نویسنده

 

مشاورشما
دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر ا.م ـ مشهد
برادر علیرضا ـ اهواز
خواهر م.ط ـ اصفهان
خواهر ک.س ـ؟
خواهر ص.پ ـ یزد
خواهر فاطمه.س ـ بروجن
خواهر س.غ ـ خوزستان
خواهر ب.ع ـ قم

یادآورى:
1ـ خواهران و برادرانى که مایل بـه دریافت کتبـى پاسخهاى خود در اولین فرصـت مى بـاشـند لازم اسـت نشـانى کامل خـود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسـتـه از نامه هایى که بـه خـاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پـاسخ بـراى آنها نیست, پـس از آماده شدن پـاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بـخـش مشـاوره مجـله خـود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثـر دقت را در حـفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحـبـان نامه ها خواهد نمود و بـا رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4ـ در صورتـى که مایل بـه درج نام کامل خویش در مجله نیستـید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تـقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفـا در نامه هاى خـود از یک طرف کاغـذ اسـتـفـاده کنید.

آیا درست است منتظر او باشم؟
خواهر ا.م ـ مشهد

دخترى هیجده ساله و در سال آخر دبـیرستـان هستـم. اوایل دوره راهنمایى به فردى علاقه مند شدم. گرچه هیچ گاه نه بـا او حرف زدم و نه برخورد دیگرى با هم داشتیم, ولى از نگاهش علاقه به خودم را فهمیدم. دو سال بعد آنها بـه تهران رفتند و او حالا بـه سربـازى رفته است. فقط یک بـار دیگر یک سال پیش او را دیدم که هنوز فکر مى کنم به من علاقه دارد. تـا حالا هر چه خواستـگار داشتـه ام, بـه خاطر او رد کرده ام. بیشتر وقتها در فکر او هستم. اخلاقم هم مدتى است تند شده است. مى خواستم برایش نامه اى بنویسم و در باره خودم بپرسم, ولى مى ترسم. آیا درست است که منتظرش باشم؟
خواهر گرامى!
اگر در تـوصیه هاى دینى و زبـان و کلام ائمه(ع)مرتـبـا از چنین نگاههایى بـى پـروا, پـرهیز داده مى شود, دلایل چندى دارد. شما از اوایل دوران نوجـوانى تـا کنون فـقط بـا یک نگاه بـراى خـود در رویاهایتان کاخ آرزویى بنا کرده اید که اصلا معلوم نیست خشت اولى دارد یا خیر؟ شما در این مدت بـهتـرین لحظه ها و سالهاى عمر خود را بـا سراب گذرانده اید و حـالا نیز دارید آینده خود را قربـانى این سـراب مى کنید. عشقهایى که در قصه ها و افسـانه ها از یک نگاه شروع مى شوند, فقط در همان قصه ها و افسـانه ها واقعیت دارند, ولى بـر اساس آن خیالپردازیها ذهن لطیف نوجوانان در بـند این قصه ها مى شود و بـا درگیر شدن هر چه بـیشتـر بـا این خیالات از واقعیات فاصله مى گیرد. شما بـه عطش یک سـراب خـود را آزار مى دهید و بـه چیزى که حتى حقیقتش را نمى دانید, دل بسته اید; بـه چیزى که شاید واکنشى به نگاههاى شما باشد, نه از سر مهر و علاقه اى که بـخواهد به ازدواجى دیرپا منجر شود.
شما در خیال و رویایتان شاهزاده اى با اسب سفید ساخته اید و به انتظار مردى رویایى نشسته اید, بدون اینکه او را درست بشناسید و فکر و احساسش را بفهمید. او هفت سال پیش همشهرى شما بـوده و طى این مدت در فضاى دیگرى بـا وضعى متـفاوت رشد کرده اسـت و معلوم نیست همانى بـاشد, یا بـاقى مانده بـاشد که شما دیده اید و تصور مى کنید.
زنان و مردانى که بـا بـررسى تـصمیم مى گیرند, خـیلى مواقع در روابط خود با همسرشان و کنار آمدن با دیگرى مشکل دارند, چه رسد به اینکه از او هیچ ندانند. شاید اگر او سراغتان بـیاید, زندگى خوبى داشته باشید, ولى این احتمال بین هزاران احتمال دیگر است. پس سعى کنید واقع نگر باشید و هوشیارتر عمل کنید. کمتر بـیکار و تنها بمانید تا کمتر این خیالپردازیها سراغتان بیاید, چرا که درگیر شدن بـا این خیالات منجر بـه تغییر خلق شما شده است, زیرا اضطراب آینده و این انتـظار واهى روحیه نوجوانى و شاداب شما را فرسوده کرده است. آنچـه را قصد کرده اید, هیچ گاه انجـام ندهید, زیرا حتى اگر علاقه اى او بـه شـما داشـتـه بـاشـد, از این حـرکت مى تـواند سـوء بـرداشتـهاى زیادى بـکند. زندگى خـود را بـکنید, مشغولیات مناسب براى خود فراهم کنید. با برخوردى منطقى و معقول با افرادى که بـه خواستگاریتان مىآیند, بـرخورد کنید و آنها را بـه شکل منطقى تـرى ارزیابـى کنید و مراقب بـاشید که مثل قهرمان افسانه ها, بـه خیال رسیدن بـه خوشبـختى نهایى, پلکان رسیدن بـه خوشبختى واقعى را نادیده نگیرید و از آنها نگذرید. احساسات پاک و لطیف نوجوانى را بـه سـرابـى مفروشید و در مسـیر درسـت آن را بارور کنید. بگذارید این احساس لطیف و عاشقانه سرزمین قلب پاکى را سیراب کند که قابـل دسترسى و حقیقى است, و نه نثار کویرى که شـما راهش را نمى شـناسـید و حـقیقتـش را نمى دانید. ان شـإالله خداوند کمکتان کند تـا راه خـود را بـیابـید.خـوشبـخـت بـاشید.

