یک جرعه زندگى 13


یک جرعه زندگى (13)

 

 

ستون ((نیم نگاه)) اختصاص به برخى نامه هاى خوانندگان عزیز بویژه در زمینه مسایل خانوادگى دارد. نامه هایى که خود به خوبى گویاست و بدون پرداختن به محتواى آن نیز مى توان پى برد که در بخشهایى از جامعه چه مى گذرد؟ البته مجله به روال معمول خود, این نامه ها را نیز در بخش مشاوره مورد بررسى قرار خواهد داد اما در این ستون روى سخن مستقیما با خوانندگان عزیز و همه کسانى است که علاقه دارند از واقعیاتى که در جامعه مى گذرد آگاهى بیشتر و نزدیکترى داشته باشند. خوشحال مى شویم که نظرات شما را در خصوص نامه هاى مطرح شده را نیز دریافت کنیم.
نامه اى که پیش روى شماست جرعه تلخى است از زندگى یک زن بى پناه از یکى از شهرهاى استان اصفهان. عین نامه را بدون هیچ کم و کاستى و بدون اصلاح عبارتى آوردیم. فقط شکل صحیح کلماتى که در نامه به اشتباه نوشته شده است را نیز آوردیم. مشخصات صاحب نامه را نیز به اختصار ذکر کرده ایم; همین و بس.

خدمت مشاورین محترمه
اینجانب (الف) فرزند ع.س مدت 10 سال است که ازدواج نموده با فردى به نام (س) مدت 10 سال است که مصیبتهاى فراوان کشیده از جمله دورى پدر و مادر به مدت 5 سال تمام که حق ملاقات نیز نداشته ام علاوه بر این همیشه تحت فشار خانواده شوهر خود بوده و از زحمتهایى که این مدت طولانى کشیده ام از همه نظر محروم بوده ام. حرف اول شوهر من تحمت[ تهمت] زدن ناروا و ناحق بوده و از نظر حرف حق زدن محروم بوده ام. از نظر مخارج و خرجى در منزل شوهر بشدت در مذیغه[ مضیقه] بوده ام. و همیشه تحت فشار کتک و شلاغ[ شلاق] بوده و از حرفهاى پدر و مادر خود دفاع مى کرده است حتى شب جمعه اى من را ساعت 12 شب مى خواسته از منزل بیرون کند که به التماس افتاده و مى خواسته من را با تحدید[ تهدید] چاقو پیش خود بکشد و همیشه من را تحدید [تهدید] به مرگ کرده است. مدت 10 سال در منزل شوهر 27 تخته فرش بافته ام با تنى مریض و ملول که زن در خانه شوهر یک خانه دار است نه یک قالى باف و یا غیره به خاطر عابرو[ آبرو] این زحمت را تحمل کرده ولى از این زحمات ریالى نصیب اینجانب نشده است. جهازیه من فروخته شده و منزلى قدیمى خریدارى کرده که باز هم از نظر حق منزل خریدارى شده چیزى نصیب من نشده است. الان خیلى از اصاصیه[ اثاثیه] من در دست ایشان مى باشد همه این سختیها را تحمل مى کردم تا براى حفظ آبرو و حیصیت[ حیثیت] خود زندگى کنم آنقدر به من فشار آمد تا چند بار منزل پدرى خود رفتم اما به این حال پدر مى گفت این حرفها براى همه مردم است و به منزل برگرد قافل[ غافل] از آنکه پدر و مادر سختى من را خبر نداشتند. الان مدت 5 سال است که در منزل پدر زندگى مى کنم و مخارج آنها را که خود از همه نعمتها رنج مى کشند مصرف مى کنم. چند سالى را که در منزل پدرشوهر خود زندگى مى کردم هر چه کار مى کردم شوهرم خرج منزل مسکونى آنها مى کرد. در صورتى که در منزل پدرشوهر خود از نعمت خرج و مخارج خود در مضیغه[ مضیقه] بودم. الان که مدت 5 سال است که در منزل پدر خود بسر مى برم و شکایت خود را به دادگاه کرده ام و غریب 12 جلسه به دادگاه احضار شده ایم هنوز از نظر قاضى دادگاه بى نتیجه رفت و آمد کرده ایم و جزء ضرر کارى براى ما چیزى نبوده است حال از شما مشاورین محترمه مى خواهم به خواسته هاى اینجانب (الف) که مى خواهم از شوهر خود طاق [طلاق] بگیرم و از نظر شرعى و خدایى حق خود که مهریه مى باشد و جهازیه اى که طبق صورت تحویل منزل شوهر داده ام طلب مى کنم و از نظر کارى هر چه که قانون صلاح مى داند به اینجانب تعلق بگیرد. در ضمن حق 4 سال که در منزل پدر خود بوده ام و مخارج آنها را مصرف کرده به عنوان نفقه درخواست مى کنم در صورتى که پدر و مادر من خود مستحق خرجى اینجانب مى باشند و درآمد آنها صفر است. و الان خود با تنى مریض و ملول در منزل پدر خود بسر مى برم خواهشمند است راهنمایى لازم را به اینجانب ارا ئح [ ارائه] نمایید.
با تقدیم احترامات