به جامعه نبوى و اسلامى است.
هنگامى که هنرمند ما نتـواند عناصـر داسـتـانش را در جـایگاه واقعـى و اصـلى آنها قرار دهد, یقینا حـاصـل کار اثـرى ماندگار نخواهد شد و این بـزرگتـرین آفت هنر دینى است و اگر هنر تـابـع شرایط گردد آثار هنرمندان, تاریخ مصرف پیدا مى کند. در طى قرنها که از شـکل گیرى و بـسـط هنر دینى و اسـلامى مى گذرد مرور ایام از زیبـایى و گیرایى اثر هنرى نکاستـه است زیرا این هنرها در وراى شرایط روز قرار مى گیرد. آفرینش و خلاقیت هنرى همچـون ادیان الهى به ویژه دین اسلام در وراى زمان و مکان موجودیت یافته است. براى آفرینش آثـارى در ردیف سینماى دینى, نگاه دینى بـه جایگاه زن و مرد در خلقت و آفرینش ضرورى اسـت و الا هواهاى نفسـانى و عرفیات اجـتـماعى بـر هنرمند غلبـه کرده و هنر را بـه وادى سطحیت نزول خواهند داد. اگر زن جـایگاه اصلى خود را که خداوند بـراى او در نظر داشته و آن سـاحـت انسـانیت, آگاهى و آزادى و تـکمیل کنندگى است, در آثـار هنرى بـیابـد هنر ماندگار دینى شکل خواهد گرفت و دیگر رزمنده اى از تـصـویر نقش زن در اعماق زمین که شـاید اعماق قلب اوست, خجـل نخواهد شد. چـنانچـه فرهاد در داستـان شورانگیز شیرین, عظمت عشق پاک خود را بـر فراز صخره ها و تـختـه سنگها بـه نمایش گذاشته است, همانند معمارى مسجد گوهرشادخاتون که با همین مضمون شکل گرفت(یا بناى زیباى تاج محل در هند)و بـه هنر ماندگار معمارى عشق بـدل شد. آیا محبـوبـه در روبـان قرمز که عالم حیات طیبـه شـهدا را رویت کرده بـاید نقشـش در اعماق زمین زده شـود؟
تکنولوژى جدید ساحت عشق را نمى شناسد و نمى تواند به آب و چشمه حقیقت راهبر بـاشد مگر اینکه انسان بـر تکنیک مسلط شود و ماهیت قدرت سلطه گرى آن را تـسخیر و تـهدید کند. گرچه جـمعه در روبـان قرمز با کمک محبوبه موفق در به حرکت درآوردن تانک مى شود اما پس از جنگ و کین نفسانى, تانک را به حال خود رها مى کند. حب و بغض, ساحت نفسانى انسان است و فقط عشق است که سـبـب تـعالى انسـانها مى شود. بـدون حـضور زن, نه گذشتـه مفهوم دارد(که داوود نماد آن است)و نه آینده معنا مى یابـد(که جـمعه نماد آن اسـت). زنانى که عاشقانه و به دور از مادیات, زندگى با رزمندگان و مجروحان جنگى را افتخار مى دانستند اینک در فیلم حتى به ((دعوت مبـاهله)) راه نمى یابـند. در صدر اسـلام در روز مبـاهله حـضرت زهرا(س)دوشـادوش رسـول اکرم(ص)و امیرالمومنین(ع)و فرزندانش در صـحـنه دعوت حـق و باطل حاضر بود, حال آنکه محبوبـه نمى تواند در مبـاهله عشق شرکت کند و فقط اجـازه دارد که نظاره گر صحنه بـاشد, همان گونه که در آژانس شیشه اى همسر رزمنده زخمى اجازه نمى یابد در کنار او بـاقى بـماند. چرا در این روایتهاى تصویرى, زنان بـه مانند انسانهایى فاقد آگاهى و شعور اجتماعى تـصویر مى شوند؟ نگاههاى محبـوبـه که حاکى از بلاهت و سفاهت است نشانگر چیست؟
در ((روبان قرمز)) محبوبه در پاسخ به دعوت جمعه بـراى همسفرى در جـهاد در عالم اسلامى بـه داوود نظر مى کند, اما نه فقط آینده رزم و جـهاد بـدون حـضـور زنان آگاه و مصـمم و فـعـال و عـاشـق امکان پـذیر نیست که در آینده رفع نابـسامانیها و بـى عدالتیها و هموار کردن راههاى زندگى و درمان آلام بشرى نیز بـدون حضور فعال زنان میسر نخواهد بود(به صحنه مین روبى تانک و جمعآورى روبـانها در روبان قرمز توجه کنید).
در صحنه هاى واپـسین فیلم ((شیدا)) پـرستـار در نقش فرشتـه هاى زمینى مادامى که فعال و آگاه است شفابـخش است اما هنگامى که در برابر شرایط منفعل مى شود و حب و بـغض بـر او غلبـه مى کند شرایط مرگ فرهاد را تـسهیل مى کند. فقط بـا رهایى از حب و بـغض است که عشق پاک و لطیف انسانها سبب حیات دوباره خواهد شد. چشم فروبستن و تسلیم مرگ شدن چاره کار نیست. حضور فعال و بى چشمداشت فرشتگان زمینى سبـب مى شود که حیات جامعه احیا گردد و جهل و حب و بـغض و ظلم که از بنیانهاى جنگ طلبـى است از جامعه بـشرى رخت بـربـندد.
هنرمندان فیلمساز با یک بعدى نشان دادن رزمندگان, تداوم حضور آنان در صحنه هاى مختـلف حیات اجتـماعى را مورد غفلت و چشم پـوشى قرار دادند. اگر جنگ تحمیلى و دفاع مقدس در راستاى انقلاب اسلامى قـرار دارد تـداوم حـیات جـامعـه اسـلامى هم در گرو حـضـور همین رزمندگان و مدافعان است. اندیشیدن به اصلاح جامعه و مبـارزه بـا ساختارهاى فاسد اقتصادى و اجتـماعى و سیاسى و نظامى جز بـه مدد فعالیت رزمندگان امکان پذیر نخواهد بود. جهاد اکبر در راه است و همگان باید به راههاى رسیدن به جامعه نبوى بیندیشند.