شما دچار آشفتگى روحى و روانى هستید
برادر علیرضا ـ اهواز
برادر گرامى!

گرچه خیلى ادیبـانه نوشته اید, ولى کلامتان پر از ابـهام است و تـوصیفى که از وضع روحى, یا وضع اجـتـماعى خود کرده اید, بـسیار مبـهم است و بـراى آنکه بـتوانیم توصیه اى عملى بـه شما بـکنیم, سرنخى به دستـمان نمى دهد, مگر دانستـن نیاز بـه همسر و ازدواج. حال چرا این امر انجـام نمى پـذیرد و موانع شما چیست, نمى دانیم. ما از وضعى که در آن به سر مى برید, چیزى نمى دانیم. تحصیلاتتان چقدر است؟ انگیزه شما از تـحقیق روى مسایل جنسى یا دیگر زمینه ها چیست؟ آیا وضع خاص روحى و روانى پـیدا کرده اید که چنین گرایشى را در شما برانگیخته است؟ آیا احساس بیزارى از جنس مذکر و گرایش مفـرط بـه جـنس مونث نیز از این مقـوله اسـت؟ آیا احساس پوچى, تنهایى و سر درگمى ناشى از وضع روحى شما نیست؟ آیا محیط خانوادگى و اجـتـماعى شما بـه گونه اى است که بـه این حالات دامن مى زند؟ این همه اصرار براى آنکه مخاطب شما زن باشد, بـراى چیست؟
آیا تنها بـراى رفع تـنهایى است؟ آیا حضور در یک جلسه مشاوره یا مکاتبـه بـا بـخـش مشاور مجـله قادر است نیاز شما بـه خـلوت عارفانه! با یک زن یا احساس عشق را مهیا کند؟ علت واقعى ازدواج نکردن شما چیست؟ آنچه ما دریافته ایم آشفتـگى مفرط روحى و روانى شماست. اما خلاصه بـگوییم حتى اگر بـه ازدواج راضى هستید, توصیه مى کنیم مدت کوتاهى دست نگه دارید. با یک روانپزشک و همزمان بـا راهنمایى او با یک رواندرمانگر(مشاور بالینى)صحبت کنید. ابـتدا سامانى به ذهن آشفته و روح دردمند خویش بـدهید و وضعیتى هماهنگ با محیط خود پیدا کنید تا امکان ارتبـاط معتدل تر بـا دیگران را فراهم سازید. وقتى بتوانید با محیط پیرامون خود ارتباطى منطقى, معقول و واقع گرایانه بـرقرار کنید, قادر بـه ایجاد رابـطه بـین فردى پـویا, سازگار و پـایا و مملو از احتـرام و صمیمیت خواهید بود. حتى در انتخاب یک همراه و همسر اقدامتـان سنجیده تـر و بـه دور از احساسات دراماتیک و هیجانات سطحى خواهد بود.
گرچـه شما احـساس منفى نسبـت بـه هم جـنسان خود دارید, ولى در انتـخـاب درمانگر تـوصیه مى کنیم بـه روانپـزشک یا روانشناس مرد مراجعه کنید, زیرا هیجـانات بـرانگیختـه و دراماتـیک در رابـطه درمانى شما بـا درمانگر مداخله مى کند و اجازه پـذیرش درمانى را نداده و آن را تبدیل بـه یک گرایش, غیر از رابـطه درمانى مى کند که نه تنها به نفع شما نیست, بلکه رابطه درمانى شما با پزشک را مختل و مخدوش مى کند. خدا نگهدار.

دوست عزیزم با من قطع رابطه کرده است
خواهر م.ط ـ اصفهان

خـانمى هستـم که دبـیر الهیات و علاقه مند بـه معنویات و مسایل دینى مى باشم. سابقه ده ساله دوستى صمیمانه و پر از روابط معنوى و رفت و آمدهاى خانوادگى و وفا و صداقت, با دوستى داشتم که بـه دلیل مداخله بـرخى از دوستان و اشکال تراشیها بـین ما مشکلى پیش آمد و آن دوستى به سادگى از هم گسست. او به قدرى ناراحت است که حتى حاضر بـه شنیدن حرفهاى من نیست. دیگر هیچ تمایلى بـه ادامه دوستى با من ندارد, حتـى حاضر نیست بـرایش تـوضیح دهم که من در این حادثه مقصر نبوده ام.
دو سال است رابـطه دوستى ما بـه هم خورده است. در این مدت او پدر و مادرش را از دست داده و تنها زندگى مى کند. رابطه ما جورى بـود که من جزئى از آن خانواده محسوب مى شدم و حالا که من خواهرم را از دست داده ام, او حاضر به برقرارى هیچ گونه ارتبـاطى نیست. نه بـا من بـیرون مى رود و نه بـه خانه ما مىآید و نه من پیش او مى روم.
خواهر گرامى!
گرچه ما مشکلى را که پیش آمده و موجب شده است این رابـطه, که از رابطه خواهرى هم صمیمانه تر بـوده, گسسته شود, نمى دانیم, ولى او را فعلا در کنار خود ندارید و آن موضوع موجب سوء تفاهم شده و بـشدت او را آزرده خـاطر کرده است. از طرف دیگر او هم اکنون بـه خاطر از دست دادن پدر و مادر احساس دلتنگى و افسردگى مى کند, که باید بـدانید بـه خاطر افسردگى تمایل بـه حشر و نشر بـا دیگران کمتر است و فرد تمایل بـیشترى بـه گوشه گیرى و خلوت دارد و علایق خود را از دست مى دهد. اگر بـین شما مشکلى پیش نیامده بـود, بـه خاطر حالت افسردگى, دوستتان باز هم تمایل بـیشترى بـه تنهایى و کناره گیرى از دیگران نشان مى داد. بـا وضعیتى که او از نظر روحى دارد, نمى توان انتظار داشت که وى حوصله داشتـه بـاشد یا ابـراز علاقه اى به دیگران بکند.
گرچـه او الان تـنهاست و بـیش از هر زمان بـه یک دوست و همدرد نیاز دارد, ولى بـه نیاز او بـه خلوت و تـنهایى بـاید احـتـرام گذاشت. لذا مراقب باشید تلاش شما براى برقرارى رابـطه مجدد, بـه مزاحمت تبدیل نشود.
از دوستان دیگرى بـراى رفع سوء تفاهم میان خود استفاده کنید. اگر واقعا اشتـبـاهى حـتـى ناخـواسـتـه از جـانب شـما رخ داده, متـواضعانه از او عذرخـواهى کرده و در صدد جـبـران آن بـاشـید.
او غمگین, تـنها و شاید عصبـانى و دلزده و کم حـوصله است, اگر واقعا دوستش مى دارید, در مقابل این بـى حوصلگى ها و بـى اعتنایى ها صبور باشید و محبت بموقع و لازم را از او دریغ نکنید.
حق یارتان.

خواهر ک.س ـ؟
شما حتما خواننده مجله هستید. بارها در باره این مسإله صحبت شده است; ما اطلاعى از وضعیت شما نداریم و هیچ قضاوتى نمى توانیم بکنیم.
توصیه ما همان است که بـراى دیگر عزیزان داشته ایم. جز این هم راهى ندارید, چون ما در حد مشاوره و راهنمایى, توانایى داریم و غیب گو نیستیم تا نسبـت بـه چیزى که اطلاع نداریم, تـوصیه و حرفى داشته باشیم.
چرا نگرانید؟! به متخصص مراجعه کنید و وضع خود را جویا شوید. به احتمال زیاد نگرانیهایتان بى مورد است.
خدا نگهدار.

براى خواهر کوچکترم زودتر خواستگار آمد
خواهر ص.پ ـ یزد
خواهر گرامى!

بـا نظرى دقیق بـه نامه شما مى توان دریافت که درگیر بـاورهاى اشتباه و غیر منطقى هستید. شما از نظر جسمى تـفاوتـهایى را بـا دیگران بخصوص خـواهر خـود احـساس مى کنید. از نظر جـسمى ضعیف تـر هستید و مشکلات تحصیلى هم پـیدا کرده اید و بـه خاطر این تفاوتها به این نتیجه رسیده اید که ممکن است براى شما خواستگارى نیاید و براى همیشه تنها بمانید.
باور ذهنى اشتباه دیگر شما این است که تصور مى کنید اگر بـراى خواهرتان زودتر خواستگار آمد, براى شما نخواهد آمد, زیرا ایشان از شما کوچکتر هستند.
این افکار غیر منطقى و اشتـبـاه منشإ تـرس و اضطراب زیاد از آینده و وحشت از این است که تنها و بـدون همسر بـمانید, که بـه دنبال آن گرفتـار افکار ناخـوشـایند یا اعمال زشـت مى شـوید. در صورتـى که اگر بـه دور و بـر خود بـا دقت نگاه کنید, نشانه ها و شواهد زیادى را علیه این طرز تفکر خواهید یافت.
درست است که زیبایى ظاهر را برخى جزء ملاکهاى خود براى ازدواج قرار داده اند, ولى حـسن خـلق و رفتـار شایستـه و ادب و متـانت, متاعى است که در هر بازار خریداران بـسیار دارد و حتى در اوضاع امروز که ازدواجها درگیر تـکلف و تـشریفات زیادى شده است, هنوز این خصوصیات مهم فردى و انسانى طالب و خـواستـار زیاد داشتـه و افرادى بـه شدت بـه دنبـال آن بـوده و خواستـار همسرى بـا چنین ویژگى هایى هستـند. خـود ما شاهد موارد زیادى بـوده ایم که زن یا مردى از زیبایى چندانى برخوردار نبوده اند, ولى حسن خلق و رفتار آنها در بـرخورد بـا دیگران چنان جـاذبـه اى ایجـاد کرده است که افراد دیگر بدون اختیار مجذوب آنها و شیفتـه رفتـارشان مى شوند.
هنوز بـسیارند کسانى که بـه این روایت نقل شده اعتقاد دارند: ((مردى که در انتخاب همسر, به مال یا جمال او چشم داشته بـاشد, آنها را از دست خواهد داد.))
همه آنهایى که زیبارویند, خوشبخت نیستند و همه آنانى که بهره کمى از زیبایى دارند, بدبخت و تنها و بـدون همسر و دوست و مونس نیستند.
آنچـه ارزش دارد ظاهر نیست, بـلکه عزت و بـزرگى در بـین مردم است. اگر شما تلاش کنید کارهایتان را ـ هر چند کوچک بـاشد ـ بـه خاطر خدا انجام بدهید, و به دیگران محبت کنید, و به والدین خود احترام بگذارید, و به خاطر کم کردن رنج دیگران قدمى بردارید یا بـا نگاه و کلامى مومن دیگرى را شاد کنید, خداوند آن عزتى را که خـواسـتـار آنید, نزد مردم و در نگاه آنان بـه شما خـواهد داد.
افکار غیر منطقى و موهوم را از خـود دور کنید و بـه جـاى غرق شدن در خیالپـردازیها و منفى گراییها سعى کنید هر روز یک عمل یا کلام یا حتى نگاه محبـتآمیز خداپسندانه اى انجام دهید و یک رفتار منفى را کم کنید. با دیگران بیشتر درآمیزید و از محبت و همراهى بـا دیگران غفلت نکنید. لحظه هاى خلوت و تـنهایى خود را کم کنید تا اسیر خیالات نشوید.
در هر وضعى که باشید, همیشه در زندگى خود این کلام حق و حقیقت ناب هستى را در نظر داشته باشید که: هیچ چیز ـ جز با خواست خدا ـ تغییر نمى کند و هیچ نیرویى نیست مگر قدرت خداوند عظیم و عزیز و او قادر به تغییر در هستى و هدایت و راهبـرى آن است. لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم.
اگر شما این حقیقت را حس کنید, دیگر به این راحتى با باورهاى ذهنى غلط خود را نمىآزارید و ناامید نمى شوید. به ((حول و قوه)) خدا توکل کنید و براى رضایت او عمل کنید. اطمینان داشته بـاشید موفق مى شوید.حق یارتان.

چگونه درس بخوانم و چگونه انتخاب رشته کنم؟
خواهر فاطمه.س ـ بروجن

دختر نوزده ساله اى هستم که در انتخاب رشته و برنامه ریزى درسى مشکـل دارم. آینده رشـتـه خـودم را کـه مدیریت خـانواده(کـار و دانش)است, نمى دانم. نمى دانم چـگونه بـرنامه ریزى کنم که تـجـدید نیاورم, در ضمن به درسهایم برسم و بتوانم به مادرم کمک کنم, یا وقتى امتحـان دارم و خـیلى خـستـه هستـم, چـه کنم که نخـوابـم. مشکل دیگرم این است که خیلى زود عصبـانى مى شوم, بـخـصوص موقع پـریود که دل درد شدیدى دارم و این دل درد بـخصوص وقتى که امتحان دارم, بیشتر است.
خواهر گرامى!
معمولا دبـیرستانها مشاور تحصیلى دارند که راهنماییهاى لازم را در زمینه تحصیلى به دانشآموزان عرضه مى کنند. اگر دبـیرستان شما فاقد مشاور تـحصیلى است, بـه آموزش و پـرورش منطقه خود مراجـعه کنید و هر گونه اطلاعـاتـى را که لازم دارید, مثـل آینده شـغلى و رشته هایى را که مى توانید در دانشگاه انتخاب کنید, دریافت کنید. در مورد برنامه ریزى بـاید یادآورى کنیم که بـرنامه ریزى زندگى هر کسى به عهده خود اوست. شما ابـتدا بـایستى وضع خانوادگى خود را بـسنجید. اگر در آستـانه کنکور هستـید, کمى از وقت گذرانیهاى خود کم کنید و ساعات بیشترى را براى مطالعه بگذارید; البـته نه اینکه تمام وقت روز را بخواهید درس بخوانید.
در میانه ساعات مطالعه در محیط خانه کارى انجـام بـدهید, کمى تلویزیون نگاه کنید یا کتابى, روزنامه اى مطالعه کنید یا به کار هنرى که علاقه دارید یا هر فعـالیت دیگر که مایلید, بـپـردازید. براى یادگیرى مناسب مطالب درسى, خواب و تغذیه شما بایستى مناسب باشد, زیرا در سن نوجوانى هستید و اگر بخواهید بـیهوده بـه خود فشار بـیاورید, کارآیى شما کم مى شود و کیفیت درس خواندنتان افت مى کند.
هر وقت گرسنه هستید, غذا بـخورید و هر گاه خسته هستید و نیاز بـه خواب دارید,بـخوابـید و ساعات بـعد را بـراى درس بـگذارید.
سعى کنید در شروع درس خواندن, وضو داشته باشید تا بـا شستشوى دست و صورتتان بشاش تر شوید و نور و بـرکت وضو شامل حالتان شود. ـ در دوره عادت ماهیانه برخى از خانمها از نظر روانى حساس تر, تحریک پذیرتـر, عصبـانى و کم حوصله مى شوند که مى تـواند همراه بـا دردهاى پـراکنده مثل سردرد یا دل درد و کمردرد بـاشد. استـرسهاى هیجانى نیز مى تواند در تشدید این حالات موثر بـاشد, چنان که شما هنگام امتحانات این دردها را بیشتر احساس مى کنید.
با مراجعه بـه متخصص زنان مى توانید از داروهاى مناسب استفاده کنید تـا در کاهش درد شما موثر بـاشد و مشکلى بـراى درس خواندن شما ایجاد نشود.
اگر تـغییر حالات روحى بـیشتـرین مشکل شما بـاشد, مثلا تـحمل و عصبـانیت و پرخاشگرى و تحریک پذیرى بـیشتر بـرایتان پیش بـیاید, نیازمند مراجعه بـه متخصص روانپـزشک هستید, چون این حالت را در روانپزشکى به عنوان حالات بدخلقى قبل و حین عادت ماهانه مى نامند و درمانهاى مناسب و خوبى براى آن توصیه شده است.
از نظر رفتارى کارهایى که به شما در کاهش درد و ناراحتى روحى کمکتان مى کند, خواب و تغذیه مناسب و ورزش است. سلامت و شاد باشید.

بعد از شکستگى پا دچار وسواس شده ام
خواهر س.غ ـ خوزستان

از هشت ماه پیش به دنبال در رفتگى پا و گچ گیرى آن احساس کردم دچار وسواس شده ام. وقتى بـه دستشویى مى روم, و زیاد آب مى ریزم و خود را زیاد مى شویم. روزى 5 ـ 6 بـار پاهایم را مى شویم. هر روز و گاه یک روز در میان حمام مى کنم. اگر حمام نروم, احـساس مى کنم لبـاسهایم نجس شده است و مرتب فکرم مشغول پاکى و نجاست است. در نماز خواندن هم زیاد شک مى کنم. در رکعتهاى نماز بخصوص رکعت سوم و چهارم مرتـب یادم مى رود و فکر مى کنم در این مدت یک نماز درست نخوانده ام. دیگر از دست خودم خسته شده ام. من قبـل از این شاد و سر حال بودم, ولى حالا خسته با روحیه اى ضعیف و ناشادم, بـه طورى که امسال حتى کنکور را خراب کردم. از بس خود را شستـه ام, تـمام بـدن و پـاهایم درد مى کند. چطور مى تـوان از این وضع نجات پـیدا کرد؟
خواهر گرامى!
اگر خواننده دایمى مجله بـاشید, در چندین شماره مجله بـه صور مختلف بحث وسواس مطرح شده است و خواندن آن مى تواند بـه شما کمک کند.
وسواس یک بیمارى است و مثل هربیمارى دیگرى درمان دارد. وسواس مى تواند بـه صورتـى که شما دارید بـاشد و هم بـه صورت وسواسهاى فکرى; یعنى مرتبا یک فکر بـیهوده و مزاحم بـه ذهن فرد خطور کند که موجب اضطراب شود و بـه دنبـال آن فرد تلاش مى کند کارى کند تا اضطراب را خنثى کند. وسواس شکلهاى مختلف دارد: بـه صورت کنتـرل کردن, وسواس در نظم و ترتیب, وسواس در بهداشتى بودن, اجبار بـه شمردن, فکرهاى خاصى که جنبـه هاى جنسى یا اخلاقى و یا مرور حوادث داشتـه بـاشد و دهها شکل مختـلف دیگر که گاه عجـیب و غریب است. خوشبختانه درمانهاى خوب و موثرى براى این بـیمارى وجود دارد. یک جـنبـه درمان این بـیمارى درمان دارویى است و جـنبـه دیگر رفتاردرمانى است; یعنى آموزش رفتارهایى بـه بـیمار بـراى کنترل وسواس یا بى اعتنایى به وسواس و اجبار کردن او براى کنترل وسواس خود و راههاى دیگرى که از حوصله این بحث خارج است.
جنبه درمان دارویى بـیمار بـاید تـوسط متـخصص روانپـزشک صورت بگیرد و جهت رفتاردرمانى, روانپزشک بـه روانشناس بـالینى ارجاع مى دهد. وى نتایج رفتـاردرمانى را ارزیابـى مى کند. همزمان بـودن این دو نوع روش شانس بهبودى را بالا بـرده و احتمال عود را کاهش مى دهد.
توصیه هاى عملى و فکرى دینى نیز اشارات زیادى را براى بـرخورد با بیمارى وسواس مى بینیم که در درمان بالینى بـه کار گرفته شده و نتایج بسیار مطلوبى داشته است.
در زمان رسول اکـرم(ص)یا ائمـه(ع)نیز افـرادى چـون شـمـا بـه پیشوایان دینى مراجعه کرده و آنان توصیه هایى کرده اند که مختصرى از آن را اشاره مى کنیم:
1ـ کثیرالشک نباید به شک خویش اعتنا کند. این را مکرر به خود القا کنید, زیرا طهارت و عبـادت امر خـداوند اسـت و اگر امر او نبود, شما لزومى به انجام آن نداشتید. اگر خداوند از شما طهارت و عبـادت را خواستـه, حد و حدودى را که قرار داده, بـاید اجـرا کنید, نه آنچه ((دل)) شما مى پسندد.
2ـ وقتى این فکرهاى مزاحم به ذهن شما هجوم مىآورد, دو ذکر را که بـسیار بـر آن تإکید شده, تکرار کنید: یکى ذکر ((لا حول و لا قوه الا بـالله العلى العظیم)) و دیگرى ذکر ((لا اله الا الله)) , بخصوص ذکر اول در روایات مکرر نقل شده است.
3 تسبیحات حضرت زهرا را حتما با توجه, بـعد از نماز بـگویید. بهروز باشید.

شوهرم اصرار دارد استعفا بدهم و در خانه بمانم
خواهر ب.ع ـ قم
خواهر گرامى!

مشکلات عمده شما نداشتن کسى براى نگهدارى فرزندتان و آوردن او به محل کار و مسـایل ناشى از آن اسـت. اجـبـار همسـرتـان بـراى نگهدارى کودک و نگرانى از کمى وقت بـراى تحصیلات و اداره خانه و کودک و هماهنگ کردن این کارها بـا وضـع شـغلى از دغدغه هاى فکرى شوهر شماست. اصرار همسرتـان بـراى استـعفا دادن شما و ماندن در منزل و انجـام امور بـراى آن است که او بـتـواند بـا فراغ بـال تحصیلات عالى خود را ادامه دهد و براى تـإمین معاش بـیشتـر کار کند. اینها شما را در بحران انتخاب قرار داده است.
فکر مى کنیم شما بـا مدیریت مناسب زندگى خود مى تـوانید از این بحران خارج شوید.
قبـل از آنکه بـخواهید تصمیم عجولانه اى بـگیرید, اول بـررسى و مرور کلى بـر زندگى داشتـه بـاشید و علت اصلى درخواست همسرتـان بـراى تـرک شغل خود را جویا شوید. آیا بـى نظمى حاکم بـر خانه و آشفتگى فضاى آن و تقلاهاى غیر موثر شما ـ که موجب خستگى و کسالت مفرط جسمى و روحى شما مى شود ـ علت اصلى درخواست شوهرتـان بـراى تـرک شغل نیست؟ آیا عدم احساس آرامش در خانه سبـب دلزدگى او از کار شما نیست؟ او مى بیند در خانه آنچه بـاید در جاى خود بـاشد, نیست. ساعاتى هم باید مسوولیت کودک را داشته بـاشد و تازه بـعد از آن بایستى با آه و ناله و شکایات شما به خاطر خستگى مفرط از انجام کارهاى خانه مواجه شود. به طورى که او بـا وجود نیاز بـه فراغت بیشتر براى درس خواندن حاضر است حقوق و کمک مالى شما قطع شود و او خود با کار بیشتر آن را جبران کند.
آن طور که از نوشته شما برمىآید, خانواده شما از سه نفر(شما, همسر و کودکتـان)تـشکیل شده و مسوولیت اضافه اى ندارید. بـا این وضع انتظار مى رود حتى وقت اضافه بـراى مطالعه یا انجام کارهایى غیر از امور روزمره خانواده را داشته باشید.
از آنجا که شوهرتان ابـتدا در جریان وضعیت تحصیلى و شغلى شما بـوده و مخالفت خاصى بـا آن نداشتـه است, بـه احتـمال زیاد اگر کانون خـانواده محـل امن و آرامش بـاشد, بـا ادامه آن نه تـنها مخالفت نخواهد کرد, بـلکه در زمینه تحصیلى مشوقتان خواهد بـود.
اگر شما مدیریت قوى و بـرنامه ریزى صحیحى بـراى زندگى نداشتـه باشید, حتى اگر در خانه هم باشید, باز زندگیتان از نظم و آرامش خوبى برخوردار نخواهد شد.
بـرنامه خواب و غذاى کودکتان را تنظیم کنید. موقع مناسبـى را براى بازى کودک با اسباب بازى یا با او, اختصاص دهید. امور منزل را نیز با بـرنامه ریزى انجام دهید. بـه طور مثال از شب قبـل در مورد ناهار یا شام فردا فکر کنید و وسایل لازم را مهیا کنید, یا ناهارتان را از شـب قبـل تـدارک کنید. همیشـه تـا حـد مقدور در کارهاى منزل منظم بـاشـید. هر چـه را بـرمى دارید, در جـاى خـود بگذارید, تا خانه مرتب باشد و مجبـور نشوید وقت زیادى را بـراى بـى نظمیها صرف کنید و بـعد خسته و مانده شوید, بـه طورى که حتى فرصت یا حوصله صحبت با همسر خویش را نداشته باشید. اگر بـرنامه زندگى خود را منظم و بـاقاعده انجـام دهید, حـتـى مى تـوانید از همسرتان به شکل مناسب کمک بگیرید.
اگر ((نظم در امور)) شعار شما باشد, مطمئن بـاشید آن قدر وقت اضافه خواهید داشت که خـیلى کارها را قادر بـاشید انجـام دهید. در این صورت مى توانید براحتى تصمیم بـگیرید که ـ اگر در محیط کار منشإ خدمتـى هستـید ـ کار خود را حـفظ کنید و در عین حـال رضایت همسرتان را داشته باشید. حق یارتان.

آیا مشکل جسمى پیدا کرده ام؟
آیا به این خواستگار جواب مثبت بدهم؟
خواهر ع.غ ـ شیراز

در کودکى رفتار ناپسندى داشتم و وقتى متوجه شدم گناه است, از آن دست برداشتم و خوشبختانه دیگر مسإله اى نداشتم. چندى پیش در مجله مطلبـى در مورد فردى خواندم که از بـلندى افتـاده و نگران بود مبادا مشکلى برایش پیش آمده بـاشد. از آن موقع تا کنون بـه شدت مضطرب و ناراحت هستـم که نکند مسإله اى مشابـه بـراى من رخ داده بـاشد. دل نگرانى روى درس خـواندنم بـسـیار اثـر گذاشتـه و افسرده ام کرده است و حوصله هیچ کارى را ندارم.
از طرف دیگر چندى قـبـل فـردى از اقـوام تـوسـط عـمه ام از من خواستگارى کرد که قرار شد تا بعد از کنکور صبر کند, ولى تا حالا از او خبـرى نشده است. اخیرا فرد دیگرى بـه خواستگاریم آمده که مورد تإیید پدر و اقوام است. چون این فرد از اقوام است و پدرم فکر مى کند موقعیت بهتریى پیش نمىآید, اصرار دارد بـا او ازدواج کنم. البـتـه او از همه نظر خوب است, فقط عیب او این است که در یک کار نمى ماند. دایم دلش مى خـواهد کارش را عوض کند. علت آن را نمى دانم که به خاطر دوستـانش است یا دلیل دیگرى. در تـصمیم گیرى دچار تردید هستم و مى ترسم. آیا او بعد از ازدواج درست مى شود یا مى توان از او تعهد گرفت؟
خواهر گرامى!
مسایلى که به عنوان پاسخ مشاوره ارائه مى شود, بـعضا بـه دلایل اخلاقى یا تقاضاى نویسنده, همه جزئیات نوشتـه نمى شود, گرچه ممکن است بدفهمى شود یا خواننده هاى دیگر بخواهند بدانند این پاسخ در مورد چه نوشته اى است و گاه چنین درخواستـى داشتـه اند, ولى مجله محدودیتهایى دارد که بایستى بـه آنها توجه کند. از این رو دلیلى ندارد اگر یک نکتـه در پـاسخ خواننده اى ارائه مى گردد, آن را در مورد خود نیز صادق بدانید. مشکلى که شما داشته اید, هیچ ربطى به مورد اشاره شده, نداشته و دلیلى ندارد شما دچار مشکل شده باشید و به خـاطر هیچ و پـوچ خـود را آزار دهید و دچـار نگرانى شوید. همان که در پـناه خدا بـه اشتـبـاه خود پـى بـرده اید, خوب است.
در مورد وضعیت فعلیتان از نظر ازدواج, درسـت اسـت که فردى یک بـار از شما خواستگارى کرده و بـعد از گرفتن جواب مثبـت پى کار خود رفته و حتى با پیغامهاى پدرتان, بعد از آمدن خواستگار دوم, قدم پیش نگذاشته, ولى حتما عذرى دارد و بـه صدها علت, ممکن است تمایل به ازدواج نداشته بـاشد. اما عمل یک نفر نشان دهنده رفتار و منش همه افراد نیسـت. گرچـه شما حـق دارید دلآزرده شوید و از رفتـار او محزون, اما از کجا مى دانید خیر و صلاح شما حتـما مورد اول بـوده است؟ او که خود اعتـراف کرده حالا هیچ گونه امکاناتـى حتى شغل ندارد, چرا بى دلیل خود را دل مشغول مى کنید؟ با توجه بـه وضع فرهنگى اجتـماعى ما, دختـران زیادى موارد بـى شمارى از این دسـت را تـجـربـه کـرده اند. بـه آن اهمیت ندهید. همیشـه اولـین خواستگارها بهترین نیستند. اما موردى که بـه آن اشاره کرده اید, خیلى مهم است. حتما در این مورد بـه طور جدى نگرانى خود را بـا پـدر در میان گذاشته و تحقیقات مفصلى در مورد این فرد بـکنید و علت اصلى بـى ثبـاتى او را در پى گرفتن شغل جویا شوید. زمانى یک نفر قصد ارتـقاى وضع شغلى خود را دارد و وقتـى دیگر, فرد حوصله ادامه یک کار را ندارد, از این رو ثبـات در شغل خود نداشته و هر بار به شغلى علاقه مند مى شود و خیلى زود از آن دلسرد مى گردد. بـه دلیل بى ثباتى, این فرد هیچ گاه نمى تواند پیشرفت شغلى و اجتماعى داشته باشد و استـعدادهاى ذاتـى و مهارتـهاى خود را بـروز دهد. زمانى هم هست که بـه دلیل وضع اقتـصادى, کسب کساد مى شود یا بـه نقصان مالى و ورشکستگى مى انجامد. بنابراین با پدر خود به واسطه و حضور مادر به طور منطقى صحبـت کرده و این نگرانى را بـه آنها یادآور شوید تا با توجه و دقت بـیشتر اقدام بـه پذیرش این وصلت کنند. خیلى نگران نباشید. با تعمق و تإمل بیشتر و بـا حسن نظر و هوشیارى که والدین شـما دارند, ان شـإالله آنچـه خـیر و صلاح باشد, رخ خواهد داد. سعادتمند باشید.